کد:
3910
پرسش
فقه شیعه در اسلام چه تفاوتهایی با فقه اهل تسنن دارد؟
پاسخ
برادر گرامی! در ابتداء چند مورد از امتیازات فقه شیعه را برمی شمریم و سپس مواردی از تفاوتهای فقه شیعه را با اهل سنت ذكر خواهیم كرد.
1- جامعیت فقه شیعه: فقه شیعه تمام مسائل كلى تا جزئى مورد نیاز را بیان نموده و به عبارتى، غنى ترین فقه در مذاهب اسلامى است. زیرا شیعه معتقد است كه ائمه اطهار(ع) داراى دو مقام استثنایی عصمت و علم میباشند، و لذا سنت آنان (= سخن، عمل و تقریر) درست مانند سنت نبوى، قابل استناد است و تمامى افكار, اقوال و اعمالشان حجیت شرعى دارد.
غنای حدیثی شیعه یك امتیاز بزرگ و غیر قابل انكار است. صدها كتاب حدیثی در دوران ائمه توسط شاگردان ایشان تالیف شد، كه هر یك مشكلات بسیاری را حل می كند. این در حالی است كه اهل سنت اولا، با رحلت پیامبر(ص) از تداوم حدیث محروم بودند، و ثانیا، از تدوین حدیث از روزگار خلیفه دوم منع شدند، و تا روزگار عمر بن عبدالعزیز (م 101هـ.ق) تألیفى در این زمینه پدید نیامد. و این فاصله صد ساله در نابودی بعضی احادیث و یا ورود دسّ و تحریف در آن تأثیر بسیار گذارد.
آری، حدیث شیعى، به دلیل حضور امامانى كه هم مفسر احادیث نبوى بودند و هم سنت خودشان حجت بود، در آن روزگار از پویایى و صحت بیشترى در مقایسه با حدیث سنى برخوردار بوده است.
2- فقه شیعه زنده است و صرفا مربوط به تحقیقات علماى گذشته نیست و همگام با زمان پیش مىرود و مسالهاى نیست كه فقه شیعه براى آن پاسخى نداشته باشد. به خلاف اهل سنت كه پیروی و تقلید از مذاهب چهارگانه را، به عنوان یك اصل پذیرفته اند و به همین سبب هزار و اندی سال است كه اجتهاد در بین آنان رو به ضعف نهاده است. این مذاهب به توسط چهار فقیه برجسته آنان، در قرن دوم ـ شافعی، حنبلی، مالكی و حنفی ـ بنیانگذاری شده است. شایان ذكر است كه این امام به اعتراف خود آنان معصوم نیستند.
البته در چند ساله اخیر تعدادی از فقهای اهل سنت به اجتهاد گرایش پیدا كردهاند، اما جو حاكم بر فقه اهل سنت تقلید از مذاهب چهارگانه است.
اما فقه شیعه از آغاز تا كنون بر اجتهاد و استنباط مبتنی بوده و در هر دوره ای پویایی و تحول در آن به روشنی به چشم میخورد، تا جایی كه پیروی و تقلید از علمای غیر زنده مذموم و حرام است.
3- فقه شیعه، فقهى است ضد استكبارى و طرفدار مظلومان و هرگز در طول تاریخ، فقهاى شیعه در مسیر سلاطین و طاغوتها نبودهاند، بلكه در بسیاری از حركتهای اصلاحی و آزادی طلب تاریخ رهبری در دست آنان بوده است. این روح، همانطور كه از تراث و احادیث ائمه اطهار(ع) نشأت گرفته، در نوع برداشت فقهای شیعه از روایات و بالتبع احكام فقهی نیز تاثیر بسزایی داشته است. این خصائص در فقه شیعی نیست. فقه اهل سنت در مسائل بسیار مهم خود توجیه گر طواغیت زمان بوده است.
اما مواردی از تفاوتهای فقه شیعه با فقه اهل تسنن:
1- فقیهان چهار گانه اهل سنت هر كدام به شیوه خاص خود و با مبنا قرار دادن ادله اى چون قیاس، استحسان، استصلاح، سد ذرائع و ... كوشیدند مسائل تازه و مستحدث را پاسخى دینى و فقهى دهند.
حال آنكه شیعه اشكال مختلف قیاس، جز قیاس منصوص العلة را بی اعتبار می شمرد و در برابر نیازها به خیل انبوه احادیث امامان خود مراجعه می كند. و احادیث شیعه موردی را فروگذار نكرده، و در همه مسائل راه حل مناسب را، ولو به صورت القاء اصول و قواعد كلی بیان داشته اند.
احادیث تنها یكی از كتب حدیثی شیعه (كتاب شریف كافی) از كلیه احادیث فقهی اهل تسنن بیشتر است.
در ضمن، فقهای شیعه دلیل عقل را معتبر می دانند، و از قواعدی مثل ملازمه بین حكم عقل و شرع، ملازمه بین وجوب شیء و وجوب مقدمه و مانند اینها بهره می جویند.
فقه اسلامی اهل بیت(ع) در مواردی هم كه تردید و شك راه را بر فقیه می بندد، با اصولی كه به همین منظور جعل شده، تكلیف را روشن كرده اند. نام این ها اصول عملیه است. این اصول عبارتند از اصل برائت، استصحاب، اشتغال و تخییر.
در فقه شیعه موردی نیست كه نتوان با كمك قواعد و اصول فوق الذكر، كه از اهل بیت فراگرفته ایم، پاسخگوی آن بود.
بدیهی است با این وصف شیعه از عمل به قیاس، استحسان، مصالح مرسله و غیرها بینیاز بوده است. عمل به قیاس و استحسان و مثل آن فقه اسلامی را از فقهی كه ریشه در خواست خدا دارد به فقهی برخاسته از تشخیصات مبتنی بر ظن و گمان آدمی تبدیل می كند. فقه شیعه به بركت اعتقاد به استمرار امامت در خاندان عصمت و طهارت، هر چه می گوید مبتنی بر وحی و دلیل قطعی است.
2- اهل سنت معتقدند: در صورتی كه صحابه اجماع داشته باشند، چه قولی و چه عملی حجت است.
اما شیعه معتقد است: اجماع هیچ جماعتی به لحاظ نفس اجماع حجت نیست، زیرا دلیلی بر حجیت آن وجود ندارد و اصل بر عدم حجیت است. بله، تنها در صورتی كه اجماع كاشف از رأی معصوم باشد، به همین جهت حجت خواهد بود.
3- اهل سنت قول صحابه و حتی تابعین را مصداق سنت میدانند، اعم از آن كه قول پیغمبر (ص) باشد و یا اظهار نظر و رأی نظر شخصی او. اما شیعه به هیچ وجه قول و اظهار نظر شخصی صحابه را قبول ندارد و حجیت را تنها متعلق به قول، فعل و تقریر معصوم(ع) می داند.
4- شیعه امامیه معتقد است، در صورتی "رأی و اجتهاد" حجت است كه بر دلیل و حجت معتبری مبتنی باشد و یا به استناد اصلی از اصول معتبر به دست آمده باشد. بنابراین در صورتی كه رأی از راه دلیل غیر معتبر حاصل شود برای استنباط احكام كفایت نمیكند، خواه عدم اعتبار آن قطعی باشد ـ مانند قیاس ـ خواه مشكوك الاعتبار باشد ـ مانند شهرت و سایر أمارات ظنی كه دلیل قاطعی بر اعتبار آن قائم نشده است.
اما شافعیه، قیاس را در موارد فقد نص برای الحاق امر غیر منصوص به امر منصوص صالح دانستهاند.
حنفیه، پا را از این فراتر نهاده، و علاوه بر قیاس، استحسان را نیز حجت میدانند.
مالكیه، و برخی از حنابله مصالح مرسله (مقصود از مصالح مرسله مصالحی است كه به گمان ظنی و حدسی مجتهد با مقاصد شریعت مقدس اسلام موافق است ولی نص خاصی نه بر اثبات آن، و نه بر الغای آن، وجود ندارد) را برای استنباط احكام معتبر میدانند.
این امور اجمالی از تفاوتهای بین فقه شیعه و اهل تسنن بود، كه د رزمینه منابع فقه مورد بررسی قرار گرفت.
طبیعی است كه برای هر یك از این موارد استدلال های مفصلی هست كه ذكر آن در این مقال نمی گنجد.
موفق و موید باشید.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
دوشنبه 11/1/1382
| پاسخ :
دوشنبه 11/1/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
109 بار