به نام خدا
سلام مجدّد
پیشاپیش دوست دارم اینو بگم، که خودم لا اقل دو سه تا اشکال توی این شعر می بینم، یعنی از همون اوّل هم بهشون واقف بودم؛ مثلاً مشکل وزن توی فکر کنم دو بیت، یا مثلاً اشکال در قافیه توی بیت سوم...
منتظر نقدهای خوب شما هم هستم.
شاید خالی از لطف نباشه که این شعر توی این صبح جمعه این جا قرار بگیره...
این چند خط رو دو شب پیش نوشتم؛ یه درد دل کوچیک با یه عزیز خیلی بزرگ...
دلم دیریست داغ دوری آن یاسمن دارد
دلم امشب هوای کوی پور ِ یاس ِ من دارد!
دلم پر می کشد سویت، کجایی ای گل نرگس؟
بود چشم دلم در راه، آخر کی بیایی ای گل نرگس؟
دلم از دوریت تنگ است... اما نه! تو نزدیکی!
دل من دور افتاده، نداند قدر نزدیکی...
دلم امشب ببین قرمز ز خون و سبز از یاد است
دلم اما سیاه از معصیت، همرنگ فریاد است
تو ای فریادرس! ای دوست! مولایم! ببین رویم
ببین گشته سیه... از شرم و از خجلت چه ها گویم؟
هزاران عهد بستم با تو مولا! آل یاسینم!
هزاران عهد بشکستم، ز بدعهدیم غمگینم...
اگر دست دلم را تو نگیری دل سیاه و کور می ماند
دلی که یاد تو دارد ز کویت دور می ماند
دلم را نزد خود بَر... تو دوای درد او دانی
همین درمان ورا کافی که پیش چشم او مانی
که چشم دل مرا باید برای دیدن رویت
اگر بینا شود این چشم با دل می دوم سویت!
ببین بشکسته قلبم... قلب من! ای مهدی زهرا!
به حق پهلوی بشکسته اش قلبم نما بینا...