• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1361
تعداد نظرات : 278
زمان آخرین مطلب : 4133روز قبل
اهل بیت

پیامبران همانند دیگر افراد بشر
ویژگی همه پیامبران(ع) بشربودن آنان است. در همه قرآن بارها این کلام و سخن از پیامبران نقل شده که ما همانند دیگر افراد بشر هستیم. (ابراهیم، آیه ۱۱؛ کهف، آیه ۱۱۰؛ مومنون، آیات ۲۴ و۳۳ و ۳۴ و آیات دیگر) پیامبری نیامد مگر این کلام را تکرار کرد تا به این وسیله بسیاری از شبهات پاسخ داده شود که یکی از مهمترین آنها غیرقابل تاسی بودن است. اگر پیامبران(ع) همانند بشر نباشند و نیازمند اموری چون غذا، زن و فرزند و مانند آن نباشند و یا خالی از قوای سه گانه عاقله، شهوت و غضب باشند، در آن صورت نمی توانند سرمشق انسان ها باشند که دارای شهوت و غضب هستند. حضور طبیعی این امور در پیامبران(ع) و مقاومت و مبارزه ایشان با سرکشی شهوت و غضب است که قابلیت اسوه و سرمشق قرار گرفتن برای رسیدن به کمالات انسانی در دنیا را برای آنان اثبات می کند.
خداوند در آیاتی از جمله در آیه ۷ سوره فرقان این پرسش را ازسوی مردمان و کافران مطرح می کند که: و گفتند: «این چه پیامبری است که غذا می خورد و در بازارها راه می رود؟ چرا فرشته ای به سوی او نازل نشده تا همراه وی هشداردهنده باشد؟
آنگاه در آیه ۲۰ همین سوره فرقان در پاسخ آنان می فرماید: و پیش از تو پیامبران خود را نفرستادیم جز اینکه آنان نیز غذا می خوردند و در بازارهای راه می رفتند و برخی از شما را برای برخی دیگر وسیله آزمایش قرار دادیم. آیا شکیبایی می کنید؟ و پروردگار تو همواره بیناست.
البته میان پیامبران(ع) و دیگر انسانها یک تفاوت جزیی و اساسی است که همان وحی و دریافت آن است؛ به این معنا که یک نوع ارتباط مستقیم میان خدا و پیامبران برقرار شده است که ایشان را از دیگران متمایز می سازد. (فصلت، آیه ۶) این ارتباط میان خدا و پیامبران برای دریافت وحی در اشکال گوناگون (شوری، آیه ۵۱) مهمترین و اصلی ترین وجه تمایز آنان با دیگر افراد بشر است. البته همین مساله موجب می شود تا آنان از مقام بشر بودن عادی و محدود به دنیا و ماده بیرون آماده و با عوالم بالاتر انس پیدا کنند و انسان های دیگری شوند و سخنان و رفتارها و کردارهای دیگری داشته باشند؛ ولی هر انسانی می تواند با بهره گیری از سبک زندگی آنان و اسوه قرار دادن پیامبران(ع) به همین مراتب بلند انسانی از جمله عصمت از گناه دست یابد و متاله و ربانی شود.(احزاب، آیه ۲۱؛ آل عمران، آیه ۷۹؛ و آیات دیگر)
پس پیامبران(ع) همانند دیگر افراد نوع بشر دارای همان نیازهای مادی و روحی از جمله نیاز به جفت و همسر و فرزند هستند. همه پیامبران(ع) دارای همسر و فرزند بودند و حتی گاه به سبب فقدان فرزند به درگاه خداوند راز و نیاز داشته و دستان خویش را در مقام نیایش به سوی خداوند به سوی آسمان دراز کرده و خواهان عنایت الهی برای داشتن فرزندی می شدند.(انبیاء، آیه ۸۹ و آیات دیگر)

منبع:نگار-چارچوب

جمعه 26/8/1391 - 20:48
اهل بیت

« فزونی زنان آماده ازدواج بر مردان، این حق را برای زن ایجاد می کند یا به تعبیر دیگر این تکلیف را برای مرد و اجتماع پدید می آورد که با پذیرش و اعمال تعدد زوجات نیاز مذکور برآورده شود. منع از تعدد زوجات در چنین شرایطی موجب رواج فحشا و جرائم و بروز بیماری های روحی و جسمی و عوارض دیگر می شود». سایت فرهنگی و مذهبی نگار

فرشته محیطی
پیامبر(ص) در طولانی ترین بخش عمر خویش یعنی از ۲۵ تا ۵۰ سالگی فقط با همسر اول خود حضرت خدیجه(س) زندگی کرد و تا ایشان زنده بود، همسر دیگری اختیار نکرد. درباره ازدواج های بعدی پیامبر(ص) سه انگیزه عمده مطرح می شود. یکی از مواردی که در فیلم موهن برائت یا معصومیت مسلمانان، به ساحت رسول اعظم(ص) دستمایه قرار گرفته، تعداد ازدواج های پیامبر(ص) است تا اینگونه القا شود که معاذالله آن حضرت(ص) مردی هوس باز بوده است. در سکانس هایی از این فیلم موهن، پیامبر(ص) را- نعوذ بالله- فردی جاه طلب نشان می دهد که به یارانش دستور کشتن مردان قبایل غیرمسلمان می دهد تا به این ترتیب زنان آنها را به غنیمت گیرد! در ادامه، سکانس هایی پخش می شود که زبان از توصیف آنها شرم دارد. این شبهه موضوع جدیدی نیست و همواره از سوی معاندان در طول تاریخ اسلام مطرح می شود. نویسنده در این مطلب بر آن است تا گوشه ای از حقایق ازدواج آن حضرت(ص) را براساس آموزه ها و گزارش های قرآنی و روایی و تاریخی مستند و معتبر بیان کند.
فلسفه ازدواج انسان ها
خداوند، انسان ها بلکه همه موجودات را جفت آفریده است (نجم، آیه ۴۵؛ قیامت، آیه ۳۹ و آیات بسیار دیگر) بنابراین، نیاز به همسر یک امر تکوینی و طبیعی است. انسان ها براساس همان فطرت خداداد، گرایش به جفت و همسر دارند؛ چرا که بخش مهم و اساسی از نیازهای انسانی را همسر پاسخ می دهد که از آن جمله نیازهای عاطفی و روحی انسان هاست. عشق و محبت همسران به یکدیگر، کمک می کند تا انسان ها به آرامش قلبی و روحی برسند و اینگونه به یک نیاز اساسی خود پاسخ مناسب و شایسته بدهند.(روم، آیه ۲۱)
پس می توان مهمترین فلسفه ازدواج انسان ها را غیر از طبیعت و اقتضای تکوینی و طبیعی، رسیدن به آرامش و سکونت دانست. غیر از این، می توان در بیان فلسفه ها و اهداف ازدواج به مسایلی چون پاسخ به نیازهای جنسی، همکاری در کسب امنیت و آسایش و رفاه و تامین نیازهای مادی زندگی اشاره کرد.
افزون بر اینها، یکی از مهمترین فلسفه های ازدواج علاقه طبیعی انسان به بقا از طریق نسل است. انسان دوست دارد که در دنیا باقی و برقرار باشد و از آنجایی که خود نمی تواند زندگی جاودانه داشته باشد، می کوشد تا به طریقی این احساس جاودانه خواهی خود را پاسخ گوید و بقای خود را به شکلی ادامه دهد. تناسل و بقا از طریق فرزنددار شدن، از جمله این راه های بقایی است که انسان به شکل اختیاری و عقلانی و عقلایی و بلکه همه موجودات به شکل غریزی در پیش گرفته اند. خداوند در آیه ۱۱ سوره شوری بقا و تکثیر نسل بشر را یکی از اهداف و فلسفه های ازدواج برشمرده است.

منبع:نگار-چارچوب

جمعه 26/8/1391 - 20:48
اهل بیت

نظر آیت‌الله بهجت درباره علت نقاب دیدار ما با امام زمان(عج)
*آیا اگر از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، امام زمان(عج) به ما سر می‌زند؟

قطعا گناه کردن، مهم‌ترین علت محرومیت از عنایات امام زمان(عج) است، امام مهدی (عج) نیز در توقیع شریفشان به شیخ مفید می‌فرماید: «ما را از ایشان(شیعیان) چیزی محبوس نکرده است، مگر گناهان و خطاهایی که از ایشان به ما می‌رسد و ما آن را ناخوش می‌داریم و از ایشان نمی‌پسندیم».

آیت‌آلله بهجت نیز بیان فرموده‌اند: اگر بفرمایید چرا به آن حضرت دسترس نداریم، جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستند؟ او به همین از ما راضی است؛ زیرا «اورع الناس من تورّع عن المحرمات»؛ پرهیزکارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد، ترک واجبات و ارتکاب محرمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.

بنابراین اگر ما از گناه اجتناب کنیم و منتظر واقعی باشیم، به مقامی می‌رسیم که غیبت و حضور برایمان فرقی ندارد، امام سجاد(ع) به ابوخالد کابلی می‌فرماید: «ای ابوخالد! به درستی که مردم زمان غیبت حضرت مهدی(عج) آنان که معتقد به امامت هستند و در انتظار ظهور او به سر می‌برند، با فضیلت‌ترین مردم همه زمان‌ها هستند؛ به دلیل اینکه خداوند متعالی عقل و فهمی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزد آنان به منزله ظهور و مشاهده گشته است».

از این رو، در حدیث دیگری امام جعفر صادق(ع) می‌فرماید: «هر کس دوست دارد که از یاران حضرت قائم(عج) شود؛ باید که منتظر باشد و در عین حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو مشغول شود».

بنابراین اگر کسی ترک گناه کند و منتظر امامش باشد، از یاران واقعی حضرت به شمار می‌آید، آن‌گاه اگر بزرگترین توفیق الهی او را دریابد، غیبت و و ظهور حضرت برایش تفاوت نخواهد داشت.

منبع:نگار-چارچوب

جمعه 26/8/1391 - 20:45
مهدویت

چرا نباید برای دیدن بقیة‌الله(عج) اصرار کرد
*آیا دیدن امام زمان(عج) دارای شرایط خاصی است و نصیب هر کسی می‌شود؟ و آیا ندیدن آن حضرت مصلحتی دارد؟

دیدن امام زمان(عج) در عصر غیبت کبری امکان داشته و اگر کسی توفیق یابد، سعادت بزرگی نصیبش شده است، اما همه سعادت این نیست که انسان شبانه‌روز تلاش کند و خواهان دیدن امام باشد، البته دیدن حضرت سبب نمی‌شود که انسان گناه نکند؛ زیرا برخی انسان‌های معاصر دیگر امامان(ع) با وجد دیدن امام معصوم باز هم گناه می‌کردند و حتی گاهی با آنها مخالفت می‌کردند.

دیدن حضرت تأیید بر کردار درست انسان نیست؛ اگر چه نصیب هر کس نمی‌شود، ندیدن حضرت هم دلیل بر خرابی اعمال نیست، بسیاری از بزرگان، علما و مجتهدان، امام زمان(عج) را ندیدند، ولی چه بسا افرادی که مسلمان هم نبودند، ولی چون به مقام اضطرار رسیدند، حضرت از آنها دست‌گیری کرده و از این جهت امام را دیده باشند.

مهم این است که اگر ما او را نبینیم، او ما را می‌بیند و همین اعتقاد برای ترک گناه کافی است.

احمد ‌بن حسن بن ابی‌صالح خجندی، مدتی در جست‌وجوی امام زمان(عج) شهرها را می‌گشت و بسیار جدی بود و اصرار داشت که به حضور آن حضرت مشرف شود، عاقبت نامه‌ای از طریق حسین‌بن روح به این مضمون برای حضرت مهدی(عج) نوشت: «دل من، شیفته جمال تو گشته و همواره در فحص و طلب تو می‌کوشم، تمنا دارم جوابی مرحمت فرمایید که قلب من ساکن شود و دستوری در این باره فرمایید».

جواب آمد: «هر کس در خصوص من جست‌وجو و تجسس کند، مرا می‌طلبد و هر کس مرا بیابد، به دیگران بنماید و هر کس مرا به دیگران بنماید، مرا به کشتن دهد و هر کس مرا به کشتن دهد، مشرک شود».

بنابراین احتمال دارد که به صلاح ما نباشد آن حضرت را ملاقات کنیم، چه بسا دیدار حضرت مایه عجب، تکبر و خودپسندی ما شود که خود مایه هلاکت انسان است.

منبع:نگار-چارچوب

جمعه 26/8/1391 - 20:45
مهدویت
  *چرا افراد هنگام ملاقات امام را نمی‌شناسند؟
زیرا غیبت که به معنای ناشناس بودن حضرت است، اقتضا می‌کند که دیگران حضرت را نشناسند، پس نشناختن حضرت در چنین ملاقات‌هایی طبق قانون غیبت بوده و دلیل نمی‌خواهد؛ زیرا ایشان در حال غیبت‌اند و نباید غیبت و ناشناس بودن، به ظهور و شناسایی تبدیل شود.

در عین حال با اینکه در زمان غیبت به دلایلی که موجب غیبت شده، امام مهدی(عج) باید از دیده‌ها مخفی باشند، ممکن است کسانی که مشکل بزرگی دارند یا به مقامات معنوی عالی دست یافته‌اند، به محضر آن حضرت شرف‌یاب شوند.

البته این شرف‌یابی می‌تواند متفاوت باشد، برخی حضرت را می‌بینند ولی نمی‌شناسند؛ گروهی می‌بینند و می‌شناسند و حضرت هم با آنان سخن می‌گوید؛ برخی او را می‌بینند و می‌شناسند و اجازه می‌یابند که با ایشان سخن بگویند، این تفاوت‌ها به دلیل اختلاف درجات معنوی افراد است.

در هر حال دلیل اینکه افراد کمی هنگام ملاقات، آن حضرت را می‌شناسند، آن است که شایستگی دیدن همراه با شناخت، در افراد کمی وجود دارد.

منبع:نگار-چارچوب

جمعه 26/8/1391 - 20:44
مهدویت

 

 سایت فرهنگی و مذهبی نگار

*رؤیت حضرت به چند طریق امکان دارد و تشخیص صدق و کذب آن چگونه است؟
رؤیت حضرت در عصر غیبت کبرا به سه صورت ممکن است:
الف) در عالم خواب؛
ب) در حال مکاشفه؛
ج) در حال بیداری.

که در حال بیداری از نظر کیفیت و نحوه دیدار سه گونه دارد:
۱ ـ دیدار با حضرت با عنوان غیرحقیقی؛ به گونه‌ای که دیدار‌کننده هنگام ملاقات و بعد از آن، هیچ گونه توجهی به شخص حضرت ندارد و ایشان در این دیدار، فردی عادی و ناشناس تلقی می‌شود، این رؤیت ممکن است برای بسیاری از افراد به طور تصادفی و ناشناس رخ دهد و حضرت با افراد برخورد داشته باشد، ولی هرگز او را نمی‌شناسند.

۲ـ دیدار حضرت همراه با شناخت؛ یعنی شخص دیدار کننده حضرت را به هنگام دیدار بشناسد، این نوع رؤیت، بسیار اندک و انگشت شمار است؛ زیرا چنین رؤیتی با فلسفه غیبت منافات دارد و در عصر غیبت، اصل بر این است که حضرت از چشمان مردم پنهان باشد، مگر در مواردی که مصلحت مهم‌تری اقتضا کند و حضرت بنا به مصالحی خود را بشناساند که این نوع دیدار فو‌ق‌العاده اندک است؛

۳ـ رؤیت حضرت در حال غفلت از حضور امام، یعنی شخص حضرت مهدی(عج) را ملاقات می‌کند، ولی در آن حال به حضور حضرت توجهی ندارد و وی را فردی عادی می‌پندارد، اما پس از ملاقات با توجه به دلایل و شواهد موجود، یقین پیدا می‌کند که وی امام عصر(عج) بوده است.

بیشتر تشرفاتی که در کتاب‌ها نقل شده است، از این نوع است و نشناختن نیز یا به دلیل غفلت شخص دیدار کننده در آن حال است و یا به دلیل اینکه حضرت در او تصرفات تکوینی و ولایی کرده و اجازه شناخت را به وی نمی‌دهد؛ ولی بعد از جدایی، از قراین دیگر قطع پیدا می‌کند که وی امام بوده است.

اما تشخیص صدق و کذب چنین رؤیت‌هایی، به دلیل یقینی و صدق گوینده نیاز دارد، چنین ادعاهایی از افراد ناموثق و بی‌تقوا پذیرفتنی نیست و اصل بر تکذیب مدعی چنین دیدارهایی است، مگر اینکه به صحت گفتار وی یقین داشته باشیم.

 منبع:نگار-چارچوب

 

جمعه 26/8/1391 - 20:44
اهل بیت
« برابری فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) و امام حسین(ع) مقید است، به فضای سیاسی ویژه‌ای که پیروان اهل‌بیت(ع) در آن مقطع تاریخی در آن زندگی می‌کردند، در زمانی که اختناق شدیدی جهان اسلام را فرا گرفته بود و جامعه تشیّع در دوران زمامداری افرادی مانند متوکل، مُعتـّز و معتمد عباسی، سخت‌ترین دوران‌های تاریخی خود را سپری می‌کرد».

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

 

تبار حضرت عبدالعظیم حسنی با چهار واسطه، به سبط اکبر پیامبر خدا(ص) و خاندان وحی می‌رسد، احمد بن علی نجاشی -که یکی از ارکان علم رجال است- درباره نسب آن بزرگوار می‌نویسد: هنگامی که جنازه او را برای غسل برهنه می‌کردند، در جیب لباس وی نوشته‌ای یافت شد که در آن، نسبش، این گونه ذکر شده بود: من ابوالقاسم، عبدالعظیم‌بن عبدالله‌بن علی‌بن حسن‌بن زید‌بن علی‌بن حسن‌بن علی‌بن ابی‌طالب هستم.[۱]

حضرت عبدالعظیم که کنیه‌اش ابوالقاسم و ابوالفتح نیز بوده، در روز پنج‌شنبه چهارم ماه ربیع‌الآخر سال ۱۷۳ هجری قمری، در زمان هارون الرشید در مدینه در خانه جدش حضرت امام حسن مجتبی(ع) متولد شده … و پس از مدت ۷۹ سال و شش ماه و یازده روز قمری عمر، در روز آدینه پانزدهم شوال المکرم سنه ۲۵۲ هجری قمری، در زمان المعتزّ بالله عباسی به سرای آخرت رحلت کرد. [۲]
در ادامه به شرح آیت‌الله محمّد محمّدی ری‌شهری از حکمت برابری زیارت عبدالعظیم(ع) با زیارت سیدالشهدا(ع) که در کتاب «حکمت‌نامه حضرت عبدالعظیم(ع)» آمده است، ‌می‌پردازیم:

برای اثبات عظمت علمی حضرت عبدالعظیم(ع) کافی است که بدانیم امام معصوم، مردم را برای حل مشکلات دینی و یافتن پرسش‌های اعتقادی و عملی‌شان به ایشان ارجاع داده است.

صاحب بن عَبّاد در رساله‌ای که در شرح حال حضرت عبدالعظیم(ع) نوشته[۳]، در توصیف علمی ایشان آورده است: ابوتراب رویانی روایت کرد که شنیدم ابوحمّاد رازی می‌گفت: خدمت امام هادی(ع) در سامرا رسیدم و مسائلی از حلال و حرام از ایشان پرسیدم، امام به پرسش‌های من پاسخ داد و هنگامی که خواستم از ایشان خداحافظی کنم، به من فرمود: «ای ابوحماد! هنگامی که چیزی از امور دینی در منطقه‌ات برای تو مشکل شد، از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان».[۴]

این تعبیر، به روشنی نشان می‌دهد که حضرت عبدالعظیم(ع) در عصر خود، مجتهد توانمندی بوده که براساس اصول و قواعدی که از اهل‌بیت(ع) در اختیار داشته، می‌توانسته دیدگاه‌های اسلام ناب را در زمینه‌های مختلف اعتقادی و عملی استخراج کند و به پرسش‌های مردم پاسخ گوید.

مهم‌ترین نشانه عظمت معنوی و مقامات باطنی حضرت عبدالعظیم(ع) برابری فضیلت زیارت مزار آن بزرگوار با فضیلت زیارت سیدالشهدا(ع) است.

شیخ المحدّثین «صدوق» از محمّد بن یحیی عطّار –که یکی از اهالی ری است– این گونه نقل کرده که خدمت امام هادی(ع) رسیدم، ایشان فرمود: «کجا بودی؟»

گفتم: حسین بن علی(ع) را زیارت کردم، امام هادی (ع) فرمود: «بدان که اگر قبر عبدالعظیم را در شهر خودتان زیارت کنی، مانند کسی هستی که حسین بن علی(ع) را زیارت کرده باشد».[۵]

برای توضیح این روایت و تبیین عظمت معنوی حضرت عبدالعظیم(ع)، باید موضوعات فضیلت زیارت امام حسین(ع) و مقصود از برابری زیارت حضرت عبدالعظیم با زیارت امام حسین(ع) و حکمت آن بررسی شود:

الف ـ فضیلت زیارت امام حسین(ع)

در احادیث اهل‌بیت(ع)، فضایل، آثار و برکات فراوانی برای زیارت امام حسین(ع) بیان شده است، مانند: آمرزیده شدن گناهان، دعای فرشتگان، دعای اهل‌بیت(ع) طولانی شدن عمر، افزوده شدن روزی، زدوده شدن اندوه، شادی دل، تبدیل شدن بدی‌ها به خوبی‌ها، تبدیل شدن شقاوت به سعادت و برخورداری از حقّ شفاعت، همچنین در شماری از احادیث، فضیلت زیارت امام حسین(ع) بیشتر از حج و حتی طبق برخی از احادیث، ثواب آن، بیش از هزار حج و هزار عمره است.[۶]

ب ـ مقصود از برابری زیارت حضرت عبدالعظیم با زیارت امام حسین(ع)

مسئله این است که براساس حدیثِ یاد شده، آیا زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) به طور مطلق می‌تواند جایگزین زیارت امام حسین(ع) شود و یا در شرایط خاصّی، از چنین فضیلتی برخوردار است؟ در یک جمله، آیا برابری زیارت عبدالعظیم(ع) و زیارت امام حسین(ع) مطلق است و یا مقید؟

بی‌تردید، مقصود امام هادی(ع) در حدیث یاد شده، این نیست که از فضایل زیارت امام حسین(ع) بکاهد و یا در بیان فضیلت حضرت عبدالعظیم(ع) مبالغه کند.

بنابراین در پاسخ به سؤالی که مطرح شد، می‌توان گفت: برابری فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) و امام حسین(ع) مقید است، به فضای سیاسی ویژه‌ای که پیروان اهل‌بیت(ع) در آن مقطع تاریخی در آن زندگی می‌کردند، در زمانی که اختناق شدیدی جهان اسلام را فرا گرفته بود و جامعه تشیّع در دوران زمامداری افرادی مانند متوکل، مُعتـّز و معتمد عباسی، سخت‌ترین دوران‌های تاریخی خود را سپری می‌کرد.

در چنین شرایطی، امام هادی(ع) به منظور پیشگیری از خطرهایی که از طرف حکومت‌های وقت، شیعیان را تهدید می‌کرد، فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) را با زیارت امام حسین(ع) برابر دانسته است، به تعبیری روشن‌تر، زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) برای کسانی که آمادگی خطرپذیری برای زیارت امام حسین(ع) را داشته باشند، پاداشی معادل زیارت آن حضرت دارد و حرم حضرت عبدالعظیم(ع) شعبه‌ای از حرم سیدالشهدا(ع) است و این خود، فضیلتی بزرگ و حاکی از جایگاه بلند عبدالعظیم در نزد اهل‌بیت(ع) و عظمت معنوی ایشان است.

ج ـ حکمت برابری زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) با زیارت سیدالشهدا(ع)

برابری فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم با زیارت سالار شهیدان ـ هر چند در شرایط ویژه – بی‌تردید بدون حکمت نیست، شاید نتوان به حکمت آن پی برد؛ لیکن راز و رمز این فضیلت بزرگ را باید در شخصیت علمی، عملی و جهادی آن بزرگوار، جستجو کرد.

در میان امام‌زادگان، شخصیت‌های بزرگی وجود دارند؛ اما درباره هیچ یک از آنها نقل نشده و حداقل به ما نرسیده که زیارتش با زیارت سیدالشهدا برابری کند، بنابراین حضرت عبدالعظیم(ع) باید از خصوصیات و مقامی برخوردار باشد که از مرقد مطهرش نور حرم حسینی ساطع شود و شمیم دل‌انگیز سیدالشهدا از آن استشمام شود.

احادیث دیگری نیز در فضیلت زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) نقل شده‌است، مانند آنچه از شهید ثانی در تعلیقه خلاصة الأقوال علامه حلّی از امام رضا(ع) نقل شده که فرمود: «هر کس قبر عبدالعظیم را زیارت کند، بر خدا لازم می‌شود که او را داخل بهشت کند».[۷]

پی‌نوشت‌ها:

[۱] رجال النجاشی: جلد ۲، صفحه ۶۷، شماره ۶۵۱

[۲] ر.ک : مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت حضرت عبدالعظیم(ع): جلد ۳، صفحات ۱۸۱- ۱۸۵ (رساله «عراضة الإخوان: سفرنامه معلّم حبیب آبادی به آستانه حضرت عبدالعظیم و شهرری»، محمدعلی معلّم حبیب‌آبادی .

[۳] این رساله در سال ۵۱۶ قمری به خط یکی از بنی بابویه نگارش یافته است. (ر.ک. خاتمه مستدرک الوسائل: جلد ۴ صفحه ۴۰۴ شماره ۱۷۳)

[۴] شناخت‌نامه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و شهرری/مجموعه رساله‌های خطّی و سنگی: ص ۲۳ (رساله «رساله فی فضل عبدالعظیم(ع) » صاحب بن عباد)

[۵] ثواب الاعمال: صفحه ۱۲۴ حدیث ۱٫

[۶]برای آشنایی با متن احادیثی که به آن‌ها اشاره شد، ر. ک: دانشنامه امام حسین(ع): جلد ۱۱ (فصل سوم و چهارم از بخش سیزدهم) و برای توضیحات لازم، ر. ک: همان: جلد ۱۱، صفحات ۱۰۱-۱۱۱ (پژوهش درباره ارزش زیارت امام حسین علیه‌السلام)

[۷] حاشیة الشهید الثانی علی خلاصة الأقوال: صفحه ۱۹۱ حدیث ۲۸۹، مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) جلد ۳ صفحه ۴۲ (مقاله «زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)»، رضا استادی)

منبع:نگار-چارچوب

جمعه 26/8/1391 - 20:43
مهدویت
« از روایات مختلف، به دست می‏آید که مؤمنان در دورة غیبت، گرفتار آزمایش‏های بزرگی خواهند شد؛ چنان که امت‏های قبلی نیز دچار آزمون‏ها و ابتلاهای مختلفی بودند. در قرآن آمده است: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِین».

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

 

یکی از حکمت‏ها و اسرار غیبت و پنهان زیستی امام مهدی(عج)، امتحان و آزمایش انسان‏ها – به ویژه شیعیان – است. آنان در این ابتلا و آزمون، باید پای‏بندی و باور عمیق خود به مهدویت و میزان اخلاص و علاقة خود را نشان دهند. غیبت امام مهدی(عج)، شباهت‏هایی با غیبت سایر پیامبران دارد؛ به ویژه این که آنها نیز دارای غیبت کوتاه مدت یا طولانی مدت بودند. خداوند همان‏طور که با غیبت پیامبران، امت آنان را آزمایش، می‏خواهد امت اسلامی را نیز بیازماید و شاید این برابری طول غیبت خاتم‏الاوصیاء با غیبت مجموع پیامبران، برای این باشد که می‏خواهد این امت را با آزمایش‏هایی سخت‏تر از آزمون آنها، بیازماید.

از روایات مختلف، به دست می‏آید که مؤمنان در دورة غیبت، گرفتار آزمایش‏های بزرگی خواهند شد؛ چنان که امت‏های قبلی نیز دچار آزمون‏ها و ابتلاهای مختلفی بودند. در قرآن آمده است: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ. وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبِینَ؛۱ آیا مردم گمان می‏کنند همین که به زبان بگویند ایمان آوردیم، دست از سر آنها بر می‏داریم و آزمایش نمی‏شوند؟ مردمی را که قبل از ایشان بودند نیز آزمودیم و خداوند می‏داند که چه کسانی راستگو و چه کسانی دروغگویند و در امتحان، درست یا نادرست از آب در آیند…».از آن جایی که غیبت طولانی می‏شود، عده‏ای از مردم، دچار تردید، حیرت و… می‏شوند و از باور به ظهور منجی موعود، برمی‏گردند. این آسیب‏ها و عوامل مشکل‏زا در عصر غیبت، عبارتند از:

۱٫ حیرت و سرگردانی
امام عسکری(ع) فرمود: “بدانید که فرزندم غیبتی خواهد داشت که نادانان در آن، دچار سرگردانی می‏شوند و آنها که برای ظهورش از پیش خود وقت تعیین می‏کنند، به دروغ گویی می‏افتند”.۲ ابن عباس نیز گفته است: “(مهدی موعود) پس از یک غیبت طولانی و حیرت ظلمانی، ظاهر می شود”۳٫

۲٫ گمراهی و ضلالت
در این دوران، عده‏ای از مردم از مسیر حق برگشته، دچار انحراف و گمراهی می‏شوند و از هدایت‏های الهی باز می‏مانند، پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «برای او، غیبت و برای امت، حیرتی خواهد بود که خیلی‏ها در آن دوران گمراه خواهند شد».۴سدیر می‏گوید: امام صادق(ع) فرمود: “…وای بر شما! در کتاب جَفر نظر انداختم… و در ولادت قائم ما و غیبت او و طولانی شدن آن و مدت عمر وی، تأمّل کردم و دیدم که مردم با ایمان، گرفتار بلاها و مصیبت‏ها هستند و به جهت طولانی شدن دوران غیبت، در دل‏هایشان شک و تردید راه می‏یابد و بیشتر آنها از دینشان بر می‏گردند…”۵٫

۳٫ برگشت از اعتقاد به مهدویت
امام رضا(ع) از پدران بزرگوارش و او از امام علی(ع) چنین نقل می‏کند: «در دوران غیبت، جز دینداران ناب – که یقین در جانشان رسوخ کرده و خداوند از آنان بر ولایت ما پیمان گرفته و ایمان در جانشان ثابت شده و به دم الهی یاری‏شان نموده است – کسی بر اعتقاد خود، استوار نخواهد ماند»۶٫

۳٫ قساوت و تیره شدن دل‏ها
به جهت طولانی شدن غیبتش، دل‏ها سخت و تیره می‏شوند و جز آنها که خداوند، ایمان به او را در قلوبشان نشانده و به دم الهی یاری‏شان کرده است، کسی دیگر بر اعتقاد او باقی نماند”۷٫

۴٫ عدم تحمل و بردباری
امام صادق(ع) فرموده است: “شتاب مردم برای این کار، آنان را هلاک می‏سازد. خداوند برای شتاب مردم، شتاب نمی‏کند؛ بلکه برای این امر، مدتی هست که باید پایان پذیرد. اگر مدت آن سرآید، نه ساعتی جلو می‏افتد و نه ساعتی تأخیر می‏شود»۸٫

۵٫ شک در حیات و زنده بودن مهدی موعود
امام صادق(ع) فرموده است: “… به طور جدی مورد آزمایش قرار می‏گیرید؛ تا جایی که مردم می‏گویند: مهدی، مرده یا کشته شده است؛ اگر زنده است، پس کجاست و چه می‏کند؟ چشمان مؤمنان بر او می‏گریند و همچون کشتی طوفان زده، به اضطراب می‏افتند و به جز کسانی که خداوند از آنان پیمان گرفته و به دم الهی یاری‏شان کرده، کس دیگری رستگار نخواهد شد”۹٫

۶٫ انحراف و برگشت از دین
یکی از ابتلائات و آسیب‏های دوران غیبت، برگشت عده‏ای از آیین الهی و ضعف و سستی در دینداری و یگانه‏پرستی است. امام کاظم(ع) فرمود: “هنگامی که پنجمین فرزند امام هفتم، از دیده‏ها ناپدید شد، از خدا بترسید و به او پناه ببرید و در مورد دین و آیین خود، کسی شما را از دینتان منحرف نکند ]‏زیرا[ برای صاحب این امر، غیبتی است؛ تا آنها که به او عقیده دارند، از اعتقاد خود باز گردند"۱۰٫

محمد بن مسلم و ابوبصیر روایت کرده‏اند که امام صادق(ع) فرمود: "این کار به سامان نمی‏رسد ]و ظهور محقق نمی‏شود[ مگر این که دو سوم مردم از دین برگردند. ما گفتیم: اگر دو سوم مردم از دین برگردند، دیگر چه کسی باقی خواهد ماند؟ امام(ع) فرمود : آیا دوست ندارید در بین یک سوم باقی مانده باشید»؟۱۱

۷٫ دشواری حفظ ایمان
شدت‏ها و پیشامدهای ناگوار و تحوّلاتی که روی می‏دهد، مردم را زیر و رو کرده، حفظ ایمان و استقامت در این راه را دشوار می‏سازد و ایمان افراد در خطرهای سخت واقع می‏شود!

امام باقر(ع) فرموده است: "(امام زمان(ع)) بعد از غیبت و حیرت ظاهر می‏شود. در این دوران، تنها کسانی بر دین خود ثابت می‏مانند که در ایمان خود، مخلص و با روح یقین همراه باشند و آنان کسانی‏اند که خداوند از آنها دربارة ولایت ما پیمان گرفته، در دل آنها ایمان را مستقر ساخته و آنها را با روحی از خود تأیید کرده است"۱۲٫

۸٫ کمبودها و نارسایی‏های زندگی
یکی از امتحانات مردم در عصر غیبت و ابتلائات شدید آنان، گرانی، کسادی، مرگ و میر، جنگ‏ها، کمی محصولات کشاورزی، حاکم شدن بر پادشاهان ستمگر بر آنان و... است.امام صادق(ع) خطاب به محمد بن مسلم فرمود: "پیش از قیام قائم(عج)، نشانه‏هایی است که خداوند آنها را ظاهر خواهد ساخت". محمد بن مسلم پرسید: آنها چیستند؟ فرمود: خداوند آنها را چنین بیان فرموده است:

"وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ و بشر الصابرین؛ قطعاً همة شما را با خبری از ترس، گرسنگی و کاهش اموال و جان ها و میوه ها آزمایش می کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان».با ظهور قائم که بعد از یک فتنة سخت و کمرشکن است، هر دوستی و خویشی را درهم می‏ریزد؛ همسایه به همسایه‏اش هجوم برده، گردنش را می‏زند! در چنین روزگاری، به زمین بچسبید و دست و پای خود را تکان ندهید».۱۴ همچنین فرمود: «ترس، اهل عراق و بغداد را احاطه می‏کند و مرگ ناگهانی و پیاپی در آن جا شایع می‏شود و کمبود در اموال، اشخاص و میوه‏ها ظاهر می‏شود و زراعت کمتر رشد می‏کند"۱۵٫

۹٫ اختلاف و تبرّی از همدیگر
یکی از آسیب‏های فراروی جوامع اسلامی در این دوران، وجود اختلافات و کشمکش‏ها و پراکندگی و دوری مردم از همدیگر است. امیرمؤمنان، علی(ع) فرموده است : "چه بر شما خواهد گذشت؛ وقتی امام هدایت‏گر و نشانة حق را به چشم نبینید؛ وقتی گروهی از گروه دیگر بیزاری می‏جویید"۱۶٫امام صادق(ع) نیز می‏فرماید: "چه بر شما خواهد گذشت، وقتی امام هدایتگر... را به چشم نبینید؛ گروهی از گروه دیگر بیزاری می‏جویید. آن گاه سخت مورد آزمایش واقع می‏شوید و ناخالصان شما از راستان شما، جدا خواهند شد. اول روز در اخبار و آثار، اختلاف و مشاجره خواهید داشت و آخر روز، کارتان به کشت و کشتار خواهد کشید"۱۷٫

۱۰٫ دروغ گویی و تعیین وقت ظهور
امام صادق(ع) فرموده است: آنان که وقت تعیین کردند، دروغ گفتند ما اهل بیتی هستیم که وقت معیّن نمی‏کنیم...»۱۸٫

۱۱٫ ضعف و سستی در حفظ عقاید حق
عصر غیبت، دوران هجوم شبهات، فزونی انحرافات و اندیشه‏های نادرست و باطل و دنیا گرایی‏ها و نادانی‏هاست و بدین جهت، پا برجا ماندن بر عقاید درست و حق، دشوار است. امام صادق(ع) فرمود: "هنگامی که امر غیبت واقع شود، به آن چه در دست دارید ]عقاید حقه[، چنگ بزنید؛ تا قضیّه آشکار شود و فرمان خدا فرا رسد”۱۹٫ “برای مردم روزگاری فرا می‏رسد که همگان دچار تب و لرز می‏شوند؛ علم و دانش در آن دوران، در هم پیچیده می‏شود؛ آن سان که مار در لانة خود به دور خویش می‏پیچید. در آن هنگام ستاره آنها طلوع می‏کند”.

گفته شد: مراد از تب و لرز چیست؟ فرمود : “روزهای فترت که همگان دچار ضعف و سستی می‏شوند؛ در آن ایام، بر عقاید خود استوار باشید؛ تا خداوند، ستاره شما را ظاهر سازد”.با توجه به این آسیب‏ها و چالش‏ها، روشن می‏شود که در عصر غیبت، امتحان و آزمون انسان‏ها، بسیار دشوار است و آنان باید از این مراحل سخت و طاقت فرسا عبور کنند و میزان پای‏بندی، باورمندی، بردباری و استقامت خود را نشان دهند.

به یقین در دورانی که احتمال سرگردانی، گمراهی، تردید و برگشت از اصل مهدویت، قساوت و دل‏مردگی، بی‏اعتمادی به آموزه‏های دینی، انحراف و فسادگری، هواپرستی، مشکلات و کمبودهای زندگی، اختلافات و دشمنی‏ها، دروغ گویی و ناراستی، ضعف و سستی در دین داری و… بیشتر از هر عصری وجود دارد؛ باید متدینان و یکتاپرستان در اعتقاد خود به منجی موعود، استوار و پابرجا باشند و از این آزمون سخت، سربلند بیرون آیند و بر این اساس است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «…کسانی که در دوره غیبت حضرت مهدی(عج) بر اعتقاد به او استوار هستند، از کبریت احمر نایاب‏ترند. جابر بن عبداللَّه انصاری بلند شد و گفت: ای رسول خدا! آیا فرزندت قائم غیبت خواهد کرد؟ فرمود: آری، به خدا قسم! «وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقَ الْکافِرِینَ۲۰؛ خداوند، مؤمنان را جداً می‏آزماید و کافران را از میان بر می‏دارد”۲۱٫

پی‏نوشت‏ها:
۱٫ عنکبوت، آیه ۲و۳٫
۲٫ حر عاملی، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۸۲٫
۳٫ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۳۴۶٫
۴٫ مجلسی، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۷۲٫
۵٫ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۵٫
۶٫ همان، ص ۴۶۴٫
۷٫ همان، ص ۴۸۸٫
۸٫ کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۳۶۹٫
۹٫ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۷۳٫
۱۰٫ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۵۰؛ صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص ۲۱۸٫
۱۱٫ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۵۱۰٫
۱۲٫ منتخب الاثر، ص ۲۲۹٫
۱۳٫ بقره، آیة ۱۵۵٫
۱۴٫ الغیبة النعمانی، ص ۱۳۲٫
۱۵٫ یوم الخلاص، ج ۱، ص ۳۳۸٫
۱۶٫ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۱۰٫
۱۷٫ همان، ص ۴۷۳٫
۱۸٫ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۶۳٫
۱۹٫ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۳۳٫
۲۰٫ آل عمران، آیة ۱۴۱٫
۲۱٫ اثبات الهداه، ج ۳، ص ۴۶۱٫
منبع:‌ پرسمان

جمعه 26/8/1391 - 20:42
اهل بیت
برای پیروی و الگوبرداری از این اسوه های نیک و کامل لازم است اطلاعاتی از سنت و سیره ایشان داشته باشیم. منابع روایی و تاریخی اسلام سرشار از آموزه های اخلاقی و تربیتی است که ایشان بیان کرده اند تا هرکسی به وسع و ظرفیت و توان خویش از آن بهره گیرد و زندگی خود را سامان دهد و سبک زندگی اسلامی و اخلاقی و الهی را برای خود بسازد. هرچند که در یک نوشتار کوتاه نمی توان از همه سنت و سیره امام جواد(ع) حتی در حوزه اخلاق و تربیت سخن گفت، ولی به مقدار حوصله و استطاعت خود و نوشتار بخشی از آن در اینجا بیان می شود:
انجام آگاهانه کارها
یکی از آموزه های تربیتی و اخلاقی که امام جواد(ع) بر آن تاکید دارد، عمل همراه با شناخت است. انسان اگر در کاری وارد شود که نمی شناسد یا از جایی وارد شود که راه ورود به آن کار نیست، شکست می خورد و به جای آن که کاری را به درستی انجام دهد و از سود آن کار بهره برد دچار زیان می شود و از کاری که کرده زیان و ضرر بهره او می شود. شناخت کار و موارد ورود و عمل به آن لازمه انجام هر کاری است. دراین باره امام جواد(ع) فرمودند: من لم یعرف الموارد اعیته المصادر؛ کسی که راه ورود به کاری را نشناسد، راه برون شدن از آن درمانده اش می کند. (بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۴۶۳) یعنی عدم شناخت کار و راهکارهای انجام آن شخص را در دامی می افکند که بیرون آمدن از آن بسیار دشوار و سخت خواهد بود.
ورود بی شناخت درکاری مانند عملی است که یک دیوانه انجام می دهد و سنگی رادرون چاه می افکند که چهل عاقل هم نمی تواند آن را بیرون آورد. ورود درکاری ممکن است عواقب بد و بسیار زیانباری را به دنبال داشته باشد و جمع وجور کردن آن خیلی دشوار باشد. پس پیش از اقدام به هر کاری می بایست نسبت به کار و همه جوانب آن شناخت کافی داشته باشیم تا وارد آن شویم وگرنه گاه بیرون آمدن از آن بسیارسخت تر و زیان بارتر خواهد بود. امام جواد همچنین درسخنی دیگر همین نکته را باز مورد تاکید و توجه قرار می دهد و می فرماید:«التدبیر قبل العمل، یومنک من الندم؛ تدبیر و برنامه ریزی درهرکاری قبل از اقدام به آن، انسان را از پشیمانی حفظ می کند. (منتهی الامال، ج ۲، ص ۰۳۲) بنابراین، شناخت و برنامه ریزی مبتنی بر آن می تواند آدمی را درچنان وضعیتی قراردهد که کارهایش به درستی پیش رود و اگر هم شکست خورد با درایتی که پیش از آن اندیشیده خود را از گرفتاری های آن می رهاند و همچنین پشیمان نیست که چرا بدون شناخت و برنامه رفته است، بلکه می گوید که به درستی گام برداشته و براساس علم و قدرت اقدام کرده است و اگر چنان که می خواسته نشده است حتما مشیت و اراده الهی به چیز دیگری تعلق گرفته است. پس نادم و پشیمان نیست؛ چون بر مبنای عقل وحکمت و تدبیر و شناخت اقدام کرده بود.

سایت فرهنگی و مذهبی نگار
تواضع و فروتنی، رضایت الهی
دراسلام بسیار از تواضع و فروتنی سخن به میان آمده و آن را نشانه ای ازاسلام و کمال عقل و از فضایل و مکارم و محاسن اخلاقی شمرده اند. در مقابل هرگونه تکبر و استکبار و غرور و تفاخر به عنوان رذیلت اخلاقی معرفی و با آن مبارزه شده است. درباره فواید تواضع و فروتنی نیز بسیار گفته اند که از آثار آن می توان بهره مندی از عنایت دیگران دانست؛ زیرا با تواضع است که محبت دیگران به سوی انسان جلب می شود و مردم او را بزرگ دانسته و درخدمت او در می آیند. از جمله آثار و برکاتی که امام جواد (ع) برای تواضع بیان می کند، رضایت و خشنودی الهی از اوست؛ چرا که خداوند خود و فرشتگان به آفرین گویی به او مشغول می شوند و او را مورد عنایت خاصه خود قرار می دهند. پس با این حساب می توان گفت تواضع از بزرگترین سرمایه های هر انسانی است؛ چرا که انسان تلاش می کند تا رضایت الهی را به دست آورد. تواضع می تواند این خشنودی و رضایت الهی را ایجاد کند. پس می بایست آن را درخود ایجاد کرد تا با به دست آوردن آن، محبت الهی را جلب کرد و محبوب پیشگاه او شد. به هرحال، امام جواد (ع) برای تشویق مردم به اخلاق پسندیده تواضع و فروتنی و دست یابی به این مکرمت اخلاقی می فرماید:«من رضی بدون الشرف من المجلس لم یزل الله و ملائکته یصلون علیه حتی یقوم؛ هر که از نشستن درپایین مجلس خرسند باشد، خدا و فرشتگانش پیوسته بر او درود می فرستند تا آن گاه که برخیزد. (تحف العقول، ص ۶۸۴)
مدارا کردن
از دیگر دستورهای اخلاقی آن حضرت (ع) مدارا کردن با مردم است. این که نسبت به دیگران سختگیر نبود و اگر خطا واشتباه قابل بخششی انجام دادند، آن را پوشاند و بخشید. پس هرگونه سختگیری حتی موجه، امر خوبی نیست هرچند که از نظر عقلی مجاز باشد. انسان می بایست با دیگران از در احسان وارد شود و ملاحظه حال مردم را بیش از حال خودش بکند و این گونه نباشد که با سختگیری مردم را برنجاند و ایشان را در زحمت افکند. انسان باید نسبت به دیگران همواره مهربان باشد و اگر کسی دوست دارد که با او معامله خوب شود خودش نیز با دیگران معامله خوبی داشته باشد. اگر دوست دارد که درحق او با مهربانی برخورد شود خود نیز مهربانی کند، چنانکه پیامبر(ص) فرمود: ارحم ترحم، رحم کن تا بر تو رحم شود. اما اگر آدمی این گونه نبود و مدارا را به کناری گذارد ونسبت به دیگران سخت گیری کند، باید متوجه باشد که دنیا نیز بر او سخت می گیرد و مشکلات و ناگواری ها را با این کارش به سوی خودش می کشاند. حضرت امام جواد(ع) می فرماید: من هجر المداراه قاربه المکروه؛ آن که سازش و مدارا را ترک کند، ناگواری به او روی آورد. (بحارالانوار، ج۸۶، ص ۱۴۳)
صداقت
انسان می بایست صداقت و راستی را در همه چیز در نظر داشته باشد و هرگز از صداقت و راستی پرهیز نکند؛ زیرا صداقت و راستی کلید بهشت است. انسان ها تنها با صداقت است که دنیا و آخرت خویش را می توانند آباد کنند. از این رو نخستین فرمان عقل، صداقت و عدالت است و عقل و عقلاء، صداقت و عدالت را از فضایل و بایسته ها و شایسته های انسانی می دانند. این صداقت نسبت به خداوند می بایست در اولویت نخست باشد. برخی از مردم عادت کرده اند که با همه صادق باشند ولی در رابطه با خدا، صداقت را کنار می گذارند. در برابر مردم گناه را ترک می کنند و مرتکب حرام نمی شوند ولی در خلوت از مردم، مرتکب گناه می شوند. در حقیقت نوعی بی صداقتی را در برابر خداوند در پیش می گیرند که خیلی زشتر و بدتر از هر عملی است. جالب این است که با این کارهای خویش خود را از اولیای الهی نشان می دهند در حالی که از اولیای شیطان و بنده و برده اویند. امام جواد(ع) نسبت به این گونه بی صداقتی انسان هشدار می دهد و می فرماید: لاتکن ولیالله فی العلانیه ، عدوا له فی السرء در ظاهر، دوست خدا و در باطن، دشمن خدا مباش. (بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۵۶۳)
توکل
یکی از اصول اسلامی توکل است. اینکه خدادوند را نه تنها آفریدگار خود بداند بلکه او را ممالک و پروردگار خود نیز بشمارد و نسبت به علم و قدرت خداوندی و مشیت و اراده الهی شک نکند. بسیاری از مردم بویژه مومنان خیال می کنند که اهل توحید هستند ولی توحید جامع و کامل را یا در اندیشه و پندار باور ندارند یا در عمل این گونه نشان می دهند. توحید می بایست در ذات و صفات و فعل باشد چنان که می بایست توحید در عبادت و اولوهیت و ربوبیت نیز باشد. کسی که اهل توکل است و خدا را وکیل خود می سازد یا حتی خودش را به خدا واگذار کرده و تفویض می کند (غافر، آیه ۴۴)، اهل توحید محض است؛ اما کسی که در هر کاری به غیر خدا مراجعه می کند و می گوید اول خدا بعداً شما، گرفتار نوعی شرک در فعل است که باید از آن پرهیز کند. امام جواد(ع) فرمودند: من انقطع الی غیرالله و کله الله الیه؛ آن که به غیر خداوند روی آورد، خداوند به همو واگذارش کند. (بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۵۵۱) اینکه خداوند چنین بنده ای را به همان غیرواگذار می کند خیلی بد است؛ زیرا نمی توان شرایطی بدتر از این را تصور کرد؛ چرا که هم کارش به سامان نمی رسد و هم خشم و غضب الهی را به خاطر این شرک در فعل به جان می خرد.
منکرستیزی
انسان سالم و عاقل کسی است که به خوبی ها و نیک ها و پسندیده های اخلاقی و عقلانی و شرعی گرایش داشته و خود عامل بدان و نیز دعوت کننده دیگرانم به آن است. در مقابل، ازهرگونه زشتی و پستی و بدی می گریزد و به خود اجازه نمی دهد که بدان آلوده شود یا دیگران را در دام و گرفتار آن ببیند. بنابراین، دوستی معروف و انکارمنکر، امری پسندیده و بلکه از ویژگی های انسان سالم و عاقل است. اما اگر اینگونه نباشد و نسبت به قبایح و زشتی ها واکنش منفی نشان ندهد می توان او را انسانی بیماردل و غیرعاقل شمرد. برخی از انسانهای مسلمان خودشان کار زشت را انجام نمی دهند ولی نسبت به آن یا سکوت می کنند یا حتی زیبا و نیک می شمارند و درمقالاتی از آن تعریف و تمجید می کنند. مثل کسانی که به امام معصوم(ع) اهانت نمی کنند ولی راضی و خشنود می شوند یا سکوت می کنند. چنین افرادی با این شیوه، شریک آن عمل هستند و در حقیقت خودشان مرتکب آن شده اند. خداوند در آیات ۱۶۵ و ۶۶۱ سوره اعراف از اصحاب سبت سخن به میان می آورد که سه گروه بودند: گروهی که مرتکب گناه می شدند؛ گروهی که سکوت می کردند و گروهی که به امر به معروف و نهی از منکر می پرداختند. خداوند دو گروه ساکتین و گناهکاران را تبدیل به میمون کرد و عذاب نمود و تنها آمران به معروف را نجات داد؛ چرا که ساکتین را هم جزو گناهکاران قلمداد و مجازات کرد. امام جواد(ع) فرمودند: من استحسن قبیحا کان شریکا فیه؛ هرکه کار زشتی را نیک بشمارد؛ در آن کار شریک است. (بحارالانوار، ج۷۵، ص ۲۸)
اینها تنها گوشه ای از اصول اخلاقی است که امام جواد(ع) به عنوان پیشوای الهی و در مقام اسوه و الگو بیان کرده است و عمل به همین ها می تواند زندگی ما را دگرگون کند. مطالعه و تحقیق دیگر آموزه های آن حضرت(ع) نیز از چنین جایگاه و ارزش و اهمیتی برخوردار است. پس لازم است که آنها را شناخته و براساس آن عمل کنیم.

منبع:نگار-چارچوب

جمعه 26/8/1391 - 20:40
اهل بیت
«یکی از آموزه های تربیتی و اخلاقی که امام جواد(ع) بر آن تاکید دارد، عمل همراه با شناخت است. انسان اگر در کاری وارد شود که نمی شناسد یا از جایی وارد شود که راه ورود به آن کار نیست، شکست می خورد و به جای آن که کاری را به درستی انجام دهد و از سود آن کار بهره برد دچار زیان می شود و از کاری که کرده زیان و ضرر بهره او می شود. شناخت کار و موارد ورود و عمل به آن لازمه انجام هر کاری است. دراین باره امام جواد(ع) فرمودند: من لم یعرف الموارد اعیته المصادر؛ کسی که راه ورود به کاری را نشناسد، راه برون شدن از آن درمانده اش می کند. (بحارالانوار، ج ۵۷، ص ۴۶۳) یعنی عدم شناخت کار و راهکارهای انجام آن شخص را در دامی می افکند که بیرون آمدن از آن بسیار دشوار و سخت خواهد بود».

سایت فرهنگی و مذهبی نگار

احسان احمدی
هر دوستدار کسی یا چیزی بر آن است تا نسبت به محبوب خود اطلاعاتی را به دست آورد. گاه دیده شده که نه تنها به سخنان و سنت و سیره رفتاری او توجه می کند، بلکه همه چیز محبوب، برای او دوست داشتنی و محبوب است. از این رو می خواهد ریز جزئیات زندگی او را بداند و بشناسد و اگر نتوانست همانند سازی کند دست کم از جزئیات او داستان ها بسراید و حکایات برای دیگران بگوید و تعریف کند.
این درحالی است که چهارده معصوم(ع) نه تنها محبوب ما بلکه مقتدا و پیشوای ما هستند و ما خود را شیعه ایشان می دانیم و می خواهیم از سبک زندگی آنان الگوبرداری کرده و دقیقاً پا در جای پای آنان بگذاریم. پس لازم است تا به عنوان یک شیعه از همه زندگی ایشان آگاهی یابیم و به همان اندازه که تاریخ اجازه داده و اطلاعاتی را برای ما منتقل کرده، درباره آنان بدانیم و براساس آن، زندگی خود را سامان دهیم.
نویسنده برهمین اساس، به سراغ زندگی یکی از پیشوایان اسلام حضرت امام محمدبن علی الجواد(ع) رفته است تا گوشه ای از زندگی این اسوه نیک بشریت را بیان کند.
امام جواد(ع) پیشوای مسیحا نفس و موسی عمل
شاید امام جواد(ع) یکی از کم سن و سال ترین پیشوایان اسلام باشد که در خردسالی مقام بزرگ امامت و ولایت الهی را به عهده گرفته و به عنوان خلیفه الهی بر کائنات فرمانفرمایی و فرمانروایی نموده است. از همان آغاز کسانی بودند که در ولایت و خلافت الهی ایشان تشکیک و تردید روا داشته اند؛ ولی ایشان نیز به خوبی نشان داد که در قاموس الهی بر خلاف تصور جاهلی و عمل منافقان که حضرت امیرمؤمنان علی(ع) را به سبب جوانی از خلافت پیامبر(ص) بازداشتند، خلافت الهی به مظهریت در تمامی اسمای الهی و صفات کمالی است که ایشان داراست و چیزی نمی تواند مانع خلافت الهی انسان کامل و مظهر اتم و اکمل خداوندی بر کائنات باشد.
بی گمان امام جواد(ع) حجت را بر بسیاری از مردمان تمام کرده است که عناصر کرامت و بزرگی را می بایست در اموری غیر از مادیات، قدرت، ثروت، حسب و نسب و دیگر امور اعتباری جهان ماده جست، بلکه عناصر کرامت انسانی اموری چون خدایی شدن و تخلق به اخلاق الهی و مظهریت در آن است که هیچ ارتباطی به سن و سال و مانند آن ندارد. از این رو ایشان را معجزه اهل بیت(ع) برای پاسخ گویی به بسیاری از افکار و اندیشه ها و رفتارهای خلاف آموزه های وحیانی اسلام دانسته اند. به کمک این معجزه الهی بود که حجت بر بسیاری از یاوه گویان و یاوه سرایان تمام شد و تنها کسانی که عناد و لجاجت داشته و با یقین خود به مخالفت پرداخته بودند، (نمل، آیه۱۴) به این حجت و معجزه الهی ایمان نیاوردند.
امام رضا(ع) باتوجه به ویژگی های امام جواد(ع) است که می فرماید: این مولودی است که با برکت تر از او برای شیعیان ما به دنیا نیامده است. (بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۳، ح۱۴) امام رضا(ع) همچنین در بیان این برکت و بزرگواری امام جواد(ع) در جایی دیگرمی فرماید: الصادق والصابر والفاضل و قره اعین المؤمنین و غیظ الملحدین؛ او راستگو، صبور و بردبار، دارای فضیلت نور چشم مؤمنان و مایه خشم کفار است. (مستدرک عوالم العلوم، ج ۳۲، ص ۷۲)
امام جواد(ع) با زندگی خود بسیاری از اندیشه های انحرافی و باطلی را که در جامعه پیدا شده بود، به چالش جدی کشید و دوباره آموزه های قرآنی و معجزات و بینات روشنگر و بصیرت بخش آن را زنده کرد و مردم را به صراط مستقیم دعوت کرد تا از مسیر انحرافی که پس از سقیفه توسط ابوسفیان و معاویه و منافقانی از صحابه شکل گرفته بود، باز دارد و راه حقیقت و روشن را نشان دهد.
زندگی آن حضرت(ع) چنان که امام رضا(ع) در همان آغاز تولدش بیان می کند، نشان می دهد که از معجزات باهره خداوندی بوده است و خداوند خواست تا این گونه حجت را بر انسان ها تمام کند و کسی دیگر مدعی این معنا نشود که در پیشوایی اهل بیت عصمت و طهارت و حقانیت راه ایشان شک و تردید داشته است و در مسیری رفته که عموم مسلمانان رفته و با همراهی اکثریت، خواسته تا اسلام را داشته باشد. تولد امام جواد(ع) و آثاری که در زندگی کوتاه آن حضرت(ع) قبل از شهادت امام رضا(ع) اتفاق افتاد به گونه ای بود که امام رضا(ع) آن را حجتی چون موسی(ع) و عیسی(ع) بر امت یهودی دانسته است.
امام رضا(ع) به یاران خویش درباره خصوصیات اعجازی تولد و زندگی امام جواد(ع) می فرمود: قد ولد لی شبیه موسی بن عمران، فالق البحار و شبیه عیسی بن مریم قدست ام ولدته، قد خلقت طاهره مطهره ؛ برای من فرزندی متولد شد که شبیه موسی بن عمران است که دریاها را شکافت و مانند عیسی بن مریم است که مادرش مقدس و پاک و پاکیزه او را به دنیا آورده بود. (بحارالانوار، ج ۰۵، ص ۱۵، ح۹۱)
این معجزه الهی که شباهت تمام با پیامبران اولواالعزم الهی داشت، همانند آن پیامبران گرفتار امتی شد که قدرنشناسی آنان زبانزد بوده است. از این رو با همه تلاش هایی که انجام گرفت تا مردم به حقیقت رهنمون شده و به اطاعت و پیروی از این معجزه الهی بپردازند، از شدت حسادت و دنیاگرایی و فسق و فجور و گرفتاری به رهبران فاسد و عالمان و روحانیون دین فروش درباری، ایشان را نیز همانند دیگر اوصیای الهی و خلفای راستین محمدی(ص) به شهادت رسانیدند و نشان دادند که امت یهودی هستند و از اسلام جز پوستین وارونه به تن نکرده اند.
البته پیامبر(ص) این معنا را پیش بینی کرده بود که امت اسلام همان راهی را خواهد رفت که امت یهود رفته است و از حقیقت و پیروی از اوصیای الهی اعراض کرده و پیشوایان خود را همانند اوصیای پیامبران بنی اسرائیل به شهادت رسانند.
به هر حال، امام جواد(ع) معجزه الهی و حجت کامل خداوندی بر امت اسلام بود. ایشان با آنکه کودکی خردسال بود به مقام امامت می رسد و خلافت الهی را افزون بر انسان ها، بر ما سوی الله به عهده می گیرد؛ چرا که ایشان همانند حضرت عیسی(ع) که در کودکی و گهواره از نزول انجیل بر خود از سوی خداوند می گوید و می فرماید که اکنون انجیل به من داده شده است نه اینکه در آینده در بزرگی بر من نازل می شود، (مریم، آیه ۰۳) حقایق هستی و همه آموزه های وحیانی ازقرآن و کتب آسمانی دیگر بر او نازل شده بود و او نه تنها بر علوم الهی و بلکه بر غیب الهی آگاهی داشت؛ زیرا مرضی خداوندی بود. (جن، آیات ۶۲ و ۷۲)
در همین راستاست که امام جواد(ع) در بیان مقامات الهی خود فرمودند: انا الجواد، انا العالم بانساب الناس فی الاصلاب انا اعلم بسرائرکم و ظواهرکم و ما انتم صائرون الیه؛ من جوادم، من عالم به نسبهای مردم در صلبها هستم، من از نهانها و آشکارهای شما آگاه ترم و بهتر می دانم که سرانجام شما چه خواهد بود. (بحارالانوار، ج۰۵، ص۸۰۱)
این علوم غریب و غیبی که ایشان می داند به سبب همان مقام خلافت الهی ایشان است. هنگامی که در انسانی، اسمای الهی تعلیمی به فعلیت رسیده باشد و شخص، متاله و خدایی شود، آن گاه به عنوان خلیفه الهی و جانشین او بر کائنات از همه امور از سر و اخفی و ظاهر و باطن و حال و آینده و اول و آخر آنها آگاهی خواهد داشت؛ چرا که می بایست به عنوان خلیفه و جانشین خدا و به عنوان مظهر ربوبیت و پروردگاری الهی بتواند هر موجودی را به کمال شایسته و بایسته خود برساند. بنابراین، آگاهی از سرائر و ظواهر انسان ها که سهل است به همه سرائر و ظواهر موجودات و اینکه هر کسی چه سرنوشتی را برای خود در حال رقم زدن است، آگاهی و علم دارد.
انسان کامل و خلیفه الهی، بویژه چهارده معصوم(ع)، شاهدان خداوندی نه تنها بر امت اسلام بلکه همه امت ها حتی امت های جانوری و گیاهی هستند و همه چیز را اینان می بینند و شهود کامل دارند؛ زیرا علم ایشان از مصادیق علم شهودی است. (احزاب، آیه ۵۴؛ فتح، آیه۸؛ انعام، آیه ۸۳ و آیات دیگر)
از آن جایی که برای پیامبر(ص) همه عوالم از غیب و شهود، عوالم شهود هستند، پیش از مرگ و پس از مرگ برای آن حضرت معنایی ندارد؛ چنان که برای آن حضرت پیش از تولد و پس از آن معنایی ندارد و پیامبر(ص) مظهر اتم و اکمل نام الهی «شهید» است (نساء آیه ۳۳)، لذا پیامبر(ص) همان گونه که بر امت خود شاهد و گواه است (بقره، آیه ۳۴۱) بر پیامبران و امت های پیشین بشری (نساء، آیه ۱۴) بلکه همه هستی، شهید و شاهد است؛ زیرا غیر بشر نیز امت هایی همانند امت های بشر است (انعام، آیه ۸۳) که پیامبر(ص) به عنوان خلیفه مطلق و تام خداوندی، می بایست آنها را از مقام مظهریت در ربوبیت، پروردگاری کند.
براین اساس، هیچ شکی نیست که پیامبر(ص) به عنوان شاهد امت خود اعم از حاضران و غیرحاضران زمان خویش، می بایست ناظر و شاهد امت باشد و بر کارها و اعمال ایشان نظارت کند تا در قیامت گواهی دهد. (بقره، آیه ۳۴۱؛ نساء، آیه ۱۴)
بنابراین اگر امام جواد(ع) در این که خداوند عین الله دارد و به مردمان در این زمینه هشدار داده و فرمودند: اعلم انک لن تخلو من عین الله فانظر کیف تکون؛ بدان که از دید خداوند پنهان نیستی، پس بنگر چگونه ای. (تحف العقول، ص۵۵۴) این عین الله همان چهارده معصوم(ع) هستند که شاهد بر پیامبران(ع) نیز می باشند و حتی بر کار فرشتگان نیز نظارت دارند. پس آنها نیز ناظر و شاهد کارهای ما هستند و هر روز کارهای ما را می بینند و در پیشگاه خداوند شهادت می دهند. پس این گونه نیست که چون امام جواد(ع) مثلا در این دنیا نیست کارهای ما را نمی بیند و نمی تواند شاهد باشد و تنها امام زمان(عج) عین الله است و می بیند و شاهد است و گزارش می دهد؛ بلکه همه چهارده معصوم در زمان حیات و ممات خویش این گونه هستند؛ زیرا برای آنان حضرات و نشئه ها و عوالم هستی قبل و بعد ندارد و همه چیز برای آنان بیرون از زمان معنا می یابد و آنان بر زمان، سوار و حاکم هستند نه اینکه زمان بر ایشان حاکم باشد و برای آنها ظاهر و باطن، پیش و پس، اول و آخری باشد، بلکه ایشان به عنوان مظاهر الهی، همه چیز را می بیند.
اینکه حضرت سخن از عین الله گفته و از عیون الله سخنی به میان نیاورده است؛ به این دلیل است که در مقام نوری همه چهارده معصوم در مقام یکتایی و احدیت بوده و در مقام نفسی نیز در مقام واحدیت و یگانگی هستند، پس می توان به صیغه مفرد بیان کرد، افزون بر اینکه مراد می تواند جنس عین باشد که شامل همه می شود. به هرحال، ایشان همانند دیگر معصومان(ع) عین الله است و در زمان حیات و ممات می بیند و می داند و تصرف می کند. پس توسل به ایشان برای تحقق هر خواسته مشروعی، معنای درستی می یابد چنان که می توان به هر معصوم دیگری توسل کرد، زیرا چهارده معصوم(ع) همان حقیقت محمدی است که در مقام تدلی و قاب قوسین او ادنی (نجم، آیات ۸ و ۹) نشسته است و تنها واسطه میان خالق و مخلوق است.
این مقامی است که پیشوایان معصوم اسلام(ع) در آن قرار دارند و با توجه به چنین جایگاهی باید به سخنان ایشان توجه یافت و به سیره و سنت ایشان عمل کرد.
اینان الگوهای حسنه بشریت هستند و این گونه نیست که تنها برای ما شیعیان یا محبان یا مسلمانان الگو باشند، بلکه حتی جنیان نیز ایشان را الگوی برتر و نیک خود دانسته و از ایشان پیروی و اطاعت می کنند، زیرا آنان نیز برای رسیدن به کمال شایسته خویش می بایست شاگردی مکتب انسان های کاملی چون چهارده معصوم(ع) کنند. (سوره جن و آیات دیگر)

منبع:نگار-چارچوب

جمعه 26/8/1391 - 20:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته