• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 56502

پرسش

با سلام
لطفا در مورد اینكه قصیده چیست و در مورد قصاید اجتماعی -سیاسی ، انواع آنها و ویژگیهای این نوع از قصاید توضیحات كاملی بفرمایید.
با تشكر

پاسخ

با سلام !
ما تعریف جامع و كاملی در مورد قصیده برای شما ارسال می كنیم. قصایدی كه مضمون سیاسی و اجتماعی داشته باشند (زیرا بیشتر برای این منظور استفاده می شوند) در ادبیات فارسی ما زیاد است. شما می توانید با مطالعه قصاید سعدی قصاید اجتماعی را بهتر بشناسید. در مورد قصاید سیاسی باید بگویم در ادبیات كهن بسیار است اما در دوران مشروعیت بیشتر به آن پرداخته اند . البته با اضافه نمودن كلمات عامیانه.

تعریف قصیده نیز همانند غزل دشوار است. اگر ساده با قضیه برخورد كنیم، می گوییم قصیده قالبی است شبیه غزل ولی با تعداد بیتهایی بیشتر. ولی این "بیشتر" یعنی چقدر؟ و چرا اصولاً برای این شكل، نامی ویژه اختیار شده است؟ چرا برای قطعه های طولانی نامی دیگر ننهاده ایم و برای غزلهای طولانی نهاده ایم؟ برای دریافتن پاسخ این پرسشها، باید قدری حاشیه روی كنیم.
این تقسیم بندیها و نامگذاریها، اعتباری ندارند مگر این كه كار ما را در تفهیم و تفاهم آسان كنند. یعنی به این وسیله، تعدادی از شعرها كه ویژگیهای مشتركی دارند، از بقیه جدا شوند و ما بتوانیم با صرف استفاده از یك اسم، به مجموعه ای از ویژگیها اشاره كنیم. ممكن است دو شعر در شكل قافیه آرایی كاملاً متفاوت باشند ولی این قافیه آرایی در ویژگیهای هنری، كاربرد و محتوای آنها تأثیری قابل توجه نگذارد. در آن صورت، دلیلی ندارد كه برای هر شكل، قالبی مستقل در نظر گیریم و اسمی تازه بتراشیم. در مقابل، ممكن است دو شعر، با یك اختلاف جزئی، تفاوت چشمگیری در محتوا، كاربرد و حال و هوای هنری بیابند.
طبعاً انتظار می رود كه شكل هر یك را با نامی ویژه مشخّص كنیم. قصیده و غزل چنین حالتی دارند. تفاوت حال و هوا و كاربردشان آن قدر زیاد است كه دو عنوان مستقل را طلب می كند. گاه حتی این تفاوتهای دیگر از تعداد بیتها نقشی تعیین كننده تر می یابد. حالا این تفاوتهای دیگر در كجاست؟َ
قصیده غالباً به مناسبی خاص یا برای موضوعی مشخص سروده می شده و قالبی تریبونی و خطابی بوده، بر خلاف غزل كه بیشتر با خلوت مردم سروكار داشته است. مثلاً نمی توان گفت سعدی غزل "از هر چه می رود سخن دوست خوشتر است" را برای رخداد خاصی گفته ولی می توان گفت انوری قصیده "به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر" را برای تهاجم غُزها به خراسان سروده است.َ
زبان قصیده غالباً خشن تر و تكنیكی تر است و زبان غزل، نرم تر و سهل تر. حتّی اگر دقیقتر بگوییم، در قصیده تكیه بیشتر بر هنرمندیهای موسیقیایی و زبانی است و در غزل، بر تخیّل. می توان این تفاوت را در مقایسه بین غزلها و قصیده های یك شاعر دریافت; مثلاً شادروان خلیل الله خلیلی یا مهرداد اوستا. این دو تن در هر دو قالب با قوّتی نسبتاً یكسان ظاهر شده اند ولی در قصیده هایشان كفّه زبان را سنگین تر می یابیم.
آیا وجود این ویژگیها در هر یك از این دو قالب، اتفاقی است یا علّتی طبیعی هم دارد؟ قطعاً این تفاوت، نمی تواند اتفاقی باشد چون حمل بر اتفاق، برای امری امكان پذیر است كه فقط چند نمونه نادر داشته باشد. وقتی ما صدها قصیده و غزل با این ویژگیها داریم، باید در پی علتهای منطقی باشیم نه اتفاق و تصادف. آنان كه با محافل مناسبتی و شعرهای تریبونی سروكار داشته اند، به خوبی این را تجربه كرده اند كه تأثیرگذاری خطابی بر یك جمع و تسخیر عواطف آنها، با شعر كوتاه سخت است و شاعر نیاز به حداقل زمانی برای در دست گرفتن نبض مجلس دارد. از سویی دیگر، در شعری كه به طور شفاهی و از راه گوش منتقل می شود، زبان و موسیقی تأثیرگذاری بیشتر و سریعتری دارند. این عوامل می توانند دست به دست هم بدهند و شاعر را تشویق كنند كه هر گاه شعر تریبونی می سراید، قالبی طولانی و زبانی مطنطن و كوبنده اختیار كند; و به این ترتیب، قصیده شكل می گیرد.
در مقابل، شعری كه بر احساسات فردی استوار است و در خلوت یا جمعهای كوچك استفاده می شود، طبیعی است كه كوتاه تر سروده شود ـ تا بتوان به راحتی آن را به خاطر سپرد و با خویش زمزمه كرد ـ و هنرمندی اش از نوع تخیّل باشد كه به سرعتِ زبان و موسیقی دریافت نمی شود و نیاز به زمانی دارد كه در خلوت فراهم است. مجال ما اجازه نمی دهد كه یك قصیده كامل را برای نمونه نقل كنیم. فقط چند قصیده از قصیده سرایان معروف فارسی را نام می بریم و خوانندگان را به آنها ارجاع می دهیم.
مرا بسود و فرو ریخت هر چه دندان بود / رودكی
ایا شنیده هنرهای خسروان به خبر / عنصری
شهر غزنین نه همان است كه من دیدم پار / فرّخی
الا یا خیمگی خیمه فرو هِل / منوچهری
ای ساربان! منزل مكن جز در دیار یار من / امیر معزی
بگذر ای باد دل افروز خراسانی / ناصرخسرو
مكن در جسم و جان منزل، كه این دون است و آن والا / سنایی
نالم ز دل چو نای، من اندر حصار نای / مسعود سعد
به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر / انوری
مرا ز دست هنرهای خویشتن فریاد / ظهیر فاریابی
هان ای دل عبرتبین! از دیده عِبَر كن، هان! / خاقانی
الحذار، ای غافلان، زین وحشت آباد، الحذار / جمال الدین اصفهانی
ای دیو سپید پای در بند / ملك الشعرا بهار

مشاور : مجتبي رضواني | پرسش : پنج شنبه 13/1/1383 | پاسخ : دوشنبه 17/1/1383 | | | 0 سال | هنري | تعداد مشاهده: 112 بار

تگ ها :

UserName