Part A: Grammar and vocabulary
46- Were Mr. Johnson's guests at the party when you arrived?
"No, they . . . . . . . already . . . . . . home."
1) hav– gone | 2) wer–going | 3) would – go | 4)had – gone |
47- I don't know how to swim. If I . . . . . . how to swim, I . . . . . . to the beach with you.
1) know – go | 2) knew – could go |
3) know – can go | 4) had kno– could have gone |
48- There was a fire at the hotel last week. Two of the rooms .. . . . . .
1) have damaged | 2) had damaged | 3) were damaged | 4) were damaging |
49- Tom fell down some steps, but he didn't hurt . . . . . badly.
1) himself | 2) him | 3) one | 4) onself |
50- Tom and his family were very . . . . . . to be alive after that serious accident.
1) intelligent | 2) lucky | 3) weak | 4) busy |
51- In some countries . . . . . . is measure in mile, not kilometer.
1) distance | 2) height | 3) width | 4) earthquake |
52- The sea was completely stormy so the ship regularly sent radio . . . . . asking for help.
1) passages | 2) passengers | 3) messages | 4) packages |
53- The holy prophet told his followers you should not worship . . . . .
1) idols | 2) stones | 3) humans | 4) wood |
Part C: Cloze Test
Many years ago children from . . . 54 . . . families had to work long hours. They had to work very hard. They work in coal mines and in factories. They didn't . . . 55 . . . much money. Their bosses were . . . 56 . . . to them. It was a terrible life for little children. Many of them became ill and died.
54- 1) rich | 2) lazy | 3) busy | 4) poor |
55- 1) spend | 2) earn | 3) lose | 4) miss |
56- 1)cruel | 2) kind | 3) proud | 4) interested |
Part D: Reading Comprehension
Once there was prince, called Morgan, who lived live in a big house in a green valley. He had a baby son and a dog called Gelert.
One day the prince left the house to go hunting, leaving the dog to take care of the baby.
After some time, two hunger wolves came out of a dark jungle and ran towards the house.
Gelert saw them and hid the baby under a bed. Then he bravely ran outside and started to fight the wolves. He killed them, but he was badly hurt himself. After that he was so tired that he fell asleep. After some time the prince returned and saw the dog covered in blood. He saw his little son's bed was empty and thought Gelert had killed him. So he took his knife and killed the dog.
Then he heard the baby cry and found him under the bed. Through the window he saw dead wolves. When he understood
what had happened he started crying.
57- The prince did not take the dog with him because he needed someone to . . . . . .
1) fight the wolves | 2) help him with hunting |
3) look after his son | 4) take care of house |
58- If the prince had heard the baby cry sooner, he wouldn't have . . .
1) fought the wolves | 2) killed the dog | 3) left him alone | 4) understood the truth |
59- The phrase "covered in blood" means . . . . . .
1) having blood all over the body | 2) pouring blood everywhere |
3) swmming in a lot of blood | 4) carrying blood with him |
60- The prince started crying because he understood . . . . . .
1) he had made a big mistake | 2) the wolves had killed the dog |
3) the dog had killed the baby | 4) he had fought the dog bravely |
46ـ گزينه «4» ماضي بعيد به عملي اشاره ميكند كه در گذشته قبل از عمل ديگري انجام شده است.
«آيا مهمانان آقاي جانسون در مهماني بودند موقعيكه شما رسيديد؟ نه آنها قبلاً رفته بودند.»
47ـ گزينه «2» چون زمان جمله راهنما (I don't know …) حال ساده است، بنابراين بعد از آن شرطي نوع دوم به عنوان گزينه صحيح انتخاب ميكنيم.
48ـ گزينه «3» فعل damage (خسارت وارد كردن) يك فعل متعدي است و نياز به مفعول دارد و چون بعد از نقطه چين مفعول بكار نرفته است، بنابراين ساختار جمله مجهول ميباشد.
49ـ گزينه «4» كلمه آن در خط ششم متن اشاره به كشتي گرگها ميكند.
1) خسته بودن | 2) بخواب رفتن | 3) به خوس آسيب رساندن | 4) كشتن گرگها |
50ـ گزينه «1» ضماير تاكيدي و انعكاسي حتماً بايد با فاعل جمله مطابقت داشته باشند. بنابراين چون فاعل جمله he ميباشد himself استفاده ميكنيم.
51ـ گزينه «1» در چند كشور مسافت در mile (مايل) اندازهگيري ميشود نه در كيلومتر.
1) مسافت ـ فاصله | 2) ارتفاع | 3) عرض | 4) زمين لرزه |
52ـ گزيه «3» دريا كاملاً طوفاني بود، بنابراين كشتي مرتباً پيامهاي راديويي براي كمك ميفرستاد.
1) عبارتها ـ گذرگاهها | 2) مسافرها | 3) پيامها | 4) بستهها |
53ـ گزينه «1» پيامبر مقدس به پيروانش گفت شما نبايستي بتها را پرستش كنيد.
1) بتها | 2) سنگها | 3) انسانها | 4) چوبها |
خيلي سال قبل بچههاي خانوادههاي فقير مجبور بودند ساعتهاي طولاني كار كنند. آنها مجبور بودند سخت كار كنند. آنها در معادن زغال سنگ و كارخانهها كار ميكردند. آنها پول زيادي بدست نميآورند. روسايشان نسبت به آنها بيرحم بودند. آن يك زندگي وحشتناك براي آنها بود. خيلي از آنها بيمار ميشدند و ميمردند.
54ـ گزينه «4»
1) ثروتمند | 2) تنبل | 3) مشغول | 4) فقير |
55ـ گزينه «2»
1) گذراندن ـ خرج كردن | 2) بدست اوردن ـ كسب معاش كردن |
3) گم كردن | 4) از دست دادن |
56ـ گزينه «1»
1) بيرحم ـ ظالم | 2) مهربان | 3) مغرور | 4) علاقهمند |
ترجمه متن:
روزگاري شاهزادهاي بود به نام مورگان كه در خانه بزرگي در يك دره سرسبز زندگي ميكرد. او يك نوزاد پسر و يك سگ داشت به نام گلرت. روزي شاهزاده خانهاش را به قصد شكار ترك كرد و سگ را گذاشت تا از نوزاد مراقبت كند. بعد از مدتي سر و كله دو گرگ گرسنه از داخل جنگل تاريك پيدا شد كه به طرف اين خانه ميدويدند. اين سگ (كلرت) آنها را ديد و نوزاد را زير تخت پنهان كرد. آنوقت خودش شجاعانه به بيرون از خانه دويد و با گرگها جنگ كرد. گلرت آنها را كشت اما خودش بدجوري زخمي شد و آسيب ديد. پس از آن گلرت آنقدر خسته بود كه به خواب رفت. بعد از مدتي شاهزاده برگشت و سگ را پوشيده از خون ديد. او تخت بچه را خالي ديد و گمان كرد كه گلرت او را كشته است و سپس كاردش را برداشت و سگ را كشت. سپس او صداي گريه بچه را شنيد و او را از زير تخت پيدا كرد. از ميان پنجره او جسد گرگهاي مرده را ديد. وقتي فهميد كه چه اتفاقي افتاده شروع به گريه كردن كرد.
57ـ گزينه «3» شاهزاده سگ را با خودش نبرد براي اينكه لازم بود كسي از فرزند پسرش مواظبت كند.
1) با گرگها بجنگد | 2) در شكار به او كمك كند. | 3) از پسرش مواظبت كند. | 4) از خانه مواظبت كند. |
58ـ گزينه «2» اگر شاهزاده صداي گريه نوزاد را زودتر شنيده بود او سگ را نميكشت.
1) با گرگها ميجنگيد. | 2) سگ را نميكشت. | 3) او را تنها نميگذاشت. | 4) حقيقت را نميفهميد. |
59ـ گزينه «1» عبارت «پوشيده از خون» يعني «سرتاسر بدنش خون بود».
1) سرتاسر بدنش خون بود. | 2) از همه جا خون مي ريخت. |
3) در مقدار زيادي خون شنا ميكرد. | 4) با خودش خون حمل ميكرد. |
60ـ گزينه «1» شاهزاده شروع به گريه كردن كرد زيرا فهميد كه اشتباه بزرگي را مرتكب شده بود.
1) اشتباه بزرگي را مرتكب شده بود. | 2) گرگها سگ را كشته بودند. |
3) سگ بچه را كشته بود. | 4) او با سگ شجاعانه جنگيده بود. |