• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
    جستجو :
شهادت امام موسي كاظم(ع)
امام موسي بن جعفر(ع)، هفتمين امام شيعيان است. لقب هاي وي عبارتند از: كاظم، صالح، صابر، امين و عبدصالح. هم چنين در ميان شيعيان به "باب الحوائج" معروف مي باشد. آن حضرت، مكني به: ابوابراهيم، ابوالحسن اول، ابوالحسن ماضي، ابوعلي و ابواسماعيل مي باشد.(1) امام موسي كاظم(ع) در هفتم صفر سال 128 و يا 129 قمري در أبوا (روستايي در ميان مكه و مدينه)، از بانويي پرهيزكار و صالحه، به نام "حميده بربريه"، كه معروف به "حميده مصفاه" بود، ديده به جهان گشود و در بيست سالگي، پس از شهادت پدرش امام جعفر صادق(ع)، به امامت شيعيان نايل آمد.(2) ايام امامت وي، معاصر بود با خلافت چهار تن از خلفاي عباسي (منصور دوانقي، مهدي، هادي و هارون الرشيد). امام كاظم(ع) از سوي تمام خلفاي مزبور، در رنج و عذاب بود و چندين بار از سوي آنان دستگير و زنداني گرديد. تنها در دوران خلافت هارون الرشيد، به مدت چهار سال (از شوال سال 179 تا زمان شهادتش در سال 183 قمري) در حبس و شكنجه بود.(3) هارون الرشيد (پنجمين خليفه عباسي) كه دشمني و ناسازگاري غير قابل انكاري با ذراري حضرت فاطمه زهرا(س) و اولاد و احفاد امير مومنان(ع) داشت، در آزار و شكنجه سادات علوي و منتسبين به خاندان امامت و ولايت، كوتاهي نمي كرد. وي كه از مستبدترين حاكمان عباسي و جنايت كارترين آن ها است، وجود شريف امام موسي كاظم(ع) و مقام و معنويت وي و احترام مردم نسبت به او را، تحمل نمي كرد و از اين بابت، بسيار نارحت و عصباني بود. سرانجام در رمضان سال 179 قمري، كه براي مراسم عمره وارد مكه شد و سپس به مدينه رفته بود، در آن جا دستور داد امام موسي كاظم(ع) را دستگير كنند. مأموران هارون، امام موسي كاظم(ع) را در حالي كه در كنار قبر جدش حضرت محمد(ص)، به نماز و نيايش اشتغال داشت، دستگير كردند و به نزد هارون بردند. هارون دستور داد، وي را در غل و زنجير كرده و به سوي عراق حركت دهند. وي براي سردرگمي مردم و پيش گيري از عكس العمل هاي احتمالي مردمي، دو محمل ترتيب داد و يكي را به سوي بغداد و ديگري را به سوي بصره روان داشت. امام موسي كاظم(ع) را در محمل بصره قرار داد. مأموران حكومتي، در هفتم ذي حجه همان سال، امام موسي كاظم(ع) را تسليم عيسي بن جعفر بن منصور دوانقي، پسر عموي هارون الرشيد و حاكم وي در بصره نمودند. عيسي بن جعفر، آن حضرت را در يكي از حجره هاي خانه خويش محبوس كرد و در آغاز به وي سختگيري نمود ولي بعدها كه عبادت و نيايش هاي دراز مدت آن حضرت را از نزديك مشاهده كرد، از سختگيري خويش نسبت به آن حضرت كاهيد و به هارون نامه نوشت كه آن حضرت را از حبس خانه وي خارج كند، در غير اين صورت، وي خودش آن حضرت را آزاد مي كند. هارون، بناچار امام موسي كاظم(ع) را از حبس بصره خارج كرد و وي را به بغداد منتقل نمود و در خانه فضل بن ربيع، زنداني كرد. در آن مدتي كه امام(ع) در نزد فضل بن ربيع زنداني بود، چند بار هارون از فضل بن ربيع درخواست كرد كه آن حضرت را به شهادت رساند، ولي وي امتناع كرد و از اين امر سر باز زد. هارون، بار ديگر آن امام همام را از زندان فضل ربيع، به زندان فضل بن يحيي برمكي منتقل كرد و از وي درخواست نمود كه آن حضرت را به شهادت برساند. ولي فضل بن يحيي نيز امتناع نمود و در مقابل بر اعزاز و اكرام آن حضرت افزود. هارون كه از رفتار فضل بن يحيي به خشم آمده بود، دستور داد وي را دستگير و يكصد تازيانه بر بدنش بزنند و از تمام مناصب و مقامات بر كنارش كنند و امام موسي كاظم(ع) را به زندان "سندي بن شاهك" منتقل كرده و در آن جا وي را شكنجه و آزار نمايند. سندي بن شاهك با قساوت قلب و سنگ دلي تمام، با آن حضرت رفتار مي كرد و پس از چندي شكنجه و آزار طاقت فرسا به دستور هارون الرشيد به آن حضرت، خرماي مسموم خورانيد و وي را غريبانه و مظلومانه در 25 رجب سال 183 قمري به شهادت رسانيد. پس از شهادت امام كاظم(ع)، سندي بن شاهك در يك عمل فريب كارانه، فقها، قضات و بزرگان بغداد را حاضر ساخت و جسد مطهر امام(ع) را به آنان نشان داد و گفت: ببينيد كه وي بدون هيچ جراحت و زخمي و به اجل عادي از دنيا رفته است و كسي در رحلت وي، مقصر نبوده است. سپس جنازه مطهر امام(ع) را به مدت سه روز در جسر بغداد گذاشته و روي مباركش را گشوده و مردم را ندا مي كردند كه اين موسي بن جعفر(ع) است كه از دنيا رفته و بياييد وي را مشاهده كنيد. مردم دسته، دسته مي آمدند و آن حضرت را نگاه مي كردند. پس از آن، با همت والاي سليمان بن منصور، عموي هارون الرشيد، كه از اشراف و صاحب نفوذان عباسي بود، تشييع جنازه باشكوهي از جنازه امام موسي كاظم(ع) به عمل آمد و در مقابر قريش، در بغداد به خاك سپرده شد.(4) قبر شريف امام موسي كاظم(ع)، هم اكنون در كاظمين، كه عراقي ها، آن را كاظميه مي گويند، قرار دارد و قبر فرزندزاده اش حضرت امام محمدتقي(ع) نيز در جوار وي مي باشد و زيارتگاه شيعيان و شيفتگان مكتب اهل بيت(ع) مي باشد. شيخ مفيد(ره) درباره شخصيت امام موسي كاظم(ع) گفت: و كان ابوالحسن موسي(ع)، أعبد أهل زمانه، و أفقههم، و أسخاهم كفّاً و اكرمهم نفسا.(5) يعني: ابوالحسن امام موسي كاظم(ع)، از همه مردم عصرش پارساتر، داناتر، سخاوتمندتر و گرامي تر بود. هم چنين در جاي ديگر گفت: و قد روي الناس عن أبي الحسن موسي(ع) فأكثروا، و كان أفقه أهل زمانه حسب ما قدمناه و احفظهم لكتاب الله، و احسنهم صوتا بالقرآن، و كان اذا قرأ يحزن، و يبكي السامعون لتلاوته و كان الناس بالمدينه يسمونه زين المتهجدين، و سمي بالكاظم لما كظمه من الغيظ و صبر عليه من فعل الظالمين به، حتي مضي(ع) قتيلا في حبسهم و وثاقهم.(6) يعني: مردم (منظور علماي اهل سنت) روايات فراواني از ابي الحسن امام موسي كاظم(ع) روايت كردند و چنانچه پيش از اين بيان كرديم، آن حضرت را از همه معاصرانش داناتر و آگاه تر به كتاب الهي مي دانستند و گفته اند كه آن جناب، كتاب خدا (قرآن مجيد) را از همه بهتر و با صداي دلنوازتر تلاوت مي كرد و در هنگام قرائت قرآن مجيد، مي گريست و آن هايي كه در آن جا حاضر بودند، نيز مي گريستند و مردم مدينه آن حضرت را زينت عبادت پيشه گان و شب زنده داران مي ناميدند و چون همواره خشم خود را فرو مي نشانيد و در برابر ستمگري هاي ستمگران بردباري مي نمود، وي را "كاظم" ناميدند و سرانجام در بند و زندان آنان به شهادت رسيد.(7) 1- الارشاد (شيخ مفيد)، ص 559؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج2، ص 181؛ ألقاب الرسول و عترته، ص 62 2- المستجاد (علامه حلي)، ص 182 3- اصحاب الامام الصادق(ع) (عبدالحسين شبستري)، ج3، ص 317؛ الارشاد، ص 579؛ المستجاد، ص 189؛ وقايع الايام (شيخ عباس قمي)، ص 322 4- نك: الارشاد، ص 579؛ المستجاد، ص 189؛ منتهي الآمال، ج2، ص 212؛ تاريخ بغداد (خطيب بغدادي)، ج31، ص 29؛ وقايع الايام، ص 322 و عيون اخبارالرضا(ع) (شيخ صدوق)، ج2، ص 92 5- الارشاد، ص 575 6- همان، ص 579 7- القاب الرسول و عترته، ص 63