*به نام مهربان پروردگارم*
سلام
جناب saeidan گرامی... میدونید من فکر میکنم اون الکی خوش بودن با این الکی خوش بودن فرق میکنه....!
ببینید گاهی ما خوشیم بی دلیل...خوشیم چون میگیم دنیا ارزش غصه خوردن نداره... اما این دلیل نمیشه بی تفاوت باشیم نسبت به خیلی از قضایا
من به این شعر خیلی اعتقاد دارم
شاد بودن هنر است...شاد کردن هنری والاتر...لیک هرگز نپسندیم به خویش... که چو یک شکلک بی جان شب و روز...بی خبر از همه خندان باشیم...بی غمی درد بزرگی است ...که دور از ما باد...
من میگم این اون الکی خوشه ی ایده آل و قشنگه... که باز اسم الکی خوش براش قشنگ نیست... ولی خب میگن....یعنی بی هیچ دلیل خاصی شادیم...
شادیم چون مشکلی نداریم...یا داریم و کوچیکن...یا کوچیک نیستن و ما کوچیک میبینیمشون... شادیم چون دلیلی برای غصه خوردن نمیبینیم...
مثلا من دیروز واقعا الکی خوش شده بودم... همش دلم شلوغ بازی و جیغ ویغ میخواست...!!!
ولی این شاد بودنه دلیل نمیشه من همه کاری بکنم...
بنابراین من فکر میکنم منظور جناب بابالنگ دراز اون الکی خوش بودن بده است...!
که در اون صورت من فکرمیکنم اینا الکی خوش بودن نیست...اینا اصلا خوش نیستن.... اینا به ظاهر خوش به نظر میرسن...ولی نیستن...
اون مورد دوم هم که کلی فلسفه پشتشه (من هنوز از دیشب برخورده موندم هااا!!)
شما هم از اون الکی خوش خوبا بودید...
*یه فکرای خوفییییی داره تو سرم میچرخه در مورد اون مورد سوم... یا سرکوبش میکنم...یا اجراش...یوهاهاها...قشنگ میشه...
موید باشید
جانشین انجمن قرآن و عترت
Anjoman.qoran@tebyan.org