کد:
48682
پرسش
با سلام وعرض خسته نباشید
همیشه افسرده و دلتنگم
یاد خدا هم مرا ارام نمی كند
دلم می خواهد از خودم هم فرار كنم
هیچ چیز معنا داری در زندگی ام نیست
قبلا فلسفه اندكی ارامم می كرد اما حالا حتی بیشتر اوقات از خواندن كتاب هم فرار میكنم چیزی كه در گذشته بهترین همدمم بود اما حالا.....
چه كنم؟
پاسخ
با عرض سلام و تحیت.
دوست گرامی!
علی رغم مشكلی كه شما، و گاهی بعضی جوانان، دچار آن شدهاید، لازم است بدانید كه همین نگرانی و دغدغه دلیل و گواهی بر زنده بودن دلهای شما، و میل آن به پرواز و عشق مكنون و ناپیدا به تقرب به خدا است. این نشان میدهد كه حساسیت و علائم حیات معنوی در روح شما وجود دارد و زمینه رشد و تعالی باقی و استوار است. مسلماً عنصر بیجان از خود حساسیت نشان نمیدهد، و احساس درد حاكی از وجود روح و حیات در آن عضو است. بنابراین جای نگرانی و ناامیدی وجود ندارد.
در مسیر زندگی روزمره و برخوردها و معاشرتها و ارتباطات، مخصوصاً در عصر فعلی كه هر كس در معرض هجوم دادهها و دریافتهای از بیرون در حجمی سنگین قرار دارد، بعضاً آدمی دچار كسالت روحی و فكری میشود، و كششهای متعالی در او ضعیف و كم سو میگردد، و متعاقباً آشفته و سراسیمه میگردد.
"جان همه روز از لگدكوب خیــال
وز زیان و سود وز بیم زوال"
"نی صفا می ماندش نی لطف و فرّ
نی به سوی آسمان راه سفر"
تجربه نشان میدهد، بعضی اوقات یك نوع انسداد و انقباض فكری و روحی پیش میآید ـ درست مانند مقاطعی كه بعضی از كشورها دچار انسداد سیاسی میشوند ـ كه ناشی از یك سلسله فعل و انفعالات پیچیده در روح و روان است ـ و به تعبیر مولوی، "موجهای تیز دریاهای روح" ـ كه میتواند علل متعدد و اسباب متفاوتی داشته باشد.
در اصطلاح عرفا، به چیزی شبیه به این حالت "قبض" روح ـ در مقابل "بسط" آن ـ می گویند؛ ولی به هر حال امری طبیعی و عادی است؛ و معمولاً برای كسانی پیش میآید كه جاذبههای دنیوی و سطحی كه برای دیگران قانع كننده است، آنها را راضی نمی كند.
این حالت اگر چه در درون احساس میشود، لیكن منشأ خارجی دارد.
ما گاه در عالم خارج مواجه با علائم ناخوشایند اجتماعی و سیاسی ای می شویم(عینیات) كه با معیارها و نظامهای فكری و ارزشی و مدلهای از پیش طراحی شده ذهن ما(ذهنیات) سازگاری و هم خوانی ندارد؛ و لذا دچار یك سری تناقضات سرسام آور و بنبست های فكری میگردیم، و در نتیجه به فكر خود، هویت و شخصیت و ایدئولوژی و جایگاه خود بدگمان میگردیم، و به اصطلاح دچار "یأس فلسفی" میشویم؛ و این در حالی است كه بعضاً متوجه این تأثیر و تأثرات كه معمولاً تدریجی و خزنده صورت میپذیرد، نیستیم.
مثالی برای تقریب ذهن میآوریم، بسیار دیده شده است كه كودكان و یا حتی بزرگترها ـ و بالاخص بانوان ـ بعد از آن كه در یك مهمانی و یا محیط جدید وارد میشوند، و مواجه با امكانات و برخورداری های فراتر هم طرازان خود میگردند، بعد از بازگشت به منزل بدون این كه خودشان و یا دیگران متوجه موضوع و ریشههای آن باشند، احساس كسالت و ملال میكنند، و احیاناً بنای بهانه گیری و ناسازگاری را میگذارند. همان طور كه دستگاه گوارشی ما نسبت به مواد غذایی وارد شده به آن واكنش نشان میدهد، و احیانا از ورود غذای ناسازگار دچار مسمومیت میگردد، همانطور مزاج فكری و روحی ما از دریافتهای بیرونی متأثر میشود، و در صورت ورود دادههای ناهماهنگ به سیستم درونیش، دستخوش به هم ریختگی، نابسامانی و پریشانی(چیزی شبیه به مسمومیت در دستگاه گوارشی بدن) میگردد.
از امام علی ـ علیه السلام ـ میپرسند كه چرا ما بعضی اوقات تمایل برای نماز شب نداریم. ایشان جواب میدهند: ببینید در روز چه كارهایی انجام میدهید.
این یك نكته دقیق روان شناختی است كه عكس العملها و واكنشهای فكری و روانی، تناسب مستقیم با كنشها و دریافتهای بیرونی ما از محیط خارجی دارد، كه ثمره و محصول آن نیز دادههای بیرونی محسوب میگردد.
از امیرمؤمنان(ع) پرسیدند كار شما در طول عمر چه بوده است؟ ایشان میفرمایند: كار من نگهبانی بوده است؛ من پیوسته نگهبان قلب خودم بودم كه مبادا عامل ناخواستهای وارد محدوده آن گردد.
تا این جا ما به تجزیه و تحلیل مشكل پرداختیم و سخنی در مورد حل آن به میان نیاوردیم؛ اگر چه شناخت مشكل و ریشه یابی آن خود نیمی از حل مشكل است. ولی توصیه كلی ما این است كه مراقب دریافتهای خود از اطراف و اطرافیان باشید؛ حتی المقدور سعی نمایید تا از تراوشات و القائات مسموم محیط اجتماعی در امان بمانید، و در عوض با افراد و محافلی كه اسباب رشد و تشویق و تعالی معنوی آدمی را فراهم میكند همراه باشید، تا در اثر تأثیرات مثبت فضای سازنده و به مساعدت معاشران فرهیخته و اندیشه والای آنان روحیه از دست رفته تقویت و بازسازی گردد، كه البته این كار باید مستمر و دائمی باشد.
آدمی همان طور كه نیاز به تغذیه جسمی دارد، و این تغذیه باید مداوم باشد، همان طور هم نیازمند به تغذیه روحی و فكری است، تا دچار ملالت و دل مردگی نگردد. در روایتی داریم كه روح هم مانند جسم دچار كسالت میشود و چاره آن آموزههای متعالی و لطیف است.(میزان الحكمة، ج2، ص500) گویا ما مانند باطری هستیم كه دائماً در معرض تخلیه میباشد، و میبایست پیوسته پر و شارژ گردد.
علاوه بر موضوعات فوق كه از موارد تأثیر عینیت بر ذهنیت(عالم خارج بر عالم درون) به شمار میرود، از رابطه عمل با اندیشه كه این هم از مصادیق اثربخشی مسئلهای عینی(رفتار) بر مسایل ذهنی(فكر) میباشد، نمیتوان غافل و بیتوجه بود.
اگر میخواهید احساس خوبی داشته باشید، به نحوی كه گویا بر بال فرشتگان سوار شدهاید و در فضای قدسی و رفیعی با شادی و سرور پرواز میكنید، دست به اقدام بزنید، و از رابطه عمل و اندیشه استفاده كنید؛ آن گاه همه چیز دنیا هماهنگ و شاداب، خرم و معنادار خواهد شد، و وسواس ها رنگ خواهند باخت، و زندگی زیبا و دل نشین میگردد.
برای خدا و صرفاً برای خدا خدمتی هر چند كوچك ولی پنهانی و دور از چشم آدمیان انجام دهید؛ احسانی كنید، و فقط برای خدا دل بینوایی را شاد سازید و مشكلی را برای دردمندی حل كنید؛ به اقوام نزدیك و دور، مخصوصاً آنان كه بیشتر سزاوار و نیازمند محبت و كمك هستند، سری بزنید، و در مشكلات با آنان هم دردی كنید، و در جهت رفع آن كاری صورت دهید. مسلماً همه این كارها در عین ارتباط دائمی با خداوند، و انابه و تضرّع به درگاه او و استمداد از منبع بیكران خداوندی، میتواند اهرمهایی باشد كه روحیه انسان را شاداب و سرخوش می كند، و راه آسمان را برای او باز كند، و وجدان ملول و سرخورده را شاد و آرام گرداند. حافظ می فرماید:
"نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملالت علما هم ز علم بیعمل است"
كامروا باشید.
مشاوره مذهبی ـ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
دوشنبه 20/11/1382
| پاسخ :
دوشنبه 27/11/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
63 بار