در آرزوی سر زدن آفتاب وصال شب حجران را تحمل می کنم. بیهوده نیست که من بی تو نمیشوم و ترکیب تو در نام من قاعده زبان است. من بی تو سر گردانم و تو بی من گنگ و منم که تو را مینوازم که بی من چنگ خاموشی نشوی. و تویی که به من شور می دمی که بی تو سیاهی سرد و سراب ساکت نشوم.
در حلقوم بیچارگان تو را دمیده ام و در خلوت تنهایان برای تو گریسته ام. در همه ی دلهای عاشق به خاطر تو تپیده ام.
حسرتهای مجهول جستجو های بی انتها همه من بوده ام و همه... تو بوده ای. تویی که مرا در تنهاییت جستجو می کردی.
ای زیبا.. زیبایی ها عشق را در پی ات روانه کرده اند و هنوزت نشناخته اند... کجایی ای آشنای ناشناس! ای خویشاوند بیگانه! ای همیشه با من! بی تو بودن سخت است و غریب و طاقت فرسا.
پس بیا که دیر گاهی ست چشم انتظار توﺃم...
ادوارد کلاپارد : کسانی که پیش از وقت از کودکان انتظار یادگیری را دارند مانند کوردلانی می داند که در فصل بهار درخت را برای تحصیل میوه تکان می دهند .
ژان ژاک روسو : در طبیعت هیچ اشتباهی رخ نداده است .
وقتی که دلم شکست دیشب
ایینه به خون نشست دیشب
از داغ تو تار و پود جانم
یکباره ز هم گسست دیشب
مستانه جنازه دلم را
بردند به روی دست دیشب
بر نعش دلم نماز خواندند
مرد و زن می پرست دیشب
هر قطره اشک سیل خون شد
در حرمت خون مست دیشب
زندگی چون گل سرخی است
پر از عطر پر از برگ پر از خار
یادمان باشد اگر گل چیدیم
عطر و برگ و گل و خار همه همسایه دیوار به دیوار همند