• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 116038

پرسش

سلام علیکم لطفا مرا در این آشفته بازار راهنمایی کنید-همانطور که با منطق و استدلال قوی ما را منحرف می کنند پس با منطق و استدلالی از جنس خودشان مرا راهنمایی کنید .
در وسائل الشیعه باب 44 از موسی بن جعفر روایت نموده كه فرمود: ”قبر مرا بیشتر از چهار انگشت بلند نكنید
در وسائل الشیعه ابواب ”احكام المساكن“ از جعفر بن محمد(صادق) نقل نموده كه فرمود: ”بر قبرها بنا نكنید و سقف خانه ها را تصویر نكشید زیرا رسول خدا این چیزها را خوش نداشت“
رسول خدا از زیارت قبور نهی میكرد، چنانچه ”ابوعامر و عامرین شراحیل الكوفی“ پیوسته می گفتند: ”اگر رسول خدا از زیارت قبرها نهی نمی كرد، قبر پیامبر را زیارت می كردم“
در مسند زید بن علی ابن الحسین در چگونگی غسل پیغمبر آورده اند: ”هنگامیكه پیامبر رحلت نمود اصحاب اختلاف كردند كه در كجا دفن شود آنگاه علی گفت اگر بخواهید برای شما نقل میكنم. گفتند بگو، گفت از رسول خدا(ص) شنیدم كه میگفت خدا یهود و نصاری را لعنت كرد كه قبور انبیاء شان را مساجد قرار دادند هیچ پیغمبری از دنیا نرفت مگر اینكه در همان مكانی كه از دنیا رفته بود دفن شد“
رسول خدا در همان مكانی كه رحلت نمود دفن شد یعنی در حجره عایشه او را دفن نمی ودند و تا عایشه زنده بود یعنی پنجاه سال هیچكس نیامد درب حجره او را كه در را باز كن ما می خواهیم قبر رسول خدا را زیارت كنیم.
صدوق در علل الشرایع و حر عاملی در وسائل الشیعه ” ابواب مكان المصلی“ روایت كرده اند كه رسول خدا فرمود: ”قبر مرا قبله و مسجدی قرار ندهید، زیرا خداوند عزوجل یهود را لعنت نمود چون قبرهای انبیاء خود را مساجد قرار دادند“
در وسائل الشیعه و صحیح بخاری كتاب الجنائز آمده كه: ”ام سلمه برای رسول خدا از عبادتگاهی كه در حبشه دیده بود نقل نمود، رسول خدا فرمود: آنان قومی هستند كه چون بنده صالحی در میانشان فوت كند بر قبر او مسجد بنا كنند و آن صورتها را تصویر نمایند آنان بدترین مخلوقات خدا هستند“
در وسائل الشیعه از یونس بن ظبیان از جعفر بن محمد و او از رسول اكرم(ص) روایت می كند: ”رسول خدا نهی نمود از اینكه بر قبری نماز بخوانند و یا بر آن بنشینند یا بر روی ان بنا كنند“
كتاب وسائل الشیعه ابواب احكام المساكن از علی روایت نموده كه
پیامبر عظیم الشان اسلام(ص) علی را مامور نمود تا قبرها را با خاك یكسان كند و گفت قبری را مگذار مگر اینكه با خاك مساوی در قرار دهی و بتی مگذار مگر اینكه آنرا ویران نمائی.
خداوند در آیه 22 سوره فاطر می فرماید: ”...تو كسانی را كه در قبرها هستند نمی توانی بشنوانی“
خداوند در سوره الزمر آیه 3 می فرماید:
كسانیكه بجز خداوند افراد دیگر را ولی و دوست گرفته اند،و می گویند: ما آنها را عبادت نمی كنیم مگر اینكه ما را به خدا نزدیك كنند، خداوند روز قیامت در آنچه آنها اختلاف كرده اند فیصله خواهد كرد و خداوند دروغگوی كفر پیشه را هدایت نمی كند
خداوند در آیه 186 سوره بقره می فرماید: ”و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، بگو من نزدیكم و دعای دعا كننده را به هنگامیكه مرا بخواند اجابت میكنم.پس انان باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد كه راه یابند“
و در آیه 6 سوره فصلت می فرماید: ”بگو من بشری چون شما هستم جز اینكه به من وحی می شود كه خدای شما خدای یگانه است، پس مستقیما به سوی او توجه كنید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشركان“
منبع www.tavasol.blogsky.com
دانشجو
24 ساله
فوق دیپلم

پاسخ

برادر عزیز از این که برای پاسخگویی به سؤالتان با ما تماس گرفتید بسیار متشکریم. ما نیز در حد بضاعت و فرصت به سؤالتان پاسخ خواهیم داد و برای پاسخ کاملتر و مفصلتر شما را به کتابهای زیادی که اهل سنت وشیعه هردو در رد عقاید وهابیون نوشته اند ارجاع می دهیم از جمله کتاب «آیین وهابیت» نوشته آیت الله جعفر سبحانی.
سؤال شما مرکب از چند پرسش است:
1. نهی پیامبر(ص) از بلند کردن قبور از سطح زمین
2. نهی از مسجد بنا کردن بر قبور
3. نهی از زیارت قبور
4. مردگان در قبر قابلیت ادراک خود را از دست داده اند و هیچ چیز را نمی فهمند
5. نهی از توسل به غیر خدا
اما در مورد پرسشهای اول تا چهارمتان. نخست باید این نکته را بدانیم که بر فرض دلالت روایتی را که در این مورد وجود دارد بپذیریم, این مطلب دلیل بر آن نمی شود که این کار شرک باشد. به بیان دیگر فرض کنید کسی برخلاف نهی پیامبر(ص) بر قبر او مسجد بنا کرد و یا قبر او را بالاتر از زمین قرار دارد و یا به زیارت قبر پیامبر(ص) رفت. حداکثر چیزی که او مرتکب شده است آن است که معصیت خدا را کرد ه است و باید توبه کند ولی این مسئله هرگز به معنای شرک نیست. یعنی نمی توان گفت که چنین شخصی مشرک است. زیرا شرک که امری اعتقادی و قلبی است مبانی خودش را می طلبد که در آن باره توضیح خواهیم داد.
اما در مورد نهی از این قبیل امور می گوییم: اتفاقا باید گفت که در احادیث فراوانی پیامبر اکرم(ص) تشویق به زیارت قبور فرمود ه اند. هرچند وهابیها زائران قبر رسول خدا را كافر مى دانند با آنكه رسول خدا به زیارت قبور مؤمنین امر كرده و سیره رسول خدا بر زیارت قبوربوده است چه رسـد بـه زیـارت قـبـر رسول خدا كه بالاترین مؤمن است و بهترین مصداق امر بزیارت قبور است. زیارت قبور مؤمنان، خصوصا زیارت بستگان و آشنایان، یكى از اصول اسلامى است كه براى خود آثار سازنده‏اى دارد، زیرا مشاهده وادى آرام قبرستان كه چراغ زندگى انسانها در آنجا به خاموشى گراییده، دل و جان را تكان مى‏دهد، و براى انسانهاى عبرت آموز درس عبرت مى‏شود، این گروه با خود مى‏گویند، این زندگى موقت كه پایان آن پنهان شدن در زیر خروارها خاك است ارزش تلاشهاى ناروا را ندارد. و سرانجام این افراد در برنامه زندگى خود تجدید نظر مى‏كنند و تحولى در روح و روان آنها پدید مى‏آید، پیامبر گرامى صلى الله علیه واله وسلم در حدیثى به این نكته اشاره كرده و مى‏فرماید: «زوروا القبور فانها تذكركم الآخرة‏»: قبرها را زیارت كنید، زیرا یاد آور سراى دیگر مى‏باشد. گذشته از این، زیارت بزرگان دین، نوعى ترویج از دین و مقامات معنوى است، و توجه مردم به مدفن بزرگان، این فكر را تقویت مى‏كند كه معنویت آنان مایه این گرایش‏ها است، و گرنه صاحبان قدرت و مكنت ولى فاقد معنویت، زیر خاك خفته و كسى به آنها توجهى ندارد. رسول گرامى صلى الله علیه واله و سلم در آخرین روزهاى عمر خود به قبرستان بقیع رفت و درباره اصحاب قبور، طلب آمرزش كرد و فرمود: پروردگارم دستور داده است كه به سرزمین بقیع بیایم و براى آنان طلب مغفرت كنم، آنگاه فرمود: هرگاه به زیارت آنها شتافتید بگویید: «السلام على اهل الدیار من المؤمنین و المسلمین یرحم الله المستقدمین منا و المستاخرین و انا ان شاءالله بكم لاحقون‏»: درود بر ساكنان این وادى از مؤمنان و مسلمانان، رحمت‏خدا بر گذشتگان از ما، و بازماندگان و ما به خواست‏خدا به شما مى‏پیوندیم. در كتابهاى حدیثى، زیارت قبور اولیاء الهى و پیشوایان دین به صورت یك مستحب مؤكد آمده و پیوسته ائمه اهل بیت به زیارت رسول خدا، و دیگر امامان متقدم بر آنها مى‏رفتند، و پیروان خود را بر انجام آن دعوت مى‏نمودند. به بعضی از نقلهای که در این مورد از اهل سنت رسیده است توجه کنید:
پیامبر خدا به زیارت قبور فرمود فزوروا القبور –وزوروها» مـسـلم در باب اضاحى آنرا نقل مى كند و نیر ترمذی ونسائی و ابن ماجة و ابن داود درابواب جنائز ودر سنن خود آنرا نقل مى كند واحمد در مسندش و نیز دیگران ... و لذا حجاج بیت اللّه الحرام پس از اداء حج مكه و مسجدالحرام را كه نماز درمسجدالحرام بالاترین ثـواب نـمـاز در مـسـاجد را دارد آن را براى زیارت قبر رسول خداترك مى كنند تا به ثواب زیارت عـظیم قبر رسول اللّه نایل شوند و این سیره خلفاء وصالحین از سلف بوده تا حال ادامه دارد (البته تنها ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب ازمؤسسین وهابیت در كتابهایشان و اینك هم ابن باز در كتابش بـنـام الـتـحقیق و الایضاح صفحه 69 با سفر به قصد زیارت رسول اللّه مخالفت كرده اند و زوار قبر رسـول اللّه راجـهال و كفار مى دانند, (كتاب الرد على الاخنانى لابن تیمیة : لا یقصد الى القبر (قبر النبی - ص -) الا جاهل او كافر).ابـن تیمیه و پیروانش , همچون مادیون , مردن را معدوم شدن مى دانند و به گفته قرآن وسنت به ایـنكه ارواح مردگان از زنده گان شنواترند و رسول خدا با ارواح مردگان حرف مى زند, و شهداء سلام زائرین را مى شنوند و جواب آنرا مى دهند, و... اعتقادى ندارند:
الـف - مـسلمانان طبق احادیث صحیح نبوى در آخر نماز از راه دور و نزدیك خطاب به رسول اللّه سـلام مـى كـنـند و در هر كجاى جهان كه باشند مى گویند: السلام علیك ایهاالنبی ورحمة اللّه وبركاته .
و در احادیث نبوى است كه سلام شما به من مى رسد و من جواب شما را مى دهم
ب - در احـادیـث دیـگـرى هم آمده است كه رسول خدا (ص ) اهل قبور بقیع را همچون زندگان مورد خطاب قرار مى داد و با آنان سخن مى گفت كه در اینجا به بعضى از آنهااشاره مى كنیم :
1 - حدثنا هودة بن خلیفة قال : حدثنا عوف عن الحسن ان النبی (ص ) قام على اهل البقیع فقال : الـسـلام علیكم یا اهل القبور من المؤمنین والمسلمین , لو تعلمون ما نجاكم اللّه منه مماهو كائن بعدكم , ثم نظر الى اصحابه فقال هؤلاء خیر منكم
هوده بن خلیفه مى گوید كه عوف بن حسن گفت : پیامبر (ص ) به اهل بقیع خطاب كرد وفرمود: السلام علیكم یا اهل القبور من المؤمنین والمسلمین , اگر بدانید كه خداوند شمارا از چیزى كه بعد از شما وجود دارد, نجات داده است .سپس روى به اصحاب كردندو فرمودند: اینان (شهداء) از شما بهترند
2 - رسـول خدا (ص ) مى فرماید: به میت خطاب كنید و تلقین نمائید كه وقتى از توسئوال كردند در قبر بگو لا اله الا اللّه لقنوا موتاكم لا اله الا اللّه
3 - و نیز رسول خدا (ص ) مى فرماید: ان المیت یعرف من یحمله ومن یغسله ومن یدلیه فی قبره .
میت مى شناسد كسى كه او را حمل مى كند, كسى كه او را غسل مى دهد و كسى كه او رادر قبرش مى گذارد.
4 - از عـبـداللّه بـن عمر است كه ارواح شهداء, سلام زائران را مى شنوند و جواب سلام را مى دهند.
تاریخ مدینه تالیف ابن شبه باب جنائز حـدثـنا ابو غسان قال حدثنا عبد اللّه بن نافع عن اسامة بن زید عن عبد اللّه بن ابی عروة , عن رجل حدثه عن عبد اللّه بن عمر قال : من مر على هؤلاء الشهداء فسلم علیهم لم یزالوا یردون علیه الى یوم القیامة .
ابـوغسان به اسناد خود از عبداللّه بن عمر نقل مى كند: هركس بر شهداء بگذرد و بر آنان سلام كند, سلام او را پاسخ مى دهند
5 - در حـدیث آمده است كه پیامبر (ص ) شهداى احد را مخاطب قرار مى داد و برارواح آنان سلام مى كرد و مى گفت :(سلام علیكم بما صبرتم , فنعم عقبى الدار ... سـلام بر شما به خاطر آن همه شكیبائى كه ورزیدید, سراى آخرت , چه سراى نیكویى است .
و قرآن نـیز شهدا را زنده نامیده در سوره بقره , آیه 154 (ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل اللّه اموات بل احیاء ولكن لا تشعرون ).
6 - از رسول خدا (ص ) روایت شده است : العبد اذا وضع فی قبره وتولى وذهب اصحابه حتى انه لیسمع قرع نعالهم ... هـنـگـامـى كـه فردى را در قبر مى گزارند و بستگانش مى روند, او حتى صداى به زمین خوردن كفشهایشان را مى شنود
7 - در صـحـیح بخارى آمده است كه پیغمبر خدا در پایان جنگ بدر كشته شدگان مشركان را با ایـن آیه صدا مى زد: (ونادى اصحاب الجنة اصحاب النار ان قد وجدنا ماوعدنا ربنا حقا ...). اصحاب گـفـتـند: یا رسول اللّه مردگان را صدا مى زنى ؟ پیغمبرفرمود: شما از آنها شنواتر نیستید ولى نمى توانند جواب بدهند
8 - در سـنن نسائى آمده است كه پیغمبر (ص ) فرمود: بر من , زیاد درود بفرستید كه درود شما بر من عرضه مى شود, گفتند: یا رسول اللّه چگونه درود بر شما عرضه مى شود در حالى كه بدن شما پـس از مـرگ پـوسـیـده خـواهـد شد.آن حضرت فرمودند:پیغمبر خدا زنده است و از خدا روزى مى گیرد
9 - عـلـى بـن ابـیـطـالـب بعد از وفات پیامبر (ص ) به آن حضرت متوسل مى شد و خطاب به آن بزرگوار مى گفت : بابی انت وامی اذكرنا عند ربك واجعلنا من بالك .پدر و مادرم فدایت باد ما را در پیشگاه پروردگارت بیاد آور و در خاطرت نگهدار یعنى براى ما در پیشگاه خدا دعا كن
10 - عـلـى بـن ابـیـطالب روایت مى كند كه پس از سه روز كه رسول خدا از دنیا رفته بود,مردى اعـرابـى آمـد و خـود را بـر روى قـبـر رسـول خـدا (ص ) انداخت و از خاك قبر بر سرمى ریخت و مى گفت : یا رسول اللّه قلت فسمعنا قولك , ووعیت عن اللّه سبحانه فوعینا عنك , وكان فیما اءنزل علیك : (ولو انـهـم اذ ظـلـمـوا انـفـسـهـم جـاؤوك ), وقـد ظلمت وجئتك تستغفر لی .
فنودی من القبر: قد غفرلك. یعنی سپس از قبر ندا آمد که تو بخشیده شدی
11 - دارمـى در كتاب صحیح خود باب ما اكرم اللّه نبیه بعد موته از ابوالجوزاء روایت كرده است كه اهل مدینه دچار قحطى شدیدى شدند و به عایشه شكایت كردند.عایشه گفت : نگاه به قبر پیغمبر كنید و طورى آن را وسیله قرار دهید كه میان آن وآسمان سقفى نباشد, آنها چنین كردند و باران آمد و علف رویید.
در پایان, بعضى از عبارات زیارت پیامبر (ص ) را به روایت فاكهى و دیگران ذكر مى كنیم : 1 - وآته نهایة ما ینبغی ان یساله السائلون 2 - در زیـارت مـجـمع الازهر آمده است كه : واتوسل بك الى اللّه تعالى فی ان اموت مسلما على ملتك وسنتك 3 - و در زیـارت دیـگـرى كـه شـرنـبلالى حنفى در المراقى آورده , آمده است كه : وجئنامن بلاد شـاسـعـة وامكنة بعیدة بقصد زیارتك لنفوز بشفاعتك ... فاشفع لنا الى ربك واساله ان یمیتنا على سنتك ... الشفاعة الشفاعة یا رسول اللّه .4 - احـسـن مـا یـقـول : نحن وفدك یا رسول اللّه , زوارك جئناك لقضاء حقك , وللتبرك بزیارتك , والاستشفاع بك مما اثقل ظهورنا واظلم قلوبنا.5 - قـسـطـلانـى در الـمـواهـب اللدنیه آورده است كه : وینبغی للزائر له (ص ) ان یكثر من الدعاء والتضرع والاستغاثه والتشفع والتوسل به (ص ), وجدیر بمن استشفع له ان یشفعه اللّه فیه .6 - زقانى در كتاب شرح المواهب مى گوید كه : ولیتوسل به صلى اللّه علیه , ویسال اللّه تعالى بجاهه فی التوسل به .
اما در مورد اینکه پیامبر اکرم(ص) از این که قبرش محل زیارت قرار گیرد و بر آن مسجد بنا شود نهی فرمود عرض می کنیم که اتفاقا این که پیامبر دستور دادند که در خانه شان دفن شوند, نه در قبرستان عمومی مکه, با آن که می دانیم خانه پیامبر اکرم(ص) دارای سقف بوده است و طبیعتا تبدیل به زیارتگاه می شده است, دلیل بر آن است که پیامبر اکرم(ص) می خواسته اند که محلی به غیر از قبرستان عمومی به ایشان اختصاص یابد تا زیارتگاه شود و این نکته از سیره صحابه در تاریخ آشکار است به نمونه هایی از آن توجه کنید:

وقتى رسول خدا (ص ) از دنیا رفت , صحابه طبق وصیت خود ایشان كه فرموده بود:هر پیغمبرى در هـمـان جایى كه از دنیا مى رود دفن مى شود پیغمبر خدا (ص ) را درزیر سقف همان اتاق دفن كردند و به قبرستان بقیع , كه قبرستان عمومى مسلمانان بود,نبردند صـحـابه رسول خدا (ص ) به روایت قاسم بن محمد بن ابى بكر و روایات دیگر به احترام قبر پیغمبر خـدا (ص ), مـیـان اتـاق , دیـوارى ساختند تا آن نصف اتاق كه قبر پیغمبر خدادر آن است به چهار دیـوارى مـحـفـوظ گـردد و حرمى مستقل براى مزار رسول اللّه (ص )شود و لذا مى توان گفت : صحابه رسول خدا اولین كسانى بودند كه اقدام به بناء براى حریم مزار قبر رسول خدا كردند سـپـس عـمـر بن الخطاب براى آن خانه , دیوارى ایجاد كرد كه سایر صحابه آن دیوار رابزرگتر و بلندتر كردند و سپس بنى امیه و بنى عباس و... پـس مـى تـوان گفت بانى ساختمان حریم قبر رسول خدا در مرحله اول , خود آن حضرت بود كه چنین وصیتى كرد كه در اتاق خودش دفن شود و بعد صحابه بودند كه به بناء آن افزودند قـاسـم پـسـر محمد بن ابى بكر, یعنى برادرزاده عایشه , روایت مى كند كه من بر عایشه وارد شدم , گـفتم : از شما مى خواهم پوششى را كه بر روى قبر رسول خدا و شیخین است , بردارى تا قبرها را بـبـیـنم .عایشه آن پوشش را برداشت و من سه قبر را دیدم كه در كنار هم قرار دارند.نه از زمین بـسـیـار بلندند كه مشرف باشند و نه با زمین یكنواخت هستند كه زیر پا روند.
همچنین مشاهده كردم كه قبرها با سنگ و گل قرمززینت شده بودند. الـبته اینكه قبر رسول اللّه مشرف نبوده به جهت دستورى است كه رسول خدا به على بن ابیطالب از مـشرف بودن قبر نهى فرموده بودند و منظور از مشرف بودن قبر باملاحظه روایات قبر پـیغمبر و معنى اشراف و روایات قاسم بن ابى بكر و بعض زوجات پیغمبر (ص ) بر اینكه قبر پیغمبر خـدا مـشـرف نـبوده این است كه روى قبر را همچون ستونى بالا نـبـرند كه مشرف گردد, اما اینكه مقدار كمى اززمین بلندتر باشد كه پایمال نشود و نیز از اینكه قبر در اتاق باشد نهى نشده است در طبقات ابن سعد آمده است : در زمان رسول اللّه خانه آن حضرت دیوارى نداشت .
اولین كسى كه براى آن خانه , كه قبر آن حضرت در اتاقى از آن بود دیوار بنا كرد, عمربن خطاب بین سالهاى 13 - 23 بود عبیداللّه بن ابى زیاد مى گوید: خانه پیامبر, دیوار كوتاهى داشت سپس عبداللّه بن زبیر آن دیوار را بالاتر برد و بر آن افزود. بخارى مى گوید: هنگامى كه در زمان ولید بن عبدالملك (86 - 96) آن دیوار فروریخت , مجددا آن رابنا كردند
سقف و حرم سازى براى مزار ام حبیبه زوجه رسول خدا توسط صحابه :
هـنـگـامى كه عقیل بن ابى طالب در خانه اش چاهى حفر مى كرد به سنگى برخورد كه برروى آن نـوشـته بود: قبر ام حبیبه بنت صخر بن حرب پس عقیل آن چاله را پر كرد وبر روى آن اتاقى بنا كرد. یزید بن سائب مى گوید: من بر آن خانه داخل شدم و آن قبر را در آنجا دیدم.
قبه ذوى القربى , معروف به قبة العباس یا خانه عقیل :
ابـن شـبـه مـى گوید: عباس بن عبدالمطلب در كنار قبر فاطمه بنت اسد دفن شد كه درابتداى مقبره هاى بنى هاشم و در منزل عقیل است.
مـحـب طـبرى , محدث حجاز مى گوید: حسن بن على در كنار مادرش (مادر بزرگش )فاطمه , دفن شد و قبر این دو در قبه عباس است.
- شیخین نیز در زیر سقف دفن شدند.
و حسن بن على (علیهم السلام) نیز وصیت كرد در كنار قبر رسول خدا (كه زیر سقف بود) دفن شود.
در این مورد که پیامبر فرمود بر قبر من مسجد نسازید, عبارت حدیث این چنین است: «لاتتخذوا قبری قبلة و لا مسجدا» این سخن به این معناست که قبر مرا محل سجده قرار ندهید, یعنی بر قبر من سجده نکنید.
اما در مورد پرسش آخرینتان عرض می کنیم که:
زندگی بشر براساس بهره‏گیری از وسائل و اسباب طبیعی استوار است كه هر یك آثار ویژه خود را دارند. همه ما هنگام تشنگی آب می‏نوشیم و هنگام گرسنگی غذا می‏خوریم چه، رفع نیاز توسط وسائل طبیعی، به شرط آنكه برای آنها «استقلال در تاثیر» قائل نشویم، عین توحید است. قرآن یادآور می‏شود كه: ذوالقرنین در ساختن سد از مردم درخواست كمك كرد: (فاعینونی بقوة أجعل بینكم و بینهم ردما) (كهف / 95): با قدرت خویش مرا یاری كنید تا میان شما و آنان (یاجوج و ماجوج) سدی بر پا سازم.
كسانی كه شرك را به معنی «تعلق و توسل به غیر خدا» تفسیر می‏كنند، حرفشان تنها در صورتی صحیح است كه ما برای ابزار و وسائط موجود، «اصالت و استقلال‏» قائل شویم، و گرنه چنانچه آنها را وسایلی بدانیم كه، به مشیت و اذن الهی، ما را به نتیجه می‌رسانند از مسیر توحید خارج نشده‏ایم و اصولا زندگی بشر از روز نخست بر این اساس، یعنی استفاده از وسائل و وسائط موجود، استوار بوده و پیشرفت علم و صنعت نیز در همین راستا صورت گرفته و می‏گیرد.
ظاهرا توسل به اسباب طبیعی مورد بحث نیست‏ سخن درباره اسباب غیرطبیعی است كه بشر جز از طریق وحی راهی به شناخت آنها ندارد. هر گاه در كتاب و سنت چیزی به عنوان وسیله معرفی شده باشد، تمسك به آن همان حكمی را دارد كه در توسل به امور طبیعی جاری است. بنابراین، ما زمانی می‏توانیم با انگیزه دینی به اسباب غیر طبیعی تمسك جوییم، كه دو مطلب ملحوظ نظر قرار گیرد:
1. از طریق كتاب و سنت، وسیله بودن آن چیز برای نیل به مقاصد دنیوی یا اخروی ثابت‏شود.
2. برای اسباب و وسائل، هیچ گونه اصالت و استقلالی قائل نشده و تاثیر آنها را منوط به اذن و مشیت الهی بدانیم.
قرآن كریم، ما را به بهره گرفتن از وسائل معنوی دعوت كرده می‏فرماید: (یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لعلكم تفلحون) (مائده /35): ای افراد با ایمان خود را از خشم و سخط الهی واپایید، و برای تقرب به او وسیله‏ای جستجو كنید، و در راه وی جهاد كنید، باشد كه رستگار شوید.
باید توجه نمود كه وسیله به معنای تقرب نیست، بلكه چیزی است كه مایه تقرب به خدا می‏گردد و یكی از طرق آن، جهاد در راه خداست كه در آیه ذكر شده‏است و در عین حال می‏تواند، چیزهای دیگری نیز وسیله تقرب باشد.
در اصل گذشته ثابت‏شد كه توسل به اسباب طبیعی و غیر طبیعی (به شرط اینكه، رنگ استقلال در تاثیر به خود نگیرند) عین توحید است. شكی نیست كه انجام واجبات و مستحبات، همچون نماز و روزه و زكات و جهاد و غیره در راه خدا، همگی وسایل معنوی‏یی هستند كه انسان را به سر منزل مقصود، كه همان تقرب به خداوند است می‏رسانند. انسان در پرتو این اعمال، حقیقت بندگی را می‏یابد و در نتیجه به خدا نزدیك می‏شود. ولی باید توجه نمود كه وسایل غیرطبیعی، منحصر به انجام امور عبادی نیست. بلكه در كتاب و سنت‏یك رشته وسایل معرفی شده كه توسل به آنها استجابت دعا را به دنبال دارد كه ذیلا برخی از آنها را یادآور می‏شویم:
1. توسل به اسما و صفات حسنای الهی كه در كتاب و سنت وارد شده است، چنانكه می‏فرماید: (ولله الاسماء الحسنی فادعوه بها) (اعراف / 180) اسماء حسنی مخصوص خداوند است، پس خداوند را به وسیله آنها بخوانید. در ادعیه اسلامی، توسل به اسما و صفات الهی فراوان وارد شده است.
2. توسل به دعای صالحان كه برترین نوع آن توسل به ساحت پیامبران و اولیای خاص خداوند است تا برای انسان از درگاه الهی دعا كنند.
قرآن مجید به كسانی كه بر خویشتن ستم كرده‏اند (گنهكاران) فرمان می‏دهد سراغ پیامبر روند و در آنجا هم خود طلب مغفرت كنند، و هم پیامبربرای آنان طلب آمرزش كند. و نوید می‏بخشد كه: در این موقع خدا را توبه پذیر و رحیم خواهند یافت، چنانكه می‏فرماید:(ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوك فاستغفرو الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما) (نساء / 64) در آیه دیگر، منافقان را نكوهش می‏كند كه چرا هرگاه به آنان گفته شود سراغ پیامبر بروند تا درباره آنان از خداوند طلب آمرزش كند، سرپیچی می‏كنند؟! چنانكه می‏فرماید: (و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لكم رسول الله لووا رؤوسهم و رایتهم یصدون و هم مستكبرون) (منافقون / 5).
از برخی از آیات بر می‏آید كه در امتهای پیشین نیز چنین سیره‏ای جریان داشته است. فی‌المثل، به صریح قرآن، فرزندان یعقوب علیه السلام از پدر خواستند بابت گناهانشان از خدا برای آنان طلب آمرزش كند و یعقوب نیز درخواست آنان را پذیرفت و وعده استغفار داد: (یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئین قال سوف استغفر لكم ربی انه هو الغفور الرحیم) (یوسف / 97-98).
ممكن است گفته شود: توسل به دعای صالحان، در صورتی عین توحید (و یا لااقل مؤثر) است كه كسی كه به او توسل می‏جوییم در قید حیات باشد، ولی اكنون كه انبیا و اولیا از جهان رخت بربسته‏اند، چگونه توسل به آنان می‏تواند مفید و عین توحید باشد؟
در پاسخ به این سؤال یا ایراد، دو نكته را بایستی یادآور شویم:
الف - حتی اگر فرض كنیم شرط توسل به نبی یا ولی حیات داشتن آنهاست، در این صورت توسل به انبیا و اولیای الهی پس از مرگ آنان، تنها كاری غیرمفید خواهد بود، نه مایه شرك; و این نكته‏ای است كه غالبا از آن غفلت‏شده، و تصور می‏گردد كه حیات و موت، مرز توحید و شرك است! در حالیكه بر فرض قبول چنین شرطی (حیات انبیا و اولیا در هنگام توسل دیگران به آنان)، زنده بودن شخص نبی و ولی، ملاك مفید و غیر مفید بودن توسل خواهد بود، نه مرز توحیدی بودن و شرك آمیز بودن عمل!
ب - مؤثر و مفید بودن توسل دو شرط بیشتر ندارد:
1. فردی كه به وی توسل می جویند، دارای علم وشعود و قدرت باشد;
2. میان توسل جویندگان و او ارتباط برقرار باشد و در توسل به انبیا و اولیایی كه از جهان در گذشته‏اند، هر دو شرط فوق (درك و شعور و وجود ارتباط میان ما و آنان به دلایل روشن عقلی و نقلی، تحقق دارد.
وجود حیات برزخی یكی از مسایل مسلم قرآنی و حدیثی است. در جایی كه به تصریح قرآن، شهدای راه حق حیات و زندگی دارند، مسلما پیامبران و اولیای خاص الهی كه بسیاری از ایشان خود نیز شهید شده‏اند از حیات برتر و بالاتری برخوردارند. بر وجود ارتباط میان ما و اولیای الهی دلایل بسیاری در دست است كه برخی را ذیلا یاد آور می‏شویم:
1. همه مسلمانان در پایان نماز شخص پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله و سلم را خطاب قرار داده و می‏گویند: السلام علیك ایها النبی و رحمة الله و بركاته; آیا آنان براستی كار «لغوی‏» انجام می‏دهند و پیامبر این همه سلام را نمی‏شنود و پاسخی نمی‏دهد؟!
2. بخاری در صحیح خود آورده است: روزی كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و اله و سلم در گذشت، ابوبكر وارد خانه عایشه شد. سپس به سوی جنازه پیامبر رفته، جامه از صورت پیامبر بر گرفت و او را بوسید و گریست و گفت: بابی انت‏یا نبی الله لا یجمع الله علیك موتتین، اما الموتة التی كتبت علیك فقد متها». پدرم فدای تو باد ای پیامبر خدا، خدا دو مرگ بر تو ننوشته است. مرگی كه بر تو نوشته شده بود، تحقق یافت. چنانچه رسول گرامی حیات برزخی نداشته و هیچگونه ارتباطی میان ما و او وجود ندارد، چگونه ابوبكر به او خطاب كرده و گفت:یا نبی الله.
3. امیر مؤمنان علی علیه السلام آنگاه كه پیامبر را غسل می داد به او چنین گفت: بابی انت و امی یا رسول الله لقد انقطع بموتك ما لم ینقطع بموت غیرك من النبوة و الانباء و اخبار السماء... بابی انت و امی اذكرنا عند ربك و اجعلنا من بالك‏» پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا، با مرگ تو چیزی منقطع گردید، كه با مرگ دیگران منقطع نگردیده بود; با مرگ تو رشته نبوت و وحی گسسته شد... پدر و مادرم فدای تو باد، ما را نزد خدایت به یادآور، ما را به خاطر داشته باش.
از این که پاسخ طولانی شد عذر می خواهیم و اگر باز هم مسئله ای باقی ماند حاضر به پاسخگویی هستیم منتها خواهش ما آن است که یکی یکی سؤال فرمایید و دقیقا محل اشکال را مشخص نمایید.

مشاور : موسسه پرتو نور | پرسش : دوشنبه 14/10/1383 | پاسخ : چهارشنبه 16/10/1383 | | | 0 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 233 بار

تگ ها :

UserName