کد:
24006
پرسش
آیا مطالب مندرج در كتاب تجارب السلف نخجوانی در مورد دارایی های امام علی صحت دارد؟
آیا امام زمان در زمان حیات پدرشان توسط كسی دیده شده اس تیا از همان ابتدا با واسطه با مردم در ارتباط بوده اند؟
آیا معصومیت یك نفر دلیلی بر عصمت فرزندان آن شخص می شود (مانند ائمه) اگر جواب مثبت است پس چرا به برادر اما عسكری جعفر كذاب می گویند و اگر جواب منفی است پس چرا هر امای فرزند خود را جانشین خود قرار می داده است؟
آیا این مساله صحت دارد كه اما جعفر صادق فرزندی به نام اسماعیل داشته اند كه جانشین خود پس از مرگ قرار داده اند ولی اسماعیل زودتر از پدر فوت نموده است؟
آیا امامان از آینده خبر داشته اند و اگر اینطور است پس چرا پیامبر در قران عنوان داشته اند كه بشری مانند بقیه هستند؟
چرا بایستی بر پیامبر در چهل سالگی جبرئیل نازل شود ولی امامان از همان كودكی با وحی در ارتباط بوده اند؟
ممنون می شوم پاسخ سوالات شما را بدانم. لطفا مستدل پاسخ دهید.
پاسخ
1- این كتاب یكی از كتب تاریخی است كه مطالب ان را باید با عقل برابر نمود.
2ـ بله امام زمان (ع) در هنگام تولد توسط عمة امام حسن عسكری كه قابله بودند و پس
از آن به امر خدا و و توسط امام حسن عسكری بارها بر شیعیان نائبی كه مورد اطمینان و
موثق بودند نشان داده شدند. لیكن به سبب رعایت مسائل امنیتی مصلحت خدا بر آن تعلق
گرفته بود كه در همان دوران طفولیت نیز حضرت از دیدة نامحرمان و كسانی كه مورد
اطمینان صددرصد نبودند غایب باشند.
3ـ خیر دوست عزیز. معصومیت یك فرد هیچ دلیلی بر عصمت فرزندانش نیست. چنانكه ما در
میان فرزندان بهترین انبیاء الهی مانند حضرت نوح نیز فرزندانی كافر و خطا كار
میبینیم. پس هیچ دلیلی وجود ندارد كه فرزند یك امام معصوم ، معصوم باشد. زیرا اگر
عصمت از طریق توارث انتقال یابد و امری اختیاری نباشد با عدل خدا و حكمت عالیة او
كه میخواهد انسانها از طریق اختیار به مقام قرب او برسند منافات خواهد داشت.
امامت امت امری است كه از سوی خداوند متعال در میان انسانهایی خاص به ودیعت نهاده
میشود و مقامی بسیار برتر از داشتن درجة عصمت است. یعنی هر امامی قطعا معصوم است
ولی هر معصومی ممكن است به آن حد نرسیده باشد كه لیاقت امامت را داشته باشد. در
منطق میگویند كه میان این دو امر رابطة عموم و خصوص مطلق برقرار است. امامت مقامی
است كه پس از طی مقدماتی فروان كه ازجملة آنها عصمت فرد است از جانب خدا به فرد
ابلاغ میشود. و حتی مقامی مافوق مقام نبوت است. پس امام معصوم از تمامی پیامبرانی
كه قبل از او بودهاند ولی امام نبودهاند، قطعا مقام بالتری دارد.برای فهم این
مطلب میتوان به داستان حضرت ابراهیم(ع) مراجعه كرد.
خداوند در قرآن میفرماید:«و إذ إبتلی ابراهیم ربه بكلمات فأتمهن قال إنی جاعلك
لناس اماما» یعنی خداوند حضرت ابراهیم را پس از مبتلی كردن او به آزمایشهای مختلف
ازجمله امر به شكستن بتها كه منجر به خشم بت پرستان و نمرودیان و انداختن آن حضرت
در آتش شد و … او را به مقام امامت رساندیم و این در حالی بود كه حضرت سالها از
جانب خدا پیامبر بودند. پس امامت مقامی است كه پیامبری مثل حضرت ابراهیم نیز پس از
سالها تلاش و مجاهده و تحمل آزمایشهایی بسیار سخت به آن میرسد.
در ادامة آیه حضرت از خدا سؤالی میكند و میفرماید: «قال و من ذریتی؟» یعنی ای
پروردگار من آیا از میان فرزندان من نیز كسی را امام قرار خواهی داد؟ خداوند در
جواب او میفرمایند:« قال لا ینال عهد الظالمین» یعنی عهد ما به ظالمین نمیرسد.
یعنی حتی اگر انسان فرزند پیامبری كه امام هم بود، مانند حضرت ابراهیم، نیز باشد؛
تنها در صورتی به مقامات الهی میرسد كه خود تلاش و مجاهده كند و طرف ظلم و ستم، چه
به خود، چه به خدا و چه به مردم نرود. در غیر این صورت شایستگی امامت امت را نخواهد
داشت.
پس تاكنون دانستیم كه عصمت از طریق توارث انتقال نمییابد، در نتیجه دانستیم كه
امامت كه مقامی بالاتر و والاتر از آن است به طریق اولی از این راه انتقال نخواهد
یافت. اگر چه علم ژنتیك و برخی از احادیث ما توارث را در انتقال برخی از خصوصیات
پدر و مادر مؤثر میداند ولی همانگونه كه گفتیم هر انسانی مختار است تا راه خود را
خود انتخاب كند. پس در اسلام ملاك هر فرد برای رسیدن او به مقامات الهی تنها
شایستگیهای خود اوست نه حسب و نسب و پدارانش.
4ـ همانطود كه قبلا نیز اشاره كردیم امامت امری نیست كه به میل و اختیار امام قبلی
به امام بعدی داده شود. همچنین این اعطای این مقام از سوی خدا ربطی به بزرگی و
كوچكی سن و سال افراد ندارد، بلكه امری است كه ازجانب خدا به امام قبل ابلاغ میشود
و خواست و ارادة امام قبلی هرچند كه یقینا خواست و اراده خداست، لكن تأثیری در این
امر ندارد.
در بارة ائمة معصومین ما نیز همین گونه است. با بررسی احادیثی كه از جانب پیامبر
(ص) و سایر ائمه وارد شده است از جمله حدیث جابر از حضرت رسول واحادیث دیگر نام تك
تك ائمه از سوی خدا به حضرت رسول اكرم(ص) گفته شده و آن حضرت نیز با ذكر تك تك
اسامی نام آنها را به مردم ابلاغ داشتهاند.
همانطور كه گفتیم بزگتر بودن حضرت اسماعیل از نظر سنی به هیچ عنوان دلیلی بر آن
نیست كه ایشان امام بوده باشند در هیچ یك از احادیثی كه از پیامبر به ما رسیده نامی
از اسمائیل به عنوان امام نیست بلكه امام پس از امام كاظم از سوی خدا و با ابلاغ
حضرت رسول امام علی بن موسی الرضا(ع) معرفی شدهاند. به علاوه از جانب خود امام
كاظم نیز بارها و بارها به این امر صراحت شده است. و این كاملا هم مشخص بوده كه
حضرت امام كاظم بر خلاف امر خدا عمل نخواهند كرد. اما از آنجا كه حضرت امام كاظم
(ع) پس از مرگ فرزندشان اسماعیل به نیت برخی از افراد كه درصدد ایجاد اختلاف در دین
بودند پی برده بود، و میدانست كه برخی اقدام به ایجاد شبهه در دین خواهند كرد لذا
در طول مسیر تشییع جنازه اسماعیل بارها دستور دادند تا تابوت را بر زمین بگذارند و
سپس خود كفن را از روی صورت اسماعییل كنار زده و از مردم پرسیدند: آیا او مرده است؟
و مردم تصدیق كرده و گفتند آری او مرده است. سپس خود حضرت گفتند: آری او مرده است.
با این همه عدهای در برابر نص صریح معصوم ایستادند و بر عقاید باطل خود كه بزرگ
بودن سن و … را دلیل بر برتری میدانستند پافشاری كردند و فرقة اسماعیله را به وجود
آوردند.5ـ آری دوست عزیز! پیامبران نیز انسانهایی مانند بقیه هستند. ولی نباید این نكته را
از نظر دور داشت كه كه انسانها از نظر تواناییها و پرورش استعدادهایشان متفاوتند.
اغلب انسانها زحمت خاصی در پرورش كامل و بار ور كردن استعدادهای خود نمیكنند، چنین
افرادی طیف عظیم جامعة بشری را تشكیل میدهند. برخی از انسانها در زمینه پرورش
نیروهای جسمی خود تلاش میكنند لذا انسانهایی تنومند و ورزشكار میشوند. برخی نیز
در زمینه های علوم ممنوعهای چون برخی از انواع ریاضتها تلاش میكنند و بعد جسمانی
را به كلی رها میكنند و به برخی قدرتهای خارق العاده میرسند كه شما میتوانید
نمونههایی از آنها را در میان مرتاضهای هندی ببینید. رسیدن به اینگونه قدرتها كه
البته از نظر اسلام مطرود است اختصاص به فرد خاصی ندارد و هركسی میتواند با تحمل
ریاضتهایی مشابه چنین قدرتی را به دست آورد. همچنین است اگر انسان به سوی خدا گام
بردارد و در راه رسیدن به خدا تلاش كند در این هنگام خدا به این فرد از منبع خزائن
علم خود میچشاند. این مسأله نیز اگرچه بر اساس سرمایه گذاری جسمی و روحی كه انسان
در آن میكند متفاوت به دست میآید لكن اختصاص به فرد یا افراد خاصی ندارد و همه
انسانها با پیمودن طریق حقیقی نیل به خدا به چنین توانایی هایی میتوانند دست
یابند. لذا اینگونه نیست كه اگر امامان و پیامبران از آینده خبر داشته باشند ـ كه
البته همین مسألة علم امام به آینده نیز شرایط خاص خود را دارد كه اكنون مجالی برای
مطرح كردن آنها نیست ـ امری خلاف قول قرآن اتفاق افتاده باشد. زیرا ائمه و پیامبران
از نظر میانه روی و تعادل و عدم افراط و تفریط الگوها و نمونههای سایر افراد بشر
هستند و خدا وعده كرده كه هركس در طریق او گام بردارد از چشمههای حكمت خود به
خواهد چشاند از جملة علوم خداوند نیز علم به آینده است پس امامان دارای علم به
آینده هستند ولی این امر اختصاص به آنان ندارد و هركس تلاش كند مانند آنان بشود به
نسبت تلاش خود به معارف الهی دست مییابد.
6ـ همانگونه كه حتما تا به حال با استفاده از موارد بالامتوجه شدهاید، امامت و
پیامبری دو مقولة جدای ازهم است و به عبارت منطق این دو باهم رابطة عموم و خصوص من
وجه دارند. نزول جبرئیل بر افراد نیز تنها به امر خدا و بنا بر مصالح خاصی كه تنها
او میداند صورت میگیرد.علاوه بر این اینگونه نیست كه خدا بر پیامبران در چهل
سالگی جبرئیل را نازل كرده باشد زیرا بر برخی از پیامبران مانند حضرت عیسی(ع) در
زمان نوزادی نازل میشده است. و حتی جبرئیل بر خانمهایی چون حضرت مریم(س) و حضرت
فاطمه(س) نیز نازل میشده با آنكه نه پیامبر بودهاند و نه امام. پس نزول جبرئیل به
اذن خدا بر هر فردی و در هر سن یا جنسی بنابر مصالحی خاص كه فقط خدا میداند امكان
داشته و هیچ دلیلی بر برتری افراد از این نظر وجود ندارد. موفق باشید
مشاور :
آقای مرتجی
| پرسش :
دوشنبه 24/6/1382
| پاسخ :
چهارشنبه 23/7/1382
|
|
|
0
سال
|
حوزه علميه
| تعداد مشاهده:
128 بار