• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 11
زمان آخرین مطلب : 4060روز قبل
دانستنی های علمی
ایران با داشتن ۲۶ روز تعطیل رسمی (به استثنای جمعه‌ها)، از کشورهایی است که تعطیلات رسمی زیادی دارد که این موضوع به اقتصاد کشور لطمه وارد می‌کند. و بهتر است که برخی از این تعطیلات برداشته شوند. اصلاح تعطیلات رسمی هر از چند گاهی در کشور و مجلس مطرح می‌شود اما با توجه به حساسیت و پیچیده بودن موضوع، به کنار گذاشته می‌شود. به نظرم بهتر است ۴ روز از روزهای تعطیل ملغی شوند:

۱. روز پس از عید فطر (۲ شوال): این روز در سال ۱۳۹۱ به تصویب دولت به روزهای تعطیل اضافه شد که هیچ لزومی برای آن وجود ندارد. چرا که عید فطر (۱ شوال) تنها یک روز است و این عید مانند عید نوروز ادامه‌دار نیست. تا پیش از این هم تعطیلی عید فطر یک روز بوده است و در اینباره نباید از سیار کشورهای اسلامی تقلید کرد چرا که آنها مقتضیات خاص خود را دارند مثلاً آنها عید نوروز ندارند یا اعیادی مثل عید غدیر. می‌توان این روز را فقط در استان خوزستان که مردم به آن علاقه دارند تعطیل اعلام کرد.

۲. رحلت امام خمینی (۱۴ خرداد): ۱۵ خرداد که سالروز قیام خونین مردم است و حضرت امام هم بر تعطیلی و اهمیت آن تأکید داشتند فردای ۱۴ خرداد است و می‌توان درگذشت امام را همراه با یاد شهدا در آن روز گرامی داشت. همچنین رحلت امام در حقیقت در ۱۳ خرداد رخ داده است که بهتر است این موضوع در تقویم هم اصلاح شود. همچنین با توجه به اینکه شهادت بیشتر امامان شیعه تعطیل نیست درست به نظر نمی‌رسد که رحلت امام خمینی تعطیل باشد و شاید روح ایشان هم از این موضوع ناراضی باشد.

۳. شهادت امام صادق علیه السلام (۲۵ شوال): با اینکه ایشان رئیس مذهب تشیع است اما در میان مردم عزاداری ایشان به مانند عزاداری امامان علی، حسین و رضا علیهم السلام مرسوم نیست و می‌تواند به مانند سایر امامان شیعه شهادت ایشان هم تعطیل نباشد.

۴. اربعین حسینی (۲۰ صفر): تاسوعا و عاشورای امام حسین علیه السلام تعطیل است و می‌توان عزاداری اربعین را بدون تعطیل کردن این روز نیز انجام داد.

به نظر بنده این‌ها مناسب‌ترین روزهایی هستند که می‌توان تعطیلی آنها را برداشت و برداشتن تعطیلی سایر روزها مناسب نیست. مثلاً شهادت حضرت زهرا (س) به عنوان برترین بانوی عالم درست نیست یا نمی‌توان شهادت امام رضا که در ایران رخ داده است و فردای ۲۸ صفر است را تعطیل نکرد. ۲۹ اسفند،  ۴ روز نخست نوروز، و ۱۲ و ۱۳ فروردین از تعطیلی‌های سال نو هستند که برای مردم بسیار مهم می‌باشند. ۱۵ خرداد نیز روز بسیار بزرگی است که سرآغاز انقلاب اسلامی بوده و حضرت امام بسیار بر آن تأکید داشتند و می‌توان این روز را روز بزرگداشت شهدا و میثاق با امام خمینی دانست. همچنین می‌توان روز وفات حضرت معصومه را در شهرستان قم تعطیل اعلام کرد. در هر صورت اصلاح تعطیلات رسمی امری لازم و حساس است که باید با مشورت صاحبنظران و نظر مردم و کارشناسی‌های لازم انجام شود.

يکشنبه 27/12/1391 - 16:51
آموزش و تحقيقات


 

ا      بر پایه آمارهای رسمی موجود، جمعیت كشور طی چهار دهه گذشته از 25 میلیون نفر در سال 1345 به بیش از 70 میلیون نفر در سال 1385 افزایش یافته است . مفهوم این افزایش آن است كه در سال 1385 در مقایسه با چهاردهه قبل ، تقاضا برای خوراك ، پوشاك ، مسكن ، بهداشت ، آموزش ، اشتغال و… حدودا 3  برابر شده است .

                            
جمعه 14/4/1387 - 14:1
آموزش و تحقيقات

شامل:

1. تأسیس دارالفنون

2. تأسیس مدارس عالی 

3. تاسیس دانشگاه تهران 

4. تاسیس وزارت علوم و آموزش عالی 

5. انقلاب اسلامی و ساخت سازمانی جدید

 

 

 

 

 

1. تأسیس دارالفنون

آشنائی ایران با تمدن جدید در عهد صفویه آغاز گردید و معارف جدید اروپائی به مفهوم مجموعه علوم، صنایع، هنر و آداب و رسوم ممالک مترقی آن خطه به ایران وارد شد.با زیاد شدن ارتباط ایران با اروپا راه انتشار معارف جدید در ایران بیش از پیش هموار گردید و تأسیس مدارسی که سبکی متفاوت از مدارس سنتی ایران داشت و مواد درسی جدیدی به شیوه های بدیع و تازه تدریس می نمود و غالبا" توسط کشیش های خارجی و با هدفهای خاص مذهبی-سیاسی تأسیس یافته بود، سر آغازی بر تحول آموزش و پرورش در ایران گردید.

مهمترین اقدامی که در جهت تأسیس مدارس جدید به سبک مدارس اروپائی در ایران صورت گرفت، کوششی بود که از طرف امیر کبیر برای تأسیس دارالفنون انجام شد (1228 ه.ق) « او که ترتیبات زندگی و معارف جدید را به اجمال در مدت اقامت کوتاه خود در روسیه و مأموریت طولانی خویش در کشور عثمانی دیده و در جریان کارهای اداری ، احتیاج ایران را به افراد کاردانی که از معارف جدید با اطلاع باشند، دریافته بود... به تأسیس دارالفنون همت گماشت»

نظر امیر در تأسیس دارالفنون بیشتر داشتن مدرسه ای فنی و نظامی و طبی و صنعتی .... به منظور آشنا ساختن مردم ایران به صنایع ، حرف و فنون جدید اروپا و انتشار آن در ایران بود. به همین لحاظ در این مدرسه مهندسی ، داروسازی، طب و جراحی ، توپخانه، پیاده نظام ، سواره نظام و معدن شناسی تدریس می شد. ضمن اینکه متناسب با دروس اختصاصی هر شعبه دروس دیگری نیز همچون تاریخ، جغرافیا، طبیعیات، ریاضیات و.... تدریس می گردید.

 

 

 

2. تأسیس مدارس عالی

1/2. مدرسه حقوق و علوم سیاسی

با تأسیس روز افزون مدارس ابتدایی و متوسطه ، ایجاد مدارسی در سطوح عالیه اجتناب ناپذیر می نمود ، که به همین لحاظ نیم قرن پس از تأسیس دارالفنون با صدور  فرمانی  مدرسه  عالی  علوم سیاسی تأسیس شد(1277 ه.ش.) به همین ترتیب در سال 1299 وزیر عدلیه به تشکیل مدرسه حقوق اقدام نمود . دوره مدرسه علوم سیاسی چهار سال و دوره مدرسه حقوق سه سال بود و در پایان دوره به فارغ التحصیلان این مدارس مدرک تحصیلی لیسانس داده می شد. وابستگی مدارس مذکور به وزارت خارجه و وزارت عدلیه دیری نپائید، تا آنجا که مدرسه علوم سیاسی در سال 1305 و مدرسه حقوق در سال 1306 تحت نظر وزارت معارف قرار گرفتند که با ادغام مدارس مزبور توسط شورای عالی معارف (1306) مدرسه حقوق و علوم سیاسی موجودیت یافت.

 

2/2.مدرسه طب

با تأسیس دارالفنون تدریس طب جدید در ایران رسمیت یافت. در همین ارتباط شاگردان طب قسمتهای عملی را در مطب پزشکان معروف و معلمان مدرسه می دیدند و حتی به همراه آنان به عیادت بیماران می رفتند تا به رموز طبابت آشنا شوند. ضمن اینکه نخستین بیمارستان دولتی بر مبنای طب جدید نیز یک سال پس از تأسیس دارالفنون ساخته شد.در سال 1297 رشته پزشکی از دارالفنون مجزا و مدرسه طب به صورت مستقل تأسیس شد و با تصویب اساسنامه مدرسه مزبور دوره مدرسه طب 5 سال تعیین گردید. در سال 1309 با تصویب شورای عالی معارف، تأسیس مدرسه داروسازی و متعاقب آن تأسیس مدرسه عالی دندانسازی به انجام رسید، اما اداره این دو مدرسه همچنان زیر نظر رئیس مدرسه طب باقی ماند. اما توسعه مدارس عالی به همین حد محدود نماند. بلکه با تاسیس مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی (1301) ، تأسیس مدرسه مهندسی (1305) و تأسیس مدرسه عالی بیطاری(دامپزشکی) در سال 1311 گامهای جدیدی در جهت توسعه مدارس عالی برداشته شد و زمینه برای تأسیس دانشگاه تهران فراهم گردید.

 

 

3. تاسیس دانشگاه تهران

تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 نقطه عطفی در تاریخ آموزش جدید در ایران محسوب است. در این سال، به موجب « قانون اجازه تأسیس دانشگاه در تهران » به وزارت معارف اجازه داده شد که در تهران « موسسه ای به نام دانشگاه برای تعلیم درجات عالیه و فنون و ادبیات و فلسفه» تأسیس نماید. در این قانون برای دانشگاه 6 دانشکده:« علوم معقول و منقول» ، « علوم طبیعی و ریاضی»، « ادبیات، فلسفه و علوم تربیتی»،« طب و شعب و فروع آن»، «حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی» و « فنی» در نظر گرفته شده بود، با این تاکید که با تأسیس دانشگاه تهران بخشی از اختیارات وزارت معارف یا شورای عالی معارف به شورای دانشگاه تهران محول گردید و با تشکیل دانشگاههای شهرستانها (1228) این اختیارات به دانشگاههای جدید التأسیس نیز تعمیم یافت. جالب توجه اینکه هر یک از این موارد بعد ها به عنوان نقطه آغازی بر توسعه و تحول آموزش عالی در ایران محسوب گردید.

 

 

4. تاسیس وزارت علوم و آموزش عالی

توسعه تدریجی دانشگاها طی 30 سال پس از تأسیس دانشگاه تهران به تشکیل« شورای مرکزی دانشگاهها» در سال 1344 منجر شد که این تأسیس با هدف «رسیدگی به امور دانشگاههای ایران و کلیه موسسات آموزش عالی و ایجاد هماهنگی بین آنها» صورت گرفت.

دو سال پس از تأسیس شورای مرکزی دانشگاها، وزارت علوم و آموزش عالی تأسیس شد (1346) و به موجب قانون مربوط« تعیین هدفهای علمی و تحقیقاتی و آموزشی و تهیه و تنظیم برنامه های مربوط به علوم و پژوهشهای علمی و آموزش عالی»، « تعیین خط مشی آموزشی کشور...»،« نظارت بر امور دانشگاهها و دانشکده ها و موسسات آموزش عالی و صدور اجازه تأسیس یا توسعه آنها...» از جمله وظایف وزارت جدید اعلام شد.به دنبال آن در سال 1348 برای کمک به اجرای قانون تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی «شورای مرکزی آموزش کشور» و پس از آن « شورای توسعه آموزش عالی » (1349) ، « شورای ارزشیابی مدارک تحصیلی خارجی» (1350) ، «شورای توسعه و تشویق پژوهشهای علمی کشور(1350) ، « شورای انتشاراتی و امور چاپی وزارت علوم و آموزش عالی » (1351) و « شورای آموزش پزشکی و تخصصی رشته های پزشکی» (1352) در وزارت علوم و آموزش عالی تشکیل گردید.

از سال 1350 با تصویب قانون هیأتهای امنای موسسات عالی علمی دولتی باب جدیدی در اداره دانشگاها و موسسات آموزش عالی به نفع استقلال اداری ، اجرائی و مالی آنها گشوده شد.

در مرداد 1353 با تصویب قانون اصلاح تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی وظایف جدیدی همچون« تعیین اصول کلی برنامه های آموزشی و پژوهشی دانشگاهی»، « هماهنگ کردن ضوابط سازمانی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی و پژوهشی»، « برنامه ریزی جامع توسعه آموزش عالی»، « فراهم آوردن موجبات تربیت دبیران و کارشناسان آموزش مورد نیاز موسسات آموزش عالی» بر وظایف قبلی وزارت افزوده شد.

در تیر 1354 قانون اداره امور موسسات آموزش عالی غیر دولتی به تصویب رسید و به موجب آن به وزارت علوم و آموزش عالی اجازه داده شد « با تصویب شورای گسترش آموزش عالی، اداره موسسات آموزش عالی غیر دولتی را بر عهده کیرد.»

 

 

5. انقلاب اسلامی و ساخت سازمانی جدید

با پیروزی انقلاب اسلامی ، آموزش عالی به سمت تمرکز هر جه بیشتر سوق یافت. از جنبه ستادی در ابتدا وزارت فرهنگ و هنر در وزارت علوم و آموزش عالی ادغام شد و به دنبال آن " سازمان میراث فرهنگی" به تشکیلات جدید وزارت افزوده شد و به تبع آن وظیفه حفظ و احیای میراث فرهنگی کشور نیز بر عهده وزارت فرهنگ و آموزش عالی قرار گرفت.

با تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در خرداد 1359 مرجع قانونگذاری نظام جدید آموزش عالی به شیوه متمرکز موجودیت یافت و به دنبال آن علاوه بر گزینش دانشجو- که پیش از این به صورت متمرکز انجام می شد – گزینش اعضای هیأت علمی، تدوین برنامه های درسی و مقررات آموزشی نیز به شیوه متمرکز و از طریق آن ستاد دنبال شد. مبتنی بر این نظم جدید، کلیه دانشگاها و موسسات آموزش عالی به اجرای برنامه درسی واحد برای یک رشته معین موظف شدند، علاوه بر این مقررات آموزشی یکسانی در مجموعه دانشگاها و موسسات آموزش عالی به اجرا گذاشته شد. به موازات این اقدامات ، اداره موسسات آموزش عالی غیر دولتی و وابسته به دستگاههای اجرایی بر عهده دولت قرار گرفت که با ادغام آنها ، مجتمع آموزش عالی موجودیت یافت و به این ترتیب فعالیت بخش خصوصی در آموزش عالی متوقف گردید و از تعداد موسسات آموزش عالی به خصوص در تهران به نحو چشمگیری کاسته شد. تحول دیگری که در این فرصت انجام شد، تأسیس دانشگاه تربیت مدرس در سال 1362 بود که با هدف تأمین عضو هیأت علمی برای دانشگاهها و موسسات آموزش عالی صورت گرفت.تصویب قانون انتزاع آموزش پزشکی از وزارت فرهنگ و آموزش عالی و تشکیل وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی در مرداد 1364 تحول مهم دیگری بود که آموزش عالی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آن مواجه گردید.

 با تصویب این قانون وظایف و مسوولیتهای وزارت فرهنگ و آموزش عالی در آموزش پزشکی به وزارت جدید انتقال یافت و به تبع آن دانشکده های گروه پزشکی از دانشگاهها جدا و به دانشگاههای علوم پزشکی تبدیل شدند.

به این ترتیب گرایش به عدم تمرکز، حداقل در حوزه های ستادی، بروز و ظهور یافت، هر چند که در حوزه سیاستگذاری همچنان راهبرد تمرکز نفوذ داشت و اینهمه در شرایطی بود که تحت تأثیر تقاضای اجتماعی از سال 1362، دانشگاه آزاد اسلامی _ به عنوان موسسه ای غیر انتفاعی_ تأسیس شد و در اندک مدتی با تأسیس شعبه های خود در شهرستانها و ایجاد دوره ها و رشته های تحصیلی متنوع، توسعه یافت و به این ترتیب راه برای همکاری بخش خصوصی در آموزش عالی هموار گردید. ضمن اینکه به موازات این فعالیتها دستگاههای اجرایی مختلف نیز به تأسیس موسسات آموزش عالی وابسته اقدام کردند.

 

تأسیس دانشگاه پیام نور در سال 1353 با هدف احیای شیوه آموزش از راه دور هم تحول دیگری بود که آموزش عالی ایران در دوران بعد از انقلاب با آن مواجه گردید. با این اقدام دانشگاه پیام نور با برخورداری از تجارب، امکانات و تا حدودی از نیروهای دانشگاههای غیر حضوری که در موسسات آموزش عالی  دیگری ادغام شده بودند موجودیت یافت و به زودی دامنه شعبه ها و مراکز آموزشی خود را به اقصی نقاط کشور گسترش داد. این اقدامات در مجموع باعث گسترش موسسات آمزش عالی و به تبع آن افزایش شمار دانشجویان ، فارغ التحصیلان و اعضای هیات علمی شد.

 

تصویب برنامه سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور نقطه عطفی در تاریخ آموزش عالی ایران محسوب است. با تصویب این برنامه ، به منظور انسجام بخشیدن به امور اجرائی و سیاستگذاری نظام علمی کشور وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری تغییر نام یافت و وظایف برنامه ریزی ، حمایت و پشتیبانی ، ارزیابی و نظارت ، یررسی و تدوین سیاستها و الویتهای راهبردی در حوزه های تحقیقات و فناوری به وظایف وزارت جدید افزوده شد.این الزام قانونی باعث شد که گرایش به عدم تمرکز در آموزش عالی که از سالهای قبل بروز کرده و در قالب واگذاری در اختیارات برنامه ریزی درسی و تأمین و انتخاب هیأت علمی مورد نیاز به تعدادی از دانشگاههای منتخب تجلی یافته بود، تسهیل و تسریع شود. به این ترتیب قابل پیش بینی است که در ساختار جدید وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری ، دانشگاهها و موسسات علمی و پژوهشی بالاستقلال نقشهای کلیدی و محوری خود را ایفا خواهند کرد.ضمن اینکه در این طریق به اعمال سیاستهای کلان و راهبردی آموزش عالی موظف و ملتزم خواهند بود.
پنج شنبه 13/4/1387 - 19:46
آموزش و تحقيقات
 به گواهی تاریخ ، ایرانیان از دیرباز برای خرد و دانش ارزش بسیار قائل بوده اند تا آنجاکه در نیایش ها و اورادی که از آن زمانها به جای مانده است ، از خداوند خواسته شده است که به انها دانش و بینش عطا فرماید.

 

در گات ها امده است : « هر مرد و زن  و یا پیر و دختر باید در راه دانائی و بینائی خود بکوشد؛ چه دانش دیده بیناست و هر که دانشمند نباشد ، کور و ناتوان است.» در این طریق به خصوص برای آموزش و پرورش دختران دستورات و دقت خاص اعمال می شده است و انها علاوه بر آموزشهای مقدماتی ، ادبیات ، موسیقی و تحصیلات عالی نظری را نیز پا به پای پسران فرا می گرفته و به درجات عالی دانش نائل می شده اند.

 

در آموزه های زرتشت یکی از راههای رسیدن به بهشت موعود ، « کوشش و کمک به آموزش و پرورش نوع بشر » عنوان شده است ، چرا که به نیروی دانش ، شر و ستم ، این دو آثار جهل ، از جهان رخت بر می بندد.

 

در ایران باستان هدف از اموزش و پرورش این بود که کودک را معتقد به خدا و دیندار بار بیاورند، او را دارای اخلاق نیکو کنند؛ به او پیشه و هنر بیاموزند و به بهداشت تن متوجه و مأمور سازند.

 

در زمان هخامنشیان توسعه صنایع و حرف گوناگون و سازمان اداری و تشکیلات وسیع دربار نیاز مبرمی به نیروی انسانی متخصص و کار آمد داشت. به همین لحاظ در صدد بر آمدند علاوه بر آموزشهای دینی سایر علوم را در مدارس ، مکانهایی سوای خانه و پرستش گاهها بر پا دارند.

 

با توسعه تعلیم و تربیت مدارس عمومی در نقاط مسکونی ، نزدیک محل کسب ، بازار و محل زندگی مردم ساخته شد. در اینگونه مدارس اموزش دینی و اخلاقی (= آشنایی با زمینه های  اعتقادات مذهبی و چگونگی تعالیم زرتشت ) ؛ آموزش اداری و کشوری (= ارتباطات ، روابط عمومی ، امور مالی و حسابداری . مقیاسات ) ؛ آموزش نظامی (=  شناخت و آشنایی با ابزار های جنگی و کسب مهارت و تسلط در استفاده از آنها)؛ آموزش سیاسی (= دیپلماسی و روش کشور داری )؛ آموزش صنعتی (= دانش و صنعت سفال، فلز، بافندگی ، چوب ، شیشه و کاغذ)؛ آموزش نیرومندی و بهداشت (= سواری، تیر اندازی، شکار چوگان، کشتی و پهلوانی، راهپیمایی، کوه نوردی، دو ، شنا و شطرنج) و آموزش هنری (= دانش و مکتب موسیقی ،پیکر نگاری، پیکر تراشی و منبت کاری ) از جمله آموزشهای رایج در ایران بود.با توسعه علوم و دانش که در نتیجه توسعه آموزشگاهها و مدارس دولتی و عمومی از یک سو و حشر و نشر با یونانیان و بر قراری رابطه با هندوستان از سوی دیگر صورت گرفت، به تدریج مدارس عالی در ایران پدیدار شد. جلوه بارز اینگونه آموزشگاهها که در آنجا ، در سطوح عالیه تدریس و تحقیق می شد، دانشکاه جندی شاپور است که به دستور اردشیر بابکان در قرن سوم میلادی بنیانگذاری شد.

 

در این دانشگاه که طی چندین قرن مرکز دانش جهانی محسوب می شد، پزشکی، داروسازی و دامپزشکی، فلسفه، هیئت و نجوم، ریاضیات، حکمت، منطق، الهیات و ... تدریس می شد و دانشکده پزشکی و نجوم آن در گسترش و تحکیم این علوم به کشفیات و پیشرفتهای بزرگی نائل شد.
پنج شنبه 13/4/1387 - 19:33
آموزش و تحقيقات

شامل :

1- تاریخچه تحولات آموزش عالی ایران

2- اركان نظام آموزش عالی ایران

3- جریانهای متنوع در آموزش عالی ایران

4- گزینش دانشجو

5- دوره های تحصیلی

6- برنامه ریزی درسی

7- هیأت علمی  

 

 

 

1- تاریخچه تحولات آموزش عالی ایران  

 آموزش عالی در فرهنگ و تمدن پویای ایرانی و اسلامی از قدمت و غنای شایسته ای برخوردار است . با شروع عصر رنسانس و پیشرفتهای علمی و صنعتی در كشورهای غربی، در كشور ما نیز عناصری از آموزش عالی مبتنی بر الگوی اروپای غربی ایجاد شد. اولین بار امیركبیر علاوه بر اعزام دانشجو به خارج، با تأسیس دارالفنون در سال 1230 شمسی، ازاستادان خارجی برای تدریس در دانشكده های تخصصی فنی درالفنون دعوت كرد. دانشگاه تهران و تعدادی از دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی بعد از تأسیس دارالفنون شكل گرفتند.

با تصویب قانون اجازه تأسیس دانشگاه در تهران در سال 1313 شمسی، دانشگاه تهران به عنوان مركز ثقل آموزش عالی ایران شناخته شد.   با تأسیس وزارت علوم و آموزش عالی در بهمن 1346 و متعاقب آن تشكیل " شورای مركــزی آموزش" در سال 1348 ، نخستین گام در جهت تمركز، تجدید سازمان و اعمال یك نظارت مركزی بر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی برداشته شد.  

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اردیبهشت 1359 لایحه قانونی تشكیل شورای عالی فرهنگ و آموزش عالی به تصویب شورای انقلاب رسید و به دنبال آن به منظور ایجاد تحولی اساسی در دانشگاهها و به درخواست دانشجویان مسلمان و انقلابی ستادی با عنوان ستاد انقلاب فرهنگی با فرمان رهبر كبیر انقلاب اسلامی امام خمینی تشكیل شد كه این ستاد بزرگترین نقش را در سیاستگذاری فرهنگی و آموزشی كشور به عهده گرفت.  

 در مرداد 1364 با تصویب قانون " تشكیل وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی"، كلیه اختیارات، وظایف و مسؤولیتهای وزارت فرهنگ و آموزش عالی در آموزش پزشكی به وزارتخانه جدید انتقال یافت.   وزارت فرهنگ و آموزش عالی در تاریخ 3/2/1379 به منظور انسجام بخشیدن به امور اجرایی و سیاستگذاری نظام علمی كشور، به وزارت علوم، تـحقیقات و فناوری تغییر نام داد و وظایف برنامه ریزی، حمایت و پشتیبانی، ارزیابی و نظارت، بررسی و تدوین سیاستها و اولویتهای راهبردی در حوزه های تحقیقات و فناوری به وظایف وزارتخانه مذكور افزوده شد..  

 

2- اركان نظام آموزش عالی ایران

الف - شورای عالی انقلاب فرهنگی   

اهم وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان بالاترین مرجع سیاستگذاری و برنامه ریزی آموزش عالی كشور به شرح زیر است :   

1- گسترش و نفوذ فرهنگ اسلامی در شؤون جامعه و تقویت انقلاب فرهنگی و اعتلای فرهنگ عمومی   

2- تحول دانشگاهها و مدارس، مراكز فرهنگی و هنری براساس فرهنگ صحیح اسلامی و گسترش و تقویت متخصصان متعهد و نیروهای فعال ماهر و استادان و مربیان و معلمان معتقد به اسلام و استقلال   

3- تعمیم سواد و استفاده از دستاوردها و تجارب مفید دانش بشری برای نیل به استقلال علمی و فرهنگی   

4- حفظ و احیا و معرفی آثار و مأثر اسلامی و ملی 

 

ب - وزارت فرهنگ و آموزش عالی ایران (علوم، تحقیقات و فناوری)  

وزارت فرهنگ و آموزش عالی در 17/12/1357 با ادغام وزارت علوم و آموزش عالی و وزارت فرهنگ و هنر تشكیل شد. وظایف اصلی وزارت فرهنگ و آموزش عالی مطابق قانون اصلاح قانون تأسیس وزارت علـوم و آموزش عالی مصوب 8/5/1353 عبارت است از:   

 الف- بررسی و ارائه هدفهای اساسی و خط مشیهای كلی و برنامهریزی در همه سطوح آموزشی و پژوهشهای علمی و ایجاد هماهنگی میان آنها   

ب - تعیین اصول كلی برنامههای آموزشی و پژوهشی دانشگاهی   

ج - تعیین ضوابط اساسی آموزشی و پژوهشی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی   

د - هماهنگ كردن ضوابط سازمانی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالیو مؤسسات پژوهشی و ضوابط و اصول كلی مقررات استخدامی اعضای هیأت علمی و همچنین سایر مستخدمین دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی كه مشمول قانون استخدام كشوری نیستند پس از تأیید سازمان امور اداری و استخدامی كشور با توجه به نیازها و مقتضیات خاص هر یك از سازمانهای مزبور   

 هـ- هماهنگ كردن ضوابط و اصول كلی مقررات مالی و معاملاتی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی با همكاری وزارت امور اقتصادی و دارایی و سازمان برنامه و بودجه، در جهت تسهیل فعالیت سازمانهای مزبور با توجه به مقتضیات خاص هر یك   

 و - برنامهریزی جامع توسعه آموزش عالی و پژوهشهای علمی به منظور تربیت نیروی انسانی كاردان و متخصص موردنیاز كشور   

ز - تعیین خط مشی كلی در مورد اعزام دانشجو به خارج و نظارت و سرپرستی بر امر اعزام و تحصیل و بازگشت و به كارگماری دانشجویانی كه برای ادامه تحصیل به خارج از كشور میروند یا فرستاده میشوند   

ح - اتخاذ تدابیر لازم جهت ترویج علوم و هدایت و ارشاد كوششهای پژوهشی و حمایت از محققان كشور و ایجاد تسهیلات لازم برای فعالیتهای پژوهشی   

ط - نظارت بر امور دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی و ارزشیابی آنها   

ی - تعیین ضوابط مربوط به تشخیص ارزش علمی گواهینامههای آموزشش عالی و پژوهشهای علمی دانشگاهها و مؤسسات علمی خارجی وتعیین ارزش مدارك مذكور  

  ك - فراهم آوردن موجبات تربیت دبیران و كارشناسان آموزشی موردنیاز مؤسسات آموزش عمومی   

 ل - ایجاد و اجازه تأسیس تجهیز و توسعه هرگونه واحد آموزش عالی و یا مؤسسه پژوهشی همچنین جلوگیری از ادامه فعالیت و یا انحلال هر یك از آنها طبق تصویب شورای گسترش آموزش عالی   

 م - همكاری با سازمان برنامه و بودجه در بررسی صورت اعتبارات جاری و عمرانی موردنیاز دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی كه توسط دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تسلیم میشود.  

  ن - اداره امور نمایندگی ثابت ایران در یونسكو و امور بورسهایی كه از طرف سازمان امور اداری و استخدامی كشور برای دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و مؤسسات پژوهشی تخصیص داده cmTfO و توسعه و نظارت در روابط علمی بینالمللی در سطح آموزش عالی و پژوهشهای علمی 

 

ج- دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی  

 دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی زیر نظر هیأتهای امنأی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی اداره می شوند. مطابق قانون مورخ 23/12/1367 شورای عالی انقلاب فرهنگی، هیأتهای امنای دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی با ساختاری به شرح زیر تشكیـل می شوند:   

الف -وزیر   

 ب - رئیس دانشگاه   

 ج - 4 تا 6 تن از شخصیتهای علمی و فرهنگی و یا اجتماعی و محلی و كشوری كه نقش مؤثری در توسعه و پیشرفت دانشگاه مربوط داشته باشند. ( این اعضا به پیشنهاد وزیـر و تصمیم گیری مشورتی شورای عالی انقلاب فرهنگی و با حكم رئیس جمهور تعیین می شوند.)   

 د - رئیس یا نماینده رئیس سازمان برنامه و بودجه ریاست هیأت امنای دانشگاه برحسب مورد به عهده وزیر فرهنگ و آموزش عالی یا بهداشت، درمان و آموزش پزشكی می باشد و دبیری هیأت امنا به عهده رئیس دانشگاه است .  

همچنین به موجب این قانون وظایف و اختیارات هیأت امنا چنین تعیین شده است .   

 الف - تصویب آیین نامه داخلی   

ب - تصویب سازمان و تشكیلات دانشگاه و نحوه اداره دانشگاه و واحدهای تابعه   

 ج - بررسی و تصویب بودجه دانشگاه كه از طرف رئیس دانشگاه پیشنهاد می شود.  

 

 

3- جریانهای متنوع در آموزش عالی ایران   

  

آموزش عالی در ایران عمدتا" شامل آموزشهای دانشگاهی منتهی به مدارك كاردانی، كارشناسی، كارشناسی ارشد و دكتری است. مراكز آموزشی فعال در نظام آموزش عالی ایران عبارتند از:

الف - بخش دولتی   

 در كشور ما تأمین نیروی انسانی آموزش دیده و متخصص بر عهده وزارت علوم، تحقیقات و فناوری قرار داده شده است، ولی در عین حال سایر وزاتخانه ها و دستگاههای اجرایی نیز به نحوی در تربیت نیروی انسانی متخصص مشاركت دارند.   با واگذاری آموزشهای پزشكی به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی در مرداد 1364، كلیه اختیارات، وظایف و مسؤولیتهای وزارت فرهنگ و آموزش عالی در آموزش پزشكی به وزارتخانه جدید انتقال یافت. هدف از این اقدام استفاده آسان تر و مؤثرتر ازامكانات و بیمارستانهای تحت پوشش وزارت و بهداشت، درمان و آموزش پزشكی. به منظور اجرای برنامه های گسترش آموزش پزشكی در سطح كشور بود.   در حال حاضر علاوه بر دانشگاهها و مراكز آموزش عالی وابسته به وزارتخانه های علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشكی، مراكز دیگری نیز با كسب مجوز از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری دانشجـو می پذیرند.

 از جمله این مراكز، آموزشكده های فنی و مراكز تربیت معلم وابسته به وزارت آموزش و پرورش و مؤسسات آموزش عالی وابسته به سایر وزارتخانهها مثل: امور خارجه، پست و تلگراف، راه و ترابری و .... است.   تحصیل دانشجویان در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی به این ترتیب است كه آنها برای تحصیل در یك رشته تحصیلی، در یكی از مراكز آموزش عالی ( دانشگاه، دانشكده، آموزشكده فنی و یا مدرسه ZGam) پذیرفته شده، دروس و واحدهای تحصیلی را در مدت زمان معینی به اتمام می رسانند و دانشگاهها بـــه دانشآموختگان خود بر حسب دوره تحصیلی كه در آن پذیرفته شده و تحصیل كردهاند، یكی از مدارك رسمی كاردانی، كارشناسی، كارشناسی ارشد، دكتری حرفه ای و دكتری تخصصی اعطا می كنند.  

هم اكنون 54 دانشگاه و مؤسسه آموزش عالی تحت پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری فعالیـت می كنندكه وظیفه سیاستگذاری، برنامه ریزی، هدایت تحصیلی، نظارت و ارزیابی، اعطای مجوز تأسیس، توسعه دانشگاه، دوره و رشته و گزینش دانشجو و .... در آنها بر عهده این وزارت است.

علاوه بر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی مذكور، دانشگاهی تحت عنوان، دانشگاه جامع علمی - كاربردی در سال 1371 به منظور تقویت آموزشهای فنی و حرفه ای و تربیت نیروی انسانی ماهر موردنیاز بخشهای صنعت، معادن، كشاورزی و خدمات تأسیس گردیده است. این آموزشها كه عمدتا" شامل دوره های كاردانی و كارشناسی است، با همكاری دستگاههای اجرایی و سازمان ها و وزارتخانه های به كارگیرنده دانشجویان مربوط اجرا می شود. 

 

ب - بخش غیردولتی   

به منظور افزایش مشاركت عمومی در ارائه خدمات آموزش عالی و كاهش بار مالی دولت در این زمینه و به دلیل افزایش روز افزون تقاضای اجتماعی جهت ورود به آموزش عالی در ایران دانشگاهها و مؤسساتی در بخش غیردولتی ایجاد گردیده است كه شامل دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی زیر است :

1- دانشگاه آزاد اسلامی   

 نخستین دانشگاه غیردولتی بعد از انقلاب اسلامی در سال 1361 تحت عنوان دانشگاه آزاد اسلامی تشكیل شد. دانشگاه آزاد اسلامی در طول سالهای نخستین فعالیت خود با استفاده از فضاهای آموزشی از قبیل زمین، ساختمان، تجهیزات و كارگاههایی كه از طرف مسؤولان مناطق و افراد خیر در اختیار آن قرار گرفت، گسترش یافت. این دانشگاه، در حال حاضر در بیش از 110 شهر كشور فعالیت دارد. 

2- مؤسسات آموزش عالی غیردولتی و غیرانتفاعی   

 تجربه دانشگاه آزاد اسلامی و تقاضای روزافزون جوانان برای ورود به آموزش عالی و علاقه مندی بخش غیردولتی به مشاركت در آموزش عالی كشور موجب شد كه در سال 1364 شورای عالی انقلاب فرهنگی آییننامه تأسیس دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی غیردولتی و غیرانتفاعی را تصویب كند. این آیین نامه كه به منظور " بسیج كلیه امكانات مملكت در امر گسترش آموزش عالی " مورد تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفته است، هدفهای زیر را دنبال می كند:    - ارتقای سطح دانش و فرهنگ جامعه    - تأمین نیروی انسانی متخصص موردنیاز كشور    - گسترش آموزش عالی در كشور به نحوی كه بتواند پاسخگوی نیاز جامعه برای كسب علم باشد.    - كمك به بسیج و استفاده از همه مدرسان و استادان جامعه در امر آموزش عالی    - ایجاد زمینه مناسب برای فعالیت همه جانبه مردم در امر گسترش و اعتلای دانش و پژوهش كشوردر حال حاضر 32 مؤسسه آموزش عالی غیردولتی غیرانتفاعی با 16091 دانشجو در كشور فعالیت دارند.

 ج - بخش غیرحضوری ( آموزش از راه دور)  

دانشگاه پیام نور با برخورداری از ساختار ویژه و متفاوت با نظام آموزشی دانشگاههای موجود و به منظور ارتقای سطح علمی و فرهنگی جامعه، گسترش آموزش عالی در اقصی نقاط كشور و راهیابی تعداد بیشتری از داوطلبان مستعد به آموزش عالی، فراهم آوردن امكان ادامه تحصیل برای داوطلبان شاغل یا خانه دار، تأمین بخشی از نیروهای تخصصی جامعه و استفاده مؤثر از نیروهای علمی و امكانات در سال 1366 تأسیس شد.   برنامه های این دانشگاه برای ایجاد هماهنگی میان آموزش و تحولات سریع اجتماعی شكل گرفته است . این دانشگاه امیدوار است بتواند فرصتهای مناسب تحصیلی را به شیفتگان و علاقه مندان تحصیلات عالی ارائه نماید و تا حدودی پاسخگوی تقاضای آنان برای ورود به دانشگاه باشد.  

 شیوه آموزشی این دانشگاه به صورت " آموزش از راه دور " است. برنامه های آموزشی به صورتی خاص برای این دانشگاه تنظیم و تدوین می گردد. در این شیوه آموزشی از وسایلی نظیر متون درسی خود آموز ، نوارهای ویدیویی و كتابهای آموزشی و آزمایشگاهی همچنین روشهای آموزشی مكاتبه ای، تشكیل كلاسهای رفع اشكال حضوری كه بهرهگیری میشود.   دانشگاه پیام نور در سال تحصیلی 78-1377 از طریق آزمون سراسری در 18 رشته تحصیلی در دوره كارشناسی و یك رشته در دوره كاردانی دانشجو پذیرفته است. این دانشگاه دارای 147 مركز درسطح كشور است. تعداد دانشجویان این دانشگاه در سال تحصیلی 78-77 بالغ بر 146990 نفر بوده كه 76437 نفر ( 52 درصد) آن را دانشجوی زن و 70553 نفر ( 48 درصد) آن را دانشجوی مرد تشكیل می دهد.   تعداد كل پذیرفته شدگان این دانشگاه در سال تحصیلی 78-77 در سه گروه علوم انسانی، علوم پایه و فنی و مهندسی بالغ بر 33418 نفـر است كه از این تعداد 19444 نفر زن هستند.   دانش آموختگان این دانشگاه در سال تحصیلی 77- 1376 درحدود 11700 نفر است كه 5171 نفر آن زن هستند.رشته های دانشگاه پیام نور در حال حاضر عبارتند از: آمار، ریاضی، شیمی، فیزیك، كامپیوتر، مدیریت بازرگانی، حسابداری، زبان، كتابداری، شیمی، زیست شناسی، زمین شناسی، ادبیات فارسی، روانشناسی، علوم اجتماعی، علوم تربیتی، جغرافیا، الهیات  

 

4- گزینش دانشجو

الف - گزینش دانشجو دربخش دولتی   

 به دلیل انبوه متقاضیان ورود به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی دولتی و به منظور برقراری عدالت اجتماعی و گزینش شایسته ترین افراد و نیز تخصیص امكانات آموزش عالی به افراد مستعد، گزینش دانشجو در دوره كارشناسی و كارشناسی ارشد به صورت متمركز انجام میشود. در دوره دكتری به دلیل لزوم ایجاد تناسب بین علایق دانشجویان در گرایش تحصیلی و امكانات دانشگاه و محدود بودن تعداد داوطلبان و نیـــــز اهمیت انتخاب دانشجو از سوی دانشگاههای مجری، گزینش دانشجو به صورت غیرمتمركز انجام می شود.  

 در روش متمركز، داوطلبان براساس نمره و ظرفیت اختصاص داده شده به هر رشته پذیرفته می شوند. در روش نیمه متمركز ، ملاك پذیرش علاوه بر نمره دانشجو و ظرفیت اختصاص داده شده به هـر رشته، احراز شرایط دیگری نظیر سلامت جسمی، تواناییها و صلاحیتهای ویژهای است كه از طریق معاینه، مصاحبه، آزمون عملی cfQO بررسی و سنجش قرار می گیرد.   براساس ضوابط آزمون سراسری دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی، داوطلبان باید از سهمیه منطقه ای كه تحصیلات متوسطه خود را در آنجا گذرانده اند ( سهمیه مناطق سهگانه، سهمیه جانباران، سهمیه شاهد، رزمندگان، آزادگان ) استفاده كنند. استفاده كنندگان سهمیه ها مطابق ضوابط و مقررات متعهد خدمت خواهند بود. مدت تعهد و شرایط و ضوابط هر سهمیه از طرف سازمان سنجش یا وزارتخانه مربوط از طریق دفترچه راهنمای انتخاب رشته دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی به اطلاع داوطلبان می رسد.  

 برای ورود به دوره كارشناسی ارشد ، دانشجویان سال آخر دوره كارشناسی و دارندگان مدرك كارشناسی می توانند باتوجه به تناسب رشته خود در آزمون كارشناسی ارشد شركت كنند.   آزمون دوره دكتری تخصصی، به صورت غیرمتمركز توسط دانشگاههایی كه مجوز دوره دكتری را از شورای گسترش آموزش عالی اخذ كرده اند، برگزار می شود. درآزمون این دوره، دانشجویان سال آخر دوره كارشناسی ارشد و دارندگان مدرك دكتری حرفه ای و كارشناسی ارشد می توانند با توجه به تناسب رشته تحصیلی قبلی خود با رشته مورد نظر خود در این آزمون شركت كنند. این آزمون شامل امتحان كتبی، شفاهی و مصاحبه علمی است . 

 

ب - گزینش دانشجو در بخش غیردولتی   

 نظام آموزشی در دانشگاه آزاد اسلامی به دو صورت پاره وقت و تمام وقت اجرا می گردد. نظام آموزشی تمام وقت همانند نظام آموزشی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی دولتی اجرا می گردد. نظام پاره وقت درجهت پاسخگویی به نیاز آن دسته از متقاضیان كه به هر دلیل نمی توانند در دوره تمام وقت دانشگاه به تحصیــــل بپردازند، در دوره كاردانی و كارشناسی به اجرا گذاشته می شود. طول مدت تحصیل در نظام پاره وقت، بیش از نظام تمام وقت است. به دانشآموخته این دوره نیز مانند نظام آموزشی تمام وقت، مدرك تحصیلی مربوط به این نظام اعطا می شود.   دانشگاه آزاد اسلامی آزمون ورودی خود را در سه آزمون جداگانه (آزمون رشته های پزشكی، آزمون رشتههای غیرپزشكی و آزمون رشته های نظام پاره وقت ) برگزار میكند.  

 

 

5- دوره های تحصیلی   

منظور از دوره تحصیلی در نظام آموزش عالی مجموعه دروسی است كه در چارچوب نظام خاصی برای هر رشته تحصیلی ارائه و به اعطای یك مدرك دانشگاهی منتهی می شود.

دوره های تحصیلی در آموزش عالی ایران عبارتند از: كاردانی، كارشناسی، كارشناسی ارشد، دكتری حرفه ای و تخصصی 

 

دوره كــــــاردانـــــی: تعداد واحدهای دوره كاردانی 68 تا 72 واحد است و طول مدت تحصیل در این دوره معمولا" 2 سال است و به دانشآموختگان این دوره مدرك كاردانی اعطا می شود.  

دوره كــــارشناســـی: تعداد واحدهای دوره كارشناسی 130 تا 145 واحد است . طول مدت تحصیل در این دوره معمولا" 4 سال می باشد و به دانشآموختگان این دوره مدرك كارشناسی داده می شود.  

دوره كارشناسی ارشد: تعداد واحدهای كارشناسی ناپیوسته بین 28 تا 32 واحد و كارشناسی ارشد پیوسته 172 تا 182 واحد می باشد. طول مدت تحصیل در دوره كارشناسی ارشد پیوسته 6 سال و در دوره كارشناسی ارشد ناپیوسته 2 سال است و به دانشآموختگان آن مـــــدرك كارشناسی ارشد اعطا می شود.  

 دوره دكتــــری : تعداد واحدهای دوره دكتری 42 تا 50 واحد است كه شامل واحدهای آموزشی و پژوهشــــی می شود. طول مدت دوره دكتری 5/4 سال است و به دانشآموختگان آن مدرك دكتری (PH.D) داده می شود.

 

شرایط ورود به دوره های كاردانی، كارشناسی ( پیوسته و ناپیوسته )، كارشناسی ارشد پیوسته و دوره های دكتری عمومی ( پزشكی، داروسازی، داندانپزشكی و دامپزشكی ) به شرح زیر است :   

1- داشتن گواهینامه پایان دوره متوسطه از داخل یاخارج ازكشور موردتأیید وزارت آموزش و پرورش و یا داشتن گواهینامه دوره كاردانی برای ورود به دوره كارشناسی ناپیوسته كه حسب مورد به تأیید وزارت علوم، تحقیقات و فناوری یا وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی رسیده باشد.   

2- پذیرفته شدن در آزمون ورودی   

3- سپردن تعهد خدمت براساس ضوابط و قانون آموزش رایگان یا پرداخت شهریه مطابق تعرفه و مقررات مراجع ذی ربط  

 

 

6- برنامه ریزی درسی  

مسؤولیت برنامه ریزی در نظام آموزش عالی ایران برعهده شورای عالی برنامه ریزی است . این شورا در امر برنامه ریزی و تدوین و تصویب آیین نامه ها و مقررات آموزشی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی انجام وظیفه می كند. شورای عالی، 9 گروه برنامه ریزی، 68 كمیته تخصصی، 3 كمیسیون دائمی و درحدود 470 عضو دائمی دارد. اعضای گروهها و كمیته های تخصصی عموما" اعضای هیأت علمی دانشگاهها و صاحبنظران در مسائل آموزش عالی و برنامه ریزی هستند.   نظام آموزشی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی براساس نظام واحدی است كه حجم هر درس با تعداد واحدهای آن درس سنجیده می شود و قبولی یا ردی دانشجو در یك درس به همان درس محــــدود می شود.دارندگان مدرك دیپلم متوسطه پس از گذراندن دوره پیش دانشگاهی و توفیق در آن قادر به ورود به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی هستند.  

 دروس هر رشته در دوره كارشناسی از لحاظ محتوا شامل چهار دسته دروس عمومی، پایه، اصلی و تخصصی است . روس عمومی به منظور توسعه اطلاعات و معلومات عمومی، دروس پایه به منظور تقویت بنیه علمی و ایجاد زمینه برای دروس اصلی و تخصصی ارائه می گردد. دروس اصلی اساس و مبنای دروس تخصصی رشته است و دروس تخصصی كارایی علمی و عملی دانشجو را دریك رشته معین بالا می برد.  

 دروس دانشگاهی عمدتا" به صورت الزامی و تعدادی به صورت اختیاری ارائه می شود كه شامل دروس مستقل و پیوسته است. دروس مستقل، دروسی هستند كه انتخاب آنها منوط به گذراندن درس یا دروس قبلی یا پیش نیاز آنهاست.از لحاظ نحوه آموزش، دروس دانشگاهی به دروس نظری و عملی تقسیم می شود، درس نظری حاوی مجموعهای از دانشهاست كه به صورت خطابه، كنفرانس، سمینار و بحث و گفتگو به دانشجو تعلیم داده میشود و درس عملی مجموعه مهارتهایی است كه انتقال آن به دانشجویان در طی عملیات كارگاهی، بیمارستانی، آزمایشگاهی و صحرایی صورت می گیرد.  

در سال 1379 به منظور توسعه مشاركت دانشگاهها در مدیریت آموزش عالی، تمركززدایی و ارتقای كیفیت آموزش عالی، اختیارات مربوط به برنامهریزی به دانشگاهها واگذار شده است تا از این طریق بتوان به انطباق هرچه بیشتر برنامه ریزی درسی با نیازهای جامعه و روز آمدشدن برنامه ها باتوجه به تحولات دانش بشری و deGOmde كردن برنامه ریزی درسی در دانشگاهها دست یافت.  

 

 

7- هیأت علمی   

 كسانی كه دارای مدرك دكتری تخصصی (PH.D ) هستند صرف نظر از جنسیت و مذهب (مسلمان، مسیحی، كلیمی و زرتشتی) می توانند به استخدام دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی در آیند.   اعضای هیأت علمی آموزشی، مسؤولیت آموزش نظری و عملی، پژوهش و راهنمایی دانشجویان را بهعهده دارند. از جمله وظایف عضو هیأت علمی عبارت است از: تدریس، پاسخگویی به سؤوالات درسی، رسیدگی به پایان نامه های تحصیلی، مشاوره و راهنمایی، شركت در جلسات رسمی دانشگاه، اجرای طرحهای تحقیقاتی، انجام وظایف اجرایی. 

  اعضای هیأت علمی كه درمؤسسات پژوهشی مشغول به كار هستند، بین 24 تا 36 ساعت موظف به انجام دادن كارهای تحقیقاتی هستند. درضمن از این تعداد ساعات، حداكثر 4 ساعت را میتوانند به كار آموزشی بپردازند.  

اهم وظایف اعضای هیأت علمی پژوهشی عبارت است از:   

 الف - اجرای پروژه های تحقیقاتی مصوب شورای پژوهشی مؤسسه  

  ب - تدریس در دانشگاهها و مؤسسات وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالی با رعایت شرایط مقرر   

ج - ارائه خدمات علمی - آزمایشگاهی به مؤسسه و خارج از مؤسسه    

 د- انجام دادن امور كارشناسی و مشاوره علمی   

هـ- شركت در سمینارها، كنفرانسها و مجامع علمی - تخصصی   

و - شركت در شوراهای مؤسسه و خارج از مؤسسه   

به منظور جذب اعضای هیأت علمی دانشگاهها در مراكز آموزش و ارتقای سطح علمی آنها قوانین و آیین نامه هایی به تصویب رسیده است كه به طور خلاصه به آنها اشاره میشود:   

1- دانشآموختگان كارشناسی ارشد و دكتری كه به عضویت هیأت علمی دانشگاههای وابسته به وزارت فرهنگ وآموزش عالی و بهداشت، درمان و آموزش پزشكی در میآیند، میتوانند خدمت نظام وظیفه خود را در یكی از دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی بگذرانند. همچنین به موجب قانون، مشمولان عضو هیأت علمی كه دوره نظام وظیفه خود را در مراكز آموزش عالی می گذرانند، درصورت قبولی در آزمون ورودی دورههای تحصیلی بالاتر داخل یا با خارج كشور می توانند از خدمت ترخیص و به تحصیل ادامه دهند.   

2- اعضای هیأت علمی می توانند درصورت تصویب برنامه پیشنهادی آنها توسط دانشگاه، از فرصتهای مطالعاتی در داخل و یا خارج از كشور استفاده كنند.   

3- كلیه اعضای هیأت علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی می توانند با پیشنهاد دانشگاه و یا مؤسسه آموزش عالی و پژوهشی و تأیید وزارت سالانه حداكثر سه بار در مجامع علمی و بین المللی شركت كنند و از این طریق ضمن آشنایی با تازه های آموزشی و پژوهشی، دستاوردهای نوین علمی و جهان را به مراكز آموزش عالی كشور منتقل نمایند.   

علاوه بر قوانین مذكور، مقررات دیگری نیز در جهت حمایت از اعضای هیأت علمی و بالابردن سطح آموزش عالی توسط مراجع ذی ربط به تصویب رسیده است. از جمله این مقررات میتوان به موارد زیر اشاره كرد:   

1- انتخاب استاد نمونه باتوجه به عملكرد آموزشی، پژوهشی و اجرایی در دانشگاه   

2- ادامه تحصیل مربیان دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی در دوره دكتری

3- آیین نامه جذب نیروهای متخصص

چهارشنبه 12/4/1387 - 11:2
آموزش و تحقيقات

در ایران آموزش رسمی در سال 1230 شمسی با تاسیس دارالفنون به همت میرزا تقی خان امیركبیر آغاز شد، كه شامل 7 رشته تحصیلی و 30 دانش‌آموز بود. در طول تاریخ كشورمان این نخستین بار بود كه دولت مركزی اقدام به تاسیس مدرسه در سطح عالی نموده و كلیه هزینه‌های آن را تقبل كرده بود.  در همان سال‌های نخستین معلمان ایرانی برای اولین بار چند كتاب درسی را برای استفاده دانشجویان دارالفنون به زبان فارسی تالیف یا از منابع خارجی ترجمه كردند كه این سرآغاز تهیه كتاب‌های درسی به صورت جدید در ایران به شمار می‌رود.

پس از تاسیس دارالفنون تا چند سال موسسه آموزش دولتی دیگری به وجود نیامد اما تاسیس مدارس ملی، خصوصی و شخصی رونق یافت و به دنبال آن لزوم تالیف و تهیه كتاب‌‌های درسی هرچه بیشتر احساس شد. از آنجایی كه مدارس خصوصی ساختار و برنامه مشخص و باثباتی نداشتند، هر یك بنا به نظر و سلیقه مدیران و معلمان خود از كتاب‌های مختلف  به عنوان كتاب درسی استفاده می‌كردند.

در سال 1286 شمسی مجلس شورای ملی قانون تاسیس "وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه" را تصویب و رسیدگی به امور كلیه مدارس و تعلیمات مملكت را به این وزارتخانه واگذار نمود. در سال 1290 "قانون اساسی معارف" از تصویب مجلس گذشت. این قانون ساختار آموزشی و سیاست‌های لازم‌الاجرا در مورد آموزش و پرورش را تعیین می كرد. در زمان مشروطه‌خواهان مطابق قانونی كه در وزارت معارف به تصویب رسید تمامی دستگاه‌های تعلیم و تربیت دولتی و خصوصی تحت نظارت این وزارتخانه درآمدند و با تصویب كلمه فرهنگ به جای معارف در فرهنگستان ایران، "وزارت معارف" به "وزارت فرهنگ" تغییر نام داد. 

در سال 1300 قانون "شورای عالی فرهنگ" به تصویب رسید كه مطابق آن كلیه امور مدارس اعم از سازمان مدرسه‌ها، برنامه‌ها، امتحانات و تائید صلاحیت و استخدام معلمان در سطح كشور یكسان و دامنه مدارس خصوصی محدودیت یافت. مؤلفان و ناشران نیز ملزم شدند كتاب‌های درسی را مطابق برنامه وزارت فرهنگ تالیف و چاپ كنند. در سال 1308 به دستور وزیر وقت فرهنگ و بنا به تصویب نامه هیئت دولت، چاپ و تالیف كتاب‌های ابتدایی در انحصار دولت قرار گرفت. كه این تاریخ را می‌توان مبنای تاسیس "سازمان پژوهش و نوسازی آموزشی" محسوب نمود. از این سال تا سال 1355 كه این سازمان به موجب لایحه قانونی مصوب مجلس شورا رسمیت یافت، نحوه تالیف و چاپ كتاب‌های درسی بارها و در شرایط و موقعیت‌های مختلف دچار تغییر و تحول شد.

در سال 1317 این امر شامل كتاب‌های دبیرستانی نیز شد. در آن سال‌ها با سرمایه وزارت فرهنگ حدود هشتاد عنوان كتاب درسی یك‌دست و هماهنگ با عنوان "كتاب وزارتی" كه از نظر شكل و محتوا از كیفیت بهتری برخوردار بود و نیز منتخبی از متون معتبر و شاهكارهای زبان فارسی نظیر شاهنامه، گلستان، منطق‌الطیر تهیه و در اختیار دانش‌آموزان قرار گرفت. 

با اشغال ایران در سال 1320 به وسیله نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم و ادامه آن تا سال 1324، دولت وقت توان ادامه تالیف و چاپ كتاب‌ها را از دست داد. به همین دلیل چاپخانه‌داران و ناشران برای كسب درآمد و مؤلفان و دبیران باسابقه و صاحبنظر  برای انتقال تجربیات و اطلاعات خود، اقدام به تالیف و چاپ كتاب‌های گوناگون نمودند. وزارت فرهنگ نیز به همه كتاب‌هایی كه از نظر ظاهر با برنامه آن وزارتخانه مطابقت داشت، اجازه انتشار می‌داد. به همین جهت از یك عنوان كتاب یا موضوع مشخص، كتابهای متعددی از سوی ناشران و مولفان مختلف چاپ و منتشر می شد، به طوری كه به جای  80 عنوان كتاب درسی مورد نیاز برای دوره دبیرستان، حدود 428 عنوان كتاب چاپ شده بود.  یعنی برای یك عنوان كتاب با برنامه و موضوع مشخص بین دو تا هفت عنوان كتاب مشابه منتشر می‌شد، بدون آنكه تفاوت چندانی با یكدیگر داشته باشند. 

 

به تدریج مسولان وقت به وضع اسف بار كتابهای درسی پی برده و در سال 1335شورای عالی وزارت فرهنگ تصمیم گرفت در امر تالیف و چاپ كتاب‌های درسی نظمی ایجاد كند. بر همین اساس از اسفند 1341 تالیف و نشر كتاب‌های درسی به عهده وزارت فرهنگ گذاشته شد و بر طبق ماده 4 آن " سازمان كتاب‌‌های درسی ایران" به وجود آمد. همزمان با تاسیس این سازمان در سال 1341 "اداره كل مطالعات و برنامه" نیز زیر نظر یكی از معاونان وزیر وقت آموزش و پرورش به وجود آمد. اداره كل مطالعات و برنامه در آغاز و مركز تحقیقات و برنامه‌ریزی درسی در سال‌های بعد، در امر برنامه‌ریزی كتاب‌های درسی با سازمان كتاب‌های درسی ایران همكاری می‌كرد. از آن سال به بعد كمیسیون‌های تعیین شده از سوی شورای عالی فرهنگ، كتاب‌های تالیفی را بررسی و مناسب‌ترین كتاب‌ها را براساس ضوابط و معیارهای موجود به عنوان كتاب‌های مجاز انتخاب می‌كردند. به این ترتیب از سال 1342 تالیف و چاپ كتاب‌های درسی، به  صورت یك دست و هماهنگ برای همه رشته‌ها و پایه‌ها انجام پذیرفت.

 در سال تحصیلی 1351-1350 نظام آموزش كشور از دو مرحله به سه مقطع تغییر یافت كه شامل 5 سال دوره ابتدایی، 3 سال دوره راهنمایی و 4 سال دوره آموزش متوسطه بود كه دوره متوسطه خود به دو رشته نظری و فنی تقسیم می‌شد، تا دانش‌آموزان برحسب استعداد و علاقه‌مندی خود و نتایج حاصل از دوره راهنمایی تحصیلی به یكی از دو دوره فوق هدایت شوند. در آغاز سال 1355 كمبود انواع كتاب‌های درسی نه تنها در شهرستان‌ها بلكه در تهران نیز مشهود بود و نارضایتی عمومی را نیز به دنبال داشت كه این وضع تا انقلاب اسلامی ادامه داشت.

چهارشنبه 12/4/1387 - 10:51
آموزش و تحقيقات

      چند سالی است که  مسئولان آموزش و پرورش اعلام می کنند كه سیاست چندتألیفی در تولید كتاب های درسی، یكی از برنامه های اصلی این وزارتخانه است و به زودی شاهد تألیف و چاپ كتاب های درسی متعدد برای هر یك از مواد درسی موجود در برنامه های آموزشی خواهیم بود. آنچه در پی می آید مطلبی است كه این سیاست را مورد بررسی و نقد قرار داده است.  

نظام برنامه ریزی درسی در ایران در یك دوره تاریخی چهل ساله (۱۳۴۶- ۱۳۰۶) از حیث «تصمیم گیری» به صورت «نیمه متمركز» بوده است. در این دوره، معلمان با آزادی نسبی و مشروط، در انتخاب محتوای آموزشی كلاس خود، از بین كتاب هایی با ویژگی های معین، نقش داشتند.در سال ۱۳۰۶ وزارت «معارف»  برنامه ساعات هفتگی دروس مدارس را با عنوان «دستور تعلیمات شش ساله ابتدایی مدارس» تهیه و تصویب كرد. یك سال بعد، وزیر فرهنگ (اعتماد الدوله) به فكر تهیه كتاب های دبستانی افتاد و در سال ۱۳۰۸ برای نخستین بار كتاب های وزارت فرهنگ وارد مدارس شد. با وجود این، معلمان در استفاده یا عدم استفاده از این كتاب ها اختیار داشتند.

در سال ۱۳۱۶ «برنامه تحصیلات ابتدایی» تغییر كرد و در برنامه جدید، رئوس مطالب هر یك از مواد درسی مشخص شد. «شورای عالی فرهنگ» مقرر ساخت: در مدارس فقط از بین كتاب هایی استفاده شود كه رئوس مطالب تعیین شده، در آنها رعایت شده باشد.نویسندگان و معلمان بسیاری به تكاپوی تهیه كتاب هایی براساس فهرست رئوس مطالب افتادند. در این دوره، كتاب های متعددی به چاپ رسید؛ به نحوی كه گاه در یك ماده درسی، هفت عنوان كتاب وجود داشت.گسترش فعالیت تدوین و نگارش كتاب های درسی، وزارت فرهنگ را وادار كرد تا برای نظارت و كنترل فرآیند كار تألیف نویسندگان، اداره ای را با وظیفه «تطبیق كتاب های نگارش یافته با فهرست رئوس مطالب شورای عالی فرهنگ» به  وجود آورد.از این زمان به بعد، كتاب های منطبق با رئوس مطالب وزارت فرهنگ، به مهر تأیید وزارتخانه مهمور می شد و معلمان نیز ملزم به استفاده از كتاب های تأییدشده بودند.

این حالت تا سال ۱۳۳۴ به طور قانونی تداوم یافت. در این سال، «اداره مطالعات و برنامه ها» در وزارت فرهنگ تشكیل شد. هدف این اداره، «ایجاد فرصت برای مطالعه و تحقیق درباره هدف ها و تجدید نظر در برنامه ها و روش های تعلیم و تربیت» بود. این اداره از سال ۱۳۳۵به بعد، كار تألیف كتاب را به منظور ارائه «كتاب های نمونه جهت نویسندگان آزاد» به عهده داشت و توانست تا سال ۱۳۴۲ چندین عنوان كتاب را آماده چاپ سازد.

 

وزارت فرهنگ در سال ۱۳۴۱ بر اساس تصویب نامه هیأت وزیران، تألیف و نشر كتاب های درسی را برعهده گرفت و در اجرای ماده ۴ این تصویب نامه، «سازمان كتاب های درسی ایران» را تأسیس كرد.وظایف این سازمان عبارت بودند از:

۱- تألیف و تهیه كتاب های درسی

۲- تدوین كتاب های تكمیلی

۳- تصویب و تنقیح كتاب های درسی و تكمیلی نویسندگان آزاد و پرداخت حق التألیف به آنها

 

دوره تصمیم گیری غیرمتمركز یا «متعامل» (تعامل بین برنامه ریز و معلم به عنوان مجری) در تولید برنامه  درسی، عملاً تا سال ۱۳۴۵ ادامه یافت. در این سال، در پی تغییر نظام آموزش و پرورش كشور، تألیف به صورت «انحصاری» و «متمركز» به سازمان كتاب های درسی ایران سپرده شد و از سال تحصیلی ۴۶- ۱۳۴۵ كتاب های هماهنگ و یكدست وارد نظام آموزشی شد.این شیوه تولید كتاب های درسی همچنان تا امروز تداوم یافته است. در این دوره چهل ساله، نكات ارزنده و تجارب قابل تأملی برای مدیران و كارشناسان فعلی نظام آموزش و پرورش وجود دارد. با توجه به شعار «چندتألیفی در تولید كتاب های درسی» که امروزه مطرح است، نقد و بررسی موشكافانه این دوره و شناخت آثار و پیامدهای مثبت و منفی آن، اقدامی منطقی و ضروری به نظر می رسد.  

 

تجارب و درس های شیوه نیمه متمركز برنامه درسی 

الف) آثار منفیبرخی این دوره را «دوره آشفتگی برنامه درسی ایران» دانسته اند زیرا معتقدند: با اجرای هماهنگ و یكنواخت امتحانات در مدارس و تعدد منابع آموزشی درسی، تشویش ذهنی و آشفتگی روحی در بین دانش آموزان پدید آمد. به دلیل عدم ارتباط و پیوستگی بین منابع آموزشی دوره ها و پایه های تحصیلی، با توجه به تنوع نویسندگان كتاب های درسی، عملاً پیوستگی موضوعی در بین كتاب ها وجود نداشت و منجر به سرگردانی معلمان و دانش آموزان شده بود. به دلیل تفاوت زبان و نثر نویسندگان كتاب های درسی، واژگان و اصطلاحات گوناگون در برنامه درسی رواج یافت. بیماری ریشه دار اجتماع ایران، پارتی بازی (ترجیح روابط بر ضوابط)، در تصویب یا عدم تصویب متون درسی تألیف شده، نقشی غیرقابل انكار داشت. 

ب) آثار مثبت در مقابل، عده ای نیز این دوره را «دوره پویایی برنامه درسی ایران» می دانند زیرا معتقدند:  در مناطق مختلف كشور، نویسندگان و معلمان با آشنایی و تسلط بر فرهنگ ها و آیین های بومی و محلی- به عنوان بخشی از میراث فرهنگ ملی- كتاب های متعددی پدید آوردند و موج فرهنگی تازه ای را در پیكره جامعه آموزشی ایران به وجود آوردند.  

 

 شرایط امروز جامعه ایران و طرح چندتألیفی 

با توجه به توانمندی های آشكار و پنهان در سطح ملی و سیاست تمركززدایی سیستم مدیریت كشور و آموزش و پرورش، ایجاد شیوه نیمه متمركز در تولید كتاب های درسی (طرح چندتألیفی) از برنامه های وزارت آموزش و پرورش است.با تأمل در دوره چهل ساله شیوه نیمه متمركز در تولید برنامه درسی و شرایط فعلی آموزش و پرورش و جامعه ایران، توجه به برخی موارد مهم و حساس در حوزه  برنامه درسی، لازم و ضروری به نظر می رسد: 

1- تقویت و تعمیق بعد سیاستگذاری و برنامه ریزی كلان در آموزش و پرورش و ایجاد توانایی مهندسی برنامه درسی- آموزشی با رویكرد تولید نیمه متمركز، شامل: ارائه ساختار محتوایی (عناوین و رئوس محتوا در هر ماده درسی و پایه تحصیلی) با توجه به مبانی دینی و فلسفی برنامه درسی، جنبه های علمی- تخصصی هر رشته و ماده درسی، اصول روان شناختی، اصول جامعه شناختی، شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه، اصول نوین برنامه ریزی درسی، قابلیت های فناوری آموزشی و... .

۲- تبیین معیارهای مطلوبیت و استانداردهای فرآیند تولید كتاب های درسی در مراحل: * تولید فرهنگی (تدوین، تألیف، ویرایش زبانی و علمی)*تولید فنی- هنری (تصویرسازی، انتخاب عكس و صفحه آرایی)* تولید چاپی (قیمت گذاری، چاپ، صحافی)* توزیع

۳- اصلاح ساختار تشكیلاتی و شیوه های مدیریت و ارتقای كیفی نیروی انسانی و برنامه كارشناسی با توجه به تغییر رویكرد «مدیریت تولید» و توسعه و تعمیق شیوه های تخصصی و علمی نظارتی و هدایتی و انگیزش در آموزش و پرورش به منظور استفاده بهینه از ظرفیت های ملی ناشران و نویسندگان شایسته و توانمند در حوزه های برنامه درسی.

۴- اجرای تدریجی و محدود طرح، همراه با ایجاد سامانه  نظارتی روشمند و علمی جهت تأیید كتاب های مفید و مطلوب درسی و مهمورساختن به مهر تأیید آموزش و پرورش.

۵- پیش بینی بخش «كنترل كیفیت اجرای طرح» در سیستم اجرایی طرح به منظور حاكمیت رویه های حرفه ای و جلوگیری از آسیب های احتمالی درونی یا بیرونی سیستم.

۶- تغییر و اصلاح نگرش بخش های مرتبط با اجرای این طرح در سطح كشور (مركز وافراد صاحبِ ربط، نفع و علاقه)، خصوصاً سیستم مدیریت آموزش و پرورش در سطوح مختلف ستاد و صف و بخش های مرتبط با حوزه ارزشیابی برنامه درسی و نهاد خانواده.

۷- تغییر نگرش و آموزش معلمان؛ به منظور استفاده صحیح از «حق انتخاب كتاب درسی مطلوب» از بین كتاب های تأیید شده به تناسب شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی منطقه خود و ایجاد زمینه برای تعامل و مشاركت آنها در اجرای مطلوب طرح.

۸- مطالعه دقیق در حوزه چالش ها و مشكلات ناشران و نویسندگان حوزه های مرتبط با برنامه  درسی و ایجاد زمینه همفكری و همكاری با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و استفاده از ظرفیت های آن برای رفع نیازها و دغدغه های ذهنی و شغلی آنها و پیش بینی واقع بینانه  سیستم توزیع در كشور با رویكرد جدید.   

 

سخن آخر

 تردیدی نیست اجرای طرح چندتألیفی و ایجاد رویه تولید نیمه متمركز كتاب های درسی، در گام های نخست منجر به پاره ای مشكلات اجرایی و دغدغه های ذهنی و روحی بین معلمان و دانش آموزان و خانواده ها خواهد شد اما در عین حال، در ایجاد فضای شوق انگیز علمی و پژوهشی در گستره ملی و پیدایش «نهضت علمی معلمان و نویسندگان كتاب های درسی» در سراسر كشور و فعالیت جدی تر ناشران معتبر آموزشی در چارچوب برنامه درسی آموزش و پرورش، تأثیر شگرف خواهد داشت.با ایجاد شبكه و سیستم نظارتی- هدایتی و انگیزش در پیكره ی مدیریتی برنامه درسی و تأكید بر استانداردها و مصالح مشترك ملی، زمینه رشد و پویایی قابلیت های بومی و منطقه ای، پدیدار خواهد آمد.

خوشبختانه جامعه آموزشی و فرهنگی امروز ایران نسبت به چند دهه قبل- كه شیوه نیمه متمركز اجرا شده بود- به لحاظ بضاعت علمی و فهیم حوزه های برنامه درسی و نیز پیشرفت های حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) ، زمینه و بستر مساعدتری برای اجرای جامع این طرح دارد.البته واقعیت این است كه باید زیرساخت های مدیریتی، پژوهشی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در سیستم آموزش و پرورش با توجه به رویكرد نوین، به لحاظ نظری (تئوریك) و اجرایی (منابع انسانی و...) بر محور «تخصص سالاری» و «دانش محوری» تقویت و اصلاح شود و علاوه بر آن، از مطالعات تطبیقی و كاربردی در حوزه چندتألیفی در سایر كشورها غفلت نشود.اجرای طرح چندتألیفی، هزینه زیادی برای سیستم آموزشی كشور خواهد داشت اما گریزی از آن نیست؛ راهی است كه باید با توكل به خدا، دوراندیشی و تأمل خردمندانه كارشناسان و البته مدیریت جسورانه و آگاهانه، در آن پای فشرد. امید است این نوشتار، آغازی برای ارائه نظرات عمیق تر و جدی تر صاحبنظران (مخالفان و موافقان شیوه تولید نیمه متمركز كتاب های درسی) در باب فلسفه، مبانی، راهبردها، شیوه های اجرایی و آسیب شناسی و... این موضوع باشد.  

سه شنبه 11/4/1387 - 18:8
آموزش و تحقيقات

بر اساس اسناد منتشره از سوی سازمان یونسکو، ایران در سال 1364 هجری شمسی در شمار 9 کشوری قرار دارد  که قدر مطلق بی سوادان آنها از 10 میلیون نفر بیشتر است . از این 9 کشور،6کشور در قاره آسیا ،2کشور در قاره آفریقا ویک کشور در آمریکای لاتین قرار دارد. هند با 246 میلیون نفر و ایران با 12 میلیون نفر دارای بیشترین و کمترین تعداد بی سواد در این گروه می باشند. در این میان پاکسـتان با 4/70 درصد و برزیل با 3/22 درصد به ترتیب بیشترین و کمترین  نرخ بی سوادی را داشته اند. سایر کشورهای گروه یاد شده چین، نیجریه، بنگلادش، اندونزی و مصرهستند. این 9 کشور در مجموع بیش از 670 میلیون نفر از بی سوادان جهان را در خود جای داده اند که رقمی نزدیک به 75 درصد کل بی سوادان را شامل می شود. در آن زمان تعداد کل بی سوادان جهان 890 میلیون نفر برآورد شده است.

میزان بی سوادی در ایران در سال 1364 بالغ بر 49 درصد بوده است  و 12 میلیون نفر بی سوادان ایران ، 3/1 درصد کل بی سوادان جهان را تشکیل داده اند. 

 

 بررسی وضع سواد در ایران در سال های 1355 و 1365  

در سال 1355، جمعیت 6 سال و بیشتر ایران بالغ بر 5/27 میلیون نفر بوده است که با رشد متوسط سالیانه 6/3 درصد به 7/38 میلیون نفر در سال 1365 رسیده است. تعداد با سوادان جمعیت 6 سال و بیشتر طی سال های 1355 و 1365 به ترتیب برابر 9/12 و 9/23 میلیون نفر و نرخ باسوادی نیز معادل 47 و 61 درصد بوده است. به استناد ارقام یاد شده طی ده سال 65-1355 ، نزدیک به 11 میلیون نفر به باسوادان کشور اضافه شده است و نرخ باسوادی نیز حدود 14 درصد افزایش یافته است. لکن طی ده سال یاد شده با وجود افزایش تعداد باسوادان و نرخ باسوادی، قدر مطلق تعداد بی سوادان کاهش نیافته و حتی معادل 400 هزار نفر افزایش داشته است.از کل جمعیت 6 سال و بیشتر ایران در سال 1365 حدود 000/850/5 نفر، یعنی 5/39 درصد را مردان تشکیل داده اند. تعداد بی سوادان زن نیز در حدود 9 میلیون نفر و سهم آن ها در کل جمعیت بی سواد حدود 5/60 درصد بوده است. مقایسه ارقام و نسبت های بالا نشان می دهد که شدت نابرابری بین زنان و مردان به لحاظ سواد تا چه حد زیاد می باشد. 

 

 بررسی وضع سواد به تفکیک مناطق شهری و روستایی 

بیش از 61 درصد بی سـوادان سـال 1365، یعنی حدود 9 میلیون نفر، در مناطق روســتایی ســکونت داشته اند. 39 درصــد باقیمانده در مناطق شهری می زیسته اند که بالغ بر 000/778/5 نفر بوده است. که این نابرابری زمانی قابل توجه تر است که بدانیم  درصد جمعیت شهرنشین کشور در سال 1365 برابر 3/54 درصد بوده است. 

 

 بررسی وضع سواد بر حسب استان در سال 1365

 استان تهران با 2/78 درصد دارای بالاترین نرخ باسوادی و استان سیستان و بلوچستان با 9/35 درصد از کمـترین میــزان باسوادی در کشور برخوردار بوده است. همچنین استان های آذربایجان غربی وشرقی، هرمزگان و کردستان (احتمالا به دلیل دوزبانه بودن منطقه و مشکلات موجود در تدریس زبان فارسی به نوآموزان با گویش های محلی) در آخرین مراتب نرخ  باسوادی قرار گرفته اند.در سـال 1370، تـهران با 7/85 درصـد و سیستان و بلوچسـتان با 3/50 درصــد به ترتیـب بالاتریــن و پایین ترین میــزان باسوادی بوده اند.در نگاه به آمار نرخ باسوادی در استان های کشور متوجه یک نابرابری محسوس می شویم که می توان گفت دلایل ایجاد این فاصله را باید در مواردی چون نابرابری در وجود امکانات آموزشی و گســترش روزافزون آن ، نابرابری در درآمـــد و ثروت، تنوع فرهنگ وزبان، عملکرد حکومت های گذشته در جهت ابقای خود و برخی عوامل دیگر باید جست.

به لحاظ نرخ باسوادی، در مقایسه با کشورهای مشابه و آمار سالیان پیش، پیشرفت چندان مطلوبی حاصل نشده است. در واقع اگرچه گسترش هر چه بیشتر آموزش ابتدایی در دوران پس از انقلاب اسـلامی سبب افزایش جمـعیت باسواد شده است، لــکن افت تحصیلی و ترک تحصیل از جمله مواردی است که از افزایش نرخ باسوادی جلوگیری می کند .نکته ای که قابل توجه است این که عده ای از افراد بزرگسالی که آموزش های سوادآموزی را دیده اند و حتی موفق به کسب مدرک سوادآموزی شده اند از سطح سواد  مطلوبی برخوردار نیستند و حتی پس از مدتی توانایی خواندن ونوشتن را از دست می دهند.  عواملی مانند نداشتن دانش و مهارت کافی معلمان سوادآموزی، سن بالا سوادآموزان و در نتیجه پایین بودن سطح یادگیری و انگیزه آنان ،عدم پیـگیری در ادامه آموزش سوادآموخـتگان، تکرار نکردن مطالب آمـوخـته شده و به کار نبردن خوانــدن و نوشتن توسط  سوادآموختگان و ... باعث این موضوع شده است.

آمار نشان می دهد در سال 1365 تقریبأ میزان نرخ بی سوادی زنان 60 درصد و مردان 40 درصد بوده است. و میزان نرخ بی سوادی روستاییان 60 درصـد و شهرنشینان هم 40 درصد  بوده است. پس میزان نرخ بی سـوادی زنـان و روستاییـان با هم برابر و بیشتر از نرخ بی سوادی مردان و شهرنشینان بوده است . که این امر نشان می دهد که در سوادآموزی باید به زنان و روستاییان بیشتر توجه شود.مشکلاتی مانند عدم جذابیت دوره های سوادآموزی، بازگشت به بی سوادی بسیاری از نوسوادان  و عدم تطابق مواد درسی با واقعیت های زندگی روزمره سبب شده برنامه های سوادآموزی در گسترش سواد چندان موفق نباشند و قدر مطلق بی سـوادان رو به افزایش بگذارد.  

 

سابقه برنامه های سوادآموزی در ایران

 می توان سال 1286، یعنی زمان تشکیل اولین کلاس های اکابره را سرآغاز فعالیت های سوادآمــوزی دانست. برنامـه های سوادآموزی ایران در طی سال های 1315 تا 1350 را می توان سه مرحله دانست. در ابتدا سوادآموزی تنها با هدف کاستن از تعداد بی سوادان و بدون توجه به ملاحظات اقتصادی- اجتماعی بود. دراین دوره که از سال 1315 تا 1341 ادامه داشت، پیوند بین آموزش ابتدایی و بزرگسالان گسسته بود. در مرحله دوم یعنی در دوره 1341 تا 1343 سوادآموزی به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف توسعه وعمران کشور تلقی شده است. تاسیس سپاه دانش در سال 1341 نیز ظاهرأ با همین هدف صورت گرفته است.مرحله سوم خصوصیات خاصی دارد که مهمترین آن تشکیل سازمان جهانی به نام  « کمیته بین المللی پیکار جهانی با بی سوادی » می باشد. در این مرحله، اثرات اقتصادی سواد مورد توجه قرار گرفت و تشکیلات سوادآموزی متحول شد. فعالیت کمیته ملی پیکار با بی سوادی تا سال 1349 بیشتر در اجرای برنامه های آموزشی خلاصه می شد.

تجربیات حاصل از اجرای برنامه های سوادآموزی در این دوره اتخاذ این راهبرد را، که امور اجرایی برنامه های سوادآموزی به ادارات و سازمان های دولتی واگذار شود و کمیته ملی پیکار با بی سوادی در نقش برنامه ریز و طراح طرح های اجرایی و نیز تدبیر امور سوادآموزی فعالیت نماید ، ضرورت بخشید. لکن ، تمام این تدابیر نتایج مورد انتظار را به دست نیاورد و با وجود افزایش نرخ سواد ، تعداد بی سوادان همچنان افزایش یافت.پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 و آغاز دوباره ی فعالیت های سوادآموزی امیدهای تازه ای به وجود آمد اما سرشماری سال 65 آشکار ساخت که با وجود گسترش آموزش ابتدایی و اجرای فعالیت های سوادآموزی در مناطق شهری و روستایی و به ویژه در میان دختران و زنان ، قدر مطلق بی سوادان افزایش یافته واز 2/14 میلیون نفر در سال 1355 به 7/14 میلیون نفر در سال 1365 رسیده است. البته نرخ باسوادی در دهه یادشده از 7/41 به 62 درصد ارتقاء یافته است. 

 

 ارزیابی فعالیت های سوادآموزی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی  

سوادآموزی بزرگسالان از سال 1286 با تشکیل کلاس های اکابر در شیراز آغاز شد. اما برنامه ریزی و تلاش برای مبارزه با بی سوادی در روستاها و در میان کودکان لازم التعلیم عملأ در سال 1341 و با ایجاد سپاه دانش آغاز شد. اجرای وسیع برنامه های سوادآموزی نیز با تشکیل سازمان کمیته ملی پیکار با بی سوادی در سال 1343 مقدور گشت.

1. سال 1286 : تشکیل کلاس های اکابر در شیراز به همّت مشروطه خواهان

2.  سال 1288 : تصویب آموزش اجباری همگانی برای کودکان هفت سال به بالا

3. سال 1315 : تصویب نظام نامه اکابر مبنی بر تشکیل کلاس های اکابر در مدارس دولتی و موظف نمودن کارکنان بی سواد دولت و موسسات عمومی و پیشه وران برای شرکت در این کلاس ها 

4. سال 1322 : آغاز فعالیت کلاس های اکابر

5. سال 1328 : تاسیس اولین کلاس آموزش بزرگسالان در ورامین

6. سال 1335 : تجدید نظر در برنامه تعلیمات اساسی و ایجاد بنگاه عمران وزارت کشور و تهیه و تنظیم کتاب های « همه با سواد شویم »

7. سال 1341 : ایجاد سپاه دانش

8. سال 1346 : اجرای طرح تجربی سوادآموزی تابعی (حرفه ای) در اصفهان و دزفول

9. سال 1355 : ارائه و اجرای طرح جهاد ملی سوادآموزی 

 

بررسی فعالیت های سوادآموزی از دهه 30 تا سال 1357

 از فعالیت های سوادآموزی پیش از سال 1334 به دلیل کمبود اطلاعات نمی توان برداشت درستی ارائه داد. آمارهای منتشره از مراجع مختلف در سال های 1334 تا 1357 هم عمومأ ضد و نقیض بوده است. در عین حال ، برای ارزیابی فعالیت ها ، آمار رسمی وزارت آموزش و پرورش به عنوان آمار معتبر مورد بررسی قرار می گیرد.در طی سال های 1334 تا 1344 ، بالغ بر 6/3 میلیون نفر از بزرگسالان تحت پوشش برنامه های سوادآموزی اداره آموزش بزرگسالان قرار داشته اند. در اولین سال ارائه برنامه های سوادآموزی ، تنها 12995 نفر در کلاس ها شرکت کرده اند. اما از سال 1335 ، فعالیت ها شدت گرفت و به بالاترین میزان خود یعنی 450 هزار نفر در سال 1343 رسید.

ایجاد سپاه دانش در سال 1341 و به کارگیری سربازان نظام وظیفه در آموزش کودکان مناطق روستایی سبب شد تا هر ساله تعداد بیشتری از کودکان لازم التعلیم تحت پوشش آموزش ابتدایی قرار گیرند و نیز تعداد بزرگسالان مشمول برنامه های سوادآموزی افزایش یابد. در سال 42-1341 که اولین سال اجرای طرح سپاه دانش است ، 85 هزارنفر از کودکان سنین 6 تا 15 سال و 65 هزار نفر از بزرگسالان تحت پوشش آموزش قرار گرفته اند. این ارقام در سال های بعد افزایش یافته و در سال 57-1356 به بالاترین میزان یعنی 706271 نفر رسیده است. نکته قابل توجه آن که تعداد دانش آموزان و سوادآموزان دختر تحت پوشش برنامه های سپاه دانش در مدت اجرای طرح بین 15 تا 30 درصد در نوسان بوده است و به طور کلی در حال افزایش بوده است. همچنین در طی سال های 58-1341 ، معادل 3/1 میلیون نفر از بزرگسالان زیر پوشش برنامه های سوادآموزی سپاه دانش قرار گرفته اند.  

 

فعالیت های سوادآموزی تابعی در ایران  

پس از تلاش های چندین ساله ی سوادآموزی در سطح جهان و بررسی نتایج این تلاش ها ، سرانجام وزیران آموزش و پرورش گشورهای جهان در گردهمایی تهران در سال 1344 مفهوم سوادآموزی تابعی را به عنوان برداشتی کامل و موثر از سواد پذیرفتند. در پی این توافق همگانی ، قرار شد طرح یادشده به صورت آزمایشی در 11 کشور جهان از جمله ایران به اجرا در آید. گفتنی است منظور از سوادآموزی تابعی یا حرفه ای ، آموزش سواد و علوم با توجه به شغل افراد و یاد دادن مهارت های مربوط به حرفه ی آنان همراه با سوادآموزی است. 

به این منظور دو قطب صنعتی و کشاورزی کشور یعنی دزفول و اصفهان برای اجرای آزمایشی طرح انتخاب شدند و از سال 1346 طرح های سوادآموزی تابعی در این دو منطقه به اجرا درآمد.ازنکات قابل توجه در آمار سوادآموزان تابعی (حرفه ای) سرعت بیشتر رشد تعداد سوادآموزان زن به سوادآموزان مرد است ، به طوری که با گذشت زمان تعداد سوادآموزان زن بر سوادآموزان مرد پیشی گرفته است. همچنین در سال های 52-1350 تعداد سوادآموزان کاهش یافته است. آمار نشان می دهد این طرح تا سال 1356 فعال بوده است و حتی به شهرهای دیگری مانند ساوه و یزد گسترش پیدا کرده است.اگر چه در سوادآموزی تابعی ایران تقریبأ تمام اصول پیش گفته به عنوان راهبرد های اصلی در نظر گرفته شده بود، لکن به دلیل تاکید زیاد بر محتوای حرفه ای برنامه ها مسئله ی آگاه سازی سوادآموزی بسیار ضعیف جلوه کرد.    

 

 آمار سوادآموزان تابعی (حرفه ای) ایران طی سال های 1356-1346  

v  سال تحصیلی 47-1346 : 3053 نفر

v  سال تحصیلی 48-1347 : 7179 نفر

v  سال تحصیلی 49-1348 : 10463 نفر

v  سال تحصیلی 50-1349 : 54077 نفر

v  سال تحصیلی 51-1350 : 33600 نفر

v  سال تحصیلی 52-1351 : 17113 نفر

v  سال تحصیلی 53-1352 : 24095 نفر

v  سال تحصیلی 54-1353 : 30811 نفر

v  سال تحصیلی 55-1354 : 52761 نفر

v  سال تحصیلی 56-1355 : 67780 نفر

 

به طور کلی از آغاز پیدایش کمیته ملی پیکار با بی سوادی در سال 1343 تا پایان آخرین طرح مبارزه با بی سوادی (طرح جهاد ملی سوادآموزی) موفقیت های بدست آمده ناچیز بوده و مسئولان کمیته پیکار با بی سوادی برای گریز از واقعیت ها به ساختن آمار غیر واقعی می پرداختند. صرف نظر از عدم انسجام سازمانی و آشفتگی برنامه ریزی ، یکی از مهم ترین موانع و مسائل کمیته ملی پیکار با بی سوادی ، تضاد سیاست ها و خط مشی آن سازمان با سیاست های وزارت آموزش وپرورش بود.

در واقع ، آموزش وپرورش با تکیه بر ارزش ها و اصول جاری خود ، توان پذیرش طرح های غیر رسمی و گاه ابداغی سوادآموزی را نداشت و همین امر سبب می شد تا فعالیت های سوادآموزی مورد بی مهری آموزش پرورش قرار گیرد. یکی از نتایج این امر ، کاهش اعتبارات کمیته ملی پیکار در برنامه آموزش کودکان و انتقال اعتبارات آن به آموزش و پرورش بود.سوادآموزی از طریق رادیو نیز موفقیتی بدست نیاورد. بررسی علل ناکامی این طرح نشان داد که سوادآموزی مستقیم از رادیو و تلویزیون اثر چندانی ندارد و تنها حمایت های غیر مستقیم و برنامه های تکمیلی از تاثیر بیشتری برخوردار است. در هر حال ، سوادآموزی تابعی برتری خود را نسبت به سایر برنامه های سوادآموزی گذشته ثابت کرد و برای تکامل آن طرح جهاد ملی مبارزه با بی سوادی در سال 1355 شکل گرفت.  

 

 تحلیل کیفی سوادآموزی در ایران در پیش از انقلاب اسلامی 

میزان باسوادی جمعیت 6 سال و بیشتر کشور در سال های 1345،1335 و1355 به ترتیب 28،15 و 7/41 درصد بوده است. نرخ سواد مناطق روستایی در این سال ها نیز به ترتیب 15،10 و 25 درصد بوده است. با فرض صحت این ارقام ، باز هم بررسی تطبیقی شاخص های یاد شده روند نامطلوب سوادآموزی را نشان می دهد.باید اذعان کرد که بهبود و دگرگونی وضع دشوار زندگی توده های بی سواد تنها با سوادآموزی محض و بدون نشان دادن فواید و کاربردهای سواد و علوم مختلف در زندکی امکان پذیر نخوالهد بود.

ضروری است که بی سوادان بیش از هر چیز به آن دسته از اهداف و نیازهایی بیندیشند که با بهبود وضع زندگی آنان قرین خواهد بود.این امر سبب ایجاد یا تقویت انگیزه آنان برای مشارکت فعال در امور خواهد شد.در جریان همین مشارکت هاست که افراد بی سواد به اهمیت سوادآموزی بیشتر پی خواهند برد و در ضمن کسب شناخت و آگاهی از موانع رشد وپیشرفتشان ، فعالانه در آموزش و تربیت شرکت خواهند کرد.برخی از فعالیت های سوادآموزی در پیش از انقلاب موفق بوده اند که تدوین کتاب های درسی برای مردان و زنان روستایی و جمعیت های شهری از این جمله است. دراین کتاب ها سعی شده است تا مواد آموزشی از یک سو با واقعیت ها و نیازهای فردی و اجتماعی هر گروه مرتبط باشد و از سوی دیگر ضمن تقویت فرآیند آگاه سازی ، به افزایش کارآیی و پرورش قوه ی تحلیل و تصمیم گیری سوادآموز کمک نماید. تلاش برای آموزش کودکان لازم التعلیم ازدیگر نکات مثبت برنامه سوادآموزی بود. از سوی دیگر بازگشت به بی سوادی نوسوادان ، نیاز به دوره های تکمیلی آشکار می ساخت.  

 

 ارزیابی برنامه های سوادآموزی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

 هنگامی که در 7 دی 1358 به دستورامام خمینی نهضت سوادآموزی تشکیل شد ، جمعیتی بالغ بر 14 میلیون نفر بی سواد در کشور وجود داشت. در آن زمان شور و شوق مردم برای مشارکت در فعالیت های اجتماعی در بالاترین حد خود بود. بی شک این اشتیاق ها بهترین فرصت و زمینه برای حرکتی بنیادی برای ریشه کنی بی سوادی بود. اما متاسفانه به دلیل جنگ سنگین تحمیلی و درگیری های داخلی و در نتیجه عدم ثبات کشورامکان بهره گیری از توان مردم و دولت میسر نبود چرا که توان مردم و دولت مصروف دفاع از کشور بود. در طول جنگ بیشتر بودجه کشور صرف هزینه های دفاعی می شد و جنگ مهم ترین مسئله ی کشور بود که باعث می شد سایر امور کشور از جمله سوادآموزی مورد کم توجهی قرار گیرد. پس از پایان جنگ نیز به دلیل خرابی کشور بیشتر امکانات کشور در جهت سازندگی قرار گرفت.همچنین گذشت زمان بر انگیزه ها و علاقه ها تاثیر منفی گذاشت. و پس از آن هم نهضت سوادآموزی به خوبی عمل نکرد.

از آمار فعالیت های نهضت در سال های 1359 و 1360 اطلاع دقیقی در دست نیست. تنها اعلام شده طی این سالها 741 هزار نفر زیر پوشش برنامه های سوادآموزی قرار گرفته اند. در سال 1361 نهضت سوادآموزی طرح ضربتی سوادآموزی را مطرح کرد ، لکن طرح یادشده شکست خورد. طرح آموزش فرد به فرد در سال 1362 مطرح شد که بر اساس آن افراد باسواد خانواده بی سوادان را یاری می کردند تا به مهارت های سوادآموزی دست یابند. از آن زمان به بعد طرح های گوناگون دیگری به اجرا در آمده است که شامل  طرحهای " گامی به سوی نور " ، " سرباز معلم " ، " لازم التعلیم " و " مساجد " می شود. علاوه بر آن نهضت سعی کرده است که مهاجران جنگ تحمیلی ، مهاجران افغانی و عراقی ، اسیران جنگی ، سربازان و کارکنان دولت را زیر پوشش برنامه های خود قرار دهد.به استثنای سه سال اول فعالیت نهضت ، به طور متوسط سالانه نزدیک به 900 هزار نفر در کلاس های سوادآموزی شرکت کرده اند. بالاترین میزان شرکت در سال 1366 (660/1هزارنفر) وکمترین مقدارآن در سال 1363 (برابر با 844هزار نفر) صورت گرفته است.

آمار نشان می دهد که همواره تعداد زنان تقریبأ دو برابر تعداد مردان بوده است. این فرض وجود دارد که بی سوادان مرد به دلیل اشتغال و در نتیجه به خاطر کمبود وقت و خستگی مایل به تحصیل نباشند. البته باید توجه داشت که نرخ بی سوادی مردان معمولآ 20 درصد کمتر از زنان بوده است.میزان متوسط قبولی در دوره های سوادآموزی طی سال های 68-1358 برابر 40 درصد بوده است. نکته جالب این که میزان قبولی زنان همواره از مردان بیشتر بوده است.  حاصل فعالیت های سوادآموزی در طول سال های 68-1358 نشان می دهد که جمعأ بالغ بر 9/3 میلیون نفر به اخذ کارنامه قبولی از نهضت سوادآموزی شده اند.

نکته قابل توجه این که بیشتر معلمان و کارکنان نهضت سوادآموزی دارای مدرک دیپلم و زیر دیپلم هستند و از نظر سطح تحصیلات بیشتر آنان در سطح پایینی هستند. و جالب این که حتی در دفتر مرکزی نهضت سوادآموزی چند بی سواد مشغول به کار هستند. گفتنی است براساس آخرین نتایج سرشماری عمومی در سال 1375 از میان 52 میلیون نفر جمعیت 6 ساله و بالاتر کشور 41 میلیون نفر باسواد بوده اند و بدین ترتیب میزان باسوادی در کشور معادل 75 درصد می باشد. از مجموعه باسوادان کشور 54 درصد را مردان  و46  درصد را زنان تشکیل می دهند .

 

 آمار کلی نرخ باسوادی در ایران طی سال های  1385 - 1335  

 سال 1335 : 15 درصد        

 سال 1345 : 28 درصد         

 سال 1355 : 47 درصد         

 سال 1365 : 61 درصد         

 سال 1375 : 75 درصد         

 سال 1385 : 84 درصد     

 

تاریخ نگارش : اردیبهشت 1385

منابع :

1. بررسی مسائل و ارزیابی عملکرد سواد آموزی در ایران ، سازمان برنامه و بودجه ، 1371 .

2. نشریه مرکز آمار ایران ، 1382 .

3. سایت وزارت آموزش و پرورش . (medu.ir) . 

 

سه شنبه 11/4/1387 - 17:12
آموزش و تحقيقات

ایران پس از انقلاب مشروطه دارای ساختار آموزشی مدونی شد. در سال 1300 شورای عالی فرهنگ به وجود آمد و امور فنی آموزشگاه ها از آن پس به تصویب آن شورا رسید. در سال 1306 وزارت فرهنگ برای مدارس خارجی حدودی تعیین کرد و در سال 1319 مدارس آمریکایی و انگلیسی برچیده شد ولی مدارس فرانسوی تا سوم شهریور 1320 باقی ماند. از اول فروردین 1312 تمام دبستان های دولتی که تا آن زمان ماهیانه ی کمی می گرفتند رایگان اعلام شدند و برای پرورش آموزگار در اسفند 1312 قانون تربیت معلم وضع شد.

در سال 1317 در سازمان و برنامه دبیرستان ها تغییراتی داده شد که سبب سنگینی دستور تحصیلات و رعایت نکردن ذوق شاگرد شد و مواد درسی منظور گردید که در زندگی مورد نیاز نبود. دوره ی آموزش متوسطه که تا آن زمان دو دوره ی سه ساله بود و دوره دوم دارای چند رشته بود و دانش آموز در انتخاب آن ها آزادی داشت به سه دوره تبدیل شد:

1. دوره اول سه ساله

2. دوره دوم دو ساله که دنباله ی دوره ی اول و اجباری بود

3. دوره ی آخر یک ساله که به سه رشته ی ادبی، ریاضی و طبیعی تقسیم می شد.

همچنین در برنامه ی دانش سرای عالی، حق اختیاری که دانشجویان از سال 1313 در انتخاب شهادت نامه های گوناگون داشتند سلب شد و به طور کلی آموزش و پرورش، مقتدر و متمرکز شد و چون دولت مقتدر بود تذکرات را نمی پذیرفت. اما در مقابل این تغییرات نامطلوب همان سال یک دوره کامل کتب درسی برای دبیرستان ها تالیف شد.

 

در سال 1313 محل تحصیل دوره ی ابتدایی را « دبستان » و مدرس این دوره را « آموزگار »  و محل تحصیل دوره ی متوسطه را « دبیرستان » و مدرس این دوره را « دبیر » نامیدند.در سال 1313 دانشگاه تهران تاسیس شد.در سال 1314 فرهنگستان ایران برای نگهداری و بالندگی زبان فارسی به وجود آمد و به وضع واژه های فارسی و جایگزین در برابر واژه های بیگانه پرداخت.

در سال 1304 (آغاز سلطنت رضاخان) در کشور 109 هزار دانش آموز با 6 هزار معلم وجود داشت و در سال 1320(برکناری رضاخان) 536 هزار دانش آموز و 14 هزار معلم وجود داشت.از سال 1326 تاسیس مدارس و آموزشگاه های فنی و حرفه ای آغاز شد.در سال 1341 مقرر شد که هرساله عده ای از مشمولین نظام وظیفه ی دارای مدرک دیپلم به کار آموزش در روستاها مشغول شوند.  

 

تاریخ تحول اداری سازمان آموزش و پرورش ایران 

1. سال 1232 : اولین بار وزارتخانه ای با نام وزارت علوم پدید آمد که ماموریت اصلی آن نظام دادن به امور آموزش و پرورش کشور به سبک جدید بود.

2. سال 1289 :  اولین بار قانون اداری معارف کشور به تصویب رسید و نام وزارت علوم به وزارت معارف تغییر یافت و برای آن تشکیلات جدیدی مشخص شد.

3. سال 1317 : نام وزارت معارف به وزارت فرهنگ تغییر یافت و برنامه ریزی و نظارت بر امور آموزش و پرورش دوره های ابتدایی، متوسطه و عالی و امور فرهنگی کشور به این وزارتخانه واگذار شد.

4. سال 1343 : وزارت فرهنگ به وزارتخانه های آموزش و پرورش، فرهنگ و هنر و سازمان اوقاف تبدیل شد و امور آموزش و پرورش عمومی و عالی به وزارت آموزش و پرورش واگذار شد. 

5. سال 1346 : وزارتخانه ی علوم و آموزش عالی به وجود آمد و امور آموزش عالی کشور به این وزارت واگذار شد.

6. سال 1358 : وزارت فرهنگ و هنر با ادغام در وزارت علوم و آموزش عالی به وزارت فرهنگ و آموزش عالی تغییر یافت و امور آموزش و پرورش عمومی همچنان بر عهده ی وزارت آموزش و پرورش ماند و در سال های بعد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تشکیل شد و امور فرهنگی را عهده دار شد.

7. سال 1361 : دانشگاه آزاد اسلامی به پیشنهاد آقای رفسنجانی و با استفاده از امکانات و حمایت دولت تشکیل شد که هدف از تاسیس آن گسترش آموزش عالی بدون استفاده از بودجه ی دولت بود و امروزه بیش از نیمی از آموزش عالی کشور را بر عهده دارد.

8. سال 1366 : دانشگاه پیام نورکه آموزش آن به صورت غیرحضوری، خودخوان و از راه دوراست به منظور گسترش آموزش عالی در اقصی نقاط كشور و تحصیلات بومی و فراهم آوردن امكان ادامه تحصیل برای داوطلبان شاغل یا خانه دار تأسیس شد.

9. سال 1375 : وظایف مربوط به آموزش نیروی انسانی در حوزه ی پزشکی و پیراپزشکی از وزارت فرهنگ و آموزش عالی جدا و به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی واگذار شد.

10. سال 1379 : وزارت فرهنگ و آموزش عالی به وزارت علوم، تـحقیقات و فناوری تغییر نام داد و وظایف برنامه ریزی، ارزیابی و نظارت، بررسی و تدوین سیاستها و اولویتهای راهبردی در حوزه های تحقیقات و فناوری به وظایف وزارتخانه مذكور افزوده شد.    

هم اکنون امور آموزش و پرورش کشور توسط وزارتخانه ها و سازمان های زیر انجام می گیرد : 

1) آموزش و پرورش عمومی (پیش دبستانی، دبستانی، راهنمایی تحصیلی، متوسطه و پیش دانشگاهی) با وزارت آموزش و پرورش.

2) آموزش عالی در رشته های غیر از پزشکی با وزارت علوم، تحقیقات و فناوری.

3) آموزش عالی در رشته های پزشکی با وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی.

4) آموزش عالی در تمام رشته ها به صورت غیرانتفاعی توسط دانشگاه آزاد اسلامی.

5) آموزش و پرورش عالی دینی  توسط حوزه های علمیه.

6) آموزش و پرورش نظامی به وسیله ی نیروهای مسلح و دانشگاه های نظامی.

7) آموزش مدیران و برخی از کارشناسان و کارکنان با مراکز مدیریت دولتی (سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور)

8) آموزش های اختصاصی توسط مراکز آموزشی وابسته به وزارتخانه ها و سازمان های مختلف.  

شورای عالی آموزش و پرورش در سازمان اداری وزارت معارف مصوب 1289 شمسی، شورای عالی معارف پیش بینی شده بود. این شورا از آن زمان تاکنون تحت عناوین شورای عالی معارف، شورای عالی فرهنگ و شورای عالی آموزش و پرورش فعالیت داشته است.این شورا مهمترین شورای سیاست گذاری و تصمیم گیری در مورد امور آموزش و پرورش عمومی کشور است.تعیین خط مشی،هدف ها، مقررات، ضوابط و برنامه های وزارت آموزش و پرورش و بررسی برنامه ها و مطالب کتاب های درسی از جمله وظایف شورای عالی آموزش و پرورش است. اعضای این شورا به مدت 4 سال توسط رئیس جمهور منصوب می شوند. 

 

نهادهای وابسته به وزارت آموزش و پرورش در حال حاضر 

1. پژوهشکده ی تعلیم و تربیت : که در سال 1372 به منظور تهیه و اجرای تحقیقات مختلف در حوزه ی آموزش و پرورش با همکاری وزارت علوم تاسیس شد.

2. شورای تحقیقات وزارت آموزش و پرورش : که به منظور سیاست گذاری در مورد تحقیقات وزارت آموزش و پرورش و تعیین اولویت های پژوهشی تشکیل شد. در این شورا تعدادی از استادان دانشگاهها، معاونان وزارتخانه و کارشناسان زبده عضویت دارند.

3. سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی : که انجام پژوهش های مربوط به برنامه ریزی و کتاب های درسی و تالیف، چاپ و انتشار کتاب های درسی را بر عهده دارد.

4. سازمان نوسازی و توسعه و تجهیز مدارس : وظیفه ی عمده ی این سازمان، برنامه ریزی و نظارت بر اجرای ساختمان های مدارس و توسعه و تجهیز آنها است.

5. انجمن اولیا و مربیان : که سعی در تحکیم و توسعه ی رابطه بین مدارس و خانواده های دانش آموزان و مشارکت اولیا در امور تربیتی مدارس دارد.

6. نهضت سوادآموزی : که سوادآموزی بزرگسالان بی سواد و انتشار کتاب های مناسب برای آنان را بر عهده دارد.

7. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان : تهیه و انتشار کتاب و فیلم های مناسب برای کودکان و نوجوانان، تاسیس کتابخانه و قرائتخانه، انجام پژوهش درمورد کودکان و نوجوانان و ارائه ی امکانات فرهنگی و هنری برای آنان از جمله وظایف این سازمان است.

8. سازمان ملی پرورش استعداد های درخشان : که انتخاب دانش آموزان بااستعداد برای تحصیل در دوره های راهنمایی تحصیلی و دوره ی متوسطه و برنامه ریزی و نظارت بر گسترش مدارس تیزهوشان را انجام می دهد.

9. سازمان آموزش و پرورش استثنایی : که تربیت کودکان و نوجوانان ناشنوا و نیمه شنوا، نابینا و نیمه بینا، عقب مانده ی ذهنی و ناسازگار را بر عهده دارد.  

 

تغییرات مقاطع تحصیلی

طبق قانون اساسی معارف سال 1290 دوره های تحصیلی ایران شامل دوره ی ابتدایی 6 سال و دوره ی اول و دوم متوسطه هرکدام 3 سال بوده است. در سال 1345 ساختار آموزشی کشور تغییر کرد و شامل دوره ی ابتدایی 5 سال، دوره ی راهنمایی 3 سال و دوره ی متوسطه 4 سال شد.

از سال 1370 دوره های تحصیلی شامل دوره های زیر شد :

1.دوره ی آمادگی (1 سال)

2.دوره ی ابتدایی (5 سال)

3.دوره ی راهنمایی (3 سال)

4.دوره ی متوسطه (3 سال)

5.دوره ی پیش دانشگاهی (1 سال)

 

 

  تاریخ نگارش : اردیبهشت 1385  

منابع :

1)  آموزش و پرورش ابتدایی، راهنمایی، و متوسطه. احمد صافی، سمت، 1379.  

2) بررسی مسایل و ارزیابی عملکرد سوادآموزی در ایران، سازمان برنامه و بودجه، 1371. 

3) تاریخ فرهنگ ایران، عیسی صدیق، دانشگاه تهران، 1356.

4)   سازمان و قوانین آموزش و پرورش، احمد صافی، سمت، 1385. 

5) مبانی برنامه ریزی آموزشی، بهرام محسن پور، سمت، 1379. 

6) نشریه مرکز آمار ایران، 1382. 

7) روزنامه همشهری، صفحه فرهنگ و آموزش، 1385.  

8) سایت وزارت آموزش و پرورش.  

9)  سایت وزارت علوم، تحقیقات، و فناوری.                     

جمعه 17/3/1387 - 22:0
دانستنی های علمی

شرکت گوگل مدتی است که از واژه جعلی «خلیج عرب» به جای خلیج فارس در برنامه های خود به ویژه در برنامه معروف گوگل زمین (Google Earth) استفاده می کند. در پی این موضوع اعتراض هایی به این شرکت شده است و گوگل اعلام کرده است که اگر یک میلیون نفر به نشانی اینترنتی زیر مراجعه کنند و نام خلیج فارس را به انگلیسی persian gulf بنویسند، نام خلیج عرب را از برنامه Google Earth برمی چیند. برای این کار داشتن پست الکترونیکی(ایمیل) الزامی است. گفتنی است که تا این هنگام (16 تیر1387) نزدیک به 826 هزارنفر خواستار برچیدن نام خلیج عرب از گوگل شده اند.

http://www.petitiononline.com/sos02082/petition-sign.html

 

 

جمعه 17/3/1387 - 16:35
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته