• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 14476

پرسش

سلام
آقا پدر نمیدونه دخترش عقد كرده ، اما دختر رفته عقد كرده ، یعنی پدر راضی نیست كه دختر باكره اش با یك پسری عقد كنه اما دختر هم فقط اونو میخواد . تكلیف چیه ؟
لطفآ به سوال بالا جواب دهید ضمنآ اگه كه اینطور باشه كه دختر بدون اجازه پدرش نتونه عقد كنه پس خدا خیلی تو سر زن ها زده كه هیچ كاری نتونند بكنند ( البته من فكر میكنم این چیز ها را مراجع تقلید از خودشون به خدا و قرآن ربط میدند )
لطفا شما هم به جای اینكه بیایید حمایت كنید از مراجع ، حرف راست و حقیقی را بزنید چون شاید اینم مثل بیلیارد كه گفته بودند حرامه ، چند ماه دیگه آزاد باشه ( در صورتی كه اگه حرف خدا باشه و یه خدا ربط ندند حرفی را ، حرف خداوند برای همیشه تابت هست )
ممنون میشم كه جواب بدید

پاسخ

با عرض سلام و تحیّت.
دوست گرامی! آیا منطق علمی حكم نمی كند تا وقتی اطراف مسأله ای خوب برایمان روشن نشده، به صرف آن كه حكمی را نمی پسندیم، افترایی نبندیم؟! مثلاُ‌ بدون اینكه از ادله‌ فقهی حكم مذكور اطلاعی داشته باشیم چگونه می توانیم بگوییم این چیزها را مراجع تقلید از خودشان به خدا و قرآن ربط می دهند!
این چه ملاكی است كه اگر حرف خدا باشد همیشه ثابت است! نماز به حكم خدا در ابتدا، رو به بیت المقدس گذارده می شد، و بعدا به نص قرآن عوض شد.
اگر خداوند حكمی را برمصداقی، به خاطر موضوعی خاص بیان كرد و در گذر زمان آن چیز از تحت آن موضوع خاصی بیرون آمد، عقل و شرع حكم می كند كه دیگر آن حكم برای آن چیز نیست ولو آن حكم در زمان خود، حكم خدا باشد. مثلاً خداوند شطرنج را بخاطر قمار بودن آن حرام كرده باشد، اگر در گذر زمان این بازی از آلت قمار بودن درآمد، و غرض عقلائی هم بر آن بار بود، پر واضح است كه دیگر بازی آن حرام نخواهد بود. و صد نكته‌ باریكتر از مو اینجاست كه در جای خود باید تحقیق شود. ما همانطور كه در دائره قضاوت و توصیه یك پزشك، مثلا، به خود حق نمی دهیم، بدون مطالعه سخنی بگوییم، در موضوعات شرعی هم می بایست به متخصصین آن احترام بگذاریم. این در حالی است كه احتمال خطای هم پزشك را می دهیم و هم فقیه را؛ با این وجود، احترام، و حتی عمل به توصیه آنها، طریقی است كه عقلاء بر غیر متخصص آن لازم می دانند.
اما در باره‌ سئوال شما خداوند پدر را قیم و ولیّ‌ دختر خویش قرار داده است و اذن او را برای ازدواج دختر شرط كرده، چون اصل اولی این است كه پدر دلسوز دختر و ملتزم به مصالح اوست. شما سایر ارزشها و تعالیم دینی در باره خانواده را هم باید در كنار این حكم ببینید.
به خاطر همین نكته است كه ولایت پدر بر دختر یك استثناء دارد؛ و آن این كه اگر به فرض طرف مقابل (پسر) هم كفو دختر بود و پدر هیچ دلیل موجه برای ردّ‌ او نداشت و دختر جدا مایل به ازدواج با او بود، به حكم شرع این ازدواج بلامانع است. البته به لحاظ جلوگیری از حیله های قانونی و مفسده های اجتماعی قانون مدنی این را موكول به تشخیص دادگاه كرده است.
به نظر می رسد این حكم كاملاً عادلانه است؛ نه خدا به سر زن ها زده، و نه مراجع از خود چیزی به دین افزوده اند!
حكمت آن با مراجعه به واقعیات اجتماعی معلوم است. استثنائات را در نظر نداشته باشید، نوع انسانها و واقعیات را ببینید.
در فرضی كه دختر بدون اذن رفته و عقد كرده اگر دختر و پسر كفو هم باشد، پس از اطلاع پدر، اذن او كافی است و نیاز به تجدید عقد نیست. اگر هم منع كند، در صورتی كه پدر هیچ عذر موجهی در منع او نداشته، با اذن حاكم شرع این عقد صحیح است.
لكن برای ثبت و قانون مشكلاتی هست كه تا اذن پدر نباشد یا حكم قاضی نباشد به لحاظ قانونی ازدواج ثبت نمی شود كه این هم ثمرات خوب وعقلائی دارد و قابل دفاع می باشد.
با التماس دعا.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : شنبه 28/4/1382 | پاسخ : شنبه 28/4/1382 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 76 بار

تگ ها :

UserName