• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4106روز قبل
شخصیت ها و بزرگان
و را نیکوترین فرمانروا پس از تازش عربها به ایران دانسته‌اند. کریم‌خان از ایل لک زند همدان بود .پدرش ایناق خان نام داشت و رئیس ایل بود. کریم خان در آغاز سرباز سپاه نادرشاه افشار بود و پس از مرگ او به ایلش پیوست.
و کم کم با سود بردن از جو به هم ریخته پس از مرگ نادر نیرویی به هم زد و چندی پستر با دو خان بختیاری به نامهای ابوالفتح خان و علیمردان خان ائتلافی را فراهم ساخت و کسی را که از سوی مادری از خاندان صفوی می‌دانستند به نام ابوتراب میرزا را به شاهی برداشتند.در این اتحاد علیمردان خان نایب السلطنه بود و ابوالفتح خان حاکم اصفهان و کریم خان نیز سردسته سپاه بود. اما چندی که گذشت علیمردان خان ابوالفتح خان را کشت و بر دیگر همراهش کریم خان هم شورید ولی سرانجام پیروزی با کریم خان بود.چندی هم با محمد حسن خان قاجار دیگر داودار پادشاهی ایران درگیر بود که سرانجام سربازانش محمد حسن خان را در حالی که رو به گریز بود کشتند.او بازمانده افغانهای شورشی را نیز یا تار و مار کرد و یا آرام نمود.سر انجام با لقب وکیل الرعایا (نماینده مردم) در ۱۷۵۰[۱] به فرمانروایی بخش بزرگی از ایران به جز خراسان رسید که آن را به احترام نادرشاه در دست نوه او شاهرخ‌شاه باقی گذاشت.
کریم خان لکی بی سواد اما هوشمند و با تدبیر بود و به آرامش و رفاه مردم اهمیت می‌داد و به دانشمندان ارج می‌گذاشت. وی کارخانه‌های چینی‌سازی و شیشه‌گری در ایران احداث کرد. صنایع و بازرگانی در دوره وی رونق فراوان یافت. اما غربیان که در زمامداری او به ایشان امتیازی داده نشد وی را پادشاهی بزرگ نمی دانستند؟!؟!؛ چیزی که او خود نیز ادعایش را نداشت و خود را وکیل الرعایا می خواند. کریم خان با توجه به پیشه اش که سرپرستی ایل بود از نزدیک با مشکلات مردم آشنا بود و سپس سپاهی گری آن هم در ارتش نادری، که درگیر جنگ های پیاپی بود به او نشان داد که بار جنگ های پیاپی به دوش خراج مردم است؛ پس، بیش تر آرامش و درگیر نکردن کشور در درگیری ها را می پسندید تا مبادا آشوب و یا جنگی به کشور و مردم آسیب برساند.
 

تنها جنگ دوران فرمانرواییش جنگ بصره و ستاندن این شهر از عثمانیان بود که البته آن هم به دلیل بد رفتاری و اخاذی از بازرگانان ایرانی توسط حاکم بصره بود. در زمان او بندر بوشهر مرکز تجارت و داد و ستد شد. کریم خان از انگلیسی‌ها دل خوشی نداشت و همیشه میگفت که انگلیسی‌ها می‌خواهند ایران را مانند هند کنند بنابراین با دیگر کشورهای اروپایی نظیر
فرانسه و هلند به امور بازرگانی می‌پرداخت.
در زمان کریم خان چند آشوب کوچک از جمله طغیان میرمهنا دزد دریایی معروف خلیج فارس و شورش حسینقلی خان جهانسوز رخ داد اما در کل در زمان او مردم روی آرامش دیدند.
او شهر شیراز را پایتخت خود ساخت و سازه‌های بسیاری از خود در این شهر به یادگار گذاشت که از آن می‌توان به حمام وکیل،بازار وکیل و... نام برد. کریم خان پادشاهی سلیم النفس و عادل بود و در باره عدالت او داستان‌ها گفته شده‌است. که در تاریخ از وی به نیکی یاد می‌شود. می گویند روزی مردی رو به دربار خان زند می آورد و با ناله و فریاد می خواهد كه كریمخان را فورا ملاقات كند. سربازان مانع ورودش می شوند. خان زند در حال كشیدن قلیان ناله و فریاد مردی را می شنود و می پرسد ماجرا چیست؟ پس از گزارش سربازان به خان خان بزرگوار زند دستور می دهد كه مرد را به حضورش ببرند.مرد به حضور خان می رسد. خان از وی می پرسد كه چه شده مرد كه چنین ناله و فریاد می كنی؟ مرد با درشتی می گوید همه امولم را دزد برده و الان هیچ در بساط ندارم. خان می پرسد وقتی اموالت به سرقت میرفت تو كجا بودی؟ مرد می گوید من خوابیده بودم. خان می گوید خب چرا خوابیدی كه مالت را ببرند؟ مرد در این لحظه پاسخی می دهد كه فقط مردی آزاده عادل و دمكرات چون كریمخان تحمل و توان شنیدنش را دارد. مرد می گوید من خوابیده بودم چون فكر می كردم تو بیداری!!! خان بزرگوار زند لحظه ای سكوت می كند و سپس دستور می دهد خسارتش از خزانه جبران كنند. و در آخر می گوید این مرد راست می گوید ما باید بیدار باشیم
 
کریم خان در ۱۱۹۳ هجری قمری (۱۷۹۹ میلادی) درگذشت. فرزندان او هفت تن بودند.چهار پسر و سه دختر. پس از مرگش بزرگ‌ترین پسرش ابوالفتح‌خان به فرمانروایی رسید.
پنج شنبه 16/10/1389 - 22:5
داستان و حکایت
درست یک سال بعد از فاجعه ی حره در مدینه، یزید دستور حمله به شهرمکه را به حصین بن نمیر داد. این دستور در پی دشمنی پیشین یزید با ابن زبیر بود.
بعد از مرگ معاویه، ابن زبیر بدون موافقت یزید خود را خلیفه نامید و تا آن زمان یزید فرصت مناسبی برای سرکوب او پیدا نکرده بود؛ تا اینکه در زمانی که امام حسین(ع) برای جنگ با یزید آماده میشد، با دو پیشنهاد از سوی اطرافیانش مواجه شد، یکی از طرف امویانی مانند مروان که بیعت و صلح با یزید را بهترین راه میدانستند و گروهی دیگر چون محمد بن حنیفه، ابن عباس و ابن زبیر فرار و پناهنده شدن را بهترین راه میدانستند. از این رو ابن زبیر به مکه رفت و طرفدارانی نیز یافت. اما بعد از واقعه ی عاشورا و حره یزید به سپاه خود دستور داد تا با رهبری حصین بن نمیر به مکه بروند و از ابن زبیر بیعت بگیرند. اما زبیر کعبه را سپر بلای خود کرد و سپاه یزید هم که هدفشان تنها بیعت گرفتن از زبیر بود، در حدود ده هزار سنگ آتشین را به وسیله ی منجنیق به سمت کعبه پرتاب کردند. اما با مرگ یزید این جنگ نیمه تمام ماند و سپاه یزید دست از مبارزه برداشت. در آن هنگام لبن زبیر خود خانه ی کعبه را تعمیر کرد. اما ماجرا به همین جا ختم نشد؛10 سال بعد در زمان عبدالملک بن مروان، به دستور وی جنگی میان ابن زبیر و حجاج بن یوسف ثقفی در گرفت. در این جنگ نیز که ابن زبیر در آن کشته شد،
خانه ی کعبه با سنگ آسیب دید، اما حجاج خود آن را تعمیر کرد، به صورتی که دیوار آن را تغییر داد و درب غربی آن را بست و کعبه به همان صورت باقی ماند تا اینکه در سال 1040 ه.ق که کعبه دوباره به وسیله ی بارانی سیل آسا آسیب دید، مسلمانان از سراسر دنیا گرد هم آمدند و آن را به همین شکل امروزی مرمت کردند.  امروزه کعبه قبله ی تمام مسلمانان در سراسر جهان است و همه ساله شمار بسیاری ازاین مسلمانان، از اقصا نقاط دنیا برای زیارت آن به شهر مکه می روند.
پنج شنبه 16/10/1389 - 22:3
شخصیت ها و بزرگان
جرج سارتن می گوید : تمدن اسلامی نتیجه پیوند جوانه نیرومند عرب بر روی درخت تناور تمدن ایرانی بود و راز نیرومندی عجیب و تحول ملكات و فضایل آن در همین مطلب نهفته است .

بی شك ابوعلی سینا ثمره ای ارزنده از این درخت تناور و جلوه ای بارز از نقش ایرانیان در اعتلای تمدن اسلامی است . وی نه تنها اعتباری برای تمدن ایرانی و اسلامی ، بلكه چهره ای تابناك در تاریخ تمدن جهان به شمار می رود . به دلیل احاطه ابن سینا بر دانشهای مختلف و تاثیر وی در متفكران و دانشمندان پس از خود - كه حیطه آن به جز قلمرو اسلام ، اروپا را نیز در بر گرفته بود - از او در غرب به عنوان نامدارترین دانشمند اسلامی یاد می شود .

اینك در میان دانشمندان اسلامی ، كسانی كه ممكن است در اروپا با ابن سینا رقابت كنند ، می توان از الكندی و محمدبن زكریای رازی نام برد . اما الكندی تنها حكیم و زكریای رازی پزشك بوده است و هیچ یك مانند ابن سینا در زمینه های مختلف صاحب نام نبوده اند .
شیخ الرئیس ، ابوعلی سینا ، حسین بن عبدالله حسن بن علی بن سینا ، معروف به ابن سینا در سال 370 هجری قمری در دهی به نام خورمیثن در نزدیكی بخارا چشم به جهان گشود . شركت در جلسات بحث اسماعیلیان از دوران كودكی ، به واسطه پدر – كه از پیروان آنها بود – بوعلی را خیلی زود با مباحث و دانش های مختلف زمان خود آشنا ساخت . استعداد وی در فراگیری علوم ، پدر را بر آن داشت تا به توصیه یكی از استادان وی ، بوعلی را به جز تعلیم و دانش اندوزی به كار دیگری مشغول نكند . و چنین شد كه وی به دلیل نبوغ خود در ابتدای جوانی در علوم مختلف زمان خود از جمله طب مهارت یافت . تا آنجا كه پادشاه بخارا ، نوح بن منصور ( حكومت از 366 تا 387 هجری قمری ) به علت بیماری ، وی را به نزد خود خواند و ابن سینا از این راه به كتابخانه عظیم دربار سامانی دست یافت . وی در شرح حالی كه خود نگاشته است درباره منابع آن كتابخانه خود می گوید : هر چه از آنها را كه بدان نیاز داشتم خواستم و كتاب هایی یافتم كه نام آنها به بسیاری از مردم نرسیده بود و من هم پیش از آن ندیده بودم و پس از آن هم ندیدم . پس این كتاب ها را خواندم و از آنها سود برداشتم و اندازه هر مردی را در دانش دریافتم و چون به سن هجده سالگی رسیدم ، از همه این دانش ها فارغ آمدم .

به این ترتیب وی در علوم مختلف از جمله حكمت ، منطق و ریاضیات – كه خود شامل عدد ، هندسه ، نجوم و موسیقی است – تسلط یافت .
وی با وجود پرداختن به كار سیاست در دربار منصور ، پادشاه سامانی و دستیابی مقام وزارت ابوطاهر شمس الدوله دیلمی و نیز درگیر شدن با مشكلات ناشی از كشمكش امرا – كه سفرهای متعدد و حبس چند ماهه وی توسط تاج الملك ، حاكم همدان ، را به دنبال داشت – بیش از صدها جلد كتاب و تعداد بسیاری رساله نگاشته كه هر یك با توجه به زمان و احوال او به رشته تحریر در آمده است . وقتی در دربار امیر بود و آسایش كافی داشت و دسترسی اش به كتب میسر بود ، به نوشتن كتاب قانون در پزشكی ، یا دائره المعارف بزرگ فلسفی خود كتاب شفا مشغول می شد . اما در هنگام سفر فقط یادداشت ها و رساله های كوچك می نگاشت . در زندان به نظم اشعار می پرداخت و یا تاملات دینی را با اسلوبی كه خالی از جمال نباشد مقید می نمود .

از میان تالیفات ابن سینا ، شفا در فلسفه و قانون در پزشكی شهرتی جهانی یافته است . كتاب شفا در هجده جلد در بخش های علوم و فلسفه ، یعنی منطق ، ریاضی ، طبیعیات و الاهیات نوشته شده است . منطق شفا امروز نیز همچنان به عنوان یكی از معتبرترین كتب منطق اسلامی مطرح است و طبیعیات و الاهیات آن هنوز مورد توجه علاقمندان است . كتاب قانون نیز – كه تا قرن ها از مهمترین كتب پزشكی به شمار می رفت – شامل مطالبی درباره قوانین كلی طب ، داروهای تركیبی و غیر تركیبی و امراض مختلف می باشد . این كتاب در قرن دوازدهم میلادی همراه با آغاز نهضت ترجمه به زبانهای لاتین ترجمه شد و تا امروز به زبان های انگلیسی ، فرنسه و آلمانی نیز برگردانده شده است . قانون – كه مجموعه مدونی از كل دانش طبی باستانی و اسلامی است – به عنوان متن درسی پزشكی در دانشگاه های اروپایی مورد استفاده قرار می گرفت و تا سال 1650 میلادی در كنار آثار جالینوس و موندینو در دانشگاه های لوون و مون پلیه تدریس می شد .

ابن سینا در زمینه های مختلف علمی نیز اقداماتی ارزنده به عمل آورده است . او اقلیدس را ترجمه كرد . رصدهای نجومی را به عمل درآورد و اسبابی نظیر ورنیه كنونی ابداع نمود . در زمینه حركت ، نیرو ، فضای بی هوا ( خلا ) ، نور ، حرارت و چگالی تحقیقات ابتكاری داشت . رساله وی درباره كانی ها یا مواد معدنی تا قرن سیزدهم در اروپا مهمترین مرجع علم زمین شناسی بود .

درباره این رساله فیگینه در كتاب دانشمندان قرون وسطی چنین آورده است : ابن سینا رساله ای دارد كه اسم لاتین آن چنین است : De Conglutineation Lagibum . در این رساله فصلی است به نام اصل كوه ها كه بسیار جالب توجه است . در آنجا ابن سینا می گوید : ممكن است كوه ها به دو علت به وجود آمده باشند . یكی برآمدن قشر زمین . چنان كه در زمین لرزه های سخت واقع می شود و دیگر جریان آب كه برای یافتن مجرا ، سبب حفر دره ها و در عین حال سبب برجستگی زمین می شود . زیرا بعضی از زمین ها نرم هستند و بعضی سخت . آب و باد قسمتی را می برند و قسمتی را باقی می گذارند . این است علت برخی از برجستگی های زمین .

ابن سینا به واسطه عقل منطقی و نظام یافته اش – كه حتی در طب نیز تلاش داشت مداوا را تا سرحد امكان تابع قواعد ریاضی سازد – تسلط بر فلسفه را كمال برای یك دانشمند می دانست . وی برای آگاهی از اندیشه های ارسطو و درك دقیق آن ، آن گونه كه خود در شرح احوالش نوشته است ، 40 بار كتاب مابعدالطبیعه را خواند و در نهایت با استفاده از شرحی كه ابونصر فارابی درباره آن كتاب نوشته بود ، به معانی آن راه یافت . بوعلی در دوران عمر خود از لحاظ عقاید فلسفی دو دوره مهم را طی كرد . اول دوره ای كه پیرو فلسفه مشاء و شارح عقاید و معارف ارسطو بود و دوم دوره ای كه از آن عقاید عدول كرد و به قول خودش طرفدار حكت مشرقین و پیرو مكتب اشراق شد .

وی به پشتوانه تلاش یك صد ساله ای كه پیش از او از سوی كسانی همچون الكندی و فارابی برای شكل گیری فلسفه اسلامی صورت گرفته بود ، موفق شد نظام فلسفی منسجمی را ارائه دهد . با توجه به این كه پیش از او مقدمات این كار فراهم شده بود ، كار و وظیفه ابن سینا این بود كه مشكلات و پیچیدگی ها را كشف و حل كند و آنها را به نحوی مظبوط و موجز شرح نماید . فروع جزئی را به تصول شامل ارتباط دهد و اطراف آن را به هم بیاورد .

او با ارائه نظر خود در مورد نحوه ارتباط و نسبت بین مفاهیم كلی مثل انسان ، فضیلت و جزئیات حقیقی به یكی از پرسشهای علمای قرون وسطی – كه مدت های طولانی ذهن آنها را به خود مشغول كرده بود - پاسخ داد . تاثیر آرای فلسفی ابن سینا ، همچون آموزه های طبی او ، به جز در قلمرو اسلامی ، در اروپا نیز امری قطعی است . آلبرتوس ماگنوس ، دانشمند آلمانی فرقه دومینیكی (1200 تا 1280 میلادی ) نخستین كسی بود كه در غرب تفسیر و شرح جامعی بر فلسفه ارسطو نوشت . به همین دلیل اغلب او را پایه گذار اصلی ارسطوگرایی مسیحی می دانند . وی كه جهان مسیحیت را با سنت ارسطویی الفت داد ، در شناخت آثار ارسطو سخت به ابن سینا متكی بود .
همچنین فلسفه ما بعد الطبیعه ابن سینا ، خلاصه مطالبی است كه متفكران لاتینی دو قرن بعد از او بدان رسیدند و توانستند مذاهب مختلف فلسفی را در فلسفه مدرسی هماهنگ كنند .

ابوعلی سینا در سال 428 هجری قمری ، زمانی كه تنها 58 سال داشت ، در حالی رخت از جهان بربست كه با ادای دین خود به دانش بشری ، نامی به صلابت تمدن ایرانی از خود به جای گذاشت .

پنج شنبه 16/10/1389 - 22:1
شخصیت ها و بزرگان
زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع) از فرزندان امام سجاد (ع) بود.
مورخان، در تاریخ ولادت و شهادت زید بن على اختلاف دارند.
 از سالهاى 75، 78 و 80 هجرى به عنوان تاریخ ولادت، و از سالهاى 120، 121 و 122 به عنوان سالهاى شهادت او یاد شده است. ولى مشهور این است كه مجموع دوران زندگى او 42 سال بوده است.

شیخ مفید درباره ی او می گوید:
« زید بن على بن الحسین پس از حضرت باقر علیه‏السلام شخصیت ممتاز در میان برادران خود بود. فردى عابد، پرهیزگار، فقیه، سخاوتمند و شجاع به شمار مى‏رفت و به انگیزه امر به معروف و نهى از منكر و خونخواهى جدش حسین بن على علیه‏السلام قیام كرد. كثرت انس او با قرآن سبب توصیف او به «حلیف القرآن‏» (هم پیمان با قرآن) شده بود» .

همچنین شیخ بهائی در مورد او می گوید:
« ما از زید جز به نیكى یاد نمى‏كنیم. از پیشوایان ما در تمجید و تكریم وى روایات بسیارى وارد شده است، و امام صادق علیه‏السلام بسیار مى‏گفت: «خدا عمویم را رحمت كند»

تاریخ زندگى ائمه اهل بیت علیهم السلام گویاى این حقیقت است كه آنان هرگز با ستمكاران سر سازش نداشتند. از این رو زمامداران جائر اموى و عباسى كه وجود آنها را مخالف امیال و مطامع خود مى‏دیدند، به گونه‏هاى مختلف آنان را شكنجه و آزار داده و سرانجام به شهادت مى‏رساندند. ولى شیوه مخالفت آنان با ستمگران متفاوت بود، و این تفاوت نیز به خاطر تفاوت اوضاع و شرایط اجتماعى آنان بود. از این رو، در عصرى كه زید قیام كرد، موضع ائمه اهل بیت علیهم السلام این بود كه آنان قیام مسلحانه خود را به مصلحت اسلام و مسلمین نمى‏دانستند، ولى اگر فرد یا گروهى بر ضد دستگاه حكومت فاسد و ظالم اموى قیام مى‏كرد، آن را تخطئه نكرده و هرگاه آنرا به جا و خدا پسندانه مى‏یافتند، به گونه‏هاى مختلف آن را حمایت مى‏كردند. بدین جهت، قیام زید مورد تایید و رضایت ائمه اهل بیت علیه‏السلام بود، چنانكه وقتى خبر شهادت وى به امام صادق علیه‏السلام رسید، آن حضرت پس از اداى كلمه استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون) ، گفت:
«پاداش عمویم را از خدا مى‏خواهم. او عموى خوبى بود، فردى بود كه از دین و دنیاى ما دفاع مى‏كرد. سوگند به خدا او به شهادت رسید، چنانكه یاران رسول خدا و على و حسین علیهم السلام به شهادت رسیدند» .
 
 به بهانه ی شهادت زید (ع) تاریخی مختصر از فرقه ی شیعیان زیدیه برای شما نقل می کنیم:
تاریخ پیدایش زیدیه، به قرن دوم هجرى باز مى‏گردد. آنان پس از شهادت امام حسین، زید شهید، فرزند امام زین العابدین را امام مى‏دانند. و امام زین العابدین را تنها پیشواى علم و معرفت مى‏شمارند، نه امام به معنى رهبر سیاسى و زمامدار اسلامى. زیرا چنان كه شرح آن خواهد آمد، یكى از شرایط امام از نظر آنان، قیام مسلحانه بر ضد ستمگران است. اكثر نویسندگان زیدى، امام زین العابدین را در شمار امامان خود ندانسته و به جاى او حسن مثنى (حسن دوم) ، فرزند امام حسن مجتبى را امام خود مى‏دانند.
 
پس از زید، در بین پیروان او دانشمندانى پدید آمدند كه به تنظیم عقاید و احكام زیدیه پرداختند و بدین ترتیب ، مذهب زیدیه پدید آمد. گرچه دانشمندان زیدیه به سیره عملى و نوشته هاى زید توجه داشتند، اما در عقاید از معتزله و در فقه از مكتب ابوحنیفه تاءثیر پذیرفتند.

عقیده زیدیه درباره امامت به این صورت است كه آنان تنها به سه امام معتقدند و از این رو مى توان آنها را شیعه سه امامى دانست . به اعتقاد آنها پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله تنها به امامت امام على و امام حسن و امام حسین علیهما السلام تصریح كرده است و پس از این سه بزرگوار، امام كسى است كه شرایطى را احراز كند. یكى از این شرایط جهاد علنى و مبارزه مسلحانه با ستمگران است .

از همین جاست كه زیدیه پس از امام حسین علیه السلام ، به امامت امام سجاد علیه السلام و دیگر امامان امامیه كه به جهاد علنى نپرداختند، اعتقاد ندارند. در عوض ، آنان زید بن على ، یحیى بن زید، محمد بن عبدالله (نفس زكیه )، ابراهیم بن عبدالله و برخى دیگر از فاطمیان را كه به جهاد علنى پرداختند، امام مى دانند، از نظر آنان ، شرط دوم امام ، فاطمى بودن است . منظور از فاطمى ، كسى است كه از طریق پدر به امام حسن و امام حسین علیهما السلام كه فرزندان حضرت فاطمه علیه السلام هستند، برسد، معرفت نسبت به دین و شجاعت نیز از شرایط امام است .

بنابراین ، تفاوت مهم زیدیه و امامیه در مساله امامت در دو نكته اساسى است . یكى اینكه امامیه به دوازده امام منصوص و تعیین شده از سوى خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله قائل اند، در حالى كه زیدیه به سه امام منصوص معتقدند. دیگر اینكه زیدیه شرط امام را مبارزه مسلحانه مى دانند، در صورتى كه امامیه به چنین شرطى اعتقاد ندارند. اصولا ویژگى اصلى زیدیه همین مبارزه با شمشیر و جهاد علنى است .

منبع: کتاب فرق و مذاهب کلامی / علی ربانی گلپایگانی
پنج شنبه 16/10/1389 - 22:0
مصاحبه و گفتگو
 می‌بینید كه قرآن اشاره می‌كند كه جودی محل به گل نشستن كشتی نوح است. با گسترش پژوهش‌ها متوجه شدم طایفه‌ای به نام جودی و جودكی آن منطقه زندگی می‌كنند. هم‌اكنون هم افراد زیادی در سراسر ایران نام خانوادگی «جودی» یا «جودكی» را دارند.







گفت‌وگو با دكتر علی‌اكبر افراسیاب‌پور

نوح دستور داد كه شما مومنان به كشتی درآیید تا به نام خدا كشتی هم روان شود و هم به ساحل نجات رسد كه خدای من البته صاحب مغفرت و رحمت است. (41)

و آن كشتی به دریا با امواجی مانند كوه در گردش بود در آن حال نوح از راه شفقت فرزندش را ندا كرد ای پسر تو هم به این كشتی در آی و با كافران همراه مباش. (42) آن پسر نااهل پاسخ داد كه من به زودی بر فراز كوه روم كه از خطر هلاكم نگه دارد، نوح گفت: ای پسر امروز هیچ كس از قهر خدا به لطف او نجات نیابد این بگفت و موج میان آنها جدایی افكند پسر با كفار غرق شد. (43) و به زمین خطاب شد كه آب را فرو بر و به آسمان خطاب شد باران را قطع كن و آب به یك لحظه خشك شد و حكم انجام یافت و كشتی بر كوه جودی قرار گرفت و فرمان هلاك ستمكاران در رسید. (44) و نوح به درگاه خدا عرض كرد: پروردگارا فرزند من اهل بیت من است (كه وعده لطف دادی) و وعده عذاب تو هم حتمی است كه قادرترین حكم‌فرمایانی. (45) خدا به نوح خطاب كرد كه فرزند تو هرگز با تو اهلیت ندارد زیرا او را عملی بسیار ناشایست است پس تو از من تقاضای امری كه هیچ از حال آن آگاه نیستی مكن من تو را پند می‌دهم و از مردم جاهل مباش. (46) نوح گفت: بار الها پناه می‌برم به تو كه دیگر چیزی كه نمی‌دانم تقاضا نكنم و اكنون اگر مرا نبخشی و ترحم ننمایی من از زیانكارانم. (47) به نوح خطاب شد كه از كشتی فرود آی كه سلام ما و بركات و رحمت ما بر تو و بر آن امم كه همیشه با تواند. و به امت‌هایی كه (ستمگر شوند) پس از آنكه بهره از دنیا دهیم آنان را عذاب دردناك خواهیم كرد. (48) این از اخبار غیب است پیش از آنكه ما به تو وحی كنیم و قومت هیچ از آن آگاه نبودید پس تو در طاعت حق صبر كن كه عاقبت اهل تقوی نیكو است. سوره هود

اولین بار (1379) در مقاله «نوح و نوحاوند» ادعا كردم توفان نوح مقابل رشته كوه‌های زاگرس آرام شده و كشتی نوح در كوه «سركشتی» به گل نشسته است. همان گونه كه گمان می‌بردم برخی از صاحب‌نظران این ادعا را مغایر اسناد تاریخی دانستند و نتیجه برخورد دوستان این شد تا این فرضیه در داخل كشور نتیجه‌ای ندهد. بنابراین مقاله را به بنیاد نوح‌شناسی آمریكا فرستادم. چندی بعد گروهی سه نفره از آمریكا به ایران آمدند. با یكی از آنها به كوه «سركشتی» رفتم و منطقه را نشانشان دادم. در آنجا سنگ‌های بسیار عجیبی را پیدا كردیم كه مانند حلقه‌های زنجیر بود و همچنین قبرهایی مربوط به پیش از اسلام. دو قبر در بالای كوه «سركشتی» وجود دارد كه به اعتقاد من یكی قبر نوح و دیگری احتمالا قبر حضرت آدم است.

چندی پیش یكی از دوستان فصلنامه‌ای در اختیارم گذاشت كه در این فصلنامه مقاله‌ای جالب نظرم را جلب كرد.
«نوح و نوحاوند» عنوان آن مقاله بود. دكتر علی‌اكبر افراسیاب‌پور، نویسنده مقاله، عضو هیات علمی دانشگاه شهید رجایی تهران مدعی شده كه توفان نوح در ایران پایان یافته و كشتی او در زاگرس به گل نشسته است.

اسناد و مداركی كه نگارنده در این مقاله ارائه كرده و به نظرم بسیار محكم بود. به قدری از این موضوع شگفت‌زده شدم كه از طریق همان دوست توانستم با دكتر افراسیاب‌پور قراری بگذارم.

قرارمان می‌شود ساعت 10 صبح روز یكشنبه 21 بهمن ماه 1386، آپارتمان شخصی دكتر در منطقه قنات‌كوثر.
خلاف تصورم معماری داخلی منزل وی كاملا امروزی است. خودش در این باره می‌گوید: زیاد در خانه نیستم چون بیشتر اوقات را در دانشگاه سپری می‌كنم.

شما كه همیشه در دانشگاه هستید پس قبر نوح و كشتی او را چگونه در كوه‌های زاگرس پیدا كردید؟
سال 1362 كه از جبهه برگشتم در صدا و سیمای مركز لرستان مشغول كار شدم. برنامه‌ای رادیویی داشتم كه باید درباره زندگی ایلات و عشایر استان پژوهش می‌كردم. طی این پژوهش متوجه شدم كوهی به نام «سركشتی» در سمت نورآباد و نهاوند قرار دارد. شنیدن این نام برایم بسیار جالب بود؛ چراكه در آن منطقه نه دریایی است و نه راهی كه با دریا ارتباط داشته باشد، اما اینكه «سركشتی» از كجا آمده بود آغازی شد بر مطالعاتم.

رشته تحصیلی‌تان چیست؟
كارشناسی فلسفه دارم، اما دوره دكترای خود را در گرایش عرفان گذرانده‌ام.  12 جلد كتاب تالیف كرده‌ام و 54مقاله داخلی و خارجی چاپ شده دارم.

پس شما هم چیزی از نوح در ایران نشنیده بودید؟

خیر،‌ اما تصمیم گرفتم مطالعاتم را درباره رشته‌كوه‌های زاگرس ادامه دهم. در قلب رشته‌كوه زاگرس، كوهی به نام «گرین» قرار گرفته است.  این كوه از شمال نهاوند شروع و تا شمال غرب این شهر ادامه دارد. رود معروف «گاماسیاب» كه سرچشمه رود كرخه است از این كوه سرچشمه می‌گیرد. با مطالعاتی كه انجام دادم به اسناد و مداركی پی بردم كه در آنها گفته شده بود «نهاوند» همان «نوح،‌آب‌، بند» است و به علت كثرت استفاده طی سال‌های دور از «نوح آب‌بند» به «نهاوند» تغییر یافته است.

چگونه امكان دارد در منطقه‌ای كه دریایی ندارد و از هر دو طرف به كوه مشرف است، توفانی رخ داده باشد؟
اگر به رشته‌كوه زاگرس توجه كنید،‌ متوجه خواهید شد كه این رشته‌كوه مانند دیواری است كه هر دوطرف آن دشت قرار دارد شكل این رشته‌كوه به خوبی نشان می‌دهد كه اگر در منطقه بین‌النهرین توفانی روی داده باشد این كوه آن را مهار كرده است چون اصلی‌ترین دیواره‌ای است كه می‌تواند از سر راه آن توفان قرار گرفته باشد.

همان گونه كه گفتم كوه‌ گرین در قلب زاگرس قرار گرفته است.  ارتفاع همه قله‌های زاگرس نزدیك به هم است. در سلسله‌كوه‌های گرین كوهی قرار دارد به نام «سركشتی»، این كوه 2هزار و 80 متر ارتفاع دارد. با بررسی میدانی در این كوه متوجه شدم بالای آن دو قبر خیلی قدیمی قرار گرفته است كه هم‌اكنون به عنوان امامزاده «بابای بزرگ» مورد زیارت مردم قرار می‌گیرد.
در فرهنگ ایرانی فقط دو پیامبر را به نام بابای بزرگ می‌دانند یكی نوح و دیگری آدم.

یعنی الان آن قبر زیارتگاه است؟
بله،  از روزگاران دور مردم منطقه نهاوند و نورآباد برای زیارت، پا به این منطقه می‌گذاشته‌اند.

 در قرآن آمده كه كشتی نوح بر كوه جودی قرار گرفته است، شما مدعی هستید كه «گرین» همان‌ «جودی» است؟
آیه 44 سوره نوح اشاره می‌كند «و به زمین خطاب شد كه آب را فرو بر و به آسمان خطاب شد باران را قطع كن و آب به یك لحظه خشك شد و حكم انجام یافت و كشتی بر كوه جودی قرارگرفت و فرمان هلاك ستمكاران در رسید»

می‌بینید كه قرآن اشاره می‌كند كه جودی محل به گل نشستن كشتی نوح است. با گسترش پژوهش‌ها متوجه شدم طایفه‌ای به نام جودی و جودكی آن منطقه زندگی می‌كنند. هم‌اكنون هم افراد زیادی در سراسر ایران نام خانوادگی «جودی» یا «جودكی» را دارند.

آیا به غیر از مشاهده‌های جنابعالی، اسناد تاریخی دیگری وجود دارد كه در آن به وجود قبر نوح در نهاوند اشاره كند؟
بله، اسناد تاریخی بسیاری وجود دارد.  ابن‌فقیه همدانی در سال 290قمری (1200سال پیش) در كتاب «البلدان» (به زبان عربی و چاپ 1885 اروپا) صفحه 237 نوشته است: «نهاوند از ساخته‌های نوح (ع) است و به آن نوح آوند گفته‌اند.»

یاقوت حموی متوفی 624 قمری در كتاب معجم‌البلدان صفحه 361آورده است: «نهاوند را به این دلیل نهاوند گفته‌اند كه از ساخته‌های نوح (ع)  است»

ابی‌الفداء متوفی 732 در كتاب تقویم البلدان چاپ پاریس صفحه 417 یادآور می‌شود: «نهاوند شهری از سرزمین كوهستان است كه نوح آن را بنا كرده است.»

زكریا قزوینی در سال 674 قمری در كتاب آثار البلاء صفحه 545 می‌نویسد: «نهاوند از بناهای نوح نبی(ع) است. اصلش نوح آوند بوده است» در كتاب مجمل‌التواریخ تالیف سال 530 قمری صفحه 186 می‌خوانیم:
«نوح پیغامبر شهر را بنا كرد به نام خویش «نوح آوند» و آن نهاوند است.
ابن اثیر در جلد سوم كتاب خود صفحه 335 می‌آورد:
«نهاوند شهری است از بلاد جبل گویند آن را نوح بنا كرده است» در كتاب عجایب‌المخلوقات (سال 555 ق)كه اروپایی‌ها آن را قبول دارند. در جلد 3 صفحه 275 آمده است: «نهاوند شهری قدیم است كه آن را نوح بنا كرد. آن را نوح آوند گویند.»

خلف تبریزی در سال 1062 در كتاب برهان قاطع صفحه 1173 می‌نویسد: «نهاوند: نوح‌(ع) بانی آن شهر بوده و‌آن را نوح‌آوند می‌گفته‌اند یعنی
«نوح تخت» و «نوح مسند». پایتخت نوح بوده و آوند به معنی تخت و مسند هم آمده است و به كثرت استعمال نهاوند شده است.»
می‌بینید كه وجود قبر نوح و آرام گرفتن كشتی این پیامبر در ایران نه تنها حرفی امروزی نیست بلكه سخنی تاریخی است و مانند این جملات در كتاب‌های زیاد دیگری نیز آمده كه شرح آن در این گفت‌و گو نمی‌گنجد.

سال 79 نسخه‌ای از مقاله‌ را برای بنیاد نوح‌شناسی آمریكا فرستادم چون در داخل كشور كسی به این موضوع اهمیت نداد.
پس از اینكه مقاله را به آمریكایی‌ها دادم گروهی سه‌نفره برای بررسی موضوع به ایران آمدند. با یكی از آنها به منطقه رفتیم. از منطقه فیلمبرداری كردند. سنگ‌های عجیبی در منطقه پیدا كردیم؛ مانند حلقه‌های زنجیر و قبرهایی مربوط به دوران پیش از اسلام. به اتفاق با 15 تن از پیرمردهای اطراف كه مصاحبه كردیم همگی آنها می‌گفتند نام این كوه سركشتی است و اجداد ما گفته‌اند قبر نوح اینجاست. جالب اینكه تا 80 كیلومتر آن سوتر از منطقه افراد بومی همین نكته را نیز می‌گفتند.

به غیر از آمریكایی‌ها گروهی دیگر از منطقه بازدید داشته‌اند؟
بله، چند ماه بعد از بازدید آمریكایی‌ها یك گروه انگلیسی از منطقه بازدید كرد.

شما به آنها اطلاع‌دادید؟
نمی‌دانم چگونه متوجه شدند، اما ظاهرا با صرف‌ هزینه‌های زیادی منطقه را مورد بازدید قرار دادند و قرار است طی ماه‌های آینده دوباره به نهاوند بروند.
ظاهرا كشورهای دیگری هم مدعی نوح هستند!

هم‌اكنون شش كشور عراق، سوریه، تركیه، آذربایجان، ایران و یمن مدعی هستند كه كشتی نوح در آنجا آرام گرفته است. بدون هیچ تعصبی خدمتان می‌گویم كه اسناد و مدارك ایران بسیار قوی‌تر از سایر كشورها است.

اگرچه معتقدم اسناد و مدارك ایرانی‌ها بسیار قوی‌تر است اما باز تاكید می‌كنم كار علمی تعصب‌بردار نیست و هر كس سند و دلایل ارائه دهد باید حرف او را پذیرفت و نباید فراموش كنیم درباره امور باستانی نمی‌توان به قطعیت صحبت كرد.

منابعی كه ارائه دادید عمدتا عربی بود، آیا منابع دیگری هم وجود دارد؟
یكی از جغرافی‌دانان به نام پاپلی‌ یزدی در كتاب فرهنگ آبادی‌ها صفحه 8 درباره كوه سركشتی نوشته است: «سركشتی محل به گل نشستن كشتی نوح است و در غرب منطقه دلفان رشته كوهی است مربوط به دوران اول و دوم. مرحوم حاج‌حیدر كه كهن‌سال‌ترین مرد قبیله بود درباره وجه تسمیه این كوه گفت: پس از فرو نشستن توفان نوح، كشتی نوح بر بالای این كوه به گل نشست و از حركت باز ایستاد.»
اهل حق كه گروهی از درویشان قدیمی غرب ایران هستند برای گنبد «بابای بزرگ» (همان قبر نوح) احترام خاصی قائل هستند و قرن‌ها است كه به صورت كاروان از استان‌های كردستان، كرمانشاه و لرستان به زیارت آن می‌روند.

هنری راولینسون دانشمند آشورشناس در سال 1838 نوشته است: در 25ماه مه به كوه زیبای «چهل نابالغان» رسیدیم كه از طرف غرب به یك سلسله كوه مرتفع به نام سركشتی می‌رسد. لر, ها معتقدند كشتی نوح پس از توفان در آن جا به گل نشسته است.»

ادعای اینكه قبر نوح در ایران است از لحاظ اقتصادی چه چیزی در بر دارد؟
شما توجه كنید پس از مطرح شدن این فرضیه چند گروه باستان‌شناس معتبر پای به كشورمان گذاشته‌اند. جای تعجب است چنین موضوع مهمی برای برخی از مسوولان اصلا جالب نبوده ! اما كشورهای دیگر كه خدمتتان گفتم: با وجود اینكه اسناد و مدارك ضعیف‌تری دارند با استفاده از تبلیغات فراوان و حمایت دولت‌هایشان، توانسته‌اند توریست‌های زیادی را جمع كنند.

آرام شدن توفان نوح در ایران را از چه جنبه‌هایی بررسی كردید؟
از سه جنبه علمی و تاریخی، اسطوره‌ای و داستانی و دینی و مذهبی این توفان را بررسی كرده‌ام. از هر سه جنبه می‌توان ثابت‌ كرد هزاران سال پیش توفانی رخ داده است.

همه فرهنگ‌ها به نوعی داستان نوح را شنیده‌اند و آن را باور دارند. سال 1891 پژوهشگری به نام «اندری» ماجرای توفان نوح را با روایت‌های مختلف گردآوری كرده است. 68 روایت محلی، 13 روایت در آسیا، 4 روایت در اروپا، 5 روایت در آفریقا.

ویلكاكس یكی از باستان‌شناسانی است كه در منطقه بین‌النهرین پژوهشی انجام داده و فرضیه‌ای را عنوان می‌كند كه براساس آن طغیان رود فرات منشا توفان نوح بوده است. آب بالا آمده و كوهستان زاگرس را فراگرفته و زاگرس همچون سدی جلوی این آب ایستاده است.

توفان نوح چند سال پیش رخ داده است؟

نمی‌توان در مورد وقوع این توفان عدد ‌داد اما اگر بخواهیم حدودی سال وقوع توفان نوح را بگوییم می‌توان گفت حدود 4هزار سال پیش این توفان رخ داده است.

چگونگی وقوع این توفان مشخص نیست؟

تورات معتقد است توفان 350سال طول كشید. قرآن در چهار سوره هود، نوح، مومنون و اعراف در خصوص توفان نوح سخن به میان آورده اما هیچ اشاره‌ای به سال نمی‌كند.

گفتید كه دو قبر را در بالای كوه سركشتی پیدا كرده‌اید. یكی از آنها قبر نوح است و قبر دوم مربوط به كیست؟
حدس می‌زنم یكی از نزدیكان نوح باشد ضمن اینكه بعید هم نیست قبر حضرت آدم در آن جا باشد.

منبع: دنیای اقتصاد
پنج شنبه 16/10/1389 - 21:59
شخصیت ها و بزرگان
پنجم اسفندماه، روز مهندسی است. روزی كه به پاس بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی، این نام را بر آن نهاده‌اند. خواجه‌نصیرالدین طوسی از جمله دانشمندان بزرگ ریاضی و هندسه است كه در تاریخ 5 جمادی‌الاول سال 597هجری قمری در جهرود قم پا به جهان گذاشته است.
خواجه‌نصیر به دلیل علاقه وافرش به تحصیل، علوم ریاضی و نجوم و حكمت را به طور جدی دنبال كرد و توانست سرآمد دوران شود. او علوم دینی و علوم عملی را زیر نظر پدرش و منطق و حكمت را نزد خالویش باباافضل ایوبی كاشانی فرا گرفت. تحصیلات عالی خود را در نیشابور به پایان رسانید و در آنجا به عنوان دانشمندی برجسته زبانزد خاص و عام شد.
خواجه‌نصیر، برای ادامه تحصیل به شهرری و از آنجا به قم رفت و پس از مدتی راهی اصفهان شد. باتوجه به این كه در این شهر، استاد مورد نظر خود را نیافت به عراق رفت و در آنجا علم فقه را فرا گرفته و در سال 619ه.ق، موفق به دریافت درجه اجتهاد و اجازه روایت از معین‌الدین شد.
در اینجا بود كه در درس اصول فقه علامه حلی حاضر شد و او نیز، در درس حكمت خواجه شركت كرد.
خاتم فلاسفه و عقل حادی عشر، نام‌هایی است كه در مورد خواجه نصیر طوسی به كار برده‌اند.
در كتاب آثار الشیعه آمده است كه خواجه نصیرالدین طوسی با سیدعلی‌بن طاووس حسینی و شیخ میثم بن علی بحرانی در مدرسه ابوالسعاده اصفهان درس خوانده است. ابن میثم در فقه، استاد و در حكمت، شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی بوده است.
آثار علمی و قلمی خواجه 150اثر است كه اغلب آنها به عربی نوشته شده است، از جمله مهم‌ترین آثار اصیل وی در حساب هندسه و مثلثات جوامع‌الحساب بالتخت و التراب، رساله‌الشافیه و اثر معروفش، كتاب شكل‌القطاع است كه به نوشته‌های رگیومونتانوس اثر گذارده است.
معروف‌ترین آثار نجومی وی زیج ایلخانی - كه در سال ۶۵۰ نوشته شده است - و همچنین تذكره فی علم الهیئه است. كتاب تنسوق‌نامه و كتاب‌هایی در زمینه اختربینی نیز نوشته است.
به احتمال زیاد برجسته‌ترین كار طوسی در ریاضیات در زمینه مثلثات بوده است. در كشف القناع عن اسرار شكل‌القطاع، وی نخستین كسی بود كه مثلثات را بدون توسل به قضیه منلائوس یا نجوم، توسعه بخشید و هم او بود كه برای نخستین بار قضیه جیوب را، كه رویداد برجسته‌ای در تاریخ ریاضیات است به روشنی بیان كرد. در نجوم، تذكره فی علم الهیئه وی شاید
كامل‌ترین نقد بر نجوم بطلمیوسی در قرون وسطی و معرف تنها الگوی ریاضی جدید حركات سیارات است كه در نجوم قرون وسطی نوشته شده است.
این كتاب به احتمال زیاد از راه نوشته‌های منجمان بیزانسی به كوپرنیك اثر گذاشته است و همراه با كار شاگردان طوسی متضمن تمام تازه‌های نجومی كوپرنیكی است به استثنای فرضیه خورشید مركزی آن. نصیرالدین طوسی با اینكه سرو كارش بیشتر در سیاست و اجتماع بوده، روشن‌ترین راه را كه برای رسیدن به جهان جاودانی نشان می‌دهد، دیانت است. اگرچه در تمام نوشته‌های خود دم از استقلال و معرفت می‌زند؛ اما آشكارا می‌گوید دانش تنها از ایمان و دین حاصل می‌شود و حقیقت دانش را دین می‌داند كه تسلی‌بخش
جان‌ها و روان‌بخش كالبدهای افسرده است. طوسی بیشتر به عنوان منجم معروف است و رصدخانه وی یك موسسه علمی در تاریخ علم به شمار می‌رود. كتاب تنسوق‌نامه او از لحاظ موضوع فقط در مقایسه با مشابه آن یعنی كتاب بیرونی (كتاب الجماهر فی معرفت الجواهر) در درجه دوم اهمیت قرار دارد. طوسی یكی از پیشروترین فلاسفه اسلامی است كه تعلیمات مشّائی ابن سینا را پس از آن كه در طول دو سده در محاق «كلام» قرار گرفته بودند، احیا كرد. او مظهر نخستین مرحله ‌
تركیب تدریجی مكتب‌های مشّائی و اشراقی است. اخلاق ناصری وی رایج‌ترین كتاب اخلاقی بین مسلمانان هند و ایران بوده است. تجرید العقاید او در كلام مبنای الهیات اصولی شیعه دوازده امام است.
برخی از کتاب‌های مهم خواجه‌نصیر
1 ـ شرح اشارت بـو علـى سینا
2 ـ قـواعد العقـایـد
3 ـ آغاز و انجام
4 ـ تحـریـر مجسطـى
5 ـ تحریر اقلیـدس
6 ـ تجـریـد المنطق
7 ـ اساس الاقتباس
8 ـ آداب البحث
9 ـ آداب المتعلمیـن
10 ـ روضه القلوب
11 ـ اثبات بقاء نفس
12 ـ تجرید الهندسه
13 ـ اثبات جوهر
14 ـ جامع الحساب
15 ـ اثبات عقل
16 ـ جام گیتى نما
17 ـ اثبات واجب الوجود
18 ـ الجبر و الاختیار
19 ـ استخراج تقویم
20 ـ خلافت نامه
21 ـ اختیارات نجوم
22 ـ رساله در کلیات طب
23 ـ ایام و لیالى
24 - علم‌المثلث
25 - الاعتقادات
26 - شرح اصول كافی
طوسی بیش از هر فرد دیگر مایه احیای علوم اسلامی بوده است.
گروهی خواجه را برهم‌زننده وحدت دو ملت عربی و اسلامی می‌پندارند و می‌گویند به دست او وحدت عربی در آن زمان پاشیده شد.
واقعیت این است كه خواجه در این باب گناهی نداشت و اگر خواجه پس از آن همه وقایع و خونریزی به داد مسلمان نرسیده بود، جهان اسلامی امروز چه وضعیتی داشت؟ در سال 672 هجری قمری نصیرالدین طوسی با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت كه بقایای كتاب‌های تاراج‌رفته را جمع‌آوری و به مراغه بازگرداند.
دوران بازگشت به وطن خواجه در بین راه بازگشت از عراق به وطن از شهرهاى مختلف عبور کرد و به نیشابور رسید، نیشابور در آن زمان چند بار مورد هجوم قرار گرفته بود و شهر در دست مغولان بود.
خواجه بعد از نیشابور به طرف طوس زادگاه خویش ادامه مسیر داد و از آنجا خود را به قاین رساند تا بعد از سال‌ها به دیدار مادر و خواهرش موفق شود، مدتى در قاین اقامت کرده و به تقاضاى اهل شهر، امام جماعت مسجد شهر را قبول و به مسائل دینى مردم رسیدگى کرد و اطلاعاتى نیز درباره قوم مغول به دست آورد.
خواجه در سال 628 «هـ .ق»، در شهر قاین با دختر فخرالدین نقاش پیمان زناشویى بست و به این ترتیب دوره‌اى دیگر از زندگى پر فراز و نشیب خواجه آغاز شد. بعد از چند ماه سکونت در شهر قاین از طرف محتشم قهستان به نام ناصرالدین که مردى فاضل و کریم و دوست‌دار فلاسفه بود، دعوت به قلعه شد. او به اتفاق همسرش به قلعه اسماعیلیان رهسپار شد.
قلعه‌هاى اسماعیلیه بهترین و محکم‌ترین مکان در برابر حمله مغول‌ها بود.
در این مدت که خواجه نصیر در قلعه قهستان بود، بسیار مورد احترام و تکریم قرار مى‌گرفت و آزادانه به شهر قاین، رفت و آمد داشته و به امور مردم رسیدگى می‌كرد. در همین زمان بود که به درخواست میزبان کتاب (طهاره الاعراق) ابن مسکویه را از عربى به فارسى ترجمه کرد و نام آن را اخلاق ناصرى (به نام میزبان خود) نهاد.
خواجه نصیرالدین طوسی در خدمت هلاكوخان ایلخان مغول، خواجه نصیرالدین طوسی در تمام امور كشوری و لشگری مغول برای نیل به مقاصد عالیه خود اثرگذار بوده و تا اندازه‌ای كه توانست از پیش آمدها و سختی‌های ناگوار كه متوجه جامعه مسلمانان می‌شد جلوگیری ‌كرد، گاهی با سخنان علمی و زمانی با گفت‌وگوهای مختلف و اندرزهای سیاسی، مقاصد مهم اساسی خود را با دست هلاكوخان انجام می‌داد. پیشرفتهای علمی و نوازش فضلا و علما با دست خواجه صورت می‌گرفت و به خاطر این نظریات روز به روز در دربار هلاكو محبوب‌تر شده و مورد توجه خاص ایلخان می‌شد. خواجه‌ نصیرالدین همیشه اصول مقاصد دینی را نصب‌العین خود قرار داده و تمام حركات سیاسی و علمی را كه شایسته یك مرد دینی آشنا به مصالح اجتماعی و سیاسی اسلامی است به كار می‌بست.
یكی از اقدامات مهم خواجه نصیرالدین طوسی تشویق هلاكوخان به فتح بغداد و برانداختن دودمان عباسی و كشتن خلیفه به دست ایلخان مغول بود.(به نقل از كتاب شرح حال ریاضیدانان ایران و جهان)
تاسیس رصدخانه
محقق طوسی به اتفاق كلیه مورخان آن عصر بر عقل هلاكو چیره شده و تا می‌توانست از قدرت و تسلط او به نفع كشور خود استفاده می‌كرد و به جهان علم و ادب و ترویج مذهب شیعه اثنی عشری خدمت كرد و به نیروی اراده و تدبیر خود توانست عقاید و آرای خود را به نام دلالت‌های‌فلكی عملی ساخته و از اوهام و خرافاتی كه مانند حسام‌الدین، منجم‌ها به نام نجوم می‌گفتند، جلوگیری كند و در اثر نوازش‌های محقق طوسی، دانشمندان توانستند با فراغت بال مشغول تالیف و تصنیف و اشتغالات علمی شده و هر كدام در محیط تاریكی كه بر اثر فساد اخلاق و كشتارها و خونریزی‌های پراكنده، آشفته شده بودند، مشعل فروزانی شده و در تشریح فضائل بكوشند و تا اندازه‌ای از فساد اخلاق و بیدادگری جلوگیری كنند. رفتن محقق طوسی به حله برای زیارت شیخ نجم‌الدین ابوالقاسم حلی مولف كتاب شرایع الاسلام تاثیر عمیقی در محافل علمی اسلامی كرد و درس عبرتی بود كه تاكنون داستان آن بر سر زبان‌ها است.
از جمله اقدامات دیگر خواجه نصیرالدین طوسی كه تاریخ هیچ‌گاه آن را فراموش نخواهد كرد تاسیس رصدخانه مراغه است كه به دست او با همراهی عده‌ای از فضلا و دانشمندان بنا شده است. این رصدخانه از مشهورترین رصدخانه‌های دنیای اسلام ذكر شده و آوازه آن تمام جهان آن روز را فرا گرفته و تاكنون با این همه تطورات و تغییراتی كه در جهان پدید آمده باز نام آن رصدخانه هنوز با اسم بانی آن بر سر زبان‌ها است.
به دستور محقق بزرگ طوسی فخرالدین ابوالسعادات احمد بن عثمان مراغی معمار معروف آن عصر ساختمان وسیع و با شكوه رصدخانه را با نقشه استاد شروع كرده و محلی كه برای رصدخانه انتخاب شده بود تلی است كه در شمال غربی شهر مراغه واقع شده بود و اینك به نام رصدخانه مراغه معروف است.
برای كمك به رصدخانه علاوه بر كمك‌های مالی دولت اوقاف سراسر كشور نیز در اختیار خواجه گذارده شده بود كه از عشر آن جهت امر رصدخانه و خرید وسایل و اسباب و آلات و كتب استفاده می‌كرد و در نزدیكی رصدخانه، كتابخانه بزرگ و بسیار عالی ساخته شده بود كه در حدود چهارصد هزار جلد كتاب نفیس برای استفاده دانشمندان و فضلا قرار داده بود كه از بغداد و شام و بیروت و الجزایر آورده بودند.
در جوار رصدخانه هم یك سرای عالی برای خواجه و جماعت منجمان ساخته بودند و مدرسه علمیه‌ای برای استفاده طلاب و دانشجویان ساخته شده بود و این كارها مدت 13 سال به طول انجامید، تا اینكه ایلخان هلاكوی مغولی در سال 663 درگذشت. با این حال، خواجه تا آخرین دقایق عمر خود مواظبت و اهتمام بسیار كرد كه آن رصدخانه و كتابخانه از بین نرود و خللی در كار آنجا رخ ندهد.
بنای رصد خانه مراغه از افراط و تفریط منجمان آن دوره جلوگیری كرده و از اوهام و خرافاتی كه به نام دلالت‌های فلكی انتشار پیدا كرده بود و مغولان آن را دامن می‌زدند جلوگیری كرد.
یكی از دانشمندان مشهور آمریكا به نام فاندیك در یكی از تالیفات خود می‌نویسد:‌ دانشمندان نجومی اروپا برای هر یك از كوه‌های كره ماه نام‌هایی از فضلای جهان را كه خدمات شایسته‌ای به جهان علم كرده‌اند نام‌گذاری كرده‌اند، از جمله یكی از كوه‌های كره ماه به نام خواجه نصیرالدین طوسی نامگذاری شده است.
به هرحال عظمت روحی محقق طوسی نشاط مخصوصی در قلب فضلای رنج دیده و آواره از وطن آن زمان ایجاد كرده و سبب شده بود كه تمام مشقات و صدمات خانمان‌سوز را در اتاق نسیان گذارده و با شوق وافری در حمایت استاد به درس و بحث در دانشگاهی كه او در مراغه و بغداد ایجاد كرده بود، اشتغال ورزیده و معضلات هر علمی را مطرح و با تبادل افكار و سعه اطلاعات استاد كل حل كنند. (سایت رشد)
وفات خواجه نصیرالدین طوسی
در سال 672 هجری قمری خواجه نصیر با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت كه بقایای كتاب‌های تاراج رفته را جمع‌آوری و به مراغه ارسال دارد اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ 18 ذی‌الحجه سال 672 هجری قمری در بغداد دار فانی را وداع گفت و جسدش به كاظمین انتقال داده و در جوار امامین همامین مدفون شد.
پنج شنبه 16/10/1389 - 21:56
شخصیت ها و بزرگان
علی‌اكبر دهخدا، میرزاعلی‌اكبرخان قزوینی یا علامه دهخدا، نویسنده، شاعر، پژوهشگر، لغت‌شناس و از آزادی‌خواهان دوران مشروطه، كه طی 45 سال كوشش پی‌گیرانه توانست بزرگ‌ترین گنجینه‌ی لغت‌شناسی فارسی را با نام لغت‌نامه گرد آورد.

او در مدرسه‌ی علوم سیاسی با دانش سیاسی آشنا شد و نوشته‌هایی را با عنوان چرند و پرند در روزنامه‌ی صوراسرافیل منتشر می‌كرد. پس از جنگ جهانی اول، كار سیاسی را كنار گذاشت و كار گردآوری لغت را آغاز كرد. با اوج گیری جنبش ملی كردن نفت از پشتیبانان دكتر مصدق شد و مقاله‌ها و گفتارهایی در پشتیبانی از دولت مصدق در روزنامه‌ها نوشت.  امثال و حكم و تصحیح چند دیوان از شاعران بزرگ از دیگر آثار اوست.

زندگی‌نامه
میرزاعلی‌اكبرخان قزوینی، فرزند خان‌بابا‌‌ قزوینی، در سال 1297 قمری در تهران به دنیا آمد. هنگامی كه ده‌ساله بود، پدر را از دست داد و زیر نظر مادر به فراگیری دانش پرداخت. در جوانی نزد شیخ‌غلام‌حسین بروجردی، استاد زبان عربی و علوم دینی و سپس شیخ‌هادی نجم‌آبادی آموزش دید و به مدرسه‌ی علوم سیاسی راه یافت. از آن‌جا كه دانش‌آموخته‌های آن مدرسه به كار در وزارت امور خارجه فراخوانده می‌شدند، او همراه معاون‌الدوله‌ی غفاری به بخارست رفت و دو سال در جایگاه دبیر سفارت ایران در بالكان به كار پرداخت و در این زمان توانست با زبان فرانسه و دانش جدید بیش از پیش آشنا شود.

بازگشت دهخدا به ایران با جنبش آزادی‌خواهی مردم ایران برای دست‌یابی به نظام مشروطه همراه بود. او با همراهی جهانگیرخان شیرازی روزنامه‌‌ای به نام صوراسرافیل را راه‌اندازی كرد و نوشته‌هایی با عنوان چرند و پرند را، كه نمونه‌های بی‌همتایی از طنز سیاسی است، در آن می‌نوشت. آن نوشته‌ها همراه با سرمقاله‌هایی كه می‌نوشت، در بیداری و هوشیاری مردم نقش چشم‌گیری داشت. اما با سركوبی جنبش مشروطه و بسته شدن مجلس شورای ملی به فرمان محمدعلی‌شاه، روزنامه‌ی صوراسرافیل بسته شد و دهخدا همراه بسیاری از آزادی‌خواهان از ایران تبعید شد. او نخست به فرانسه و سپس سوئیس رفت و در آن‌جا توانست سه شماره از صوراسرافیل را منتشر كند. سپس به تركیه رفت و روزنامه‌ای به نام سروش را تا 15 شماره منتشر كرد.

هنگامی كه آزادی‌خواهان از گوشه و كنار ایران، به‌ویژه تبریز، اصفهان و گیلان، به سوی تهران به راه افتادند و سرانجام محمدعلی‌شاه را بركنار كردند، دهخدا از سوی مردم كرمان و تهران به نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شد و با درخواست مردم و سران مشورطه از تركیه به ایران آمد و به مجلس رفت. اما پس از جنگ جهانی اول از كار سیاسی كناره گرفت و تا سال 1320 خورشیدی مدیر مدرسه‌ی علوم سیاسی بود.

دهخدا پس از بركنار شدن از مدیریت مدرسه‌ی علوم سیاسی، به كارهای پژوهشی خود افزود. اما با اوج گیری جنبش ملی كردن نفت از پشتیبانان دكتر مصدق شد و مقاله‌ها و گفتارهایی در پشتیبانی از دولت مصدق در روزنامه‌ها نوشت. آن نوشته‌ها و پشتیبانی‌ها باعث شد كه پس از كودتای 28 مرداد 1332، فرمان قطع حقوق او را صادر شود و او را دو بار برای بازجویی به دادستانی ببرند. دهخدا در پی آن رفتارهای نادرست به سختی صدمه دید و بیماری آسم او بازگشت. سرانجام، دهخدا در هفتم اسفند 1334 خورشیدی در خانه‌ی خود درگذشت و در ابن‌بابویه(در ری) به خاك سپرده شد.

 سال شمار زندگی
1297 قمری: در تهران به دنیا آمد.
1307 قمری: فراگیری علوم دینی را در مدرسه‌ی شیخ غلام‌حسن بروجردی آغاز كرد.
1317 قمری: آموزش‌های خود را نزد حاج شیخ هادی نجم‌آبادی كامل كرد.
1320 قمری: دوره‌ی آموزشی مدرسه‌ی علوم سیاسی را به پایان رساند.
1321 قمری: كار رسمی خود را به عنوان منشی سفارت ایران در بالكان آغاز كرد.
1323 قمری: به ایران بازگشت.
1324 قمری: به كارهای اداری مربوط به راه‌سازی در خراسان گماشته شد.
1325 قمری: در روزنامه‌ی صوراسرافیل به كار طنزنویسی سیاسی پرداخت.
1326 قمری: دفتر روزنامه‌ی صوراسرافیل بسته شد و دهخدا به اروپا رفت.
1327 قمری: چند شماره از روزنامه‌ی صوراسرافیل را در پاریس منتشر كرد.
1327 قمری: چند شماره از هفته‌نامه‌ی سروش را در تركیه منتشر كرد.
1328 قمری: به نمایندگی مجلس شورای ملی برگزیده شد.
1334 قمری: در جریان جنگ جهانی اول، به میان ایل بختیاری رفت و لغت‌نامه را پی‌ریزی كرد.
1332 خورشیدی: در دولت ملی دكتر محمد مصدق به عنوان ریاست شواری سلطنت برگزیده شد.
1332 خورشیدی: پس از كودتای 28 مرداد به دادستانی حكومت نظامی فراخوانده شد.
1334 خورشیدی: روز دوشنبه هفتم اسفندماه،هنگام غروب خورشید، چشم از جهان فروبست.

در راه آزادی
مبارزه‌های سیاسی دهخدا، كه بیش‌تر با زبان قلم بود، با بازگشت او به ایران و بنیان‌گذاری روزنامه‌ی صوراسرافیل به كوشش میرزاجهانگیرخان شیرازی، آغاز شد. او به‌خوبی دریافته بود كه خودكامگان از آگاه شدن مردم از حقیقت بسیار بیم دارند و تنها راه جلوگیری از  به دام افتادن مردم در چاه دسیسه‌های آن‌ها، افزایش آگاهی مردم است. او در این راه هم به نگارش مقاله‌های جدی روی آورد و هم از اثرگذاری شگفت مقاله‌های طنزگونه به خوبی بهره گرفت. نوشته‌هایی كه او با نام چرند و پرند در صوراسرافیل چاپ می‌كرد، از نمونه‌های برجسته‌ی طنز سیاسی به شمار می‌آید. ابوالقاسم حالت، كه خود از طنزپردازان نامی ایران است، درباره‌ی اثرگذاری طنزهای دهخدا چنین گفته است" طنز دهخدا، نمك صوراسرافیل بود. بدون مقاله‌های او، این هفته نامه مانند شیپوری بی‌صدا یا صبحی بی‌جان به نظر می‌آ
مد."
دهخدا در دوره‌ای كه در صوراسرافیل می‌نوشت، یك‌بار مورد تكفیر قرار گرفت و چند بار هم تهدید شد. اما با وجودی كه آدمی هنگام ترس كم‌تر حوصله‌ی شوخی كردن  پیدا می‌كند، به نظر می‌رسد آن تهدیدها به شوخ‌طبعی دهخدا افزود كه پس از شرح مطلب می‌نویسد:" من از این تهدید ترسیدم و یك سره به اتاق رفتم و در اتاق را پیش كردم، برای این كه لازم بود پیش كنم، برای این كه مرا با ششلول و تفنگ تهدید كرده بودند. برای این كه ننه‌ی من از بچگی همیشه من را از تفنگ و ششلول می‌ترساند. برای این كه وقتی من تفنگ فتیله‌ای خالی یادگار جد مرحومم را دست می‌گرفتم، ننم می‌گفت: ننه، از من به تو امانت، هیچ وقت به تفنگ دست نزن. می‌گفتم: ننه، آخر تفنگ خالی است. می‌گفت: ننه، شیطان پرش می‌كند!"

دهخدا درمان نابسامانی‌ها ایران را در پایه‌گرفتن حكومت قانون و برچیده شدن بساط خودسری و خودكامگی می‌دانست و هر اندازه كه مخالفت محمدعلی شاه با آزادی‌خواهان دوران مشروطه شدن بیش‌تر می‌یافت، زبان طنز خود را در طعنه‌زنی بر حكومت تندتر و تیزتر می‌كرد. اما فرمان لیاخوف و غرش توپ‌هایی كه بر سر مجلس و نمایندگان مردم باریدن گرفت، طنین طنز دهخدا را نیز خاموش كرد. میرزاجهانگیرخان شیرازی را در باغ شاه به دار آویختند و دهخدا به ناچار به سوی اروپا روان شد. او در سوئیس پس از آن كه در خواب با میرزا جهان‌گیرخان شیرازی دیدار كرد و او به دهخدا گفت كه" چرا نگفتی آن جوان افتاد"، شعر بسیار شناخته شده‌ی خود، یادآر ز شمع مرده یادآر، را سرود كه می‌توان آن را پاس‌داشتی برای همه‌ی جان‌نساران راه آزادی دانست:

ای مونس یوسف اندر این بند                    تعبیر، عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شكر خند                 محسود عدو، به كام اصحاب
رفتی بر بار و خویش و پیوند                      آزادتر از نسیم و مهتاب
زان كو، همه شام با تو یك چند                در آرزوی وصال احباب
                             اختر به سحر شمرده یادآر

دهخدا پس از جنگ جهانی اول و روی كار آمدن رضاخان از كار سیاسی كناره گرفت و به كار گردآوری لغت روی‌آورد. اما با اوج گرفتن جنبش ملی كردن نفت و آغاز نخست وزیری دكتر محمد مصدق باردیگر به گفتمان سیاسی روی آورد و در گفت و گویی كه رادیو ایران به او انجام داد، مصدق را نابغه‌ی شرق خواند. او مقاله‌هایی در دفاع از دولت مصدق در روزنامه‌ها منتشر كرد و مردم را به پشتیبانی از دولت مصدق فراخواند. آتش پر فروغ و گرمی‌بخش وطن‌پرستی دهخدا باردیگر چنان افروخته شده بود كه برای پشتیبانی از دولت مصدق به سرودن شعر حماسی ""گیرید همه از دل و جان راه مصدق"، نیز روی آورد:

ای مردم آزاده كجایید كجایید                  آزادگی افسرد بیایید بیایید
در قصه و تاریخ چو آزاده بخوانید              مقصود از آزاده شمایید شمایید
بی‌شبه شما روشنی چشم جهانید      در چشمه‌ی خورشید شما نور و ضیایید
با چاره‌گری و خرد خویش به هر درد        بر مشرق رنجور دوایید دوایید
بسیار مفاخر پدرانتان و شما راست        كوشید كه یك لخت بر آن‌ها بفزایید
بنمود مصدقتان آن نعمت و قدرت            كاندر كفتان هست از آن سر مگرایید
گیرید همه از دل و جان راه مصدق          زین ره درآیید اگر مرد خدایید

همین پشتیبانی‌ها از دولت مصدق و یاران نزدیك او چون دكتر فاطمی باعث شد حقوقی را كه مجلس برای همه‌ی عمر او تصویب كرده بود، قطع كنند. خود او در این باره گفته است:" نان بخور و نمیری كه مجلس‌های قبل برای تا آخر عمر من و بازماندگان من تعیین كرده بودند، حالا به گناه آن كه گفته‌ام كه او در دو جمعیت بین‌المللی(شورای امنیت و دادگاه بین‌المللی لاهه) حقانیت ما را در امر نفت به اثبات رسانید، یعنی دكتر محمد مصدق، در خور حبس و تبعبد نیست، بریدند. عیب ندارد از گرسنگی مردن من، تاج افتخار دیگری است كه به من داده‌ می‌شود."

دستاوردهای علمی
لغت‌نامه‌ی دهخدا بزرگ‌ترین دستاورد علمی علامه دهخدا است. او طی 45 سال كوشش پی‌گیر توانست بیش از 3 میلیون برگه از نوشته‌های استادان ادب فارسی و عربی، لغت‌نامه‌های چاپ و خطی، كتاب‌های تاریخ و جغرافیا، پزشكی، اخترشناسی، ریاضی، فلسفه، فقه و بسیاری دیگر فراهم آورد. هم‌چنین طی این كوشش پی‌گیر برای فراهم كردن لغت‌نامه، به تصحیح برخی از كتاب‌هایی كه از آن‌ها بهره می‌برد نیز روی آورد كه برخی از آن‌ها به چاپ رسده و برخی هنوز چاپ نشده است.

با این همه، لغت‌نامه مهم‌ترین دستاورد علمی دهخدا به شمار می‌آید. دهخدا هنگامی كه در جریان جنگ جهانی اول در یكی از روستاهای چهارمحال و بختیاری به سر می‌برد، به فكر نگارش چنین اثری افتاد. او در آن گوشه‌ی تنهایی در پی كتاب بود تا مونس تنهایی‌اش باشد و در آن‌جا تنها به لاروس كوچك دست یافت. به‌ناچار كار پژوهشی خود را با همان لاروس كوچك آغاز كرد و برابرهای فارسی بسیاری از آن واژه‌های فرانسوی را پیدا كرد و نوشت. پس از بازگشت از چهارمحال و بختیاری به سال 1297 خورشیدی جست و جو برای گردآوری لغت را آغاز كرد.

فهرست آثار

1. امثال و حكم
گنجینه‌ای از مثل‌ها و سخنان حكمت‌آمیز است كه دهخدا آن‌ها را طی جست و جو برای لغت گردآورد و به پیشنهاد اعتمادالدوله قراگوزلو، وزیر معارف، در چهار جلد طی سال‌های 1311-1308 خورشیدی به چاپ رسید و مورد توجه فرهنگ‌دوستان قرار گرفت.

2. ترجمه‌ی عظمت و انحطاط رومیان
این اثر نوشته‌ی مونتسكیو است و دهخدا در جوانی آن را ترجمه كرد. این اثر هنوز به چاپ نرسیده است.

3. ترجمه‌ی روح‌القوانین
این اثر نوشته‌ی مونتسكیو است و دهخدا در جوانی آن را ترجمه كرد. این اثر هنوز به چاپ نرسیده است.

4. فرهنگ فرانسه به فارسی
گنجینه‌ای از واژه‌های علمی، ادبی، تاریخی، جغرافیایی و پزشكی زبان فرانسه با برابرهای فارسی كه دهخدا از آغاز جوانی تا روزهای پایانی عمر به گردآوری آن‌ها پرداخت. با این همه، هنوز به چاپ نرسیده است.

5. ابوریحان بیرونی
زندگی‌نامه‌‌ای كه در جریان جشن هزاره‌ی ابوریحان به جای 5 شماره‌ از مجله‌ی آموزش و پرورش از انتشارات اداره‌ی كل نگارش وزارت فرهنگ در مهرماه 1324 منتشر شد و سپس به همان صورت در لغت‌نامه نیز چاپ شد.

6. تعلیقات بر دیوان ناصرخسرو
دیوان قصیده‌ها و قطعه‌های ناصرخسرو به پیوست روشنایی‌نامه و سعادت‌نامه، با تصحیح سیدنصرالله تقوی، تعلیقات مجتبی مینوی، مقدمه‌ی سیدحسن تقی‌زاده و یاداشت‌ها‌ی دهخدا در تصحیح شعرها و برخی نكته‌ها و مقدمه‌ای از ایشان در سال‌های 1307-1304 به چاپ رسید.

7. تصحیح دیوان سیدحسن غزنوی
دیوان سیدحسن غزنوی، با لقب اشرف، به كوشش مدرس رضوی در سال 1328 به چاپ رسید. سپس یاداشت‌های دهخدا و استاد فروزانفر پیرامون تصحیح آن اثر در پایان آن كتاب جای داده شد.

8. تصحیح دیوان حافظ
دهخدا دیوان چاپ خلخالی(1360 خورشیدی) و دیوان علامه قزوینی(1320 خورشیدی) را پس از انتشار تصحیح كرد كه یاداشت‌های ایشان در مجله‌ی دانش سال دوم شماره‌ی هشتم به كوشش محمد معین به چاپ رسیده است.

9. تصحیح دیوان منوچهری
یاداشت‌ها دهخدا در این باره هنوز به چاپ نرسیده است.

10. تصحیح دیوان فرخی
یاداشت‌ها دهخدا در این باره هنوز به چاپ نرسیده است.

11. تصحیح دیوان مسعود سعد
یاداشت‌ها دهخدا در این باره هنوز به چاپ نرسیده است.

12. تصحیح دیوان سوزنی
یاداشت‌ها دهخدا در این باره هنوز به چاپ نرسیده است.

13. تصحیح لفت فرس اسدی
بخشی از یاداشت‌ها در مجله‌ی یغما و برخی در مجله‌ی دانش به چاپ رسیده است.

14. تصحیح صحاح‌ الفرس
یاداشت‌های دهخدا را عبدالعلی طاعتی، كه تصحیح این اثر را به عنوان پایان‌نامه‌ی خود برگزیده بودند، در كتاب خود آورده‌اند.

15. تصحیح دیوان ابن‌یمین
این اثر به چاپ رسیده است.

16. تصحیح یوسف و زلیخا
یاداشت‌ها دهخدا در این باره هنوز به چاپ نرسیده است.

17. مجموعه مقاله‌ها
مقاله‌های سیاسی با نام چرند و پرند و سرمقاله‌های صوراسرافیل و روزنامه‌ی سروش و چند مقاله در روزنامه‌های آفتاب، مجلس، پیكار، ایران و شوری از دهخدا چاپ شده است. مجموعه‌ی چرند و پرند به كوشش سعید نفیسی در شاهكارهای نثر فارسی معاصر در سال 1330 به چاپ رسیده است.

18. پندها و كلمات قصار
گنجینه‌ای از جمله‌های كوتاه از مفاهیم فلسفی و اخلاقی كه به چاپ نرسیده است.

19. دیوان دهخدا
گنجینه‌ای از شعرهایی به سبك كهن و نو با موضوع‌های جدی و فكاهی كه قطعه‌ی یادآر ز شمع مرده یاد آر، مشهورترین آن‌هاست.

20. لغت‌نامه
شناخته‌ شده‌ترین اثر دهخدا كه در 15 جلد به چاپ رسیده است.

طنز دهخدا
.....(كامل نیست)
دهخدا در بیان اندیشمندان
.....(كامل نیست)
پنج شنبه 16/10/1389 - 21:55
شهدا و دفاع مقدس
اگر کتاب قطور تاریخ , بخش جنگ ها , فصل خونین جنگ تحمیلی را ورق بزنیم , نام و خاطر بعضی ها صفحات تاریک آن را معطر و متبرک می کنند . کسانی که همواره از ملیح ترین و زیباترین هایشان گذشتند و چشمانشان را بر روی انان بستند تا بتوانند آنچه را که می دانند , به پای عمل گذارند .
کسانی که رفتند , اگر می ماندند شاید این ظلمی بزرگتر تر از رفتنشان بود .  کسانی بودند که این دنیای خاکی متعفن تحمل بزرگی آنان را نداشت و نخواهد داشت . و شاید کم لیاقتی ها بود که باعث شد , آسمان , آنان را در آغوش کشد .
کسانی که شاید امروز پله ای برای ترقی خیلی ها شدند . از نام و اجسادشان , نردبانی برای رسیدن به آمال و آرزوهایشان ساختند .
فراموش کردیم که آنان برای چه پا  به معرکه ای گذاشتند که رفتنشان چین و چروک های پیشانی مادران و پدرانی شد که حتی آنان هم به دست فراموشی سپرده شده اند .
امروز سوم اسفند ماه سالروز شهادت یکی از ان بزرگمندان آن تاریخ است .
حمید باکری
پرداختن و خواندن زندگی نامه ی ایشان شاید  جالب باشد ولی آیا کافی است ؟؟
آیا واقعا دانستن تاریخ تولد و شهادت , محل زندگی و ... دردی را دوا می کند ؟؟
این جنگ از باکری های مهجور و غریب مملو است که حتی تاریخی از خود بر جای نگذاشتند .
شاید خواندن گوشه ای از وصیت نامه ی ایشان بتواند در اذهان خاموش ما جرقه ای برای تفکری عیق ایجاد کند .
 
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
وصیت نامه سردار شهید حمید باکری
در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم
 که در این ماموریت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که
 خداوند  متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشمار
 این بندة خطاکار را ببخشند .

وصیت به احسان و آسیه عزیز
1 ) انشاالله وقتی به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هر چند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید.
2 ) شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید در پی اصول اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و تفکر زیاد نمائید تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید .
3 ) احکام اسلامی را (فروع دین ) با تعبد کامل و بطور دقیق و با معنی بجا آورید .
 4 ) آشنایی کامل با قرآن کریم که عزت‌بخش شما در این دنیای سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات آن تفکر زیاد بنمائید و با صوت خواندن قرآن را فرا گیرید .
5 ) از راحت طلبی و بدست آوردن روزی بطور ساده دوری نمائید . دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید .
6 )‌ یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تائید رهبری و امامت باشد .
7) به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب اسلامی اهمیت زیاد قائل شوید
8 ) قدر این انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خودرا صرف تحکیم پایه های این جمهوری قرار دهید .
9 ) به اخلاقیات اسلام اهمیت زیاد قائل شده و آن را کسب و عمل نمائید .      
10 ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعای کمیل و توسل ومجالس بزرگداشت شهداء مرتب شرکت نمائید .
11 ) رساله امام را دقیق خوانده و مو به مو عمل نمائید .
12 ) حق مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست ایشان نمائید .
13 ) در زندگیتان همواره آزاده باشید و هیچ چیز غیر از خدا و آنچه غیر خدائی است دل نبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است ، فریب زرق و برق دنیا را نخورید .
14 ) برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید .
وصیّت به فاطمه :
1 ) می دانم در حق شما مدام ظلم کرده ام و وظیفه ام را بجا نیاورده ام ولی یقین بدان که خود را بنده ای قاصر و کم کاری میدانم و امید دارم که حلالم نمائید .
2 ) احسان و آسیه امانتهایی هستند در دست تو و مدام در تربیت اسلامی آنها باید همت گمارید و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نموده‌ام به عهده شماست .
3 ) از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بروید .
4 )از کوچکی آنها را در مجالس و مجامع خصوصا نماز جمعه ، دعای کمیل و یادبود شهداء شرکت بدهید .
5 ) درآمد یا پولی نداشته و ندارم که مهریه تان را بدهم انشا ا... که حلال خواهید کرد .
6 ) مقداری به مهدی مقروضم به شکلی که برایتان مقدور باشد پرداخت نمائید منتهی فشار مادی بیش از حد به خودتان در این مورد وارد نکنید
7 ) انشاءالله که شما و عموم فامیل در یادبود من به یاد شهدای کربلا و امام حسین گریه و عزاداری نمائید و مرتب بیاد بیاورید که هستی دهنده اوست و باید شکر به مصلحت الهی گفت.
متاسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصیتم را تمام نمایم از عموم آشنایان و فامیل حلالیت می‌خواهم انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود
 
 
به امید فزونی درجاتشان
پنج شنبه 16/10/1389 - 21:54
شهدا و دفاع مقدس
گفتن بعضی از حرف ها و بیان آن ها شاید شعارگونه باشد یا گاهی سخنی  گزاف . اگر می گویم شعار برای آن دسته از افرادی که همیشه نوک بینی که خود را دیده و فراتر از آن  نرفته و در ظاهر کلمات مانده اند . گزاف از آن جهت که ما آنقدر به اندازه ی کلماتی که می گوییم بزرگ نشده ایم و فقط احساس بزرگی می کنیم .

روی سخن من با آنانی است که همیشه رویشان را از حقایق برگردانده و یا دست های خود را بر روی گوش های خود می گذارند تا آوای حقیقت را نشنوند .
آنانی که می گویند مگر آن ها چه کردند ؟ مگر ما از آن ها خواستیم پا به میدان جنگ بگذارند ؟؟؟!!!
آنانی که نگاهشان سرشار از تمسخر و حقارت به آنانی  است که در زیر خاک آرام گرفته اند و خاک خود را با آن ها تطهیر کرده است و یا آنانی که مشت مشت آرام بخش یا مسکن می خورند تا بتوانند هجران و فراق و درد ماندگی در این دنیای بی رحم را تحمل کنند .
روی سخن من با آنانی است باکری ها - همت ها و  شهید عباس دوران هایی را فراموش کرده اند .
شاید من و امثالی مثل من  به به اندازه ی کلمات و افکارمان بزرگ نشده ایم ولی حتی برای یک بار هم شده بیایید تنها برای دقایقی قط به خود آنها بیندیشیم . بیندیشیم ولی بدون تمام پیش ذهنیت ها .
آیا باز هم با آن ها عناد داریم ؟؟؟؟!!!
امروز 25 اسفند ماه سالروز شهادت مهدی باکری ؟آن ابرمرد تاریخی است .
بیایید امروز به یاد ایشان با تمامی آنانی که حتی قطره ای از خون خو.د را فدای بزرگترین حقیقت عالم کرده اند آشتی کنیم و دستی از روی دوستی با آن ها تکان دهیم تا باشد که آن بزرگترین ها ما را از این گرداب افراط و تفریطها نجاتمان دهند .
در آخر به یاد آن شهید عزیز گوشه ای از وصیت نامه ی ایشان را می آوریم .
 
(( وصیتنامه سردار سرلشکر پاسدار شهید مهندس مهدی باکری ))
بسم الله الرحمن الرحیم
یا الله یا محمد  یا علی  یا فاطمه  یا حسن  یا حسین
 یا علی یا محمد یا جعفر ، یا موسی ، یا علی یا محمد
 یا علی یا حسن یا مهدی (عج)
 و تو ای ولی مان یا روح الله و شما ای پیروان صادق شهیدان
خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم در حالیکه سراپا گناه و معصیت و سراپا تقصیر و نافرمانیم ، گرچه از رحمت و بخشش تو نا امید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم می ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم . یا رب العفو . خدایا نمیرم در حالیکه از ما راضی نباشی ای وای که سیه روی خواهم بود . خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی هیهات نفهمیدم . خون باید میشدی و در رگهایم جریان می یافتی ، ... و سلولهایم یا رب یا رب می گفت . یا ابا عبدالله شفاعت ، آه چقدر لذت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش ولی چه کنم تهیدستم، خدایا قبولم کن ، سلام بر روح خدا نجات دهنده ما از عصر حاضر ، عصر ظلم و ستم ، عصر کفر و الحاد ، عصر مظلومیت اسلام و پیروان واقعیش، عزیزانم اگر شبانه روز شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین و صادق این نعمت شویم خطر وسوسه درونی و دنیا فریبی را شناخته و حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل تنها چاره‌ساز ماست، ای عاشقان ابا عبدالله بایستی شهادت را در آغوش گرفت ، و گونه ها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند . بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل نمائیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکرگزاری بجا آورده باشیم .
وصیت به مادر و خواهر و برادرانم و اهل فامیل ، بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست ، همیشه بیاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید ، پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید ، اهمیت زیادی به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است .
همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید ، و رسالت آنها را در رسالت خود بدانیم و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت دهید که سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام به بار آیند . از همه کسانی که از من رنجیده اند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امیدوارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد .
خدایا مرا پاکیزه بپذیر .
مهدی باکری
پنج شنبه 16/10/1389 - 21:53
اهل بیت
شبهای مهمی در تاریخ اسلام وجود داره؛ مثل شب قدر، و مثل لیلةالمبیت!
دنباله ی این شب رو که در تاریخ بگیریم به هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه می رسیم. حتماً می دونید که بعد از دو پیمان عقبه که حضرت رسول (ص) با مردم مدینه بستند، و با افزایش ظلم و جور مشرکان رفتن به مدینه برنامه ریزی شد.
از آن طرف یک عده برای نقشه ریختن جمع شدند تا یه جوری پیامبر رو از مردم دور کنند بلکه مردم دست از « لا اله الا الله» گفتن بردارند. آخر سر به این نتیجه رسیدند که بهترین کار کشتن پیامبر است.
خوب حالا نوبت شماست که در ذهنتون تاریخ رو به تصویر بکشید...
اگر پیامبر اکرم (ص) می خواستند با کاروان و زن و بچه و ... دم صبح راه بیفتند به طرف مدینه، چی میشد؟ مطمئناً مشرکان که از نشر اسلام می ترسیدند جلوگیری می کردند از رفتن ایشون.
چاره ای نبود جز اینکه در تاریکی شب بروند در ضمن پیامبر اکرم (ص) خبر داشتند که مشرکان جلو در خانه ی پیامبر پاسبانی می دهنو و منتظرند پیامبر بخوابد تا او را به قتل برسانند. پس مشرکان نباید شک می کردند. شجاع مردی می بایست جای پیامبر در بسترش می خوابید تا مشرکین مشکوک نشوند.
از قضا می دونید هیچ کس در میان مسلمانها به شیر دلی امام علی (ع) نبود. امام علی (ع) حاضر شدند در بستر پیامبر بخوابند، حتی با اینکه ممکن بود کشته بشوند، برای اینکه اسلام از مرزهای مکه به مدینه و از آنجا که پایگاه امنی برای نشر اسلام بود به همه ی جای جهان برسد.
بد نیست بدانید که هجرت پیامبر از مکه به مدینه (که مبدا تاریخ قمری است) نقطه ی عطف مهمی در تاریخ اسلام به شمار می رود چرا که در مدینه و با امنیتی که در آنجا بود و آثاری از توطئه ی مشرکین نبودف اسلام منتشر می شد و این ائین الهی به گوش جهانیان می رسید.
همان شبی که مشرکان از قتل پیامبر ناکام ماندند، فرشتگان از سوی خداوند به سوی تخت خواب امام علی (ع) امدند و گفتند:
« به به! کیست مثل تو ای فرزند ابوطالب، که فرشتگان به وجود تو و فداکاری تو مباهات می کنند»1 و سپس این آیه در شان حضرت نازل شد:
« بعضی از مردم، جان خود را در برابر خشنودی خدا می فروشند و داوند نسبت به بندگانش مهربان است.»2
 

 
پی نوشت:
تاریخ یعقوبی
بقره/207 
پنج شنبه 16/10/1389 - 21:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته