در يك جمعه پاييزي مهمان او و خانوادهاش بوديم. سعي كرديم، گفتگويي خلاصه و
البته كامل به چاپ برسانيم چون كه ?دوم? حرفهاي زيادي براي گفتن داشت، هرگاه
كه پاسخ پرسشهاي ما را ميداد، نميتوانستيم تصور كنيم كه گفتگوهايش واقعيت دارد،
به قول معروف خاليبندي ميكند يا نه، اما زماني كه به ما گفت: مشكل مسكن را ده
روزه حل ميكند، به خودمان گفتيم واقعا ميشود، تو چشم ما نگاه كرد و گفت: ميشود، هو!
يك بيوگرافي كامل، بدون خاليبندي؟
اميري مهر: (ميخندد)، پدرم بازنشسته ارتش و مادرم خانه دار هست. پنج فرزنديم،
دو خواهر و سه برادر. من فرزند چهارم خانواده، پس از يك برادر و دو خواهر هستم...
در سيزدهم ديماه سال 1362، ساعت چهار صبح در بيمارستان آزادي تهران به دنيا آمدم، برادر بزرگم ليسانس
كامپيوتر است، يكي از خواهرانم ليسانس علوم آزمايشگاهي دارد و خواهر ديگرم، هم ليسانس مامايي دارد هم فوق
ليسانس مترجمي زبان آلماني است. برادر كوچكترم در رشته مواد و سراميك تحصيل ميكند. خود من هم ديپلم رياضي
فيزيك و دانشجوي برق الكترونيك دانشگاه آزاد هستم كه دو ترم مرخصي گرفتم، رشته تحصيليام خيلي سنگين است
شايد تغيير رشته بدهم و بروم مترجمي زبان انگليسي بخوانم. پس از ديپلم در كنكور پذيرفته نشدم، از اين رو به
سربازي رفتم و در نيروي هوايي خدمت خود را گذراندم. پس از سربازي، در كنكور پذيرفته شدم، اما دلم ميخواست با
مدرك ليسانس، سربازي بروم.
با هنر آشنايي داشتي؟
اميريمهر: در دوران دبيرستان، تئاترهاي مدرسهاي كار ميكردم، تا همين حد اما تنبك را به صورت حرفهاي
مينوازم و گاهياوقات متن هم مينويسم كه همين متنها در چارخونه كمك حالم شد، ضمن اينكه به عنوان مجري طنز
هم در مراسم ارگاني حضور داشتم، ?عليرضا نوروزيان? كه آشناي خانوادگي من است، سالهاست كه صدابردار است
و مدير صدابرداري طنز چارخونه هم است. مرا هم به عنوان دستيار صدا، سر اين كار برد، در قسمتهاي اوليه اين
مجموعه نقش كوتاهي را ايفا كردم، فروشنده ماشين بودم، اما اين كه ?دوم? نقشي ثابت شود، از يك شوخي شروع شد...
پس از اين كه جواد رضويان با اين نقش وارد چارخونه شدم پشت صحنه در حال شوخي با بچهها بودم و ميخنديدم، از
آنجا كه تمامي لهجههاي مختلف را ميتوانم صحبت كنم، در حال سرگرم كردن بچهها بودم، سپس با جواد رضويان به
اين لهجه صحبت كردم و او هم ميخنديد، نگو كه سروش صحت از اتاق ديگر صداي ما را ميشنيد، پس از چند دقيقه
به ما ملحق شد و گفت: محمد يادم باشد، چند سكانس براي تو داشته باشم، زماني كه اولين سكانس را بازي كردم، فكر
نميكردم كه اين نقش ادامه دار باشد كه البته اينگونه شد. و پس از ماه رمضان اين نقش پررنگتر شد!
اميري مهر: بله، دقيقا همينطور است، الان ميبينم كه تعدادي از بينندگان با لهجه من صحبت ميكنند و در كوچه و
خيابان با يكديگر شوخي ميكنند، خوشحالم كه اين نقش مورد توجه قرار گرفت و ميتوانم مردم را بخندانم، كه جا دارد
از آقايان سروش صحت، چگيني و همچنين نوروزيان تشكر كنم همچنين بازيگران بزرگ طنز كه در چارخونه هستند
و حضورم را پذيرفتند
شنيديم كه متنها را خودت مينويسي؟
اميري مهر: نه هميشه اينطور نيست، اما بيشتر خاليبنديهاي دوم را من مينويسم و سروش صحت آنان را
بازخواني و اصلاح ميكند، در واقع از ذهنم خيلي استفاده ميكنم سعي ميكنم روزنامه زياد بخوانم تا اطلاعاتم به روز
باشد، سعي ميكنم از اتفاقاتي كه در زندگي روزمره مردم ميافتد، الهام بگيرم. براي مثال يك شب در حال مطالعه بودم
كه ناخودآگاه ساختن متروي تهران آن هم در طول سه روز، به ذهنم خطور كرد يا اينكه برج ميلاد را بيست روزه
ميسازم.
يادته پارسال اكبر ميثاقيان مربي راهآهن ميخواست خودش را از برج ميلاد به پايين پرت كند؟
اميري مهر: براي آن هم فكر كردم يك استخر زير آن ساخته تا اكبر آقا داخل آن سقوط كند.
خيليها فكر ميكنند، ايراني نيستي چرا؟
اميري مهر: به خود من هم گفتهاند، باورشان نميشود، شايد به اين خاطر باشد كه لهجه را به درستي ادا ميكنم و
ديالوگها را روان ميگويم، اما من بچه تهرانم.
بچه بودي، خيلي خالي ميبستي؟
اميري مهر: نه اصلا، اسمم بد در رفته، اتفاقا خيلي رك هستم و هنوز هم روندم در زندگي همين است. چه شد كه نامت دوم شد؟
اميري مهر: قرار بود، اين نقش ابتدا نام ديگري داشته باشد. جرعه، لاجورد، غفران، كه سروش صحت نپذيرفت. به ياد سرايدار منزل خودمان افتادم كه نامش ?اول? است، به صحت گفتم و او قبول كرد، اما نامش را ?دوم? گذاشت و اين شد كه شخصيت ?دوم? شكل گرفت.
فكر ميكردي روزي بازيگر طنز شوي؟
اميري مهر: راستش نه، همانطور كه گفتم تصادفي وارد اين حيطه شدم، گرچه از كودكي عاشق بازيگري در وادي
طنز بودم. سالها قبل كه ساعت خوش پخش ميشد، من يازده سال بيشتر نداشتم، برايم جاي بسي افتخار است كه مقابل
حميد لولايي بازي ميكنم. در ابتداي حضور، تصورم اين بود كه نكند، بازي دوستان را هم خراب كنم، از مقابل دوربين
قرار گرفتن هراس نداشتم، با دوربين آشنا بودم اما استرس داشتم كه نقشهاي بازيگران مقابلم را خراب نكنم كه
خوشبختانه اين اتفاق نيفتاد.
از خاليهايي كه ميگويي، خودت خندهات نميگيرد؟
اميري مهر: چرا، بهخصوص اينكه به رضويان گفتم، واستا تا برم يك سفينه اجاره كنم، بيام. خودم خندهام گرفت، آن
ديالوگ فيالبداهه به ذهنم خطور كرد و عنوان كردم.
در زندگي آدم شاد و شوخي هستي؟
اميري مهر: سعي ميكنم به ديگران انرژي مثبت منتقل كنم، به قول قديميها دو روز دنيا را نبايد سخت گرفت، بايد
قدر لحظات با هم بودن را دانست، بله، من آدم شوخ و شادي هستم، چه در خانواده و چه در بين دوستان و آشنايان...
پس از چارخونه، چه آيندهاي را براي خودت پيشبيني ميكني؟
اميري مهر: به اين موضوع خودم هم فكر ميكنم، راستش را بخواهيد، نميدانم چه اتفاقي خواهد افتاد، اما هر چه خدا
بخواهد همان ميشود و به آن راضي هستم. بعضي وقتها هم به خودم ميگويم، شايد چارخونه مسير زندگي هنريام را
تغيير دهد، دلم ميخواهد اين حرفه را ادامه بدهم. گرچه دلم نميخواهد يك شبه ره صد ساله بروم، بايد پلهپله بالا بروم و
سختيهاي زيادي را تحمل كنم.
گفتي از كودكي به هنر علاقه داشتي، پس چرا رشته دانشگاهيت مهندسي شد؟
اميري مهر: دلم ميخواست تئاتر بخوانم، اما پدرم دوست داشت من مهندس بشوم و اين شد كه برق و الكترونيك را
انتخاب كردم.
ورزش هم ميكني؟
اميري مهر: مثل خيلي از بچههاي ايراني، نوجوان كه بودم فوتبال، در پست دفاع بازي ميكردم، اما يك روز كشكك
زانويم آسيب ديد و نتوانستم فوتبال بازي كنم، از اينرو به رشته پاورليفتينگ و پس از آن بدنسازي رو آوردم.
دروغ كه نميگويي؟
اميري مهر: خيالتان راحت باشد، تازه مديران استقلال به من پيشنهاد مربيگري در استقلال را دادهاند كه قبول نكردم،
افشين قطبي هم گفت: به عنوان يكي از دستيارانش باشم، اما اينكار را براي خودم كوچك دانستم. من تنها به
سرمربيگري فكر ميكنم، البته جاي ناصر حجازي نه، چون وجدانم اذيتم ميكند.
نظر ?دوم? درباره فوتبال چيست؟
اميري مهر: وضعيت فوتبال روز به روز بهتر ميشود، چند سالي است كه وضع بدينگونه است.
وگراني مسكن؟
اميري مهر: ده روزه مشكل مسكن را حل ميكنم، كافي است به من اعتماد كنند.
دانشگاه؟
اميري مهر: ديوارهاي دانشگاه را برميدارم.
ازدواج؟
اميري مهر: با ده هزار تومان ازدواج ميكنم، پنج هزار تومان خانه اجاره ميكنم و پنج هزار تومان هم خرج مراسم !
حميد لولايي؟
اميري مهر: با هم رفتيم كلاسهاي بازيگري ثبتنام كرديم، باور نميكنيد!
جواد رضويان؟
اميري مهر: نميدانم چرا وقتي روبهروي من بازي ميكند، دچار استرس ميشود (ميخندد)
اميري مهر را تعريف ميكني؟
خواهشا راستش را بگو؟
اميري مهر: هميشه ميخندم، در جمعي كه حضور دارم همه سعي ميكنند تا از گفتار من بخندند. سعي ميكنم انرژي مثبت انتقال بدهم، روابط عموميام خوب است، با همه روراستم، از طرفي خيلي زود رنجم، از كسي كه به من نارو بزند، دلخور ميشوم. از نامردي خوشم نميآيد، اما كينهاي هم نيستم، دير عصباني ميشوم و زود همه چيز را فراموش ميكنم، در كل فرد درونگرايي هستم.
حالا كه بازيگر شدي، صدابرداري را رها خواهي كرد؟
اميري مهر: من هنوز بازيگر نشدم و اول راهم، دلم ميخواهد نقشهاي ديگر را هم تجربه كنم، حتي نقشهاي جدي،
تصورم اين است كه از پس آنها بر بيايم، همانطور كه سروش صحت استعداد مرا كشف كرد، اميدوارم كارگردانهاي
ديگري هم پيدا شوند تا ديگر زواياي شخصيتي مرا پيدا كنند چون به بازيگري عشق ميورزم و از آرزوهاي دوران
كودكيام است، صدابرداري را هم در كنار بازيگري ادامه خواهم داد.
برخورد خانواده با تو، پس از پخش چارخونه چطور بود؟
اميري مهر: ميگويند درجه خاليبنديام بيشتر شده، حتما به ياد داريد زماني كه دو نفر با هم صحبت ميكردند و
يكيشان خالي ميبست، آن ديگري ميگفت: فيلم بازي نكن، حالا من دارم فيلمش را بازي ميكنم، يعني در نقش يك
خاليبند
منبع : خانواده سبز