اهل بیت
حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) در بخشى از خطبه خود مى فرمایند:
... و شما بر لبه پرتگاهى از آتش قرار داشتید جرعه آبى براى تشنگان و شکار بى رنجى براى آزمندان بودید، آنگاه خداى بزرگ به وسیله حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) و پس از چه فراز و نشیب ها ـ و گرفتار شدن به دست مردان حیوان صفت و گرگان آدمخوار عرب و گردنکشان اهل کتاب ـ نجاتتان بخشید. هرگاه که آتش جنگى بر مى افروختند خدا خاموش مى کرد و اگر شاخ شیطانى سرک مى کشید و یا مرزى از سوى مشرکان گشوده مى شد پیامبر، برادرش ـ حضرت على (علیه السلام) ـ را در کام آن مى افکند و او نیز تا هنگامى که یال و بال آنان با کف پاى خود پایمال نمى کرد و آتش آنان را با شمشیر خاموش نمى ساخت بر نمى گشت.
جمعه 11/4/1395 - 11:8
اهل بیت
سلمان مى گوید:
كانَت فاطِمَةُ علیهاالسلام جالِسَةً قُدّامَها رَحىً تَطحَنُ... وَ عَلى عَمُودِ الرَّحى دَمٌ سائِلٌ وَالحُسَینُ فى ناحِیَةِ الدّارِ یَبكى، فَقُلتُ یا بِنتَ رَسُولِ اللّه ِ، دَبرَتْ كَفّاكِ وَ هذِهِ فِضَّةٌ، فَقالَت علیهاالسلام: اَوْصانى حَبیبى رَسُولُ اللّه ِ اَنْ تَكُونَ الْخِدْمَةُ لَها یَوْما وَلى یَوْما فَكانَ اَمْسِ یَوْمَ خِدْمَتِها وَالْیَوْمُ یَوْمُ خِدْمَتى؛
وارد منزل (امام علی علیه السّلام) شدم و دیدم حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) نشسته و دستاس مى كردند و بر دسته دستاس خون دست مباركشان جارى بود، از سوى دیگر حسین (علیه السلام) در كنار خانه از گرسنگى گریه مى كرد، گفتم: اى دختر رسول خدا دستان شما پینه بسته است در صورتى كه فضه حاضر است!» حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرمودند: پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) مرا توصیه نموده است كه یك روز فضه كارهاى خانه را انجام دهد و یك روز من، دیروز نوبت او بوده و امروز نوبت من است.
جمعه 11/4/1395 - 11:8
اهل بیت
امام على و حضرت فاطمه علیهماالسلام از پیامبر خواستند تا در تقسیم امور خانواده بین آن دو قضاوت کند، پیامبراکرم (صلى الله علیه و آله) نیز کارهاى مربوط به درون خانه را براى فاطمه (علیهاالسلام) و کارهاى بیرون خانه را براى على (علیه السلام) تعیین کرد. حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) فرمودند:
فَلایَعْلَمُ ما دَخَلَنى مِنَ السُّرُورِ اِلاَّ اللّه ُ بِاِکْفائى رَسُولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله تَحَمُّلَ اَرْقابِ الرِّجالِ؛
جز خدا کسى نمى داند که من چقدر از این تقسیم خوشحال شدم زیرا از شانه به شانه شدن با مردان بیگانه نجات یافتم و مشکل برخورد با مردان نامحرم از دوشم برداشته شد.
جمعه 11/4/1395 - 11:8
اهل بیت
امام على علیه السلام در شب ازدواج، همسرشان را نگران دیدند و علت آن را پرسیدند.حضرت فاطمه علیهاالسلام گفتند:
تَفَكَّرتُ فى حالى وَاَمْرى عِنْدَ ذِهابِ عُمْرى وَنُزُولى فى قَبْرى، فَشَبَّهتُ دُخُولى فى فِراشى بِمَنْزِلى كَدُخُولى اِلى لَحَدى وَقَبْرى، فَأنْشِدُكَ اللّه َ اِنْ قُمْتَ اِلَى الصَّلاةِ فَنَعْبُدَ اللّه َ تَعالى هذِهِ اللَّیْلَةَ؛
در پیرامون حال و وضع خود اندیشیدم و پایان عمر و منزلگاه قبر را به یاد آوردم و انتقال ـ از خانه پدر ـ به منزل خودم، مرا به یاد ورود به قبرم انداخت! تو را به خدا بیا تا در آغاز زندگى مشترك به نماز برخیزیم و امشب را به عبادت خدا بپردازیم.
جمعه 11/4/1395 - 11:8
اهل بیت
اسماء بنت عمیس مى گوید: حضرت فاطمه علیهاالسلام به من فرمودند:
اِنّى قَدِ اسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ، اِنَّهُ یُطْرَحُ عَلَى الْمَرْأَةِ الثَّوْبُ فَیَصِفُها لِمَنْ رَأى، فَلاتَحْمِلینى عَلى سَریرٍ ظاهِرٍ، اُسْتُرینى سَتَرَكِ اللّه ُ مِنَ النّارِ؛
من شیوه تشییع جنازه زنان را بسیار زشت و ناپسند مى دانم، پارچه اى بر روى او مى كشند كه برجستگیهاى بدن او را براى بینندگان به نمایش مى گذارد! اى اسماء مرا بر تابوت آشكار نگذار بدن مرا بپوشان كه خدا تو را از آتش بپوشاند.
جمعه 11/4/1395 - 11:8
اهل بیت
روزى حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به محضر پیامبراکرم (صلى الله علیه و آله) آمدند و گفتند:
یا رَسُولَ اللّه ِ اِنَّ سَلْمانَ تَعَجَّبَ مِنْ لِباسى، فَوَالَّذى بَعَثَکَ بِالْحَقِّ نَبِیّا مالى وَ لِعَلِىٍّ مُنْذُ خَمْسِ سِنینَ اِلاّ مِسْکَ کَبْشٍ نَعْلِفُ عَلَیْهِ بِالنَّهارِ بِعَیرَنا فَاِذا کانَ اللَّیْلُ اِفْتَرَشْناهُ وَ اِنَّ مِرْفَقَتَنا لَمِنْ اُدْمٍ حَشْوُها لِیفُ النَّخْلِ؛
یا رسول اللّه سلمان از لباس ساده من تعجب مى کند! قسم به خدایى که تو را به پیامبرى برانگیخته است، مدت پنج سال است که زیرانداز شبانه من و على پوست گوسفندى است که روزها علوفه شترمان را بر روى آن مى ریزیم، و بالش ما نیز قطعه پوستى است که درون آن از لیف درخت خرماست.
جمعه 11/4/1395 - 11:8
اهل بیت
حضرت فاطمه علیهاالسلام اسرارى را با حضرت على علیه السلام در میان گذاشت و سپس در مقابل تعجب ایشان گفتند:
یاأَبَاالحَسَنِ! أَلْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِاللّه ِ تَعالى؛
اى ابوالحسن! مؤمن، با نور الهى مى نگرد(حقایق درون را مى بیند).
[عیون المعجزات: 54.]
جمعه 11/4/1395 - 11:8
اهل بیت
هنگام رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دختران بنى هاشم حضرت فاطمه علیها السلام را در برپایى عزادارى یارى مى کردند، آن حضرت فرمودند:
اُتْرُکْنَ التَّعْدادَ وَ عَلَیْکُنَّ بِالدُّعاءِ؛
از شمارش مناقب و مفاخر نژادى دست بردارید و بر شما باد به دعا کردن.
جمعه 11/4/1395 - 11:8
اهل بیت
حضرت فاطمه علیها السّلام فرمودند:
فَجَعَلَ اللّه ُ الاْءیمانَ تَطْهیرا لَكُمْ مِنَ الشِّركِ وَالصَّلاةَ تَنْزیها لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكاةَ تَزْكِیَةً لِلنَّفْسِ وَنَماءً فِى الرِّزْقِ وَ الصِّیامَ تَثْبیتا لِلاِْخْلاصِ وَ الْحَجَّ تَشْییدا لِلّدینِ وَ الْعَدْلَ تَنْسیقا لِلْقُلُوبِ وَ طاعَتَنا نِظاما لِلْمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا اَمانا لِلْفُرْقَةِ وَ الْجِهادَ عِزّا لِلاِْسْلامِ وَالصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَى اسْتیجابِ الْأَجْرِ وَالْأمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعامَّةِ وَ ... ؛ .
... پس خداى متعال ایمان را براى پاك نمودن شما از شرك، و نماز را براى دور نمودنتان از كبر، و زكات را براى تزكیه نفس و توسعه روزى، و روزه را براى استوارى اخلاص، و حج را براى پایدارى دین، و عدالت ورزى را براى هماهنگى دلها، و فرمانبردارى از ما را براى نظم جامعه، و رهبرى ما را سبب امنیت از پراكندگى، و جهاد را براى عزّت بخشى اسلام، و بردبارى در برابر مشكلات را كمكى در بدست آوردن پاداش، و امر به معروف را براى اصلاح جامعه قرار داد.
جمعه 11/4/1395 - 11:8
اهل بیت
زنى به محضر حضرت فاطمه فاطمه علیهاالسلام آمد و پس از چندین پرسش عرض کرد: اى دختر رسول خدا مبادا شما را آزرده باشم؟ حضرت فرمودند:
هاتى و سَلى عَمّا بَدالَكِ، اَرَأَیْتِ مَنِ اكْتَرى یَوْما یَصْعَدُ اِلى سَطْحٍ بِحَمْلٍ ثَقیلٍ وَ كِراهُ مِأَةَ اَلْفِ دینارٍ أَیَثْقُلُ عَلَیْهِ ذلِكَ؟ فَقالَتْ: لا. فَقالَتْ علیهاالسلام: اِكْتَرَیْتُ أَنَا لِكُلِّ مَسْأَلَةٍ بِأَكْثَرَ مِنْ مِلْ ءِ ما بَیْنَ الثَّرى اِلَى الْعَرْشِ لُؤْلُؤا فَأَحْرى اَنْ لایَثْقُلَ عَلَىَّ... ؛
هرچه مى خواهى بپرس ـ و به فكر خستگى من مباش ـ زیرا اگر كسى براى حمل بار سنگینى، صد هزار دینار بگیرد آیا سنگینى بار را احساس مى كند؟ زن گفت: نه، حضرت فاطمه(علیهاالسلام) فرمودند: من براى پاسخ هر سؤال پاداشى بیشتر از زمین تا عرش، مروارید خواهم گرفت پس چرا باید بر من گران آید؟
جمعه 11/4/1395 - 11:8