• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 44
زمان آخرین مطلب : 5227روز قبل
دعا و زیارت

عن الصّادق علیه السلام انّ ارض الكعبة قال مَن مِثلى و قد بنى بیت اللّه على ظهرى یاتینى النّاس من كل فجّ عمیق و جعلت حرم اللّه و امنه ، فاوحى اللّه الیها كفّى و قرّى ما فضل ما فضّلت به فیها اعطیت ارض كربلا الّا بمنزلة الّا برّة غمت فى البحر فحملت من مأ البحر و لولا تربة الحسین علیه السلام ما فضّلتك و لولا ما ضمّنة كربلا لما خلقتك و لا خلقت الذّى افتخرت به فقرىّ و استقرّى و كونى دنیا متواضعا ذلیلا مهیمنا غیر مستنكف و لا مستكبر لارض كربلا والّا مسخنده و هویت بك فى نار جهنّم .
ترجمه : امام صادق علیه السلام فرمودند: مكه سخن گفت به كرامت هاى خداوند تفاخر نمود و گفت : كیست مانند من و حال آنكه خانه خدا روى من بنا شده و مردم از اطراف به جانب من مى آیند، چون مكّه تفاخر نمود وحى شد، كه اى مكّه بجاى خود باش ، نیست فضل خانه كه سبب فضل تو است در جنب فضل كربلا، مگر به مانند سوزنى كه در دریا فرو برند، پس چه اندازه آب از دریا برمیدارد،
و اگر خاك كربلا نبود تو را فضیلت نمیدادم ، و اگر آن شخص (امام حسین علیه السلام ) كه در آنجا مدفون است نبود نه تو را و نه خانه را خلق مى كردم پس بجاى خود باش و تواضع و خشوع نما، و تكبّر مكن بر كربلا و الّا تو را به جهنّم خواهم انداخت . خصائص الحسینیه ص 327.
و قال على بن الحسین علیه السلام اتّخذ اللّه ارض كربلا حرما قبل ان یتّخذ مكّة حرما باربعة عشرین الف عام و انّها تزهر لاهل الجنّة كالكوكب الدّرى . بحار الانوار ج 10 - تحفة الزّائر
امام سجّاد علیه السلام فرمودند: خداوند زمین كربلا را حرم قرار داد 24 هزار سال قبل از آنكه مكّه را حرم قرار دهد، و آن زمین میدرخشد براى مردم بهشت مانند ستاره درخشان .
و عن ابى جعفر علیه السلام قال خلق اللّه كربلا قبل ان یخلق الكعبة باربعة عشرین الف عامٍ و قدّسها و بارك علیها فما زالت قبل ان یخلق اللّه الخلق مقدّسة و مباركة و لاتزال كذلك و جعلها اللّه افضل الارض فى الجنّة .
و امام باقر علیه السلام مى فرماید: خداوند كربلا را خلق كرد 24 هزار سال قبل از آنكه كعبه را خلق نماید و آن زمین را مقدس نمود و بركت داد و قبل از آن خلق ننموده بود مقدّسى و مباركى مانند آن زمین و خداوند زمین كربلا را در بهشت افضل زمینها قرار داده است . كشكول النور ج 1 ص 14-
هر آنكس عارف حقّ شد بسر شور و نوا دارد

هر آن دل پر ز ایمان شد هواى كربلا دارد

شنیدى كربلا، امّا ندیدى اصل معنا را

هر آنكس دید آنرا صد هزاران مدّعا دارد

بیا بین از شمیم درگهش جانها شود زنده

بهر صبحى به از جنّت نسیم جان فزا دارد

گلستان على در كربلا گشته خزان یكسر

كه بهر دیدنش دلها همه شوق لقادارد

بیا در كربلا بنگر، جلال شاه مظلومان

ببین این بارگه بى شك تجلّى خدا دارد

با گر آرزو دارى ، تهى كن عقده دل را

نگر آن شه به زوّارش چه سان مهر و وفا دارد

چه گوئیم اى عزیزان از مزار زاده زهرا

كه خاكش برترى بر كعبه و ارض و سماء دارد



www.14setareh14.blogfa.com

سه شنبه 15/10/1388 - 10:45
دعا و زیارت
امام حسین (ع) هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه این وصیت نامه را نوشت و با مهر خویش ممهور ساخت و به برادرش محمد حنیفه تحویل داد :" بسم الله الرحمن الرحیم... این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد حنیفه . حسین گواهی می دهد به توحید و یگانگی خداوند و این که برای خدا شریکی نیست و محمد (صلی الله علیه واله و سلم) بنده و فرستاده اوست و ایین حق (اسلام) را از سوی خدا (برای جهانیان) آورده است و شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پیوست و خداوند همه انسان ها را در چنین روزی زنده خواهد نمود ."امام در وصیت نامه اش پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد ، هدق خود را از این سفر چنین بیان نمود :"من نه از رویخودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم ، بلکه هدف من از ای ن سفر ، امر به معروف ونهی از منکر و خواسته ام از این حرکت ، اصلاح مفاسد امت واخیای سنت و قانون جدم ، رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم ، علی بن ابی طالب (ع) است پس هر کس این حقیقت را از من بپذیرد (وازمن پیروی کند) راه خدا را پذیرفته است و هر کس رد کند (واز من پیروی نکند) من با صبر و استقامت (راه خود را ) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و بنی امیه حکم کند که او بهترین حاکم است. وبرادر ! این وصیت من به تو و توفیق از طرف خداست ، بر او توکل می کنم و بر گشتم به سوی اوست ."منبع: سخنان حسین بن علی (ع) از مدینه تا کربلا ، محمد صادق نجمی ، ص 54
جمعه 4/10/1388 - 18:21
دعا و زیارت
امام حسین (ع) هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه این وصیت نامه را نوشت و با مهر خویش ممهور ساخت و به برادرش محمد حنیفه تحویل داد :" بسم الله الرحمن الرحیم... این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد حنیفه . حسین گواهی می دهد به توحید و یگانگی خداوند و این که برای خدا شریکی نیست و محمد (صلی الله علیه واله و سلم) بنده و فرستاده اوست و ایین حق (اسلام) را از سوی خدا (برای جهانیان) آورده است و شهادت می دهد که بهشت و دوزخ حق است و روز جزا بدون شک به وقوع خواهد پیوست و خداوند همه انسان ها را در چنین روزی زنده خواهد نمود ."امام در وصیت نامه اش پس از بیان عقیده خویش درباره توحید و نبوت و معاد ، هدق خود را از این سفر چنین بیان نمود :"من نه از رویخودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم ، بلکه هدف من از ای ن سفر ، امر به معروف ونهی از منکر و خواسته ام از این حرکت ، اصلاح مفاسد امت واخیای سنت و قانون جدم ، رسول خدا (ص) و راه و رسم پدرم ، علی بن ابی طالب (ع) است پس هر کس این حقیقت را از من بپذیرد (وازمن پیروی کند) راه خدا را پذیرفته است و هر کس رد کند (واز من پیروی نکند) من با صبر و استقامت (راه خود را ) در پیش خواهم گرفت تا خداوند در میان من و بنی امیه حکم کند که او بهترین حاکم است. وبرادر ! این وصیت من به تو و توفیق از طرف خداست ، بر او توکل می کنم و بر گشتم به سوی اوست ."منبع: سخنان حسین بن علی (ع) از مدینه تا کربلا ، محمد صادق نجمی ، ص 54
پنج شنبه 26/9/1388 - 23:42
دعا و زیارت

1 محرم

امام حسین در راه کربلا روز اول محرم ، امام حسین (علیه السلام) در قصر بنی مقاتل نزول اجلال فرمودند و از عبیدالله بن حر جعفری دعوت به یاری نمودند ، ولی او اجابت نکرد و بعدا پشیمان شد . کلام عاشورایی امام رضا (ع)در روز اول محرم ریان بن الشیب خدمت امام رضا (ع) رسید . حضرت به او فرمود : ای پسر شیب ، مردم عرب در زمان جاهلیت جنگ را در ایام محرم حرام می دانستند ، ولی این امت احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر را رعایت نکردند . در این ماه خون ما را خلال دانستند ، و هتک حرمت ما کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر نمودند و سرا پرده ما را آتش زدند و اموال ما را غارت کردند و رعایت احترام رسول خدا (ص) را درباره ما ننمودند .همانا روز شهادت حسین (ع) پلک چشمان ما را مجروح کرد و اشکهای ما را روان ساخت و دل ما را سوزاند ، و عزیز ما را در زمین کربلا ذلیل کرد و نزد ما محنت و بلا را تا روز جزا به ارث گذارد ، پس گریه کنندگان بر حسین (ع) بگیرند ، زیرا که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین می برد .بحارالانوار: ج98 ص 102،ج14ص164.امالی صدوق: ص111.اقبال: ص554. عیون اخبار الرضا (ع) : ج1 ص 233.2 محرم ورود اما حسین (ع) به کربلا بنا بر مشهور در این روز در سال 61 ه.ق آقا و مولایمان حضرت ابا عبدالله الحسین سید الشهداء (ع) با اهل بیت و اصحابشان وارد کربلای معلی شدند .در آنجا اسب حضرت حرکت نکرد . امام (ع) پرسیدند :نام این زمین چیست ؟ گفتند :«غاضریه» . نا دیگرش را پرسیدند ، گفتند :«شاطی الفرات». فرمودند : اسم دیگری هم دارد ؟ گفتند :«کربلا»هم می گویند . در این هنگام خضرت آهی از دل کشیدند و گریه شدیدی نمودند و فرمودند :«اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء. به خدا قسم زمین کربلا همین است . بخدا اینجا مردان ما را می کشند! بخدا قسم اینجا زنان و کودکان ما را به اسیری می برند! بخدا قسم اینجا پرده حرمت ما دریده می شود . ای جوانمردان ، فرود آیید که محل قبرهای ما اینجاست ...»ارشاد:ج2ص84.قلائدالنحور:جمحرم و الصفر،ص24.الوقایع و الحوادث : ج2ص89.مناقب این شهرآشوب:ج4ص105.جلاءالعیون:ص379.معالی السبطین:ج1ص285. ازمینه تا مدینه:ص326. فیض العلام:ص1423 محرم نامه امام حسین (علیه السلام) برای اهل کوفه در این روز امام حسین (ع) برای بزرگان کوفه نامه ای نوشتند و آن را به قیس بن مسهر صیداوی دادند که به کوفه برساند . مامورین در بین راه قیس را گرفتند و پس از آنکه او بر ضد یزید و ابن زیاد سخن گفت ، او را به شهادت رساندند .ورود عمر بن سعد به کربلا در این روز عمر بن سعد با شش یا نه هزار برای قتل پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) وارد کربلا شد و در مقابل آن حضرت لشکرگاه ساخت و خیمه      برافروخت . ورود ابن سعد به کربلا در روز چهارم هم نقل شده است .قلائد النحور:ج محرم و صفر ص41.قلائد النحور:جمحرم وصفر ص40. از مدینه تا مدینه:ص343.معالی السبطین:ج1ص301.فیض العلام:ص1434 محرم فتوای قاضی شریح به قتل امام حسین (ع)در این روز از سال 61 ه.ق ابن زیاد با استناد به فتوایی که از قاضی شریح گرفته بود ، در مسجد کوفه خطبه خواند و مردم را به کشتن امام حسین (ع) تحریص کرد .الوقایع و الحوادث : ج2 ص124 6 محرم یاری طلبی حبیب بن مظاهر از بنی اسد در شب ششم جناب حبیب بن مظاهر با اذن امام حسین (علیه السلام) برای آوردن یاور و کمک ، به قبیله بنی اسد رفت . اسد یان پذیرفتند و حرکت کردند ولی جاسوسان به عمر سعد خبر دادند و او عده ای را فرستاد تا مانع آنها شوند. لذا درگیری رخ داد که در این میان جمعی از بنی اسد شهید و زخمی و بقیه ناگریز به فرار شدند و حبیب به خدمت خضرت آمد و جریان را عرض کرد .اولین محاصره فرات در کربلابه نقلی در این روز عمر شعد ، شبث بن ربعی خبیث را همراه سه هزار مرد سفاک با کوبیدن طبل و دهل کنار فرات فرستاد که اطراف آن را به محاصره در آوردند .تراکم لشکر یزید در کربلا در این روز لشکر زیادی برای جنگ با ابا عبدالله جمع شدند .الوقایع و الحوادث :ج2ص124 . الوقایع والحوادث:ج2ص153.از مدینه تا مدینه:ص360. الوقایع و الحوادث:ج2ص1537 محرمملاقات امام حسین (ع) با ابن سعد در این هفتم امام حسین (ع) با عمر سعد ملعون ملاقات و گفتگو کردند .خولی بن یزید اصبحی چون عداوت شدیدی با امام (ع) داشت ماجرا را به ابن زیاد گزارش داد و آن ملعون نامه ای برای عمر سعد نوشت و او را از این ملاقاتها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد .منع آب از امام حسین در این روز آب بر اهل بیت سید الشهدا (ع) بستند ، چه اینکه  نامه ابن زیاد مضمون رسید که نگذارید حتی یک قطره آب به آنها برسد . عمروبن حجاج زبیدی با چهار هزار تیر انداز مامور منع آب فرات شدند ،که به هیچ وجهی آبی به خیمه گاه پسر پیامبر (ص) برده نشود .قلائد النحور:جمحرم و صفرص63. معالی السبطین:ج1ص315. الوقایع و الحوادث:ج2ص153. فیض العلام:ص146.8 محرم قحط آب در خیمه های حسینی در این روز آب در خیمه های سیدالشهدا (ع) نایاب شد .قلائد النحور:جمحرم و صفرص81. الوقایع و الحوادث:ج2 ص1549 محرم (تاسوعا)محاصره خیمه ها در کربلا امام صادق (ع) فرمودند : تاسوعا روزی بود که حسین (ع) و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتال آن حضرت اجتماع نمودند ، و پسر مرجانه و عمر بن سعد به خاطر کثرت سپاه و لشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند ، و آن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد و اهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود .
آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین (ع)در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس (ع) و برادرنش امان نامه آورد. آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله (ع) رسانید و بانگ بر آورد :« این بنو اختنا » :« پسران خواهر ما کجایند ؟» ولی آن بزرگواران جواب ندادند . امام حسین (ع) فرمود : جواب او را بدهید اگر چه فاسق است . حضرت عباس (ع) در جواب فرمودند چه می گویی؟ شمر گفت : من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام . شما خود را به خاطر حسین (ع) به کشتن ندهید . حضرت عباس (ع) با صدای بلند فرمود :«لعنت خدا بر تو و بر امیر تو (و بر امان تو) باد . ما را امان می دهید در حالیکه پسر رسول خدا در امان نباشد   ؟!»درخواست تاخیر جنگ از سوی امام حسین (ع)در عصر تاسوعا امام (ع) برای به تعویق انداختن جنگ یک شبدیگر مهلت گرفتند . چون عمر سعد لشکر را آماده جنگ با امام (ع) نمود و معلوم شد که قصد جنگ دارند ، حضرت به برادرش عباس (ع) فرمود :تا یک شب دیگر مهلت بگیرد ،آنها در ابتدا قبول نکردند ولی بعد قبول نمودند که شبی را صبر کنند .آمدن لشکر تازه نفس به کربلا در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد ، و شمر نامه ابن زیاد را آورد .خطابه امام حسین (ع) با اهل بیت برای اصحابشدر عصر این روز امام حسین (ع) در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند و اصحاب اعلام وفاداری نمودند .شب عاشورا سخنان امام (ع) با اهل بیت و اصحابش در این شب امام حسین (ع) اصحاب و اهل بیت خود را جمع نمودند و کلماتی را به آنان فرمودند . خلاصه کلمات حضرت این بود که من بیعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هر جا که می خواهید کوچ کنید . پس از فرمایشات حضرت ، اهل بیت (ع) و اصحاب کلماتی در وفاداری و جان نثاری خود نسبت به آن حضرت ابراز داشتند .سخنان زینب کبری (سلام علیها) با امام حسین (علیه السلام)در این شب بود که زینب کبری (س) اشعار «یا دهر اف لک من الخلیل...»را از زبان برادرش امام حسین (ع) شنید و هنگامی که متوجه شد فردا روز شهادت حضرت است فرمود :«ای کاش مرگ مرا نابود ساخته بود و این روز را ندیده بودم .» سپس سیلی به صورت زد و بیهوش شد . امام (ع) خواهر عزیز و مکرمه خود را به هوش آوردند و مطالبی فرمودند . فیض العلام:ص147 . وسیله الدارین:صص 298-299. فیض العلام: ص 149. وسیله الدارین:صص 302-30310 محرم (عاشورا)شهادت امام حسین (ع) در این روز در سال 61 ه.ق که روز شنبه یا دوشنبه بوده ، آقا و مولایمان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سن 58 سالگی (ویا57ویا56سالگی) بعد از نماز ظهر ، مظلومانه و با حالت تشنگی و گرسنگی در زمین کربلا به شهادت رسیدند. این روز، روز باریدن خون از آسمان است ، و روزی که شهادت اهل بیت و اصحاب امام حسین (ع) در آن روز به وقوع پیوسته است . چهار هزار ملک در این روز به زمین کربلا برای نصرت آن حضرت آمدند و چون اجازه نیافتند تا ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه ) گریه کنان نزد قبر آن حضرت ماندگارند . در این روز ترک خوردن و آشامیدن به خصوص از غذاهای لذیذ مناسب است .شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی شهادت مسلم بن عوسجه شهادت حر بن یزید ریاحی شهادت جون مولی ابوذر الغفاری شهادت همسر وهب ، به دست رستم غلام شمر شهادت شبیه ترین مردم به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) علی اکبر (ع) فرزند بزرگ سید الشهداء (ع) عموی والا مقام حضرت صاحب الامر (عج)شهادت قاسم بن الحسین (ع) شهادت عبدالله بن الحسین (ع)شهادت قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس بن علی بن ابیطالب (ع)شهادت مولانا الرضیع باب الحوائج علی اصغر (ع) آمدن ذوالجناح با یال وکاکل خونین به سمت خیمه فاطمیات برای آوردن خبر شهادت آن حضرتماتم و ناله و گریه پردگان حرم برسیدالشهداء (ع) و اولاد و بستیگان و اصحاب آن حضرت .غارت اموال از خیام امام حسین (ع) فرار فاطمیات و علویات در بیانها بعد از شهادت آقا و سرورشان اباعبدالله (ع)غارت کردن لباس و زره و... از بدن مطهر شهدای کربلا جدا شدن سرهای مطهر امام حسین (ع) و اهل بیت و اصحاب آن حضرت به آتش کشیدن خیمه های آل الله ، فرزندان رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه الزهرا (ع)شهادت دختران کوچک در کنار خیمه ها گریه وماتم بر سیدالشهداء و عزای زمین و زمان ، عرش و  آسمان ، جن وانس وملک و وحوش بر آن حضرت در این روز ملکی ندا کرد : ای امت ظالمی که عترت پیامبر خود را کشتید ، خداوند شما را موفق به درک عید فطر و قربان نفرماید .راس مطهر امام حسین (ع) در کوفه عصر عاشورا راس مطهر و نورانی امام حسین (ع) را توسط خولی بن یزید اصبحی ملعون و حمید بن مسلم ازدی به کوفه فرستادند .خونین شدن ریشه هر گیاهی که از زمین می کشیدند ، از عظمای آن روز است ارشاد:ج2ص133. اعلام الوری:ج1ص420. کشف الغمه:ج2ص40. زاد المعاد:صص360-307. توضیح المقاصد:ص3. مسارالشیع:ص25. منتخب التواریخ:ص288. بحارالانوار:ج45ص218. رسائل الشیعه:ج4ص213. اعلام الوری:ج1ص470. منتهی الآمال:ج1ص401. فیض العلام:ص155 
پنج شنبه 26/9/1388 - 20:47
دعا و زیارت

1. گوته، شاعر و نویسنده معروف آلمانى مى‏گوید:

«سالیان دراز کشیشان از خدا بى خبر، ما را از پى بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند؛ امّا هر قدر که ما قدم در جاده علم و دانش نهادیم و پرده تعصب را دریدیم، عظمت احکام مقدس قرآن، بهت و حیرت عجیبى در ما ایجاد نمود. به زودى این کتاب توصیف‏ناپذیر، محور افکار مردم جهان مى‏گردد! »

2. آلبرت انیشتاین که نیازى به معرفى ندارد، مى‏گوید:

«قرآن کتاب جبر یا هندسه نیست؛ مجموعه‏اى از قوانین است که بشر را به راه صحیح، راهى که بزرگ‏ترین فلاسفه و دانشمندان دنیا از تعریف و تعیین آن عاجزند، هدایت مى‏کند ».

3. ویل دورانت، دانشمند امریکایى شرق‏شناس، مى‏گوید:

«در قرآن، قانون و اخلاق یکى است. رفتار دینى در قرآن، شامل رفتار دنیوى هم مى‏شود و همه امور آن از جانب خداوند و به طریق وحى آمده است. قرآن در جان‏هاى ساده عقایدى آسان و دور از ابهام پدید مى‏آورد که از رسوم و تشریفات ناروا آزاد است ».

4. پروفسور آرتور آربرى که یکى از مترجمان مشهور قرآن به زبان انگلیسى است، مى‏گوید:

« زمانى که به پایان ترجمه قرآن نزدیک مى‏شدم، سخت در پریشانى به سر مى‏بردم؛ اما قرآن آنچنان آرامش خاطرى به من مى‏بخشید که براى همیشه به خاطر خواهم داشت. من در حالى که مسلمان نیستم، قرآن را خواندم تا آن را درک کنم و به تلاوت آن گوش دادم تا مجذوب آهنگ‏هاى نافذ و مرتعش کننده‏اش شوم و تحت تأثیر آهنگش قرار گیرم و به کیفیتى که مسلمانان واقعى و نخستین داشتند، نزدیک گردم تا آن را بفهمم » .

گوته، شاعر و نویسنده معروف آلمانى مى‏گوید:

«سالیان دراز کشیشان از خدا بى خبر، ما را از پى بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند؛ امّا هر قدر که ما قدم در جاده علم و دانش نهادیم و پرده تعصب را دریدیم، عظمت احکام مقدس قرآن، بهت و حیرت عجیبى در ما ایجاد نمود. به زودى این کتاب توصیف‏ناپذیر، محور افکار مردم جهان مى‏گردد! »

5. لئوتولستوى، نویسنده معروف روسى مى‏گوید:

«هر کس که بخواهد سادگى و بى پیرایگى اسلام را دریابد، باید قرآن مجید را مورد مطالعه قرار دهد. در قرآن قوانین و تعلیمات حقیقى و احکام آسان و ساده براى عموم بیان شده است. آیات قرآن به خوبى بر مقام عالى اسلام و پاکى روح آورنده‏اش گواهى مى‏دهد».

6. دکتر هانرى کُربن، اسلام شناس معروف فرانسوى، سخن جالبى درباره قرآن دارد. وى مى‏گوید:

«اگر قرآن خرافى بود و از جانب خداوند نبود، هرگز جرأت نمى‏کرد که بشر را به علم و تعقل و تفکر دعوت کند. هیچ اندیشه‏اى به اندازه قرآن محمّد(ص) انسان را به دانش فرا نخوانده است تاآن جا که نزدیک به نه صد و پنجاه بار در قرآن، از علم و عقل و فکر سخن رفته است».

7. ارنست رنان، فیلسوف معروف فرانسوى مى‏گوید:

« در کتابخانه من هزاران جلد کتاب سیاسى ،اجتماعى، ادبى و... وجود دارد که هر کدام را بیش از یک بار نخوانده‏ام؛ اما یک جلد کتاب هست که همیشه مونس من است و هر وقت خسته مى‏شوم و مى‏خواهم درهایى از معانى و کمال به رویم باز شود، آن را مطالعه مى‏کنم. این کتاب، قرآن - کتاب آسمانى مسلمانان - است».

8. ناپلئون بناپارت، امپراطور فرانسه مى‏گوید:

« امیدوارم آن زمان دور نباشد که من بتوانم همه دانشمندان جهان را با یکدیگر متحد کنم تا نظامى یکنواخت، فقط براساس اصول قرآن مجید که اصالت و حقیقت دارد و مى‏تواند مردم را به سعادت برساند، ترسیم کنم. قرآن به تنهایى عهده دار سعادت بشر است».

9. مهاتما گاندى، رهبر فقید هند هم اعتقاد داشت:

«از راه آموختن علم قرآنى، هر کس به اسرار وحى و حکمت‏هاى دین، بدون داشتن هیچ خصوصیت ساختگى دیگرى پى مى‏برد. در قرآن هیچ اجبارى براى تغییر دین و مذهب انسان‏ها دیده نمى‏شود. قرآن به راحتى مى‏گوید: هیچ زور و اکراهى در دین وجود ندارد».

10. ویل دورانت، دانشمند امریکایى شرق‏شناس، مى‏گوید:

«در قرآن، قانون و اخلاق یکى است. رفتار دینى در قرآن، شامل رفتار دنیوى هم مى‏شود و همه امور آن از جانب خداوند و به طریق وحى آمده است. قرآن در جان‏هاى ساده عقایدى آسان و دور از ابهام پدید مى‏آورد که از رسوم و تشریفات ناروا آزاد است ».

11. ژان ژاک روسو، متفکر و روان شناس مشهور فرانسوى، برداشت منحصر به فردى از قرآن دارد؛ او مى‏گوید:

« بعضى از مردم بعد از آن که مقدار کمى عربى یاد گرفتند، قرآن را خوانده، امّا درست درک نمى‏کنند. اگر مى‏شنیدند که محمّد(ص) با آن کلام فصیح و آهنگ رساى عربى آن را مى‏خواند، هر آینه به سجده مى‏افتادند و ندا مى‏کردند: اى محمّد عظیم! دست ما را بگیر و به محلشرف و افتخار برسان. ما به خاطر یارى تو حاضریم که جان خویش را فدا سازیم!!»

 قرآن از دیدگاه 114 دانشمند، محمد مهدى علیقلى.

منبع وبلاگ: 14setareh14


 

جمعه 20/9/1388 - 19:34
دعا و زیارت
سلام با آمدن ماه مهر و بازگشایی مدارس خوب است این حدیث ها را داشته باشید : دانش را طلب كنید اگر به فرو رفتن در خون ها وشكافتن دریا ها باشد . دوست ندارم جوانی را ببینم مگر اینكه دانشمند باشد یا دانش آموز . امام صادق (ع) و حدیث معروف دیگر از پیامبر اكرم (ص) : « اطلبوا العلم من المهد الی اللحد » : ز گهواره تا گور دانش بجوی و حدیث حضرت علی (ع) :« العلم لا ینتهی » دانش را پایانی نیست درین عمر كوته ولی پر بها بپایان رسد عاقبت راهها بجز راه دانش بقول علی (ع) كه فرمود :«العلم لا ینتهی» موفق باشید .
سه شنبه 31/6/1388 - 11:23
دعا و زیارت
روزی رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) در نخلستانی نشسته بودند وحضرت علی (علیه السلام) نیز در خدمت ایشان حضور داشتند . ناگاه زنبور عسلی نزد آن خضرت آمد وشروع به چرخش دور پیامبر نمود . در این حال رسول اكرم به  مولای متقیان فرمودند : یا علی ، این زنبور قصد دارد ما را ضیافت دهد ، و می گوید كه  مقداری عسل در فلان محل قرار داده ام ، امیرالمومنین علی (ع) را بفرستید تا آن را بیاورد . لذا خضرت علی (ع) رفتند وآن عسل را یافته و در مجلس حاضر نمودند . رسول خدا از زنبور پرسیدند : غذای شما كه شكوفه های تلخ است به چه سبب آن شكوفه به عسل شیرین مبدل می شود ؟ زنبور عرض  كرد : یا رسول الله ، این شیرینی از بركت وجود شماست ، چون هر وقت كه مقداری شكوفه بر می داریم ، بلافاصله الهامی می شود كه سه نوبت بر شما صلوات بفرستیم و از بركت فرستادن صلوات ، شكوفه تلخ به عسل شیرین مبدل می شود . خزینه الجواهرص586 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم  
پنج شنبه 26/6/1388 - 15:47
دانستنی های علمی
 در سریال « افسانه جومونگ » جومونگ همچون موسی (ع) در خانه فرعون ( امپراطور)رشد می كند ، با وی به مخالفت بر می خیزد و در نهایت مردم آواره را با گذراندن از رودخانه ای پهناور (كه گذرموسی (ع) از رود نیل را تداعی می كند ) به سرزمین خالی ازسكنه پدرانش یعنی چوسان قدیم ( ارض موعود ) وارد می كند.چوسان در ذهن عبارت « چوسان – jew sun » یعنی خورشید یهود را متبادر می سازد و ماجرا آنجا شگفت آور می شود كه خورشید در تورات نماد ارض موعود یا سرزمین مادری می باشد! چوسان كه ارض موعود شد ، منجی این قوم –جومونگ- نیز راهبی یهودی می شود (راهب یهودی=( jew monk و پایه های ابتدایی امپراتوری خودرا در جولبن (لبنان یهود=jew lebun) بنا می كند . در بیشتر واژه های كلیدی ای افسانه كره ای ،«جو» یا چیزی شبیه آن ( كه دقیقا با همین تلفظ ، در زبان لاتین به معنای یهودی است ) به كار رفته است.جالب اینكه بیشتر این عبارات ، اسامی خاص هستند تا درصورت ترجمه و دوبله به زبان های دیگر ، تغییر نكنند .البته آنچه بیان شد ، سوای موراد متعدد نماد گرایی  تصویری صهونیستی این سریال است . اگر نقشه چوسان قدیم كه روی پوست ترسیم شده را دیده باشید فقط كافیست نقشه فرضی ارض موعود صهونیستها (نیل تا فرات) را پیشتر دیده باشید تا از این شباهت بی اندازه به شگفت آیید . در پس سكانسهای مختلف این سریال با ستاره شش گوش یا تصاویر ارض موعود صهونیستهاست ، مواجه می شوید .    
سه شنبه 24/6/1388 - 15:38
سياست
بردهانش زنجیر بستند دست هایش را به سنگ مردگان آویختند و گفتند : تو قاتلی غذایش را ، تن پوشش را و پرچمش را ربودند و او را در سلولی انداختندوگفتند : تو سارقی از تمام بندرگاه هایش راندند زیبای کوچکش را ربودند و گفتند : تو آواره ای ای خونین چشم و خونین دست به راستی که شب رفتنی است نه اتاق توقیف ماندنی است و نه حلقه های زنجیر نرون مرد ، ولی رم نمرده است با چشمایش می جنگد و دانه های خشکیده خوشه ای درّه را خوشه ها لبریز خواهیم کرد .

شاعر: محمود درویش (تولد 1941) شاعر مقاومت فلسطین   

                          
شنبه 28/10/1387 - 11:40
دعا و زیارت
حضور قلب در نماز
مقدمه
یكی از شرطهای اساسی پذیرفته شدن نماز در نزد خدای متعال، مسأله «حضور قلب پیدا كردن» در حین نماز است؛ از این رو آیات و روایات فراوانی در این باره وارد شده كه همه بر این مطلب تصریح می كنند كه میزان قبولی نماز، بستگی به میزان توجه انسان در نماز دارد و این در حالی است كه متأسفانه بسیاری از ما عبادتهای خود را بدون حضور قلب و با حواسپرتی كامل انجام می دهیم و به همین جهت است كه یك عمر نماز می خوانیم، اما اثری از آثار معنوی و روح نواز آن را در خود نمی بینیم.
3. اهمیت و امكان حضور قلب
3. لزوم تحصیل حضور قلب
الف. در ضرورت تحصیل حضور قلب همین بس كه بدانیم: نماز بی حضور قلب، نماز حقیقی نیست و وقتی نماز از حقیقت و باطن خود جدا شد و به صورت یك عمل بی روح در آمد، تمام ثمرات و فوایدی كه در آیات و روایات، برای نماز آمده، در چنین نمازی وجود ندارد وچه بسا موجب دوری از خدا هم بشود.
احادیث فراوانی دراین باره وارد شده كه همه بر این مطلب تصریح می كنند كه میزان قبولی نماز، بستگی به میزان حضور قلب در نماز دارد و به تناسب وجود حضور قلب، نماز مورد قبول واقع می شود. امام صادق ـ علیه السلام ـ می‌فرماید:
«اَن العبدَ لیُرفعُ لهُ مِن صلاتهِ نصفُها او ثلُثها او ربعُها او خمسُها و ما یرفعُ لهُ الّا ما اقبلَ علیهِ بقلبهِ؛[1] همانا از نماز انسان، نصفش، ثلثش، ربعش یا خمسش بالا برده می شود و آن مقداری از نماز كه توجّه قلبی داشته باشد بالا برده می شود.»
گر چه حضور قلب از شرایط صحت نماز نیست؛ یعنی با نبودن حضور قلب نماز باطل نمی شود و از لحاظ فقهی اشكالی ندارد. و لیكن چنین نمازی، قالبی و بی فضیلت و غیر مقبول است، یعنی بالا نمی رود و اثر معراجی خود را از دست می دهد.
2. امكان كسب حضور قلب
گاهی تصور می كنیم، تحصیل حضور قلب از امور مُحال است و از كسب آن، ناامید می شویم و به یك عبادت صوری و ظاهری اكتفاء می كنیم. چه بسا این ناامیدی، از فریب دادن خود نشأت بگیرد، به این معنا كه برای فرار از نماز با حضور قلب، دایماً خود را فریب داده و مشكل بودن آن را بهانه ای برای ترك آن، قرار می دهیم.
دلایلی برای امكان كسب حضور قلب وجود دارد كه از جمله آنها موارد ذیل است:
الف. وقوع حضور قلب
بهترین دلیل برای امكان شیء، وقوع آن است. همین كه پیغمبران ما و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و اولیای خدا، بر حسب معرفت و ایمان و قرب و طلبشان، حضور قلب داشتند، دلیل بر امكان آن می باشد.
ب. وجود دستور عمل
وجود دستور جهت تحصیل حضور قلب از ناحیه رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه ـ علیهم السّلام ـ و بزرگانی كه در این باره كتاب نوشته اند، همه دلیل بر امكان كسب آن می باشد، چرا كه تكلیف و دستور به آنچه در توان نیست بی معنا و غلط است، زیرا تحصیل امر محال، محال است.
3. مراتب حضور قلب
گرچه درباره مراتب حضور قلب، سخنان بسیاری از بزرگان اهل معرفت رسیده، ولی ما به جهت مختصرگویی و ساده نویسی برآنیم تا با الهام از سخنان ارزشمند آنان به ذكر پنج مرتبه از مراتب حضور قلب بپردازیم.
مرتبه اول: شخص نمازگزار باید اجمالا بداند كه با خداوند سخن می گوید و حمد و ثنای او می كند، اگر چه به معانی الفاظ توجه نمی كند. این مرتبه برای آنانی است كه معانی نماز را نمی دانند؛ حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ از قول مرحوم شاه آبادی ـ قدّس سره ـ نقل می كند:
«مثل این نحوه، به این صورت است كه یكی، قصیده در مدح كسی بگوید و به طفلی كه معانی آن را نمی فهمد بدهد كه در محضر او بخواند و به طفل بفهماند كه این قصیده در مدح این شخص است، البته آن طفل كه قصیده را می خواند اجمالا می داند ثنای ممدوح را می كند، اگر چه كیفیت آن را نمی داند».[2]
مرتبه دوم: علاوه بر مرحله قبلی، به معانی كلمات و اذكار نیز توجه داشته باشد و بداند كه چه می گوید. امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«من صلّی ركعتین یعلمُ ما یقولُ فیهِما. انصرَفَ و لیسَ بَینَهُ و بینَ الله ذنبٌ إلّا غفرَلَهُ؛[3] هر كس دو ركعت نماز بخواند در صورتی كه بداند چه می گوید، از نماز فارغ می شود در حالی كه بین او و خداوند گناهی نیست، مگر این كه خداوند آنها را می بخشد». در این مرحله، قلب تابع زبان است.
مرتبه سوم: اسرار عبادت و حقیقت اذكار و تسبیح و تحمید و سایر مفاهیم را بفهمد و در حال نماز به آنها توجه كند تا خوب بداند چه می گوید و چه می خواهد.
مرتبه چهارم: نمازگزار علاوه بر مراحل سابق، باید اسرار و حقایق اذكار را به طور كامل در باطن ذاتش نفوذ داده و به مرحله یقین و ایمان كامل برسد. در این صورت است كه زبان از قلب پیروی می كند. قلب چون به آن حقایق ایمان دارد، زبان را به اذكار وادار می كند.
مرتبه پنجم: در این مرحله، نماز گزار به مرتبه كشف و شهود و حضور كامل می رسد كه به این مرحله حضور قلب در معبود می گویند نه حضور قلب در عبادت؛ یعنی مرحله ای كه اسما و صفات و كمالات حق را با چشم باطن مشاهده می كند،چیزی را جز خدا نمی بیند، حتی به خودش و افعال و حركات و اذكارش نیز توجه نداشته از سخنگو و سخن نیز غافل است و در حقیقت در انجذاب كامل قرار دارد، البته در این مرحله هم مراتبی است كه نسبت به سالكین متفاوت است.[4]
عوامل حواسپرتی و درمان آن
1. هرزگی قوه خیال
از اسباب محوری و اصلی حواسپرتی، فرّار بودن، و هرزگی قوه خیال است.
آدمی دارای نیرویی است كه دایماً ذهن و خیالش را به كار می گیرد. اگر ذهن انسان در مورد موضوعات كلی، به صورت منظّم و مرتّب فعالیت كند و از یك مقدمه، نتیجه ای بگیرد، در این صورت تفكر و تعقّل حاصل شده است، ولی اگر ذهن انسان بدون هیچ مقدمه و نظمی در موضوعات جزئی، از چیزی به چیزی و از جایی به جایی پرواز كند و هیچ رابطه منطقی بین موضوعاتی كه در ذهن آمده ایجاد نكند، تخیّل صورت گرفته است.
ویژگیهای قوّه خیال
یكی از ویژگیهای قوّه خیال، فرّار و متحرك بودن آن است، چون اگر تفكر نباشد، هزاران خاطره و مسأله به ذهن انسان (در طی چند لحظه، بدون هیچ ارتباطی با هم) می رسد.
دیگر از ویژگیهای قوّه خیال كه از تعریف آن بر می آید. آن است كه در موضوعات جزئی كار می كند و هم چنین از بی نظمی خاصی برخوردار است.
انواع خیالات در نماز
در نمازی كه می خوانیم، تمام انواع چهارگانه تصوّرات خیالی كه در ذیل می آید، وجود دارد، مگر كسانی كه قوه خیال را كاملا تربیت كرده و متمركز بر نماز كرده باشند.
گاهی آنچه در نماز به ذهن خطور می كند، انجام كار خیری است؛ مثلا در این تصور است كه چگونه بعد از نماز سخنرانی كند و یا با فلان بزرگ یا دوست، چگونه گفتگو كند.
و یا انجام كار شرّی است، مثلا در این تصوّر است كه چگونه بر سر دیگری كلاه بگذارد و... .
گاهی آنچه در خاطر و خیال می آید، صرف خیال است و آن یا خیال پسندیده است مثلا (در خاطر خود بگذراند كه پولدار شود تا بتواند گرسنگانی را سیر و برهنگانی را لباس بپوشاند و...) و یا خیال فاسد می باشد (مثلا در خاطر خود لذت گناه و چگونگی آن را بیاورد و با آن دلخوش كند).
پس آنچه كه در قوه خیال ما می آید از این چهار حالت خارج نیست، اگر چه گاهی در نماز قوّه خیال در امور پسندیده فعّالیّت می كند، و لیكن در جهت كسب حضور قلب، خیال در امور پسندیده هم باید كنترل شود و از پرواز آن به امور مختلف، خوب نگه داشته شود تا قلب یكسره متوجه خداوند گردد.
درمان
الف. بیرون نماز
باید در بیرون نماز، تمرین و ممارست در حفظ قوه خیال و متمركز كردن آن صورت گیرد، به این صورت كه در ابتدا تمرین كنیم كه فكر و خیال خود را به امور خاصّی تمركز بدهیم و دایماً مواظبت بنماییم كه خیال به جایی دیگر نرود كه اگر این تمركز ادامه پیدا كند، آرام آرام می توانیم فكر و خیال خود را ضبط و نگهداری كنیم كه هر كجا اراده كردیم حركت كند.
كیفیت تغذیه قوه خیال
هر یك از قوای ما محتاج به تغذیه مناسب خود می باشد. باید برای منظم كردن قوه خیال و جهت دادن به آن، از عوامل كنترل قوّه خیال و گفتن ذكر دایم با توجه و متمركز كردن ذهن به امور پسندیده، استفاده كرد. از جمله امور پسندیده عبارتند از: یاد خدا بودن؛ تمام كارها و اعمال خود را نیت و هدف خدایی دادن؛ تفكر در مسائل علمیه و مسائل اعتقادیه (مبدأ و معاد) و وظایف انسانی و عملی (كسب اخلاق حسنه و رفتار انسانی)؛ مراقبت بر احوال و رفتار خود كه چه مقدار منطبق با عقل، شرع و رضای خداوند است و هم چنین یادآوری گذرگاه بودن دنیا و مسافر بودن خود و دقّت و تعقّل به عجایب خلقت و آثار نظم و قدرت پروردگار؛ همه اینها عوامل كمك كننده در كنترل قوه خیال می باشد.
ب. داخل نماز
یكی از روشهای كنترل قوه خیال در نماز «تصمیم بر مخالفت است»؛ یعنی تصمیم بگیرد كه خیال خود را متمركز در نماز و یا معانی نماز نماید و هر وقت كنترل آن از اراده انسان خارج شد دوباره برگرداند. حضرت امام خمینی ـ قدّس سره ـ می فرماید:
«طریقه عمده رام نمودن آن «عمل نمودن به خلاف است» و آن، چنان است كه انسان در وقت نماز خود را مهیّا كند كه حفظ خیال در نماز كند و آن را حبس در عمل نماید و به مجرّد این كه بخواهد از چنگ انسان فرار كند آن را استرجاع نماید (برگرداند) و در هر یك از حركات و سكنات و اذكار و اعمال نماز ملتفت حال آن (قوه خیال) باشد و از حال آن تفتیش نماید (جستجو كند) و نگذارد سر خود باشد و این در اوّل امر، كاری صعب (مشكل) به نظر می آید، ولی پس از مدتی عمل و دقت و علاج، حتماً رام می شود و ارتیاض پیدا می كند (ورزیده می شود)».[5]
دوشنبه 15/11/1386 - 9:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته