کد:
35798
پرسش
با سلام و آرزوی قبولی طاعات
1- رافضی به چه كسانی گفته میشود؟
2- خواهشمند است واژههای جوهر و ذات را تعریف كرده و تفاوت و تشابه آنها را با ذكر مثال مشخص نمایید.
3- چرا خداوند متعال در قرآن كریم در جاهای متعدد اشاره میكند كه هر كس را كه ما بخواهیم هدایت میكنیم؟ انسانها در چه شرایطی قرار دارند كه هدایت شامل حالشان نمیشود؟
پاسخ
با عرض سلام و تحیت.
دوست محترم!
1. "رافضه" در آغاز فرقه ای از شیعیان كوفه و پیروان زید بن علی بی حسین ـ علیهم السلام ـ بودند كه پس از مدتی زید را رها كردند. اما بعدها، اهل تسنن هر شیعه ای را رافضی خواندند، زیرا "رفض" در لغت به معنی ترك كردن است و شیعیان نیز خلفای سه گانه قبل از امیرالمؤمنین را رفض كرده اند.
در این باره می توانید به عنوان "رافضی" در كتاب "معارف و معاریف"، تألیف آقای سید مصطفی حسینی دشتی، و یا به كتاب "فرهنگ فرق اسلامی"، تألیف دكتر محمدجواد مشكور مراجعه كنید.
2. "جوهر" در مقابل "عرض"، نوعی ماهیت است كه مستقل بوده و در تحقق محتاج به غیر نیست. به خلاف "عرض" كه در تقوم محتاج غیر است. مثلا رنگ یك عرض است، چرا كه تا شیئی نباشد، رنگ وجود نخواهد داشت. به خلاف مثال سنگ كه یك جوهر است.
به این نكته توجه كنید كه حواس ما مستقیما با جوهر ارتباط پیدا نمی كند، و نمی شناسد، چرا كه ما آنچه حس می كنیم، چیزی جز عوارض شیئ ـ مثل رنگ یا سختی و نرمی یا مزه یا صدا و ... اشیاء ـ نیست.
"ذات" در مقابل "عوارض" حقیقت هر چیزی است، كه با وجود آن یك ماهیت ـ خواه جوهر یا عرض ـ تحقق می یابد. هیچ ذات مادی بدون عوارض خارجی نیست، ولی همین كه با وجود تغییر در این عوارض ماهیت ثابت است معلوم می شود این عوارض جزء ذات ماهیات نیستند.
یك شخص با وجود كودكی و بزرگسالی و تفاوت در قد و وزن و ... انسان است. این نشان می دهد انسانیت ذات اوست، ولی قد و وزن از عوارض او می باشد. این كه یكی متولد این پدر و مادر است و آن متولد پدر و مادر دیگری است، بر انسان بودن او تأثیری نمی گذارد. این نشان می دهد كه این نسبتها ذات و ذاتی انسان نیستند، بلكه از عوارض اویند.
ذات مجموع جنس و فصل است. به جنس و فصل ذاتی و به حاصل آن ذات می گویند.
برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید به "شرح مصطلحات فلسفی"، تألیف علی شیروانی مراجعه كنید.
3. هدایت و یا اضلال الهی، نشانگر جبری بودن و عدم اختیار انسان در تعیین مسیر درست نیست، بلكه مراد آن است كه همه چیز در دست خدا است و با اذن الهی واقع می شود، و لذا می بایست همه چیز را از خدا خواست.
این كه همه چیز در دست با كفایت الهی است به این معنا نیست كه او بدون توجه به انتخاب انسان او را در مسیری قرار می دهد، بلكه تقدیر و قضای الهی با توجه به عزم و تصمیم و اختیار انسان واقع می شود.
بعضی نیز انتساب هدایت به خداوند را بیانگر نوعی از رحمت الهی، و انتساب اضلال به او را نوعی از عذاب و مجازات الهی بیان كرده اند.(ر.ك. به التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، ج7، ماده هدی)
على ای حال، هر شخص بدون هیچ جبر و اختیاری می تواند راه درست را انتخاب و طی كند. راه سعادت را خداوند خود مشخص ساخته است؛«إنا هدیناه السبیل»(انسان/3) دیگر انتخاب مسیر بستگی به خود شخص دارد.«إما شاكرا و إما كفورا»
پرداختن به ماهیت اختیار و چرایی انتخابهای انسان و این كه رجوع این انتخاب و آن انتخاب به چه عواملی وابسته است، امری است كه اگر نگوییم فهم آن از قدرت عقل انسان خارج است، لااقل امری است بسیار مشكل. اهل بیت پیامبر علیه و علیهم السلام هم به همین سبب ما را از ورزى به آن نهی كرده اند.
علی ای حال، اعمال و نیت های انسان در گذشته و حال، در این كه او در آینده مشمول عنایات ویژه و توفیقات الهی بشود تأثیر جدی دارد.
برای كسب اطلاعات بیشتر در این زمینه می توانید به "تفسیر المیزان"، ج1، ذیل آیه35 سوره بقره و یا "تفسیر مجمع البیان" و یا "التحقیق فی كلمات القرآن الكریم"، مراجعه نمایید. هم چنین می توانید در بخش تازه های مذهبی سایت تبیان نیز پاسخ كد 2776 را مطالعه كنید.
با آرزوی توفیق.
مشاوره مذهبی ـ قم.
مشاور :
موسسه ذکر
| پرسش :
پنج شنبه 22/8/1382
| پاسخ :
چهارشنبه 5/9/1382
|
|
|
0
سال
|
معارف اسلامي
| تعداد مشاهده:
61 بار