هرکس و هرگروهی منطقی دارد، یعنی طرز تفکری دارد. هرکس پیش خود معیارها و مقیاسهایی دارد و با آن معیارها و مقیاسها درباره کارها و بایدها و نبایدها قضاوت می کند.
شهید منطق ویژه ای دارد «منطق شهید» را با منطق افراد معمولی نمی شود گنجاند. منطق او بالاتر است، منطقی است آمیخته با منطق عشق از یک طرف و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر. یعنی ترکیبی از دو منطق زیر:
و به تعبیر دیگر اگر شور یک عاشق عارف را با منطق یک مصلح با همدیگر ترکیب بکنید از آنها منطق شهید در می آید. شاید این تعریف هم نارسا باشد. لهذا می بینیم وقتیکه اباعبداللهعلیهالسلام می خواهد بطرف کوفه بیاید، عقلای قوم ایشان را منع می کنند و می گویند: آقا این کار منطقی نیست و راست هم می گفتند، منطقی نبود، با منطق آنها که منطق یک انسان عادی و معمولی است که بر محور مصالح و منافع خودش فکر می کند و منطق منفعت و منطق سیاست است، آمدن اباعبدالله منطقی نبود. امام حسین که منطق بالاتری دارد.
منطق شهید منطق سوختن و روشن کردن است.
منطق حل شدن و جذب شدن برای احیای جامعه است. منطق دمیدن روح به اندام مرده ارزشهای انسانی است. منطق حماسه آفرینی است. منطق دورنگری، بلکه بسیار دورنگری است. اینکه هاله ای از قدس دور کلمه شهید را گرفته است و این کلمه در میان همه کلمات عظیم و فخیم و مقدس وضع دیگری دارد، برای همین جهت است.
اگر بگویم قهرمان، ما فوق قهرمان است بگویم مصلح، مافوق مصلح است. هرچه بخواهم بگویم مافوق اینهاست.
شهید، شهید کلمه دیگری جای این کلمه را هرگز نمی گیرد و نمی توان بگیرد.
منبع:مقاله شهادت؛مرتضی مطهری