کد:
42983
پرسش
1-چرا مسئله خلافت تنصیصی است در صورتیكه در قرآن آمده:و امرهم شوری بینهم؟
2-چرا شیعه مسئله امامت و خلافت را جدای از زمامداری نمیداند؟
3-همانطور كه میدانیم حضرت امیر خودشان در موارد زیادی متذكر شده اند كه خلافت برایشان چقدر بی ارزش است.با این وجود چرا بر این مسئله اینقدر پافشاری و اصرار میشود؟
4-اگر اینقدر خلافت حضرت امیر مهم است پس چطور امام صادق(ع) خلافتی نداشتند ولی شاگردان زیادی تربیت كرده اند ؟
5-از شئون پیامبر دریافت وحی-ابلاغ وحی و تبیین وحی می باشد.ارتباط اینها چیست؟و چه ارتباطی است بین درك كردن قرآن و مبین بودن پیامبر؟
با تشكر
لطفا بیشتر از آیات قرآن استفاده كنید.
در ضمن اگر میتوانید سریعتر جواب بدهید.
پاسخ
با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
سؤالات شما را به ترتیبی كه آورده اید پاسخ می دهیم.
1. خلافت تنصیصی یعنی خلافتی كه از طریق نص الهی مشخص شده است. اشكال به تنصیصی بودن خلافت نمی تواند با یك نص دیگرـ مثل "امرهم شوری بینهم" ـ باشد! چون همان خدایی كه آیه شورا را فرستاده، خلافت را تنصیص كرده است.
از این دو نص روشن می شود كه امور شورائی شامل نصب امام و خلیفه نیست.
چنانچه قرآن از یك طرف پیامبر(ص) را نصب به حاكمیت و زمامداری و ولایت بر مؤمنین می نماید و می فرماید: «النبی أولی به بالمومنین من أنفسهم»، و از سوی دیگر به او می فرماید با آنان مشورت كن "وشاورهم فی الامر" كه واضح می شود مشورت در امور حكومت است نه در اصل حاكمیت.
(ر.ك. به كتاب "مبانی حكومت اسلامی"، آیةالله جعفر سبحانی، ص103 الی ص109)
علاوه بر این، هیچ فكر كرده اید كه اگر اشكال شما صحیح بود، در باره نبوت هم می توانستیم این را بگوییم كه با وجود "امرهم شوری بینهم" چرا امر نبوت را به مردم واگذار نكرده اند! و همچنین در تقنین قانون بگوییم چرا شرع بر ما قانون وضع می كند، در حالی كه خدا فرموده همه امور باید شورائی باشد!
2. البته حیثیت مقام امامت با حیثیت مقام خلافت و زمامداری جداست؛ و لذا توصیه مرحوم آیةالله بروجردی به اهل سنت این بود كه بیایید اختلافتان با شیعه را در مسئله خلافت امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت معصوم پیامبر(ص)، به مسئله امامت سرایت ندهید، و به فراگیری اسلام از تعالیم اهل بیت(ع) ملتزم باشید.
اما واقع امر این است كه اولا، بسیاری از دلایلی كه امامت حضرات را اثبات می كند، به خلافت و زمامداری ایشان هم تصریح دارد. مگر می شود عبارت "من كنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله" را جز به جانشینی حضرت علی(ع) بر همه شئون ولایت حضرت رسول(ص) تفسیر كرد!؟ً
مگر می شود شئون ظاهری ولایت را از تعبیر "وصی" خارج كرد!؟ كلمه "وصی" معنای عرفی واضحی دارد.
ثانیا، مقام امامت را نمی توان منحصر در تعلیم احكام دانست. امام یعنی پیشوا و اسوه؛ و آیا می توان تأسی به اهل بیت را تنها در تعلیم احكام مقصور كرد؟! پیامبرانی كه علاوه بر امر نبوت، مقام امامت را هم كسب می كنند، همین وجه امتیازشان با سایر پیامبران است. اینان علاوه بر تعلیم، در صدد هدایت عملی و اجرا هم برمی آیند.
ثالثا، همین امامان مدعی این هستند كه خلافت و زمامداری ایشان غصب شده است. صدها روایت از اهل بیت عصمت(ع) با سندهای قطعی آمده كه ما همه شئون مربوط به اسلام را دارا هستیم. با این وجود پذیرش امامت ـ به معنای خاص آن ـ خود مستلزم مقام خلافت این بزرگواران است. خطبه شقشقیه را بخوانید تا درد دل امیرالمؤمنین(ع) را در باره امر خلافت بشنوید.
3. حكومت، مثل هر پدیده دیگر، دو چهره دارد: یك چهره "یلی الربی" و معنوی، و دیگری چهره "یلی الخلقی" و دنیایی. آن چیزی كه اندازه آب دماغ یك بز ارزش ندارد حیث ریاست و حكمرانی بر مردم است؛ اما آن چیزی كه امانت الهی است نمایندگی خدا بر زمین و پیاده كردن احكام الهی است؛ یعنی همان چیزی كه امام علی(ع) درباره اش فرمود: "یك ساعت اجرای عدالت از هفتاد سال عبادت بهتر است."(ر.ك. به غررالحكم و دررالكلم)
آن چیزی كه نزد امیرالمؤمنین(ع) ارزش ندارد امارت و حكمرانی بر مردم بدون توجه به غایت و ابزاری بودن آن است؛ چنانچه خوردن و خوابیدن و سایر امور نیز او همین گونه است. ولی این بدان معنا نیست كه از وظیفه ای كه خدا بر عهده او می نهد تا با حكومت مردم را به راه راست هدایت كند سر بازخواهد زد! لذا با حصول شرائطش آن را پذیرفت، و تا پای جان در انجام وظیفه مربوط به آن كوتاهی نكرد.
4. این كه برخی امامان خلافتی نداشتند به معنی این نیست حق چنین خلافتی نداشتند؟ یا خلافت را سزاوار خود نمی دانستند و ...، بلكه موقعیت و امكان حكومت برای ایشان فراهم نبوده است. به دیگر سخن چنانچه خود علی(ع) 25 سال از حق مسلّم خود كنار گذاشته شد، امام صادق(ع) نیز موقعیت را برای ایجاد حكومت مناسب نمی دید. تفصیل و تحلیل موقعیت هر یك از امامان(ع) نسبت به مساله خلافت در بررسی های تاریخی به خوبی انجام شده است. توصیه می كنیم دو كتاب "امام در غیبت جامعه" از استاد محمد رضا حكیمی و "امامان شیعه و نهضت های مكتبی" از استاد محمد تقی مدرسی را بخوانید.
و البته امامان ما در دوران قبض ید هرگز از انجام وظائف خود در حد مقدور كوتاهی نكرده اند. هم امام علی و هم ائمه بعد(ع) ـ مثل امام صادق(ع) ـ در این دوران به تربیت مؤمنین و نشر معارف دین، هر یك به حسب مقدور خود همت گماشت. و البته اگر حكومت برایشان ممكن بود با ابزار حكومت این نقش را به شكل گسترده تری به انجام می رساندند.
5. شأن دریافت وحی، یعنی رسیدن به جایگاهی از مقام كمال كه بتواند و لیاقت این را پیدا كند كه خدا او را امین خود در میان خلق بداند. گاه مقام حفظ وحی را هم در همین تعبیر می گنجانند.
شأن ابلاغ وظیفه ای است كه بر عهده پیامبر است تا آنچه دریافته است به مردم به درستی انتقال دهد.
و شأن تبیین هم توانایی حضرت(ص) در شرح مرادات كلام وحی از یك سو، و بیان خصوصیات ناگفته در كلام وحی از سوی دیگر، و بیان تأویلات از سوی سوم می باشد. حدیث مشهور "إنما یعرف القرآن من خوطب به" ناظر به همه این جهات است.
توضیح آن كه وحی نیاز به تفسیر و تأویل دارد. توضیح آن كه هر وحی در موقعیت زمانی خاصی و گاه پیرامون واقعه خاصی نازل می شده است، و با تغییر موقعیت های اجتماعی و فردی كه نزول آیه ناظر به آن موقعیت ها بوده كم كم آیه وضوح خود را از دست می داده است. این مطلب در بسیاری از آیات قرآن مصداق دارد. این حداقل كاری است كه پیامبر و امامان بر عهده داشته اند تا غبار گذشت زمان قرآن را به دست فراموشی نسپارد.
از سوی دیگر بعضی از آیات تفسیر و معنای خاصی را اشاره دارد كه گاه بر عرف ساده زمان ـ حتی در زمان نزول پوشیده بوده است. این هم در بسیاری از آیات هست، و با مراجعه به روایات تفسیری است كه ما به اهمیت نقش پیامبر و اهل بیت در آن پی می بریم.
از طرفی خداوند در قرآن بعضی امور را به اجمال فرموده و تفصیل آن را به پیامبر واگذار كرده است. مثلاً امر به نماز در قرآن هست، اما چگونگی نماز بیان نشده است.
از سوی دیگر تطبیقات آیات امر ساده ای نیست. گاه یك كلام در معنای و مفهوم خود واضح است، ولی مصداق یابی در آن سخت است، و انسان ممكن است در آن به گمراهی بیفتد. این كه قرآن آیات خود را به محكم و متشابه تقسیم كرده، با این معنا قابل تفسیر است كه آیات محكم در تطبیق دچار ابهام نیست، ولی آیات متشابه مصداق متشابه دارند. از شئون رسول اكرم و اهل بیت او این است كه در تأویل آیات مردم را هدایت كنند. «هو الذی أنزل علیك الكتاب منه آیات محكمات هن أم الكتاب ئ أخر متشابهات فأما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون ما تشابه منه ابتغاء تأویله وما یعلم تأویله إلا الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به كل من عند ربنا و ما یذكر إلا أولوا الألباب»(آل عمران/7)
امیدواریم به جواب سؤالات خود به اندازه لازم دست یافته باشید. در هر یك از این موضوعات می توان سخن بسیار گفت، كه اگر مایل باشید با ما درمیان بگذارید.
با التماس دعا.
مشاوره مذهبی ـ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
شنبه 6/10/1382
| پاسخ :
جمعه 12/10/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
114 بار