• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 20539

پرسش

با سلام
احادیثی دیدم در مذمت قیام قبل از ظهور از زبان اهل بیت علیهم السلام
(لطفا به سند وسا ئل جلد 6 ص35 مراجعه كنید) یا مثلا امام سجاد علیه السلام فرمودند : به خدا سوگند كسی از ما قبل از خروج قائم بیرون نمی شود مگر حكایت او حكایت جوجه ایست كه از لانه اش بپرد قبل از اینكه بال های او برابر شود پس بچه ها او را بگیرند و با او بازی كنند
یا حدیثی در (صحیفه 12)یا (2 كم 369)یا احادیث در باب تقیه (غرر 766)
واقعا گیج شدم پس وظیفه سیاسی ما در زمان غیبت چیست؟ تطبیق انقلاب اسلامی ایران با این احادیث چیست؟ شاید به خاطر همین احادیث باشد كه مراجع فعلی نجف از سیاست دوری می كنند؟ یا با اینكه همه جمهوری اسلامی را دوست داریم ولی نتیجه مطلوب در پیاده كردن اسلام را نداده است؟

پاسخ

برادر گرامی!
برای ورود به بحث حكومت اسلامی باید سه مسئله روشن شود.
الف) تشكیل حكومت اسلامی در عصر غیبت به چه دلیل مشروع است؟
ب) از روایاتی كه در باب عدم مشروعیت حكومت اسلامی در عصر غیبت وارد شده چه چیزی برداشت می شود؟
ج) چه كسی و به چه معیاری حق تشكیل حكومت اسلامی در عصر غیبت را دارا می باشد؟

در حقیقت حكومت اسلامی حكومتی است كه در آن قانون اسلام حاكم است. و این كه چه كسی این حكومت را اداره كند ـ و به عبارت دیگر حاكم چه خصوصیاتی باید داشته باشد ـ مسئله دیگری است كه نمی بایست با اصل و تعریف حكومت اسلامی خلط شود.
سؤال شما در باره اصل لزوم تشكیل حكومت و مشروعیت آن در دوران غیبت است. و لذا در باره دو مسئله اول به بحث مختصری می نشینیم.
الف) برای لزوم تشكیل حكومت اسلامی درعصر غیبت به ذكر چند دلیل می پردازیم:
1ـ حكومت امری است اجتماعی كه لااقل نیاز جامعه به امنیت و حفظ حقوق افراد و جلوگیری از تجاوز قدرتمندان به حقوق ضعفاء آن را لازم كرده است.
جامعه اسلامی نیز از سایر جوامع بشری جدا نیست، و مثل جوامع دیگر نیاز به برقراری حكومتی دارد كه قوانین را اجرا كند تا هدف از تنظیم قوانین تحقق یابد.
اگر جامعه اسلامی با بقیه جوامع از نظر نیازمندی به این امور اختلاف می داشت پیامبر اكرم(ص) و ائمه(ع) برای بیان این امر سزاوارتر بودند، و چون پیامبر و ائمه چنین مطلبی را بیان نفرمودند بنابر این جامعه اسلامی هم در این كه باید حكومتی داشته باشد مانند سایر جوامع بشری است. بلكه شاید بتوان گفت تصور جامعه ای بدون حكومت امكان ندارد.
به همین دلیل بر لزوم تشكیل حكومت در زمان غیبت نیز استدلال می شود با این بیان كه: جامعه اسلامی در زمان غیبت، مثل تمامی جوامع دیگر، نیاز به قانون و تشكیل حكومت دارد تا بتواند در استحكام آن بكوشد وهدف از تشریع قانون را تحقق بخشد، و از این جهت با دیگر جوامع بشری تفاوتی ندارد.
پس از قبول این مسئله كه به طور خلاصه بیان شد، عقل می گوید یكی از دو امر را باید پذیرفت: حكومتی با قوانین اسلامی و یا حكومتی با قوانین غیر اسلامی، و شق سومی قابل تصور نیست.
از این حكم چنین نتیجه می شود كه حكومت اسلامی واجب است چرا كه خضوع در مقابل قانون غیر اسلام، عقلا و شرعا، حرام است.
2ـ بدیهی است كه تلاش برای پیاده كردن احكام اسلام بر مسلمان واجب است. برخی از این مقررات ـ مانند قوانین اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ـ جز از طریق قوه حاكمه به طور كامل اجرا نمی شود. بنابراین تشكیل یك دولت اسلامی در دوران غیبت امری لازم و ضروری است. به عنوان مثال احكام مربوط به قضاوت در اسلام، تعزیرات اسلامی، بعضی از مراتب امر به معروف و نهی از منكر، اداره امور حسبیه به شكل كامل، جزیه و امور مربوط به اقلیات مذهبی، احكام مربوط به اراضی مفتوحة العنوة، احكام افلاس و ورشكستگی بدهكاران، زندان، تشكیل ارتش و امور امنیتی، اخذ زكات، احكام احتكار و دهها مسئله دیگر كه در كتب فقهی موجود است.
حكم به عدم مشروعیت تشكیل حكومت به طور ضمنی حكم به تعطیلی این احكام در دوران غیبت است. و این به راحتی قابل قبول نیست.
3ـ در روایات اسلامی كه شیعه و سنی آن را نقل كرده اند آمده است كه پیش از ظهور مهدی (ع) مردمی قیام می كنند و مقدمات حكومت مهدی را فراهم می سازند. از جمله روایتی است كه حافظ ابو عبد الله گنجی شافعی از رسول خدا(ص) نقل می كند: «ویخرج أناس من المشرق فیوطئون للمهدی سلطانه» یعنی مردمی از شرق قیام می كنند و زمینه حكومت مهدی را فراهم می سازند.(البیان فی اخبار صاحب الزمان، گنجی شافعی، در كتاب كفایة الطالب، ص490)
حافظ گنجی بعد از نقل این روایت می گوید: "این حدیث حدیث صحیحی است كه آن را راویان موثق وعالمان مورد اعتماد نقل كرده اند."
و از امام باقر(ع) روایت شده كه در میان علائم آخرالزمان فرمود :می بینم كه جمعیتی در مشرق زمین خروج می كنند و احقاق حق می نمایند، ولی به آنها داده نمی شود. سپس طلب می كنند، باز هم به آنها داده نمی شود. وقتی چنین دیدند شمشیرها بر شانه می گذارند مسلحانه قیام می كنند آنگاه حق را به آنها می دهند. ولی انقلابیون قبول نمی كنند تا آن كه كاملا قیام می كنند و این انقلاب تحویل هیچ كس داده نمی شود، مگر به صاحب شما (امام زمان علیه السلام). كشته شدگان آنها شهیدند. بدانید كه چنانچه من آن انقلاب را درك می كردم، دوست می داشتم كه برای صاحب امر باقی باشم.
احادیث بسیار دیگری نیز در این مضامین وارد شده است.(ر.ك. به عیون اخبار الرضا، باب 34، حدیث 1 ـ نهج البلاغه فیض/ 125، خطبه40 ـ بحار الانوار، ج90، ص1 ـ كتاب سلیم بن قیس، ص182 ـ كافی، ج1، ص 403 ـ نهج البلاغه، ص 392 و....)
با آنچه كه به طوراجمال گفته شد معلوم می گردد كه تشكیل حكومت اسلامی از واجبات عصر غیبت است.
ب) اما از روایاتی كه در باب عدم مشروعیت حكومت اسلامی در عصر غیبت وارد شده چه چیزی برداشت می شود؟
در كتاب شریف "وسائل الشیعه، باب 13، از ابواب جهاد العدو" تعداد هفده حدیث در مضمون فوق وارد شده، همچنانكه در "مستدرك الوسائل، باب 11، از ابواب جهاد العدو" نیز 14 روایت از همین قبیل روایات آمده است.
بررسی روایات وسائل الشیعه تفسیر روایات مستدرك را نیز روشن می كند، زیرا همه این روایات مشابه هم و از یك وادی هستند.
بعضی در معنای این احادیث تصور كرده اند كه منظور آنها این است كه تشكیل حكومت و قیام قبل از ظهور حضرت ولی عصر (عج) ممنوع و غیر شرعی است. حال ما به طور اختصار تك تك روایات را به بحث می نشینیم.
قابل ذكر است كه ما، به جهت رعایت اختصار، فقط اشاره هایی به هر یك از آن روایات می كنیم، و در پایان شما، دوست عزیز را برای مطالعه به منابع مفصل ارجاع خواهیم داد.
حدیث اول: صحیحه عیص بن القاسم دلالت دارد كه بعضی اوقات افرادی كه قیام می كنند، قیامشان باطل وغیر شرعی است، زیرا آنان مردم را به سوی خود می خوانند، درحالیكه استحقاق چنین مقامی را دارا نمی باشند. اما عده ایی كه مردم را به قیام دعوت كرده و استحقاق این امر را داشته اند، مانند "زید بن علی بن الحسین" كه طبق فرمایش امام صادق(ع) اولا، عالم صادق بوده ـ "كان عالما و كان صدوقا" ـ و ثانیا، به هیچ وجه مردم را به سوی خود نمی خوانده است ـ "و لم یدعكم الی نفسه" ـ و هدفش برچیدن دولت ظلم و تحویل آن به ائمه معصومین(ع) بوده است ـ "و لو ظفر لوفی بما دعاكم الیه" ـ این قیام مورد تأیید بوده است.
احادیث مربوط به جناب زید بهترین دلیل بر مشروعیت قیام برعلیه ظالمین و ستمگران، و در نتیجه تشكیل حكومت اسلامی است، زیرا ائمه اطهار(ع)، نه تنها قیام وی را محكوم نكردند، بلكه وی را تشویق نیز نموده اند.(ر.ك. به بحارالانوار46/206و170و171ـ عیون اخبارالرضا 1/252و249و248)
بله، در احادیثی امام از شهادت و شكست زید خبر داده اند، ولی باید دانست صرف اخبار غیبی از شهادت زید، دلیل برعدم مشروعیت عمل او نیست.
پس حدیث اول تنها قیامهایی را محكوم می كند كه داعیه ای به جز داعیه اهل بیت را دارند.
حدیث دوم: اولا، سند حدیث ضعیف است و اصطلاحا مرفوعه می باشد. و ثانیا، حدیث در مقام بیان حكم شرعی نیست، بلكه تنها یك اخبار غیبی است كه ـ همچنانكه گذشت ـ دلالت بر ممنوعیت قیام نمی كند.
حدیث سوم: مخاطب امام(ع) شخص واحدی به نام "سدیر" است. و مضمون آن خاص به او است. این روایت او را از قیام منع می كند، و از قضا "سدیر" نه خود شخصا قدرت قیام داشته، و نه شرایط خارجی مساعد بوده است. (برای آشنایی با احوالات سدیر به كتاب تنقیح المقال، ج2، صفحه 8و152 ـ كافی، ج2، ص242 ـ وسائل، ج 11، ص37 ـ رجال الكشی ص 353مراجعه كنید.)
حدیث چهارم :امام(ع) به "ابی مرهف" اطمینان خاطر می دهد كه حكومت وقت به شما ضربه و ضرری نمی رساند. امام امر به تقیه می كند ومی فرماید: عجله كنندگان كشته خواهند شد. یعنی افرادی كه تحت تاثیر احساسات زودگذر، بدون فراهم آوردن مقدمات دست به قیام می زنند كشته خواهند شد.
اما حدیث دلالت ندارد كه با فراهم نمودن مقدمات و شرایط نباید در مقابل ظالمین به دفاع برخاست و حكومت اسلامی تاسیس كرد.
حدیث پنجم: اولا، روایت ضعیف بوده وسند آن مخدوش است، زیرا راوی مباشر آن "فضل" فردی مجهول الهویه، و به احتمالی از جاسوسان خلیفه وقت، بوده است.(تنقیح المقال، ج2، ص8)
و ثانیا، این حدیث خبری غیبی حاكی از ادامه حكومت بنی عباس بوده، نه آنكه بخواهد بگوید احدی حق قیام علیه هیچ حكومتی را ندارد.
و ثالثا، حدیث دلالت ندارد كه دفاع از اسلام با مهیا بودن شرایط در مقابل سلاطین جور ـ و حتی خلفای بنی عباس ـ ممنوع است.
حدیث ششم: همانطور كه در ذیل حدیث اول ذكر شد، قیامهایی كه رهبران آنها مردم را به سوی خود دعوت می كنند مذموم است. در این حدیث هم مراد امام (ع) نهی از پرچمی است كه با آن دعوت به اشخاص شود، و نه حقیقت و اهل البیت(ع).
به عبارتی هر پرچمی كه در مسیر و هدف اهل البیت (ع) باشد حق و پسندیده است، و در غیر این صورت طاغوت و باطل.
قابل توجه است كه منظور از پرچمی كه به طرفداری اهل بیت(ع) برافراشته می شود، تنها ادعای ظاهری آن نیست، بلكه آن پرچم شرایط و معیارهای خاصی دارد كه اگر وجود نداشته باشد آن نیز پرچم باطل خواهد بود.
اگر كسی بخواهد از این حدیث ممنوعیت عام را بفهمد، در جواب گفته می شود: این تفسیر از روایت با روایات مربوط به زید و سایر قیامهای اسلامی ـ مثل قیام شهدای فخ ـ و دهها روایت دیگر مبنی بر اینكه قبل از ظهور ولی عصر(عج) پرچم حقی برافراشته می شود، تعارض دارد.(ر.ك. به كتاب "الغیبه"، نعمانی، ص 171، باب 14، حدیث13و50 ـ بحارالانوار، ج52، ص243، باب25، حدیث116 و ج57، ص216، باب36، حدیث37و40 ـ سنن ابن ماجه، ج2، ص1366، باب34، حدیث4082و4088 ـ صحیح مسلم، ج3، ص1524، باب53، حدیث1923و1922)
به علاوه این تفسیر از روایت ـ همچنانكه گذشت ـ با ادله قطعی لزوم جهاد و امر به معروف و نهی از منكر و دفاع از اسلام و مسلمین در تعارض است. چگونه می توان حكومت تشكیل نداد، و با انسجام و قدرت در مقابل كفار و حكومت سلاطین جور مقاومت كرد واز اسلام دفاع نمود.
این احكام و لزوم عمل به آن و بقای آن در زمان غیبت ادله محكم قرآنی و حدیثی وعقلی اثبات شده ـ (وسائل، جلد11، ص19، باب6، حدیث 2) ـ و تخصیص و تقیید و انكار عمومیت و بقای آن با چنین روایات ضعیف و ذو وجوهی ممكن نیست.
ثانیا، به قرینه حدیثی كه مرحوم كلینی در روضه كافی پس از نقل این حدیث آورده كه امام باقر(ع) می فرماید: «و انه لیس احد یدعوا- الی ان یخرج الدجال- الا سیجد من یبایعه، و من رفع رایة ضلالة فصاحبها طاغوت»(روضه كافی، ج2، ص122) حضرت در این حدیث به صراحت قید ضلالت را بیان كرده است كه " صاحب رایت ضلالت، طاغوت است، نه هر رایتی كه افراشته شود صاحب آن طاغوت است.
در حدیث مورد بحث نیز كسانی منظورند كه مردم را دعوت به خود نموده، و پرچم ضلالت را برافرازند.
به طور خلاصه، حدیث ناظر به پرچمی است كه صاحب آن مردم را به سوی شخص خویش بخواند، و دلیل بر ممنوعیت حكومت قبل از حضرت مهدی(عج)، درحالیكه هدف تشكیل دهندگان حكومت اجرای قوانین اسلامی و زمینه سازی ظهور و اعطای پرچم به وی را دارند، نیست.
حدیث هفتم: اولا، سند بی اشكال نیست. و ثانیا، امام(ع) عمر بن حنظله را از همراهی فردی از علویون كه ادعای مهدویت كرده بود نهی نموده است؛ یعنی مورد حدیث قضیه خاص خارجی است وعمومیت ندارد.
در ضمن ذیل حدیث می فرماید: علامات ظهور قائم(عج) پنج مورد است، و اگر كسی قبل از این علامات ادعای مهدویت كند باطل است. پس این حدیث دلیلی بر ممنوعیت قیام قبل از ظهور، نه به داعی مهدویت، بلكه برای زمینه سازی آن، نیست.
حدیث هشتم: در این حدیث امام صادق(ع) اصرار جمعی از یارانش را، كه با نامه ابو مسلم خراسانی تصور كرده بودند شرایط قیام فراهم شده، رد كردند.
علت آن را می توان چنین ارزیابی كرد كه ابومسلم هر چند شعار حق طلبانه داشت اما هدف وی رساندن پرچم به امام(ع) نبود. و لذا بر خلاف تصور یاران، شرایط برای یك قیام واقعی آماده نبوده است.
بنابراین این حدیث هم ناظر به شرائط خاص خود است و دلالت بر منع كلی قیام در دفاع از متجاوزین به اسلام ندارد.
حدیث نهم: در این حدیث، مراد پیامبر اكرم(ص) ممنوعیت قیام و یا عدم وصول به نتیجه نیست، بلكه مشعر به مشكل بودن تغییر حكومتها است، و اطن كه هر عملی بدون تحصیل مقدمات آن ابتر خواهد ماند. و اگر مراد این بود كه اصلا كسی حق قیام علیه حكومتها را ندارد، زیرا قبل از انقضای مدت آنها، قیام بی فایده است، باید گفت اولین كسانی كه با این حدیث مخالفت نموده اند، خود پیامبر(ص) و سید الشهدا(ع) و زید و یحیی بوده اند.
پس می فهمیم منظور این قبیل احادیث این نیست كه قیام نكنید، بلكه در صدد بیان شدائد و مشكلات این گونه قیامها می باشند.
حدیث دهم: این روایت قطعه ای از روایت اول است كه بحث آن گذشت.
حدیث یازدهم: این روایت در مدح زید است، و خود دلیلی بر جواز قیام قبل از ظهور است، و بحث آن در ذیل روایت اول گذشت.
حدیث دوازدهم: اولا، حدیث مرسل است و راوی آن مذموم. پس سند آن ضعیف است. و ثانیا، مفاد روایت دلالت بر منع قیام ندارد بلكه دلالت اجمالی بر جواز دارد.
حدیث سیزدهم: حدیث دلالت برمنع قیام ندارد. و مراد از "حبس النفس علی الله" وقف خویش در راه خداست، و نه سكوت وعدم قیام.
حدیث چهاردهم: اولا، معلوم نیست سوال كننده چه كسی بوده، و احتمال دارد از جاسوسان دولت وقت بوده باشد كه امام(ع) به اجمال و بر اساس تقیه به وی پاسخ داده است. و ثانیا، محمد بن عبدالله بعنوان مهدی موعود قیام كرده بود و مردم را به سوی خویش می خواند، و امام(ع) در رد این قیام فرموده اند ظهور مهدی (عج)دو علامت دارد……
بنا بر این این حدیث نیز در مقام محكومیت هر قیامی نیست، بلكه در مقام بیان محكوم كردن قیامهایی است كه به نام مهدی موعود(ع) انجام می گیرد.
حدیث پانزدهم: كلام امیر المومنین اشاره به مورد خاص خارجی دارد. نهج البلاغه مملو از فرمایشات حضرت مبنی بر تشویق و تحریك مردم به جهاد است. بنابراین چگونه می توان این روایت را حمل بر این كرد كه، با مهیا بودن شرایط، قیام علیه حكومت ظلم و تشكیل حكومت اسلامی ممنوع است!
حدیث شانزدهم: مخاطب حدیث "جابر" است و احتمال دارد حدیث "قضیه فی واقعه" باشد؛ یعنی امام با نهی او از قیام، نه در صدد بیان حكم كلی بوده، بلكه خصوص او را نهی كرده است.
بطوركلی یادآوری علامات قیام قائم(عج)، در این حدیث، مشعر بر این است كه مراد امام (ع) این بوده كه مدعی مهدویت طاغوت است.
حدیث هفدهم: مفاد روایت رجوع به اهل بیت(ع) در جنگها و مشكلات است.
لازمه عمل به این روایت وجود معصومین علیهم السلام است، پس ناظر به زمان غیبت نخواهد بود، و حداكثر دلالتی كه دارد آن است كه در هر حالی باید به فرمایشات ائمه(ع) جامه عمل پوشید. آری در صورت قیام نیز باید مطابق فرمایشات آنان عمل شود.
بنابراین روایت دلالتی بر منع قیام قبل از ظهور ندارد.
به طورخلاصه، با چشم پوشی از ضعف سندی اكثر روایات فوق، بعضی از روایات مزبور، یا تنها مشعر به اخبار غیبی بودند، و یا تنها اشخاص خاصی را از خروج منع می كردند، و یا در مقام بیان علامات حتمیه قبل از ظهور امام زمان(عج) بوده و در واقع در صدد شناساندن دعاوی باطل مهدویت بودند، و یا نهی از قیام بدون تهیه مقدمات می كردند.
احتمال دیگری كه در بعض این روایات می رود آن است كه این روایات در صدد بیان این مطلبند كه موفقیت كامل برای تشكیل حكومت اسلامی تنها به دست امام معصوم ـ مهدی(عج) ـ تحقق خواهد یافت.
هیچكدام از این معانی دلالت بر ممنوعیت قیام برای تشكیل حكومت اسلامی ـ در صورت وجود اسباب و شرائط موفقیت نسبی ـ در زمان غیبت امام ندارند.
برای تحقیق ومطالعه درمورد حكومت اسلامی وولایت فقیه می توان از منابع ذیل بهره جست:
الف)
1ـ البیع ،امام خمینی(ره).
2ـ ولایت فقیه، امام خمینی(ره).
3ـ دراسات فی ولایة الفقیه، آیت الله منتظری.
4ـ ولایت فقیه، آیت الله معرفت.
5ـ وحی و رهبری، آیت الله جوادی آملی.
6ـ دین و دولت در اندیشه اسلامی، محمد سروش.
7ـ انوار الفقاهة، آیت الله مكارم شیرازی.
8ـ حاكمیت در اسلام، سید محمد مهدی خلخالی.
9ـ نظریه های دولت درفقه شیعه، محسن كدیور.
10ـ حكومت ولایی، محسن كدیور.
11ـ فراتر از فتوا، شمس الله صفرلكی.
12ـ مجله كتاب نقد، ج7،8،9،10.
13ـ مجله فقه، كتاب اول، ج 1،3،4،5،6،9،21،22،23،24،25،26.
14ـ مجله نقد و نظر ج 12.
15ـ مجله حكومت اسلامی، ج 21،9.
16ـ مجله حوزه، ج 56،57،85،86.
17ـ مجله اندیشه سیاسی اسلام ج 7.
18ـ ولایت فقیه، آیت الله جوادی آملی.
19ـ ولایت فقیه، آیت الله مصباح یزدی.
20ـ ولایت فقیه، حبیب الله طاهری.
ب): در سایت های زیر هم دسترسی به بعضی از منابع ممكن است:
1- كتاب ولایت فقیه؛ http://www.hawzah.net/Per/E/VeDefa.asp?URL=Start/VeStart.htm 2- پیشینه نظریه ولایت فقیه ، دبیرخانه مجلس خبرگان؛ http://www.nezam.org/persian/books/pishinehe_nazariyaye_welayate_faqih/index.htm 3- ولایت فقیه از دیدگاه شیخ انصارى و آیه الله خویى؛ http://www.marashilibrary.com/ViewBookResearchIndex.asp?kelid=36&PPageNo=19&PMove=NoChange&SField=عنوان&OField=عنوان&SearchWord=&RecNo=20 4- ولایت فقیهان و عدالت ، آیت اللّه جوادى آملى ؛ http://www.al-shia.com/html/far/books/rooz/velayat/index.htm 5- ولایت فقیه در حكومت اسلام ( 1 ) http://www.marashilibrary.com/ViewBookResearchIndex.asp?kelid=121&PPageNo=19&PMove=NoChange&SField=عنوان&OField=عنوان&SearchWord=&RecNo=20 6- ولایت فقیه در حكومت اسلام ( 2 ) http://www.marashilibrary.com/ViewBookResearchIndex.asp?kelid=122&PPageNo=19&PMove=NoChange&SField=عنوان&OField=عنوان&SearchWord=&RecNo=20 7- ولایت فقیه در حكومت اسلام ( 3 ) http://www.marashilibrary.com/ViewBookResearchIndex.asp?kelid=123&PPageNo=19&PMove=NoChange&SField=عنوان&OField=عنوان&SearchWord=&RecNo=20 8- ولایت فقیه در حكومت اسلام ( 4 ) http://www.marashilibrary.com/ViewBookResearchIndex.asp?kelid=124&PPageNo=19&PMove=NoChange&SField=عنوان&OField=عنوان&SearchWord=&RecNo=20
موفق و پیروز باشید

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : سه شنبه 4/6/1382 | پاسخ : چهارشنبه 5/6/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 306 بار

تگ ها :

UserName