• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 549
تعداد نظرات : 2853
زمان آخرین مطلب : 3332روز قبل
تبریک و تسلیت

سلام سلام سلام به همه و این بار بیشتر و بیشتر به معلمین عزیز


امروز که روز معلم است، بهانه‏ایی داری برای از معلم گفتن و با معلم سخن گفتن.


شما چقدر دوستان تبیانی خودتون رو می‏شناسید؟
خبر دارید که توی همین بخش ثبت مطالب روزانه تبیان، حداقل دو یا سه معلم هم حضور دارند و ما رو به مطالب جالبشون مهمان می‏کنند؟
یکی از این معلم‏های عزیز، جناب آقای مقدم  هستند که همیشه، هنر و ذوق ایشون در قسمت‏های مختلف سایت تبیان به چشم میاد. معلم عزیز دیگرمون هم کسی نیست جز، آنیمای بی‏نیاز ثبت مطالب. کسی که به گفته دوستانش، جزء بهترین دوستان به شمار میاد. برای تبریک روز معلم به این دو معلم عزیز، می‏توانید بر روی نامشان کلیک کنید و در صفحه شخصیشون تبریک بگید.

*****
مُألمان اَظیضم دُرصطح کح صوات ندارم، ولی بدونید کح بح شدط عرادط دارم.
عمزا: شاگرده وثتی نیمکط اول(ثادره عز طحران)

*****
خداییش اگه من معلم بودم، به این دانش آموزی که میتونه هیچ کلمه‏ایی رو درست ننویسه، بیست می‏دادم!

 

 

ز بوسیدنی‏های این روزگار
بــود دســـت پاک آمـــوزگار
***
چه آرم برایـــــت جز ایــــــن آرزو
شوی غرق شادی در این روزگار
***
ببینی ز خالق، فقط لطف و مهــر
شود زندگیت خوش و خوش نگار
***
و اینک بدان ای معلـم تویی
عزیز من و هم همان کردگار
***
چو اکنون رسیدست این روز تو
ببین جاده دادست تو را یادگار!

شعر، بجز بیت اولش!: سعید سخایی
-----------------------<><><><>-----------------------
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی

سه شنبه 12/2/1391 - 23:24
طنز و سرگرمی
آغاز شبیه سازی آر کیو 170 توسط ایران / کارتون: سجاد جعفری

آغاز شبیه سازی آر کیو 170  توسط ایران / کارتون: سجاد جعفری
-----------------------<><><><>-----------------------
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی
جمعه 8/2/1391 - 23:50
امر به معروف و نهی از منکر

قرآن مجید یکی از صفات برجسته مؤمنان را امر به معروف و نهی از منکر دانسته، می فرماید: «والمؤمنون والمؤمنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف وینهون عن المنکر» (128) ;
«مردان مؤمن و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند، به نیکی فرمان می دهند و از ناشایست باز می دارند .»
علاوه بر این خداوند امر به معروف و نهی از منکر را نشانه بهترین امت ذکر فرموده است:
«کنتم خیر امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف وتنهون عن المنکر» (129) ;
«شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید: به کار پسندیده فرمان می دهید، و از کارهای ناپسند باز می دارید .»
علی علیه السلام در کلامی بسیار ارزشمند و شگفت انگیز درباره ارزش امر به معروف و نهی از منکر چنین فرموده است:
«وما اعمال البر کلها والجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف والنهی عن المنکر، الا کنفثة فی بحر لجی (130) ;
«همه کارهای خوب و جهاد در راه خدا، در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر چیزی جز آب دهانی که در دریایی ژرف انداخته شود نیست .»

آثار و برکات امر به معروف و نهی از منکر
1 . فلاح و رستگاری:
«ویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر واولئک هم المفلحون » (131) ;
«و به خوبی فرمان دهند و از بدی باز دارند، اینان رستگارانند .»
2 . تقویت مؤمنین:
علی علیه السلام فرمود: «فمن امر بالمعروف شد ظهور المؤمنین (132) ;
کسی که امر به معروف کند، مسلمانان را تقویت کرده است .»
3 . اهل معروف شدن:
علی علیه السلام فرمود: «وامر بالمعروف تکن اهله (133) ;
امر به معروف کن تا اهل معروف باشی .»

آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر
1 . محروم شدن از برکت وحی:
رسول گرامی اسلام فرمود: «اذا عظمت امتی الدنیا نزعت منها هیبة الاسلام واذا ترکت الامر بالمعروف والنهی عن المنکر رمت برکة الوحی (134) ;
هرگاه امت من به دنیا بها دهد، شکوه اسلام از آنان گرفته می شود و هرگاه امر به معروف و نهی از منکر را واگذارد، از برکت وحی محروم گردد .»
2 . نزول انواع عذابهای الهی:
هم چنین آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: «لتامرن بالمعروف ولتنهن عن المنکر او لیعمنکم عذاب الله (135) ;
یا امر به معروف و نهی از منکر کنید یا عذاب خدا همه شما را فرا می گیرد .»
3 . گرفته شدن برکتهای الهی:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «لا یزال الناس بخیر ما امروا بالمعروف ونهوا عن المنکر وتعاونوا علی البر فاذا لم یفعلوا ذلک نزعت منهم البرکات (136) ;
مردم تا زمانی که به خوبی فرمان دهند و از زشتکاری باز دارند و در کارهای نیک همیاری کنند، در خیر و خوبی خواهند بود، اما هرگاه چنین نکنند، برکتها از آنان گرفته شود .»
امام صادق علیه السلام فرمود: خدای عزوجل دو فرشته را فرستاد تا شهری را بر سر مردمش واژگون کنند . چون به آن شهر رسیدند، مردی را در حال دعا و تضرع دیدند ... پس یکی از آن دو نزد خدای تبارک و تعالی برگشت و گفت: پروردگارا! من به آن شهر رسیدم اما دیدم فلان بنده ات تو را می خواند و به درگاه تو زاری می کند . خداوند فرمود: دستوری که به تو دادم انجام ده . او مردی است که هرگز به خاطر من چهره اش از خشم تغییر نکرده است . (137) »

شرایط آمر و ناهی:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «لا یامر بالمعروف ولا ینهی عن المنکر الا من کان فیه ثلاث خصال: رفیق بما یامر به رفیق فیما ینهی عنه، عدل فیما یامر به عدل فیما ینهی عنه، عالم بما یامر به عالم بما ینهی عنه (138) ;
امر به معروف و نهی از منکر نکند مگر کسی که سه خصلت در او باشد: در آنچه به آن امر و یا از آن نهی می کند، طریق مدارا پیش گیرد، در امر و نهی خود به عدالت رفتار کند و به آنچه امر و نهی می کند، دانا باشد .»
مرده ای در میان زندگان
علی علیه السلام فرمود: «من ترک انکار المنکر بقلبه ویده ولسانه فهو میت بین الاحیاء (139) ;
کسی که در برابر منکر با دل و دست و زبان خویش اعتراض نکند، او مرده ای است در میان زندگان .»
عذر نامقبول
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «لا یحقرن احدکم نفسه ان یری امرا لله تعالی فیه مقال، فلا یقول: یا رب خشیة الناس! فیقول: فایای کنت احق ان تخشی (140) ;
مبادا کسی از شما در جایی که پای امری از خدا در میان است و باید سخن بگوید [با سکوت کردن] خود را کوچک کند، زیرا [فردای قیامت] نمی تواند بگوید: خدایا! از ترس مردم بود . چون خداوند جواب می دهد: سزاوارتر آن بود که از من بترسی
نوشته را با کلامی بیدار کننده از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله به پایان می بریم که امروزه مصادیق بارز آن در جامعه عینیت یافته است و هشداری است برای کسانی که آرزوی نیل به سعادت دارند .
آن حضرت فرمودند:
«کیف بکم اذا فسدت نساؤکم وفسق شبابکم، ولم تامروا بالمعروف ولم تنهوا عن المنکر؟! ... کیف بکم اذا امرتم بالمنکر ونهیتم عن المعروف؟! ... کیف بکم اذا رایتم المعروف منکرا والمنکر معروفا (141) ;
چه حالی خواهید داشت آن گاه که زنانتان فاسد و جوانانتان نابکار شوند و شما به خوبیها فرمان ندهید و از زشتکاری منع نکنید؟ . .. چه حالی خواهید داشت آن گاه که به زشتکاری فرا خوانید و از خوبیها باز دارید؟ ... چه حالی خواهید داشت آن گاه که خوب را زشت دانید و زشت را نیکو؟»

پی نوشت:
128) توبه/71 .
129) آل عمران/110 .
130) نهج البلاغه، حکمت 374 .
131) آل عمران/110 .
132) نهج البلاغه، حکمت 31 .
133) نهج البلاغه، نامه 31 .
134) میزان الحکمة، 12731 .
135) همان، 12734 .
136) همان، 12736 .
137) کافی، ج 5، ص 58، ح 8 .
138) میزان الحکمة، 12758 .
139) التهذیب، ج 6، ص 181، ح 374 .
1340) میزان الحکمة، 12796 .
141) التهذیب، ج 6، ص 177، ح 359 .

منبع مطلب: سایت حوزه

جمعه 8/2/1391 - 18:22
اهل بیت

فرا رسیدن سالروز شهادت مظلومانه بانوی دوعالم، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را خدمت شما دوستان عزیز تسلیت عرض میکنم.

 

«مادر» دو بخش است:
«ما» و «در»
و قصه یتیمی «ما» از کنار «در» شروع شد...

 

 

دیدی زده بالای دری پرچم زهرا
بی اذن مشو وارد بزم غم زهرا
ایام، تعلق به گل یاس گرفته
افراشته بنگر همه جا پرچم زهرا
بر سینه‏ی زخمی و شکسته پی تسکین
جز اشک محبان نبود مرهم زهرا
پیدا نکند لولو و مرجان بهشتی
هرکس نشود غرق مگر در یم زهرا
خواهی عرق شرم نریزی به قیامت
درنوکری اینجا مگذاری کم زهرا
کافی است به سنی و مسیحی چو یهودی
از چادر خاکی بخورد یک دم زهرا
ای رشته‏ای از چادر بی بی مددی کن
گردیم چو سلمان شما محرم زهرا
بردار زبانم ببرید و بنویسید
تو میثم تماری و من میثم زهرا


شعر: محسن افشار

..... 

می‏توانید مداحی فوق را با نوای مهدی میرداماد از اینجا دریافت کنید.


 

 

آه زان روزی که یک گل پشت در ماند
ذکـــر یارب یاربش هم ، روی لب ماند
عاقبت مزد نبی را دسته کـــــــــردند
دسته ها آتش زده ، در پشت در ماند
آتش کینه چنان برخاســـــت از جای
که بی رحمانه یاسی پشت در ماند
نمی دانم که آن خیبـــــر شکن دید
که بر خیر کثیـــر این جای در ماند؟
آه از آن شهــــر و از آن مردمانش
که ننگ این جفا هم تا ابـــد ماند


شعر: سعید سخایی

 

می‏توانید مداحی فوق را با نوای میثم مطیعی از اینجا دریافت کنید.

 .....

التماس دعا، کلید واژه این روزهاست؛
پس، التماس دعا
-----------------------<><><><>-----------------------
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی

چهارشنبه 6/2/1391 - 13:1
اهل بیت

سلام بر دوستان عزیز ثبت مطالبی
عرض تسلیت جاده دوستی را به مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت بانوی دو عالم، حضرت فاطمه زهرا (س) پذیرا باشید. اگر مایل هستید، با همدیگر دو روایت کوتاه از کرامات ایشان را می‌خوانیم.

كرامت در حال روزه‏داری
حضرت زهرا (س) و خاندان ایشان به توصیه پیامبر برای شفای حسنین (ع) سه روز، روزه نذر کردند. در روز اول هنگام افطار، فقیری رسید و در خواست غذا کرد. حضرت زهرا (س) افطار خود و خانواده خود را به فقیر دادند. روز دوم در هنگام افطار، یتیمی نزد خانه ایشان آمد و درخواست کمک کرد. حضرت زهرا (س) بار دیگر افطار خود و خانواده خود را به یتیم  دادند. روز سوم در هنگام افطار اسیری نزد ایشان آمد و درخواست غذا کرد و این بار هم حضرت زهرا (س) افطار خود و خانواده خود را به اسیر دادند. اینجا بود که آیه شریفه نازل شد « وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا، إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنكُمْ جَزَاء وَلَا شُكُورًا» (سوره انسان آیات 8 و 9)؛ طعام را با آنکه خود بدان نیازمندند، به فقیر و یتیم و اسیر میدهند و (زبان حالشان این است که) برای خشنودی خدا به شما طعام می‌دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی نمی‌خواهیم.


هرگز از انجام عمل خیر دریغ نمی‌کردند
روزی پیرمردی فقیر و گرسنه، نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و درخواست کمک کرد. پیامبر فرمود: اکنون چیزی ندارم ولی «راهنمای خیر چون انجام دهنده آن است»، پس او را به منزل حضرت فاطمه (س) راهنمایی کرد. پیرمرد به سمت خانه حضرت زهرا (س) رفت و از ایشان کمک خواست. حضرت زهرا (س) فرمود: ما نیز اکنون در خانه چیزی نداریم. اما گردن ‏بندی را که دختر حمزة بن عبدالمطّلب به او هدیه کرده بود از گردن باز کرد و به پیرمرد فقیر داد. مرد فقیر، گردن ‏بند را گرفت و به مسجد آمد. پیامبر (ص) هنوز در میان اصحاب نشسته بود كه پیرمرد عرض کرد: ای پیامبرخدا (ص)، فاطمه (س) این گردن بند را به من احسان نمود تا آن را بفروشم و به مصرف نیازمندی خودم برسانم. پیامبر (ص) گریست. عمّار یاسر با اجازه پیامبر (ص) گردن بند را از پیرمرد خرید.   عمار پس از خرید گردن بند، گردن بند را به غلام خود داد و گفت: این را به رسول خدا (ص) تقدیم کن، خودت را هم به او بخشیدم. پیامبر (ص) نیز غلام و گردن بند را به حضرت فاطمه بخشید. غلام نزد فاطمه (س) آمد و آن حضرت گردن بند را گرفت و به غلام فرمود: من تو را در راه خدا آزاد کردم. غلام خندید. حضرت فاطمه (س) راز این خنده‌ را پرسید. غلام پاسخ داد: ای دختر پیامبر (ص) برکت این گردن بند مرا به شادی آورد، چون گرسنه‌ای را سیر کرد، برهنه‌ای را پوشاند، فقیری را غنی نمود، پیاده‌ای را سوار نمود، بنده‌ای را آزاد کرد و عاقبت هم به سوی صاحب خود بازگشت.

-----------------------<><><><>-----------------------
جاده دوستی پایانی ندارد، اگر بیایی و همسفرم باشی

چهارشنبه 16/1/1391 - 9:10
خاطرات و روز نوشت

آرام آرام چشمانم داشت گرم می‏شد و باز هم رهسپار وادی خواب و رویا می‏شدم، که صدایی مشابه صدای نابهنجار قبلی، اما با شدت و مزاحمت کمتر، زمزمه‏کنان به سمت من نزدیک می‏شد. با کمی دقت در این بانگ مزاحم، به سرعت دریافتم که این صدا متعلق است به شخصی آشنا که همیشه وی را دایی خطاب می‏کنیم! با نزدیک شدن دایی جان و البته دور شدن بنده حقیر از خواب نازنین صبح‏گاهی، صحبت‏های دایی را با کیفیت بالاتری می‏شنیدم که می‏گفت: سعید جونم! قربونت برم! فدات شم! چشمات رو باز کن، کارت دارم.
کاملا" واضح و آشکار است که هر کسی هم جای من بود، بعد از این همه قربون صدقه شنیدن، ذوق مرگ می‏شد و بالاخره چشمش را برای دیدن علت ماجرا باز می‏کرد. دایی جان که متوجه خارج شدنم از حالت نیمه خاموش (Stand by) شده بود، این گونه ادامه داد که: سعید، من دیروز چقدر بهت عیدی دادم؟
بوی بسیار مطبوع و دلربای پول و عیدی که به مشامم رسید، ناخودآگاه از جا برخاستم و رو به دایی گفتم: دایی جون، فکر کنم خواب دیدی!! شما که هنوز سر کیسه رو برای عیدی دادن به من شل نکردی قربونت برم. یادت رفته دیروز می‏گفتی: امسال به سعید عیدی نمیدیم؟؟
دایی هم که گویا تازه متوجه شده بود که هنوز من را به عیدی حق مسلم خودم مهمان نکرده است، این گونه ادامه داد که: حالا عیدی تو خیلی هم مهم نیست سعید. بگو ببینم میدونی من به کیا عیدی دادم یا نه؟ از شانس من، انگار بین پنج هزار تومانی‏ها، چند تا ایران‏چک پنجاه‏ هزار تومانی رو هم دادم رفته!!

توضیح ضروری به دوستان عزیز ثبت مطالب:
این است سزای کسی که به من عیدی نمی‏دهد، حالا انتخاب با شماست که به جاده دوستی عیدی بدهید یا نه!!


لینک‏های مرتبط:
مسابقه خاطره نویسی بخش ثبت مطالب روزانه
قسمت اول نوروزنامه
قسمت دوم نوروزنامه
قسمت سوم نوروزنامه
قسمت چهارم نوروزنامه

 

يکشنبه 13/1/1391 - 13:18
خاطرات و روز نوشت

سلام سلام سلام
دومین آدینه فصل بهار شما به خیر

در ادامه سفر نوروزی و در آغاز یکی از همین روزهای ابتدایی تعطیلات، در حال استراحت صبح‏گاهی و گفتگو با هفت پادشاه رویاهای خویش بودم، که صدایی بسیار بلند و کاملا" نابهنجار، که دست بر قضا شباهت بسیار زیادی هم داشت به یگانه خروس بی محل یکی از همسایگان مادربزرگ، گوش نازنین بنده را مورد لطف و نوازش نابهنگام قرار داد.
این گونه که از شواهد و قرائن موضوع بر می‏آمد، گویا این خروس بدجنس لج کرده بود و در حرکتی کاملا" ناجوانمردانه و دور از انصاف، فرستنده دیجیتال بدون خط و خش خویش را تنظیم کرده بود بر روی گیرنده دیجیتال گوش من!!
در این چند لحظه‏ایی که بین دنیای خواب و بیداری غوطه‏ور مانده بودم، به این موضوع نیز فکر می‏کردم که ایرانیان، انسان‏هایی هستند بسیار پای‏بند به سنت‏های کهن خویش. آن گونه که حتی در این عصر ارتباطات و فن‏آوری، باز هم برای بیدار شدن از خواب، بانگ سرسام‏آور خروس را به صدای لطیف زنگ یک ساعت کوچک، ترجیح می‏دهند! و گویا هرگز به این موضوع هم فکر نکرده‏اند که قرار نیست همگان رأس ساعت پنج صبح از خواب ناز برخیزند!
بنده حقیر و درمانده هم که دیدم انواع و اقسام روش‏های جلوگیری از شنیدن این صدای مته‏وار، مثل قرار‏دادن مقدار متنابهی دستمال کاغذی در هر دو گوش، کاملا" بی فایده مانده است و خروس محترم نیز هیچ گونه رحم و انصافی به خرج نمی‏دهد و حتی قصد ندارد برای یک لحظه کوتاه هم، وقفه‏ایی در ارسال فرکانس «قوقولی قوقول» از خود نشان ‏دهد، به تنها راه موجود و البته در دسترس، اکتفا نموده و سر مبارک خویش را در زیر تنها سلاح سرد دفاعی موجود، یعنی همان بالش، استتار کردم!
ادامه دارد ...


لینک‏های مرتبط:
مسابقه خاطره نویسی بخش ثبت مطالب روزانه
قسمت اول نوروزنامه
قسمت دوم نوروزنامه
قسمت سوم نوروزنامه

 

جمعه 11/1/1391 - 14:20
خاطرات و روز نوشت

سلاااااااااام
نهمین صبح‏گاه نوروزی شما به خیر

 

 

متأسفانه امسال علاوه بر موارد ذکر شده در قسمت قبلی نوروزنامه، موقع عیدی دادن که می‏شد، فک و فامیل محترم به طور دسته جمعی و احتمالا" با یک نقشه قبلی و کاملا" از پیش برنامه‏ریزی شده، سن بنده حقیر را بیش از واقعیت و حتی بیشتر از تاریخ مندرج در شناسنامه باستانی‏ام فرض کرده بودند. عمق فاجعه اینجا بود که در ادامه این موضوع، با استناد به تبصره‏های من‏درآوردی خودشان، بنده حقیر را مستحق دریافت هیچ‏گونه هدیه و عیدی و مخصوصا" از نوع نقدی آن نمی‏دیدند!!
مثلا" همین دایی ‏جان بنده بارها اعلام کرد که: «سعید دیگه واسه خودش مردی شده، حالا نوبتی هم که باشه، دیگه نوبت اونه که به بچه‏های ما عیدی بده» و با همین دلیل ساده و پیش‏پا افتاده سعی داشت مرا به عدم صلاحیتم برای اخذ عیدی قانع و دیگران را نیز برای همراهی و غلبه بر من آماده کند. هرچند بسیار تلاش کرد که به خیال خودش سروته ماجرا را هم آورد، اما از آنجایی که عیدی‏، همچون انرژی هسته‏ایی حق مسلم ماست، هرگز خویشتن را از داشتنش محروم نمی‏کنیم!!
ادامه دارد ...


لینک های مرتبط:
مسابقه خاطره نویسی بخش ثبت مطالب روزانه
قسمت اول نوروزنامه
قسمت دوم نوروزنامه

 


چهارشنبه 9/1/1391 - 9:26
خاطرات و روز نوشت

یک سلام بهاری تقدیم به شما

ضمن گذر از خاطرات شیرین کودکی به اینجا می‏رسیم که در این دوره و زمانه، عیدی، همین رسم بسیار شیرین ایرانی به حالتی کاملا" نمادین و سمبلیک درآمده و تبدیل شده است به چیزی شبیه «مهریه»!!. درست مطابق با همان جمله معروفی که همگان بیان می‏کنند: «کی داده و کی گرفته؟!!»
با صرف نظر از فلسفه مهریه که برخلاف جمله فوق، هم داده‏اند و هم گرفته‏اند، و البته ضمن ادای احترام نسبت به فرهنگی، یادگاری و با ارزش‏بودن کلیت عیدی، عرض می‏شود که این موضوع به عنوان هیجان‏انگیزترین قسمت تعطیلات نوروزی، در این برهه زمانی، بسیار تحت تأثیر عوامل محیطی و البته جهانی قرار گرفته است. من نمی‏فهمم چه اصراریست که حتما" در مهمانی‏های نوروزی ذکر خیری از یارانه‏ها و تورم و قیمت نفت و دلار هم بشود. گویا تمام میزبانان عزیز ما قصد کرده‏اند به هر طریقی که شده دست رد بر دست و چشم جویای عیدی ما بگذارند و از پرداخت این عیدی در بروند. البته خیلی هم مقصر نیستند، چون در این روزگار، آدمیزاد نفس هم که می‏کشد به یاد یارانه‏ها و خرج و مخارج بالای زندگی می‏افتد و از بذل و بخشش‏های بی‏مورد و گران خودداری می‏کند.
ادامه دارد ...


لینک های مرتبط:

مسابقه خاطره نویسی بخش ثبت مطالب روزانه

قسمت اول نوروزنامه

دوشنبه 7/1/1391 - 11:53
خاطرات و روز نوشت

سلام سلام سلام به همه

از اونجایی که هنوز زمان زیادی از سال سپری نشده، باز هم آغاز سال جدید را به شما دوستان عزیز تبیانی تبریک میگم.

دوست داشتم بخشی از خاطرات نوروزی خودم(البته موارد غیرخصوصی) رو برای شما تعریف کنم. شاید دلیل یک لبخند شما باشه. اگر مایل هستید از امروز همراه من باشید:

 

اگر دقت کرده باشید همزمان با اولین روزهای سال جدید و البته اگر بخواهم صادق‏تر باشم، دقیقا" از همان ثانیه‏های آغازین سال نو، چشم کودکان و نوجوانان و گاهی هم بزرگسالان زیر صدسال هر خانواده به سمت جیب اطرافیان و البته تنها به جهت کسب عیدی و مال و مکنت بادآورده و فراوان، کج می‏شود!!
بدون هیچ‏گونه شک و شبهه‏ایی بنده نیز یکی از داوطلبان اخذ همین ثروت ملی بوده و هستم. اعتراف میکنم که حتی گاهی هم پیش آمده که برای کسب این روزی خدادادی و البته بسیار شیرین، خود را به آب و آتش زده و در اصطلاح شفاف‏تر، بال بال میزدم!! به قول یکی از دوستان: «یادش به‏ خیر. وقتی که بچه بودیم و می‏رفتیم عید دیدنی خونه فامیلامون، آخرش که می‏خواستیم از اونجا بیاییم بیرون، چشم انتظار عیدی بودیم. گاهی بهمون نمی‏دادند و ما هم فکر می‏کردیم شاید یادشون رفته. برای همین هم مجبور می‏شدیم دو یا سه بار بند کفشمون رو باز کنیم و دوباره ببندیم تا شاید فرجی بشه. ولی اونها هم از رو نمی‏رفتند و باز هم دست مبارک رو در جیب بخیل‏شون نمی‏کردند!!
ادامه دارد ...


شاد باشید و همیشه خ ن د ا ن و البته غرق در عیدی‏های خداوند ...


پاورقی:
مدیر محترم ثبت مطالب روزانه مطلبی با عنوان «کاربر برتر فروردین 91 چه کسی است؟» ثبت کرده‏اند. پیشنهاد میکنم که ضمن مطالعه این مطلب، شما هم در این مسابقه شرکت کنید و علاوه بر ثبت خاطرات نوروزی خود، از میلیاردها ریال جوایز نقدی و غیر نقدی بهره‏مند شوید.


تبصره:

همین‏جا و از همین تریبون و در نهایت صحت و سلامت عقلی!! اعلام میکنم که جاده دوستی در این مسابقه شرکت نمی‏کند و فقط همراه شما در این برنامه است.

 

يکشنبه 6/1/1391 - 10:9
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته