کد:
54290
پرسش
با عرض سلام خدمت شما.از شما خواهشمند است كه جواب سوالات زیر را برای من بنویسید.
با تشكر.امیر از تهران
1. آیا عزاداری نوحه سرایی سینه زنی برای امامان و بزرگان دین صحیح است؟
2. آیا این درست است كه بگو ییم عامل یك پدیده (مثل رعد و برق كسوف و...) به مرگ عزای كسی بستگی دارد؟
لطفا با توجه به متن زیر كه آن را از اینترنت گرفتم پاسخ بگوییدو راجع به همه ی مواردگفته شده پاسخ بگویید.
كتاب ترجمه مسكن الفواد، صفحه 96 از ام سلمه روایت می كند:
” ام سلمه همسر پیغمبر اكرم گوید: هنگامی كه ابوسلمه (شوهر اولش) از دنیا رفت من با خود گفتم: در این سرزمین، من به این مصیبت گرفتار شدم، گریه و عزاداری برای او برپا می كنم كه زیبنده باشد و خود را برای آن آماده می كردم. اتفاقا زنی كه نوحه گر بود هم بر من وارد شد و می خواست مرا در آن مصیبت كمك كند. پیغمبر اكرم فرمود: آیا می خواهید دوباره شیطان را كه خدایتعالی از اینخانه بیرون رانده است برگردانید؟
من با این جمله رسول خدا از عزاداری خودداری كردم“
و این روایت دلالت دارد بر اینكه نوحه سرائی در مصیبت، میدانی است برای وسو سه شیطانی
و روایات زیادی در اینمورد وجود دارد كه ما به چند روایت از كتب شیعه بسنده می نمائیم، هرچند كه دهها روایت در كتب شیعه در ممنوعیت از روضه خوانی و سینه زنی و داد و فریاد هنگام مصیبت وجود دارد.
و همچنین روایتی است كه شیخ مفید در كتاب ”ارشاد“ ج2، ص 97، چاپ تهران آورده كه حضرت حسین به خواهرش زینب فرمود: ” ای خواهر جان، من تو را سوگند دادم و تو به سوگند من وفادار باش كه چون كشته شدم گریبان بر من چاك مكن و چهره مخراش و در مرگ من واویلا و اثبورا (عذاب بر من باد خدایم مرگ دهد) مگو“
همچنین شریف رضی در نهج البلاغه باب المختار من حكم امیرالمومنین، شماره 144 چاپ بیروت از حضرت علی آورده كه فرمود: ”صبر به اندازه مصیبت به انسان می رسد و كسی كه در مصیبت بر ران خود بكوبد اجرش تباه می شود“
كلینی در كافی نیز به سند خود از امام موسی بن جعفر آورده كه فرمود: ”مردی كه به هنگام مصیبت دست خود را بر رانش بكوبد موجب تباه كردن اجر خویش می شود“ (الفروع الكافی،ج3، ص 225)
شیخ صدوق به سند خویش از حضرت صادق گزارش نموده كه فرمود: ”هركس به هنگام مصیبت دست خود را بر رانش بكوید اجرش تباه می شود“ (من لا یحضر الفقیه، ج1، ص 520، چاپ قم)
وظیفه مصیبت دیدگان این است كه طبق آیه 153 و 156 سوره بقره با صبر و نماز از خدا یاری جویند و بگویند: ” برای خدا هستیم و به سوی او رجوع میكنیم“
در صفحه 56 كتاب مسكن الفواد از یوسف بن عبدالله بن سلام نقل كرده كه پیغمبر اكرم هر وقت شدت و مصیبتی بر خانواده اش وارد می شد ایشان را امر میكرد به نماز خواندن و این آیه را قرائت می كرد: ” امر كن خانواده ات را به نماز و صبر را درباره آن بپذیر“
در صفحه 57 آورده است: ” جابر بن عبدالله انصاری از امام باقر نقل كرده كه فرمود: سخت ترین بی تابیها فریاد به واویلا و ناله كشیدن و لطمه به صورت زدن و بر سینه كوبیدن و موی كندن است كسانی كه جلسه نوحه سرائی برپا می كنند صبر بر مصیبت نكرده اند و كسانیكه صبر نكنند قضا و حكم الهی بر ایشان جاری می شود در حالیكه ممنوعند و اجر ایشان ضایع شده است“
همچنین علمای قدیم امامیه به پیروی از قرآن و سنت رسول خدا(ص)، همگی اجماع كرده اند بر آنكه ضربه زدن بر بدن و چهره و نوحه های باطل خواندن در هنگام اندوه و مصیبت همگی حرام اند و خداوند این قبیل كارها را بر مسلمانان روا نشمرده است
ابوجعفر طوسی می نویسد: ”گریستن گناهی ندارد، اما ضربه زدن بر بدن و چهره خراشیدن و چیدن یا تراشیدن موی و نوحه خواندن به اجماع فقها همگی باطل و حرام اند“ (المبسوط، ج1، ص 189، چاپ تهران)
محمد بن ادریس حلی می نویسد: ”گریستن گناهی ندارد ولی ضربه زدن بر پیكر و چهره و خراشیدن و چیدن یا تراشیدن موی و نوحه های باطل خواندن در هنگام اندوه و مصیبت همگی به اجماع فقها حرام شده اند“ (السرائر،ج1، ص 173، چاپ قم)
همچنین شیخ محمد حسن نجفی می نویسد: ” آری ضربه بر پیكر و چیدن موی برای مصیبت وارد شده به اجماع فقها جایز نیست“ (الجواهر، ج4،ص 367، چاپ بیروت)
در كتاب مسكن الفواد از ابی امامه نقل نموده: ”كه پیغمبر اكرم نفرین كرد به زنی كه در مصیبت صورت خود را بخراشد یا یقه خود را چاك زند و كسانی كه واویلا بگویند“
شیخ كلینی از عمرو بن مقدام گزارش كرده كه گفت از ابوجعفر باقر شنیدم كه می گفت: آیا می دانید معنای این گفتار خداوند چیست كه فرمود: ”در هیچ كار نیكی از تو نافرمانی نكنند؟ “ پاسخ دادم نه، گفت: رسول خدا(ص) به فاطمه فرمود: ”هنگامی كه من مردم گونه بر من مخراش و موی را پریشان مكن و فریاد واویلا بر مدار و نوحه خوانی برای من بپا مكن“
دیگر اینكه می دانیم بزرگترین مصیبت برای بشریت و بخصوص برای مسلمانها فقدان برترین مخلوقات خداوند یعنی حضرت محمد (ص) است و با اینكه رحلت رسول اكرم(ص) بزرگترین مصیبت میباشد خداوند در قرآن حتی در یك آیه نفرموده كه مسلمانها بعد از رحلت رسول اكرم(ص) گریه كنند و نوحه سرائی و سینه زنی به راه اندازند و ذكری از ثواب این اعمال در قرآن وجود ندارد بلكه می دانیم این اعمال و گفتار بر خلاف توحید اسلامی است و لذا در تاریخ اسلام مشاهده می نمائیم كه صحابه پیامبر بعد از رحلت ایشان به سینه زنی و نوحه سرائی و زنجیر زنی نپرداختند و حضرت علی نیز برای پیامبر عظیم الشان اسلام، سینه زنی و روضه خوانی بر پا ننموده و همچنین در شبها در جبهه ها به ذكر مصیبت و سینه زنی نپرداخت بلكه دعا مینمود و مومنین همراه با او دعا می نمودند و قرآن را قرائت نموده و بر علم و ایمانشان می افزودند و ذكر مصیبت و روضه خوانی و سینه زنی در آن زمانها بین مسلمانها رایج نبوده، زیرا خداوند در سوره بقره به آنان آموخته بود كه در هنگام مصیبت خداوند را یاد نموده صبر پیشه نمایند و بگویند : انا الله و انا الیه راجعون
به نام خالق هستی
یكی از بزرگترین مصیبت ها در تاریخ بشریت، رحلت پدر اسلام حضرت ابراهیم میباشد، خداوند در آیه 78 سوره حج، ابراهیم را پدر مسلمانان نام نهاده است و فرموده است: ”و در راه خدا چنانكه حق جهاد (در راه) اوست جهاد كنید، اوست كه شما را برگزیده و در دین بر شما سختی قرار نداده است، ائین پدرتان ابراهیم (نیز چنین بوده است) او (خدا) بود كه قبلا شما را مسلمان نامیده و در این (قرآن نیز همین مطلب آمده است)...“
با اینكه ابراهیم پدر امت اسلام و مسلمانان است ولی پیامبر(ص) در سالگرد فوتش برای او مجلس ختمی برقرار نكرده و سینه نزده و روضه خوانی برپا ننموده است، زیرا این اعمال مشركان و بت پرستان بوده و با تعالیم توحیدی مغایر بوده است.
خداوند در قرآن كسانی را ابراهیمی می داند كه از او پیروی نمایند، در آیه 68 سوره آل عمران می فرماید: ”نزدیكترین مردم به ابراهیم، آن كسانی بودند كه پیروی او كردند و این پیامبر و مومنان میباشند و خداوند ولی مومنین است“
طبق این آیه كسانی می توانند خود را ابراهیمی و نزدیك از جهت فكر و ایمان به ابراهیم بدانند كه پیروی او كنند و می دانیم پیروی از دستورات ابراهیم پیروی از خداست ولی غلو كردن در حق ابراهیم و سینه زنی و نوحه خوانی و امثال اینها به فرد پرستی و شرك می انجامد.
ولذا مشاهده می نمائیم كه با اینكه در قران ابراهیم پدر امت اسلام نام نهاده شده است و سوره ای به نام ابراهیم در قرآن وجود دارد و داستان ابراهیم در قرآن امده است، پیامبر در سالگرد فوت ابراهیم مجلس ختمی برپا ننموده و سینه زنی و روضه خوانی برپا ننموده است و همچنین برای هیچكدام از فرزندانش كه قبل خودش رحلت نمودند مراسم روضه خوانی و سینه زنی برپا ننموده است.
ضربه زدن به بدن و گونه ها و خراشیدن چهره و فریاد واویلا كشیدن در قرآن از ان نهی نموده است. شیخ كلینی در كتاب اصول كافی به سند خود از ابوعبدالله صادق گزارش كرده است كه فرمود:
چون رسول خدا مكه را فتح نمود، ابتدا مردان و سپس زنان مكه آمدند تا با او بیعت كنند در آن هنگام خدای بزرگ، این ایه شریفه را نازل نمود: ”ای پیامبر هنگامی كه زنان مومن به سویت آمدند تا با تو بیعت كنند كه هیچ چیز را شریك خدا نگیرند و دزدی نكنند و زنا نكنند و اولادشان را نكشند و بر كسی از پیش خود افترا نبندند و در هیچ كاری نیكی از تو نافرمانی نكنند با آنها بیعت كن و برای ایشان از خدا آمرزش بخواه زیرا كه خداوند بسیار امرزنده و مهربان است“
در آن هنگام ام حكیم دختر حارث ابن هشام كه همسر عكرمه فرزند ابی جهل بود پرسید: ای رسول خدا آن كار نیكی كه خدا بما فرمان داده تا درباره آن از تو نافرمانی نكنیم كدام است؟
پیامبر فرمود: ”هیچگاه ضربه بر گونه نزنید و چهره را نخراشید و مویی را نكنید و گریبانی را مدرید و جامه سیاه نكنید و فریاد واویلا مكشید“ آنگاه رسول خدا بدین شرائط با آنان بیعت كرد. (فروع كافی ، كتاب النكاح، ج5،ص 527، چاپ تهران)
شیخ كلینی به سند دیگر از عمروبن مقدام گزارش گرده كه گفت از ابوجعفر باقر شنیدم كه میگفت: آیا می دانید معنای این گفتار خدای تعالی چیست؟(در هیچ كار نیكی از تو نافرمانی نكنند)
پاسخ دادم: نه، گفت: رسول خدا به فاطمه فرمود: ”هنگامی كه من مردم، گونه بر من مخراش و موی پریشان مكن و فریاد واویلا بر مدار و نوحه خوانی برای من بپا مكن“ سپس ابوجعفر باقر فرمود: این است كار نیكی كه خداوند بزرگ دستور داده است(فروع كافی، كتاب النكاح، جلد5، ص 527)
انسان وقتی عزیزی را از دست می دهد بی اختیار ناراحت می شود، لذا در كتاب مسكن الفواد، ترجمه عباس دزفولی صفحه 90 مشاهده می نمائیم كه رسول خدا(ص) هنگامی كه یكی از فرزندانش به نام طاهر از دنیا می رود چشمان انحضرت پر از اشك می شود، اصحاب عرض می نمایند یا رسول الله گریه می كنی؟
در جواب می فرماید: چشم می گرید و اشك جاری می شود و دل محزون می شود ولی به خدا معصیت نمی كنم، یعنی سخنی كه سبب عصیان است گفته نمی شود
در طول تاریخ زندگانی پیامبر(ص) نمونه ای یافت نمی شود كه آنحضرت بعد از فوت كسی یا در حال تشییع جنازه كسی نوجه خوانی كرده باشد و یا سینه زنی به راه انداخته باشد و لذا در روایات زیادی مشاهده می نمائیم كه از نوحه و فریاد در هنگام تشییع جنازه نهی نموده است در كتاب مسكن الفواد از ابن مسعود روایت می كند: ”پیغمبر فرمودند: از ما نیست كسی كه در مصیبت با دست بصورت خود بزند یا جامه خود را چاك نماید“
و همچنین در همان كتاب امده است: از پیامبر نقل شده كه ”آنحضرت نهی فرموده از تشییع جنازه كه با ان نوحه و فریاد باشد“
یاحق
پاسخ
با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
عمده اشكالات متن را می توان چنین دسته بندی كرد:
1. مخالفت عزاداری با قرآن.
الف) آیه بیعت زنان با پیامبراكرم(ص)، و تفسیر كار نیك آن به عزاداری نكردن...
ب) در قرآن ذكری از ثواب نوحه خوانی بر رسول خدا(ص) نشده است!
2. مخالفت عزاداری با سیره و سنّت.
الف) روایات مذمت نوحه گری و عزاداری...
ب) وصیت پیامبراكرم(ص) به حضرت زهرا(س)، و وصیت امام حسین(ع) به زینت كبری(س).
ج) پیامبراكرم(ص) سالگرد و عزاداری برای ابراهیم خلیل برگزار نمی كرد، با وجودی كه ابراهیم(ع) به نص قرآن پدر امت بود!
د) پیامبراكرم(ص) برای فرزندان و صحابه خویش عزاداری نكرد.
هـ) صحابه پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) برای پیامبر اكرم(ص) عزاداری و سینه زنی برگزار نكردند.
اما پاسخ ها:
1.الف ـ در ذیل شماره 2.الف ـ به آن خواهیم پرداخت.
1.ب ـ نوشته شده: "می دانیم بزرگترین مصیبت برای بشریت و به خصوص برای مسلمانان فقدان برترین مخلوقات خداوند یعنی حضرت محمد(ص) است، و با این وجود خداوند در قرآن حتی در یك آیه نفرموده كه مسلمانان بعد از رحلت رسول اكرم(ص) گریه كنند و نوحه سرایی و سینه زنی به راه اندازند و ذكری از ثواب این اعمال در قرآن وجود ندارد، بلكه می دانیم این اعمال و گفتار بر خلاف توحید اسلامی است."
تلاش زیادی نمی خواهد تا خواننده محترم دریابد كه این كلام باطل است. چه معنا دارد كه قرآن در زمان حیات رسول الله(ص) از مراسم تشییع و عزاداری و ثواب گریه برای او سخن بگوید؟! كدام عاقل چنین سخن می گوید تا قرآن هم به او تأسی كند؟! قرآن دستور به نماز بر رسول الله(ص) و كفن و دفن او هم نداده است ـ و حتی برای كسی دیگر نیز چنین حكمی را بیان نكرده است؛ آیا صحیح است كه مسلمانان بر رسول خدا(ص) نماز نمی گزاردند و یا او را دفن نمی كردند؟!
چون از قبل از اسلام مردم جنازه ها را زیر خاك دفن می كردند و اسلام هم بر آن صحّه نهاد و اذكار و آدابی بدان افزود، از این رو لازم نبود در خصوص رسول الله(ص) گوشزد نماید كه او را دفن كنید! مردم به طور طبیعی برای عزیزان خویش عزامی گیرند، و اسلام هم با عدم انكار آن عزاداری را امضاء كرد؛ بله، آدابی به آن افزور و مقرراتی وضع كرد.
پرواضح بود مردم برای رسول خدا(ص) عزاداری می كردند(چنانچه او را كفن و دفن می نمودند) و نیازی به تأكید نبود. در آینده نمونه ها را خواهیم شمرد. اما برای سخت باوران می توان آیاتی از قرآن را هم آورد كه توجیه گر گریه و نوحه بر رسول خدا(ص) و مثل او باشد.
قرآن در احوالات یعقوب(ع) بر فراق یوسف(ع) می فرماید: «وتولّی عنهم وقال یا أسفی علی یوسف وأبیضت عیناه من الحزن فهو كظیم قالوا تالله تفتؤا تذكر یوسف حتی تكون حرضاً او تكون من الهالكین قال إنّما أشكوا بثّی وحزنی إلی الله و أعلم من الله مالاتعلمون» یعنی آنگاه یعقوب(از شدت حزن) روی از آنان بگردانید و گفت: واأسفا بر فراق یوسف عزیزم و از گریه غم چشمانش سفید شد و سوز هجران و داغ دل بنهفت؛ فرزندانش به ملامت گفتند: به خدا سوگند كه تو آن قدر مدام یوسف یوسف می كنی تا از غصه فراقش مریض شوی و یا خود را به دست هلاكت سپاری. یعقوب به فرزندان گفت: من با خدا غم و درد دل خود می گویم و از لطف بی حساب او چیزی دانم كه شما نمی دانید.(آیات 84 الی 86 سوره یوسف)
دقت در همین آیات به تنهایی مبطل همه ادعاهای نویسنده است. «قال یاأسفی علی یوسف» نزد آشنایان به زبان عرب جز نوحه گری نیست؛ «وأبیضت عیناه من الحزن» جز به گریه مدام و چندین ساله ممكن نیست؛ «فهو كظیم» جز بیانگر غم دایمی نمی باشد. جمله فرزندان كه«تالله تفتؤا تذكر یوسف تكون حرضاً او تكون من الهالكین» واضح است كه این غم و ناراحتی، بُروز خارجی و همراه ذكر یوسف یوسف و نوحه و ندبه بوده است، و به اندازه ای به لحاظ كیفیت و كمیت گسترده بوده كه خطر مرگ یا اختلال مشاعر یعقوب در چشم فرزندانش بوده است؛ «أشكوا وبثی إلی الله» در عین این كه مراتب نوحه گری و ندبه را باز تأكید می كند، دیدگاه توحیدی را هم نمایش می دهد. «أعلم من الله مالاتعلمون» نیز حاوی نكته ای عمیق است؛ یعقوب می گوید: من از این گریه و ندبه بر یوسف(یك پیامبرزاده كه زنده هم هست و فقط مظلوم واقع شده است) از سوی خدا چیزی می دانم كه شما نمی دانید.
چقدر زین العابدین(ع) از این آیات خوب استفاده كرد كه در اعتراض ملامت كنندگان بر طول مدت چندین ساله بكاء و نوحه بر سیدالشهداء به همین اشاره كرد كه یعقوب(ع)، یك فرزند را از دیدگانش دور دید با وجود علم به زنده بودن آنقدر گریست كه چشمانش سفید و نابینا شد؛ من چگونه نگریم در حالی كه آن همه عزیزان را با آن وضع جلو چشمم كشتند؟!(ر.ك. به منتهی الآمال ـ زندگی امام زین العابدین علیه السلام)
و چگونه گریه كنندگان و نوحه كنندگان بر سیدالشهداء به آن مقامات نایل نیایند و زمینه استشفاء و... را از تربت و حرم آن مظلوم نگیرند؟! حجتی از این محكمتر بر جواز گریه و نوحه بر سیدالشهداء؟!
2.الف ـ اما روایات نهی از نوحه گری و...: نویسنده روایات زیادی را نقل كرده كه بسیاری همه از مجامیع روایی شیعه و امامان شیعه است، لكن به یك مقدمه علمی، كه نزد اهل علم بدیهی است، توجه نكرده، و آن رابطه اطلاق و تقیید و عام و خاص است.
برخی بیانات مطلق با ادله منفصل یا متصل مقیّد می شوند، و برخی از عمومات تخصیص می خورند؛ كه این گونه روایات از آن جمله هستند. نمی بایست هیچ مطلقی را بدون توجه به مقیدات آن و یا هیچ عامی را بدون توجه به مخصصات آن در نظر گرفت و چیزی را به دین خدا نسبت داد. به طور كلی روایات نقل شده دو دسته هستند:
دسته اول) روایاتی كه نفی نوحه گری می نمایند كه با قید نوحی گری باطل مقید می شوند؛ یعنی مطلق نوحه گری مذموم نیست(چنانچه در سیره یعقوب(ع) گذشت و در سیره صحابه و معصومین(ع) می آید)، بلكه نوحه گری بر باطل است كه مورد نهی است؛ یعنی نوحه ای كه همراه معصیت خدا و جزع و فزع بر كاركرد الهی و كفر به تقدیر الهی و اعلام نارضایتی از آن باشد. این قید به خوبی از روایات قابل استفاده است، از روایتی كه در اواخر متن نویسنده هم آمده می توان مثال آورد كه رسول الله(ص) در جواب اعتراض معترضان فرمودند:"چشم می گرید و اشك جاری می شود و دل محزون می شود، ولی به خدا معصیت نمی كنم"؛ یعنی سخنی كه سبب عصیان است گفته نمی شود.
از نوحه خوانی خود رسول خدا(ص) هم در منابع اهل سنت روایاتی در دست است؛ مثل رثای پیامبراكرم(ص) برای "سعد بن خوله" كه "عامر بن سعد" می گوید: "رثی له رسول الله من أن توفّی بمكة"("ارشاد الساری شرح صحیح البخاری"، احمد بن محمد قسطانی، ج2، ص406، باب رثی النبی)
رثاء در لغت، چنانچه جوهری گفته، به معنای یادآوری نیكی های شخصی است كه از دنیا رفته، همراه با بكاء و گریه بر او، كه به شكل شعرگونه ابراز می شود.(ر.ك. به همان) این همان نوحه است؛ البته نوحه به حق، و نه باطل.
اصلاً برخی مجامیع روایی اهل سنت بابی به عنوان "رثی النبی" اختصاص یافته است. چگونه مطلق نوحه گری مذموم باشد، در حالی كه خود رسول(ص) بدان اقدام می كند؟!
بله، نوحه گری باطل مذموم است، همان طور كه فقهاء شیعه نیز تحت همین عنوان روایات مقید را آورده اند.
پیامبراكرم(ص) در عزای "سعد بن عبادة" در جواب معترضین فرمود: "آیا نمی دانید كه خداوند كسی را به خاطر اشك چشم و اندوه قلبی عذاب نمی كند؟ آن گاه حضرت به زبانشان اشاره كردند و فرمودند: تنها زبان انسان است كه باعث عذاب می گردد..."(صحیح بخاری، ج3، ص140) یعنی با گفتن شطحیّات و كفریّات خود را مستوجب عذاب می نماید.
پیامبراكرم(ص) مردم را به عزای حضرت حمزه سیدالشهدا(شهید جنگ احد) فرا خواند، و گله كرد كه چرا حمزه گریه كنی ندارد؟
حلبی در سیره خود می نویسد: "فسمع بكاء النوائح علی قتلاهم فذرفت عینا رسول الله ثم قال: لكن حمزة لابواكی له" یعنی رسول خدا(ص) صدای گریه و نوحه نوحه گران بر كشته شدگان خودشان را شنید، و اشك ریخت و فرمود: ولی عمویم حمزه گریه كننده ندارد."(السیرةالحلبیة، ج2، ص260)
از این نقل به خوبی عدم مذمت مطلق نوحه گری به دست می آید .
ابن مسعود می گوید: "رسول خدا(ص) در شهادت حمزه به شدت گریست، به گونه ای كه مانند آن را از آن حضرت ندیده بودیم؛ جنازه او را در قبله نهاد، و آنگاه ایستاد و با صدای بلند گریه سرداد، تا این كه بیهوش شد؛ و پس از آن فرمود: "ای عموی رسول خدا، ای شیر خدا و شیر رسول خدا، ای حمزه! ای به جاآورنده كارهای خوب! ای حمزه! ای برطرف كنننده سختی ها از پیامبر!...(ر.ك. به همان)
امام صادق(ع) هم فرمودند: "بانوان برای اشك ریختن نیاز به نوحه گری و شیون دارند، اما شایسته نیست سخنان بیهوده و باطل بگویند.(وسائل الشیعة، ج12، ص90)
این ها همه حجت های موجهی برای جواز گریه و نوحه ـ به خصوص بر شهید مظلوم كربلا ـ است، و قطعا با نوحه بر باطل فرق دارد.
موارد، بسیار بیشتری از این است كه شما را به كتب مفصل(برای نمونه كتاب "پاسخ به شبهات عزاداری"، اثر حسین رجبی) ارجاع می دهیم.
دسته دوم) دسته ای دیگر از روایات نقل شده در متن نهی از جزع، واویلا كردن و به صورت زدن و مو كندن و... است كه این ها هم عام هستند و قابل تخصیص.
برای نمونه در روایتی "جابر بن عبدالله انصاری" از امام باقر(ع) تفسیر جزع را پرسید كه پاسخ شنید: "سخت ترین بی تابی ها فریاد به واویلا و ناله كشیدن و لطمه زدن به صورت و سینه كوبیدن و موی كندن است..."؛ این گونه روایات عام هستند، و به عموم خود نهی از چنین كارهایی در رثاء و عزاداری می نمایند؛ مگر این كه در مواردی تخصیص بخورند.
باز نویسنده این عمومات را زیاد نقل كرده، اما از آوردن مخصصات آن از سر جهل یا تجاهل دوری كرده است. اما برخی از مخصصات چنین هستند:
در روایت سابق، امام باقر(ع) جزع را به بی تابی و واویلا گفتن و ناله كشیدن و بر سروصورت زدن و مو كندن تفسیر كردند؛ اما از امام صادق(ع) روایتی است كه مخصص منفصل آن روایت است؛ حضرتش می فرمایند: "كل الجزع و البكاء مكروه سوی الجزع و البكاء علی الحسین(ع)"(بحارالانوار، ج44، ص280)
البته این روایت مؤید قرآنی هم دارد؛ و آن آیه «لایحب الله الجهر بالسوء من القول إلا من ظلم» یعنی خدا دوست نمی دارد كه كسی به گفتار زشت(به عیب خلق و...) صدا بلند كند مگر آن كه ظلمی به او رسیده باشد؛ پس مثل واویلا گفتن یا لعن ظالم و امثال آن، ولو در عرف هم كلمه سوء باشد، اما برای رثاء مظلوم اجازه داده شده است.
2.ب ـ وصیت پیامبراكرم(ص) به حضرت زهرا(س) و وصیت امام حسین(ع) به زینب كبری(س):
از آنچه كه در بحث پیش گذشت روشن است كه مراد از نهی نوحه گری در این وصایا، نوحه گری بر باطل و ارتكاب معصیت است، نه مطلق نوحه گری و عزاداری.
شاهد این كه طبق همین نقل موجود در متن نویسنده امام حسین(ع) به زینب كبری(س) می فرماید: "در مرگ من واثبورا ـ یعنی عذاب بر من باد، و خدا مرگم دهد ـ مگو" كه نوعی سخن باطل و مصداق نوحه گری بر باطل است.
مؤید قوی دیگر این كه حضرت باقر(ع) خود وصیت می نماید كه ده سال در منا برای او عزا بگیرند.
اگر مطلق برپایی عزا و سوگواری مذموم بود، چگونه یك معصوم نهی كند و یك معصوم امر!؟
به علاوه این كه با اعتقاد به عصمت صدیقه طاهره(س) ـ و لااقل عدالت او نزد غیرشیعیان ـ و سیره ایشان بعد از رسول الله(ص) كه اقامه عزا برای رسول خدا، آن هم به مدت طولانی(تمام 75 یا 95 روز زندگی پس از رسول الله صلوات الله علیه) كرد، خود گواه بر این است كه ایشان نیز از نهی رسول خدا(ص) ـ به فرض صحت صدور روایت ـ نوحه گری بر باطل فهمیده است، نه مطلق عزاداری و نوحه گری؛ والا چگونه ممكن بود سیده زنان عالم از امر رسول خدا(ص) عصیان نماید؟! همچنین است سخن درباره حضرت زینب كبری(س).
2.ج ـ پیامبراكرم(ص) سالگرد و عزاداری برای ابراهیم خلیل برگزار نمی كرد، با وجودی كه ابراهیم(ع) پدر امت بود!
اولا، در فقره بعد عزاداری های پیامبر(ص) برای اصحاب و... را برخواهیم شمرد. ثانیا، همچنانكه گذشت، جای تردید نیست كه پیامبر(ص) عزاداری، نوحه گری و... را به طور مطلق منع نكرده، بلكه خود اقدام نموده است. حال چرا برای ابراهیم خلیل هر ساله تعزیه نمی گرفت، هر دلیلی كه داشته باشد كمكی به استدلال نویسنده نمی كند.
به طور كلی می توان گفت عزاداری بر دو قسم است:
قسم اول) آن كه انسان پس از فوت عزیزانش، به طور فطری و طبیعی ناراحت می شود، اشك می ریزد و برای او رثاء می خواند ـ یعنی خوبی هایش را ذكر نموده و از فقدانش ابراز دلتنگی می نماید.
دین اسلام این مسأله فطری را پذیرفته، و مثل چیزهای دیگر فقط آداب ظاهری و باطنی به آن داده است؛ مثل منع نوحه گری بر باطل و كفرگویی در ماتم و....
از روایات به خوبی این مطلب را می توان فهمید.
برای نمونه از مجامیع روایی اهل سنت رسیده است كه "فردی از خاندان رسول خدا(ص) از دنیا رفت؛ زنان مدینه اجتماع كرده و بر وی گریه می كردند. عمر آنان را از گریه بازمی داشت و آنان را دور می كرد. پیامبر(ص) فرمود: ای عمر! بگذار تا گریه كنند چشم اشك می ریزد و دل می سوزد، چرا كه مصیبت دیده است، و این مصیبت تازه است."(سنن نسائی، ج4، ص19)
تأكید بر تازگی عزا مصصح عزاداری و نوحه گری اهل میت است؛ اما این گونه عزاداری وجهی ندارد مستمر گردد، چنانچه انسان نیز به طور عادی غمش كم گشته و عزا به سردی می گراید.
قسم دوم) عزاداری دیگر، عزاداری است كه نه فقط از غم فقدان، بلكه حاوی پیام و مسأله ای خاص است؛ مثل مظلوم كشته شدن یا اسوه بودن او و...؛ پرواضح است كه استمرار چنین عزا و ندبه هایی چون انگیزه های دیگری دارد با آن انگیزه ها سنجیده می شود، و لازم نیست حكم عزای اول را داشته باشد؛ چنانكه ندبه دائمی یعقوب(ع) در فراق یوسف(ع) ـ علی رغم علم به حیات او ـ فقط این گونه توجیه می شود.
یكی از نمونه هایی كه در عهد رسول الله(ص) رخ داد شهادت حمزه عموی پیامبراكرم(ص) بود كه غیر از اقامه عزای باشكوه و حتی رثاء و نوحه خوانی پیامبر(ص) بر حمزه ـ (ر.ك. به السیرةالحلبیة، ج2، ص60، حوادث جنگ اُحد) ـ كه به عنوان سیدالشهداء نام گرفت، از آن به بعد علی رغم این كه ماتم همرزمان او و دیگر شهدای احد رو به سردی می رفت، ماتم و عزای او همیشه تازه بود، به طوری كه مسلمین در ماتم و عزای هر میت و شهیدی بر حمزه سیدالشهداء گریه و نوحه می كردند. پس از شهادت و عزای حمزه، شعرای زیادی در رثاء او شعر سروده اند، كه در فواصل زمانی، و در مناسبتها سروده و خوانده می شده است؛ از جمله می توان از شعر حسان بن ثابت ـ (ر.ك. به السیرةالنبویّة، ابن هشام، ج3، ص159) ـ اشعار كعب بن مالك ـ (ر.ك. به همان، ص166) ـ شعر عبدالله بن رواحة ـ (ر.ك. به همان، ص171) ـ اشعار ضرار بن خطاب ـ (ر.ك. به همان، ص173) ـ و... نام برد. سرّ استمرار یاد حمزه در عزای هر یك از شهدا از همان لقب اعطایی او از سوی رسول خدا(ص)(سیدالشهداء) فهمیده می شود. به علاوه این كه نوع شهادت او و وضع اسف بار جنازه او، ایشان را مظلوم تر كرده و یاد مستمر او حس مبارزه و خشم علیه ظالمین(مشركان و خاندان ابوسفیان) را تقویت می كرد.
با این اجمال، خوب می توانید قضاوت كنید كه عزاداری برای ابراهیم خلیل(ع) و اباعبدالله الحسین(ع) هر یك از كدام قسم است. ابراهیم خلیل، ولو پدر امت است، ولی عزای او كمتر دارای پیامی ویژه ـ جز آنچه از اولیاء دین اسلام معلوم است ـ نیست؛ اما عزای امام حسین(ع) ماهیتاً متفاوت است؛ او غیر از آن كه "الوتر والموتور"(تنها و تنها گذاشته شده) است، و نوع شهادت او و فرزندان و یارانش دلخراش ترین است، مصداق كامل مظلوم است، و لذا می تواند آتش جنگ با باطل را برای همیشه تاریخ زنده نگه بدارد.
حضرت باقرالعلوم(ع) در زیارت شریف عاشورا می فرماید: ظلم به اهل بیت دفع از مقامشان و ازاله از مرتبه ای است كه خدا برایشان قرار داده ـ یعنی خلافت و سروری جامعه ـ است؛ واین ظلم هنوز باقی است. پس از حسین(ع) فرزندان او یا تبعید هستند، یا اسیر و زندانی و مسموم و شهید(أقصی من أقصی و سبی من سبی...)؛ غیبت و غربت آخرین یادگار آنان(ولی عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز اثر همان ظلم است.
از این رو وقتی از امام صادق(ع) از علت حزن در ایام عید سؤال می شود، می فرمایند: "هیچ عیدی نیست برای مسلمین، نه اضحی و نه فطر، مگر این كه حزن آل محمد(ص) تجدید می شود." می پرسند: چرا؟! ایشان می فرمایند: "لأنهم یرون حقهم فی ید غیرهم" یعنی چون حق الهی خود را در دست غیر می بینند."(علل الشرایع، صدوق، باب 126، ص389)
می بینید كه عزا و نوحه و ندبه بر آل الله، اساسا ماهیتی دیگر دارد؛ و از این رو استمرارش لازم است.
امام رضا(ع) به ریّان بن شبیب فرمودند: "بر هر كس خواستی گریه كنی، اول برای حسین گریه كن، كه او را مانند گوسفند ذبح كردند."(بحارالانوار، ج44، ص285)
2.د ـ پیامبر(ص) برای فرزندان و صحابه خویش عزاداری نكرد!
این نیز حرفی كاملاً غیرمستند و ناصحیح است. نمونه هایی از رثاء پیامبر(ص) گذشت. برای جلوگیری از اطناب نمونه های دیگر را تنها فهرست می كینم؛ اگر خواهان تفصیل بودید به كتب "پاسخ به شبهات عزاداری"، تالیف حسین رجبی و "وهابیت، مبانی فكری و كارنامه عملی"، نوشته استاد جعفر سبحانی و... مراجعه فرمایید.
یك. عزای پیامبر(ص) در سوگ شهدای احد و حضرت حمزه سیدالشهداء.
دو. عزاداری حضرتش در شهادت جعفر بن ابی طالب.
سه. رثای پیامبر اكرم(ص) برای سعد بن خوله.
چهار. گریه پیامبر(ص) در عیادت سعد بن عباده در لحظات موت.
پنج. گریه پیامبر(ص) در كنار قبر دخترشان.
شش. گریستن پیامبر(ص) در مرگ فرزندشان ابراهیم.
هفت. گریه پیامبر(ص) در مرگ عثمان بن مظعون.
هشت. گریه پیامبر(ص) در كنار قبر مادرشان پس از گذشت چندین سال.
چنانچه قبلاً گذشت، در برخی از این عزاداری ها گریه تنها نبوده، و همراه رثاء و نوحه گری بوده است.
2.هـ ـ صحابه و حضرت علی(ع) برای پیامبراكرم(ص) عزاداری و سینه زنی برگزار نكردند!
این نیز سخن غیرمستندی است. گر چه روزهای وفات پیامبر(ص) برخی، مردم را به كار دیگری مشغول كردند، اما آن روز مدینه تعطیل بود و مردم در ماتم بودند؛ گریه ها و نوحه های مستمر فاطمه زهرا(س) ـ كه هم دختر معصوم ایشان و صحابی اوست ـ هرگز قابل انكار نیست.
در مجامیع روایی اهل سنت نیز مرثیه سرایی و نوحه گری برای پیامبر(ص) بسیار نقل شده است.(ر.ك. به مستدرك علی الصحیحین، ج1، ص381 و "الإصابة فی تمییز الصحابة"، ابن حجر عسقلانی، ج3، ص253)
مرثیه سرایی غنیم بن قیس و حضرت فاطمه زهرا(س) تنها دو نمونه است.
عبدالله بن وهب از ام سلمه نقل می كند: "هنگام رحلت رسول الله(ص) ما و مردمی كه در مسجد جمع شده بودند صیحه برآوردیم، و مدینه یكپارچه فریاد و ناله و گریه بود، تا نزدیك صبح كه بلال مؤذن پیامبر بانك اذان را سر داد؛ وقتی كه به نام مبارك پیامبر(ص) رسید با صدای بلند گریه كرد و با گریه او اندوه ما چند برابر شد..."("أسد الغابة فی معرفة الصحابة"، ابن عبدالبر قرطبی، ج5، ص102)
ابوذوئب هذلی می گوید: "گریه های مردم به گونه ای بلند بود كه گویا مردم برای احرام حج محرم می شوند، و لبیك می گویند."(ر.ك. به همان)
ندبه ها و گریه های حضرت علی(ع) خود حكایتی دارد، كه ردّپای آن در برخی خطب نهج البلاغه پیدا است.
دوست عزیز!
همه انحرافات مذهبی آنجا بوجود آمده كه بعضی ایمان به بعض تعالیم دین و كفر به بعضی دیگر ورزیده اند. این افراط و تفریط معمولا با جاه طلبی و میل به ریاست مذهبی بعضی آغاز شده و با جهل بعضی دیگر ترویج شده است. نمی توان امری را به دین نسبت داد، مگر آن كه همه متون دینی در نظر بگیریم و آن را با ابزارهای علمی بسنجیم؛ و این جز با اجتهاد و ممارست در علم دین ممكن نیست. نمی شود در این راه جوانی كرد و تابع احساسات این و آن شد. باید در هر امری به اهل تخصص آن امر مراجعه كرد تا مبادا به چاه ویل بدعت بیفتیم.
از این كه به ما اعتماد كرده اید و سؤال خود را با ما در میان گذاشته اید خوشنودیم.
برای سؤال دوم خود به پاسخ كد 55412 در بخش تازه های مذهبی سایت رجوع فرمایید.
با التماس دعا.
مشاوره مذهبی ـ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
سه شنبه 26/12/1382
| پاسخ :
يکشنبه 16/1/1383
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
480 بار