معرفی وبلاگ
سلام.ممنون از انتخابتون، تو این وبلاگ مطالبه متنوعی گذاشتم از همه چی، امیدوارم خوشتون بیاد، لطفا نظر بدین، نظرای شما خیلی میتونه منو تو ادامه ی فعالیتم تو وبلاگ کمک کنه.ممنون.
صفحه ها
دسته
♥دوستان من♥
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 277320
تعداد نوشته ها : 221
تعداد نظرات : 119
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

دفتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیکنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو
...............
.........
....
.

 

دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 10 11 1388 22:4

سلام.اینا شاید قدیمی باشن ولی جالبن:

 

چند سال پیش توی یه برنامه زنده شبکه تهران (فکر کنم شبهای تهران بود) احمدزاده بعد از اینکه یکی مسابقه رو برد گفت: هدیه ای به رسم امانت به شما میدیم!

توی اخبار سراسری بود که آقای بابان همراه همکار خانومش می‌خواست خداحافظی کنه گفت: به همراه خانمم از شما خداحافظی می کنم!

برنامه‌ی صبح ایرانی رادیو سراسری که از ساعت ۶ و خورده ای صبح شروع میشه یک مجری خانم داره به اسم قلع ریز یا مشابه اون که یه روز، گفتند: یک خبر جالب می‌خوام براتون بخونم، تو اینترنت می‌گشتم (!) این خبر رو دیدم که نوشته یک پیرمرد به مدت ۵۰ سال بالای درخت زندگی کرده و بعد فرمودند که: شوخی نیست، طرف ۵ قرن بالای درخت بوده!

یه تبلیغی جدیدا تو تلویزیون نشون میده که ظاهرا مال یک شرکت آموزش کنکور به اسم " تست قرمز " هست ... خلاصه یه پسره رو نشون میده که کتابای اینا رو می خونه بعد میره سر جلسه با خیال راحت تست میزنه ...فقط یه نکته ای هست ... این پسره سر جلسه کنکور فقط یه پاسخ نامه دستشه ... هیچ پرسش نامه ای وجود نداره ...!

یکی از برنامه های زنده شبانه چند سال قبل بود که تو شبکه تهران پخش می شد و احمدزاده و حسینی مجریاش بودن. خسرو شایگان (دوبلور) تلفنی باهاشون تماس گرفته بود و اینا هم گیر داده بودن که یه آهنگی رو که معمولا زمزمه می‌کنی بخون. هرچی این بنده خدا می گفت الآن چیزی یادم نیست ول کن نبودن که یه دفعه شروع کرد به خوندن : مرا ببوس ...! مرا ببوس ... اون دو تا هم که دستپاچه شده بودن فورا گفتن به به چه صدای خوبی! حالا می‌رسیم سر سوال بعد و هر جور بود نذاشتن بقیشو بخونه.

یه بارم تو برنامه کودک (حالا همه فکر میکنن من برنامه کودک می بینم) عمو پورنگ اجرا می کرده مسابقه تلفنی بوده یه دختره زنگ زده بوده ، پورنگ بهش میگه بابا خونه هست باهاش صحبت کنم میگه هست ولی حمومه ، میگه مامان چه طور ؟ میگه مامانمم حمومه !!!

یه بار گوینده اخبار ساعت ۲ می‌خواست بگه وفات پدر آقای احمدی نژاد گفت: شهادت پدر آقای احمدی نژاد که سریع درست کرد. ولی معلوم بود اعصابش خرد شده و چند تا اشتباه دیگه هم کرد.

یه خاطره دیگه از عمو پورنگ 
یه صدای دخترونه 
- الو ؟ 
- الو ؟ 
- سلام 
- سلام 
- خوبی 
- مرسی . عمو پورنگ ؟ 
- جانم ؟ 
- من خیلی دوستتون دارم 
- منم خیلی دوستت دارم عزیزم . اسمت چیه ؟ 
- کتایون 
- کتایون ؟ خوبی ؟ 
- بله 
- کتایون ؟ من ازت سوال می پرسم . تو بگو کتایون . باشه ؟ 
- باشه 
- کی از همه بهتره ؟ 
- کتایون 
- کی تو کارا به مامان کمک می کنه ؟ 
- کتایون 
- کیه که مامان دوستش داره ؟ 
- کتایون 
- کیه که بابا وقتی از در میاد ماچش می کنه ؟ 
- مامان

بازی پرسپولیس - ابومسلم بود بین دو نیمه زنگ زدن به فنایی برای مسایل داوری و اینا فنایی گفت : قبل از هر چیز اجازه بدین فرارسیدن ماه محرم رو خدمت شما و بینندگان تبریک عرض کنم .

 

شنبه 10 11 1388 21:38
یکی از مسائلی که توجه مسافرانی که به ژاپن سفر می‏کنند را جلب می‏کند این است که اکثریت قریب به اتفاق ژاپنی‏ها لاغر هستند. قبل از هر چیز این مساله را باید دانست که ژاپنی‏ها تقریبا سالم‏ترین افراد روی زمین هستند که با کمترین میزان اضافه وزن و نیز با بیشترین اندازه طول عمر شناسایی می‏شوند. در رابطه با طول عمر آنها تئوریهایی وجود دارد که در اینجا به چند مورد اشاره می‏شود :

۱ - مصرف ماهی و سبزیجات آنها بسیار بالاست؛ البته آنها نیز مانند ما گوشت قرمز هم مصرف می‏کنند و حتی گاهی اوقات بصورت سرخ کرده اما این نوع گوشت و یا گوشت مرغ هرگز به عنوان غذای اصلی رژیم غذایی آنها محسوب نمی‏گردد. ولی در مقابل غذاهای دریایی و بخصوص سبزیجات پایه‏های اصلی رژیم غذایی آنها را تشکیل می‏دهد. به نظر می‏رسد که مصرف گوشت قرمز در آنجا به عنوان یک چاشنی غذایی مطرح است تا یک وعدۀ اصلی.


۲ - آنها غذا را کم‏کم و به صورت وعده‏های کوچک می‏خورند؛ این مساله بسیار مهم و قابل تامل بوده و در مقابل وعده‏های غذایی ما بسیار اختلاف دارد. در رستورانهای ژاپن مقدار غذایی که سرو می‏گردد بسیار کمتر از رستورانهای مثلا آمریکا و گوام است (و یا ایران).


۳ - پیاده‏روی و دوچرخه سواری آنها بسیار زیاد است؛ مردم ژاپن اکثرا تا رسیدن به ایستگاههای مترو پیاده‏روی کرده و یا با دوچرخه مسیر را طی می‏کنند. بچه مدرسه‏ای‏های آنها به جای رسانده شدن توسط والدین مسیر مدرسه خود را پیاده‏روی می‏نمایند. و اکثرا جهت مسافتهای کوتاه از دوچرخه استفاده می‏کنند.


۴ - میان وعده‏های آنها کمی سالمتر است. به این صورت که اکثر میان وعده‏ها خشکبار طبیعی بوده و کمتر شامل کلسترول و روغنهای صنعتی است.
اگر سکوت ِ این گستره ی بی ستاره مجالی دهد،
می خواهم بگویم : سلام!
اگر دلواپسی ِ آن همه ترانه ی بی تعبیر مهلتی دهد،
می خواهم از بی پناهی ِ پروانه ها برایت بگویم!
از کوچه های بی چراغ!
از این حصار ِ هر ور ِ دیوار!
از این ترانه ی تار...
مدتی بود که دست و دلم به تدارک ِ ترانه نمی رفت!
کم کم این حکایت ِ دیده و دل،
که ورد ِ زبان ِ کوچه نشینان است،
باورم شده بود!
باورم شده بود،
که دیگر صدای تو را در سکوت ِ تنهایی نخواهم شنید!
راستی در این هفته های بی ترانه کجا بودی؟
کجا بودی که صدای من و این دفتر ِ سفید،
به گوشت نمی رسید؟
تمام دامنه ی دریا را گشتم تا پیدایت کردم!
آخر این رسم و روال ِ رفاقت است،
که دی نیمه راه ِ رؤیا رهایم کنی؟
می دانم!
تمام اهالی این حوالی گهگاه عاشق می شوند!
اما شمار ِ آنهایی که عاشق می مانند،
از انگشتان ِ دستم بیشتر نیست!
یکیشان همان شاعری که گمان می کرد،
در دوردست ِ دریا امیدی نیست!
می ترسیدم - خدای نکرده ! -
آنقدر در غربت ِ گریه هایم بمانی،
تا از سکوی سرودن ِ تصویرت سقوط کنم!
اما آمدی!
عزیز همیشه ی نجات و نجابت!
حالا دستهایت را به عنوان امانت به من بده!
این دل ِ بی درمان را که در شمار ِ عاشقان ِ‌همیشه می گنجانم،
انگشتانم،
برای شمردنشان
کم می اید!
دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 10 11 1388 13:57

آیه های زمینی را میتوان از اولین حرکتهای شعر ایران به سوی شعر مدرن شناخت.در این 
شعر (بر خلاف گذشته و حتی شعر نیمایی) استعاره ها کاربرد فانتزی ندارند و بیشتر به 
روی معنی نمادین در حرکت های درون متنی تاکید شده... مانند این شعر در شعر آن زمان 
بسیار کم است و میتوان از بین این اشعار به شعر بلند ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد 
از فروغ یا بیوه سیاه از نصرت رحمانی که آخرین شعر او بود اشاره کرد.

آیه های زمینی

آنگاه
خورشید سرد شد
و برکت از زمین ها رفت
و سبزه ها به صحرا ها خشکیدند
و ماهیان به دریا ها خشکیدند
و خاک مردگانش را
زان پس به خود نپذیرفت
شب در تمام پنجره های پریده رنگ
مانند یک تصور مشکوک
پیوسته در تراکم و طغیان بود
و راهها ادامه خود را
در تیرگی رها کردند
دیگر کسی به عشق نیندیشد
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچ کس
دیگر به هیچ چیز نیندیشید
در غارهای تنهایی
بیهودگی به دنیا آمد
خون بوی بنگ و افیون می داد
زنهای باردار
نوزادهای بی سر زاییدند
و گاهواره ها از شرم
به گورها پناه آوردند
چه روزگار تلخ و سیاهی
نان نیروی شگفت رسالت را
مغلوب کرده بود
پبغمبران گرسنه و مفلوک
از وعده گاههای الهی گریختند
و بره های گمشده
دیگر صدای هی هی چوپانی را
در بهت دشتها نشنیدند
در دیدگان آینه ها گویی
حرکات و رنگها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت
و بر فراز سر دلقکان پست
و چهره وقیح فواحش
یک هاله مقدس نورانی
مانند چتر مشتعلی می سوخت
مرداب های الکل
با آن بخار های گس مسموم
انبوه بی تحرک روشن فکران را
به ژرفنای خویش کشیدند
و موشهای موذی
اوراق زرنگار کتب را
در گنجه های کهنه جویدند
خورشید مرده بود
خورشید مرده بود و فردا
در ذهن کودکان
مفهوم گنگ گمشده ای داشت
آنها غرابت این لفظ کهنه را
در مشق های خود
با لکه درشت سیاهی
تصویر می نمودند
مردم
گروه ساقط مردم
دلمرده و تکیده و مبهوت
در زیر بار شوم جسد هاشان
از غربتی به غربت دیگر می رفتند
و میل دردناک جنایت
در دستهایشان متورم میشد
گاهی جرقه ای جرقه ناچیزی
این اجتماع ساکت بی جان را
یکباره از درون متلاشی می کرد
آنها به هم هجوم می آوردند
مردان گلوی یکدیگر را
با کارد میدریدند
و در میان بستری از خون
با دختران نا بالغ
همخوابه میشدند
آنها غریق وحشت خود بودند
و حس ترسناک گنهکاری
ارواح کور و کودنشان را
مفلوج کرده بود
پیوسته در مراسم اعدام
وقتی طناب دار
چشمان پر تشنج محکومی را
از کاسه با فشار به بیرون می ریخت
آنها به خود فرو می رفتند
و از تصور شهوتناکی
اعصاب پیر و خسته شان تیر میکشید
اما همیشه در حواشی میدانها
این جانیان کوچک را می دیدی
که ایستاده اند
و خیره گشته اند
به ریزش مداوم فواره های آب
شاید هنوز هم در پشت چشمهای له شده در عمق انجماد
یک چیز نیم زنده مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاش بی رمقش می خواست
ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها
شاید ولی چه خالی بی پایانی
خورشید مرده بود
و هیچ کس نمی دانست
که نام آن کبوتر غمگین
کز قلب ها گریخته ایمانست
آه ای صدای زندانی
آیا شکوه یأس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد ؟
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صدا ها ...
دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 10 11 1388 13:56


مگر کور باشد نقاشی 

که به دیدن تو چهره تصویر کند

که انگشت به دهان میماند

که گر این کار از بشری ساخته بود

نه سنگی بود یارای به دوش کشیدن بار تصویر تو

نه قلمی این چنین توانا

به نقش زدن

*

بازدم سحر گاهیت بشارت بهاران است

نسیمی (ا)ست که جهان را مینوازد

خوشا خزانی که از آه سرد تو آغاز میشود

باران به لبخند تو مانند است

شکوهناک میبارد و 

دلگیر میانجامد

و صدایت آنی (ا)ست 

که به آزادی و عشق بدل میکند شعر را

*

آه اگر تاب تحمل ات در من بود...

توان ایستادن به زیر نگاهت

توان شنفتن سکوتت 

که آرامش بعد از طوفان بدان مانند است.

آه اگر در حضورت فکرم یخ نمیزد و

زبانم در التهاب جنبیدن بند نمیامد

آه اگر به دیدارت

دست هایم به گرفتن دستهای تو

وا نمیماند و

سراسر وجودم درمانده نمیشد

از گفتن دوستت دارم.
دسته ها : متن و شعر زیبا
شنبه 10 11 1388 13:53

ازطریق 3رنگ 

میتوانید از طریق 3 رنگ، سرنخ های شگفت انگیزی بدست آورید آیا تا بحال میدانستید که 
رنگهای سبز و بنفش و نارنجی (( رنگ های فرعی)) میتوانند نشان دهنده آرزوها و 
نیازهای شما در روابط عاطفی باشند؟ اگر یکی از این رنگ ها را انتخاب کنید می توانید 
از روی آن تشخیص دهید که شخصیت شما جذب چه تیپ مردهایی می شود، که البته شامل مرد 
ایده آل شما نیز می شود! اگر می خواهید از اسرار رنگها سر در بیاورید، و بفهمید که 
تاثیر و معنای آنها در زندگی شما چیست این تست کوتاه را انجام دهید مرحله 1: رنگ 
مورد علاقه خود را انتخاب کنید 

به رنگ های زیر نگاه کنید، و هر یک را که بیشتر از سایرین دوست می دارید انتخاب 
کنید: -البته لازم نیست رنگی را انتخاب کنید که در لباس پوشیدن و آرایش خود به کار 
می برید 


سبز بنفش نارنجی 


مرحله 2: نتیجه 


حال که رنگ مورد علاقه خود را انتخاب کردید، نگاهی به تفسیر آن بیندازید تا با شیوه 
های عشق ورزی خود آگاه شوید، و بدانید که خصوصیات اخلاقی مرد ایده آلتان چگونه است 


اگر رنگ منتخب شما سبز باشد 


زمانی که برای اولین بار با مردی ملاقات می کنید رفتار شما باعث می شود که او از 
همان آغاز سفره دلش را برای شما باز کنید و در مورد زندگیش با شما صحبت کند. شما 
راحتی و آرامش را به فرد مقابل منتقل می کنید و او احساس می کند که تحت حمایت کامل 
و همه جانبه شما قرار گرفته است 

شما از همان آغاز به راحتی می توانید تشخیص دهید که فرد مقابل چه نیازهایی دارد. 
شما به غرایز خود اعتماد می کنید و به نداهای درونیتان گوش می سپارید و از همین 
طریق متوجه می شوید که او در رابطه چه چیزی را طلب می کند 

نکته قابل توجهی که در شما وجود دارد توانایی کسب اطلاع از طرف مقابل است. شما از 
این طریق حس کنجکاوی خود را تطمیع می کنید 

در نهایت شما با کسی ازدواج می کنید که بتواند آسایش و امنیت را برای شما به ارمغان 
آورد. شما صاحب خانه ای پر از بچه می شوید، از نظر مادی بی نیاز هستید، برای همسر 
خود ارزش قائل می شوید و او نیز به شما احترام می گذارد. مرد ایده آل شما باید 
دارای یک شخصیت ثابت باشد"سبزی ها" با مردهای با ثبات و قاطع ازدواج می کنند 

اخطار: شما همواره با روی باز با دنیای اطراف خود ارتباط برقرار می کنید و انسان 
پاک و معصومی هستید. داشتن این خصوصیات اندکی کار شما را در پیدا کردن مرد ایده 
آلتان دشوار می کند. بیشتر افراد نمی توانند شخصیت واقعی شما را به درستی بشناسند 
به همین دلیل زمانی که با خود واقعی شما مواجه می شوند ممکن است شکه شده و نا امید 
گردند، زیرا ممکن است که شما با معیارهای ذهنی آنها مطابقت نداشته باشید 


اگر رنگ منتخب شما بنفش باشد 


در اولین ملاقات بیشتر جذب انرژی و تحرک فرد مقابل می شوید، اما در واقع شما به 
مردی علاقمند هستید که در کنار او احساس راحتی کنید و از او آرامش بگیرید. رمز 
موفقیت شما در مقابل مردها گیرایی، جذبه و هیجانتان است. شما سرشار از ذوق و اشتیاق 
هستید به همین دلیل آقایون نیز احساس می کنند که زندگی شان در کنار شما مهیج و جالب 
خواهد شد 

شما وفادار و وظیفه شناس هستید و ارتباط عاطفی برای شما یک امر جدی تلقی می شود 


اگر فردی را برای ازدواج انتخاب کردید، به این معناست که او تمام معیارها و ملاک 
های مورد نظر شما را دارا بوده که توانسته به این مرحله راه پیدا کند. در ضمن لازم 
به ذکر است که شما برای وضعیت ظاهری افراد اهمیت خاصی قائل هستید. "بنفشی ها" با 
مردهای خوش تیپ و قیافه ازدواج می کنند 

اخطار: بهتر است اگر فرد مناسب پیدا شد اندکی به او فرصت دهید و شروع نکنید به حدس 
زدن خصوصیات اخلاقی او. بهتر است وی را بر اساس رفتارش ارزیابی کنید نه اینکه او را 
با مرد ایده آل ذهنی خود مقایسه کنید 


اگر رنگ منتخب شما نارنجی باشد 


شما یک فرد جذاب، دوست داشتنی، مهربان و خونگرم هستید و با این خصوصیات می توانید 
دل مردها را بدست آورید. باید حقیقت را لمس کنید تا بتوانید آنرا باور کنید. با 
رفتار خود به دیگران نشان می دهید که به حرف های آنها گوش می دهید و برایشان ارزش 
قائل هستید 

به راحتی فریفته ظاهر افراد می شوید اما جای هیچ گونه نگرانی وجود ندارد چراکه 
ازدواج شما همیشه از روی عقل و منطق می باشد 

شما جذب مردهای با هوش می شوید و هنگامیکه به او بله گفتید، بله شما به معنای تا 
ابد و همیشه و در رنج و شادی است. شما با مردی ارتباط برقرار می کنید که بتوانید از 
او چیزی بیاموزید. "نارنجی ها" با مردهای با هوش ازدواج می کنند 

اخطار: شما فردی هستید که سعی می کنید نقاط ضعف و منافذ حساس و نفوذ پذیر خود را 
پنهان کنید، تنها چیزی که فرد مقابل می تواند در شما ببیند استحکامات زیرکانه است. 
او احتمالا در مورد شخصیت اصلی شما دچار اشتباه می شود. سعی کنید در طول زمان وی را 
با کاراکتر واقعی تان آشنا کنید.
شنبه 10 11 1388 13:50

باد می وزد … 

میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی 

تصمیم با تو است . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

دوست داشتن بهترین شکل مالکیت 

و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

خوب گوش کردن را یاد بگیریم… 

گاه فرصتها بسیار آهسته در میزنند . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

اگر یک روز هیچ مشکلی سر راهم نبود ، میفهمم که راه را اشتباه رفته ام . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

وقتی از شادی به هوا میپری ، مواظب باش کسی زمین رو از زیر پاهات نکشه . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

مهم بودن خوبه ولی خوب بودن خیلی مهم تره . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

فراموش نکن قطاری که ار ریل خارج شده ، ممکن است آزاد باشد 

ولی راه به جائی نخواهد برد . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

انتخاب با توست ، میتوانی بگوئی : صبح به خیر خدا جان 

یا بگوئی : خدا به خیر کنه ، صبح شده . . 

( وین دایر ) 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

اگر در کاری موفق شوی ، دوستان دروغین و دشمنان واقعی 

بدست خواهی آورد . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

قلب شکستن هنر انسان هاست ، گر شکستی قلبی 

فردا میشکند دگری قلب تو را . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 



زندگی کتابی است پر ماجرا ، هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

مثل ساحل آرام باش ، تا مثل دریا بی قرارت باشند . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 



جائی در پشت ذهنت به خاطر بسپار ، که اثر انگشت خداوند بر همه چیز هست . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

یک دوست وفادار تجسم حقیقی از جنس آسمانی هاست 

که اگر پیدا کردی قدرش را بدان . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

همیشه خواستنی ها داشتنی نیست ، همیشه داشتنی ها خواستنی نیست . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

بیا لبخند بزنیم بدون انتظار هیچ پاسخی از دنیا . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

به کم نور ترین ستاره ها قانع باش ، چراکه چشم همه به سوی پر نور ترین ستاره هاست . 
. . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

فکر کردن به گذشته ، مانند دویدن به دنبال باد است . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

کسی که به فکر درست کردن آینده خودش نیست ، نمیتونه آینده کسی باشه . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

آدمی ساخته افکار خویش است ، فردا همان خواهد شد که آنروز به آن می اندیشد . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

امروز را برای ابراز احساس به عزیزانت غنمینت بشمار 

شاید فردا احساس باشد اما عزیزی نباشد . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

هیچ وقت به خدا نگو یه مشکل بزرگ دارم 

به مشکل بگو من یه خدای بزرگ دارم . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

اگر صخره و سنگ در مسیر رودخانه زندگی نباشد 

صدای آب هرگز زیبا نخواهد شد . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

کسی را که امیدوار است هیچگاه نا امید نکن ، شاید امید تنها دارائی او باشد . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

شاد بودن تنها انتقامی است که میتوان از دنیا گرفت ، پس همیشه شاد باش . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

توی دنیا دو نفر باش یکی واسه خودت و یکی برای دیگری 

واسه خودت زندگی کن و برای دیگری زندگی باش . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

هیچ گاه از دوست داشتن انصراف نده ، حتی اگه بهت دروغ گفت 

بازم بهش فرصت جبران را بده . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

همیشه یادمان باشد که زندگی پیمودن راهی برای رسیدن به خداست 

و قدم هایمان باید طوری باشد که حتی دانه کشی زیر پایمان له نشود . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

برای روز های بارانی سایه بانی باید ساخت / برای روزهای پیری اندوخته ای باید داشت 
. . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

زندگی همچون بادکنکی است در دستان کودکی 

که همیشه ترس از ترکیدن آن لذت داشتن آن را از بین میبرد . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

برای آنان که مفهوم پرواز را نمیفهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر میشوی . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

برنده میگوید مشکل است اما ممکن 

بازنده میگوید ممکن است اما مشکل . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

فرق است بین دوست داشتن و داشتن دوست 

دوست داشتن امری لحظه ایست 

ولی داشتن دوست استمرار لحظه های دوست داشتن است . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

…. 

وقتی پایت خواب می رود نمی توانی درست راه بروی لنگ می زنی! 

وقتی قلبت خواب می رود نمی توانی درست فکر کنی عاشق می شوی . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

اگر روزی عقل را بخرند و بفروشند ما همه به خیال اینکه زیادی داریم فروشنده خواهیم 
بود 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

علف هرز چیه؟؟! 

گیاهی که هنوز فوایدش کشف نشده . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛ 

با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود 

شک دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

زنان هوشیارتر از آن هستن که مردانگی خود را به همسران خود نشان بدهند . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

تاریک ترین ساعت شب درست ساعات قبل از طلوع خورشید است 

پس همیشه امید داشته باش . . . 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

چه خوب می شد اگر ، اطلاعات را با عقل اشتباه نمی گرفتیم و عشق را با هوس 

و حقیقت را با واقعیت و حلال را با حرام و دنیا را با عقبی و رحمان را با شیطان. . 
شنبه 10 11 1388 13:48


فیل 
اگه گفتین یک فیل بره بالای درخت چی میشه؟ 

یک فیل از زمین کم میشه

اگه دوتا فیل بره بالای درخت چی میشه؟

دوتا فیل از زمین کم میشه

اگه سه تا فیل بره بالای درخت چی میشه؟

سه تا فیل از رو زمین کم میشه

اگه ?تا فیل بره بالای درخت چی؟

چهار تا فیل روی درخت میشه

اگه ?تا فیل بره بالا چی؟

درخت میشکنه چون خیلی دیگه سنگین میشه

حالا یک فیل چطوری میتونه از رو درخت بیاد پائین؟

سوار یک برگ میشه میاد پائین

چطوری ?تافیل سوار یک فولکس میشن؟

دوتا جلو و ?تا عقب میشینن

چطوری ??تا فیل سوار بنز میشن؟

بنز رو میفروشن ?تا فولکس میخرن بعد ?تا ?تا سوار میشن

چطور میشه که یک برگ بیفته روی یک سوسمار و سوسمار له بشه؟

همون برگی میفته که فیله سوارش شده بود.

یک اقائی ????تا اجر داشته با ???تاش خونه میسازه اون آجر اضافه رو چیکار میکنه؟

میندازتش دور

یک اقائی یک سگ داشته یک کلاه رو سرش بوده و سوار یک فولکس بدون سقف داشته با سرعت 
میرفته یهو باد میزنه کلاهشو میبره.

سگه میپره پائین و دنبال کلاهه میره بعد از یک ساعت یک چیز توی دهنش برمیگرده. اگه 
گفتین توی دهن سگه چی بود؟

همون آجره که مرده اندخته بود دور.

 

دسته ها : طنز - چیستان
شنبه 10 11 1388 13:43
عطر آشنایی !
تو ای یگانه ی من !
تو ای همیشه بهار !
سکوت را بشکن ، لب به گفتگو بگشا
چرا زبان نگاه مرا نمی فهمی ؟
مگر نگاه پر اشک من سخنگو نیست ؟
مگر به جان تو از عاشقی هیاهو نیست ؟

چه روزها که ندیدم تو را و در دل من 
غم جدایی و اندیشه وصال تو بود
به شام خلوت من در فضای تنهایی
چه ماهها که نبودی تو و ، خیال تو بود .

سخن ز هجر تو در گوش آسمان گفتم 
به جای اشک ، ز چشمش گل ستاره چکید 
حدیث قهر تو را تا که آفتاب شنید –
ز دیدگان درخشان او شراره چکید .

ز دوری تو سخن با ستارگان گفتم
هزار لرزه به جان ستارگان افتاد
صدای گریه من در سکوت خلوت شب –
چنان نشست که مرغ شب از صدا افتاد.

تو ای بهشت خدا !
بیا به پاس دل من از این سفر بگذر
سفر مکن که مرا طاقت جدایی نیست 
ز سر بگیر به یک بوسه ، آشنایی را
که هیچ عطر به از عطر آشنایی نیست .

به خواب دوش تو را دیدم ای ستاره بخت !
مرو که تازه کنی یاد خواب دوشین را 
تو باز آمده ای از سفر که بار دگر –
به بوسه باز کنی آن لباس نوشین را

مرو مرو که نلرزد ستاره در دل شب 
مرو که اشک غم از چشم آسمان نچکد 
جدامشو ز من ای پای تا به سر نوشین 
مرو از غزل مرغ شب فغان نچکد

(( مهدی سهیلی ))
دسته ها : متن و شعر زیبا
پنج شنبه 8 11 1388 22:42
بی خبر آمده ای
باز در خواب شبم
کاش هرگز نشود
صبح و بیدار شوم


کاش می گفتی که من
دل چراغانی کنم
سر راهت گل سرخ
باز قربانی کنم

کاش می گفتی که من
گل میخک بخرم
به سراپرده ی شب
عطر پیچک بزنم

کاش می گفتی که من 
سبز بر تن بکنم
جای پاهای تو را
شمع روشن بکنم

کاش می گفتی که من
نور پر پر بکنم
تا می ایی به شبم
چشم خود تر بکنم

کاش این خواب مرا
ببرد تا دم مرگ
شب پاییزی من
خالی است از همه رنگ

کاش اما
....
صبح شد
آسمان شد آبی
جایت اینجا خالی
بی خبر آمدی و
بی خبر هم رفتی
دسته ها : متن و شعر زیبا
پنج شنبه 8 11 1388 22:39
خونه مون عیدا پر مهمونه
می رن مهمونا از اونا فقط
آشغالِ میوه به جا می مونه !
کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟
کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه !
جعبه خالی ِ شیرینی هنوز
گوشه ی طاقچه پیش گلدونه
عطرش پیچیده تا آشپزخونه
شیرینیش کجاست ؟ خدا می دونه
می رن مهمونا از اونا فقط
جعبه ی خالی به جا می مونه !
از بس خونه رو به هم می ریزن
آدم مثل اسب(!) تو گِل می مونه
یکی نیست بگه خداوکیلی
جای پوست پسته توی قندونه ؟!
قند نصفه ی عموجون هنوز
خیس و لهیده ته فنجونه
حالا خداییش قندش مهم نیست
کنار اون قند نصف دندونه !
می رن مهمونا از اونا فقط
نصفه ی دندون به جا می مونه !!
پسته ی خندون ، بادوم شیرین
فندق در باز ، مال مهمونه
« پرسید زیر لب یکی با حسرت » :
که از این آجیل، به غیر از تخمه،
واسه ما بعدها چی چی می مونه ؟
  

شعر از مهدی استاداحمد

دسته ها : طنز
پنج شنبه 8 11 1388 22:35
گله میکرد ز مجنون لیلی


که شده رابطه مان ایمیلی


حیف از آن رابطه ی انسانی


که چنین شد که خودت میدانی


عشق وقتی بشود دات کامی


حاصلش نیست به جز ناکامی


نازنین خورده مگر گرگ تو را ؟


برده به دات کام و دات ارگ تو را؟


بهرت ایمیل زدم بیشترک


جای سابجکت نوشتم به درک


به درک گر دل من غمگین است


به درک گر غم من سنگین است


به درک رابطه گر خورده ترک


قطع آن هم به جهنم به درک


آنقدر دلخور از این ایمیلم


که به این رابطه هم بی میلم


مرگ لیلی نت و مت را ول کن


همه را جای OK کنسل کن


OFF کن کامپیوتر را جانم


یار من باش و ببین من ON ام


اگرت حرفی و پیغامی هست


روی کاغذ بنویس با دست


نامه یک حالت دیگر دارد


خط تو لطف مکرر دارد


خسته از Font و ز Format شده ام


دلخور از گردلی @ ( ات ) شده ام


کرد رپلای به لیلی مجنون


که دلم هست از این سابجکت خون


باشه فردا تلفن خواهم کرد


هر چه گفتی که بکن خواهم کرد


زودتر پیش تو خواهم آمد


هی مرتب به تو سر خواهم زد


راست گفتی تو عزیزم لیلی


دیگر از من نرسد ایمیلی


نامه ای پست نمودم بهرت


به امیدی که سر آید قهرت...

دسته ها : طنز
پنج شنبه 8 11 1388 22:32

شباهت آقایون با ماشین چمن زنی در چیست؟
هر دو خیلی سخت به کار می افتند، در هنگام کار سر و صدای زیاد ایجاد می کنند و حتی نیمی از وقت را هم نمی توانند به درستی کار کنند

چرا مردان تنها در نیمی از زندگی خود با بحران مواجه هستند؟
زیرا آنها در تمام طول زندگی خود در دوران نوجوانی به سر می برند

شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید؟
زنی که به او نشان دهد چگونه می تواند از آنها استفاده کند

آقایون لباس هایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟
"کثیف" و " کثیف اما قابل پوشیدن"

برای درست کردن پاپ کُرن به چند مرد نیاز است؟
سه تا، یک نفر ماهیتابه را بر روی گاز نگه میدارد و دو نفر دیگر گاز را تکان میدهند تا گرما به تمام سطح ماهیتابه برسد

خدا بعد از خلق مرد ها چه گفت؟
من می تونم کارمو بهتر از این انجام بدم

به یک مرد با نصف مغز چه می گویند؟
با استعداد

شباهت آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟
شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیز برای زمانی بیش از 60 ثانیه دوام نمی آورد 

اگر یک مرد و یک زن با هم از یک ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند کدامیک زودتر به زمین میرسد؟ 
خانم، چرا که آقا راه را گم می کند

چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟
به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند.

 

پنج شنبه 8 11 1388 22:23

آدم شانس آورد چون زنش نمی تونست بگه:
۱- من آدمت کردم..
۲- یه کم از شوهرمردم یادبگیر..
۳- چرا به اون زنه نگاه کردی؟
۴- هزارتا خواستگارداشتم..
۵- من خوشگلم یا اون دختـر ۱۸ ساله!؟


از دختـره میپرسن شوهر چند حرف داره؟ میگه اگه پیدا بشه حرف نداره


فرهنگ لغات زنان : 1.آره یعنی نه 2.نه یعنی آره 3.ما باید با هم حرف بزنیم یعنی بشین فقط گوش کن 4.هر کار دوست داری بکن یعنی بکن ولی بعد دهنت سرویسه 5.چقد منو دوست داری؟ یعنی یه گندی زدم می خوام بگم 6.دو دقیقه دیگه حاضرم یعنی دو ساعت علافی


می دونی چرا زنها بیشتر از مردها عمر می کنند؟


.


.


.


چون زن ندارن


یه ضرب المثل چینی میگه: اگه از دوران مجردی لذت نمیبری ازدواج کن!! اون وقت حتماً از فکر کردن به دوران مجردیت لذت می بری


یه ضرب المثل انگلیسی میگه: زبان زن آخرین عضوی است که در او می میرد.


یه ضرب المثل روسی میگه: زن آنچنان موجودی است که بی جهت شکایت دارد، تعمداً دروغ می گوید، آشکارا می گرید و مخفیانه می خندد.


یه ضرب المثل ایرلندی میگه: اگر خواستید موضوعی را همه بدانند، آن را به عنوان یک راز با یک زن در میان نهید و تاکید کنید که محرمانه است.


هیچ زنی برای پول ازدواج نمی کند،آنها زرنگ تر از آن هستند که این کار را بکنند، قبل از ازدواج با هر میلیونری اول عاشقش می شوند. (سسری پاویز)

وقتی خداوند مرد را آفرید دید او چنان که بایست تنها نیست پس همدمی برایش خلق کرد تا تنهایی اش را با شدت بیشتری احساس کند. (پل والری) 

 

پنج شنبه 8 11 1388 22:6

 سلام دوستان.این صحنه رو یکی از دوستام دیده.

من به زبون اون نوشتم: 

از در دانشکده که اومدم بیرون ماشین یکی از دخترای کلاس پنچر شده بود.تمام دخترای کلاس،شایدم دانشگاه بسیج شده بودن تایرعوض کنن 

وای خدا ...

چه سوژه ای ... 

می خواستن با قلم خط لب،قالپاق ماشین رو دربیارن.بعد شکوندن 20_10 تا قلم به این نتیجه رسیدن که نمیشه.حالا 17 نفری قالپاقو گرفتن. اونا بکش،ما بخند.اونا بکش،ما بخند (کلی ناخون خورد شد)

اخرش صاحب ماشین یادش اومد که تو صندوق یه وسیله هست،که بهش میگن پیچگوشتی و میشه با اون قالپاق رو در اورد (اگه یادش نمیاومد ...) 

خلاصه ... با هر بدبختی بود قالپاق در اومد.ما پسرا هم کلی تشویق کردیم (خوب یه رکورده، تو نیم ساعت قالپاق در اوردن)

حالا میخوان جک بزنن زیر ماشین میله کمکی جک گم شده بود (زرشک)رفتن از تو ماشین یکی دیگه از دخترا یه جک دیگه اوردن.

جک رو زدن زیر ماشین(با کلی بدبختی)ماشین راه افتاد اخه نه دستی کشیده بود نه تو دنده بود خوبه ماشین پنچر بود وگرنه باید می افتادن دنبالش.دوباره جک بزن زیر ماشین این دفه 5 دقیقه زودتر تموم شد 

قراره پیچ باز کنن 2 نفر رو آچارن 2 نفرم زور میزدن .نصف پیچ اااا رو که هرز کردن .ولی اخرش با هر بدبختی بود تایر رو در اوردن (دوباره تشویق شدن) 

تایر زاپاس رو از صندوق عقب در اوردن دیدن اونم پنچره (ای دل غافل)بازم مجبور شدن واسه 3 گیری از یکی دیگه از دخترا تایر قرض کنن

حالا بعد بستن تایر دیگه حال ندارن که پیچ ها رو ببندن، پیچای هرز شده رو که نبستن،بقیه رو هم با دست سفت کردن (چه زوری) بعد از جمع کردن وسیله ها و ناخون شکسته ها و قلم های خورد شده سوار ماشین شدن که برن 

50 متر نرفته بودن که تایر از ماشین جلو زد کف ماشین که ترکید.(حالا تو سراشیبی کی تایر رو بگیره ...)دختر بود که می دوید،پسر بود که از خنده ریسه میرفت 

اخرش که تایر رو گرفتن یکی از دخترا رفت به دربون دانشگاه گفت که بیاد براشون تایر رو جا بزنه .

 

دسته ها : مدیر وبلاگ - طنز
پنج شنبه 8 11 1388 22:1
X