• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 8449

پرسش

با سلام
÷سا مدرنیسم یعنی چه ؟
ببخشید كه سوالم مربوط به این قسمت نمی باشد ولی اگر جواب دهید ممنون می شوم

پاسخ

خواهر محترم!
سؤال شما مربوط به همین قسمت است. هر گونه سؤالی را كه به نحوی با اعتقادات مربوط باشد، می توانید از این بخش سؤال كنید.

اصطلاح "پست مدرنیسم" یا "پسا مدرنیسم" اولین بار از سوی "آرنولد توین بی" در سال 1939 ابداع شد، و بعدها در سال 1960 در نیویورك توسط هنرمندان و منتقدان، و سپس توسط نظریه پردازان اروپائی در دهه 70 واژه مذكور استعمال شد و رواج یافت.

"فستر" یكی از تحلیل گران "پست مدرنیسم" در بررسی مفهومی این واژه به بیان دو گونه طرز تلقی از پست مدرنیسم اشاره كرده است:

تلقی اول مربوط به تعریف و بیانی است از "پست مدرنیسم" كه آنرا در مقابل "مدرنیسم"، و طرد كننده آن می داند.

و تلقی دوم مربوط به تعریف و بیانی است كه "پست مدرنیسم" را مولود "مدرنیسم"، و نشات گرفته از آن می شناسد.

دیدگاه اول "پست مدرنیسم" را ویرانگر "مدرنیسم"، و در برابر آن معرفی می كند؛ در حالی كه دیدگاه دوم آن را پروش یافته و تكامل یافته دامان "مدرنیسم" می شمارد.

"‌لیوتارد" (Lyotard) نماینده بیان اول و "جیمسن" (Jameson) نماینده طرز تفكر دوم می باشد.

برداشت دیگری هم از "پست مدرنیسم" هست كه حكایت از طرز تفكری میانه نسبت به دو نگرش بالا دارد. "پست مدرنیسم" را در نگرش اخیر باید به نوعی احیاگر "مدرنیسم" تلقی كرد. « زیگوت بومن » نماینده این تعریف است.

این دیدگاه مدعی است كه مدرنیته در اثر فشار ناشی از توهمات واهی و بی جا به گمراهی و بیراهه كشانده شده، و مدرینته با این وضعیت بر باد رفتن امیدها و بی ثمری تلاشهایش را به نمایش می گذارد. در این دیدگاه هنر "پست مدرنیسم" این است كه موجی ایجاد كند تا وضعیت پدید آمده را به گونه دیگر رقم زند، و با آن به نوعی سبب ادامه حیات مدرنیته باشد.

با این وجود، به نظر نگارنده، اگر چه "پست مدرنیسم" عكس العمل منطقی وجود و سیطره "مدرنیسم" در قرون اخیر بوده است، نمی توان تفاوت های اساسی را كه بین مبانی "پست مدرنیسم" و "مدرنیسم" وجود دارد، نادیده گرفت، و به سبب بعضی اشتراكات ـ كه بین هر دو تفكری كه فرض شود، هست ـ آن دو را در یك مقوله و نحله جای داد.

در حقیقت، "پست مدرنیته" مولود بحران ذاتی "مدرنیته" ـ و نه مولود خود "مدرنیته" ـ است.

پست مدرنیست ها اساساً گرایش انتقادی و سلبی نسبت به باورها و مفروضات مدرنیته و عصر روشنگری دارند.

"پست مدرنیسم"، در مقایسه با مدرنیته، انقلابی در محتوا و تحولی در دیدگاه و شیوه تفكر، و زندگی بر اساس آن است، و تا سطوح جامع تر و وسیع تری از فرهنگ را در معرض تاثیر خود قرار می دهد.

ویژگیهای پست مدرنیسم:

به طور اجمال شاید بتوان گفت: "پست مدرنیسم" مدعی است كه انسان به دلیل وابستگی به فرهنگ، زبان، آداب و رسومش نمی‌تواند داوری خوبی برای ارزیابی فرهنگ ها باشد و بگوید كدام فرهنگ خوب است و كدام بد، و هرگز نمی بایست به دیگر فرهنگها به دیده تحقیر بنگرد.

نگارنده معتقد است كه اگر چه این كلام به گونه ای قابل دفاع قابل طرح است، ولی گاه مسالك مختلف پست مدرن، این رأی را با آراء باطل و غیر قابل دفاع دیگری همراه كرده اند كه می بایست در قضاوت در باره آن احتیاط كرد.

ویژگیهای عنصری و محتوایی شاخص "پست مدرنیسم" را می توان این چنین بیان كرد:

1ـ نفی كلیت و جامعیت از هر گونه فكر و عقیده و اندیشه:

یعنی دیگر نمی توان از یك عقیده و عقلانیت كلیت یافته و جهان شمول سخن گفت. آنچه در اندیشه پست مدرن مطرح است این است كه باید از عقل ها و بینشها و اندیشه ای متكثر سخن به میان آورد.

بر این اساس در نگاه پست مدرن توجه انسان، از كلی گرایی و كلی سازی، به نوعی دمكراسی باز و تكثر گرایانه منعطف می باشد.

نظریه پردازان پست مدرن مدعیند كه هیچ استاندارد معین و مشخصی در مورد باورها وجود ندارد.

شاید بتوان گفت كه به تبع همین دیدگاه است كه در فلسفه پست مدرن، به جای تاكید بر هویت واحد و منسجم فرد و اجتماع انسانی، بر دگرگونی و بی ثباتی در هویت فرد و اجتماع تاكید می شود، و به انكار تمامی مفاهیم مشترك و متعالی مربوط به سرشت انسانی می پردازد.

و باز به همین خاطر است كه به نظر این مسلك عصر ایدئولوژی پایان پذیرفته است. در دیدگاه پست مدرن، ارزشها و ضد ارزشها، و همچنین بایدها و نبایدها، و به عبارتی ایدئولوژی، به سبب آن كه با اعتقاد به یك سری اصول و موازین ثابت و فراگیر و جمعی ملازم است، مطرود است.

2ـ برخورد انتقاد آمیز نسبت به هر نوع معرفت شناسی:

در واقع فلسفه پست مدرن ارزش زائد الوصفی برای تفكر انتقادی قائل است؛ تا حدی كه در این انتقاد به حد یقفی نمی تواند برسد. آثار این اندیشه در آراء پست مدرن ها در باره سرشت انسانی، تاریخ، الهیات و متافیزیك قابل تشخیص است.


در خاتمه شایان ذكر است كه علیرغم آن كه گاه "پست مدرنیزم" را به عنوان پایان عصر دین معرفی می كنند، بعضی به درستی آن را آغاز ایمان دینی سنتی ـ و البته نه به قرائت فلسفی آن ـ تعبیر كرده اند. به تعبیر دیگر، این مكتب به اصل بازگشت به ایمان و التزامات ایمان سنتی اشعار دارد. و در حقیقت چنین فلسفه ای بیانگر امكان بازسازی ایده های مذهبی فراموش شده است.

نگارنده معتقد است آنچه از لوازم "پست مدرنیسم" كه با دین ناسازگار است، نه از لوازم غیر قابل اجتناب آن، بلكه ناشی از پیشفرضهایی است كه از مدرنیته بر آن تحمیل شده و باز مانده است.

به طور خلاصه اگر "پست مدرنیسم" را با انكار وحی و حجیت آن همراه كنیم، به نسبیت و شكاكیت و همه تالی فاسدهای دیگری كه بر آن برشمرده اند، مبتلا خواهیم شد؛ ولی اگر آن مقدمه فاسد را ـ كه از قضا بازمانده دوران تفكر مدرن است ـ كنار بگذاریم، نیاز به تلقی سنتی و به تعبیری ضرورت پناه به ایمان را می توان به عنوان ثمره این دیدگاه پذیرفت.

بحث تفصیلی در این باره مجال دیگری می طلبد. همین مقدار هم شاید از مستوای آنچه شما ـ سؤال كننده جوان و برومند! ـ در سؤال خود درخواست كرده بودید، فراتر بوده باشد.

اگر دشواری و ابهامی در بیان بود با ما مطرح كنید. گفتگو با جوانان فكور و اندیشمند برای ما مایه افتخار و ابتهاج است.

التماس دعا.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : دوشنبه 5/3/1382 | پاسخ : دوشنبه 5/3/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 75 بار

تگ ها :

UserName