• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد دوازدهم - صفحه 99 -  تلاش دشمن در ايجاد آسيب از درون
صفحه : 99
گاهي لشكر اسلام را با همين رعب ، رعب مي انداختند در دل آنها. منتشر مي شد توي لشكر كه اين عربها آدم مي خورند. اين رعبي در دل اينها مي افتاد كه نتوانند مقابله كنند.اين در اين قضيه اي كه براي ملت ما اتفاق افتاد، اين مسئله بود كه خدا تاييد كرد اين ملت را، و هيچكس غير خدا نبود كه كاري انجام بتواند بدهد. آن بود اين اجتماع در يك مطلب ، سي و چند ميليون جمعيت همه يك مطلب بگويند، همه يك راه بروند، مگر اين مي شود، كسي بتواند يك همچو كاري بكند. مگر با تبليغات مي شود اين كار را كرد.انسان بيست سال تبليغ مي كند، يك بازار تهران را نمي تواند قبضه كند. در چند وقت ،چند وقت كم تقريبا يكدفعه ما ديديم كه سرتاسر ايران حرفهاشان يك چيز است .
خواست . آن نصرتهاي الهي را ما از آن غافليم . در همين قضايا، چون يك ملتي بودمظلوم ، و يك ملتي بود كه قيام كرده بود براي خدا، فرياد مي زد ما جمهوري اسلامي مي خواهيم ، فرياد مي زد كه ما ظلم نمي خواهيم ، خدا تاييد كرد اين ملت را. يعني يك نصرتهايي به اين ملت عنايت كرد كه در تاريخ ، مگر در صدر اسلام ، ديگر نبود. يك [همچو] ملتي . همه قدرتها دست او، دست طرف مقابل ، لكن يا بترسد استعمال كند، ياوقتي فرمان بدهد، از او فرمان نبرند. خدا يك ترسي در دل اينها انداخت كه همان ترس اسباب اين شد كه براي ما يك نصرتي حاصل شد، يك نصرتي بود خودش .
تلاش دشمن در ايجاد آسيب از درون
من پاريس كه بودم يك كسي آمد از ايران پيش من . - حالا هم يادم نيست كي است -گفت كه من رفتم به اطراف ، در ايران كه بودم ، دهات آن جاپلق و كمره (5) و آنجاها كه من اطلاع ازشان دارم ، حتي يك جايي را گفت كه من آنجا را خودم رفته ام ، يك ده ، يك ده نه ، يك قلعه اي بود، يك قلعه توي كوهي است ، گفت كه همه جاي آنجاها كه ما رفتيم صبح كه مي شد، آخوندش [توي ](6) ده جلو مي افتاد و مردم ده هم دنبالش تظاهر
6- اصل : و.
5- از نواحي نزديك خمين و خوانسار و گلپايگان .