به نام خدا
دوستان سلام
به سوى شهر غربت
راوى: سجستانى
روز عجیبى بود. فرستاده مأمون ـ خلیفه عباسى ـ آمده بود تا امام را از مدینه به سوى
خراسان روانه كند. چهره و حركات امام، همه و همه، نشانههاى جدایى بودند. وقتى خواست
با تربت پیامبر(ص) وداع كند، چند بار تا كنار حرم رسول خدا رفت و برگشت. انگار طاقت
جدایى را نداشت.
طاقت نیاوردم. جلو رفتم و سلام كردم. به خاطر مسافرت و این كه قرار بود امام به جاى
مأمون در آینده خلیفه شود، به ایشان تبریك گفتم، اما با دیدن اشك امام، دلم گرفت. سكوت
تلخى روى لبهایم نشست. امام فرمودند:
«خوب مرا نگاه كن!... حركتم به سوى شهر غربت است و مرگم هم در همان جاست... سجستانى!
... بدن من در كنار قبر هارون ـ پدر مأمون ـ دفن خواهد شد».
دوست عزیز "مبارك"
ضمن تشكر از مبحث زیبایی كه با موضوع شهادت امام رضا علیه السلام ایجاد كردید و همچنین عرض خیر مقدم ورود شما به انجمنهای تبیان. باعث خوشحالی ماست كه بعنوان یك همشهری در كنار ما فعالیت داشته باشید.
ضمن اینكه باید بگم واقعا متن زیبا و تاثیر گذاری ارائه كرده بودید. امیدوارم قدر وجود حرم امام رضا علیه السلام رو در مشهد بدونیم.
دعوتمی كنم از لینك زیر نیز بازدید داشته باشید.
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=17257&threadID=28150