• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4106روز قبل
سياست
در آمریکا کتابی به نام «A Plan to Devide and Desolate Theology»  است که در آن مصاحبه ی مفصلی از دکتر مایکل برانت معاون ارشد رئیس سابق سیا Bob Wood Words و عضو مهم بخش شیعه شناسی سازمان سیا منتشر شده است.
وی در این مصاحبه اسرار از تکان دهنده ای پرده برداشته است و در جریان اتهام کارکنان سیا به فساد مالی بطور ناخودآگاه اعتراف کرده است در این سازمان مبلغ 900 میلیون دلار برای سازمان دهی مبارزه با تشیع اختصاص یافته بوده است. گفتتنی است که دکتر مایکل برانتن مدتی طولانی در بخش مذکور فعالیت داشته ، ولی چندی پیش به خاطر فساد مالی از کار برکنار شده است و او نیز از  باب انتقام جویی خیلی از اسرار محرمانه را برملا کرده است.

مصاحبه ی وی به طور بسیار خلاصه چنین است:
انقلاب 1979 ایران ضربه های اساسی به سیاست ما در حاکمیت در کشورهای اسلامی وارد ساخت. پس از ناکامی ما در چند سال اول انقلاب برای کنترل آن و رشد روزافزون بیداری اسلامی و گسترش دامنه ی نفرت علیه غرب و ظهور اثرات جوش و خروش انقلابی در شیعیان کشورهای مختلف بالاخص لبنان، عراق، کویت، بحرین و پاکستان، مقامات بلند پایه ی سیا دور هم جمع شدند. در این جلسات نماینده ی سرویس مخفی مشهور انگلیس Mix نیز شرکت می نمود؛ زیرا انگلیس تجربه ی وسیعی در مطالعه روی کشورها را دارد.
در این گردهمایی ها نتیجه گیری شد که انقلاب ایران فقط نتیجه ی طبیعی سیاست های شاه نبوده است، بلکه در باطن عوامل و حقایق دیگری نیز وجود دارد که محکم ترین آن عوامل ، یکی رهبری سیاسی توسط مرجعیت دینی شیعی و دیگری شهادت حسین نوه ی پیامبر اسلام (ص) در 1400 سال پیش است. حادثه ای که قرن هاست شیعه به یاد آن با غم و اندوه بی نهایت عزاداری می کند. این دو محور است که شیعه را از سایر مسلمانان فعال تر و متحرک تر می سازد. در همین گردهمایی تصویب شد که برای مطالعه ی اسلام شیعی و برای برنامه‌ریزی و کار روی این پروژه یک شعبه ی جداگانه و مستقلی تاسیس شود و نخستین بودجه چهل میلیون دلاری برای آن اختصاص یابد. سپس دکتر مایکل برانت مراحل پروژه را چنین بیان می کند:

1- جمع آوری اطلاعات
2- اهداف کوتاه مدت با تبلیغات علیع شیعه و راه اندازی آشوب های بزرگتر شیعه و سنی، بدین معنی که باید آنها را با اکثریت سنی درگیر کرد تا توجه شان از آمریکا منحرف گردد.
3- اهداف دراز مدت، پایان کار تشیع با عمل براساس اهداف دراز مدت.
4- طبق نقشه در فاز اول محققینی به تمام جهان شیعه اعزام شدند. به عنوان مثال دکتر ساموئیل در پاکستان روز عزاداری های کراچی تحقیق می کرد و مدرک دکترای خود را در همین زمینه اخذ کرد. یک خانم ژاپنی به ننام نکومه هم در کویته ی بلوچستان، بر قوم هزاره و شیعه ی آن دیار تحقیق می کرد و رساله ی دکترای خو را در همین زمینه ارائه نمود. دکتر برانت می گوید: بعد از تحقیقات میدانی و جمع آوری اطلاعات در مورد شیعیان همه ی کشورها، نتایج زیر بدست آمد:

مرجعیت:
مراجع شیعه سرچشمه ی اصلی قدرت این مذهب اند. اینان همیشه با تاکید ب اصول شیعه، به شدت از آن محافظت و صیانت می کنند. اینان در تاریخ طولانی تشیع، هیچ وقت با حاکم غیر اسلامی بیعت نکردند و با وی دست دوستی ندادندن. به علت فتوای یک مرجع وقت یعنی آیت الله شیرازی، انگلیس نتوانست داخل ایران شود. بزرگترین مرکز علمی شیعه در عراق بود و چون صدام حسین علی رغم به کارگیری تمام توان خود و سعی و کوشش فراوان نتوانست آن را بخرد و مجبور به بستن آن شد.
این در حالی است که مراکز دیگر علمی در جهان همیشه با حکام وقت همراهی کرده اند. ببینید جایی مثل قم در مرکز ایران، تخت ظلم شاهنشاهی را برچید و اکنون نیز پنجه در پنجه ی آمریکا ی ابر قدرت، زورآزمایی می کند. در لبنان نهضت آیت الله موسی صدر، ارتش های انگلیس ، فرانسه، و اسرائیل را مجبور به فرار کرد. امروز نیز حزب الله لبنان بزرگترین مزاحم اسرائیل در طول تاریخ تاسیس آن دولت به شمار می رود. ما از همه ی این مطالعات به این نتیجه می رسیدیم که رو در رویی مستقیم با شیعه زیانبار و امکان پیروزی در آن بسیار کم است. بنابراین باید به کارهای پشت پرده ای روی  آورد و به جای اصل قدیمی انگلیسی ها « تفرقه بینداز و حکومت کن» اصل دیگری تحت عنوان « تفرقه بینداز و نابود کن» را پیش گرفت.
بنابراین باید افرادی که با شیعه اختلاف اعتقادی دارند را بطور منظم و مستحکم علیه شیعه سازمان دهی کرد. باید شایعه ی کافر بودن برانگیز نوشت. باید افراد کم سواد و بی سواد را جمع کرد و آنها تقویت نمود تا وقتی تعداد آنها ( که ستون پنجم ما هستند) به مقدار مناسب رسید، علیه شیعه جهاد مسلحانه آغاز شود. باید چهره ی تشیع، منسوخ شود تا نزد عوام غیر مقبول باشند و در میان عامه مورد نفرت قرار گیرند.

عاشورا و عزاداری:
در میان شیعه مراسم عزاداری مرسوم است. آنها به یاد واقعه ی کربلا جمع می شوند و یک نفر سخنرانی و واقعه ی کربلا را بیان می کند و مستمعین هم گوش می کنند. بعد از آن طبقه ی جوان، سینه زنی و عزاداری می کنند. این سخنران و این مستمعین برای ما اهمیت زیادی برخوردار هستند؛ زیرا از همین عزاداری و مجالس است که درمیان شیعه جوش و خروش ، آزادی خواهی و جنگ با باطل به خاطر حق، به وجود می آید. ما به خاطر همین، ده ها میلیون دلار از بودجه ویژه را برای در دست گرفتن سخنرانان و مستمعین اختصاص داده ایم. و این کار چنین تحقق می پذیرد که ابتدا دنبال افرادی از شیعه که پول پرست و دارای عقاید سست و در عین حال دارای شهرت و قدرت تاثیر و نفوذ باشند، می رویم تا به واسطه ی آنهادر عزاداری ها نفوذ پیدا کنیم.

برنامه های دقیق و مخرب:
 ما از این افراد اهداف زیر را پیگیری می کنیم.
* به وجود آوردن و یا سرپرستی مداحانی که معرفت عقاید شیعه را ندارند.
* شناسایی و کمک مالی به افرادی از شیعه که بتوانند توسط نوشتارهای خود، عقاید و مراکز علمی شیعه را هدف قرار دهند؛ بنیانهای تشیع را منهدم کرده و آن را اختراع مراجع شیعه وانمود کنند.
* اضافه و یا حفظ نمودن رسوماتی در عزاداری که با عقاید شیعه منافات داشته باشد.
* عزاداری ها به گونه ای معرفی و مطرح شود که عموم جامعه احساس کنند تشیع، گروهی جاهل و توهم پرست است که در محرم برای انسانهای عادی مزاحمت به وجود می آوند. برای تشریح این جور برنامه ها لازم است پول هنگفتی خرج شود و مداحان خوب تشویق شوند.
و این گونه تشیع که یک مذهب دارای قوت منطقی است تبدیل به مذهبی درویشی محض می شود و از درون، پوک و خالی می گردد و در ذهن عوام الناس نفرت و در خود شیعه افتراق و پراکندگی گسترش می یابد. آنگاه و در نهایت باید توسط نیروهای جهادی بر آنها تیر خلاص زد و نابودشان کرد.

 تحقیق و جمع آوری مطالب فراوانی علیه مرجعیت و نشر  اشاعه ی آنها توسط نویسنده های پول پرست و بی نام. در این باره باید پول خوبی خرج شود و در میان مداحان و عوام شیعه مواد  زیر زمینی پخش  و منتشر گردد تا شیعیان دچار آشفتگی و چند دستگی شوند. و با این برنامه ها پیش بینی می شود که در مرحله ی نهایی، صدای اعتراض خود شیعه ها علیه مرجعیت بلند شود تا آنجا که در سال 2010 میلادی دیگر مرجعیت یا به عبارت دیگر مرکزیت اقتدار شیعه که تا کنون سد اصلی جلوی دولتمردان ما بوده اند به وسیله ی خود شیعیان پایان یابد.

پنج شنبه 16/10/1389 - 22:20
شخصیت ها و بزرگان
در سال 1294 ق . شهر قم شاهد تولد کودکی سعادتمند بود. پدر او حاج محمد رضا قمی نام آن طفل سپیدبخت را عباس گذاشت و او را آن گونه که شایسته بود تعلیم و پرورش داد. حاج محمد رضا قمی مردی کاسب بود که مردم او را نیک مردی با تقوا و آشنا به مسائل دینی می شناختند و برای یادگیری احکام دین به نزد وی می رفتند. و این باعث گردیده بود که فرزند عزیزش در فضایی اینچنین تنفس کند. فضایی که در آن عطر قرآن و اخلاص بانفسهای گرم خانواده درهم ریخته بود.
او که در دوران جوانی مراحل آغازین تحصیلات حوزوی را به پایان برده بود سرانجام نتوانست خود را به اندوخته های محدود حوزه آن وقت قم قانع سازد از این رو تصمیم به هجرت گرفت . در سال 1316 ق . کوله بار سفر بست و به دنبال فراگیری دانش عازم نجف اشرف گردید.  طلبه جوان در بدو ورود به زیارت بارگاه منور پیشوای شهیدان و نخستین مظلوم تاریخ شتافت و در کنار تربت پاکش با چهره ای غریبانه و دل گرفته بر غریبی آن مظلوم گریست . او آرزوهای دل را به مقتدایش عرضه داشت و عنایت و توجه بیشتر آن حضرت را از عمق جان درخواست نمود. گویی امام به این جوان قمی که عصاره اخلاص قمیان بود و اینک زائر قبرش و طالب علوم علوی محسوب می شد، چنین خطاب كرى:« ای دلباخته چشمه زلال معرفت ، آرام بگیر و نویدت باد که در آینده یکی از ناقلان اخبار و راویان احادیث ما خواهی بود»
وی چهارسال در محضر محدث نوری بود و در این چهارسال تلاش و کوشش او به حدی رسید که جزو شاگردان طراز اول استاد به شمار می رفت .
یکی از ویژگیهای محدث قمی علاقه فراوان به نوشتن و مطالعه کتاب بود به بطوری که می توان گفت او در کتاب و قلم خلاصه شده بود. محدث یا در کتابخانه بود یا با کتاب . کمتر دیده می شد که او مشغول مطالعه و بررسی کتابی نباشد. عشق محدث به کتاب آن هم کتب حدیثی نورانیت خاصی به او بخشیده بود. فرزند بزرگ ایشان در این باره می گویى: « در اول کودکی با مرحوم پدرم هر وقت از شهر بیرون می رفتم او از اول صبح تا به شام مرتب به نوشتن و مطالعه مشغول بود.L» زمانی که برای زیارت به کشورهای دور مسافرت می کرد اوقات فراغت خود را با کتاب سپری می کرد.
در یک کلام محدث قمی آنچه می گفت با آنچه عمل می کرد و آنچه مردم از رفتار و کردارش درک می کردند یکی بود. از این رو سخنش در دل شنوندگان اثر شگرف داشت . آنانی که در درس اخلاق و نصایح او شرکت می جستند و گوش و جان به این سروش اخلاص فرا می دادند نقل می کنند که سخنان نافذ او چنان بود که آدمی را از گناهان و پندارهای بد دور می ساخت و متوجه خدا و عبادت می کرد.
محدث قمی پس از عمری تلاش و خدمت به اسلام و مسلمین و تحمل سختیها و مرارات زمان بویژه در اواخر عمر که مصادف با توطئه های دشمنان اسلام و دین زدایی رضاخانی بود، در شب سه شنبه بیست و دوم ذیحجه سال 1359 ق . بدرود حیات گفت از أثار به جا مانده از این محدث بزرگ مفاتیح الجنان و منتهی الآمال (سرگذشت كامل تمامی ائمه ی معصومین (ع) و اصحاب ایشان)  است. برای امرزش روحش صلوات.
 
نظر آنان که نکردند بدین مشتی خاک
الحق، انصاف توان داد که صاحب نظرند
 
منبع: سایت حوزه
پنج شنبه 16/10/1389 - 22:19
شخصیت ها و بزرگان
بهاء الدین محمد بن صالح حارثی همدانی عاملی جبعی (جباعی) معروف به شیخ بهائی در سال 953 ه.ق 1546 میلادی در بعلبك متولد  شد. او در جبل عامل در ناحیه شام و سوریه در روستایی به نام "جبع" یا "جباع" می زیسته است.

در عرف مردم ایران، شیخ بهائی به مهارت در ریاضی و معماری و مهندسی معروف بوده و هنوز هم به همین صفت معروف است، چنانكه معماری مسجد امام اصفهان و مهندسی حصار نجف را به او نسبت می دهند. و نیز شاخصی برای تعیین اوقات شبانه روز از روی سایه آفتاب یا به اصطلاح فنی، ساعت  آفتاب یا صفحه آفتابی و یا ساعت ظلی در مغرب مسجد امام (مسجد شاه سابق) در اصفهان هست كه می  گویند وی ساخته است.

در احاطه وی در مهندسی تردید نیست و بهترین نمونه كه هنوز در میان است، نخست تقسیم آب زاینده رود به محلات اصفهان و قرای مجاور رودخانه است كه معروف است هیئتی در آن زمان از جانب شاه عباس به ریاست شیخ بهائی مأمور شده و ترتیب بسیار دقیق و درستی با منتهای عدالت و دقت علمی در باب حق آب هر ده و آبادی و محله و بردن آب و ساختن مادیها داده اند كه هنوز به همان ترتیب معمول است و اصل طومار آن در اصفهان هست.

دیگر از كارهای علمی كه به بهائی نسبت می دهند طرح ریزی كاریز نجف آباد اصفهان است كه به نام قنات زرین كمر، یكی از بزرگترین كاریزهای ایران است و از مظهر قنات تا انتهای آبخور آن  9 فرسنگ است و به 11 جوی بسیار بزرگ تقسیم می شود و طرح ریزی این كاریز را نیز از مرحوم بهائی می دانند.

یكی دیگر از كارهای شگفت كه به بهائی نسبت می دهند، ساختمان گلخن گرمابه ای كه هنوز در اصفهان مانده و به حمام شیخ بهائی یا حمام شیخ معروف است و آن حمام در میان مسجد جامع و هارونیه در بازار كهنه نزدیك بقعه معروف به درب امام واقع است و مردم اصفهان از دیر باز همواره عقیده داشته اند كه گلخن آن گرمابه را بهائی چنان ساخته كه با شمعی گرم می شد و در زیر پاتیل گلخن فضای تهی تعبیه كرده و شمعی افروخته در میان آن گذاشته و آن فضا را بسته بود و شمع تا مدتهای مدید همچنان می سوخت و آب حمام بدان وسیله گرم می شد و خود گفته بود كه اگر روزی آن فضا را بشكافند، شمع خاموش خواهد شد و گلخن از كار می افتد و چون پس از مدتی به تعمیر گرمابه پرداختند و آن محوطه را شكافتند، فوراً شمع خاموش شد و دیگر از آن پس نتوانستند بسازند. همچنین طراحی منار جنبان اصفهان كه هم اكنون نیز پا برجاست به او نسبت داده می شود.

 بهائی دستی هم در ادبیات داشت بهائی آثار برجسته ای به نثر و نظم پدید آورده است. وی با زبان ترکی نیز آشنایی داشته است.

از اشعار و آثار فارسی بهائی دو تألیف معروف تدوین شده است؛ یکی به کوشش سعید نفیسی در شرح احوال بهائی، دیگری  توسط غلامحسین جواهری وجدی که مثنوی منحول « رموز اسم اعظم » (ص 94 ـ 99) را هم نقل کرده است. با این همه هر دو تألیف حاوی تمام اشعار و آثار فارسی شیخ نیست.

بهائی در عربی نیز شاعری چیره دست و زبان دانی صاحب نظر است و آثار نحوی و بدیع او در ادبیات عرب جایگاه ویژه ای دارد. مهمترین و دقیقترین اثر او در نحو، « الفوائد الصمدیّه » معروف به صمدیّه است که به نام برادرش عبدالصمد نگاشته است و جزو کتب درسی در مرحله متوسط علم نحو در حوزه های علمیّه است. اشعار عربی بهائی نیز شایان توجه بسیار است.

نامدارترین اثر بهائی الکشکول، معروف به «کشکول شیخ بهائی» است که مجموعه گرانسنگی از علوم و معارف مختلف و آینه معلومات و مشرب بهائی محسوب می شود.
شیخ بهایی مردی بود که از تظاهر و فخر فروشی نفرت داشت و این خود انگیزه ای برای اشتهار خالص شیخ بود.شیخ بهایی به تایید و تصدیق اکثر محققین و شرق شناسان ، نادر روزگار و یکی از مردان یگانه دانش و ادب ایران بود که پرورش یافته فرهنگ آن عصر این مرز و بوم و از بهترین نمایندگان معارف ایران در قرن دهم و یازدهم هجری قمری بوده است. شیخ بهایی شاگردانی تربیت نموده که به نوبه خود از بزرگترین مفاخر علم و ادب ایران بوده اند، مانند فیلسوف و حکیم الهی ملاصدرای شیرازی و ملاحسن حنیفی کاشانی وعده یی دیگر که در فلسفه و حکمت الهی و فقه و اصول و ریاضی و نجوم سرآمد بوده و ستارگان درخشانی در آسمان علم و ادب ایران گردیدند که نه تنها ایران ،بلکه عالم اسلام به وجود آنان افتخار می کند.

مرگ این عارف بزرگ و دانشمند را به سال 1030 و یا 1031 هجری در پایان هشتاد و هفتمین سال حیاتش ذکر کرده اند.وی در شهر اصفهان روی در نقاب خاک کشید و مریدان پیکر او را با شکوهی که شایسته شان او بود ، به مشهد بردند و در جوار حرم هشتمین امام شیعیان به خاک سپردند.
 
این هم معروفترین شعر شیخ بهائی:
تاکی به تمنای وجود تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
 
منبع: شیخ بهائی
پنج شنبه 16/10/1389 - 22:18
شخصیت ها و بزرگان
هشتم بهمن سالروز وفات حاج محمد اسماعیل دولابی است. ایشان اهل نوشتن کتاب نبود و به قول مولانا حکایت نویس نبود اما چنان بود که از وی حکایتها می نویسند . گوشه هایی ازمجالس ایشان در مجموعه ای به نام « طوبی محبت» گردآوری شده است .

آنچه امروز می خوانیم از مقدمه جلد اول این مجموعه انتخاب شده است :

.... دو طریق در باب سلوک به حق تعالی وجود دارد . یکی راه جذبه و رحمت حق است که در این راه بارقه ای از دوست به سالک می خورد و در واقع کشش دوست ، سالک را پیش می برد و این یک دعوت خصوصی برای اوست و از سالک این طریق به مجذوب سالک تعبیر می شود .

به رحمت سر زلف تو واثقم ورنه
کشش چونبودازآن سوچه سود کوشیدن

راه دوم آن است که سالک باید آنقدر مجاهده کند و ریاضت بکشد تا به جذبه حق برسد و سالک این طریق را ، سالک مجذوب گویند . در حقیقت هردو طریق جذبه حق تعالی است که سالک را به مقصد می رساند .

بین این دو طریق تفاوتهای زیادی است که در صدد بیان آنها نیستیم و فقط به ذکر روایت مهمی که این دو طریق را بیان می کند بسنده می کنیم .

مرحوم مجلسی نیز این روایت در بحارالانوار ذکر کرده است . این حدیث مشتمل بر بسیاری از حقایق ربانی و اسرار الهی است .

و اکنون قسمتهایی از متن حدیث :
امام صادق (ع) در حدیثی به یونس بن ظیبان فرمودند :
« صاحبان خرد با تفکر عمل می کنند تا محبت خدا را به دست آورند . همانا وقتی که قلب ، محبت را تحصیل نماید و به آن نورانی گردد ، لطف سرازیر می شود . آن گاه او اهل فایده شده و بر اساس حکمت سخن خواهد گفت پس زیرک شده و با قدرت عمل می نماید و به طبقات هفتگانه آشنا می شود .

هنگامی که به این مرحله رسید ، بر اساس لطف و حکمت و بیان یک حرکت و دگرگونی در تفکرات او پدید می آید و خواست و محبت خویش را در راه خالقش صرف می نماید . به این ترتیب به مقام برتر دست پیدا کرده و خدا را با چشم دل مشاهده خواهد نمود و حکمت را به غیر روش حکما ، علم را به غیر راه علما و صدق را به غیر شیوه صدیقین به دست خواهد آورد ....

.... و کسانی که آن راه ( طریق ریاضت و خشوع و عبادت ) را می پیمایند ، یا موفق می شوند یا ناکام می مانند و اکثر آنها نا موفق خواهند بود ، چراکه حق خدا را رعایت ننموده و به اوامر وی ( به طور کامل) عمل نکرده اند . این صفت کسی است که حق شناخت و محبت او را بجا نیاورده است . پس مبادا فریب نماز و روزه و سخنان و علوم آنها را بخوری ! آنان درازگوشانی فراری هستند .... »

پنج شنبه 16/10/1389 - 22:17
شخصیت ها و بزرگان
محمد بن حسن بن علی طوسی شیخ الطائفه از بزرگترین علمای مذهب امامیه (شیعیان دوازده امامی) است. شیخ از شاگردان شیخ مفید و سید مرتضی بود که خود به درجه استادی رسید و سال ها در رأس مکتب تشیع به عنوان مؤسس مکتب شیعی در نجف اشرف و مجدد دین و مکتب در قرن پنجم هجری بود.
نام شریف شیخ طوسی زبانزد کلیه دانشمندان مختلف جهان است این استاد ماهر به تمام فنون فقهی، اصولی، کلام، تفسیر، حدیث و رجال مهارت داشت و در سجایای اخلاقی و فضائل معنوی یکتا بود به عبارت دیگر شیخ طوسی دانشمندی تمام بُعدی است.
نظریات فقهی او تا چندین سال پابرجا بود و نظریات او متکی بدلایل عقلی و نقلی است لذا آثار نفیسش قرن ها دست بدست می گشت تا به دست جهان امروز رسید. دو اثر ارزنده او به نام: تهذیب و استبصار بعد از قرآن مدارک سند فقهی شیعیان و مسلمانان واقع بین جهان است.
شیخ طوسی مدت چهل سال (از زمان مفید) در بغداد اقامت داشت ولی به علت حوادث ناگواری که بین امرا و صاحبان مذاهب مختلف پس از دیلمیان و آل بویه، در اوایل سلطنت طغرل سلجوقی روی داد منحر به آتش کشیدن بهترین کتابخانه بغداد و همچنین به آتش کشیدن خانه شیخ طوسی گردید، ناگزیر در سال 448 تا آخر عمر در شهر نجف اشرف اقامت گزید و با ورود او تدریجاً حوزه هزار ساله نجف پی ریزی شد.
شیخ طوسی بدون شک با تمام مخالفان و موافقانی که داشت،کی از بزرگترین شخصیت های علمی اسلامی در جهان بشریت بود. این استاد بزرگوار سرانجام پس از عمری تحقیق، تدریس تصنیف و خدمات ارزنده به مکتب اسلام روز دوشنبه 22 محرم سال 460 هجری جهان فانی را وداع نمود و در منزل شخصی خویش جنب حرم مطهر مولای متقیان امیرالمؤمنان علیه السلام مدفون شد.
 
منبع: علماءالباقون
پنج شنبه 16/10/1389 - 22:16
شخصیت ها و بزرگان
برای چشمانی که عمری به یاد یار و دیار گریسته، برای قلبی که سالیان سال ضربان قلبش حزین به یاد محبوب تپیده، برای صورتی که عمری پیشانی به خاک ساییده و قطرات اشک بر آن لغزیده، برای سینه ای که مدتها در حریق عشق گداخته و برای اعضا و جوارحی که سالها در برابر خدا تأدب کرده و دست از پا خطا نکرده، رهایی چه لذتی دارد.
آری!
«هرگاه قلب صفا یابد، زمین برای آن تنگ شود تا عروج کند.»( بحر المعارف،ج 1 )
            
و دیگر او تاب ماندن ندارد، راستی زمین چه قفس تنگی است برای نفس کشیدن روح های بیقرار و در حبس این جسم خاکی ماندن چه دشوار مینماید. این بیماری استسقا نیست که او را میسوزاند، بلکه حرارت عشق است که تاب از کفش ربوده، هر چه آب میخورد سیراب نمیشود و مگر کسی که پیمانه ای از شراب محبتش نوشید، دیگر عطشش آرام میگیرد، او که ساغرش به این زودی ها لبریزنمیشود، هر بار با وله و تشنگی بیشتر رو به آسمان کرده و تقاضای جرعه ای دیگر نموده و گفته است:
 
عطش من گواه آتش توست
جرعه ی  آتشی  بنوشانم
اینک در سالهای آخر عمر عطش و بی تابی جسم و روحش را با هم میسوزاند و او مرتب آب میخورد و میگوید:
«در سینه ام آتش است ساکت نمیشود.»
            
و دائم با خود تکرار میکند:
گفت من مستسقی ام آبم کشد
گر چه میدانم که هم آبم کشد
و او که عمری را در طلب رضایت و سرسپردگی حضرت دوست گذرانیده و طعم بندگی را چشیده است و سالهاست که در انتظار و التهاب و اشتیاق دیدار است، لحظات وصلش فرا میرسد. اینک خدا به او مشتاق است و روح او را به سوی خویش بالا میبرد، او پرده ی ظلمانی حیات دنیایی را میشکافد تا سیر خویش را در عالم اسمای حسنای الهی ادامه دهد که خدا بینهایت است و سیر مشتاقان به سوی او را نهایتی نیست. لحظات احتضار سخت ترین لحظات برای زمین و زیباترین لحظات برای عارف است، او با دست به بدن خود اشاره میکند و میگوید که:
 
«این دارد میرود.»
ندای «إرجعی» در آسمان دلش میپیچد و او مشتاقانه لبیک میگوید:
                                       
قتیل  عشق  تو شد حافظ غریب ولی
به خاک ماگذری کن که خون مات حلال
و ما نمیدانیم چه کسی شمع بالینت بود و نگاه مهربان که بر روی تو بود که لبخند از لبانت محو نمیشد.
اینک تو را به خدا میسپاریم. . .
خدا نگهدار ای مرد خدا. . .
 
 
سخن درباره ی عالمی است فقیه و عارفی عظیم که از بحر عشق و معرفت و توحید، گوهرها در کف داشت و این تنها شاگردانش بودند که توانستند در نور چنین گوهری مست و حیران شوند. شاگردانی چون:
آیت الله شیخ محمّد تقی آملی، آیت الله سید محمّد حسین طباطبایی، آیت الله سید محمّد حسن طباطبایی،
آیت الله سید محمّد تقی بهجت فومنی، حاج سید هاشم حداد و. . .
او سالیان متوالی در خلوت خویش با محبوبش و به دور از هیاهو و قیل و قال مردمان، تعریف و تمجید اطرافیان و یا ذم و مخالفت مخالفان و معاندان در لباس و ظاهر یک عالم زندگی کرد و به هیچ وجه نمیخواست که پرده از روی چهره ی واقعی آن بیفتد و مردم او را آنچنان که هست بشناسند، تا اینکه در روز دوشنبه چهارم ربیع الاول 1366 ه.ق  در سن هشتاد و سه سالگی در نجف اشرف وفات کرد و در وادی السلام نزد پدر خود دفن شد.
در رفتن  جان از بدن  گویند هرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
 
 
برگرفته ازکتاب عطش
پنج شنبه 16/10/1389 - 22:15
اخلاق
 1. آدم (ع) وقتی از درخت ممنوعه خورد، و با خدا مخالفت کرد، بعد از آن متوجه خلاف خود شد و اقرار کرد که او و همسرش اشتباه کرده اند . و به خدا عرض کردند: « ربنا ظلمنا انفسنا...» ( خدایا ما دو نفر بر خود ظلم کرده ایم اگر لطف و بزرگواری تو ما را نبخشد، قطعاً از زیان کاران خواهیم بود.)1
4
چرا آدم با این که گناه کرد طرد نشد؟
علت بدبختی و بد فرجامی شیطان 5 چیز است در حالی که همان ها باعث خوش بختی حضرت آدم شد.
خویش را مجرم و مجرم گو مترس                   تا نـدزدد از تـو آن استاد درس
از پدر آموز ای روشــــــن جبـــــین                   ربنا گفـت و ظلمنا پیش از این
نه بهانه کرد و نه تزویر ساخــــــت                  نه لوای مکر و حیلت برفراخت
اما شیطان به گناهان خود اعتراف نکرد و خود را مجرم و گناهکار نمی دانست، و همین باعث بیچارگی او شد.

2. آدم پس از این که خلاف کرد متوجه آن شد ، در برابر خدای خود اظهار پشیمانی و ندامت کرد و با عجز و التماس عذر خواهی کرد، از خداونند مهربان طلب عفو و مغفرت نمود.ولی شیطان با خودبینی تمام خود را هرگز مقصر نشمرد.
3. آدم وقتی پرونده ی خود را سیاه دید، به فکر جبران ان گناه افتاد و سالها با شکسته نفسی و خضوع کامل توبه کرد.
4. آدم در خالی که خلاف مرتکب شده بود، از رحمت خدا مأیوس نشد و دویست سال در حالت تضرع و زاری بود تا خداوند توبه اش را پذیرفت. ولی شیطان پس از انجام سرکشی اش از رحمت خدا نا امید شد و همین یاس و ناامیدی بزرگ ترین گناهی بود که او مرتکب شد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: « لا تایئسوا من رحمة الله ...» ( از رحمتم خدا ناامید مباش که کسی از رحمنت خدا ناامید نمی شود مگر کافران.)2

 
شبهه های شیطان:
پس از این که خداوند ابلیس را از بهشت بیرون راند، فرشتگان او را (ابلیس) سرزنش کردند که چرا از سجده کردن سرباز زدی؟ شیطان در پاسخ به سوال آنها سوالات دیگری مطرح کرد که به آنها می پردازیم:
1-چرا خداوند مرا خلق کرد در حالی که می دانست مخلوقاتش را آسوده نخواهم گذاشت؟
پاسخ: حکمت خداوند متعال به این صورت است که هر موجودی که امکان موجود شدن را داشته باشد را بیافریند حتی اگر آن موجود بعداً موجود پلیدی شود و پاک باقی نماند. لازم به ذکر است که شیطان نیز از ابتدا موجودی پلید نبود بلکه، کفر و خودبینی او سبب ش به این چاه ضلالت بیفتد. همانطور که خداوند در مورد شیطان می فرماید :« این که شیطان می گوید تو را می پرستم و غیر تو را سجده نمی کنم، دروغ می گوید. زیرا از اول عبادت و بندگی او خالص نبود و همه ی آن عبادات، ظاهری بوده است»
 
2-چرا خداوند من را به شناخت و اطاعت خود وادار می کند مگر نه اینکه به آن نیازی ندارد؟
 
پاسخ: هدف از خلقت تمام موجودات، این است که به واسطه ی اطاعت و بندگی و شناخت خدا، از نفس حیوانی دور و پاک و خالص گردند. این که خداوند انسانها را به هدف خلقت آفریده ولی انسانها و موجودات گناه می کنند با هم در تضاد نیستند.
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست            در باغ لاله روید و در شوره زار خس
اما این گفته ی او که خداوند نیازی به عبادات او ندارد کاملاً صحیح است.
 
3-چرا خداوند به من امر کرد که به انسان سجده کنم حکمت و فایده آن چه بود؟
 
پاسخ: اولاً سزاوار بود، او کمی فکر می کرد و می فهمید که خداوند کار بی حکمت نمی کند و هرجند ما ندانیم در تمامی کارهایش حکمتی است.
ثانیاً خداوند همه ی اهل آسمان را  به سجده فرمان داد. شیطان هم معتقد بود که جزو آنهاست پس وقتی دستور خدا را سرپیچی کرد لیاقتش لعنت بود.
ثالثاً: دستورهای شرعی برای آزمایش بندگان، به نمایش گذاشتن میزان اطاعت آنهاست چه از جهت نیکی و چه از جهت بدی در دل انها اثر دارند.  و نیز برای اینکه حجت را برای آنها تمام کند.
 
4-چرا خداوند منافقین و مشرکین و  کفار را عذاب می کند و از دار رحمت و کرامت خود دور می کن؟
 
پاسخ: عذاب در روز قیامت از غضب و انتقام گرفتن خداوند نیست؛ زیرا از شان خداوند به دور است که برای بنده ضعیف خود غضب کند و بخواهد از او انتقام بگیرد. بلکه عذاب ها از آثار تبعات گناه است مثل کسی که در خوردن چیزی افراط کند و نتیجه ی آن دل درد است.  پس می توان گفت خداوند کسی را عذاب نمی کند
 
نحوه ی وسوسه ی شیطان
شیطان به دوستان خود و پیروانشان وحی می کنند!
وحی در اصل همان صدای مخفی و مرموز و احیاناً تاثیرهای ناآگاهانه است. قبلاً هم گفته ایم که شیاطین با وسوسه به فریب انسان ها می پردازند.3
پس تاثیر شیطان در وجود انسان یک نوع تاثیر خفی و پتهانی است بطوری که انسان خیال می کند این فکر نظر و رای، فکر و نظر و رای خود اوست!!
شیطان را از این جهت خناس می گویند که خود را مخفی می کند و مخفیانه کارهایش را انجام می دهد. کلمه هم به معنی انقباض و بازگشت و پنهان شدن است. شیطان هم موقعی که نام خداوند منقبض می شود. در حدیث آمده است: شیطان پیوسته بندگان خداوند را وسوسه می کند اما هنگامی که آنها خدا را یاد کنند، برمی گردد.4
گفتیم که شیطان و شیاطین جنی و انسی با انواع و اقسام حیله ها و توجیه ها و برهان تراشی  و مصلحت نمایی ها سعی می کنند انسان را از راه به در کرده و به تخریب و انحراف او بپردازد.
آیا تا به حال شده است که شما نخواهید به یک موضوع مضر و انحرافی فکر کنید اما مثل اینکه یک نفر زیر دل ذهن شما نشسته است و هر چه شما می خواهید به آن موضوع نیندیشید می بینید که او دوباره ذهن شما را متوجه همان موضوع انحرافی و افکار وابسته به آن می نماید؟
آیا شده ایت در اثر موضوعی ساده مثل تنه زدن کسی به شما به خشم بیایید به وطوری که درگیر شوید و اینکار منجر به نزاع شود؟؟
آیا شده که فقط تفریحات و علایق خودتان را در نظر بگیرید و دیگران را در نظر نیاورید؟
و بسیاری موارد دیگر...
 
تقاضاهای شیطان و آدم (ع) از خدا:
پیامبر اکرم (ص) فرمودند که وقتی شیطان از بهشت رانده شد و به زمین آمد به خدا گفت من در زمین نیازهایی دارم که باید برآورده شود تا زنده بمانم. خطاب رسید حاجات تو چیست؟ گفت:
من نیاز به جای نشستن دارم؛ خطاب شد: بازارها، کوچه ها، خیابانها و مغازه ها بنشین (که مردم را به کم فروشی و گران فروشی و رشوه و ریا و نگاه به نوامیس و دروغ و خیانت و ... می کشانی)
عرض کرد: غذا می خواهم؛ خطاب رسید: غذای تو را در سفره هایی قرار دادم که موقع غذا خوردن از انها بسم الله گفته نمی شود.
عرض کرد: نیاز به نوشیدنی دارم؛ خطاب رسید: شراب و هر چیز مست کننده ای نوشابه ی توست.
عرض کرد: برای من صدا و اذان قرار بده! ندا آمد: اذان تو موسیقی و موذن تو کسانی که آلات موسیقی را می نوازند.
عرض کرد: برای من سخنی قرار بده! خطاب رسید: حدیث و سخن تو دروغ است!
 
و اما حضرت آدم (ع) وقتی دید شیطان از خدا تقاهایی کرد عرض رد:
« خدایا درخواستهای شیطان را برای برخورد با من و اولادم بود برآوردی! پس به من و فرزندانم چیزی عنایت فرما تا بتوانم در مقابل مکر و حیله های شیطان خودمان را حفظ کنیم!»
خداوند فرمود: شیطان خواست تو هم بخواه!
آدم عرض کرد: من خیر و صلاح فرزندانم را از تو می خواهم. تو خود دانا و بزرگواری هرچه صلاح می دانی بریا ما قرار بده.
خداوند فرمود:
ای آدم! برای تو و فرزندانت چیزی قرار دادم که در مقابل شیطان حفظ شوید
اول: هرگاه تو و فرزندانت قصد گناهی کردید و آنرا انجام ندهید، گناهی برایتان نوشته نمی شود.
دوم: هرگاه گناهی کردید، هفت ساعت به شما مهلت می دهم اگر به فکر افتادید و توبه کردید، بریا شما گناهی نوشته نمی شود. اما اگر بعد از 7 ساعت توبه نکردید، برایتان گناه نوشته خواهد شد.
سوم: اگر قصد بندگی و کار خوب کنید ولی موفق به آن کار نشوید برای شما یک ثواب نوشته می شود.
چهارم: اگر قصد کار خیری کردید ولی موفق به انجام آن شدید، ده حسنه، و ثواب برایتان می نویسم.
آدم گفت : پروردگارا! فضل و کرم تو زیاد است. آنرا به من و فرزندانم زیاد گردان و ما را مورد لطف و رحمت خودت قرار بده.
خطاب شد:
ای آدم!
برای فرزندانت قرار دادم. اگر گناه و معصیتی کردند و بعد پشیمان شدند و استغفار کردند گناهان شان را بیامرزم
هرگاه تا قیامت از تو فرزندی زاده شود، و دین دار و خداشناس باشد، در برابر هر یک از فرزندانت، ملکی از ملائکه را در مقابل فرزندان شیطان قرار می دهم، تا او را از شر شیطان و اولادش حفظ کند
 آدم فرمود: خدایا لطف و کرمت را بر ما زیاد کن!
خداوند متعال پاسخ داد:
آدم!
توبه را برای ایشان قرار دادم و تا روح در بدن دارند و هنوز به سینه و گلویشان نرسیده اگر استغفار کنند می پذیرم.
ای آدم!
اگر باز هم گناهانی باقی ماند یا فراموش کردند توبه کنند در قیات همه ی گناهانشان را می بخشم.
 
و اینبار حضرت آدم راضی گشت و شکر خدا را گفت...   
 
پی نوشت:

1. اعراف/23
2. یوسف/12
3. تفسیر المیزان/ج1/ص 574
4. لسان العرب/ ماده ی خنس

 
 
منبع: عصیانگر/ عباسعلی کامرانیان. با تصرف
پنج شنبه 16/10/1389 - 22:15
اخلاق
 
پنج شنبه 16/10/1389 - 22:11
اخلاق
 شیطان از منظر خودش
محمد صوفی گفته است: یک روز شیطان را دیدم. او از من پرسید: تو کیستی؟ گفتم: من فرزند آدم ابوالبشرم! گفت: لا اله الّا الله. شما عجب قوم دروغگویی هستید.
زیرا ادعا می کنید، خدا را دوست دارید اما از او نافرمانی کرده معصیتش را به جا می آورید، و از طرفی می گویید با شیطان دشمن هستیم! اما از او اطاعت و فرمانبرداری می کنید. من گفتم: تو کیستی؟ گفت: من صاحب اسمائی پر آوازه ، نامی بزرگ ، طبلی عظیم و پر صدا هستم. من قاتل هابیل، همسفر نوح در کشتی به روی آب (و غرق کننده ی قوم نوح)، قاتل و کشنده شتر حضرت صالح: برپا کننده آتش نمرودیان بر علیه حضرت ابراهیم، طراح قتل حضرت یحیی، غرق کننده قوم فرعون، مخترع سحر و جادو در مقابل معجزه حضرت موسی، و مسبب عجله و شتابزدگی قوم بنی اسرائیل بودم وقتی حضرت موسی بعد از  نجات قومش از دست فرعون به کوه طور رفت، زود تصمیم گرفته و خدا پرستی را رها کردند و به گوساله پرستی روی آوردند. من صاحب اره، آلت قتل حضرت زکریا بودم که  وقتی او در میان درخت پنهان شده بود مردم او را با درخت به دو نیم کردند..... من امام ممنافقین و هلاک کننده ی اولین و گمراه کننده ی آخرین فرزندان ادم هستم. من پیرو بزرگ منافقان و رکن و رئیس قاسطین (ستمگران) و سایه ی مارقین (جاهل ها و احمق ها) هستم. من ابو مره (شیطان) مخلوقی از /آتش هستم نه از خاک.1
عطار می گوید:
هست شیطان با تو همراه ای پسر                                  من تو را کردم از این معنی خبر!
 
ویژگی های شیطان از زبان قرآن و احادیث
برای آشنایی کامل با شیطان، قبل از هر چیز لازم است با مراجعه به محکم ترین منابع، ویژگی ها، کارها، دسیسه ها، و وسوسه های شیطان را دریابیم. و برای برخورد با آن راهکارهای مناسب انتخاب کنیم.
در قرآن کریم کلمه ی شیطان و مشتقاتش بصورت مستقیم و غیر مستقیم، 89 بار به کار فته است. حال از زبان قرآن ویژگی های شیطان را برمی شمریم:
1. به یاد آورید زمانی که به فرشتگان گفتیم، برای آدم سجده کنید همگی انها سجده کردند. جز ابلیس که گفت: « آیا برای کسی سجده کنم که از خاک آفریدی اش؟» سپس به خداوند گفت: به من بگو این آدم را بر من برتری داده ای؟ اگر من را تا روز قیامت زنده بگذاری همه ی فرزندان او را به جز اندکی گمراه و ریشه کن خواهم کرد.
خداوند فرمود: برو! هرکس از آنان از تو از تبعیت کند  بداند که، جهنم کیفر شماست و بد کیفری است! ..... ای شیطان تو هرگز قدرت سلطه بر بندگان من را نداری و انها هرگز به دام تو گرفتار نخواهند شد. 2
2. شیطان، و دیوان به خداوند کافر شدند و به مردم جادوگری یاد می دادند...3
3. شیطان به شما وعده ی فقر  داده و شما را به فحشا دعوت می کند. 4
4. شیطان دوستانش را می ترساند...5
5. انفاق کنندگان ریاکار شیطانند وشیطان یار بسیار بدی است.6
6. شیطان گمراه می کند، گمراهی که سعادت و آسایش در آن راه ندارد.7
7. کفار در راه شیطان نبرد می کنند. شما مومنان با شیطان دوستان، نبرد کنید که مکر شیطان سست و ضعیف است.8
8. اگر لطف و فضل خداوند به شما نمی رسید به جز تعداد کمی همگی پیرو شیطان می شدید.9
9. شراب و قمار و بت پرستی و تیره های شرط بندی همه پلید و از عمل شیطان است.10
10. دلهایشان را قساوت گرفته و شیطان کار زشتشان را در نظرشان زیبا جلوه می دهد.11
11. شیطان تو را به غفلت و فراموشی دچار کرد....12
12. هرگز حرف زشت نزنید زیرا شیطان چه بسیار که با یک کلمه ی زشت میان شما دشمنی و فساد ایجاد کند.13
13. و بدانید که وعده ی شیطان چیزی جز غرور و فریب نیست.14
 
علت آفرینش شیطان
هدف این بود که خداوند وسوسه های شیطان را امتحانی قرار دهد و انسانهای حقیقت جو را از انسانهای ستمگر جدا کند.  دلایل گوناگونی در رابطه با علت آفرینش شیطان وجود دارد که به اختصار چنین است:

1. خداوند شیطان را شیطان و پلید نیافرید بلکه او در آغاز اهل عبادت بود و از بندگان مقرب خدا بود . اما پس از خلقت حضرت آدم دچار کبر و غرور شد و از دستور خدا سرپیچی نمود. پس در اثر انتخاب نادرستش بود که به راه نادرست کشیده شد.
2. از نظر سازمان آفرینش هم وجود شیطان برای کسانی که می خواهند رهرو راه حق  باشند موجب بروز استعدادها می شود. « توین بی » فیلسوف معروف، هیچ تمدن درخشانی در جهان پیدا نشده مگر اینکه مورد تهجم دشمن قرار گرفته باشد و فکر و نیروی خود را به راه انداخته باشد.15 پس می توان گفت در واقع با وجود شیطان و آفرینش آن، باعث رشد و تکامل سریعتر انسان حق پذیر و حق جو می شود.

در مورد آفرینش شیطان این سوال مطرح می شود که خداوند با اینکه می دانست شیطان منشا و سرچشمه ی وسوسه ها می شود چرا او را آفرید؟ باید گفت خلقت شیطان خلقت نادرستی نبود. همان طور که قبلاً نیز گفته شد، شیطان در ابتدا یکی از بندگان مقرب خدا بود و در اثر نافرمانی از خداوند از درگاه او رانده شد و لقب شیطان به خود گرفت.
سوال دوم اینکه چرا خداوند تقاضای شیطان را مبنی بر اینکه تا زمانی معلوم به او فرصت داده شو، برای فریب دادن مردم، پذیرفت؟ باید گفت: اصولاً همیشه تکاملها در مقابل تضادها به وجود می آید، اگر بدی نباشد ،نیکی و خیر آشکار نمی شود و رشد نمی کند. پس می توان با توجه به بحث هایی که کردیم نتیجه گرفت که وجود و ادامه ی حیات شیطان نه تنها منفی تلقی نمی شد بلکه بنده های خالص را از بنده های ناخالص جدا می کند و باعث تقویت نقاط مثبت می شود.
از این گذشته شیطان بعد از انجام آن گناه، سعادت و نجات خود را در جهان دیگر به خطر انداخت، و اذا در برابر عباداتی که کرده بود تقاضایی که در قبال عمر طولانی در این دنیا کرد طبق قانون عدالت پروردگار ، پذیرفته شد.16
به این نکته ی مهم باید توجه کرد که هرچند خداوند شیطان را در وسوسه کردن انسانها آزاد گذاشت اما انسانها را نیز تنها رها نکرد و بی دفاع قرار نداد. اولین سلاح انسان در برابر شیطان « نیروی عقل و خرد» است که اگر تربیت شود می تواند سد محکمی در برابر وسوسه های شیطانی باشد.. دومین سلاح انسان « فطرت پاک»  و شق به تکامل است که در وجود تک تک انسانها قرار داده است. سومین دفاع انسان، « فرشتگان الهام بخش به نیکی» هستند که در برابر فریب های شیطانی انسان را دعوت به حق و راستی می کنند.  در قرآن خداوند می فرمایند:
« پروردگار تو به فرشتگان وحی می کرد که من با شما هستم و به شما کمک می کنم که افراد با ایمان را در مسیر حق کمک کنید و ثابت نگه دارید»17
 

 
پی نوشت:

1. بحار الانوار- ج60 ص253
2. 61 تا 65 اسرا
3. 34 بقره
4. 168بقره
5. 175 آل عمران
6. 38 نساء
7. 60 نساء
8. 76 نساء
9. 83 نساء
10. 90 مائده
11. 43 انعام
12. 68 انعام
13. 53 اسرا
14. 63 اسرا
15. تفسیر نمونه. جلد 1
16. تفسیر نمونه. جلد6
17. انفال آیه ی12
 منبع: كتاب عصیانگر- عباسعلی کامرانیان
پنج شنبه 16/10/1389 - 22:7
اخلاق
 شیطان یعنی چه؟
کلمه ی شیطان از ماده ی « شطن» به معنی  «پست و خبیث» است و شیطان به موجود سرکشی گفته می شود که یا انسان است یا جن یا جنبندگان دیگر، و به معنی روح شریر و دور از حق، نیز آمده است.
باید توجه داشت که شیطان یک اسم عام (جنس) است و به هر موجود موذی و منحرف کننده و طاغی چه انسان و چه غیر انسان اطلاق می شود . ولی ابلیس اسم خاص می باشد.
 
قیافه ی شیطان:
درباره ی اینکه چهره ی واقعی شیطان چگونه است نظر های زیادی وجود دارد. به نقل از دایرة المعارف بزرگ اسلامی شیطان این گونه است:
« ابلیس هنگام هبوط به زمین هیاتی شگفت داشت. گفته اند: یک چشم بود دستاری که دنباله ی آن به چانه اش هم نمی رسید بر سر داشت، و یک چکمه بیشتر به پایش نبود.
ابلیس در عالم خارج گاهی بصورت انسان ظاهر می شود و با اشخاص سخن می گوید، و مانند سنگ، خوک و یا موجوداتی عجیب و ترسناک ظاهر می شود. اما جولانگاه او بیشتر نهاد آدمی و قلب و نفس انسان  میدان عمل و قلمرو قدرت اوست. همجون خون که در رگها جاری است، ابلیس سراسر وجود آدمی را فرا می گیرد و بر نفس که جامع و شامل جمیع قوای زندگی است غالب می شود.
ابلیس گاهی به شکل ترسناک ظاهر می شود، گاهی به صورت انسان در می آید (ابلیس مردم روی) و گاهی بی آن که به چشم دیده شودعمل می کند. و گاه نیز در درون انسان جای می گیرد و او را به سوی شر  وگناه سوق می دهد.
همچنین شیاطین از نور گریزانند، غالباً در ظلمت و در شب ظاهر می شوند، و با فرشتگان در یک جای نمی آیند.»1
 
آفرینش شیطان چگونه بوده است؟
امام صادق (ع) در این باره فرمود:
« پس از آنکه خداوند متعال نار سموم که آتشی بدون دود و حرارت (شعله ی رخشنده) بود را خلق کرد از آن مارج را آفرید.
سپس برای مارج همسری به اسم مارجه آفرید. ابلیس و فرزندان زیادی از طایفه ی جن از این دو نفر متولد شده اند. ابلیس نیز با زنی بنام « لهیا» از طایفه ی جن ازدواج کرد. نسل شیطان از اینها زیاد شد و به شکلهای گوناگون در همه جا پراکنده شدند و در اطراف زمین منزل گرفتند. بطوری که در بیابانها، جنگلها، راه ها، مجاری نهرها، و محل نگهداری حیوانات سکونت دارند.2
پس می توان نتیجه گرفت که اسم اصلی شیطان، ابلیس بوده و از طایفه ی اجنه بوده است. از آنچه گفته شد استفاده می شود که شیاطین، فرزندان شیطان و از جنس اجنه و شرور هستند.
 

 
پی نوشت:
1- دایرةالمعارف بزرگ اسلامی
2- ابلیس نامه

منبع: کتاب عصیانگر- عباسعلی کامرانبیان
پنج شنبه 16/10/1389 - 22:6
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته