• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 86
تعداد نظرات : 51
زمان آخرین مطلب : 3417روز قبل
حجاب و عفاف

 

1 . غریزه جنسی، قوی‏ترین غریزه انسانی است كه زندگی انسانی را از نظر كمی و كیفی مورد تاثیر و تاثر قرار می‏دهد . این غریزه در كنار غریزه گرسنگی، بسترساز فرهنگ‏های انسانی در طول تاریخ شده و دین با ورود در این بستر، معنا بخش فرهنگ انسانی می‏شود; به همین دلیل در تاریخ ادیان كمتر دینی است كه درباره مسئله جنسی سخن نگفته باشد .
2 . غریزه جنسی در یك چارچوب، مورد توجه ادیان قرار می‏گیرد و در چارچوب جهان‏بینی آن دین، جایگاه مسئله جنسی را با توجه به انسان‏شناسی خود، و جهان‏شناسی و اخلاقیات مبتنی بر آن، تشریح و تفسیر می‏كند كه اغلب دائر مدار آن، انسان واسطه‏ای و متعالی دینی، مثل پیامبران و یا بنیان‏گزاران دین مثل بودا قرار می‏گیرد .
3 . در غرب مسیحی قرون وسطی كه انسان كامل مسیحی محور معرفت‏شناسی، جهان‏شناسی، انسان‏شناسی و سپس جامعه‏شناسی واقع شده بود، درباره مسئله جنسی، چه از بعد انسان‏شناسی و چه جامعه‏شناسی، به همان میزان قضاوت می‏شد و چون انسان‏های كامل مسیحی، حضرت مسیح و حضرت مریم و حضرت یحیی (ع)، هر سه ازدواج نكرده، در مسیحیت دوری از عمل جنسی، یك شرط برای انسان كامل شمرده شد و كم كم ترك عمل جنسی به ترك كلی عمل جسمی كشانده می‏شود و در دوران قرون وسطی، انسان‏هایی اعم از زن و مرد، دور از شهرها در نقاط دور افتاده جنگل‏ها و كوه‏ها و بیابان زندگی می‏كردند كه به دور از لذت‏های جسمی یك زندگی كاملا مجردانه داشتند . پس حجاب در همین جهت قلمداد می‏شد; یعنی دوری از لذت‏های جسمانی بطور كامل .
4 . با شروع رنسانس، تفسیری دیگر از انسان كامل ارائه شد كه بر فرهنگ جنسی غرب به شدت اثر گذاشت; این تفسیر آن بود كه چون خدا در جسم انسان (عیسی) تجلی یافته است، پس جسم انسان تقدس می‏یابد، به همین دلیل سعی در زیباشناسی جسم انسان است و با یك نوع آناتومی جسم انسان و بدست آوردن رگ، پی، ماهیچه، استخوان و ... به ترسیم جسم‏های زیبا پرداخته شود كه این مهم به وسیله «لئوناردو داوینچی‏» و «میكل آنژ» و «رافائل‏» ، بر روی دیواره‏های كلیساهای روم و فلورانس انجام می‏شود . به طوری كه جسم‏های برهنه و بسیار موزون و هماهنگ بر روی دیوارها ترسیم و یا در مجسمه‏ها تجسم می‏یابند . شرمگاه اناث حذف و ذكور بسیار كوچك ترسیم می‏شود تا گفته شود خود جسم مطمح نظر است، نه مسائل جنسی آن، ولی با همین ترسیم انسان برهنه، اولین قدم برهنگی در غرب، توسط نوعی تفسیر از انسان كامل رخ می‏دهد .
5 . دو تفسیر حجابی و برهنگی از انسان كامل در غرب، با همان حالت تضادگونه در غرب ادامه یافت تا تفسیر یهودی دین مسیحیت در قالب پروتستانیزیم اتفاق افتاد و بر تفسیر برهنگی انسان كامل بصورت شدیدتر تاكید شده است و كفه به طرف برهنگی در جامعه غربی سنگینی كرد تا آنكه بر برهنگی انسان به شدت تاكید شد و این زمانی بود كه انقلاب صنعتی رخ داد و ماشین به صحنه زندگی انسان‏ها آمد .
6 . این تاكید از سوی فروید صورت گرفت كه بر فرهنگ یهودی در باب جنسیت تاكید می‏كرد و نمونه‏های آن در نامه‏های خصوصی او مشاهده می‏شود . فرهنگ یهودی یكی از جنسی‏ترین فرهنگ‏های دینی است كه بر رابطه‏های جنسی محارم مثل دختر و پدر، و پسر، و مادر، و برادر و خواهر با دیده اغماض نگریسته است و آنها را بی‏اشكال دانسته است . فروید با فرهنگ یهودی بر فرهنگ جنسی مسیحیت هجوم برد و سعی كرد كه بر برهنگی جنسی، چه از نظر بدنی و چه از نظر روحی تاكید كند و ریشه تمامی عقده‏های انسانی را در حجاب (به معنای عام) خلاصه كند كه مانع عمل جنسی، بطور برهنه، در طول زندگی انسانی می‏شود .
7 . انقلاب صنعتی در غرب و مهاجرت جغرافیایی انسان‏ها از مكان‏های كوچك به مكان‏های بزرگ و تماس‏های دو جنس در سطوح مختلف‏كاری، هنجارشكنی جنسی را افزایش داد . حال اگر این را به برهنگی اجباری زنان، به علت كار با دستگاه‏های خطرناك و كشانده شدن زنان به درون دستگاه، توسط لباس‏های زنانه اضافه كنیم، به خوبی برهنگی زنان در محیط كار ترسیم می‏كند . تاثیر صنعت تا جایی رسید كه همسران، چه زن و چه مرد، به روابط جنسی فراتر از ازدواج روی آوردند و این روابط جنسی خارج از عرف و قانون موجب شد كه برهنگی زنان در قالب فحشا و فاحشه‏های برهنه افزایش یابد (رابطه صنعت و برهنگی در دائره‏المعارف غرب مثل بریتانیكا آمده است) .
8 . ورود ماشین به زندگی عمومی انسان‏ها در غرب، برهنگی را افزایش داد، چرا كه ماشین‏ها انسان‏ها را از خانه و خانواده جدا می‏كرد و حتی ماشین به عنوان جایگزین خانه مطرح شد و خانه‏های متحرك در ماشین ترسیم شدند . پس ماشین رقیب خانه و انسان‏های ماشین دار رقیب خانواده شدند . پس روابط جنسی غیر معمول و غیر عادی رواج یافت و روابط جنسی غیر معمول، برهنگی را بیشتر رواج داد; مثل نقاشی‏های برهنه جنسی و تشویق برای برهنگی (فیلم تایتانیك و شكسپیر عاشق به خوبی این مسئله را نشان می‏دهد) .
9 . ماشین و محیط كار صنعتی و نظریه مبتنی بر فرهنگ یهودی جنسی فروید، سه عاملی بودند كه انقلاب جنسی در غرب را به وجود آوردند . و غرب را از دوران ملكه ویكتوریا به دوران برهنگی وارد كرد و بر همین اساس، گروه‏هایی به وجود آمدند كه سخت‏بر برهنگی جمعی تاكید كرده و برهنگی را نیز معیار گروهی قرار دادند، این گروه‏ها هیپی‏ها، پانك‏ها، رپ‏ها و ... بودند و سبب رواج برهنگی شدیدتر شدند كه امروزه به Nake یا برهنه‏های مادرزاد مشهور شده‏اند .
10 . بنابراین، در غرب اگر حجاب مطرح شده است، یعنی دوری شدید از عمل جنسی و غریزه جنسی (چه زن و مرد) و اگر برهنگی مطرح شده است، یعنی آزادی عمل جنسی و رفتن در آن . پس حجاب در غرب، نقطه مقابل انسان و غریزه قرار گرفته است، بطوری كه اگر كسی حجاب داشته باشد، علیه انسانیت‏خود قدم برداشته است و بی‏حجابی، یعنی برگشت و بازگشت‏به خویشتن خویش .
11 . ولی این برهنگی به‏جای بازگشت‏به خویشتن انسانی، موجب شد كه انسان‏ها از خودشان بیشتر دورتر شوند، اول آنكه برهنگی وسیله‏ای شد كه بدن انسانی طعمه مطامع اقتصادی شود . بدن فروشی، به صورت فحشا و به صورت مانكن تبلیغاتی كالا و به صورت بازیگران فوتبال و ورزش‏های دیگر و به صورت هنرمندان سینمایی و تلویزیونی و ... معمول شد; یعنی به جای كرامت انسانی، ذلت و رذالت انسانی نصیب او گردید .
12 . انسان‏های معمولی‏ای كه برهنه شدند نیز به عنوان محل مصرف مد و «ابزارهای اقتصادگردان سرمایه داری‏» در مصرف تعیین شدند و از لباس زیر تا لباس رو، همه تابع مد روز واقع شدند (لباس گشاد یا لباس تنگ و یا تركیبی از آن دو و . .). ; در نتیجه مد به عنوان تنوع‏طلبی مطرح شد، ولی در واقع سبب غفلت‏زایی مداوم از خود و هم‏نوع خود و جهان اطراف گردید; بنابراین برهنگی عمومی، از خودبیگانگی عمومی را برای انسان غربی به ارمغان آورد .
13 . برهنگی در غرب، بی‏رغبتی جنسی را برای غربی به ارمغان آورد، چرا كه برهنگی سبب تحریك اولیه انسان به طرف عمل جنسی در سنین اولیه بلوغ می‏شود، ولی در نهایت‏به سرد مزاجی جنسی تبدیل می‏شود، چرا كه اسراف جنسی در دوران بلوغ، به بی‏رغبتی جنسی در سنین بالاتر منتهی می‏شود، مگر آنكه كالاهای رغبت افزای جنسی به میدان بیاید، مثل الكل و یا قرص‏های نشاط آور جنسی كه باز در دراز مدت سبب بی‏رغبتی جنسی بیشتر خواهد بود و چون غریزه جنسی كه نشاط آور زندگی است، به ركود كشانده شود، بنیاد خانواده رو به سستی می‏رود و فحشا جای آن را پر می‏كند و افسردگی فردی بر افراد حاكم می‏شود كه به عنوان طاعون عصر غرب مطرح شده است; پس برهنگی بر افسردگی جنسی غرب، و ركود روحی و روانی افراد افزوده است .
14 . حجاب در اسلام برای حفظ نشاط جنسی است، چون حجاب تخیل جنسی را تحریك می‏كند و سبب می‏شود كه مسئله جنسی معنادار شود و دچار بی‏معنایی نگردد (مثل برهنگی) و چون اسلام بر طبیعت جنسی سخت تاكید دارد و انسان كامل خود را نه فقط در معنویت انسان كامل، بلكه در مسائل دنیوی و جنسی او می‏داند (چون نكاح و عمل جنسی از سنت انسان كامل در اسلام می‏باشد و هر كس از این سنت روی بر می‏گرداند، از او نیست) . پس انسان كامل در اسلام الگوی جامع و كامل انسان در دنیا و آخرت و از جمله مسئله جنسی است كه باید مورد تقلید قرار گیرد .
پس حجاب یك فرهنگ جنسی است كه سبب گرم واقع شدن غریزه جنسی در سطح یك جامعه و هدایت ارضای آن در قالب خانواده می‏شود به همین دلیل امروزه شرق به علت محور قرار دادن ارضای جنسی و حجاب، جنسی‏تر از غرب قرار داده شده است و تاریخ شرق و غرب نیز مؤید مسئله است و شاید به همین دلیل است كه عرفان شرقی در هند و عالم اسلام به زبان جنسی بیان می‏شود; مثل شعر حافظ و ابن عربی كه فص محمدیه را فص نكاحیه و جنسی نامیده است; به همین دلیل است كه معنویت از جنسیت جدا نیست و حجاب علاوه بر حفظ كرامت انسانی، سبب رشد انگیزه جنسی در جامعه و نیز رشد نشاط جامعه اسلامی می‏شود، بدون آنكه به سستی و لهو و لعب دچار شود.

دوشنبه 1/10/1393 - 17:16
حجاب و عفاف

 

مقوله «پوشش و استتار بدن» به عنوان جزء جدایى‏ناپذیر حیات انسانى و مصداق اصلى حجاب، امرى كاملاً مشهود و بى‏نیاز از تعدیل است. براى حجاب كاركردهایى در دو حوزه فردى و اجتماعى، قابل تصوّر است:
الف. كاركردهاى فردى: همچون پاسخگویى به نیاز فطرى «خوداستتارى» و تأمین امنیّت در برابر گرما و سرما.
ب. كاركردهاى اجتماعى: هویّت‏بخشى و ایجاد امنیّت اجتماعى از جمله این كاركردهاست، چراكه نوع پوشش و حجاب، نشان‏دهنده سنّت‏ها، ارزش‏ها و باورهاى یك جامعه است.
اسلام، حجاب را از مصادیق مهمّ تحقق امنیّت اجتماعى در جامعه معرّفى كرده است و چالش‏ها، زمینه‏ها و راهبردهاى بسیار مهمّى را براى شكوفایى ذهن نواندیش افراد جامعه در این مورد تبیین نموده است.
بر این اساس و به منظور آگاهى بیشتر از رابطه حجاب و امنیّت اجتماعى، ما برآنیم كه در این نوشتار جنبه‏هاى مختلف این موضوع و اهمّیّت آن راتوضیح داده و تأثیر آن را در حفظ ارزش‏هاى دینى بیان كنیم.
به طور كلّى در این مقاله موارد ذیل مورد بحث و بررسى قرار گرفته است:
1. امنیّت اجتماعى، هدف اساسى وجوب حجاب.
2. امنیّت اجتماعى، فلسفه حقیقى وجوب حجاب.
3. پایه‏هاى تحقق امنیّت اجتماعى در سایه حجاب بانوان.
4. آثار و فوائد حجاب اسلامى و تحقق امنیّت اجتماعى.
5. آثار سوء بد حجابى و انهدام امنیّت اجتماعى.
6. بیان نتیجه و ارائه راهكارها و پیشنهاداتى جهت تثبیت امنیّت اجتماعى در سیطره حجاب اسلامى.
گوهر اسلام، سعادت و نجات آدمى است و باورهاى دینى، احكام اخلاقى و فقهى در راستاى این غایت مهم نازل شده‏اند. این آموزه‏هاى هستمندانه و بایستى از خالق حكیمى تجلّى مى‏یابد كه به نیازهاى روحى و جسمى، مادى و معنوى، فردى و اجتماعى بشریّت، كاملاً آگاه است. احكام الهى مربوط به پوشش زنان نیز با این فلسفه و حكمت مدبّرانه صادر گردیده است.
زن با عنصر حجاب اسلامى، نه تنها به تهذیب، تزكیه نفس و ملكات نفسانى پرداخته و قرب الهى را فراهم مى‏سازد، بلكه باعث گسترش روزافزون امنیّت اجتماعى و ایجاد زمینه‏اى جهت رشد معنوى مردان مى‏گردد؛ همچنان كه خداوند سبحان، خطاب به پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله مى‏فرماید:
«به مردان مؤمن بگو تا چشمان خود را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند، كه این بر پاكیزگى جسم و جان ایشان، بهتر است (1)».
همچنین مى‏فرماید:
«به زنان و دختران خود و به زنان مؤمن بگو كه خویشتن را با چادرهاى خود بپوشانند كه این كار براى آن است كه آنها به عفّت شناخته شوند تا از تعرّض و جسارت، آزار نكشند (در امنیّت كامل باشند) ؛ خداوند در حقّ خلق، آمرزنده و مهربان است(2)».
همان‏گونه كه ذكر گردید، حجاب و پوشش اسلامى براى مردان و زنان، تنها از كاركرد فردى برخوردار نیست و فقط براى سامان‏دهى خلقیّات و ملكات نفسانى آدمیان، مؤثر نمى‏باشد، بلكه از كاركرد اجتماعى نیز برخوردار است؛ غرایز، التهاب‏هاى جسمى و معاشرت‏هاى بى‏بند و بار را كنترل نموده، بر تحكیم نظام خانواده مى‏افزاید. همچنین از انحلال كانون مستحكم و پایدار زناشویى جلوگیرى نموده و امنیّت اجتماعى را فراهم مى‏سازد. حال اگر كسانى با نگرش دینى، اسلامى یا با رویكرد جامعه‏شناختى و روان‏شناسى به چنین كاركردها و تأثیرات مطلوب، به ویژه تأمین امنیّت اجتماعى پى ببرند، نه تنها هدفمندانه، زندگى مى‏كنند، بلكه براى رفتارها و اندیشه‏هایشان دست به گزینش مى‏زنند تا به اهداف متعالى الهى و انسانى دست یازند. از این‏رو به مسأله حجاب نیز به عنوان راهبردى كارساز جهت تأیید و ترویج ارزش‏هاى اجتماعى، تأمین‏كننده سعادت آدمى و منشأ قرب الهى مى‏نگرند.
بنابراین، پوشش اسلامى به منزله یك حفاظ ظاهرى و باطنى در برابر افراد نامحرم، قلمداد مى‏شود كه مصونیت اخلاقى، خانوادگى و پیوند عمیق میان حجاب ظاهرى و بازدارى باطنى و از همه مهمّ‏تر امنیّت اجتماعى را فراهم مى‏سازد و پیشینه آن به اندازه تاریخ آفرینش انسان است؛ چراكه پوشش و لباس هر بشرى، پرچم كشور وجود اوست. پرچمى كه وى بر خانه وجودش نصب كرده است و با آن اعلام مى‏دارد كه از كدام فرهنگ تبعیّت مى‏كند(3).
در سال‏هاى اخیر، روند شبهات درباره حجاب و پوشش اسلامى، شدت یافته است و مطرح شدن شبهات فراوان در زمینه حجاب برتر به همراه عوامل دیگرى مانند ضعف اعتقاد و عدم شناخت كافى از این مسأله و ضرورت آن موجب تهدید امنیّت اجتماعى و اُفت روند استفاده از مصادیق چنین حجابى در جامعه شده است، كه نتیجه اتّخاذ روش تخریبى بعضى مطبوعات و رواج پوشش‏هاى نامناسب در مقابل نامحرمان است؛ لذا ما به منظور اینكه اسلام، مشوّق حجاب و پوشش كامل براى زنان و دختران در برابر افراد نامحرم است، به بیان هدف و فلسفه این مصداق مهمّ اسلامى و رابطه فراگیر و تنگاتنگ آن با امنیّت اجتماعى از جنبه‏هاى مختلف مى‏پردازیم.
امید است كه راهكارهاى بیان شده در این زمینه‏ها براى همه اقشار جامعه اسلامى به ویژه نسل جوان و اندیشمند، مفید باشد و عزمشان را براى عمل و گسترش آن، به نحو مطلوب و احسن، جزم نمایند تا امنیّت اجتماعى، تأمین شود. ثانیاً نماد فرهنگى و ملّى بشریّت، درخشش روزافزون خود را حفظ نماید.

امنیّت اجتماعى، هدف اساسى وجوب حجاب‏
با توجه به آیات قرآن مجید، به خوبى مشخص و معیّن مى‏گردد كه هدف از تشریع وجوب حكم حجاب اسلامى دست‏یابى به تزكیه نفس، طهارت، عفّت و پاكدامنى جهت استحكام و گسترش امنیّت اجتماعى است.
«و اِذا سَأَلْتُموهُنَّ مَتاعاً فَسْئلوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ذلِكُم أطْهَرُ لِقلوبِكُم و قُلُوبِهِنَّ(4)».
چون نگاه نامحرم توسط مردان، باعث تحریك و تهییج جنسى آنان و در نتیجه منجر به فساد و ریشه‏كن نمودن امنیّت اجتماعى مى‏شود، خداوند در كنار دستور حجاب و پوشش بدن به بانوان، مردان را نیز امر به حجاب و پوشش چشم داده و نگاه به نامحرم را بر ایشان، حرام كرده است. چنانكه در این‏باره از امام رضاعلیه السلام نقل شده است:
«حرّم النَّظَر الى شُعورِ النّساء المَحْجوبات بالاَزْواج و غَیْرهِنَّ مِنَ النّساء لما فیه مِنْ تَهْییجِ الرّجال و ما یَدْعوا التَّهْییج الى الفَساد و الدُّخول فیما لا یحلّ و لا یجمل(5)».
«نگاه به موهاى زنان باحجاب ازدواج‏كرده و بانوان دیگر، از آن جهت حرام شده است كه نگاه مردان را برمى‏انگیزد و آنان را به فساد فرامى‏خواند در آنچه كه ورود در آن نه حلال است و نه شایسته».
از مجموع گفتار فوق روشن مى‏گردد كه هدف از وجوب حجاب اسلامى علاوه بر موارد مذكور، ایجاد صلاح و پیشگیرى از فساد، جهت تأمین و گسترش امنیّت اجتماعى است.

امنیّت اجتماعى، فلسفه حقیقى وجوب حجاب‏
یكى از فلسفه‏هاى حقیقى وجوب حجاب، حفظ آرامش زن، مصونیّت جامعه از فساد و عمق و معنا بخشیدن به امنیّت اجتماعى با توسعه آن مى‏باشد. زیرا نفس آدمى، دریایى موّاج از تمایلات و خواسته‏هاى اوست كه مهم‏ترین آنها به خوراكى‏ها، امور جنسى و مال و جاه و مقام، مربوط مى‏شود و بدون شك بالاترین خواسته‏هاى مردان، تمایل به جنس زن است. در سخنان عرفا آمده است:
«أعْظَمُ الشَّهْوَة، شَهْوَة النّساء(6)»:
«بزرگ‏ترین خواسته‏هاى مرد، رغبت به زنان است».
ارائه زیبایى‏ها و مواضع بدن زن، به شهوت و طمع مردان، دامن مى‏زند و آنها را به یك كانون جدّى خطر، مبدّل مى‏سازد كه به سلب آرامش زن و امنیّت اجتماعى منتهى مى‏گردد. آنچه مى‏تواند از این ناامنى پیشگیرى كند، پوشش زن از چشمان گرسنه نامحرمان است كه با حجاب كامل اسلامى، عملى خواهد شد.
پوشش دینى، پیام عفت، شخصیّت و خداترسى زن مسلمان است و مردان جامعه نه تنها به چنین بانویى چشم طمع نخواهند داشت كه او را نیرویى بالفعل در هرچه وسعت بخشیدن امنیّت اجتماعى دانسته و نجابتش را مى‏ستایند. در این صورت است كه زن نه تنها در سنگر حجاب خود، از تیر نگاه‏هاى زهرآلود، سخنان آزاردهنده و برخوردهاى اراذل جامعه در امان خواهد بود، بلكه امنیّت و آرامش درونى خود و اجتماع خویش را برقرار خواهد كرد.
نكته معنوى و عرفانى قابل ذكر در این باب، پیام الهى آفریدگار هستى، خطاب به زنان است:
«اى زن! آگاه باش، دنیا خراب‏آبادى است كه هر نقطه آن به مین‏هاى شیطان و نگاه‏هاى آلوده، ناامن گشته است. اما فرشته‏هاى حجاب در محفل انس و یاد خدا در امنیّتى بى‏نظیر به سر مى‏برند كه دیگران از طعم آن بى‏خبرند(7)».
شب تاریك و بیم موج و گردابى چنین
حایل‏ كجا دانند حال ما سبكباران ساحل‏ها

پایه‏هاى تحقق امنیّت اجتماعى در سایه‏هاى حجاب بانوان‏
پوششى كه اسلام آن را به عنوان یك حكم شرعى اعلام كرده است، یك عمل ظاهرى و گسسته از عوامل و پایه‏ها نیست، بلكه حجاب، خیمه عفاف بانوانى است كه آن را بر پایه‏هاى خود استوار نموده و باعث ترویج ارزش امنیّت اجتماعى مى‏گردند و به تحقق آن در جامعه اسلامى، كمك مى‏نمایند.
اكنون شایان ذكر است كه این پایه‏هاى اساسى بیان گردد:

1. ایمان به خدا و جهان آخرت‏
از مهم‏ترین عواملى كه بانوان توسط آن به آرامش روحى و روانى دست یافته و امنیّت اجتماعى جامعه را فراهم مى‏نمایند، این است كه وقتى زن به خداى تعالى و علم و حكمت او ایمان آورد و معتقد گردد احكامى كه براى بشریّت تشریع كرده، بودن نقص و داراى آثار مطلوبى است، از حكم الهى حجاب استقبال نموده، امنیّت اجتماعى جامعه را تضمین مى‏كند.

2. تقوا
پرهیزكارى بانوان، ضامن تأمین امنیّت اجتماعى است و تا این پایه محكم معنوى در قلب بانوان شكل نگیرد، حجاب را نوعى محدودیّت براى خود قلمداد نموده و امنیّت اجتماعى انسان‏ها را تهدید مى‏نماید.
خانمى كه بداند تقواى الهى پادزهر بیمارى دل‏هاست كه حجاب‏هاى تاریك جان را غرق مى‏كند و لانه‏هاى هوس را برمى‏اندازد، آن را به كام جان خود مى‏ریزد تا عالم جانش، گلستان گل‏هاى سلم، طاعت و تسلیم گردد و خیمه حجابش را برمى‏افروزد تا حافظ بوستان ارزش‏هاى خویشتن و آرامش درونى اجتماع خود شود.

3. آگاهى‏
شناخت سیماى زن، حقیقت حجاب، فلسفه و آثار آن از جمله پایه‏هاى مستحكم پوشش دینى و تبلور امنیّت اجتماعى است. وقتى خانمى به پاسخ درونى خود كه چرا باید پوشیده باشم نایل شود، پایه‏هاى حجاب دینى در او شكل گرفته و با آگاهى كامل به امنیّت اجتماعى ارزش مى‏بخشد و دوام آن را تضمین خواهد كرد. به طور كلّى، آگاهى زن نسبت به آثار مطلوب حجاب و مهم‏تر از آنها مسأله امنیّت اجتماعى باعث مى‏شود كه نه تنها احساس سنگینى از پدیده حجاب ننماید، بلكه از آن به خوبى استقبال نموده، وسوسه‏هاى شیطانى را هیچ انگاشته و آرامش برونى و درونى اجتماع را وسعت مى‏بخشد.
همچنین این پیام اصیل و عرفانى را همیشه آویزه گوش‏هاى خود مى‏گرداند:
«خواهرم! سرزمین جانت را با خورشید آگاهى روشن كن تا بر زوایاى وجودت بتابد و آن‏چنان كه هستى خود را بشناسى، آنگاه دریابى كه حجاب باله‏هاى شنا به سوى سرچشمه هستى امنیّت فردى و اجتماعى كامل است و پوشش‏هاى مهیّج وزنه‏هاى سنگینى است كه زن را غریق ژرفاى مهیب دنیا نموده، امنیّت خود و جامعه خویش را برهم مى‏زند».

پی نوشت :

1) نور، 30.
2) احزاب، 59.
3) فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل، ص 40.
4) احزاب، 53.
5) بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 104، ص 34.
6) محجة البیضاء، ج 5، ص 177.
7) تحلیلى نو و عملى از حجاب در عصر حاضر، محمدرضا اكبرى، ص 14 - 16.

 

دوشنبه 1/10/1393 - 17:0
حجاب و عفاف

 

مسایل و معضلات كنونی درباره حجاب، معلول متغیرهای روانی و اجتماعی متعددی است. نمی توان شیوع بی حجابی در جامعه را تنها به یك یا دو عامل خاص نسبت داد و برخوردی سطحی و عوامانه با این فرایند پیچیده اجتماعی كرد. مطلب در این نكته نهفته است كه امروزه به روشنی دریافته ایم كه در مواجهه باید در گام نخست، ریشه ها و سرچشمه های شكل گیری این پدیده اجتماعی را یافت و درباره هر یك و رابطه آن با دیگر عوامل و نقش و وزن آن ها تأمل علمی كرد.
اگر از همان ابتدای ظهور این پدیده نابهنجار اجتماعی- كه شدت و فراگیری چندانی نداشت- مسئولانه و عالمانه در این باره تأمل و تصمیم سازی می شد، هرگز شاهد شدت یافتن روزافزون آن و تبدیل شدنش به یك معضل اجتماعی نمی بودیم و در موقعیت فعلی قرار نمی گرفتیم شاید اگر حركت های اخیر در مورد مقابله با گسترش بدحجابی صورت نمی پذیرفت، در آینده ای نه چندان دور، بدحجابی به صورت پدیده ای عادی و بهنجار درمی آمد و نظامات و معادلات ارزشی و هنجاری جامعه، واژگون می شد.
نگارنده قصد دارد در این مجال محدود، گام نخست مذكور را بردارد و به شناسایی و تبیین برخی از دلائل و زمینه های شكل گیری پدیده بدحجابی در جامعه بپردازد. در این نوشتار دلائل و زمینه های خرد بدحجابی را بررسی می كنیم:

1- ناآگاهی و نقصان معرفتی
طبیعی است كه سهمی از پدیده بدحجابی، به جهل و ناآگاهی بدحجاب ها باز می گردد؛ به این معنی كه برخی از این افراد، از معارف و تعالیم اسلامی بهره چندانی نبرده اند و نمی دانند كه حجاب اسلامی، دارای چه حدود و قیودی است. در تصور اینان، حجاب فعلی شان در تضاد با شریعت نیست.

2- فساد اخلاقی
گروه دیگری از افراد بدحجاب وجود دارند كه اساساً تقیدی به احكام و ارزش های دینی ندارند؛ زیرا كاملاً ولنگار و بی بندوبارند و هدف آن ها از نوع پوشش شان، انجام رفتارهای ضد اخلاقی است.

3- جامعه پذیری افراطی
افرادی وجود دارند كه از خود، اراده و شخصیتی ندارند و همچون مایعات كه در هر ظرفی ریخته شوند به شكل آن ظرف در می آیند، دارای شخصیت سیال و متأثر از جامعه اند. دلیلی كه این عده برای نوع پوشش یا الگوهای رفتاری خود ارایه می كنند، تبعیت از جامعه و همرنگی با آن است.
اینان یا واهمه دارند مقابل برخی الگوهای غیرارزشی رایج در جامعه مقاومت كنند- چون توان ایستادگی در مقابل تحقیر دیگران را ندارند- یا اساساً هر نوع تحول اجتماعی را پیشرفت می شمرند و علاقه دارند تا به همراه جامعه، مرتباً رنگ عوض كنند و نو به نو شوند.

4- بیماری های روحی و روانی
بعضی افراد بدحجاب، مبتلا به امراض روانی از قبیل افسردگی اند. این افراد به دلایل روانی، علاقه دارند جلب توجه كرده و از دیگران تایید بگیرند. یعنی دیگران آن ها را بپذیرند یا نوعی سرگرمی رفتاری برای خود ایجاد كنند.

5- به تأخیر افتادن ازدواج
دخترانی كه در سن ازدواج قرار گرفته اند یا آن را سپری كرده اند اما كسی از آن ها خواستگاری نكرده و نتوانسته اند ازدواج كنند، به قصد یافتن فردی برای ازدواج و از طریق در معرض انتخاب قرار دادن خود، با حجاب نامناسب پای به جامعه می گذارند. روشن است كه در چنین افرادی، عنصر ایمان دینی و اخلاق، آن چنان نیرومند نیست كه آنان را از بروز این رفتارها بازدارد. (رحیم پورازغدی- چند پرسش درباره حجاب و برهنگی).

6- میل به تبرج در نهاد زن
اساساً میل به تبرج و خودآرایی در درون زنان وجود دارد، همچنان كه میل به چشم چرانی در مردان شایع تر است. براین اساس، غریزه گرایش به جلب توجه و شاخص بودن، زنان را وادار به خودآرایی در جامعه می كند.
افرادی كه تحت تربیت دینی قرار نگرفته اند و التزام به رعایت ارزش های دینی ندارند، در برابر بسیاری از امیال غریزی و حیوانی خود ناتوان هستند و میل به تبرج نیز از همین سنخ است (شهید مطهری- مسأله حجاب).

7- برانگیختگی غریزه جنسی
در برخی از جوانان كه امكان ازدواج ندارند و به صورت موقت، مجرد هستند؛ گاهی غریزه جنسی در اثر محرك های بیرونی، به شدت فعال و نیرومند می شود و فرد را وادار می كند تا به نوعی، آن را ارضاء كند. می توان ادعا كرد كه در جامعه كنونی ما، حجم قابل توجهی از پدیده بی حجابی و بدحجابی، معلول مستقیم وجود همین عامل است. برای روشن شدن ابعاد متنوع این عامل، به برخی از محرك های غریزه جنسی كه جوان را به سوی انتخاب رفتارهای ضد ارزشی سوق می دهد اما در این نوشتار تنها به عامل نگاه كه اصلی ترین محرك غریزه جنسی است می پردازیم.
در روایتی آمده است: «نگاه بعد از نگاه، بذر شهوت را در قلب می پاشد و همین موضوع برای این كه صاحبش را در فتنه بیندازد كافی است.» (وسائل الشیعه جلد 14 ص 139) در روایات دیگر نیز این مضمون مورد تأكید قرار گرفته است: «آن كه نگاهش را مهار كند، دلش را آسوده ساخته است» (غررالحكم ص 260) «نگاه به نامحرمان، تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است» (كتاب النكاح ج 5 باب 104) «آن كه چشم خود را آزاد نهد، تأسف و اندوه وی بی پایان است» (اصول كافی) «بسا نگاهی كه حسرتی طولانی را به دنبال آورد.» (بحارالانوارجلد 8) .
این روایات، ناظر بر این معنا است كه فرد با نگاه كردن - به قصد التذاذ جنسی- به نامحرمان، میل جنسی خود را بیدار و فعال می كند، در حالی كه به موضوع نگاه، دسترسی ندارد. بدین ترتیب، فرد دچار تنش روانی و فشار غریزه می شود. در این حال، بروز رفتارهای نابهنجار جنسی از وی، دور از انتظار نخواهد بود.

دوشنبه 1/10/1393 - 16:51
حجاب و عفاف

 

تاریخ، مطالب فراوانی از زن و مسائل مربوط به او در سینه ی خود ثبت كرده است. مروری كوتاه بر صفحات تاریخ این نكته را روشن می كند كه بخش قابل توجهی از فرازهای برجسته و جنجالی تاریخ بشر، بر محور آفرینش، شخصیت، انسانیت و مسئولیت زن شكل گرفته است.
به تعبیر دیگر، وجود زن همیشه، بحث انگیز بوده است به طوری كه اقوام و ملت ها، هر كدام متناسب با ایمان و اعتقادشان رفتار ویژه ای با این موجود داشته اند كه این نوع برخوردها، نمایان گر میزان اعتقاد و اعتماد آنان به شخصیت و منزلت زن می باشد.
دیدگاه ها درباره ی زن و جایگاه او در نظام انسانی آن اندازه متفاوت است كه جمع بندی آنها كاری بس دشوار است.
یكی زن را موجودی سر تا پا ظلمت و شرارت می داند و دیگری او را لمعه ای از نور و معنویت.
گروهی معتقدند زن برای خدمت به مرد آفریده شده و دسته دیگر گفته اند مرد باید در خدمت زن باشد. جمعی بر این اعتقاد بودند كه او مایه ی ننگ است و باید وی را از حوزه ی زندگی خانوادگی حذف كرد كه این تفكر مربوط به دوران جاهلیت است؛ همان مردمی كه زن را «حشرات الارض» لقب می دادند و كشتن و از میان برداشتن او را افتخار می پنداشتند.
روزی برای این كه از خانه به داخل كوچه نیاید پایش را می شكستند و به او عنوان پاشكسته می دادند و زمانی هم برای اثبات پاداشتن نه تنها كوچه و خیابان و محله و شهر را در نوردید بلكه میدان دار عرصه های نمایش و نمایش گاه ها و ستاره ی درخشان فیلم ها و سینماها شد.
زمانی او را در لباسی محكم و نفوذناپذیر پیچیده مادام العمر در پستوی خانه ها زندانی می شد و هنگامی هم این لباس ها را با تیغ تجدد درید و حصارها را با تیشه ی تمدن برید و با بدنی برهنه و عریان در مجامع عمومی ظاهر شد به تخریب دیوار خانه و خانواده اكتفا نكرده، دیوار عفت و حیاء را نیز خراب كرد.
گاهی وجودش مایه ی شرمساری محسوب می شد و هنگامی هم حضورش موجب لطافت و كاستن از سختی ها.
در میراث ادبی و فرهنگی ما نیز كم و بیش همین نظرها وجود دارد: گروهی راه افراطی را پیموده اند و جمعی راه تفریط را. عده ای از موضع روشن فكری و دفاع از زن به همه ی آداب و اخلاق و سنن و اعتقادات پشت پا زده اند و گروهی همه ی استعدادهای خدایی و توانایی های بشری را در مسلخ تحجر سر بریده اند.
یكی معتقد است كه زن بهترین نعمت دنیاست و جهان بی زن چیزی جز «بیت الحزن» نیست و می گوید:
جهان را نعمتی بهتر ز زن نیست
ز زن مطبوع تر گل در چمن نیست...
نباشد عیش مردی را كه زن نیست
جهان بی زن كم از بیت الحزن نیست
دیگری زن را گرگی در لباس چوپانان می داند و می گوید:
زن و اژدها هر دو در خاك به
جهان پاك از این هر دو ناپاك به
ولی شاعره ای دیگر می گوید:
اگر فلاطن و سقراط بوده اند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
بیان این نمونه های متناقض و متنافر از یك دیگر، خود دلیلی است بر این كه زن در مسیر تاریخ زندگی، فرازها و نشیب های فراوانی را پیمود و در شرایط مختلف زمانی و مكانی، موقعیت متفاوتی داشته است و همین موضوع نیز موجب گشته تا دیدگاه های متفاوتی، درباره ی او به وجود آید.
اینك برای دستیابی به دیدی منصفانه و نظری عادلانه، به سراغ مكتب و اندیشه ای باید برویم كه زن و شخصیت او را با معیارهای حقیقت و عدالت تفسیر كرده باشد.

انسان شناسی زن
شناخت موقعیت و جایگاه فطری زن، تا حدود زیادی به موضوع انسان شناسی زن باز می گردد، زیرا هر مكتب و صاحب اندیشه ای كه دعوی هدایت انسان را دارد باید پیش از بیان هر موضوعی، موضع اش را نسبت به انسان مشخص كند، یعنی آن مكتب و ارائه كننده آن، باید در آغاز كار به این پرسش پاسخ دهند كه انسان چیست؟ از كجا آمده؟ و در كجا قرار گرفته؟ و فرجامش به كجا خواهد انجامید؟
امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام در كلامی كوتاه می فرمایند:
رحم الله امرائ علم من این و فی این والی این؛
خداوند رحمت كند كسی را كه بداند از كجا آمده و در كجا هست و به كجا خواهد رفت.
با یك نگاه كلی می توان چنین نتیجه گرفت كه مجموعه ی معارف الهی و بشری در همین سه بخش خلاصه شده است و پیامبران خدا، جز در این سه حوزه سخنی نداشته اند: (1)
1- منشأ خلقت و مبدأ آفرینش (اصل اعتقاد به توحید)؛
2- شناخت جهان و تنظیم روابط انسان با پدیده های مختلف (فقه و احكام)؛
3- شناخت آینده (اصل اعتقاد به معاد).
مكتب های مختلف بشری و الهی هر كدام درباره ی فرازهای یاد شده مطالبی ارائه داده اند كه این مطالب، نمونه های خوبی برای ارزیابی اندیشه ها و میزان مناسبی برای نزدیكی و یا دوری آنها از حقیقت است.
اصولا مكاتب مادی از جهان و انسان و آینده او، تفسیری مادی دارند جهانبینی، انسان شناسی و آینده نگریشان بر پایه ماده و مادیت استوار است و اگر بخواهیم بحث را به حوزه قرآن بكشانیم و بر اساس تقسیم بندی قرآن كریم صحبت كنیم باید بگوییم قرآن، عالم را به دو بخش تقسیم می كند: «عالم غیب» و «عالم شهود»: (عالم الغیب و الشهاده هو الرحمن الرحیم) (2)
مكاتب مادی و پیروان آنها، فقط به «عالم شهود» و جهان ماده معتقدند به ماورای ماده و مادیت كه «عالم غیب» باشد اعتقادی ندارند، طبیعی است كه انسان هم در چنین تفكری، در ردیف موجودات دیگر مثل قله، صخره، خورشید، جنگل، دشت، شیر و شتر قرار بگیرد و بر همین اساس هم میزان ارزش او تعیین گردد.
در برابر مكاتب مادی، مكتب الهی وجود دارد كه از وحی سرچشمه گرفته و به دست پیامبران خدا در شرایط و ادوار مختلف، به جامعه ی بشری عرضه شده است.
انبیای الهی، حوزه ی تفكر انسان را توسعه می بخشند، مرزهای ماده و مادیت را شكسته و بینش او را به جهانی ورای جهان ماده می كشانند و به عبارتی از عالم شهود به عالم غیب پیوند می زنند. در این تفكر، ایمان به «عالم غیب» یكی از اركان اعتقادی به حساب می آید؛ چنان كه قرآن كریم در توصیف شاگردان كلاس قرآن و پرهیزگاران می فرماید:
(یؤمنون بالغیب و یقیمون الصلاه و مما رزقناهم ینفقون) (3)؛
ایمان به غیب می آورند و نماز را به پا می دارند و از آن چه روزیشان داده ایم انفاق می كنند.
این مكتب، جایگاه انسان را، در نظام آفرینش بسی برتر از ماده و مادیت می داند و بر اساس همان تقسیم بندی قرآنی، انسان نیز موجودی دو بعدی است: غیبی دارد و شهودی. او مركب از جسم و روح و یا ماده و معناست كه یكی از ابعاد او عرشی و دیگری فرشی می باشد.
انسان در این نظام فكری نه تنها در حد كوه و جنگل، گاو و گوسفند، آهن و آجر نیست بلكه ابر و باد و مه و خورشید و فلك همه در خدمت او، و برای رشد و كمال او آفریده شده اند، چرا كه پرگار هستی در نظام آفرینش بر نقطه ای می گردد كه در آن جا انسان نشسته است؛ البته «انسان كامل»، كه به اعتقاد ما آن موجود اكمل و اتم كه پرگار هستی با اراده ی ذات باری تعالی بر محور شخصیت او می چرخد وجود حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است كه درباره اش گفته اند: اگر تو نبودی جهان خلقت را نمی آفریدم: «لولاك لما خلقت الافلاك (4)».
این كه ما در بینش اعتقادی، امامت و ولایت را اساس خویش می دانیم و سخن نورانی امام صادق علیه السلام را كه فرمود: «اگر امام و حجت خدا -كه همان وجود انسان كامل است- نباشد زمین نابود می شود» (5)، از همین اندیشه نشأت می گیرد.
آن روزی كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم مولای متقیان علی علیه السلام را در غدیر خم به عنوان امام و جانشین خویش به مردم معرفی كرد در واقع بامعرفی آیت عظمای حق، و حجت كبرای مطلق «اكمال دین» و «اتمام نعمت» (6) فرمود تا مركزیت هستی، یعنی وجود انسان كامل را به جهانیان بشناساند.
دیدگاه اسلام به انسان، در نظام آفرینش این است كه در وجود او روح خدایی دمیده و جام جانش را به «اسماء الله» زینت داده و او را تا قله ی بلند «كرمنا» ارتقا بخشیده است.
در این دیدگاه فقط سخن از «انسان» است نه از جنسیت او كه مثلا مذكر است یا مؤنث، هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد چنین تفسیری در حوزه های علوم اسلامی به زبان های مختلف بیان شده است؛ چنان كه لسان الغیب، خواجه شمس الدین محمد، حافظ شیرازی می گوید:
فاش می گویم و از گفته ی خود دل شادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چكنم حرف دگر یاد نداد استادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارك بادم
می خورد خون دلم مردمك دیده، سزاست
كه چرا دل به جگر گوشه ی مردم دادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
كه در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملك بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد درین دیر خراب آبادم
كوكب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یارب از مادر گیتی به چه طالع زادم
سایه ی طوبی و دل جویی حور و لب حوض
به هوای سر كوی تو برفت از یادم
پاك كن چهره ی حافظ به سر زلف ز اشك
ورنه این سیل دمادم ببرد بنیادم

اختلاف ما با غرب
یكی از بحث های ریشه ای و اختلاف های اصولی ما با غرب، در تفسیر از انسان است. تفكر مادی غرب برای انسان اصالت الهی و خدایی قائل نیست و لذا نوعی برخورد و روش بهره گیری از استعدادها و زیبایی های این موجود، بر مبنای نوع تفسیری است كه از انسان دارد.
بر اساس تفسیری كه غرب از انسان ارائه می دهد، هر كس با اندك تأملی می تواند جایگاه و موقعیت زن را در فكر و فرهنگ غربی به سادگی مشخص نماید اگر غربی ها خواستار عریان بودن زن در جامعه، تحت لوای آزادی هستند، اگر سرمایه داران غربی برای فروش هر چه بیشتر فرآورده های صنعتی خود و به منظور جذب و جلب مشتری های بهتر، از زن استفاده می كنند، اگر لطافت و ظرافت های زن را در فیلم ها و تئاترها و نمایش گاه ها به حراج می گذارند اگر در نتیجه ی بی بند و باری ها، بنیان خانواده را در هم شكسته اند و اگر... همه و همه ریشه در تفكر دارد كه آنها انسان را به غلط تفسیر كرده اند.
بر خلاف اسلام كه برای زن همانند مرد فطرت الهی قائل است: (فطره الله التی فطر الناس علیها) (7)؛ خداوند مردم را بر اساس فطرت آفرید.
بنابراین برنامه های زندگی او اعم از فردی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی باید هم آهنگ با فطرت تدوین و تنظیم گردد تا در سایه ی آن رشد مطلوب فراهم آید.
غرب به سبب برداشت غلط، از آفرینش و به ویژه از انسان، زن را به انحراف از فطرت كشانده و خسارتی كه از این جهت بر بشر وارد گردیده جبران ناپذیر است.

حجاب زن
هر موضوعی از مسائل فرهنگی و اجتماعی مربوط به زن، باید با توجه به فطرت و جایگاه او در نظام خلقت، بررسی شود. غفلت از این نكته ی اساسی، همیشه برنامه ریزان و كارگزاران مسائل مربوط به اداره ی امور جوامع را، از صراط مستقیم تعادل، به وادی افراط و تفریط منحرف نموده است.
از بحث هایی كه در ارتباط با زن در طول تاریخ، مورد توجه محققان و پژوهش گران رشته های مختلف علوم انسانی بوده، موضوع حجاب و پوشش است.
درباره ی پوشش، اعم از بحث های تاریخی، سابقه ی سیاسی و اجتماعی آن، زمینه های سنتی، اقتصادی، هنری و ادبی لباس، به طور مستقیم یا غیر مستقیم بیانگر یك سلسله ارزش ها بوده است.
تحول و تطوری كه انسان ها در مورد لباس و سبك پوشش داشته اند دلایل مختلفی دارد مانند حس زیبایی دوستی، وضع آب و هوا، مسئله اشتغال در انتخاب و شكل و نوع پوشش تأثیر عمده داشته است.
از لحاظ تاریخی، وضعیت لباس و پوشش زنان معاصر جامعه ی ما را، از سده سیزده تا به امروز به پنج دوره تقسیم می كنند:
1- از عهد زندیه تا سلطنت فتحعلی شاه قاجار؛
2- از سلطنت فتحعلی شاه تا اولین مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا؛
3- از بازگشت ناصرالدین شاه از اروپا تا مشروطیت؛
4- از مشروطیت تا 17 دیماه 1314؛
5- از 17 دیماه 1314 تا امروز.
بحث و مسئله بررسی حجاب و تحول و تطور آن، از لحاظ تاریخی بحث ارزنده ای می باشد، زیرا آشنایی با تاریخ و فراز و نشیب های آن حقایق بسیاری را برای ما روشن می كند، چرا كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «من ورخ مؤمنا فكانما احیاه» (8)؛ هر كس به انسان با ایمان، تاریخ بیاموزد گویا او را زنده كرده است.
بنابراین طبق سخن پیامبر گرامی اسلام، در تاریخ، ماده ی حیات و زندگی وجود دارد و صد البته كه منظور از توجه به تاریخ، بهره گیری از تجربه های گذشتگان و دست آوردهای پیشینیان است و این موضوع با تحلیل و سپس تعلیل تاریخ انجام می گیرد.
به عبارت دیگر، مراد از تاریخ آموزی، تحلیل تاریخ است نه تقویم تاریخ. و تحلیل تاریخ را كسی باید بر عهده بگیرد كه قدرت اجتهاد در مسائل تاریخی را داشته باشد. همانطور كه در فقه، فروع فقهی را بر اصول فقهی عرضه می داریم و با تكیه بر منابع چهارگانه استنباط «حكم الله» را استنباط می كنیم در تاریخ هم به همین سبك باید به استنتاج و استنباط پرداخت.
بیان نكته های ارزشمند تاریخی، به ویژه تاریخ قرن اخیر، در مورد تلاش بیش از حد استعمار غرب به سركردگی انگلیس، نسبت به فاجعه ی كشف حجاب ما را به نتایج هشدار دهنده ای می رساند كه غرب به وسیله ی عوامل بی هویت داخلی برای غارت سرمایه های فرهنگی و ملی، سرمایه گذاری عظیمی كرد كه تنها به چند نمونه از فعالیت های آنها اشاره می كنیم:
1- برنامه ریزی برای رواج تجددگرایی غربی از طریق ترویج سكولاریسم و لاقیدی و بی اعتنایی به سنن دینی و ملی.
2- تقویت و ترویج سیاست مذهب زدایی و حذف برنامه های مذهبی از زندگی مردم؛
3- تأسیس مدارس خارجی و اعزام میسیون های مذهبی؛
4- بر روی كار آوردن عوامل نوكر صفت خویش به منظور اجرای سیاست های استعماری.
با توجه به سیاست های یاد شده به تاریخ برمی گردیم و فرازهایی را در مورد توطئه كشف حجاب بویژه از دوران به قدرت رسیدن رضا خان مرور می كنیم.
«رضا شاه بعد از مسافرت تركیه (سال) در اغلب اوقات ضمن اشاره به پیشرفت سریع كشور تركیه از رفع حجاب زن ها و آزادی آنها صحبت و تشویق می كرد. تا اوایل خرداد 1314 یك روز هیئت دولت را احضار كرد و گفت ما باید صورتا و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول كلاه ها تبدیل به شاپو شود... و نیز باید شروع به رفع حجاب زن ها نمود و چون برای عامه مردم دفعتا مشكل است اقدام كنند، شما وزراء و معاونین باید پیش قدم بشوید و هفته ای یك شب با خانم های خود در كلوپ ایران مجتمع شوید. و به حكمت وزیر فرهنگ دستور داد كه در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن و یا دختری امتناع كرد او را در مدارس راه ندهند.»
خود «حكمت» از این گفتگو چنین یاد می كند:
رضا شاه رو به وزیر معارف كرده فرمودند: سابقا به كفیل معارف دستور دادم برای رفع رو پوشیدن زنان اقدام نماید. اما او نخواست یا نتوانست و كاری نكرد. حالا باید شما در این كار با كمال متانت و حسن تدبیر اقدام كنید كه این رسم دیرین، كه بر خلاف تمدن است از میان برداشته شود.»
وزیر معارف پاسخ می دهد:
«امر مبارك را اطاعت می كنم، این رسم نه تنها بر خلاف تمدن است بلكه بر خلاف قانون طبیعت است، زیرا كه در دنیا هیچ دو جنس ذكور و اناث در نباتات و حیوانات خلق نشده كه جنس ماده از جنس نر روی خود را پنهان كند.... به علاوه یكی از علل بزرگ عقب افتادن مملكت ما از قافله ی تمدن دنیا، همین است كه نیمی از بدن ملت ما به كلی فلج مانده است».
مخیر السلطنه هدایت، كه خود بیش از شش سال و سه ماه به عنوان رئیس الوزراء در خدمت رضاشاه بود در خاطرات خود سه اصل یاد شده را این گونه تحلیل می كند:
«در این اوقات ( سال های بعد از تصویب تغییر لباس به تاریخ 6 دی 1307) روزی به شاه عرض كردم تمدنی كه آوازه اش عالم گیر است دو تمدن است: یكی از تظاهرات در بولوارها، یكی تمدن ناشی از لابراتوارها. تمدنی كه مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتوارها و كتاب خانه هاست. گمان كردم به این عرض من توجهی فرموده اند. آثاری كه بیشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود كه به كار لاله زار می خورد و مردم بی بند و بار خواستار بودند» (9)
«روز هفدم دیماه 1314 در عمارت دانش سرای عالی تهران، با حضور شاه مراسمی برای اعطای دیپلم به فارغ التحصیلان برگزار گردید و در این مراسم رؤسای مدارس، همسران صاحب منصبان عالی رتبه و همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام روز آزادی زن و كشف حجاب، نام گذاری شد. در این مراسم رضا شاه طی سخنانی اظهار داشت كه: « بسیار مسرور است از این كه می بیند زنان به حقوق و مزایای خود نایل شده اند.» (10)
دستگاه حاكمه به مدد شیفتگان غرب و غرب زدگان مرعوب برای مبارزه ی با حجاب و ترویج پدیده ی بی حجابی و در نتیجه اقناع مردم، تبلیغات و سخنان خود را با استدلال ارائه نموده؛ اگر چه استدلال ها قابل خدشه و نارسا بودند ولی صاحبان قلم و روشن فكران شان مطالب خود را در این مورد به اصطلاح فلسفه مند می كردند تا مبارزه ی با حجاب را منطقی معرفی كنند.
1- بی حجابی مترادف با عنوان مقدس آزادی قرار می گرفت.
2- حجاب در تضاد با قانون طبیعت معرفی می شد.
3- بی حجابی یكی از اركان تمدن محسوب می گردید و حجاب در تضاد با آن.
4- حجاب به عنوان بزرگ ترین مانع حضور زن در صحنه های اجتماعی و سیاسی معرفی می گردید.
5- حجاب، مانع حضور زن در عرصه های كار و اقتصاد و تولید معرفی می شد.
تبلیغ و ترویج از بی حجابی با شدت و خشونت هر چه بیشتر ادامه پیدا كرد تا آن جا كه زنان با حجاب را سوار اتومبیل نمی كردند و به مأموران شهربانی دستور داده شد كه زنان با حجاب را در خیابان ها و كوچه ها مورد تعرض قرار داده چادر و روسری را از سر آنها بكشند و گروهی هم از زنان سست ایمان و غرب زده به كافه ها و رقاص خانه ها،در معرض و منظر چشم بوالهوسان به خودنمایی پرداختند.
شهید بزرگوار و روحانی شجاع و غیرت مند، آیه الله مدرس فاجعه ی كشف حجاب و برنامه ریزی های غرب گرایانه را تبیین و تحلیل نموده و آینده ی ایران را در حكومت پهلوی این طور ترسیم می كند.
«قریبا چوپان های قریه های قراعینی و كنگاور، با فكل سفید و كروات خودنمایی می كنند، اما در زیباترین شهرهای ایران هرگز آب لوله و آب تمیز برای نوشیدن مردم پیدا نخواهد شد. ممكن است شماره های كارخانه های نوشابه سازی روز افزون گردد، اما كوره ی آهن گدازی و كارخانه ی كاغذ سازی پا نخواهد گرفت. درهای مساجد و تكایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد، اما سیل ها از رمان ها و افسانه های خارجی كه در واقع «حسین كرد» فرنگی و رموز حمزه فرنگی چیزی نیستند، به وسیله ی مطبوعات و پرده های سینما به این كشور جاری خواهد گشت، به طوری كه پایه ی افكار و عقاید و اندیشه های نسل جوان ما از دختر و پسر تدریجا بر بنیاد همان افسانه های پوچ قرار خواهد گرفت و مدنیت مغرب و معیشت ملل شرقی را در رقص و آواز و دزدی های عجیب آرس لوپن و بی عفتی ها و مفاسد اخلاقی دیگر خواهند شناخت، مثل این كه چیزها لازمه ی متمدن بودن است.» (11)
رهبر كبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی قدس سره با بیانی دیگر می فرمایند:
آن روز كه كلاه پهلوی سر آنها گذاشتند همه می گفتند مملكت باید شعار ملی داشته باشد، استقلال در پوشش، دلیل استقلال مملكت و حافظ آن است. چند روز بعد كلاه لگنی گذاشتند سر آنها و یك دفعه حرف ها عوض شد، گفتند ما با اجانب مراوده داریم، باید همه هم شكل باشیم تا در جهان با عظمت باشیم.
«مملكتی كه با كلاه، عظمت برای خود درست می كند یا برایش درست می كنند هر روز كلاهش را ربودند عظمتش را هم می برند.»

پیام حجاب
پیش از این كه به تبیین پیام حجاب اسلامی بپردازیم دو نكته ی كوتاه را درباره ی حجاب، ذكر می كنیم:
1- جهت بخشیدن به عمل: آن چه كه عمل انسان را در ترازوی سنجش قرار می دهد تا به ارزش یابی آن بپردازیم و پایه و مایه ی آن را مشخص كنیم جهت گیری عمل است، به عبارت دیگر، انسان نباید همه جا و همه وقت مطالب و آرمان های خود را بر نوك زبان گذاشته و از طریق گفتار، دیگران را با محتوای كلام آشنا گرداند بلكه در بسیاری از موارد باید همه ی گفتارهای خویش را در قالب عمل ریخته و منظور و محتوا را در شكل و شمایل عمل ارائه دهد، چرا كه گاهی زبان كردار به مراتب از گفتار مؤثرتر است.
هر گاه با چنین نگرشی اعمال و رفتار خویش را تنظیم كنیم كاربرد عمل افزایش چشم گیری پیدا خواهد كرد؛ یعنی آن جا سكوت چون جهت دار است، معنای فریاد می دهد و جلوس معنای قیام، شاید سخن بلند امام صادق علیه السلام كه فرمود: «مردم را با اعمال خوب خود به خیر و نیكی دعوت كنید» (12) ناظر به همین معنا باشد.
2- تأثیر ظاهر بر باطن: این نكته در جای خود ثابت شده است كه تكرار و اصرار بر رفتاری خاص موجب می گردد تا رفته رفته مشی در انسان به وجود آید و باطن فرد به سبب رفتار ظاهری شكلی متناسب با ظاهر پیدا كند و از طرفی هم باید توجه داشت كه ظاهر انسان تا حدودی نمایان گر باطن و شخصیت اوست.
استاد شهید علامه مطهری در مورد تأثیر رفتار بر افكار می فرماید:
«اگر انسان در عمل شهوتران و ماده پرست و اسیر شهوت گردد تدریجا افكار و اندیشه هایش هم به حكم اصل انطباق با محیط، خود را با محیط روحی و اخلاقی او سازگار می كند... چقدر زیبا و عالی در آثار دینی گفته شده است كه: «لا یدخل الملائكه بیتا فیه كلب او صوره كلب» فرشتگان به خانه ای كه در آن خانه سگ یا تصویر سگ وجود داشته باشد وارد نمی گردند. بین فكر و عمل انسان ارتباط زیادی است. در آثار اسلامی این مطلب بدین صورت طرح شده كه گناه، سیاه دلی می آورد و سیه دلی بی ایمانی.» (13)
اسلام در حدیثی كوتاه به اصل تأثیر ظاهر بر باطن پرداخته و می فرماید: «من تشبه بقوم فهو منهم»؛ یعنی هر كس خود را همانند مردمی بكند، از آنها به شمار می آید. آیین مقدس اسلام تقلید و پیروی از ظواهر دیگران را، نوعی وابستگی فكری عملی به آنها می داند.
با توجه به دو مقدمه ی یاد شده می توان گفت كه انسان همیشه بخش قابل توجهی از ذوق و سلیقه ی خود را در شكل، جنس و رنگ لباس به نمایش گذاشته است. او علاوه بر سلیقه و ذوق شخصی، سلیقه ی ملی را كه جنبه ی فرهنگی به خود می گیرد در آن دخالت داده است و گاه از طریق انتخاب نوع لباس، سخن خویش را به خوبی بیان و فرهنگی را ترویج نموده است و لذا گفته اند: تغییر و تبدیل لباس، نشانی از تغییر فرهنگ است.
لباس هر انسان پرچم كشور وجود اوست، پرچمی است كه او بر سر در خانه ی وجود خود نصب كرده است و با آن اعلام می كند كه از كدام فرهنگ تبعیت می كند. هم چنان كه هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز می كند، هر انسان نیز مادام كه به یك سلسله ارزش ها و بینش ها، معتقد و دلبسته باشد لباس متناسب با آن ارزش ها را از تن به در نخواهد كرد. (14)
وجود گروه هایی در جوامع امروزی، با عنوان «رپ»، «پانك»، «هیپی» و امثال آن دلیل ورود فرهنگ بیگانه غربی است كه از طریق نوع پوشش و آرایش، حضور فرهنگی خود را اعلام می دارند.
در چنین شرایطی حجاب زن مسلمان داری پیام های گوناگونی است كه هر كدام از آنها بحث های مفصلی می طلبد، زیرا پیام ها گاهی محتوای اخلاقی دارند و زمانی محتوای انسانی و در برخی موارد با بار سیاسی ظهور و بروز پیدا می كنند.
لباس علاوه بر این كه حافظ و ساتر بدن است، سلامتی تن را تضمین و پیام سلامتی را ابلاغ می كند و شاید این پیام، طبیعی ترین و قدیمی ترین پیامی است كه پوشش در طول تاریخ داشته است. به برخی دیگر از پیام های حجاب، به طور فشرده اشاره می كنیم:

1- دفاع از ارزش حجاب
به نظر من نخستین پیامی كه حجاب، به ویژه در دوران ما دارد دفاع از ارزش پایمال شده و ستم دیده ی حجاب است؛ زیرا دنیای بی اعتقاد به مبانی دینی و الهی و نیز تمدن مادی غرب و برنامه ریزان استعمارگر آن كه به دنبال افزون خواهی هر چه بیشتر و تدارك امكاناتی زیادتر، به خاطر تغذیه ی ماشین تمدن بودند به پایمال كردن ارزش های دینی، اخلاقی و ملی اقوام و ملت های گوناگون همت گماشتند و تحت عنوان «آزادی زن»، حجاب را مورد هجمه ی بی رحمانه قرار دادند.
دستگاه تبلیغاتی استعمارگران غرب، با روش های پر جاذبه ی تبلیغاتی، عقب ماندگی زنان را از كاروان دانش و هنر به حجاب ارتباط داده و پیشرفت و ترقی را در برهنگی و بی حجابی قلمداد كردند، لذا حجاب ها را دریدند و زن ها را با بدن نیمه عریان به صحنه های مختلف ابتذال كشیدند تا چشم ها را آلوده و دل ها را تیره و بنیان خانواده را در هم بشكنند. این كردار گناه آلود، پی آمدهای تلخ و ناگواری به دنبال داشت.
حجاب امروز زنان جامعه ی ما، پیام دفاع از مظلومیت حجاب را با خود دارد و زن محجبه با پوشش اسلامی خود می گوید كه حجاب مانع حضور زن در صحنه های اجتماعی، سیاسی، علمی... نیست.
حجاب مزاحم زن برای شركت در عرصه ی دفاع از حقوق انسانی خویش نمی باشد. با حجاب می توان بر مسند علم، سیاست، صنعت و هنر تكیه زد و دوشادوش مردان، در صحنه های مختلف زندگی حضور داشت. ما این معنا را در انقلاب شكوه مند اسلامی به خوبی دیدیم كه زنان جامعه، با حفظ حجاب نه تنها چیزی را از دست ندادند بلكه با گرم نگه داشتن كانون خانواده و حرمت به جایگاه بلند مادری و همسری، در میدان های سازندگی و بالندگی، مبارزه با طاغوت و حتی جنگ و جبهه حضور خویش را حفظ نموده با حجاب خودشان یاوه گویی های یاوه گویان را بر ملا ساختند. بنابراین پیام حجاب، پیش از هر چیز دفاع از ارزش والا و احیا شده حجاب است.

2- سلامت اخلاق اجتماع
سلامت اخلاق جامعه از مسائل مهمی است كه هر كس باید به سهم خود در پاسداری از آن بكوشد. علاوه بر مسئولیتی كه تك تك افراد، در نگهبانی از مرزهای اخلاقی جامعه دارند نظام حكومتی هر جامعه، و زمامداران آن نیز مسئولیتی مضاعف دارند.
باید به این نكته توجه داشت كه پیروزی و شكست، ترقی و انحطاط ملت ها تنها به دانش و امكانات پیشرفته ی مادی وابسته نیست بلكه نقش موازین اخلاقی و ملكات نفسانی نیز از عوامل مهم ترقی و انحطاط ملت ها و اقوام بشری به شمار می آید.
گاه عدم رعایت یكی از موازین اخلاقی حادثه ی هولناكی، چون جنگ جهانی دوم به وجود می آورد كه آثار و تبعات منفی آن، جامعه ی بشری را تا قرن ها، دچار خسران می كند چنان كه می گویند: «ناپلئون در كنفرانس چند جانبه، كه در پاریس منعقد شده بود، زودتر وارد كنفرانس شد تا دیگران بر او سلام كنند. پادشاه روس وارد شد و سلام نكرد. همان باعث به خاك و خون و آتش كشیدن شوروی شد و لشكر فرانسه هم در حمله ی به شوروی از سرما تلف گردید، در نتیجه ناپلئون هم به جزیره ی «سنت هلن» تبعید گردید و شش سال در آن جا ماند و بر اثر زخم معده و غصه ی مفارقت زن و فرزند، در همان جا مرد.» (15)
اخلاق، همان گوهر گران بهایی است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فلسفه بعثت خویش را ترویج و تتمیم آن می داند: «بعثت بمكارم الاخلاق و محاسنها» (16)
پس از بیان این مقدمه ی كوتاه، در قالب چند سؤال به این نكته می پردازیم كه آیا حجاب یكی از عوامل مهم سلامت اخلاق اجتماعی به شمار نمی آید؟ آیا حجاب به عفت اجتماعی كمك نمی كند؟ آیا پاسداری از عفاف اجتماعی، یكی از وظایف اجتماعی افراد نیست؟ آیا حجاب جلو بی بند و باری ها و هوس بازی ها را نمی گیرد؟ آیا حجاب ارضای غرایز جنسی را در چهار چوب های مشروع و قانونی حمایت و هدایت نمی كند؟ و آیا... ؟
پاسخ همه ی این پرسش ها مثبت است، زیرا هیچ عقل سلیمی منكر این حقیقت نیست كه حجاب، عفاف اجتماعی را تقویت می كند و عفاف اجتماعی نیز در تنظیم و سلامت اخلاق اجتماعی نقش مؤثری دارد و بر عكس، بی حجابی از عوامل مؤثر در گسترش هوس بازی و بی بند و باری، و در نتیجه ی همه ی اینها مقدمه ای برای در هم شكستن مرزهای اخلاقی جامعه است.
حجاب همراه اعتقاد و با انگیزه ی طهارت و دیانت، زن را از شهوت پرستی به خدا پرستی و از حیوانیت به مقام والای انسانیت می رساند.
قرآن كریم تمتع جنسی را به آمیزش جنسی محدود نكرده است بلكه نگاه های شهوانی و هوس بازانه را نیز نوعی از تمتع جنسی می داند و آنها را زمینه ساز بسیاری از مفاسد اخلاقی و جنسی به شمار می آورد، لذا از زنان و مردان با ایمان خواسته است تا نگاه ها را محدود به مناظر مشروع نمایند و در نتیجه به سلامت اخلاقی جامعه كمك كنند:
(قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم) (17)؛
ای پیامبر! به مردان مؤمن بگو كه چشمان خود را (از نامحرم) فرو پوشند و فروج خود را (از زنا) حفظ نمایند.
و به زنان نیز می فرماید: (و قل للمؤمنات یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن) (18)
و ای پیامبر! به زنان مؤمن بگو كه چشمان خود را (از نگاه به نامحرم) فروپوشند و فروج خود را (از زنا) حفظ كنند.
بنابراین پیام دیگر حجاب، سلامت اخلاق جامعه است.

3- استحكام بنیان خانواده
سلامت خانواده، نقش مؤثر و مستقیمی در سلامت جامعه دارد، زیرا گفته اند: خشت نخست بنای جامعه، خانواده است و هر گاه این خشت محكم و استوار و مستقیم باشد ساختمان جامعه نیز محكم و مستقیم بر پای خواهد ماند.
اگر چه در خانواده، زن و مرد به عنوان دو ركن اصلی، نیازهای جنسی خود را تأمین نموده و بر پایه ی آمیزش جنسی فرزندانی به وجود می آورند تا ادامه ی حیات خود را بیشتر گردانند و یا وجود خودشان را در آیینه ی وجود فرزندانشان مشاهده می كنند ولی محیط خانواده علاوه بر جذب و انجذاب جنسی و فیزیكی، محیط آمیزش و روح ها و پر شدن خلأ روحی هر كدام از اعضا و محو شدن هر یك از آنها در دیگری می باشد و بدون جهت نیست كه قرآن كریم انتخاب همسر را به خاطر تشكیل خانواده و نتیجه ی آن را كه «سكون و آرامش» و «مودت» و «رحمت» است از نشانه های قدرت لایزال خویش می داند. (و من آیاته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجا لستكنوا الیها و جعل بینكم موده و رحمه) (19).
اسلام، خانواده را كانون عشق و محبت و فضای بسیار مناسبی برای رشد استعدادها و خلاقیت ها، می داند، لذا در تحكیم بنیان های این مجموعه ی مقدس، تلاش چشم گیری از خود نشان داده است.
مكتب تربیتی اسلام، هر عاملی را كه در جهت تقویت و تحكیم بنیان خانواده باشد و موجب صمیمیت بیشتر و محبت افزون تر، بین زن و مرد گردد را مفید می داند و بر عكس هر آن چه را كه باعث دل سردی و سستی روابط خانوادگی گردد را زیان آور دانسته و با آن به مبارزه بر می خیزد.
اینك باید ببینم كه چه ارتباطی بین حجاب زن و استحكام بنیان خانواده وجود دارد؟ ما معتقدیم بین حجاب زن و تحكیم روابط خانواده، رابطه ی مستقیم وجود دارد چرا كه:
حجاب كام جوئی های جنسی را در ازدواج، كه آغاز تشكیل خانواده است، محدود می كنند.
حجاب، نوعی ابراز عشق است از طرف زن به همسر قانونی خود كه می خواهد با حجابش بگوید هر گونه تمتع و بهره گیری جنسی، از آن شوهرم می باشد. حجاب، نشانی از طهارت و پاكی است.
حجاب در حقیقت نوعی انصراف از ظاهر و خودنمایی های ظاهری و انعطاف به باطن و شخصیت است.
مسائل یاد شده هر كدام در تحكیم بنیان خانواده، نقش مؤثری دارند، لذا می توان مدعی شد كه یكی از پیام های حجاب استحكام بنیان خانواده است.

4- پاسداری از عشق و زیبایی
پاره ای سطحی نگران پنداشته اند كه اسلام به زیبایی ها بی اعتقاد است، حال آن كه چنین نیست بلكه همه ی زیبایی ها نشانی از زیبایی خداوند و آیتی از آیات بی شمار اوست.
اسلام خود چیزی جز زیبایی نیست، لذا چنین آیینی نمی تواند به زیبایی ها، كه هر كدام دفتری برای معرفت و شناخت پروردگار هستند بی اعتنا باشد. پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: «ان الله جمیل یحب الجمال؛ (20) خداوند جمیل است و جمال را دوست می دارد.
امام صادق علیه السلام فرمود:
البس و تجمل فان الله جمیل یحب الجمال و لیكن من حلال؛ (21)
خودت را با لباس فاخر و وسایل زینتی، آراسته و زیبا گردان كه خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد ولی باید توجه داشته باشد كه از حلال باشد.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله زیبایی را در مورد زنان امتیاز می داند و می فرماید:
افضل نساء امتی اصحبهن وجها و اقلهن مهرا؛ (22)
برترین زنان امت من، چهره ای زیباتر و مهریه ای كمتر دارند.
با توجه به مطالب یاد شده آیا می توان حجاب را، چنان كه بعضی
پنداشته اند مانع نمایش زیبایی های خدادادی زن دانست؟
در پاسخ می گوییم حجاب مانع زیبایی ها نیست بلكه حافظ زیبایی هاست، حجاب زیبایی ها را از كسانی منع می كند كه هیچ حقی برای استفاده از آنها ندارند.
زن محجبه زیبایی ها و لطافت های خدادادی را، به صورت رایگان و بدون هر ضابطه، در معرض دید همگان قرار نمی دهد، چرا كه معتقد است برای نثار و ایثار آنها ضابطه و قانونی وجود دارد و او باید از آن پیروی كند.
در این جا فرازهایی از كتاب ارزشمند مسئله ی حجاب را به قلم علامه ی شهید استاد مطهری می آوریم:
وقتی كه زن مقام و موقع خود را در برابر مرد یافت و نقطه ی ضعف مرد را در برابر خود دانست همان طور كه متوسل به زیور و خود آرایی و تجمل شد كه از آن راه قلب مرد را تصاحب كند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست كه نباید خود را رایگان كند بلكه باید آتش عشق و طلب او را تیزتر كند و در نتیجه مقام و موقع خود را بالا برد.
ویل دورانت می گوید:
«حیا امر غریزی نیست، بلكه اكتسابی است، زنان دریافتند كه دست و دل بازی مایه ی طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند.»
به طور كلی رابطه ای است میان دست نارسی و فراق از یك طرف و عشق و سوز و گران بهایی از طرف دیگر. هم چنان كه رابطه ای است میان عشق و سوز از یك سو و میان هنر و زیبایی از سوی دیگر؛ یعنی عشق در زمینه ی فراق ها و دست نارسی ها می شكفد و هنر و زیبایی در زمینه ی عشق رشد و نمو می یابد.
برتر اندراسل می گوید: «از لحاظ هنر مایه ی تأسف است كه به آسانی به زنان بتوان دست یافت و خیلی بهتر است كه وصال زنان دشوار باشد بدون آن كه غیر ممكن گردد.»
از همه عجیب تر سخنی است كه یكی از مجلات زنانه از «الفرد هیچكاك» كه به قول آن مجله به حسب فن و شغل فیلم سازی خود، درباره ی زنان تجربه های فراوان دارد- نقل می كند، او می گوید:
«من معتقدم كه زن هم باید مثل فیلمی پر هیجان و پرآنتریك باشد؛ بدین معنا كه ماهیت خود را كمتر نشان دهد و برای كشف خود، مرد را به نیروی تخیل و تصور زیادتری وادارد، باید زنان پیوسته بر همین شیوه رفتار كنند؛ یعنی كمتر ماهیت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای كشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد.»
ایضا همان مجله در شماره ی دیگری از همین شخص چنین نقل می كند:
«زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و روبندی كه به كار می بردند خود به خود جذاب می نمودند و همین مسئله جاذبه ی نیرومندی بدان ها می داد، اما به تدریج با تلاشی كه زنان این كشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان می دهند حجاب و پوششی كه دیروز بر زن شرقی كشیده شده بود از میان می رود و همراه آن از جاذبه ی جنسی او هم كاسته می شود.»
امروز یكی از خلأهائی كه در دنیای اروپا و امریكا وجود دارد خلأ عشق است. در كلمات دانشمندان اروپایی این نكته، زیاد به چشم می خورد كه اولین قربانی آزادی و بی بند و باری امروز زنان و مردان، عشق و شور و احساسات بسیار شدید و عالی است. در جهان امروز هرگز عشق هایی از نوع عشق های شرقی از قبیل عشق های مجنون و لیلی، خسرو و شیرین رشد و نمو نمی كند.
از این داستان ها می توان فهمید كه زن بر اثر دور نگه داشتن خود از دست رسی مرد تا كجا پایه ی خود را بالا برده است و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است؟
قطعا درك زن این حقیقت را در تمایل او به پوشش بدن خود و مخفی كردن خود به صورت یك راز تأثیر فراوان داشته است.» (23)
در حقیقت از همه ی این مطالب به دست می آید كه یكی از پیام ها حجاب، پاسداری از عشق و زیبایی است.

مبارزه ی سیاسی
در برخی از شرایط زمانی و مكانی، حجاب و نوع پوشش، جهت سیاسی و مبارزاتی به خود گرفته است و زنان، حجاب خویش را زبان خویش قرار داده و با این تیغ تیز، در میدان مبارزه ی با طاغوت و فرهنگ طاغوتی حضور پیدا كرده اند.
زمانی حجاب در كشورهای به اصطلاح اسلامی و غیر اسلامی، نه تنها وسیله و ابزار مبارزه بلكه پرچم مبارزه هم بود؛ به طوری كه طرفداران ترویج فرهنگ بی بند و باری و عریانی، از زنان محجبه به اندازه ی مخالفان مسلح خویش وحشت داشتند.
نمونه این وحشت را در كشور فرانسه، در همین روزها می توان بخوبی مشاهده كرد. كشوری كه مهد آزادی و دموكراسی لقب گرفته و خود را محل رویش و جوشش انقلاب كبیر فرانسه می داند تحمل روسری چند دختر دانش آموز مسلمان را در فضای مدرسه ندارد و با جار و جنجال، هر چه بیشتر آنها را از مدرسه اخراج می نماید.
امروزه در كشورهایی كه تنور مبارزه علیه فرهنگ غرب داغ است حجاب زنان و دختران مسلمان، برای غرب زدگان و نوكران فرهنگ غرب، به همان اندازه شكننده و رنج آور است كه گلوله های داغ مبارزه مسلح. این حالت هراس را می توان در كشورهایی چون تركیه، مصر، و الجزایر و فلسطین اشغالی مشاهده كرد.
بد نیست در این جا اشاره ای به سخنان «فرانتس فانون» در مورد نقش مبارزاتی حجاب اسلامی در انقلاب عظیم الجزایر داشته باشیم او می گوید:
استعمار فرانسه در الجزایر به نابود كردن فرهنگ و سنن اسلامی و بومی آن دیار پرداخت و بزرگ ترین حربه ی ضد استقلال را به كار گرفت.
فرنگ زدگی مردم الجزایر به خصوص نسل جدید و به اصطلاح روشنفكر الجزایر به سرعت ارزش های اجتماعی را دگرگون كرد و چادر را از سر زنان گرفت و اشاعه ی فساد استعمار خواسته، زمینه های تسلط اجنبی را فراهم ساخت.
به هر حال پیداست كه همه ی علت ها همین مسئله نبوده، اما هنگامی كه زنان مسلمان به مبارزه ی با استعمار بر می خیزند، تشخیص می دهند كه برای مبارزه با استعمارگران لازم است به هویت فرهنگی خود برگردند و همان عاملی را كه استعمار موجب تهی كردن آن قرار داده و از بازگشتش رنج می برند دوباره زنده كنند، زیرا حجاب همیشه شعار ضد امپریالیزم و تسلط های شوم قدرت های سلطه گر بوده است. بنابراین از شرایط صد در صد و قطعی انقلابی برخوردار است.
همین حجابی كه عنصری از عناصر كلی سنت لباس پوشیدن زن الجزایری محسوب می شود چگونه به صورت وسیله ی مبارزه ای آن چنان عظیم درآمد، كه نیروهای اشغال گر برای مقابله با استعمار زده، قدرت بی حالی شگفت آوری از خود بروز داد.
هر گاه جامعه ی استعماری را در جمیع جهات آن، با ارزش ها و جنبه های قوی و فلسفه آن در نظر بگیریم می بینیم كه در برابر حجاب عكس العملی كاملا یكسان و یك نواخت نشان داده است.
مبارزه ی مؤثر (جامعه ی استعماری علیه حجاب) قبل از سال 1945 و دقیق تر بگوییم پس از سال های 1930- 1935 آغاز شد.
مسئولان اداری فرانسه در الجزایر كه مأمور ویران ساختن اصالت مردم الجزایر بودند و دولت فرانسه نیز به آنها اختیار داده بود به هر قیمتی كه باشد صور وجوه مختلفی را كه احتمال دارد از دور و نزدیك یاد آورنده ی واقعیت ملی الجزایر باشد، در هم بشكنند.
باری این مأموران حداكثر كوشش خویش را صرف مبارزه ی با حجاب كردند؛ حجابی كه به نظرشان وضع و موقع زن الجزایری محسوب می شد.
این امر نتیجه ی ابتكاری فوری نبود، زیرا متخصصان امور به اصطلاح (بومی) و مسئولان دفاتر غرب، كار خود را با توجه به تجزیه و تحلیل های جامعه شناختی و مردم شناختی هم آهنگ می كردند و شعار آنان در وهله ی اول این بود كه:
«بر زن ها پیروز شویم، باقی چیزها به دنبال آن درست خواهد شد.» (24)
در پایان به سخن روشنگر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای استناد می كنیم تا نقش زنان محجبه در پیروزی انقلاب اسلامی ایران روشن تر گردد:
ما دیدیم كه خانم ها در انقلاب، به معنای واقعی كلمه، سربازان خط مقدم انقلاب بودند. این چیزی است كه من به عنوان مبالغه نمی گویم، بلكه در جریان انقلاب، شاهد بودیم كه زن در كشورمان سرباز خط مقدم انقلاب شد.
اگر زن ها با انقلاب سازگار نبودند و این انقلاب را نمی پذیرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئنا این انقلاب واقع نمی شد، اعتقاد من این است كه اگر آنها نبودند اولا نیمی از گروه انقلابیون مستقیم در میدان نمی آمدند و ثانیا به طور غیر مستقیم روی فرزندان و شوهران و برادران و كلا روی محیط خانه هاشان اثر می گذاشتند و به كلی این كار انجام نمی گرفت، زیرا زن در محیط خانه دارای تأثیر فرهنگی زیادی است.
این حضور آنها بود كه توانست ستون فقرات دشمن را بشكند و مبارزه را به معنای واقعی كلمه پیش برد. بعد در میدان های سیاسی ما دیدیم و می بینیم خانم هایی را كه دارای قدرت تحلیل و قدرت سخنوری و آماده برای پذیرش مسئولیت در نظام اسلامی هستند، این كار البته رو به گسترش است. (25)
در فرازی دیگر می فرمایند:
اسلام آمد، انقلاب آمد، امام آمد و زن را در مركز فعالیت های سیاسی این كشور قرار داد و پرچم انقلاب را به دست زنان سپرد، در حالی كه زن توانست حجاب خود و وقار خود و متانت اسلامی خود و عفاف خود و دین خود و تقوای خود را حفظ كند و لذا حقی از این بزرگتر، كسی بر گردن زن ایرانی و زن مسلمان ندارد. (26)

پی نوشت :

1- در عرفان اسلامی، از عالم غیب و شهود تفاسیر دیگری شده است كه این جا در صدد بیان آنها نیستیم.
2- حشر آیه 22.
3- بقره (2) آیه 3.
4- حدیث قدسی.
5- كتاب الغیبه، ص 138: «لو بقیت الارض بغیر امام لساخت».
6- مائده (5) آیه: (الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی)
7- روم آیه 30. فطرت یعنی این كه خداوند متعال مردم را به گونه ای آفریده كه طبعا و به ارتكاز خویش، خدا را بشناسد.
8- سفینه البحار/ ماده ورخ
9- واقعه كشف حجاب، 21- 24
10- همان.
11-كاوه دهگان، اسرار سقوط احمد شاه، ص 85 به نقل از: واقعه ی كشف حجاب، ص 27.
12- اصول كافی، كتاب ایمان و كفر، باب الصدق و اداء الامانه: «كونوا دعاه للناس بالخیر بغیر الستكم»
13- علل گرایش به ما دیگری، ص 19.
14- غلامعلی حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص 25.
15- قبله ی اسلام به نقل از: نخستین رساله ی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی، ص 15.
16- بحارالانوار، ج 66، ص 405.
17- نور (24) آیه 30.
18- همان، آیه 31.
19- روم (30) آیه 30.
20- كنزالعمال، خ 17166.
21- وسائل الشیعه، ج 3، ص 340.
22- وسائل الشیعه، ج 15.
23- مسئله حجاب، ص 52- 57.
24- استعمار میرا، ص 38.
25- فرهنگ و تهاجم فرهنگی، ص 255.
26- همان، ص 255.

دوشنبه 1/10/1393 - 16:50
حجاب و عفاف

 

همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصا خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حق‏الله از نظر قرآن مطرح است، یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن.

به گزارش بنیاد بین المللی اسراء، قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‏گوید می‏فرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز می‏داند

شبهه‏ای که در ذهنیت بعضی افراد هست، این است که خیال می‏کنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد نموده است، و بنابراین، حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است.

راه حلّ این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف‏نظر کردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، حجاب زن، حقی الهی است.

لذا می‏بینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام می‏کنند، اما در اسلام این چنین نیست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می‏باشد، همه اینها اگر رضایت بدهند قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق‏اللَّه مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلّم رقّت باشد و پیام عاطفه بیاورد.

اگر جامعه‏ای این درس رقّت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فسادی مبتلا می‏شوند که در غرب ظهور کرده است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم، از این که قرآن کریم می‏گوید هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می‏شود عصمت زن، حق‏اللَّه است و به هیچ کسی ارتباط ندارد.

قهراً همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصاً خود زن امین امانت الهی هستند. زن به عنوان امین حق‏اللَّه از نظر قرآن مطرح است یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن، آنگاه جامعه به صورتی درمی‏آید که شما در ایران می‏بینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا که در مسأله جنگ تا آخرین لحظه، صبر نمود و کاری که برخلاف عاطفه و رقت و رأفت و رحمت باشد انجام نداد. با این که دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسکونی، کشتار بی‏رحمانه بی‏گناهان و غیر نظامی‏ها را مشروع نمودند.

جامعه‏ای که قرآن در او حاکم است، جامعه عاطفه است و سرّش این است که نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رأفت و رقّت می‏دهد، و رأفت و رقّت در همه مسائل کارساز است.

فلسفه حجاب در قرآن
بنابراین در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج کمال بین زن و مرد تفاوتی نیست منتها باید اندیشه‏ها قرآن‏گونه باشد، یعنی همان گونه که قرآن بین کمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع نمود، ما نیز در نظام اسلامی بین کتاب و حجاب جمع کنیم. یعنی عظمت زن در این است که:

«أن لا یرین الرّجال ولا یراهنَّ الرّجال»[1]
نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند.

قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‏گوید می‏فرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز می‏داند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بی‏بهره‏اند.

حال اگر کسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممکن است ـ معاذاللَّه ـ حجاب را یک بند بنداند، و حال این که قرآن کریم وقتی مسأله لزوم حجاب را بازگو می‏کند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان می‏فرماید:
(ذلک أدنی أن یعرفن فلا یؤذین)[2]

یعنی برای این که شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند. چراکه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.

نتیجه بحث
مرد و زن در آن معیارهای اصلی همتای هم هستند، و یک سلسله مسؤولیت‏های اجرایی برای مرد است که اگر انجام ندهد باید وزر آن را تحمل کند، بنابراین نتیجه می‏گیریم که:

اولاً: آن تهمت‏هایی که به اسلام زده و می‏گویند که: اسلام نیمی از جامعه را از بسیاری از حقوق محروم نموده است، نارواست.

ثانیاً، این تعصّبات و رسومات جاهلی که از دیرباز در فرهنگ جوامع اسلامی رواج پیدا کرده است که زن را به عنوان مظهر ضعف و زبونی یاد می‏کنند این باید زدوده بشود.

ثالثاً، اگر کسی احساس می‏کند که زن نباید از علوم و مسائل تربیتی و مانند آن که خدمات قابل عرضه‏ای به جامعه ارائه می‏دهد استفاده کند، باید از این اعتقاد صرف‏نظر کند و علاقه‏مند باشد زن همتای مرد در این علوم و معارف بار یابد و به جامعه خدمت کند مگر آنجایی که به طور استثنا وظیفه مرد قرار گرفته است.

رابعاً، جمله (عاشروهنّ بالمعروف) اختصاصی به مسائل داخل منزل ندارد، بلکه در کل جامعه هم جاری است .

مسأله پنجم این است که زن در مقابل مرد غیر از زن در مقابل شوهر است یعنی زن در مقابل شوهر باید تمکین کند اما زن در مقابل جامعه، مثل فردی از افراد جامعه است و این چنین نیست که باید اطاعت کند و در مسائل خانوادگی هم می‏بینیم که گاهی زن قوام و قیّوم است و مرد باید اطاعت کند، همچنانکه پسر باید از مادر اطاعت کند ولو در حد بالایی از تخصص‏های علمی باشد.

در پایان گرچه هنوز شبهاتی در مسأله برابری زن و مرد قابل طرح است لیکن با توجه به اصول کلی یاد شده و آشنایی با خطوط اصیل نظام ارزشی در اسلام و تبیین محور سعادت و شقاوت پاسخ آنها روشن خواهد بود.

پی نوشت:
[1] ـ بحارالانوار، ج103، ص238.
[2] ـ احزاب، 59.
[زن در آینه جلال و جمال - صفحه 436]

دوشنبه 1/10/1393 - 11:5
حجاب و عفاف
دوشنبه 1/10/1393 - 10:56
حجاب و عفاف
يکشنبه 30/9/1393 - 20:26
حجاب و عفاف

 

آیه ۳۱ سوره نور [۱] را " آیه حجاب " مى گویند.
در آن خداوند پوشش را بر زنان واجب نموده است: "وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها، ولیضربن بخمرهن على جیوبهن...؛ به زنان مؤمن (هم) بگو دیدگانشان را فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند و زینتشان را جز آن چه از آن آشکار است، هویدا نکنند، و روسرى هایشان را بر گریبانهایشان بیندازند...." .

حکم حجاب
یکى از احکامى که در آیه ۳۱ سوره نور بیان شده، حکم حجاب است: "ولیضربن بخمرهن على جیوبهن". [۲]

شأن نزول آیه حجاب
از جمله بالا فهمیده مى شود که زنان قبل از نزول آیه ، دامنه روسرى خود را به شانه ها یا پشت سر مى افکندند، به طورى که گردن و کمى از سینه آن ها نمایان مى شد.
قرآن دستور مى دهد روسرى خود را بر گریبان خود بیفکنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سینه که بیرون است، مستور گردد.

تفسیر زینت
در تفسیر زینت ( ولایبدین زینتهن الا ما ظهر منها ) گفته شده: زینت اعم از زیور است؛ زیرا هم به طلا آلات و جواهرات و هم به آرایش هاى متصل به بدن مانند سرمه و خضاب و آرایش هاى دیگر گفته مى شود.

بیان مطهری در مورد زینت
شهید مطهرى بعد از بیان این مطلب، سه قول را درباره زینت نقل مى کند.
قول اول: مراد از زینت آشکار، جامه ها (جامه هاى رو) و مراد از زینت نهان، پاى برنجن و گوشواره و دست بند است .
قول دوم: زینت ظاهر، سرمه و انگشتر و خضاب دست است؛ یعنى زینت هایى که در چهره و دو دست تا مچ واقع مى شود،
قول سوم: زینت آشکار خود چهره و دو دست تا مچ است .

آیه دوم حجاب
در آیه ۵۹ سوره احزاب [۳]نیز به ضرورت حجاب تصریح شده است . با این تفاوت که آن جا "جلابیب " (جمع جلباب ) آمده، و در این آیه " خُمُر " (جمع خِمار ) آمده است .

معنای خمار و جلباب
خِمار به معناى مقنعه و روسرى است و جلباب به معناى لباس بلند و گشاد که بهترین نمونه آن چادر است .

آیه سوم حجاب
برخى آیه ۵۳ سوره احزاب [۴]را آیه حجاب نامیده اند که جهت اختصار، به ترجمه آن اکتفا مى شود "اى مؤمنان وارد حجره هاى پیامبر نشوید مگر آن که به شما براى صرف طعامى اجازه داده شود.
بى آن که (بى تابانه) منتظر آماده شدنش باشید، ولى چون دعوت شدید، وارد شوید. و چون غذا خوردید، پراکنده شوید، و سرگرم سخن گویى نشوید، چرا که این کارتان پیامبر را رنج مى دهد و او از شما شرم مى کند (که حقیقت را بگوید)، ولى خداوند از گفتن حق ، شرم نمى کند. و نیز هنگامى که از همسران او چیزى خواستید، از پشت حجاب و حایلى آن را از ایشان بخواهید که این کارتان براى دل هاى شما و دل هاى ایشان پاکیزه تر است و ....


وجوب پوشش زن از نامحرم
آیه «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ ... وَ لا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ ...» [۱] در باب نکاح بر وجوب پوشش زن از نامحرم مورد استناد قرار گرفته است.

مقدار پوشش واجب زن از نامحرم
این آیه شریفه در بیان مقدار پوشش واجب زن که پوشیدن تمام بدن جز صورت و دست ‏ها تا مچ مى‏باشد، مورد استناد قرار گرفته است. [۲] [۳] [۴]


پی نوشت ها :
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، ج۱۴، ص۴۴۰.
سبحانی، جعفر، الایمان والکفرفى الکتاب والسنة، ج۱، ص۲۴۷.
منصور، عبدالحمیدیوسف، نیل الخیرات فى القراءات العشرة، ج۱۵، ص۱۱۱-۱۱۲.
زرقانی، محمد عبد العظیم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، ج۱، ص۱۰۸.
سیوطی، عبد الرحمان بن ابی بکر، الاتقان فى علوم القرآن، ج۱، ص۱۲۷.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۱۸۹.
1. مائده/سوره۲۴، آیه۳۱.
2. الحدائق الناضرة ج۲۳، ص۵۳.
3. الحدائق الناضرة ج۲۳، ص۶۲.
4. مستند العروة (النکاح) ج۱، ص۵۴-۵۶.

شنبه 29/9/1393 - 20:35
حجاب و عفاف

 

حجاب روبروی آیینه می‌ایستم، روسری‌ام را با دقت می‌بندم، بعدش هم چادرم را... و زیر لب می‌گویم: ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ... و صفا می‌کنم با این آیه‌هایت... همین‌ آیه‌ها که حتِّی برای حرف زدن و راه رفتن و لباس پوشیدنم هم برنامه‌ دارند؛ برای من: برای یک دختر مسلمان قرن بیست و یک.
(1) دخترک آرام و با وقار به پسر جوان نزدیک می‌شد، روحش هم خبردار نبود بیست و چند قرن بعد قرار است دخترانِ‌ مسلمان، راه رفتن را از او یاد بگیرند!! همان طور که روحش خبردار نبود، این رفتنش مظهر استجابتِ‌ دعایِِ‌ آن پسر جوان است، وقتی در نهایتِ استیصال به خدایش گفته بود؛ محتاجِ‌ هر خیری‌ست که به سوی‌ او نازل شود!؛ انّی لما انزلت الیّ‌ من خیر فقیر. آیه‌ها راه رفتنش را این‌طور روایت می‌کنند: تمشی علی استحیاء... عظمت و ظرافتی که در لغت «استحیاء» نهفته است آن‌ قدر هست که با تعبیرش صفا کنیم و راه رفتن را از دختر شعیب یاد بگیریم!

(2) می‌گویند: اگر اهل ِ‌تقوا هستید، با ناز حرف نزنید که کسی در دلش طمع کند به شما، اِن اتّقیتنّ‌ فلا تخضعن بالقول فیطمع الّذی فی قلبه مرض... می‌گویند: خوب و شایسته و متین حرف بزنید. همین آیه‌ها می‌گویند. این «قلن قولاً معروفاً» یعنی هم خوب حرف بزنید و هم حرف ِ‌خوب بزنید. خداییش شما صفا نمی‌کنید با این عبارت؟ شرطِ اولش هم که یادتان هست: اگر اهلِ‌ تقوا هستید! اگر نیستید که هیچ!

(3) نمی‌دانم همان قدر که من با این صفت‌های تفضیلی در فضای آیاتِ عفاف ذوق می‌کنم، شما هم به وجد می‌آیید؟ لحن را داشته باشید: ذلک ادنی... ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ... ذلک ازکی لکم و اطهر... این نزدیکتر است به پاکی و تقوا، این برای‌ دل‌های شما و آنها پاکیزه‌تر است، این به پاکی و طهارت نزدیک‌تر است... برای هر کس که پاکی می‌خواهد و طهارتِ قلب، برای هر کس که تقوا می‌خواهد و تزکیه... برای هر کس که می‌خواهد! و مگر آدم توی این فضا و با لحنِ این آیات می‌تواند تسلیم نشود و بگوید که دلش پاکی و تقوا و طهارت و تزکیه نمی‌خواهد!
)۴(می‌دانید فضای این آیات دلِ‌ من را کجا می‌بَرَد؟... روایتی که خطبه فدک را نقل می‌کند را خوانده‌اید رفقا؟ آن روایت قبل از بیانِ‌ خود خطبه، حالاتِ بانو را موقع ورود به مسجد برای بیانِ خطبه توصیف می‌کند. این عبارات برای من قدر و عظمتش اگر بیشتر از خودِ خطبه نباشد، کمتر هم نیست: لاتت خمارها علی رأسها: بانوی من و شما روسری‌شان را پوشیدند، و اشتملت بجلبابها: و چادرشان را هم. واقبلت فی لمه من حفدتها و نساء قومها: و در حلقه و میانه گروهی از زنانِ‌ مؤمن به سمت مسجد حرکت کردند، تطأ دیولها: لباسشان آنقدر بلند بود که گاهی زیر پا قرار می‌گرفت! ما تخرم مشیتها مشیه رسول الله: چقدر راه رفتنشان شبیه راه ‌رفتن پیامبر بود!... آآآه...

(5) این آیه‌ها می‌گویند: ای پیامبر! به زنانت و به دخترانت و به زنان مؤمن بگو جلباب‌هایشان را به خودشان بگیرند. می‌گویند: به زنانِ ‌مؤمن بگو دور گردنشان را با روسری‌هایشان بپوشانند، این برای این که به پاکی و تقوا شناخته شوند بهتر است... .

پی نوشت ها:
(1) فجاءته احدیهما تمشی علی استحیاء... (قصص، ۲۵)
(2) ان اتّقیتنّ فلا تخضعن بالقول فیطمع الّذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفا... (احزاب، ۳۲)
(3) یا ایّها النّبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین...(احزاب، ۵۹)
(4) و اذا سألتموهنّ متاعاً فسئلوهنّ من وراء حجاب ذلکم اطهر لقلوبکم و قلوبهنّ... (احزاب، ۵۳)
(5) و قل للمؤمنات... و لیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ...(نور، ۳۱)

شنبه 29/9/1393 - 20:33
حجاب و عفاف

 

 

                                               

هنوز از در حرم بیرون نیامده بود که چادرش را برداشت؛ روسری اش را شل تر کرد و آهی کشید و گفت: داشتم خفه می شدم. همینطور که بهش نگاه می کردم،چشمم به کیفش افتاد که شاید ۲-۳ کیلویی بود خواستم بگویم،
ای چادر! چقدر غریبی؛
که صدای تق تق کفش هایش توجه مرا به خودش جلب کرد، کفش هایی با پاشنه های آنچنانی که حتی راه رفتن را به سختی انجام می داد و گفتم: ای چادر! چقدر غریبی .
چقدر غریبی که حاضرند کیف پر از وسایل تباهی شان را ساعت ها بر دوش بکشند،اما وزن کم تو را تحمل نکنند.
ای چادر! چقدر غریبی؛
اگر با کفش های پاشنه بلندشان و .....صد بار زمین بخورند با خنده بلند می شوند اما کافیست یک بار با تو برایشان اتفاقی بیفتد، چقدر سریع کنارت می زنند و برای کنار زدنت فلسفه می بافند و آیه توجیه می کنند.
حجاب، سکوی پرواز زن به سمت آسمان است نمی دانم چرا برخی به زمین عادت کرده اند؟
به نظر شما راه رفتن با کفش های پاشنه بلند و گرفتن کیف سخت تر است یا پوشیدن چادر؟

شنبه 29/9/1393 - 20:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته