• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 41
زمان آخرین مطلب : 6231روز قبل
محبت و عاطفه
                                   اگه يه روز فهميدی ۱۰۰۰ نفر دوست دارن بدون يکيشون منم

اگه يه روز فهميدی ۱۰۰ نفر دوست دارن بدون يکيشون منم

اگه يه روز فهميدی ۱۰ نفر دوست دارن بدون يکيشون منم

اگه يه روز فهميدی ۱ نفر دوست داره بدون اون منم

اگه يه روز فهميدی هيچ کس دوست نداره بدون من مردم

دوشنبه 6/1/1386 - 9:52
محبت و عاطفه

آب حیات من است خاک سر کوی دوست

گر دو جهان خرمیست ما و غم روی دوست

***

ولوله در شهر نیست جز شکن زلف یار

فتنه در آفاق نیست جز خم ابروی دوست

***

داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار

مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست

***

دوست به هندوی خود گر بپذیرد مرا

گوش من و تا به حشر حلقه هندوی دوست

***

گر متفرق شود خاک من اندر جهان

باد نیارد ربود گرد من از کوی دوست

***

گر شب هجران مرا تاختن آرد اجل

روز قیامت زنم خیمه به پهلوی دوست

***

هر غزلم نامه ایست صورت حالی در او

نامه نوشتن چه سود گر نرسد سوی دوست

***

لاف نزن سعدیا شعر تو خود سحر گیر

سحر نخواهد خرید غمزه جادوی دوست

دوشنبه 6/1/1386 - 9:48
محبت و عاطفه
توی قلبت جای واسه ای من نیست،نمی گم کسی را داری ،اما دیگر باورم شد ،که میخواهی تنهام بذاری ،دیگر دستهات را ندارم ،دیگر چشمهات مال من نیست ،اون نگاه جستجوگر این روزها دنبال من نیست،نمیگم داری میگردی دنبال یک عشق تازه ،اما کوله بار را بستی درب رو به کوچه بازه ،تو میری من نمی دونم که گناه من چه بوده ،اما هر دلیل باشه واسه ای رفتن تو زوده ،چی بگم من از درونم تو همه چیز را میدونی ،همه حیرتم از اینه چرا پیشم نمی مونی ،من هنوز نمی دانم تو مسافر کجای ،نمی دونم کجا میری توی این قرن بی وفائی
دوشنبه 6/1/1386 - 9:48
محبت و عاطفه
حرف دل خیلی زیباست اما نه به زیبایی تو...
نه به زیبایی و قشنگی عشق تو......
دوست دارم خیلی زیاد همین........!
دوشنبه 6/1/1386 - 9:47
محبت و عاطفه
آره تو راست می گی عشق بچه بازی نیست...
همن بهتر بری ما رو هم فراموش کن..
تو آبروی عاشقی رو پاک بردی دارم جدی میگم ...
تو برای من مردی...
تو که بریدی و دوختی و بهونه ساختی ...
اما بدون که تو عاشقی باختی ..
عشقو چه ارزون و مفت فروختی ..باختی ...باختی...
...رضا صادقی...
دوشنبه 6/1/1386 - 9:46
محبت و عاطفه
چگونه تو را پیدا کنم...
چگونه صدایت کنم...
وقتی در وجودم موج می زنی ؟؟؟؟
روزی رسد که مرگ عشق را باور کنی
روزی رسد که نامه های کهنه ام را مو به مو از بر کنی..
دوشنبه 6/1/1386 - 9:46
محبت و عاطفه
روزي رفتي بي آنکه به ياد آوري با قلبم چه کردي شايد از خاطرت برود که چگونه تنهايم گذاشتي و اگر فراموش کردي که چگونه عاشقم شدي تعجب نميکنم چون مي دانم که تظاهر به عاشق بودن کردي
دوشنبه 6/1/1386 - 9:46
محبت و عاطفه
آيا مي داني که دل از جنس چيست ؟
سنگ خاراست يا که گلبرگي نحيف
اشکهايم تو مي داني که چيست ؟
مي رود ارزان ز دستم اينچنين
ديدگانم سوي اين دنياي پير
آيا مي داني که در دنبال چيست ؟
دستهايم در لرزه و آشوب و شور
باز هم نمي داني که در دستان کيست !!
گامهايم را نمي دانم چرا ؟
مي فشارم روي اين خاک سياه
داد من در پرده ابهام من
آيا مي داني طنينش در کجاست ؟

اما مي دانم که در آفاق دور
روزگارم غرق در جادو و سحر
شعله اي دارد فروزان در سپهر
شعله اي هم رنگ خون
حاصل افسون آن آفاق دور
سرنوشتي از دو رنگ است
هم سفيد است هم سياه
رنگ برف و رنگ خاک
اسم آن خاکستريست
رنگ بعد از آتش است
رنگ ابهام و سئوال
هم سفيد است هم سياه !!!
دوشنبه 6/1/1386 - 9:45
محبت و عاطفه

سلام غصه های من

کاش امشب هرگز نمی اومد

کاش هرگز من بوجود نمی اومدم

کاش هرگز اشتباه نمی کردم

کاش هرگز عاشق نمی شدم

کاش هیچ وقت در عشقم رسوا نمی شدم

کاش تو این دنیا کسی رو نداشتم

کاش عشق وجود نداشت

کاش عشق و عاشقی فقط واسه خود خود خود خدا بود

کاش امشب بخوابم و دیگه بیدار نشم

کاش دیگه فردایی نباشه

دلم می خواد داد بزنم

داد بزنم خدایا خداوندا ای خداوند بی همتا ای خدای رحیم ای خدای رحمان ای تو که وجودم به وجودت چرا .....

چرا اینقدر بنده ات رو عذاب می دی مگه چه گناهی کرده مگه پا گذاشتن تو ای دنیا جرمه مگه زندگی کردن گناهه مگه صاف بودن گناهه مگه دوست داشتن گناهه مگه آدم بودن گناهه

آخه من چه گناهی کردم که این جوری باید بسوزم

تا دو روز روزم خوشه

سرم به کارم بند می شه دلم به چیزی بند می شه

دوباره باید .............

خدایاااااااااااااااااااااؠ§اااااااااااااااا

خدایا ازت صادقانه میخوام ازت خواهش می کنم التماس می کنم یا کمک کن مشکلاتمو رو حل کنم یا دیگه نمی خوام تو این دنیا باشم دیگه خسته شدم تا کی به خودم امید به زندگی بدم تا کی خودم رو گول بزنم

وقتی فردایی نیست من منتظر چی باشم

دیگه نمی تونم چیزی بگم نمی دونم کی می خواد تموم بشه

کاش هرگز به این دنی پا نمی گذاشتم

کاش تو اولین روز زندگیم .................

تموم خوشیهام که خیلی کمه تقدیم دوستان عزیزم

همه ی غصه ها ی شما واسه من

به امید رهایی

به امید دیدار

با چشمانی گریان غصه ادامه دارد ....

دوشنبه 6/1/1386 - 9:45
محبت و عاطفه

دلم گرفته آسمون نمی تونم گریه کنم شکنجه میشم از خودم نمی تونم شکوه کنم انگاری کوه غصه ها رو سینه من اومده آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده

دوشنبه 6/1/1386 - 9:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته