• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 74972

پرسش

آیا مبانی فلسفی و عرفانی با مكتب نبوی
مطاقبت دارد؟

پاسخ

با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
این سؤال و سؤال كد 74699(به این سؤال و جواب مراجعه كنید) سؤال هائی است كه تحقیق در آن سال ها تلاش علمی می خواهد، و علی القاعده خالی از استنباط و اجتهاد شخصی هم نیست. یعنی اگر منتظرید كه همه متفق القول بگویند مبانی فلسفه وعرفان مورد تأیید اهل بیت و قرآن هست یا نه، انتظار بی موردی است؛ هر كس به حسب برداشت خود ممكن است نظری داشته باشد.
تحقیق اجتهادی در این باره منوط به گذر از مراحل ذیل نیاز دارد. 1. درك درست مبانی فلسفه و عرفان، كه حود سال ها تلاش علمی و تلمذ نزد اساتید فن می خواهد. 2. گردآوری آیات و روایات معتبر مربوط به این مبانی یا لوازم آنها. 3. داوری محققانه و بدون تأویل از این آموزه ها و جمع بندی نهائی آن.
باید به عرض برسانیم كه این میدان معركه آراء است.
شاید بتوان چنین جمع بندی كرد كه سه نظریه در این موضوع هست:
یكی رأی فلاسفه و حكمای اسلامی است كه بین آموزه های دینی و حكمت و فلسفه و عرفان هماهنگی كامل می بینند. اینها معتفدند كه می توان ـ و گاه می بایست ـ بسیاری از آموزه های دینی را با كمك فلسفه و عرفان شناخت؛ و هرگاه اختلافی هست، توهمی بیش نیست، و با تأمل می توان آن را رفع كرد.
همین امر باعث شده است كه در سده های اول اسلامی فلسفه یونان مورد اقبال بسیاری از دانشمندان دینی واقع شد، و در این فرهنگ رشد یافت.
به فرموده شهید مطهری فلسفه یونان با 200 مسأله وارد جهان اسلام شد، و در پرتو فرهنگ اسلامی(مبتنی یا لااقل هماهنگ با وحی و آموزه های دینی) به 800 مسأله ارتقاء یافت و همچنین از نظر كیفی متكامل شد.
ایشان مسائل كنونی فلسفه را به چهار قسمت تقسیم می كند:
1. مسائلی كه تقریبا به همان صورت اولی كه ترجمه شده باقی مانده اند.
2. مسائلی كه فلاسفه اسلامی آنها را تكمیل كرده اند.
3. مسائلی كه گرچه نام و عنوان آنها همان است، اما محتوا به كلی تغییر كرده اند.
4. مسائلی كه حتی نام و عنوانش تازه و بی سابقه است.(ر.ك. به مجموعه آثار شهید مطهری، ج5، ص26 و 27)
برخی حكیمان متأله معتقدند كه برخی خطب نهج البلاغه سرنوشت و مسیر فلسفه را عوض كرده است.(ر.ك. به حكمت نظری و عملی در نهج البلاغه آیة الله جوادی آملی)
در لابلای آثار فیلسوفان و عارفان مسلمان ـ بخصوص از ملاصدرا به این سو ـ آیات و روایات زیادی به عنوان مؤید در كنار استدلالات فلسفی به چشم می خورد.
علامه طباطبائی در مقدمه المیزان شروع نهضت ترجمه متون فلسفی و عرفان در جهان اسلام را مصادف با دوران تأویلهای ناروا و غیرصحیح آیات قرآن بر اساس این مكاتب می داند؛ اما به مرور بخصوص در شیعه این آموزه های فلسفی و عرفانی شكل درست خود را یافت، و به طوری شد كه آشكارا روز به روز فلسفه به ذخایر و مجامیع روایی شیعه نزدیك تر گشته، تا این كه در قرن یازده هجری ـ یعنی با فلسفه ملاصدرا ـ تقریبا بر همدیگر منطبق گشته و فاصله ای جز اختلاف تعبیر در میان نمانده است."(شیعه در اسلام، علامه طباطبائی، ص105)
این اعتقاد به گونه ای است كه برخی از این بزرگان مستقلا رساله هایی درباره انظار فلسفی امامان شیعه نوشته اند؛ برای نمونه به كتاب "علی(ع) و فلسفه الهی"، اثر علامه طباطبائی، و همچنین كتابهای "حكمت نظری و عملی در نهج البلاغه" و "امام رضا(ع) و فلسفه الهی"، اثر آیه الله جوادی آملی و كتاب "سیری در نهج البلاغه"، بخش دوم(الهیات و ماوراء الطبیعه)، اثر استاد مرتضی مطهری مراجعه فرمایید.
توجه دارید كه فلسفه از دو بخش الهیات بالمعنی الاعم و الهیات بالمعنی الاخص تشكیل شده است. در بخش اول، مباحثی مثل وجود و ماهیت و اصالت وجود و تشكیك وجود و حركت جوهری و ...، و در بخش دوم براهین اثبات خدا و پیرامون اسماء حسنای او و نبوت و معاد و .. بحث می شود. پرواضح است این دو بخش در تلائم و سازگاری با همند، بطوری كه خدشه به یكی از اصول بخش اول نحوه استدلال یا اصل ادعا در بخش دوم را زیر و رو می كند؛ مثلا اثبات حركت جوهری در تقریر از معاد تأثیر مستقیم دارد، كه بدون آن معاد به گونه دیگری تقریر می شود؛ همچنان كه بین بوعلی و ملاصدرا ـ كه اولی حركت جوهری را قبول ندارد و دومی مبتكر و قائل به آن است ـ در این موضوع اختلاف می بینیم.
به یك نكته توجه كنید؛ و آن این كه حكمای مسلمان مدعی این نیستند كه به شكل كلاسیك در منابع قرآنی و روایی می توان به صراحت از مباحث فلسفه و حكمت سخن رفته است. این تفكر مدعی آن است كه اسلام با تعقل فلسفی، نه تنها مخالف نیست، كه آن را لازمه فهم كامل دین می داند. اینها فهم مرادات و تأویلات بسیاری از آیات و روایات را به فهم فلسفی منوط می دانند. این دانشمندان وجود سخنانی از معصومین(ع) در موضوعات مربوط به الهیات بالمعنی الاخص را دلیل بر وجود تفكر عقلی و اماره ای بر آن می دانند كه اهل بیت(ع) مشوق مؤمنین در پرداختن به این تفكرند.
اینها مدعیند كه به خصوص سخنان امام علی(ع) و امام رضا(ع) مملو از بیانات برهانی و عقلی است كه از برخی از آنها می توان مبانی فلسفی ـ در الهیات بالمعنی الاعم ـ را به شكل ملازمه استخراج كرد. برای نمونه ملاصدرا آیه «انتم الفقراء الی الله» را درك عقلی تازه ای در علت و معلول بنام وجود ربطی و فقری می داند؛ همان كه خود او مبتكر آن است.
نظریه دومی كه در جهان اسلام وجود داشته است، مكتب اخباری است. اینها معتقدند كه عقل و تفكر عقلی ـ فلسفی و عرفانی ـ راه نامطمئن و خطرناكی است كه اعتماد بر آن و تأویل و تطبیق متون دینی بر آموزه های آن می تواند موجب انحراف و بدفهمی دین گردد. اینها توصیه می كنند كه چنین تفكری كنار گذاشته شود، و تنها بر مباحث نقلی در فهم دین اكتفا گردد.
دیدگاه سومی هم در میان متفكران اسلامی هست. این دیدگاه به نام مكتب تفكیك معروف است. این دیدگاه با تفكر عقلی مخالف نیست، و كسی را از پرداختن به آن نهی نمی كند، ولی مدعی آن است كه باید تفكیك بین فهم متنی و نقلی دین و فهم عقلی از عالم محفوظ بماند؛ تا نكند خطای احتمالی عقل ما موجب خطای ما در دریافتهای دینیمان شود.
اینها به نمونه های خطای عقل با كمك آیات و روایات تأكید می كنند؛ و هشدار می دهند كه نكند راه علمی فهم متون دینی با تفكر فلسفی و عرفانی ـ و بلكه تجربی ـ مخدوش گردد. این دانشمندان معتقدند كه عقل هم محدودیتهایی دارد كه نمی تواند مطلق العنان به او نگاه شود. اینها مدعی خطای دائمی در عقل نیستند، و تنها بر اعتماد به آن هشدار می دهند. بله این كه ما بیانی عقلی یا عرفانی را به عنوان احتمالی در فهم یك متن دینی مطرح كنیم مورد نهی این تفكر نیست؛ ولی این كه آیه و روایتی تأویل قطعی بر آنها شود مورد انكار این تفكر است.
به اعتقاد نگارنده، در خصوص مكتب تفكیك كمتر سخن رفته است؛ و به همین سبب زوایای این نظریه هنوز روشن نیست، یا لااقل قابل استناد قطعی به صاحبان آن نمی باشد. اگر چه به نظر می رسد تفكری عمیق و تاریخی و سابقه دار در پس مكتب تفكیك هست، ولی هنوز تبیین علمی و دقیقی از آن نشده و هر كس به ظن خود از آن تعریفی دارد؛ و حتی گاه آن را همان اخباریگری تعبیر می كنند كه به طور قطع خطای فاحشی است.
طرفداران این مكتب هم روایاتی بر تأیید مدعای خود می آورند كه باید مورد دقت واقع شود.
نگارنده در مقام دفاع از هیچ نظریه ای نیست، و تنها مایل است تا عمق مطلب تا حدودی روشن شود، و انگیزه برای مطالعه بیشتر ایجاد گردد.
برای آشنایی بیشتر در این زمینه به كتابهای "مكتب تفكیك" و "اجتهاد و تقلید در فلسفه" و "معاد جسمانی از نظر ملاصدرا"، اثر استاد محمدرضا حكیمی، و همچنین مبانی عرفان اسلامی، اثر استاد محمد تقی مدرسی، و "مبانی خدا شناسی در فلسفه یونان و ادیان الهی"، اثر رضا برنجكار مراجعه فرمایید.
با التماس دعا.
مشاوره مذهبی ـ قم.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : يکشنبه 11/5/1383 | پاسخ : يکشنبه 1/6/1383 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 68 بار

تگ ها :

UserName