• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : البقرة  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : آل عمران  آیه شماره : 184
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : النساء  آیه شماره : 60
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : النساء  آیه شماره : 162
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الانعام  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الانعام  آیه شماره : 34
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الانعام  آیه شماره : 42
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : يونس  آیه شماره : 94
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : يوسف  آیه شماره : 109
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الرعد  آیه شماره : 32
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الرعد  آیه شماره : 38
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الحجر  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : النحل  آیه شماره : 43
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : النحل  آیه شماره : 63
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الانبياء  آیه شماره : 25
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الانبياء  آیه شماره : 34
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الانبياء  آیه شماره : 41
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الحج  آیه شماره : 52
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : القصص  آیه شماره : 46
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الروم  آیه شماره : 47
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : السجدة  آیه شماره : 3
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : فاطر  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الزمر  آیه شماره : 65
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : غافر  آیه شماره : 78
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : فصلت  آیه شماره : 43
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الشورى  آیه شماره : 3
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الزخرف  آیه شماره : 23
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).
سوره : الزخرف  آیه شماره : 45
ریشه کلمه : قبل
فعل : قَبْل
معنی : «قبول» پذيرفتن، گرفتن «اقبال» روکردن، روي آوردن، آمدن «استقبال» روآوردن، پذيرفتن «قُبُل» گاهي به معني جلو و پيش و گاه به معني روبرو و آشكار «قِبَل» طرف مقابل، سمت جلو، طاقت، نزد، قدرت مقابله «تقّبل» پذيرفتن بر وجهى كه مقتضى ثواب باشد «قَبل» پيش، قبل «قبلة» مورد توجه، رو به رو، مقابل، جهت و سمت قبله گاه و محل عبادت «تقابل» روبروشدن، رو به روي هم «قبيل» گروه، جماعت، كفيل. روبرو، مقابل «قبيله» طايفه جمع آن قبايل
توضیح : در تقدم متصل و منفصل به كار مى‏رود و نيز به معنى تقدم مكانى، زمانى، رتبه‏اى و ترتيبى آيد. قُبُل: گاهى به معنى جلو و پيش به كار مى‏رود مثل [يوسف:26]. اگر پيراهنش از جلو دريده شده زن راست مى‏گويد يوسف از دروغگويان است. گاهى به معنى روبرو و آشكار. مثل [كهف:55] «قبيل» جمع قبيله است و آن جماعتى است كه بعضى بر بعضى رو كنند. «قبله» در اصل براى نوع و حالتى است كه روكننده در آن است مثل جلسه و قعده و درعرب اسم مكانى است كه نمازگزار به آن رو مى‏كند(مفردات).