کد:
37485
پرسش
خدا چیست؟ این سوال را كسی می پرسد كه از اسلام هیچ نمی داند واطلاعات ناقصی از اسلام دارد لطفا كمكم كنید برای پاسخ به وی
پاسخ
دوست عزیز! از آنجهت كه بشر مخلوق و محدود است، هیچگاه نخواهد توانست به كنه ذات خالق هستی پی ببرد؛ زیرا در صورتی می توان علم به آن پیدا كرد كه یا محیط بر او باشیم ویا حداقل مساوی وی!!!! در حالیكه هر دو فرض باطل است. بهترین راه برای شناخت ذات، بهره جستن از آیات و روایات می باشد. در اینجا شما دوست عزیز را به مطالعه نوشته ای از استاد شهید مرتضی مطهری كه بر گرفته از سخنان امیرالمؤمنین در نهج البلاغه است، دعوت می كنیم. « .... ذات حق وجود بی حد و نهایت و هستی مطلق است و « ماهیت ندارد، او ذاتی است محدودیّت ناپذیر و بی مرز. هر موجودی از موجودات حد و مرز و نهایتی دارد، خواه آن موجود متحرك باشد و یا ساكن ( موجود متحرك موجودی است كه دائماً مرزهای وجودی را عوض می كند). ذات حق حد و مرزی ندارد. هیچ زاویه ای از زوایای وجود، از ا و خالی نیست، هیچ فقدانی در او راه ندارد؛ تنها فقدانی كه دراو راه دارد، فقدان فقدان است، و تنها سلبی كه در باره او صادق است، سلب سلب است، وتنها نفی و نیستی كه وصف او واقع میشود، نفی هر نقص و نیستی ـ از قبیل مخلوقیت و معلولیت و محدودیت وكثرت وتجزی و نیازمندی ـ است و بالاخره تنها مرزی كه او درآن مرز پا نمیگذارد، مرز نیستی است. او با همه چیز است، ولی در هیچ چیز نیست و هیچ چیز هم با او نیست؛ داخل درهیچ چیز نیست، ولی از هیچ چیز هم بیرون نیست. او از هر گونه كیفیت و چگونگی و از هر گونه تشبیه و تمثیل منزه است؛ زیرا همه اینها اوصاف یك موجود محدود و متعین و ماهیت دار است: «مَعَ كُلِّ شَئ لابمُقارَنَةٍ وَغَیْر كُلّ شَئٌ لاِبمُزایَلَةِ.» یعنی او با همه چیز هست ولی نه به این نحو كه جفت و قرین چیزی واقع شود و در نتیجه آن چیز نیز قرین و همدوش او باشد، و مغایر با همه چیز است و عین اشیاء نیست، ولی نه به این وجه كه ازاشیاء جدا باشد و وجودات اشیاء مرزی برای ذات او محسوب شود. (نهجالبلاغه، خطبه 1) «لَیْسَ فی الْاَشیاءِ بِوالج وَ لا عَنْها بِخارجٍ.» یعنی او در اشیاء حلول نكرده است، زیرا حلول مستلزم محدودیت شیء حلول كننده و گنجایش پذیری اوست؛ در عین حال از هیچ چیز هم بیرون نیست زیرا بیرون بودن نیز خود مستلزم نوعی محدودیت است. (نهجالبلاغه، خطبه 228) «بانَ مِنَ الْاَشْیاءِ بالْقَهْرِ لَها وَ القُدْرَة عَلَیْها وَ بانَتِ الْاَشیاءُ مینْهُ بِالْخُضوعِ لَهُ.» یعنی مغایرت و جدایی او از اشیاء به این است كه او قاهر و قادر و مسلط بر آنهاست و البته هرگز قاهر عین مقهور و قادر عین مقدور و مسلط عین مسخّر نیست و مغایرت و جدایی اشیاء از او به این نحو است كه خاضع و مسخّر پیشگاه كبریایی او می باشند و هرگز آن كه در ذات خود خاضع و مسخّر است( عین خضوع و اطاعت است ) با آن كه در ذات خود بی نیاز است، یكی نیست. جدایی و مغایرت حق با اشیاء به این نحو نیست كه حد ومرزی آنها را از هم جدا كند بلكه به ربوبیت و مربوبیت، كمال و نقص و قوت و ضعف است.... (نهج البلاغه ، خطبه 152) (ر.ك. به كتاب "مجموعه آثار"، ج14 و "سیری در نهج البلاغه"، اثر شهید مطهری، صفحه395).
دوست عزیز! این مطالب را مطالعه كنید. اگر باز هم توضیح بیشتری خواستید، ما در خدمتیم.
موفق و مؤید باشید.
مشاوره مذهبی_ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
شنبه 1/9/1382
| پاسخ :
شنبه 8/9/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
87 بار