کد:
38141
پرسش
با سلام
خوشحالم از اینكه برای پاسخ به سوالی كه دغدغه فكری ام است منبعی مطمئن دارم....
آیا درست است كه در قرآن اجازه كتك زدن زن داده شده است؟
راستش را بخواهید چند روز پیش با یكی از دوستان كه در جلسات قرآن شركت می كند بحث شد و او چنین می گفت كه دستورات قرآن در مورد زن همان رفتار عرب قبل از اسلام با زنان است به جز آیه معروفی كه می فرماید :زنان لباس و پوشش برای مردانند.
حال مطمئنم این طور نیست و علاقه مندم جواب دوستم را بدهم و از شما می خواهم آیات قرآن در رابطه با دفاع از زن و حقوق او به من نشان دهید.
قبلآ از لطف شما سپاسگزارم.
پاسخ
دوست عزیز!
قرآن كریم می فرماید:«إن أكرمكم عند الله أتقیكم» یعنی گرامی ترین شما در نزد پروردگار، با تقواترین شما است.
همانطور كه این آیه می فرماید تقوی ملاك برتری انسانها است، و در این میان تفاوتی بین زن و مرد نیست. این معنا از مسلمات دینی است، و شواهد متعددی در آیات و روایات دارد.
اما آیه ای كه در آن صحبت از زدن شده، آیه 34 سوره "نساء" است كه در اینجا علاوه بر تفسیر آیه شریفه، به نكاتی می پردازیم تا به یاری خدا بری شبهه ذهنی دوستتان پاسخ داشته باشید.
دوست عزیز!
1ـ همه آیات قرآن كریم به عنوان بزرگترین معجزه پیامبر اكرم(ص)، برای راهنمایی و هدایت همه انسانها در همه زمانها تا برپایی قیامت، و به عبارتی تا آخر دنیا، آورده شده و مقید و محدود به زمان خاصی نیستند.
بنابراین، تمام آیات قرآن و همچنین آیه مورد نظر، مقید به زمان پیامبر اكرم(ص) نبوده، بلكه مخاطب آن همه انسانها، در همه زمانها و مكانهاهستند.
بله، آیات قرآن به دو دسته عمده تقسیم می شوند. بعضی از آنها بیانی ثابت و لایتغیر دارند؛ و بعضی از آنها هم بیانی در قالب مثال و اشاره است. طبیعی است كه در هر نوع بیان به گونه خاص خود باید برداشت داشت؛ اگرچه ـ همچنانكه گذشت ـ هر چه به مقتضای منطق سخن، از قرآن استنباط می شود، به هر حال، عام است و برای همه زمانها و مكانها است. به بیان دیگر، تفسیر قرآن به یك روش و منوال نیست، و لحن سخن قرآن مشخص كننده روش برداشت از آن است.
اگر چه برخی از آیات دارای شأن نزول خاص بوده، و به مناسبت اتفاق و حادثهای كه در آن زمان رخ داده است نازل شده، ولی در علم تفسیر و علوم قرآنی ثابت است كه شأن نزول نمیتواند آیه را محدود به همان مورد خود كند.
2ـ از ویژگیهای یك مفسر این است كه برای تفسیر نمودن یك آیه، آیات مشابه آن را در نظر بگیرد و با توجه به همه آیاتی كه در یك موضوع وارد شده، و همچنین با توجه به فضای كل آیات الهی، آیه را تفسیر نماید. و این روش، به خاطر این است كه تفسیری كه از آیه ارائه میشود واقعی تر، دقیقتر و عملی تر باشد، و روح معنا در لابلای الفاظ فراموش نگردد.
یكی دیگر از ویژگیهای یك مفسر موفق این است كه بر اساس نیازهای جامعه امروزی بتواند تفسیری ارائه دهد كه هم از لحاظ علمی و تفسیری معتبر باشد، و هم به درد جامعه امروزی بخورد؛ چرا كه معجزه بودن قرآن به همین معنا است كه برای همه انسانها و در همه زمانها دستورالعمل قابل اجرا و مفید دارد. یعنی موضوع می شناسی می تواند راهنمای مفسر در درك صحیح و جامع از قرآن باشد.
3ـ اما در مورد تفسیر آیه شریفه(نساء/34) باید به نكاتی اشاره كرد:
الف ـ فراز اول آیه شریفه كه میفرماید: "الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض … " اشاره به حكمی با توجه به ویژگیها و تفاوتهای زن و مرد دارد.
از آنجا كه در نوع مردان روحیه تفكر و تعقل، بر عواطف و احساسات آنها غلبه دارد ـ و به عبارتی وجهه غالب شخصیت مرد تعقل اوست ـ و در زنان عكس این مطلب صادق است ـ یعنی عواطف و احساسات شدید آنها نسبت به عقل و تفكر آنان برجستگی بیشتری دارد ـ و از طرفی مردان از لحاظ جسمی، و بر حسب طاقتی كه بر اعمال دشوار و سخت دارند، و همچنین از آنجا كه مردان عهدهدار تأمین مخارج زندگی هستند، لذا خداوند فرموده است كه مردان بر زنان، قیمومیت و سرپرستی داشته باشند.
این حكم در نظام خانواده قطعی است، ولی بعضی به دلیل عمومیت تعلیل، آن را اعم از خانواده دانسته و به همه نظامات اجتماعی تعمیم داده و ولایت را خاص مردان می دانند.
این مفسران منع زنان از قضاوت و امامت جماعت و مرجعیت و رهبری را از مؤیدات برداشت خود از آیه می دانند.
البته باید توجه داشت كه این قیمومیت به هر شكلی كه باشد، تنها مربوط میشود به مسائل عامهای كه زنان و مردان هر دو در آن جهت مشتركند. مثل قضاوت، حكومت، جنگ و …، بدون این كه بر استقلال زن در اراده شخصی و عمل فردی او خدشهای وارد شود.
بنابراین، قیمومیت مرد بر زن به معنای سلب آزادی اراده زن و منع او از تصرف در اموال، و همچنین سلب استقلال از زن، در حفظ حقوق فردی و اجتماعی و دفاع از منافعش نیست.
البته شایسته ذكر است كه سیره نبوی(ص) هم بر این بوده كه امور اجتماعی و كارهایی كه نیاز به تعقل جدی تر و قوت و قدرت بیشتری داشته، مانند قضا، جنگ، حكومت و … را به مردان میسپردند، و از سپردن آنها به زنان نهی میفرمودند؛ ولی از واگذاری كارهایی كه دخالت عواطف در آنها منافاتی با كارایی عمل ندارد، مانند تعلیم و تعلم همه رشته های علوم و فنون، كسب و كار، تربیت، پزشكی و … نهی نمیفرمودند؛ بلكه زنان را در آن بكار می گرفتند.
این برداشت با روایات متعدد معصومین تأیید می شود(ر.ك. به "نورالثقلین"، ج 1، ص 478 ـ "البرهان"، ج 1، ص 367)
البته ناگفته نماند قیمومیت و قوّام بودن در این مقام برای مردان، نشانه كمال و تقرب الی الله نیست، بلكه تنها اشاره به حق و وظیفه مدیریت و مسئولیت اجرایی آنان دارد.
2ـ اما فراز آخر این آیه شریفه: " واللآتی تخافون نشوزهن فعظوهن و اهجروهن فی المضاجع و اضربوهن … " در مورد زنان ناشزه است؛ یعنی زنانی كه حقوق همسرانشان را رعایت نمی كنند.
قرآن كریم در برخورد با چنین زنانی كه وظیفه شناس نبوده و حقوق همسر را رعایت نمیكنند، فرموده است: اول آنها را نصیحت كنید؛ اگر مفید فایده نبود، جایگاه خوابتان را از آنها جدا كنید؛ اگر این روش هم فایده نكرد، آنها را تنبیه بدنی كنید. این تنبیه شرائط و قواعدی دارد كه باید كاملاً رعایت شود.
با توجه به آیات و روایات در این زمینه، همه مفسران و فقیهان توافق و تأكید دارند كه تنبیه باید به گ.نه ای باشد كه آسیب جسمی به زن نزند، والا حرام، و موجب دیه و ضمان است. و لذا به طور طبیعی نباید در مواضع حساس بدن مانند چشم، صورت، پهلو، شكم و … باشد.
و مهمتر این كه همان طور كه در روایات نیز اشاره شده است وسیله زدن باید چیز سبكی، مانند چوب مسواك كه نازك و سبك است، باشد.(البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص367)
بنابراین میتوان نتیجه گرفت كه این تنبیه بدنی، خشونتهای رائج مردان نسبت به همسران خود نیست، بلكه نمایش خاصی از نارضایتی و شدت آن است.
همه فقها و مفسران می گویند كه این تنبیه بدنی ـ بعد از طی دو مرحله قبلی آن و عدم افاده، برای انتقام گیری و عقده خالی كردن نیست، بلكه برای اصلاح و چاره است؛ و حتی برخی از فقها مانند "شهید ثانی" در كتاب "مسالك" گفته است اگر این زدن به منظور انتقام گیری و عقده گشایی باشد، حرام است. بنابراین همه توافق دارند كه قصد، اذیت كردن و آزار دادن زن نیست، بلكه قصد، اصلاح و امر به معروف و نهی از منكر است.
اما در مورد فلسفه جواز این تنبیه بدنی چه میتوان گفت؟ به عبارت دیگر از این تنبیه چه اثری پدید میآید كه باعث اصلاح و اطاعت زن میگردد؟
برخی قائل شدهاند كه خود زدن و تنبیه بدنی ـ البته با آن شرائطی كه بیان شد ـ به طور طبیعی به گونه ای است كه در زنان ایجاد شوك میكند، و آنان را به بازنگری به رفتار خود وامی دارد. روانشناسان معتقدند زنان در حالات روحی روانی خود حالتی به نام "مازوشیسم" (آزار طلبی) دارند كه گاه این حالت در آنان تشدید میشود و تنها راه آرامش آنها تنبیه بدنی خفیف و ملایم است.
برخی دیگر از مفسران نیز می گویند تنبیه بدنی نوعی كیفر و عقوبت روانی است نه جسمی؛ بنابراین تنبیه بدنی نماد تنفر و انزجار و طرد است كه با توجه به روحیه زن كه دوست دارد معشوق باشد، او را به خود می آورد.
خلاصه كلام این كه این زدن جنبه تربیتی دارد لذا در روایات نیز سفارش شده كه از چوب مسواك كه نازك و سبك است استفاده شود، چرا كه آزار و اذیت در كار نیست، بلكه فقط قصد اصلاح و چاره سازی است.
نكته قابل توجه این كه تنبیه بدنی فقط در مورد زنان وظیفه ناشناس نیست، بلكه اگر مردان هم وظیفه خود را انجام ندهند، و در مقابل همسر خود حقوق همسری را نادیده بگیرند، با آنها نیز برخورد شده، و بعد از مراحل اولی امر به معروف و نهی از منكر، مردان نیز مورد تنبیه و تعزیر واقع میشوند؛ ولی چون خود زنان قادر بر انجام چنین كاری نیستند ـ و یا اصلا مصلحت آن نیست كه خود زنان اقدام به آن كنند ـ حاكم شرع این كار را انجام میدهد.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به كتب تفسیری به ذیل آیه شریفه، به ویژه تفسیر "المیزان"، جلد 4، ص 543 به بعد؛ "نمونه" ج 3، ص 369 به بعد، "زن در آینه جلال و جمال" نوشته آیت الله جوادی آملی؛ فصل نامه "پژوهشهای قرآنی" شماره 28 و 27، ویژه زن در قرآن، مراجعه نمائید.
اگر باز هم ابهامی باقی است با ما در میان بگذارید كه موجب خوشنودی است.
پیروز باشید.
مشاوره مذهبی _ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
چهارشنبه 5/9/1382
| پاسخ :
يکشنبه 9/9/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
94 بار