تبیان، دستیار زندگی

با سلام و آرزوی قبولی عزاداری شما خوبان

سلام به همه کسانی که می خوانند و حال ندارند جواب بدهند البته خیلی مهم نیست من یاد گرفته هام رو در اختیار شما قرار می دم باشد که مورد قبول دوست واقع شود

باسلام امیدوارم عزاداری هایتان مورد قبول آقا واقع شده باشد
دیشب سخنران اول بحث رو با ولایت علی (ع) شروع کرد و این که عده ای ای می خواستند آن را از ما بگیرند و لی وقتی دیدند که به نتیجه ای نرسیدند آن را قبول کردند و گفتند که ولی به معنای دوست است و ما هم از اول قبول داشتیم که علی ولی خداست ولی شیعه شروع کرد مقابله و گفت علی حجت خداست که آنها را بسیار عصبانی کرده و این را بر نمی تابند بعد از اون به سراغ تاریخ رفت که چگونه اسلام وارد ایران شد از اینکه جدیدا چادر ملی را دارند به جوانان ما تحمیل می کنند و بسیار ناراحت فریاد زد که ما چادر ملی نداریم چادر همان است که مادرانتان بر سر شما کرده اند چادری که نتواند اندام زن را بپوشاند چادر نیست ملی یعنی گذشتگان ما از آن استفاده کرده باشند وحالا منسوخ شده باشد کی مادران ما چنین چادری داشته اند که حالا این چادر ملی شده است و برای تکمیل صحبتهایش شروع کرد یک واقعه تاریخی رو بیان کردن که زمان خلیفه دوم به او خبر دادند که از ایران اسیرزن آورده اند و او هم تصمیم گرفت که برود و آنها را ببیند آن اسرا شهربانو دختر شاه ایران و خواهرش (فکر می کنم شهدخت) بودند همینکه متوجه شدند خلیفه برا دیدن آنها آمده صورت خود را پوشاندند خلیفه عصبانی شد و به او حمله کرد تا صورت او را باز کند و شهربانو به زبان ایرانی قدیم به جد خود لعنت کرد و گفت که اگر نامه پیامبر اینها پاره نمی کردی این بلا به سر ما نمی آمد این جمله را برای خلیفه تر جمه کردنداو هم دستور داد زبان شهربانو را ببرند در آن میان یک فرد زیرک به سراغ حضرت علی می رود و این اتفاق را خبر می دهد حضرت علی همان عبایی را هنگام جنگ می پوشید می پوشد و عمامه و سر بند ی که هنگام جنگ می پوشید .می پوشد و به آن جمع می رود و با زبان فصیح فارسی با آن بانو صحبت می کند و او را آرام می کند و برای او توضیح  می دهد که اسلام اینگونه نیست او را احترام می کند و یکی از جاهایی که عمر می گوید اگر علی نبود من هلاک می شدم همین جاست و از آن آقا می خواهد قضیه را فیصله بدهد که حضرت علی خواهرشهربانو را به عقد یکی در می آورد البته با انتخاب خودش و از شهربانو هم می خواهد که هر کس را می خواهد انتخاب کند و او حضرت امام حسین (ع)را انتخاب می کند و با اینکه خودش پوشش داشت حضرت علی (ع)عبای خود را بر سر او می اندازد و می گوید حالا تو عروس من هستی این قضیه را توضیح داد برای اینکه بگوید زن ایرانی حتی زمانی که مسلمان نبوده و زرتشت بوده هم حجاب داشته ولی هیچ زمانی چنین چادری در اجداد ما موسوم نبوده و در ادامه از زنهایی که مورد توجه ائمه قرار گرفته اند گفت .
امیدوارم توانسته باشم مقداری از مطالبی که منظور ایشان بوده را به شما منتقل کنم
یا علی .