• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    واژه :
گفتار دوم: عالم برزخ در قرآن و روايات
الف ـ عالم برزخ در قرآن كريم
قرآن كريم درپاره اي از آيات، خبر از مقطعي به نام “برزخ” ـ كه پس از مرگ و ميان زندگي دنيوي واخروي است ـ، مي دهد. روشن ترين آيه اي كه بر اين مطلب دلالت مي كند اين آيه است:
“حتّي اذا جاءاحدهم الموت قال ربّ ارجعون. لعلّي اعمل صالحا فيما تركت، كلاّ، انّها كلمة هوقائلها، ومن ورائهم برزخ الي يوم يبعثون.”[1](مؤمنون/100 ـ 99)
بر اساس اينآيه، با فرا رسيدن مرگ، بازگشتن به دنيا از جمله تمنّيات و خواسته هايي است كه هيچگاه واقعيت پيدا نمي كند و در پيش روي انسان متوفا برزخي است، تا برانگيخته شدن درروز قيامت. پس اين آيه به وساطت برزخ ميان زندگي دنيوي و اخروي صراحت دارد. عده ايبرآن اند تا برزخ ياد شده در آيه را به معناي حايلي ميان انسان متوفا و دنيا تفسيركنند. بنابر اين نظر، منظور آيه آن است كه بازگشت دنيا تا قيامت ممكن نيست و بعداز برپا شدن قيامت نيز اساساً بازگشت به دنيا منتفي است. پس قيد “تا روزي كهبرانگيخته خواهند شد” باز نگشتن به دنيا را تأكيد مي كند.
ليكن با اينتفسير قيد “تا روزي كه برانگيخته خواهند شد” به نظر بي فايده مي رسد. زيرا اگر ازخارج دانسته نشده كه پس از قيامت رجوع به دنيا در كار نيست، بي فايده بودن اين قيدبسيار روشن است. چرا كه آمدن اين قيد دست كم اين توهم را در پي دارد كه پس ازقيامت رجوع به دنيا واقع مي شود; هر چند اين توهم به دليل خارجي برطرف شود. و اگردانسته شده كه پس از قيامت رجوع به دنيا منتفي است، نمي توانيم قيد “تا روزي كهبرانگيخته خواهند شد” را بر تأكيد حمل كنيم، كه اگر چنين تأكيدي لازم باشد كلمه يكلاّ (نه چنين است) آن را بهتر افاده مي كند، چرا كه مقيد به وقت خاصي ـ مثلا تاروز قيامت ـ هم نيست.[2]
امّا شايدآنچه موجب برداشت چنين معنايي از آيه شده است، كلمه ي “وراء” باشد. اين كلمه ازاضداد است و هم به معناي “پيش” و هم به معناي “پشت” (پس) به كار مي رود. از موارديكه اين واژه به معناي “پشت” به كار رفته است آيه ي “فنبذوه وراء ظهورهم” پس، آن]عهد [ را پشتِ سرِ خود انداختند (آل عمران / 187) است. اما به دلايل ياد شده كلمهي “وراء” در آيه محل بحث به معناي “پيش” است; مانند آيه ي:
“كان ورائهمملك ياخذ كلّ سفينة غصبا.”[3](كهف/ 79)
آيه ي ديگريكه بر وجود عالم برزخ دلالت مي كند، اين آيه است:
“قالوا ربّناامتّنا اثنتين واحييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا فهل الي خروج من سبيل.[4](غافر/ 11)
بر اساس اينآيه، كافران و مشركان پس از اينكه دو مرگ و دو زندگي و بقاي پس از مرگ را مشاهدهمي كنند، شك آنان زايل شده به يقين مي رسند و براي رهايي از عذاب به گناهان خوداعتراف مي كنند.
اما توجيه دوميراندن و دو زنده كردن كه به خداوند استناد داده شده، بدين قرار است كه با پايانيافتن زندگي دنيوي، خداوند انسان را مي ميراند و سپس به حيات برزخي زنده ميگرداند. با پايان يافتن زندگي برزخي بار ديگر او را مي ميراند و بدو حيات اخروي ميدهد. بنابر اين بيان، آيه ي ياد شده بر زندگي برزخي دلالت مي كند، چرا كه اگرزندگي برزخي در كار نباشد دوبار ميراندن تحقق پيدا نكرده است.
اگر گفته شودكه با قبول زندگي برزخي، هر فرد انساني سه زندگي دنيوي، برزخي و اخروي را پيش رويدارد، پس بايد سه بار خداوند انسان را زنده گرداند، در حالي كه مشركان به يقين ميگويند كه خدايا دوبار ما را زنده گردانيدي.
در پاسخ ميتوان گفت: همان طور كه گذشت، آنچه مشركان را از شك رهانيده و به يقين رسانده است،دو زنده كردن در برزخ و قيامت است، چرا كه زنده كردن در دنيا موجب يقين آن ها نشدهبود و از اين رو در دنيا معاد را انكار مي كردند.[5]
نكته ي ديگراين است كه هر چند محتواي اين آيه به آيه ي: “كيف تكفرون بالله وكنتم امواتافاحياكم ثمّ يميتكم ثمّ يحييكم ثمّ اليه ترجعون.”[6](بقره/ 28) نزديك است، اما با آن يكسان نيست. معتقدان به وجود عالم برزخ چنين استدلالكرده اند كه چون آيه ي سوره ي مؤمن مشتمل بر دو ميراندن است، بايد ميان دو مرگ،حياتي را فرض كرد. پس ميان ميراندن از دنيا و ميراندن دوم، حيات برزخي وجود دارد.اما منكران برزخ به اتحاد سياق اين دو آيه معتقد شده به قرينه ي آيه ي سوره يبقره، ميراندن اول را پيش از زندگي دنيوي و زنده كردن اول را زندگي دنيوي دانسته ومراد از زنده كردن و ميراندن دوم را مفارقت از دنيا و حيات اخروي فرض كرده اند.
ولي بايد توجهداشت كه فرق دو آيه ياد شده در اين است كه در آيه ي سوره ي بقره پس از “مرده بودن”به يك ميراندن و دو زنده كردن اشاره شده است، در حالي كه آيه ي سوره ي مؤمن بر دوميراندن و دو زنده كردن دلالت دارد. فرق موت و اماته در اين است كه اماته وقتيمصداق پيدا مي كند كه پيش از آن زنده بودن فرض شده باشد. پس موت در آيه سوره يبقره، منطبق بر اماته ي اول در سوره ي مؤمن نيست. از اين رو اماته ي اول بر مفارقتاز دنيا و احياي اول بر زندگي برزخي و اماته و احياي دوم به اماته از عالم برزخ واحياي اخروي منطبق مي شود.
افزون بر اين،با توجه به آيه ي سوره ي بقره مي توان گفت كه اين آيه نيز حيات برزخي را واسطهميان حيات دنيوي و اخروي مي داند. زيرا ميان احيا و رجوع به خداوند با لفظ “ثمّ”كه بر تراخي و مهلت دلالت دارد، فرمود: “آن گاه به سوي او باز گردانده مي شويد” واز اينجا معلوم مي شود كه مراد از “باز زنده مي كند” حيات برزخي است.[7]
زندگي برزخي
بخش ديگري از آيات قرآن، زنده بودن انسان متوفا را دربرزخ نشان مي دهد:
“ولاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموات، بل احياء ولكنلاتشعرون.”[8](بقره/ 154)
كساني هم چون بلخي كه عالم برزخ را نمي پذيرند، اين آيهرا بدين سان تفسير مي كنند كه شهدا در قيامت زنده خواهند شد و اين طور نيست كه بامرگ زندگي آنان براي هميشه برچيده شود.
پاره اي ديگر، آيه را بر جاودانگي ياد شهيدان در خاطره يآدميان، يعني جاودانگي غير شخصي حمل كرده اند; مانند اين سخن امام علي (ع) كهفرمود:
“هلك خزان الاموال و هم احياء والعلماء باقون ما بقيالدهر اعيانهم مفقودة و امثالهم في القلوب موجودة.”[9]
اما بيش تر مفسران برآنند كه بر اساس اين آيه شهيدانواقعاً تا قيامت زنده اند، چرا كه مخاطب اين آيه و آيه ي:
“ولا تحسبنّ الذين قتلوا في سبيل الله امواتا، بل احياءعند ربّهم يرزقون.”[10](آلعمران / 169)
مؤمنان اند و ايشان به زندگي اخروي پس از قيامت ايماندارند و بقاي نام شهيدان را هم تصديق مي كنند. آنچه با خطاب “مپندار” و “نخوانيد”و “نمي دانيد” مورد تأكيد است، اين است كه شما شهيدان را هم اكنون مرده مپنداريد،بلكه آنان زنده اند. آنچه آن معنا را بيش تر تقويت مي كند اين است كه جهل مسلمانانبه زندگي برزخي در زمان نزول آيه بعيد نيست، چرا كه زندگي برزخي هم چون زندگياخروي از ضروريات نبوده است و لذا هم اكنون هم عده اي از مسلمانان زندگي برزخي رانپذيرفته اند.
اما شايد آنچه موجب شده تا بلخي و ديگران دلالت آيه يياد شده را بر زندگي شخصي در عالم برزخ كافي ندانند، اين باشد كه اگر زندگي برزخيهست، چرا آيه براي همه ي انسان ها اين زندگي را ثابت ندانسته و تنها شهيدان را ذكركرده است. اگر زندگي برزخي هست بايد براي همه باشد و اگر نيست، براي شهيدان همنخواهد بود. پس مراد از زنده بودن، معنايي غير از جاودانگي شخصياست.
اما بايد توجه داشت كه هر چند دو آيه محل بحث زندگيبرزخي شهيدان را بيان مي كند، در آيات ديگر اين زندگي براي همه ي انسان ها ثابتگشته است و تنها اختلاف شهيدان با ديگران در كيفيت زندگي برزخي است كه ارتباطمستقيم با زندگي دنيوي دارد. و بسا بيان زندگي برزخي خصوص شهدا براي آن باشد كه همقلوب مجاهدان راه خدا در مواجهه با مرگ از اضطراب خالي شود و هم دل هاي بازماندگانآنان اطمينان و آرامش يابد.[11]
بهشت و دوزخ برزخي
پاره اي ديگر از آيات بهشت و آتش برزخي را بيان مي كنندكه انسان هاي سعيد وشقي پس از مرگ درآن ها داخل مي شوند. از اينجا آشكارمي شود كهبرزخ عالمي ادراكي است. البته منكران برزخ در مواجهه با اين گونه آيات دست بهتأويلات سردي زده اند كه از بيان آن ها صرف نظر مي شود.
“قيل ادخل الجنّة قال يا ليت قومي يعلمون. بما غفرليربّي و جعلني من المكرمين.”[12](يس/ 27 ـ 26)
خطاب اين آيه به مردي است كه مردم را به اجابت دعوتانبيا سفارش مي كرده است. پس از شهادت، از ساحت ربوبي به او خطاب مي شود كه بهبهشت داخل شود و چون ميان شهادت و ورود به بهشت هيچ فاصله اي نيست، مراد از بهشت،بهشت برزخي خواهد بود.
“يوم يرون الملائكة لابشري يومئذ للمجرمين ويقولون حجراًمحجوراً.”[13](فرقان/ 22)
هر چند برخي مفسران مراد از اين آيه را روز قيامت دانستهاند، اما به قرينه ي آياتي كه روز مرگ و پس از آن را تشريح مي كند، معلوم مي شودكه مراد از اين روز، وقتي است كه حيات دنيوي پايان مي پذيرد. منظور آياتي است كهرؤيت ملائكه و گفتوگو با آن ها را پيش از قيامت بيان مي كنند، مانند:
“انّ الذين توفيهم الملائكة ظالمي انفسهم قالوا فيم كنتمقالوا كنّا مستضعفين في الارض.”[14](نساء/ 97)
در آيه ي ديگري، درباره برخي مؤمنان آمده است:
“يا ايّتها النّفس المطمئنّة. ارجعي الي ربّك راضيةمرضيّة. فادخلي في عبادي. وادخلي جنّتي.”[15](فجر/ 30 ـ 27).
از آنجا كه كلمه ي فا بر تعقيب و ترتيب بدون مهلت دلالتمي كند، نشان مي دهد كه پيوستن به بندگان خداوند و ورود به بهشت پس از مرگ بدنحاصل مي شود.
“وحاق بال فرعون سوء العذاب. النّار يعرضون عليها غدوّاوعشيّا ويوم تقوم السّاعة ادخلوا آل فرعون اشدّ العذاب.”[16](غافر/ 46 ـ 45)
اين آيه چگونگي عذاب پيروان فرعون را تشريح مي كند. ازاين آيه استفاده مي شود كه ظرف نشان دادن آتش غير از ظرف وارد كردن آل فرعون در آناست و چون ظرف دومي روز قيامت معرفي شده، پس ظرف عرض آتش عالمي غير از قيامت و پيشاز آن خواهد بود. اين آيه بيان گر تعذيب كافران در برزخ است، با اين تفاوت كه دربرزخ با عرضه ي آتش و در قيامت با وارد شدن در آن معذب خواهند بود. شاهد ديگر برتغاير دو عالم برزخ و قيامت، كلمات “صبح” و “شام” در عالم پيش از قيامت است كه ازجهاتي به دنيا شباهت دارد.[17]
“ممّا خطيئاتهم اغرقوا فادخلو ناراً.”[18](نوح/ 25)
اين آيه ورود كفار در آتش را بلافاصله پس از غرق شدن آنها قرار داده است و اگر مراد از آتش عذاب قيامت بود كلمه ي “ثمّ” كه بر ترتيب بامهلت دلالت مي كند، مناسبتِ بيش تري داشت.
بعضي از مفسران نيز با استفاده از آيه “انّما توفّوناجوركم يوم القيامة.”[19](آلعمران / 185) بر اين مطلب پاي فشرده اند كه عالم ديگري چون برزخ وجود دارد كه درآن ثواب و كيفر به طور مستوفا داده نمي شود و استيفاي اجر به روز قيامت موكول ميشود.
زمان رؤيت برزخ
هنگام رؤيت برزخ و موجودات آن براي همگان، هنگامي است كهشخص در مرز جدايي از دنياست:
“فلولا اذا بلغت الحلقوم. وانتم حينئذ تنظرون. ونحن اقرباليه منكم ولكن لاتبصرون. فلولا ان كنتم غير مدينين. ترجعونها ان كنتم صادقين.فامّا ان كان من المقرّبين. فروح وريحان وجنّت نعيم. وامّا ان كان من اصحاباليمين. فسلام لك من اصحاب اليمين. وامّا ان كان من المكذّبين الضّالّين. فنزل منحميم. وتصلية جحيم.” ـ پس چرا آن گاه كه ]جان شما [ به گلو مي رسد، و در آن هنگامخود نظاره گريد، و ما به آن ]محتضر [ از شما نزديك تريم ولي نمي بينيد، پس چرا،اگر شما بي جزا مي مانيد، ]و حساب و كتابي در كار نيست [ اگر راست مي گوييد، ]روح[ را بر نمي گردانيد؟ و اما اگر ]او [ از مقربان باشد، ]در [آسايش و راحت و بهشتپر نعمت ]خواهد بود [. و امّا اگر از ياران راست باشد، از ياران راست بر تو سلامباد. و اما اگر از دروغ زنان گمراه است، پس با آبي جوشان پذيرايي خواهد شد، و]فرجامش [در افتادن به جهنم است. (الواقعه / 94 ـ 83)
روح كه به طور تدريجي از بدن قطع علاقه مي كند، وقتي بهحلقوم مي رسد، برزخ و بهشت يا عذاب آن را مشاهده مي كند. از اين آيه معلوم مي شودكه دسته بندي انسان ها به سه گروه “ياران راست”، “ياران چپ” و “مقربان” علاوه برقيامت، در عالم برزخ نيز صادق است.
بررسي دليل انكاركنندگان برزخ
همان طور كه در بخش هاي پيشين گذشت، عده اي از منكرانحيات برزخي با تمسك به آيه ي “لا يذوقون فيها الموت الاّ الموتة الاولي.” در آنجاجز مرگِ نخستين، مرگي نخواهند چشيد (دخان / 56) گفته اند: اهل تقوا در بهشت اززندگي ابدي بهره مندند و هيچ گونه مرگ و زوالي آن ها را تهديد نمي كند و بهشتياندر آنجا غير از مرگ اول مرگ ديگري را نمي چشند و چون مرگ اول را هم پيش تر در دنيادرك كرده اند، پس حيات برزخي وجود ندارد. زيرا اگر انسان ها در عالم برزخ يا قبرزنده باشند، بايد دو مرگ را بچشند، در حالي كه آيه از اين مطلب ابا دارد.
جواب اين استدلال آن است كه “الاّ” در اين آيه به معناي “غير”است نه كلمه ي استثنا، و “الموتة الاولي” (مرگ نخستين) بدل از كلمه ي “موت” (مرگ)است. بنابراين آيه هر مرگي غير از مرگ اول يعني مرگ دنيوي و در نتيجه مطلق مرگ رادر بهشت نفي مي كند و مطابق با عموم “لايذوقون فيها الموت” مي شود. پس در بهشت نهمرگ اول چشيده مي شود ـ چون در گذشته آن مرگ واقع شده است ـ و نه مرگي غير از مرگدنيوي، يعني مرگ برزخي. با اين بيان وجه تقييد مرگ به كلمه ي “نخستين” دانسته ميشود.[20]
افزون بر اين، قرآن در جاي ديگري سخن كافران را چنين نقلمي كند:
“انّ هؤلاء ليقولون. ان هي الاّ موتتنا الاولي وما نحنبمنشرين.” هر آينه اين ]كافران [ مي گويند: “جز مرگِ نخستين، ديگر ]واقعه اي [نيست و ما زنده شدنينيستيم.”(دخان / 35 ـ 34)
اين موضع گيري كافران در قبال آيه ي: “ربّنا امتّنااثنتين واحييتنا اثنتين”[21](غافر/ 11) است. چرا كه ايشان مرگ را عين زوال و نابودي انسان قلمداد مي كردند و لذا نهمرگ دومي را مي پذيرفتند و نه حيات سابق بر آن را (زندگي برزخي) و نه حيات پس ازآن را (زندگي اخروي). از اين رو مرگ را با قيد “نخستين” آوردند تا در مرحله ي نخستزندگي برزخي و در مرحله ي بعد زندگي اخروي را انكار كنند. بنابراين، اين آيه باآيه ي: “ان هي الاّحياتنا الدّنيا نموت ونحيا وما نحن بمبعوثين”[22](مؤمنون/ 37) به يك نكته باز مي گردد.
ب ـ عالم برزخ در روايات
در اين بخش جهان برزخ و خواص آن را از منظر روايات مينگريم.
1ـ در پاره اي از روايات علاوه بر اثبات عالم برزخ از آنبه عالم قبر ياد شده است:
“عن عبدالرحمن بن حماد عن عمر بن يزيد قال قلت لابيعبدالله (ع) اني سمعتك وانت تقول: كلّ شيعتنا في الجنّة علي ما كان فيهم؟ قالصدقتك كلّهم والله في الجنّة، قال: قلت: جعلت فداك ان الذّنوب كثيرة كبار فقال:أمّا في القيمة فكلّكم في الجنّة بشفاعة النّبي المطاع او وصي النّبي ولكنّي واللهاتخوّف عليكم في البرزخ. قلت: و ما البرزخ؟ قال: القبر منذحين موته الي يومالقيمة.”[23]
2ـ انسان ها در برزخ از ادراك و شعور برخوردارند:
“ولمّا قتل صناديد العرب يوم بدر ناداهم رسول الله (ص)فقال: يا فلان يا فلان قد وجدت ما وعدني ربّي حقّا، فهل وجدتم ما وعد ربّكم حقّاءفقيل: يا رسول الله أتناديهم وهم اموات؟ فقال (ص): والذي نفسي بيده انهم لأسمعلهذا الكلام منكم الاّ انّهم لايقدرون علي الجواب.”[24]
“عن محمّد بن مسلم قال قلت لابي عبدالله (ع): الموتينزورهم؟ فقال: نعم قلت: فيعلمون بنا اذا اتيناهم؟ فقال: اي والله انهم ليعلمون بكمويفرحون بكم ويستأنسون اليكم...”[25]
3ـ نفوس انساني در برزخ بر اساس منزلت خويش، امور دنيويرا ادراك مي كنند:
“سأل اسحاق بن عمّار ابا الحسن الاول (ع) عن المؤمن يزوراهله؟ فقال: نعم قال: في كم؟ قال: علي قدر فضائلهم، منهم من يزور في كلّ يوم ومنهممن يزور في كلّ يومين ومنهم من يزور في كلّ ثلاثة ايّام. قال: ثمّ رأيت في مجريكلامه انّه يقول: ادناهم منزلة يزور كلّ جمعة قال: قلت: في اي ساعة؟ قال: عند زوالالشّمس او مثل ذلك... فيبعث الله تعالي معه ملكا فيراه ما يسرّه ويستر عنه ما يكرهفيري ما يسرّه ويرجع الي قرّة عين.”[26]
“عن أبي عبدالله (ع) قال: انّ المؤمن ليزور اهله فيري مايحبّ ويستر عنه ما يكره وانّ الكافر ليزور اهله فيري ما يكره ويستر عنه ما يحبّ.قال: ومنهم من يزور كلّ جمعة ومنهم من يزور علي قدر عمله.”[27]
4ـ از بعضي روايات بر مي آيد كه عالم پس از دنيا، جهانياست كه سراسر علم و ادراك است، نه آن كه قبر كه همان عالم برزخ است تنها حفره ايخاكي و مادي باشد. هم چنين سير استكمالي انسان پس از مرگ را نيز نشان مي دهد.
“قال: سمعت موسي بن جعفر (ع) يقول لرجل: اتحبّ البقاء فيالدنيا؟ فقال: نعم فقال: ولِمَ قال: لقرائة قل هو الله احد. فسكت عنه فقال له بعدساعة: يا حفص من مات من اوليائنا وشيعتنا ولم يحسن القرآن علّم في قبره ليرفع اللهبه من درجته فان درجات الجنّة علي قدر آيات القرآن يقال له اقرأ وارق فيقرء ويرقي.”[28]
“عن عمر بن بريد: قلت لابي عبدالله (ع) ايصلّي عنالميّت؟ قال: نعم حتّي انّه ليكون في ضيق فيوسّع الله عليه ذلك الضيق، ثمّ يؤتيفيقال له: خفّف عنك هذا الضيق بصلاة فلان اخيك عنك قال: فقلت له: فأشرك بين رجلينفي ركعتين؟ قال: نعم فقال (ع): ان الميّت ليفرح بالترحّم عليه والاستغفار له كمايفرح الحي بالهدية تهدي اليه.”[29]
5ـ ابدان برزخي در روايات چنين توضيح داده شده اند:
“سألت ابا عبدالله جعفر بن محمّد الصادق (ع) عن ارواحالمؤمنين فقال: في الجنّة علي صور ابدانهم لورأيته لقلت فلان قال الصادق (ع): فاذاقبضه الله تعالي صيّر تلك الروح في قالب كقالبه في الدنيا فيأكلون ويشربون فاذاقدم عليهم القادم عرفوه بتلك الصورة التي كانت في الدنيا.”[30]
6ـ تمثل اعمال و صور برزخي ملكات در بعضي از رواياتتشريح شده است:
“عن ابي عبدالله (ع) قال: اذا دخل المؤمن قبره كانتالصلّوة عن يمينه والزكوة عن يساره والبرّ يظلّ عليه و يتنحّي الصبر ناحية واذادخل عليه الملكان اللذّان يليان مسائلته قال الصبر للصلوة والزكوة: دونكما صاحبكمفان عجزتم عنه فأنا دونه.”[31]
“عن اميرالمؤمنين انه قال: انّ ابن ادم اذا كان في آخريوم من ايّام الدنيا واوّل يوم من ايّام الاخرة مثّل له ماله وولده وعمله; فيلتفتالي ماله فيقول: والله انّي كنت عليك حريصاً شحيحا، فما لي عندك؟ فيقول: خذ منّيكفنك، قال: فيلتفت الي ولده فيقول: والله اني كنت لكم محبّا وانّي كنت عليكممحاميا فما ذا لي عندكم؟ فيقولون: نؤدّيك الي حفرتك نواريك فيها، قال: فيلتفت اليعمله فيقول: والله انّي كنت فيك لزاهداً وان كنت علي لثقيلا فماذا عندك؟ فيقول:انا قرينك في قبرك ويوم نشرك حتّي اعرض انا وانت علي ربك...”[32]
“قال ابوعبدالله(ع): اذا وضع الميّت في قبره مثّل له شخصفقال له: يا هذا كنّا ثلاثه كان رزقك فانقطع بانقطاع اجلك وكان اهلك فخلّفوكوانصرفوا عنك وكنت عملك فبقيت معك، أما انّي كنت اهون الثلاثة عليك.”[33]
7ـ در عالم برزخ تنها از اصول و اركان دين سؤال مي شود وانسان، متنعم به عقايد صواب و معذب به عقايد باطل مي شود. رواياتي كه در اين بارهوارد شده بسيار است; به ذكر يك مورد اكتفا مي شود:
“عن الحضرمي قال: قلت لابي عبدالله (ع): اصلحك الله منالمسئولون في قبورهم؟ قال: من محض الايمان و من محض الكفر، فقلت: فبقية هذا الخلق؟قال: يلهي والله عنهم مايعبأ بهم، قال: قلت: وعمّ يسألون؟ قال: عن الحجة القائمةبين اظهركم فيقال للمؤمن: ما تقول في فلان بن فلان؟ فيقول: ذاك امامي، فيقال: نمانام الله عينك ويفتح له باب من الجنّه فما يزال يتحفه من روحها الي يوم القيامةويقال للكافر: ما تقول في فلان بن فلان؟ قال: فيقول: قد سمعت به وما ادري ما هو،فيقال له: لادريت ويفتح له باب من النّار فلايزال يتحفه من حرّها الي يوم القيامة.”[34]
8ـ فشار قبر حق است و نشأت گرفته از اعمال سوء يا عقايدفاسداست:
“ان رسول الله (ص) خرج في جنازةسعد وقد شيّعه سبعون الف ملك فرفع رسول الله (ص) رأسه الي السّماء ثمّ قال: مثلسعد يضمّ، قال ] الراوي[ : قلت ] لابي عبدالله (ع)[ : جعلت فداك انّا نحدّث انهكان يستخفّ بالبول. فقال: معاذ الله انما كان من زعارة في خلقه علي اهله.”[35]


[1] . تا آن گاه كه مرگ يكي از ايشان فرارسد، مي گويد: “پروردگارا، مرا باز گردانيد، شايد من در آنچه وا نهاده ام كار نيكيانجام دهم.” نه چنين است، اين سخني است كه او گويندهي آن است و پيشاپيش آنان برزخياست تا روزي كه برانگيخته خواهند شد.
[2] . طباطبايي، علامه سيدمحمدحسين،الميزان، ج 15، ص 68.
[3] . ـ پيشاپيش آنان پادشاهي بود كه هركشتي ]درستي [ را به زور مي گرفت
[4] . ـ مي گويند: “پروردگارا، دو بار مارا به مرگ رسانيدي و دوبار ما را زنده گردانيدي. به گناهانمان اعتراف كرديم; پسآيا راه بيرون شدني ]از آتش [ هست؟”
[5] . طباطبايي، علاّمه سيدمحمدحسين،الميزان، ج 17، ص 313.
[6] . چگونه خدا را منكريد؟ با آن كهمردگاني بوديد و شما را زنده كرد، باز شما را مي ميراند ]و [ باز زنده مي كند; ]و[ آن گاه به سوي او باز گردانده مي شويد.
[7] . ـ طباطبايي، علاّمه سيدمحمدحسين،الميزان، ج 1، صص 112 ـ 111.
[8] . و كساني را كه در راه خدا كشته ميشوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده اند; ولي شما نمي دانيد
[9] . ـ گرد آورندگان دارايي ها تباه شدهاند در حالي كه زنده هستند و دانشمندان پايدار مي باشند، چندان كه روزگار به جاست،وجودشان گمشده است و صورت هاشان در دل ها برقرار است. (نهج البلاغه، ترجمهي فيضالاسلام، قصار 139، ص 1156)
[10] . هرگز كساني را كه در راه خدا كشتهشده اند، مرده مپندار، بلكه زنده اند كه نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند
[11] . ـ طباطبايي، علامه سيدمحمدحسين،الميزان، ج 1، صص 347 ـ 345، و طبرسي، مجمع البيان، ج 1، ص 236
[12] . ـ ]سرانجام به جرم ايمان كشته شد، وبدو [ گفته شد: “به بهشت درآي.” گفت: “اي كاش، قوم من مي دانستند، كه پروردگارمچگونه مرا آمرزيد و در زمرهي عزيزانم قرار داد.”
[13] . روزي كه فرشتگان را ببينند، آن روزبراي گناه كاران بشارتي نيست، و مي گويند: “دور و ممنوع ]آيد از رحمت خدا [.”
[14] . ـ كساني كه بر خويشتن ستم كار بودهاند، ]وقتي [ فرشتگان جانشان را مي گيرند، مي گويند: “در چه ]حال [ بوديد؟” پاسخمي دهند: “ما در زمين از مستضعفان بوديم.”
[15] . اي نفس مطمئنه، خشنود و خدا پسند بهسوي پروردگارت بازگرد، و در ميان بندگان من درآي، و در بهشت من داخل شو
[16] . و فرعونيان را عذاب سخت فرو گرفت.]اينك هر [ صبح و شام بر آتش عرضه مي شوند، و روزي كه رستاخيز برپا شود ]فرياد ميرسد كه: [ “فرعونيان را در سخت ترين ]انواع [ عذاب درآوريد
[17] . طباطبايي، علاّمه سيدمحمدحسين،الميزان، ج 17، ص 335.
[18] . به سبب گناهانشان غرقه گشتند و ]پساز مرگ [ در آتشي درآورده شدند
[19] . همانا روز رستاخيز پاداش هايشان بهطور كامل به شما داده مي شود
[20] . ر.ك: طباطبايي، علاّمه سيدمحمدحسين،الميزان، ج 18، ص 150 ـ 145
[21] . پروردگارا، دوبار ما را به مرگرسانيدي و دوبار ما را زنده گردانيدي
[22] . جز اين زندگاني دنياي ما چيزي نيست.مي ميريم و زندگي مي كنيم و ديگر برانگيخته نخواهيم شد.
[23] . عمر بن يزيد مي گويد به امام صادق(ع) عرض كردم: از شما شنيدم كه مي گفتيد: همهي شيعيان ما در بهشت اند. فرمود: آري;به خدا قسم همه در بهشت اند. گفتم: فدايت شوم، گناهان بزرگ و بسيارند. فرمود: امادر قيامت همهي شما به شفاعت پيامبر فرمان برده شده يا وصي پيامبر در بهشت خواهيدبود. ولي به خدا قسم من بر شما از برزخ نگرانم. گفتم: برزخ چيست؟ فرمود: ]برزخ [قبر است از هنگام مرگ تا روز قيامت. (كليني، كافي، ج 3، كتاب الجنائز، باب ما ينطقبه موضع القبر، ص 242، روايت سوم)
[24] . در روز بدر وقتي شجاعان عرب كشتهشدند، رسول خدا (ص) آن ها را ندا داد: اي فلان، اي فلان، به تحقيق ما آنچهپروردگارمان به ما وعده داده بود حق يافتيم; آيا شما آنچه پروردگارتان وعده دادهبود، حق يافتيد؟ گفته شد: اي رسول خدا، آيا ايشان را مي خواني در حالي كه مردگاناند؟ فرمود: قسم به كسي كه جانم به دست اوست، ايشان از شما به اين كلام شنواترندمگر اينكه بر پاسخ دادن توانا نيستند. (فيض كاشاني، محجة البيضاء، ج 8، ص 296.مشابه اين حديث در بحار الانوار، ج 6، ص 207 آمده است)
[25] . محمّد بن مسلم مي گويد به امام صادق(ع) عرض كردم: آيا مردگان را زيارت كنيم؟ فرمود: آري. گفتم: آيا وقتي به نزد آنانمي رويم ما را درك مي كنند؟ فرمود: به خدا قسم آري، به تحقيق ايشان شما را درك ميكنند و خوشحال مي شوند و به شما اُنس مي گيرند... (صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 1،ص 180، روايت 540)
[26] . اسحاق بن عمار از امام كاظم (ع)پرسيد: آيا مؤمن خانوادهي خويش را زيارت مي كند؟ فرمود: آري. گفتم: چقدر؟ فرمود:بر حسب فضايلشان. پاره اي از آنان هر روز و پاره اي هر دو روز و پاره اي هر سه روزخانوادهي خود را زيارت مي كنند. اسحاق بن عمار مي گويد: در اثناي كلام حضرتدريافتم كه مي فرمود: كم ترين آنان هر جمعه (خانوادهي خود را زيارت مي كنند). پسگفتم: در چه ساعتي؟ فرمود: هنگام زوال خورشيد يا مثل آن، پس خداوند فرشته اي را بااو روانه مي كند تا چيزهايي را به او نشان دهد كه شاد شود و از وي چيزهايي رابپوشاند كه او را غمگين مي سازد (كليني، كافي، ج 3، كتاب الجبائز، باب ان الميتيزور اهله، ص 231، روايت 5)
[27] . امام صادق (ع) فرمود: به درستي كهمؤمن خانوادهي خويش را زيارت مي كند پس آنچه را دوست دارد، مي بيند و آنچه راناخوشايند دارد، از او پوشيده مي شود و به درستي كه كافر خانوادهي خويش را زيارتمي كند. پس مي بيند آنچه ناخوشايند اوست و از او پوشيده مي شود آنچه را دوست دارد.امام (ع) فرمود: پاره اي از ايشان هر جمعه زيارت مي كنند و پاره اي بر حسب عمل خودزيارت مي كنند. (كافي، ج 3، كتاب الجنائز، باب ان الميت يزور اهله، ص 230، روايت 1)
[28] . امام كاظم (ع) به مردي فرمود: آيابقا در دنيا را دوست داري؟ گفت: آري; فرمود: براي چه؟ گفت: براي قرائت ]سورهي [ قلهو الله احد. حضرت ساكت شد و پس از لحظه اي فرمود: اي حفص، هر كس از دوستان وشيعيان ما بميرد و به خوبي قرآن را نداند، در قبر به او آموخته مي شود تا خداونددرجهي او را بالا برد. چرا كه درجات بهشت بر حسب آيات قرآن است كه گفته مي شودبخوان و بالا برو، پس او مي خواند و بالا مي رود. (كافي، ج 2، ص 606، روايت 10)
[29] . ـ عمر بن بريد مي گويد: به امام صادق(ع) گفتم: آيا از سوي ميّت نمازگزارده شود؟ فرمود آري، حتي وي در تنگي است وخداوند آن تنگي را بر او وسعت مي بخشد و سپس حفظ مي شود، آن گاه به او گفته ميشود: اين تنگي از تو به سبب نمازي كه فلان برادرت از جانب تو به جاي آورد، سبك شد.گفتم: آيا دو مرد را در دو ركعت شريك كنم؟ فرمود: آري، به درستي كه ميّت به ترحميكه بر او مي شود و استغفاري كه براي وي مي شود شاد مي گردد، همان طور كه زنده بههديه شاد مي شود. (صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 183، روايت 554)
[30] . از امام صادق(ع) دربارهي ارواحمؤمنان پرسيدم; فرمود: به صورت بدن هاي خود در بهشت اند به طوري كه اگر مؤمني راببيني مي گويي فلان كس است. حضرت فرمود: وقتي خداوند روح مؤمن را قبض مي كند او رادر قالبي مانند قالب دنيا قرار مي دهد، پس مي خورند و مي آشامند، ووقتي كسي بر اووارد مي شود او را به همان صورتي كه در دنيا بوده است، مي شناسد. (طوسي، التهذيب،ج 1، باب 23، ص 466، روايت 171) و ر.ك: كليني، كافي، ج،3، كتاب الجنائز، في ارواحالمؤمنين، ص 243، روايت اول.
[31] . امام صادق (ع) فرمود: هنگامي كه مؤمنبه قبر خود وارد مي شود نماز او در سمت راست و زكات در سمت چپ اوست و درستي و نيكيبر او سايه انداخته است و صبر به طرفي ميل مي كند و هنگامي كه دو فرشته اي كه عهدهدار سؤال اند وارد مي شوند صبر به نماز و زكات مي گويد صاحب خود را دريابيد و اگرعاجز شديد من او را در مي يابم. (كليني، كافي، ج 3، ص 240، روايت 13
[32] . حضرت علي (ع) فرمود: وقتي پسر آدم درروز پاياني از ايّام دنيا و نخستين روز از ايّام آخرت قرار مي گيرد، مال، فرزند وعمل او برايش تمثل پيدا مي كنند. آن گاه به مال خود رو كرده مي گويد: به خدا قسممن بر تو حريص و بخيل بودم، چه چيزي براي من در نزد توست؟ مال مي گويد: از من كفنخود را برگير. آن گاه به فرزندان خود رو كرده مي گويد: به خدا قسم من شما راپيوسته دوست مي داشتم و حامي شما بودم، چه چيزي براي من در نزد شماست؟ آن ها ميگويند: ما تو را به قبرت مي رسانيم و تو را در آن دفن مي كنيم. سپس به عمل خود روكرده مي گويد: به خدا قسم من به تو اعتنايي نداشتم و تو بر من سنگين بودي، چه چيزيدر نزد توست؟ عمل مي گويد: من در قبر و روز قيامت همنشين تو هستم تا من و تو برپروردگارت عرضه شويم. (كليني، كافي، ج 3، كتاب الجنائز، باب ان الميت يمثل لهماله...، ص 231، روايت 1)
[33] . امام صادق (ع) فرمود: هنگامي كه مردهرا در قبر مي گذارند، شخصي براي او تمثل پيدا مي كند و به او مي گويد: اي فلان، ماسه ]چيز [ بوديم: رزق تو، كه با پايان يافتن مهلت تو قطع شد; خانواده ات كه تو رارها كردند و بازگشتند و من عمل تو هستم كه با تو مي مانم. آگاه باش كه من در مياناين سه، از همه در نزد تو سبك تر بودم. (كليني، كافي، ج 3، كتاب الجنائز، بابالمسالة في القبر، ص 240، روايت 14
[34] . حضرمي مي گويد به امام صادق (ع) عرضكردم از چه كساني در قبر سؤال مي شود؟ فرمود: از ايمان محض و از كفر محض. گفتم:وضعيت ديگر مردم چگونه است؟ فرمود: به خدا قسم، آنان به حال خود رها شده توجهي بهايشان نمي شود. گفتم: از چه پرسش مي شوند؟ فرمود: از حجت خدا كه در ميان آنهاست.پس به مومن گفته مي شود: دربارهي آن شخص ]حجت خدا [چه مي گويي؟ مؤمن مي گويد: اوامام من است. پس به او گفته مي شود: بخواب، خدا خواب را بر تو گوارا گرداند، و درياز بهشت به روي او باز مي شود و پيوسته تا قيامت نسيمي از آن بر او ميوزد و بهكافر گفته مي شود: دربارهي آن شخص ]حجت خدا [ چه مي گويي؟ وي مي گويد: دربارهي اوشنيده ام، اما نمي دانم كيست؟ پس به او گفته مي شود. دانستي ]ولي انكار كردي [; ودري از جهنم به روي وي گشاده مي شود و پيوسته تا قيامت آتشي از آن او را در بر ميگيرد. (كليني، كافي، ج 3، باب المسالة في القبر، ص 237، روايت 8).
[35] . رسول خدا (ص) براي تشييع جنازهي سعدحاضر شدند، در حالي كه هفتاد هزار ملك او را همراهي مي كردند. رسول خدا (ص) سر بهآسمان بلند كردند. سپس فرمودند: ]حتي افرادي [هم چون سعد هم به فشار قبر مبتلا ميشوند; راوي مي گويد: به امام صادق (ع) گفتم: شنيده ايم كه وي نسبت به بول بيمبالات بوده است. حضرت فرمود: پناه بر خدا، اين فشار به خاطر بدخويي و كج خلقي اوبر خانواده اش بود. (كليني، كافي، ج 3، باب المسالة في القبر، ص 236، روايت 6)