یاد دوران مدرسه . آخ که چه روزایی بود .
دوران ابتدایی که عمرا کسی می تونست از من تقلب کنه نمره ی بیست کلاس !
بزرگتر شدم وارد راهنمایی شدم یه کمی جا خالی می رسوندم ، تو دوران دبیرستان هم خیلی ها رو قبول کردم و برای همین شخصیت محبوب بچه ها بودم مرام و معرفتم بیشتر شده بود . برای چی باید تجدید بشند ؟! بچه خوب درس دوس نداره بخونه ولی مخاشون واقعا از من قوی تر بود ولی نمی دونم چرا نمی تونستند درس بخونند ، تو خلاف اند مخ بودند .
اما دوران زیبای پیش دانشگاهی دورانی که در هتل باقر گذرانیدم ( بگم این مدرسه معروف بود به این اسم و هیچ نشونه ای هم نمیدم تا پیداش نکنید !!!)
در این دوران که قرار بود هر چی خوش گذشت بهم و درس نخوندم رو بذارم کنار عجیب بود که من هر چی بیشتر پای کتاب بودم نمره هام پایین تر میشد یادم رفته بود دوره ای ریاضی رو باز نمی کردم می رفتم سر امتحان نمره ی بیست! می گرفتم .
اما تو دوران پیش یادمه امتحان ادبیات بود ، به خدا خونده بودم ولی نمی دونم چی شد یادم رفته بود سر امتحان بغل دستیم یا آل پاچینو ( من پدر خوانده بودم اونم مایکل بود که آل پاچینو نقشش رو بازی می کرد ) دستشو از رو برگش ورداشت التماس می کرد می گفت : محسن بنویس . منم با ترس نگاه می کردم ولی باز نمی نوشتم . اعصابش خورد شد یه دفه همین طوری که داشتم نگاه می کردم دیدم برگمو از زیر دستم کشید همه ی سوالها رو جواب داد بعدش برگرو بهم داد . من همین طوری داشتم فقط به این احمد مایکل کورلئونه نگا می کردم و عجب فرز امتحان منو جواب داد . دستت درد نکنه احمد جون . البته کلی ضایع شدم جلوی بچه ها چرا من عرضه ی تقلب ندارم ، نمی خوام نمی خوام اون روز همه داشتند تقلب می کردند جز من ، شاید چون اصلا برام مهم نبود درس من از یه سالی بی خیال درس شدم از همون سال هم کلی ضرر کردم .
یه خاطره دیگه هم هست ، تو مدرسه ی مزبور یه پسره بود خیلی گنده بود خلاصه این صداشم خیلی کلفت بود و بچه ها بهش می گفتند دراکولا چون دندوناش مثل دراکولا بود وقت امتحانات ترم اول ، داشت تقلب می رسوند البته بیچاره یواش می گفتش ولی کل کلاس از جمله دبیر مربوطه جواب سوال رو می فهمید دبیر عزیز که دراکولا رو می شناخت و عادی بود که دراکولا از این حرکت ها بزنه می خندید و چیزی نمی گفت ، جالب بود که دراکولا درسشم مخصوصا در دروس تخصصی ریاضی عالی بود و دروس دیگر رو هم خدا می رسوند بهش . البته بگم من همیشه هر کی در تمام جهاتم در امتحان زبان کسی می نشست درصد تستش به بالای هشتاد می رسید و برای همین همیشه معلم من رو قرنطینه می کرد . فکر می کنم تنها درسی که می فهمیدم ینی چی ! زبان بود و خیلی هم دوسش دارم .
البته این یک تیکه ربطی به تقلب نداره ، عید اردویی بود تو مدرسه که مثلا برای درس خوندن و آمادگی کنکور بود ما با چند نفر قرار گذاشتیم که با هم باشیم ، ناخواسته یه نفر کم آوردیم و جناب مدیر دراکولا رو فرستاد تا ما تنها نباشیم ( در هر کلاس عده ای دور هم می نشستند و درس می خوندند )
ما که در چند روز اول از ترس اینکه ایشون به عمل شریف ( برای دراکولاها شریفه ها ) خونخواری نپردازند سعی می کردیم زیاد با ایشون بحث نکنیم . اما جالب بود که با حضور ایشون خیلی به ما خوش گذشت و کلی معرفت و مرام داشت که همیشه در ذهن من ماندگار شد ، چه قدر خندیدم ما عید امسال و چه قدر از کارای دراکولا خندیدیم ، تا میومدیم حرف می زدیم شروع می کرد به صحبت و چون صداش بلند بود همیشه مدیر جلوی در کلاس ما میومد ، آخه کلاس روبرویی رو بچه ها آتیش زدند مدیر اومده به ما تذکر می ده ینی چی ؟ دراکولا فقط از سینما و بازی های رایانه ای چیزی نمی دونست برای همین وقتی ما می گفتیم گاد فادر چیزی نمی گفت و درس می خوند . قرار بود ازش یک ومپایر بسازیم با هنرمندی دراکولا .
چی شد ببخشید حواسم نبود حتما میرم تو تاپیک خاطرات دوران مدرسه بیشتر خاطراتم رو قرار میدم ، آخ که به من چه قدر خوش گذشت این سالها اصلا پشیمون نیستم چون واقعا از زندگی لذت بردم و سعی می کنم از ادامه ی زندگیم بیشتر لذت ببرم .
مرسی از اینکه این تاپیک رو ایجاد کردین .