کد:
60980
پرسش
با سلام.
چرا حسین منصور حلاج میگفت اناالحق.آیا این كار او از نظر مراجع بزرگ قابل توجیه است
پاسخ
با سلام و تحیت.
دوست عزیز!
در مورد شخصیت "منصور حلاج" به اجمال باید گفت:
حسین بن منصور حلاج كه در اصل، اهل بیضاء از توابع شیراز بوده، و در عراق رشد و نمو یافته است. فقهاء بغداد آن زمان تكفیرش كردند، و به تبع آن به سال 307 هجری قمری، در زمان مقتدر عباسی به دار آویخته شد. عرفا او را به افشای اسرار متهم می كنند.(ر.ك. به خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری، ص649)
شهید مطهری، در كتاب علل گرایش به مادیگری، در بیان شیوه های جدید تبلیغ ماتریالیسم در ایران، یكی از راه های آنها را تحریف شخصیتها بیان می دارد؛ و بعد به عنوان نمونه، به معرفی دو شخصیت و بیان تحریفهای موجود در مورد آنها می پردازد؛ اول به حافظ می پردازد و سپس به حلاج.
در مورد حلاج می گوید:«یكی دیگر از شخصیتهایی كه اخیرا مادی مسلكان برای توجیه خود دست به تحریف او زده اند، حسین بن منصور حلاج است. حلاج یك شخصیت جنجال برانگیز در جهان اسلام است، من در اینجا نمی خواهم در باره این شخصیت جنجالی بحث كنم. در باره این مرد، دو نظریه مختلف وجود داشته است. عرفا ـ و از جمله حافظ ـ او را عارفی بلند قدر می دانند كه به مقام فناء فی الله و بقاء بالله رسیده بوده است … عرفا معتقدند كه "انا الحق" گفتن ادعای خدائی نیست، ادعای فنا و انجذاب در خدا است، و اینگونه انجذاب ها را كسی درك می كند كه خود احیانا این جاذبه را حس كرده باشد. حافظ می گوید:
"رموز سر انا الحق چه داند آن غافل
كه منجذب نشد از جذبه های سبحانی"
شیخ محمود شبستری در بیان اینكه "انا الحق" حلاج ادعای فنا و مظهریت است، نه الوهیت، می گوید:
"روا باشد انا الحق از درختی چرا نبود روا از نیك بختی"
او در این بیت اشاره دارد به داستان موسی و وادی ایمن و شجره طور كه در قرآن آمده: موسی از درخت شنید «إننی أنا الله …»(طه/14)
از طبقه عرفا و حكیمان عارف مشرب كه بگذریم دیگران غالبا او را مردی شعبده باز دانسته اند كه ادعای عرفان و حلول می كرده است …
در میان مستشرقین غربی ظاهرا هیچ كس به اندازه "ماسینیون" درباره حلاج كار نكرده است. ماسینیون حلاج را یك عارف پاك مسلمان و شهید عرفان می نامد.
برخی مادی مسلكان معاصر خواسته اند از حلاج یك مادی منكر خدا بسازند كه نه تنها اعتقاد به خدا نداشته است، به هیچ وجه هم نمی خواسته با ادعای حلول خدا در خود به خدا رسیدن و خدا شدن خود را تبلیغ كند، بلكه می خواسته اندیشه انكار خدا را تبلیغ نماید … طبق نظر این مدعیان، حلاج نه تنها یك ماتریالیست تمام عیار بوده است، بلكه منطقا نیز از منطق دیالكتیك پیروی می كرده است؛ یعنی ماتریالیسم او، ماتریالیسم دیالكتیك بوده است. (ر.ك. به كتابهای "فطرت"، "تماشاگه راز" و "علل گرایش به مادیگری" از شهید مطهری)
البته در باره "انا الحق" گفتن منصور حلاج باید گفت: اكثر مشایخ این كلمه را رد كرده اند؛ چنانكه جامی در "نفحات الانس" داستانی در این باره نقل می كند كه دانستنش خالی از لطف نیست.
می گویند: « روزی جنید بغدادی نشسته بود. حسین بن منصور در زد. جنید بغدادی گفت: كیست در می زند؟ گفت: "انا الحق". جنید گفت: نگو "انا الحق"، بلكه بگو من با حقم، به حق مستندم و در مسیر حق حركت می كنم و برای حق به وجود آمده ام.» ("در محضر حكیم"، علامه جعفری)
در انتها، شاید این جمع بندی درست باشد كه:
اولا، سوء تفاهمی كه دائما میان فقها و عرفا وجود داشته، در داستان حلاج نمی بایست از نظر دور داشته شود. گاهی عرفا سخنانی دارند كه از نظر ظاهری با تعالیم اسلامی سازگار نیست، ولی منظور عرفا چیزی غیر از ظاهر آن بوده است. مگر در اشعار حافظ و مولوی كم سخن از می و میخانه است!؟ اگر آنها را می توان به چوب فسق راند، حلاج را هم می توان به كفر و شرك متهم كرد.
ثانیا، علاوه بر بی سلیقگی هایی كه در بعضی از تعابیر عرفا می بینیم، به جد می توان گفت حلاج در جمله "انا الحق" خود به اشتباه رفته است. اشتباه او خلط بین وحدت تشكیكی وجود و وحدت شخصی وجود كرده است.
برای پی بردن به جزئیات مرام منصور حلاج و ارزیابی آن می توانید به كتب زیر مراجعه كنید:
1- "بررسی آثار و احوال 230 تن از مشاهیر"، ابوالقاسم مسعودی، ص572– 567.
2- "تاریخ فلسفه در اسلام"، ج 1، جمع آوری میر محمد شریف و دیگران، ص489– 482.
3- "روضات الجنات"، ج3، سید محمد باقر خوانساری، ص471- 388.
4- "شرح حال رجال و مشاهیر نامی ایران"، مصطفی صدری، ص102- 84.
پیروز باشید.
مشاوره مذهبی_ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
دوشنبه 7/2/1383
| پاسخ :
دوشنبه 28/2/1383
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
886 بار