• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 513007

پرسش

سلام مشکل من این هست که خیلی تنها هستم. پدر و مادرم هم کاری نیمتوانند بکنند که این تنهایی پر شود زیاد هم نمیتوانم با دوستام ارتباط داشته باشم چون تقریبا پدر و مادرم مخالف هستن. با اینکه دوستام و خانوادشون را میشناسند اما این تبدیل شده به رسم که نمیشه با دوستان ارتباط زیاد داشت. تا چند سال پیش همه چی برام با وجود برادرم که مثل یک پدر بود برام قابل تحمل بود اما از زمانی که اون ازدواج کرده همه چی بهم ریخته به شدت احساس تنهایی میکنم اون هم مشکلات خاص خودش را داره زیاد دیگه نمیتواند مثل قبل به من توجه کند. پدر و مادرم هم اهل بیرون و گشت و گذار به دلیل سن بالا و بیماریهایی که دارن نیستن. بابام هم یک بازنشسته هست حقوقش به زور به خرج ماهانه میرسد به خاطر همین کلاس متفرقه به غیر کلاس زبان هم نمیتونم برم. هر کاری بخوام بکنم هم خرج داره.یک زمانی هم دنبال پیدا کردن کار بودم اما نشد. تنهایی من فقط با اینترنت و بازیهای کامپیوتری پر میشود اما گاهی به یک آدم احتیاج دارم که باهاش حرف بزنم نمیدونم چی کار کنم حس میکنم دیگه دارم افسردگی میگیرم. آیا راهی برای فرار از تنهایی هست؟؟؟؟

پاسخ

با سلام
خواهر گلم که موضوع رو خیلی راحت با پدر و مادرت عنوان نمی کنی. نیازهات رو براشون بگو و ذهنشون را از اینکه نیاز به فعالیت و دوستان بیشتری داری روشن تر کم. با دوستان قابل اعتماد رفت و آمد کردن که مشکلی نداره. البته میشه حدومرزی برای این روابط قرار دار تا به افراط کشیده نشه. آیا از افراد فامیل کسی که اشتراکاتی باهم داشته و به درد هم صحبتی و روابط صمیمی تر بخوره نیست. آیا تو محیط کلاس زبانت دوستانی هستن که به صورت حضوری و یا حتی تلفنی باهم صحبت کنید. پدر و مادر با رفت و آمد مخالفن, با مکالمه تلفنی که مخالفتی ندارند. یک کمی فکر کن هزار راه نرفته وجود داره.

مشاور : خانم کهتري | پرسش : يکشنبه 9/4/1387 | پاسخ : جمعه 21/4/1387 | | ديپلم | 21 سال | دیگر موضوعات | تعداد مشاهده: 33 بار

تگ ها :

UserName