حجتالاسلام جعفری (عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع))
آقای میر حسین موسوی در پاسخ به سؤالی در بارهی اجلاس
ژنو و برخی اهانتهای صورت گرفته علیه رئیسجمهور، با بیان خاطرهای مبهم
و نارسا از امام راحل عظیمالشأن - که هرچه تلاش کردم، نتوانستم نسبتی بین آن خاطره و اتفاقات ژنو بیابم- به تخطئهی حرکت مدبرانه و الهی دکتر احمدینژاد پرداخته است.
این، البته بسیار جالب است که آقای مهندس موسوی به
تقلید از دوستان مشارکتی و مجاهد خود در مقام تخطئهی منش، رفتار و عملکرد
انقلابی دولتمردان که در ایران یا جهان اسلام و یا عرصههای بینالمللی
ظهور میکنند، به صورتی عجیب و البته ناجوانمردانه به امام عزیز ما ظلم
میکنند. بگذریم از اینکه عکسالعملهای ناشیانه اینچنین، ظلم بیّن و به
تعبیر رهبر انقلاب گناهی نابخشودنی به همهی دولتمردان و مجاهدان انقلاب
اسلامی در مواجهه با دشمنان ملت و مذهب نیز هست.
قطعاً احمدینژادها انتظار ندارند که در ازای دفاع
مردانه از کیان ملی و اسلامی، از سوی عدهای ایرانی، ناجوانمردانه از پشت
خنجر بخورند و مورد هجمه قرار گیرند؛ این حداقل رسم جوانمردی و جوانمردان
نیست. انسان واقعاً درمیماند که در قبال موضع مشترک رهبران صهیونیسم و
عدهای از مدعیان خط امام در حمله ی همگرا به احمدی نژاد چه گونه
بیاندیشد. داستان غم بار و عبرت برانگیزی است!
بگذاریم و بگذریم... فقط میخواستم به مهندس سابقاً
انقلابی و خیلی سابقاً خط امامی بگویم که برادر عزیز برای رجوع و بازخوانی
اندیشه شفاف، نورانی و هدایتگر امام، احتیاجی به کنکاش پرزحمت و بیفایده
در گوشههای تاریک ذهن پریشان و بیرون کشیدن خاطرات خاک گرفته- که جزء در
مواقع سوء استفاده و فرصتطلبی، سخنی از آنها نمیگویید- نیست. فقط کافی
است یکی از مجلدات صحیفهی نور را به دست بگیرید و به صورت اتفاقی صحفهای
را باز کنید.
شاید بارها از آخرین آیین صحیفهخوانی شما گذشته باشد،
اجازه بدهید کمکتان کنم. جلد پانزدهم صحیفهی نور را از گوشهی کتاب
خانهاتان بردارید، خاکهای روی آن را بتکانید، آن را ببوسید و صفحهی 29
الی 30 را بیاورید. بیانات امام خمینی(ره) را در جمع اعضای هیئت دولت و
نخستوزیر به تاریخ 16/6/60 ملاحظه میکنید. راستی شما در آن دولت -
کابینهی آیتالله مهدویکنی- وزیر امور خارجه بودهاید. چنانچه خود در
نقل خاطرهی منجر به تخطئهی دکتر احمدینژاد، به مسئولیت وزارت خارجه
تان در آن تاریخ اشاره کردهاید. این فراز از فرمایشات امام را که
احتمالاً تازه به خاطر میآورید، بلندتر بخوانید تا همهی مردم ایران
بشنوند:
«در هر صورت، این مسائل براى انقلابات هست كه آنهایى
كه خارج و داخل ضرر دیدهاند، باید البته بد بگویند. ما نباید متوقع باشیم
كه اینهایى كه شكست خوردند و رفتند، براى ما خوب بنویسند. یا ما نباید
متوقع باشیم كه روزنامههاى امریكا و كسان دیگر براى ما چیزهاى خوب
بنویسند. خوب، آنها رفتهاند از بین، منافعشان از دستشان رفته است...
نباید ما متوقع باشیم كه اینها براى ما مقالهی خوب بنویسند. البته آنها
باید به ما فحش بدهند. اگر یك روزى اینها براى ما خوب نوشتند، آن وقت است
كه ما مصیبت داریم...
من یك وقتى این كلمه را گفتم كه اینها نمىفهمند، اگر
مىفهمیدند، مىآمدند تعریف از فلان آدمى كه- مثلًا- پیش مردم یك ارزشى
دارد، هى شروع مىكردند تعریف كردن. همین اسباب این مىشد كه ارزشش از بین
مىرفت. اگر بگین(نخست وزیر وقت اسراییل) به ما فحش بدهد، ما ارزشمان شاید
پیش مردم- اگر باشد- زیادتر بشود. به دولت ما بد بگوید بگین یا صدام یا
دیگران كه در این طریق هستند، آنها اگر به ما بد بگویند، من مىگویم خوب
حق دارند.»
فاعتبروا یا اولی الابصار
منبع