• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 257
تعداد نظرات : 411
زمان آخرین مطلب : 4801روز قبل
سخنان ماندگار

باد می وزد …

میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی

تصمیم با تو است . . .

 

چهارشنبه 18/12/1389 - 13:37
داستان و حکایت

توی كشوری یه پادشاهی زندگی میكرد كه خیلی مغرور، ولی عاقل بود یک روز برای پادشاه انگشتری به عنوان هدیه آوردند ولی روی نگین انگشتر چیزی ننوشته بود و خیلی ساده بود.

شاه پرسید این چرا این قدر ساده است ؟ و چرا چیزی روی آن نوشته نشده است؟

فردی كه آن انگشتر را آوره بود گفت:

من این را آورده ام تا شما هر آنچه كه میخواهید روی آن بنویسید.

شاه به فكر فرو رفت كه چه چیزی بنویسد كه لایق شاه باشد و چه جمله ای به او پند میدهد؟ همه وزیران را صدا زد وگفت:

وزیران من، هر جمله و هرحرف با ارزشی كه بلد هستید بگویید.

وزیران هم هر آنچه بلد بودند گفتند، ولی شاه از هیچكدام خوشش نیامد. دستور داد كه بروند عالمان و حكیمان را از كل كشور جمع كنند و بیاورند وزیران هم رفتند و آوردند.

شاه جلسه ای گذاشت و به همه گفت كه هر كسی بتواند بهترین جمله را بگوید جایزه خوبی خواهد گرفت
هر كسی چیزی گفت باز هم شاه خوشش نیامد تا اینكه یه پیر مردی به دربار آمد و گفت با شاه كار دارم.

گفتند تو با شاه چه كاری داری؟

پیر مرد گفت برایش جمله ای آورده ام

همه خندیدند و گفتند تو و جمله. ای پیر مرد تو داری میمیری، تو را چه به جمله خلاصه پیر مرد با كلی التماس توانست آنها را راضی كند كه وارد دربار شود، شاه گفت تو چه جمله ای آورده ای؟

پیر مرد گفت:    جمله من اینست"هر اتفاقی كه برای ما می افتد به نفع ماست"

شاه به فكر فرو رفت و خیلی از این جمله استقبال كرد و جایزه را به پیر مرد داد. پیر مرد در حال رفتن گفت: دیدی كه هر اتفاقی كه می افتد به نفع ماست

شاه خشمگین شد و گفت چه گفتی؟ تو سر من كلاه گذاشتی

پیر مرد گفت نه پسرم

به نفع تو هم شد،  چون تو بهترین جمله جهان را یافتی

پس از این حرف پیر مرد رفت

شاه خیلی خوشحال بود كه بهترین جمله جهان را دارد و دستور داد آن را روی انگشترش حك كنند
از آن به بعد شاه هر اتفاقی كه برایش پیش میآمد میگفت:

هر اتفاقی كه برای ما میافتد به نفع ماست

تا جائی كه همه در دربار این جمله را یاد گرفنه و آن را می گفتند:

كه هر اتفاقی كه برای ما میافتد به نفع ماست

تا اینكه یه روز پادشاه در حال پوست كندن سبیبی بود كه ناگهان چاقو در رفت و دو تا از انگشتان شاه را برید و قطع كرد، شاه ناراحت شد و درد مند وزیرش به او گفت:

هر اتفاقی كه میافتد به نفع ماست

شاه عصبانی شد و گفت انگشت من قطع شده تو میگوئی كه به نفع ما شده به زندانبان دستور داد تا وزیر را به زندان بیندازد و تا او دستور نداده او را در نیاورند

چند روزی گذشت یك روز پادشاه به شكار رفت و در جنگل گم شد تنهای تنها بود ناگهان قبیله ای به او حمله كردند و او را گرفتند و می خواستند او را بخورند شاه را بستند و او را لخت كردند این قبیله یك سنتی داشتند كه باید فردی كه خورده میشود تمام بدنش سالم باشد ولی پادشه دو تا انگشت نداشت
پس او را ول كردند تا برود

شاه به دربار باز گشت و دستور داد كه وزیر را از زندان در آورند. وزیر آمد نزد شاه و گفت:

با من چه كار داری؟

شاه به وزیر خندید و گفت:

این جمله ای كه گفتی هر اتفاقی میافتد به نفع ماست درست بود، من نجات پیدا كردم ولی این به نفع من شد ولی تو در زندان شدی این چه نفعی است شاه این راگفت و او را مسخره كرد.

وزیر گفت: اتفاقاً به نفع من هم شد

شاه گفت: چطور؟

وزیر گفت: شما هر كجا كه میرفتید من را هم با خود میبردید، ولی آنجا من نبودم اگر می بودم آنها مرا میخوردند. پس به نفع من هم بوده است.

وزیر این را گفت و رفت.

~~~~~~~~~

نكته اخلاقی: هر اتفاقی كه میافتد به نفع ماست

اگر این جمله را قبول داشته باشید و آن را با ور كنید، میفهمید كه چه میگویم:

من به این جمله ایمان 100% دارم
دوشنبه 16/12/1389 - 10:43
شخصیت ها و بزرگان

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد

پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:

ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی

آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟

عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت

۱- روزی دریایی طوفانی شد و امواج سهمگین آن یک کشتی را در هم شکست همه سر نشینان کشتی غرق شدند، تنها یک زن حامله نجات یافت او سوار بر پاره تخته کشتی شد و امواج ملایم دریا او را به ساحل آورد و در جزیره ای افکند و در همین هنگام فارغ شد و پسری از وی متولد شد، من مأمور شدم که جان آن زن را بگیرم، دلم به حال آن پسر سوخت.

۲- هنگامی که شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بی نظیر خود پرداخت و همه توان و امکانات و ثروت خود را در ساختن آن صرف کرد و خروارها طلا و جواهرات برای ستونها و سایر زرق و برق آن خرج نمود تا تکمیل نمود. وقتی خواست به دیدن باغ برود همین که خواست از اسب پیاده شود و پای راست از رکاب به زمین نهد، هنوز پای چپش بر رکاب بود که فرمان از سوی خدا آمد که جان او را بگیرم، آن تیره بخت از پشت اسب بین زمین و رکاب اسب گیر کرد و مرد، دلم به حال او سوخت بدین جهت که او عمری را به امید دیدار باغی که ساخته بود سپری کرد اما هنوز چشمش به باغ نیفتاده بود اسیر مرگ شد.

در این هنگام جبرئیل به محضر پیامبر (صل الله علیه و آله) رسید و گفت ای محمد! خدایت سلام می رساند و می فرماید: به عظمت و جلالم سوگند شداد بن عاد همان کودکی بود که او را از دریای بیکران به لطف خود گرفتیم و از آن جزیره دور افتاده نجاتش دادیم و او را بی مادر تربیت کردیم و به پادشاهی رساندیم، در عین حال کفران نعمت کرد و خود بینی و تکبر نمود و پرچم مخالفت با ما بر افراشت، سر انجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانیان بدانند که ما به آدمیان مهلت می دهیم ولی آنها را رها نمی کنیم

دوشنبه 16/12/1389 - 10:34
سخنان ماندگار
هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی كردن و امرار معاش در صحرا میچراید ،آهو میداند كه باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ،شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، كه میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند ..مهم این نیست كه تو شیر باشی یا آهو ... ،مهم اینست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن كنی ..
دوشنبه 16/12/1389 - 10:28
داستان و حکایت


پرسیدم..... چطور  بهتر زندگی کنم ؟
 با كمی مكث جواب داد : گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ، با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ، و بدون ترس برای آینده آماده شو .

ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

شک هایت را باور نکن ،وهیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیكه بدانی چطور زندگی کنی .

پرسیدم ،آخر .... ،و او بدون اینكه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد : مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .

كوچك باش و عاشق ... كه عشق ، خود می داند آئین بزرگ كردنت را ..بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..داشتم به سخنانش فكر می كردم كه نفسی تازه كرد وادامه داد ... 

دوشنبه 16/12/1389 - 10:26
بهداشت روانی

آشغالا رو بردی بیرون؟ كی صندلی رو اینجا گذاشته؟ بـه چی داری فكر می كنی؟ گوشت با منه؟ " همه ما با ایـن سوهان روح آشنایی داریم -- بعد از یك روز خسته كننـده به خانه برمیگردید و هنوز زمین نشسته شروع میشود.
همیشه اینجـوری نـبـوده. درسـتـه؟ هـمـسر شـمـا عـادت داشت وقتی ساندویج از دستتان می افتاد بخـندد و زمین را تمیز كند و فكر میكرد وقتی با كفشهای خود در اتاق راه مـی رویـد چقدر جالب است. خوب البته كه این طـور بـود،حداقل همسرتان می خواست شما آنگونه برداشت كنیداما همان طـور كه همه ما میدانیم، جنس مؤنث اگر نابـغه نباشد، زیرك و باهوش است و همسرشما ازاین موضوع آگـاهـی داشـته كـه برای بدام انداختن و پایبند نمودن شما مجبـور اسـت امـیـال خـود را سركوب نموده و از ابراز عقیده در مورد ناپختگی ها و خطاهایتان صرفه نـظـر كنـد. اكنون كه دم به تله داده اید، ممكن است دچار دردسر شوید.
بگذارید موضوع را بشكافیم؛اغلب زنها همیشه در حال نق زدن، و اغلب مردها همیشه در حال فریب دادن هستند. خیـلی راحـت بـگویـیـم، ایـن طبـیـعت بـشر است. همچنین می توانید خاطر جمع باشید كه آنچه كه همسر شما در موردش به نـق زدن می پردازد خطای خود اوست. بسیار خوب، بسیار خوب، فقط در 99 درصد از موارد تقصیر او است. احتمالا وی تصور نموده دارای مـقداری اضافه وزن شده و برای كاهش وزن به دلیلی نیاز دارد، اما مـطمئـن باشـید كه شما آن نفری نیستید كه باید قربانی خبر " چاق شدن" او گردید.
بنابراین از آنجایی كه ما می دانیم زن ها بـدون هیـچ دلـیل مشخصی شروع به نق زدن می كنند، مـمكن است بخـواهیم علت واقـعی این عــمل آنها و چگونگی برخورد با آن را بیاموزیم.

چرا او نق میزند


بـهمین زودی احساس گناه نكنید چـون احتـمال اینكه نق زدنهای او ارتباط بسیار كمی با شما داشته باشد زیاد است.اما انصافا، اگـر او 10 بار از شما "خواهش" كرد كه سطل آشغال را بیرون بگذارید و سپس "گـفت" كه آن كار را انجام دهید پیش از این كه خودش آن را خالی كند ولی شما اهمیت ندادید، آنگاه در ایجاد مشكل مقصر خواهید بود.
طبیعت زنانه
اغـب زنـان نق می زنند چون این عمل جزء طبیعتـشان است. آنهـا در مـحـیـطـی رشــد یافته اند كه در اطراف خود بسیاری از زنـان را در حـال نـق زدن دیده اند و به آنها آموخته شده است كه بهترین راه رفتار با مردها همین است. این موضوع در مورد زنـانـی كـه در حال بالغ شدن می باشند بیشتر صدق میكند، چراكه اكثر آنها بر اثر شستشوی مغـزی تـوسط عواملی همانند برنامه های تلویزیونی كه اغلب كوتاهی ها و كاستیهای مـردان را متذكر میشوند، مستعد نق زدن میگردند.

بزرگنمایی مسائل

گاهی اوقات زنها بخاطر یك موضوع ظـاهرا بی اهمیـت نق میزنند فقط به دلیل اینكه آنرا بزرگ نموده و پر اهمیت جلوه دهند. همسرتان می دانـد كـه ایـن نـق زدنـها باعث آزرده خاطر شدن شما می گردد و از این عصبانیت برای فرونشاندن آنچیزی كــه در اصل باعث آزردگیش شده است، استفاده میكند.

غیر منطقی بودن
پذیرشش اندكی مـشكل اسـت ولـی بـاید قبول كنید كه اكثر زنها كمی در افكار و اعمال خود غیر منطقی می بـاشـنـد. بـنـابرایـن بـه یــاد داشته باشید كه وقتی نق زدن شروع می شـود مـمـكن است بر اساس تفـكرات و بـرداشـتـهای غیـر منطقی بوده باشد. زیاد موضوع را جدی نگیرید.

انواع اشخاص نق زن
بیگناه: چنین شخصی منظور واقعیش نق زدن نیست. همسرتان می خواهد برای آگاه نـمودن شــما از برخی از مسائل آنها را به گـونه ای مـطـرح كـنـد كـه عـصـبانی نشوید و مجادله ای صورت نگیرد. احتمالا نیت و قصدش خیر است، و فـقط كمی برای رسیدن به این هدف باید تلاش كند.
حراف: چنین فردی بنظر میرسد هیچگاه توقف نكند. اما نق زدنهای او بندرت تبدیل بــه مجادله و نزاع میگردد چرا كه شما احتملا یاد گرفته اید كه چگونه با او كنار بیایید.
معما گو: وای، نق زنی كه بدون نق زدن نق میزند ( ایـن جـمـله را 5 بار سریع و پشت سر هم تكرار كنید ). او چیزهایی شبیه به این می گـوید: " دوسـت داری سعی كنی و حـدس بزنی چرا بشقابهای سبز توی كابینت نیستند؟". شما نمیدانید او در مـورد چـی صحبت میكند، و او می داند.
سه پیچ: اگر درحالیكه جیغ میزند مغزتان را منفجر نكند،با خوش اقبالی روبرو شده اید. هنگامیكه نق زدن شروع می شود، گـویی كنار گوش شـما شـیپور نــواخته شده، اتاق تاریك تر شده و شما می دانید كه چه اتـفاقی قرار است بیفتند در حالی كه جایی برای فرار و گریختن پیدا نمی كنید. تحقیقات عملی صورت گرفته در آزمایشگاه های مردمان یـك مـدرك قـطـعی را مـشخص نـمود كه چنین افرادی همدستان واقعی و وفادار شیطان هستند!!!


چگونه می توانید مشكل را حل كنید؟
اگر تصمیم گذران ادامه زندگی با همسر خود را دارید، بایدبدانید كه چگونه نق زدن ها را پیشبینی، حل و پیشگیری نمایید. در این بخش با این مسائل آشنا خواهید شد:

آن را پیش بینی كنید
1- اگر بـدون اینكه تماس بگیرید دارید دیر به خانه برمی گردید، خود را آماده نق شنیدن كنید. برایش گل آورده و بگویید كه برای پیدا كردن یك مغازه باز جـهت خریـدن گـل مـجـبـور شدید كلی رانندگی كنید.
2- اغلب زنها در هنگام عصبانیت از خود علائمی ساطع میكنند. اگر او بطور غیر معمول ساكت است، شما را تحویل نمیگـیرد و یا كـلا متـفاوت از روزهــای دیگر بنظر می رسد، وقت آن است كه به سراغ باد بزن بروید.
3- به او گوش دهید. چه بخواهید باور كنید چه نخواهید، اغلب زنها آنچه كه به خاطرش دچار آزرده خاطری شده اند را معمولا یك یا دو بار به ما گوش زد میكنند؛ ما حرف آنــها را نمی شنویم فقط بدلیل آنكه آنها بصورت رمز گونه بخصوصی صحبت می كـنـند كـه فقط برای زن هـای دیـگر قـابـل فـهم است. اما اگـر واقـعا درست گوش دهید، ممكن است به اندازه ای كه بتوانید خود را از دست نق زدنهای جان كاه نجات دهید، متوجه حرفهایــش بشوید.
مشكل را حل كنید


1- روش خـارج از محدوده. هــمگی ما این متد را بطور ناخود آگاه انجام می دهیم، فقط باید تا آنجایی مهارت كسب كنید و به اندازه ای استعداد داشـتـه بـاشـید كه هنگام اجرا هـمسرتان متوجه نشود كه دارید از این روش استفاده میكنید. روش كار ایـن اسـت كـه سر خود را بعلامت موافقت تكان دهید، در حالی كه حتی متوجه یك كلمه از حرفهای او نمی شوید لبخند زده و با او موافقت كنید. از یك گـوش بـشـنوید و از گـوش دیـگر بـیرون دهید. فقط آماده جواب دادن به سؤال " گوشت با منه؟" باشید اما اگر پرسید "بگو چی گفتم؟"، خدا به شما رحم كند.
2- روش "حق با تو است". ایـن متــد تـاثیر شگفت آوری دارد. وقتی شروع كرد، سـریـعا قضیه را فیصله میدهید. "میدونم عزیزم باید هفته پـیش چمن اضافه باغچه رو می زدم، بعضی وقتها حتی نمی دونم چرا یادم میره این كار ساده رو هم انجــام بدم." احتمالا او از شنیدن این جملات متحیر شده و شما جان سالم بدر خواهید برد.
از آن پیشگیری كنید
1- عملی غیر منتظره انجام داده و هرگونه عامـل بـالقوه نق زا را خنثی كنید، خود را به انواع و اقسام سلاح های ضد نق مجهز نمایید.
2- قبل از اینكه نق زدن شروع شود سعی كنید بفهمید او از چه چیزی عصبانی است و مشكل را حل نمایید. اگر پیش گیری كنید همسرشما بهانه ای برای نق زدن پیدا نـكرده و میتوانید وقتتان را برای مسائل مهمتری همانند بازی
Medal Of Honer صرف نمایید!
3- به رابطه تان پایان دهید.اگر نق زدنها بمرحله ای رسید كه دیگر تحمل آنرا نداشتید و با وجود تلاشهای بسیاری تغییری حاصل نـشد، مــمكن است زمان آن رسیده باشد كه به رابطه خود پایان دهید. البته این آخرین راه حل است.
جمع بندی كلی

همانگونه كه قبلا اشاره شد، همسر شما بی دلیل شروع به نق زدن میـكند؛ این یكی از مسـائلی است كه در روابـط طولانی مدت باید بهایش را پرداخت كنید. پس این كاملا به شما بستگی دارد كه تا چه اندازه بتوانید مشكل را حل كنید.
بیاد داشته باشید اگر واقعا میخواهید همسرتان را برای خـود نگهدارید، باید او را بـهمراه همه عیوب و كاستی هایش بپذیرید، اما اگر نق زدن ها و مشاجرات كامـلا جـای اوقـات خـوش را گـــرفته و دیگر از دست شما كاری بر نمی آمد، باید فكری اساسی بنماییـد
دوشنبه 16/12/1389 - 10:25
سخنان ماندگار

مردم دو دسته اند :

یک دسته آنهایی که وقتی وارد اتاقی می شوند ، می گویند : « خب ، من این جا هستم » و دسته دوم ، کسانی که وقتی وارد اتاقی می شوند ، می گویند : « آه تو این جا هستی . »
دوشنبه 16/12/1389 - 10:20
موفقیت و مدیریت

 راهکار ۹ - همه چیز را قبلاً تجربه کنید

خود را به جای فرد برتری که مورد پسند شماست ، قرار دهید و مثل او بودن را تمرین کنید . خود را درحالی مجسم کنید که از دندان های تان آویزان شده اید ، با همه دست می دهید ، لبخند مؤثر و خوشایندی بر لب دارید ، و از عملکرد چشمان گیرا یا زبان نگاه استفاده می کنید . صدای خود را بشنوید که به راحتی با همه گپ می زنید . از برتری و در اوج قرار گرفتن تان و این که دیگران را مجذوب خود کرده اید ، لذت می برید .

خود را به صورت همان فرد برتری که مورد قبول تان است ، مجسم کنید . خواهید دید که همه چیز خودبه خود و همان طور که می خواهید پیش می رود .

دوشنبه 16/12/1389 - 10:18
موفقیت و مدیریت

راهکار ۸ - کانال سکوت را انتخاب کنید

سعی کنید همیشه در دو جهت سخن بگویید : احساس خود را بیان کنید ، در حالی که مراقب واکنش مخاطب تان نیز هستید . به این ترتیب ، حرکت بعدی خود را مطابق با آن طراحی کنید و همه خواهند فهمید که شما حواس تان جمع است و از هیچ چیزی غافل و بی خبر نیستید و در نتیجه آدم باهوشی به نظر خواهید رسید .

همه چیز را قبلاً تجربه کنید

کارشناسان معتقدند اگر قبل از انجام کاری ، رفتار خود را در ذهن مجسم کنیم ، صداها را در ذهن خود بشنویم و نوع حرکات را مرور کنیم ، می توانیم آن فعالیت را بسیار مؤثرتر انجام دهیم . استفاده از قوة تخیل و تجسم در کارها ، در انجام هر عملی مؤثر خواهد بود ، از جمله در حرفه های ارتباطی . به این روش تجسمی که در انجام همة فعالیت ها مؤثر است ، توجه کنید . این روش را قبل از رقتن به مهمانی ها ، سمینارها یا جلسات مهم به کار ببندید . همة آنچه را که قرار است ، اتفاق بیفتد قبلاًَ در ذهن خود مجسم کنید .

دوشنبه 16/12/1389 - 10:17
موفقیت و مدیریت

راهکار ۷ - حرکات غیر ضروری را حذف کنید


وقتی با کسی صحبت می کنید به خارش بینی تان که می خارد ، وزوز گوش تان که صدا میکند یا درد پای تان ، توجهی نکنید . وول نزنید ، به خود نپیچید ، و یا جایی از بدن تان را نخارائید . از همه مهم تر این که دست های خود را از صورت تان دور نگاه دارید . حرکات دست در نزدیگی صورت و حرکاتی ازاین قبیل موجب می شود شنونده در صحت حرف های شما تردید کند.

کانال سکوت را انتخاب کنید

اگر می خواهید در نظر مردم فردی باهوش جلوه کنید ، به دقت به آنها بنگرید ، سعی کنید احساس شان را دربارة حرف هایی که می زنید ، درک کنید و پاسخ خود را مطابق با آن فراهم کنید .

نیازی نیست که زبان اشارات را به طور کامل بیاموزید . شما از طریق کسب تجربه و گذر زمان با مهارت های رفتاری و دیداری آشنا خواهید شد . اغلب مردم می دانند ، اگر مخاطب بی توجهی کند یا جای دیگری را نگاه کند ، به این معنی است که حرف های گوینده برایش جالب نیست . وقتی مخاطب قادر به تحمل حضور شما نباشد ، با دست کشیدن به پشت گردن خود واکنش نشان خواهد داد . وقتی مخاطب به شما احساس برتری کند . با دست هایش بازی خواهد کرد . پس یاد بگیرید ، هر وقت مخاطب تان خسته شد و شروع به بروز عکس العمل کرد ، بی درنگ ، کانال سکوت را انتخاب کنید .

دوشنبه 16/12/1389 - 10:16
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته