در متون مقدس و تاریخ ادیان عناوین و واژه هایی تقدس یافته اند و افراد و
گروه ها این عناوین را برای خویشتن و عناوین ضد آنها را برای مخالفان خود
به کار می برده اند. در قرآن مجید و سنت اسلامی نیز واژه هایی دیده می شود
که اشاره به انسان های دارای اعتقادات درست و رفتارهایی پسندیده دارند و در
مقابل واژه هایی برای انسان های ناشایست به کار رفته است. نمونه این واژه
ها «حزب الله» و «حزب الشیطان» است که در قرآن مجید به کار رفته است. اما
نکته مهم این است که در تاریخ، افراد و گروه ها از این واژه ها اغلب
استفاده ابزاری کرده اند. این در حالی است که در متون دینی این واژه ها
صرفا برای افرادی به کار رفته که ویژگی ها و اعمال خاصی داشته اند.
در قرآن مجید «حزب الله» مقامی بس والا دارند چرا که آنان در آخرت
رستگارند(مجادله/۲۲) و در دنیا پیروزند(مائده/۵۶) و در مقابل «حزب الشیطان»
زیانکارانند(مجادله/۱۹) چرا که دنیا و آخرت را از دست داده اند. اما سوال
مهم و اساسی این است که چه چیزی حزب خدا را از حزب شیطان متمایز می کند؟
اینگونه نیست که افراد نام خود را در دفتری به عنوان حزب خدا یا حزب شیطان
ثبت کنند و یا صرفا شعار دهند که ما جزو کدام حزب هستیم. مطابق قرآن مجید
افراد این دو حزب با اعمال و رفتارشان شناخته می شوند و ممکن است کسی خود
را جزو حزب خدا بنامد اما در عمل بر عکس باشد. در واقع این مهم نیست که هر
کس خود را جزو کدام حزب به حساب می آورد؛ مهم آن است که خدا او را عضو کدام
حزب قرار می دهد و طبق معیارهایی که او بیان کرده، در کدام دسته قرار می
گیرد. کسانی عضو حزب الله هستند که هم خدا از آنان راضی است و هم آنان از
او راضی و خشنود هستند(مجادله/۲۲). در آیات متعددی آمده است که خدا از چه
کسی راضی و خشنود است؛ کسی که دستورهای والای او را گردن می نهد و پا را از
حدود او فراتر نمی گذارد و اخلاق را رعایت می کند.
اما اعضای حزب شیطان چه کسانی هستند؟ اعضای حزب شیطان کسانی هستند که
شیطان بر آنان چیره شده و خدا را از یادشان برده است(مجادله/۱۹).
پس اعضای حزب خدا و اعضای حزب شیطان را تنها و تنها از اعمال و رفتارشان
می توان شناخت. کسانی که فحاشی و هتاکی می کنند و حقوق مردم را زیر پا می
گذارند و بی پروایانه تهمت می زنند و برای جان و مال و آبروی مردم ارزش
قائل نیستند و… آنان عضو حزب شیطان هستند و نمی توانند خود را عضو حزب خدا
بخوانند.
واژه های دیگری که در قرآن مجید به کار رفته به همین صورت است.
«مخلَصین» و «صدیقین» از عنوان هایی هستند که قرآن مجید برای انسان های
والا به کار برده است. مخلَص کسی است که شیطان از او مایوس شده و نمی تواند
او را اغوا کند(الحجر/۴۰؛ ص/۸۳). و مخلِص کسی است که تنها بندگی خدا می
کند(الزمر/۱۱ و ۱۴) و کسی است که اعمال و کردار خود را خدایی کرده
است(بقره/۱۳۹).
به هر حال واژه ها و عناوین مقدس که در قرآن مجید به کار رفته کاربردشان
معیارهای خاصی دارد و اینگونه نیست که کسانی هر عملی خواستند انجام دهند
ولی عناوین بر آنان صدق کند. حزب الله، مخلص، صدیق و…مقومشان اعمال نیکو و
خدایی و اخلاقی است و هرگز نمی توان گفت کسی را که به راحتی بزرگ ترین
گناهان، آن هم از نوع حق الناس، را مرتکب می شود، عضو حزب الله، یا متقی یا
مخلص نامید.
همین سخن در رابطه با کلمه «شیعه» در روایات مطرح شده است. واژه «شیعه»
به معنای پیرو است و با توجه به مضاف الیه آن ارزش مثبت یا منفی پیدا می
کند. شیعه علی ابن ابیطالب یا شیعه امام صادق(ع) واژه ای مقدس است اما همین
کلمه شیعه به ال ابوسفیان هم اضافه شده و تعبیر «شیعه ال ابی سفیان» برای
کسانی به کار رفته است. اینکه کسی شیعه علوی باشد یا شیعه اموی به عمل و
رفتار او بستگی دارد و نه به اینکه چه چیزی را اعلام کند یا شعار دهد.
در روایات ائمه اطهار به خوبی این مطلب بیان شده است. امام حسن مجتبی(ع)
در جواب مردی که گفته بود «من از شیعیان شما هستم» می فرماید: «ای بنده
خدا! اگر مطیع اوامر و نواهی ما باشی راست می گویی، ولی اگر چنین نباشی، پس
با ادعای منزلت والایی که تو اهل آن نیستی، بر گناهانت میفزای…»(تنبیه
الخواطر، ج۲، ص۱۰۶). آری! مطابق این روایت شریف ادعای بی جا و نادرست گناه
است چرا که در واقع کسی که ادعایی را در رابطه با عناوین دینی می کند که
شایسته آن نیست از دین خدا برای دنیای خود استفاده ابزاری کرده است.
امام صادق(ع) «شیعه» را در سخنی اینگونه دسته بندی می فرماید: «شیعه سه
نوع است: (اول) دوستدار عاشق، چنین شیعه ای از ماست؛ (دوم) شیعه ای که خود
را به ما بیاراید، که ما مایه آراستگی او هستیم؛ (سوم) شیعه ای که ما را
وسیله ارتزاق خود قرار می دهد؛ پس کسی که به وسیله ما ارتزاق کند به فقر
گرفتار آید»(الخصال، ص۱۰۳).
در روایاتی سخن از کسانی رفته که با اینکه ادعای شیعه بودن دارند، ولی
در واقع شیعه علوی نیستند. امام باقر(ع) می فرماید: «شیعه ما نیست مگر کسی
که از خدا بترسد و او را فرمان برد؛ آنان جز با فروتنی و خاکساری و
امانتداری و کثرت یاد خدا شناخته نمی شوند»(تحف العقول، ص۲۹۵) و امام
صادق(ع) می فرماید: «شیعه ما نیست، آن که به زبان دم از شیعه بودن زند اما
در عمل برخلاف اعمال و کردار ما رفتار نماید»(بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۶۴).
اما از سوی دیگر گاهی در روایات ائمه اطهار سخن از شیعیان ال ابوسفیان
رفته است. امام حسین(ع) در آن لحظات آخر عمر که از بالای اسب به زیر افتاده
بود به سختی سر از زمین بلند می کند و مشاهده می کند که لشکر یزید به سوی
خیام حرم حمله ور شده است. امام(ع) در آن حالت و وضعیت سخن مهم و بسیار درس
آموزی را بیان می فرماید: «ای شیعیان ال ابو سفیان! اگر دین ندارید و از
روز معاد واهمه ای ندارید، در دنیای خود آزاده باشید»(لهوف، ص۱۲۰). شیعه ال
ابو سفیان ویژگی اشان این بود که در میدان نبرد نه به دین و دستورات شریعت
پایبند بودند و نه به اخلاق و جوانمردی. آنان تنها و تنها یک چیز برایشان
مهم بود و آن هم رسیدن به هدف پست خود؛ و در راه رسیدن به این هدف از هر
ابزاری استفاده می کردند. درس بزرگ امام(ع) در این سخن گرانبها این بود که
حتی کسی که دین ندارد باید اصول اخلاقی و جوانمردی را رعایت کند و هر چیزی
را وسیله رسیدن به هدف خود قرار ندهد.
به هر حال تفاوت شیعه علوی و شیعه اموی در این است که او در پی هدفی
بسیار مقدس است و بنا بر این هرگز برای رسیدن به هدف از ابزاری نامقدس
استفاده نمی کند. او شریعت و قانون و اخلاق را زیر پا نمی گذارد و از دروغ و
فریب و حیله و تهمت و افتراء و خشونت و…استفاده نمی کند. اینها خطوط قرمز
شیعه علوی هستند و صرف انجام این امور باعث می شود که او از دایره شیعه
علوی خارج شود. اما برای شیعه اموی از این جهات هیچ خط قرمزی وجود ندارد هر
چند از جهات دیگر، او هم خطوط قرمزی دارد.
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی
hideLoadingLayer();
var blogurl="http://www.kaleme.com/";
var needemail="";
var nowurl="52366";
var md5 = "b1f4897e36e3cbbf63d2f3038243b860";
متن کامل نامه حضرت آیت الله العظمی دستغیب به اعضای خبرگان رهبری
بسم الله الرحمن الرحیم
حضور محترم آیات و حجج اسلام اعضاء مجلس خبرگان
عرض می شود قیام مردم ایران به رهبری مرحوم امام خمینی ره، یک قیام
اسلامی بود. هرچند فشارهای حکومت پهلوی پدر وپسر تاثیر داشت: از ظلم وستم
بر مردم بی سلاح، و خفقان شدید و انباشته شدن ثروت به دست حکّام وقت، و
تاراج معادن بخصوص نفت به کشورهای حامی حکومت، و خفه کردن هر نوع صدای
انتقاد، و رواج مدح و ثنا از شاه و درباریان و وابستگان حتی بوسیله بعضی از
معمّمین، و گسترش فحشا و منکرات و...
امّا هنر امام خمینی این بود که به توفیق خداوند همه را جمع کرد در یک
کلمه و آن دین اسلام و کلمه توحید بود، و گفت مردم اسلام را می خواهند و
حاکمیّت بر خلاف میل مردم حرکت می کند، وبا نَفس رحمانی خویش و ارجاع آنها
به فطرتشان توجه داد که همه این بدبختی ها بخاطر دوری از قرآن و سنّت است،
وبیان نمود که اسلام خطّ بطلان می کشد بر ظلم و اسارت و شخص پرستی و بردگی و
آنچه فطرت انسان نمی پسندد. لذا همه آنچه تبیین نمود خلاصه شد در ((
استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی)).
مردم صدق را در کلام و عمل او یافتند که هرچه می گوید عمل می کند، و خدا
را حاضر و ناظر اعمال خویش می بیند، و فهمیدند که اگر کشته می شوند و یا
زندان می روند و شکنجه می بینند برای خداست و برای برپایی قرآن و سنّت است.
همانطور که وعده خداوند بود قیام مردم به ثمر رسید و لذّت آزادی در سایه
اسلام را حس کردند و خداوند بندهای اسارت از حاکمیّت شیطان را از آنها
برداشت، و با چه ذوق وشوقی به جمهوری اسلامی رای مثبت دادند، و از تشکیل
شورای قانون اساسی توسط فقها و خبرگان در مسائل مختلف استقبال کردند و به
حاصل آنکه قانون اساسی بود رای مثبت دادند، و می گفتند و می سرودند(( در
بهار آزادی جای شهدا خالی))، و چه جانانه از حریم اسلام دفاع کردند؛ هشت
سال دفاع مقدّس، برادری و برابری، و آزادی و امید به آینده ای سرشار از
نعمت های خدادادی، و از جمله بندگی خداوند و لذت عشق و معرفت به او...
مجلس شورای اسلامی با رای آزاد مردم تشکیل شد، رئیس جمهور با رای آزاد
مردم انتخاب شد، خبرگان با رای آزاد مردم شکل گرفت، رهبر جمهوری اسلامی هم
اعلام کرد که من هم تابع قانون هستم و از مردم مستثنا نیستم، و همه ما عمل
به قانون اساسی می کنیم، و به همه هشدار داد که مواظب باشید از قرآن و سنّت
و قانون اساسی منحرف نشوید، افراد متحجّر و کج اندیش در حکومت رخنه نکنند،
نیروهای نظامی در غیر امور مربوطه به خود، دخالت نکنند، و رهبر آینده در
اجرای قوانین به خصوص عمل به قرآن وسنّت کمال مواظبت را داشته باشد، حوزه
های علمیه مستقل باشند، حوزه و دانشگاه در عمل به قرآن و سنّت وحدت داشته
باشند، آزادی مردم از جهت رای دادن محصور نشود، جان و مال و ناموس مردم به
تاراج نرود... و خلاصه همه قِسم وصیّت و سفارش کرد.
اما بتدریج نظارت استصوابی پیش آمد و اصل بر عدم برائت، جای اصل برائت
را گرفت، و شاهرگ مجلس شورای اسلامی خبرگان و قوه مجریه را به دست آورد، و
حاکمیبت اکثریّت تبدیل شد به حاکمیّت اقلّیّت، و خبرگان که باید منتخب مردم
باشند، در واقع منتخب شورای نگهبان گردیدند، و محور کار آنها که باید
مواظبت دقیق بر رهبری در انجام وظایف قانونیش، و مواظبت بر زیر مجموعه که
از حدود قانونیش منحرف نشود، تبدیل شد به تبعیّت بی چون و چرا از رهبری، و
مخالفت با وضع موجود تبدیل شد به مخالفت با ولایت فقیه و نظام و در نهایت
به اخراج و یا رای نیاوردن در دوره های بعد، اگر در حیات باشد! و این معنا
بعینه برای حقیر پیش آمد که در چند سخنرانی تهدید به اخراج و جنگ سرد
گردیدم. و قهرا بقیه اعضا نباید جرات انتقادی داشته باشند که چه بسا مبتلا
به مثل حقیر شوند و حتی در شهر خویش هر کس به او وابسته باشد بوسیله
نیروهای امنیتی دستور به اخراجش صادر گردد و یا برائت بجوید و یا اگر حوزه
ای داشته باشد به شدت مراقبت شود و حتی المقدور در انزوای کامل به سر برد.
بالاخره اینجانب وظیفه دارم که انتقاد کنم:
نظارت استصوابی لغو شود و آنچه باید باشد نظارت بر حفظ رای مردم در
انتخابات است.به اعتراضات دو کاندیدای ریاست جمهوری آقایان موسوی و کروبی
در نزد هیئتی که طرفین دعوی قبول داشته باشند گوش داده شود و بررسی شود و
هرچه سریعتر حصر غیرقانونی و غیر شرعی این دو بزرگوار برداشته شود.
آنهایی که در راهپیمایی آرام به مردم هجوم آوردند و زدند و دستگیر کردند
محاکمه شوند بر حسب شرع اسلام. آنهایی که بدون محاکمه زندان هستند آزاد
شوند و اگر متهم به جرمی هستند آشکارا محاکمه شوند بر حسب شرع اسلام و
قانون اساسی. روزنامه ها و مراکز خبری آزاد شوند، و سانسور برچیده گردد.
بازجویانی که زندانیان را شکنجه کردند و مسببّین حمله به کوی دانشگاه
محاکمه شوند بر حسب شرع اسلام و قانون اساسی. نیروهای نظامی از سپاه و بسیج
و انتظامی و اطلاعات در مسائل سیاسی، فرهنگی، دینی، حوزوی و دانشگاهی
دخالت نکنند، و به تمام بندهای قانون اساسی عمل شود.
قوه قضائیه مستقل عمل کند، و با تعامل با مراجع، اصول و فروع قضاوت
انجام گیرد. برخوردهای فراقانونی و غیر شرعی با متهمین سیاسی نشود. این وضع
بد اخلاقی و بعضا خلاف شرعها که در صداوسیما اجرا می شود، و خلاف گوییها و
دروغها و تهمتها برچیده شود. صداوسیما متعلق به همه مردم- چه موافق و چه
مخالف- می باشد، انحصار آن به هیئت حاکمه رجوع به گذشته است. مردم از
کارهایی که حاکمیت می کند در داخل و خارج با خبر باشند، دخل و خرجها را نه
تنها مجلس بلکه همه مردم بفهمند. ((یا قَومِ لَکُمُ الیَومَ ظاهرینَ فِی
الارضِ فَمَن یَنصُرُنا مِن باسِ اللّه ان جاءنا)): امروز حکومت در دست شما
است و همه نوع امکانات دارید و می توانید با مردم بدون سلاح مهربان باشید و
آنها را ولی نعمت خود بدانید، و یا بر سرآنها بکوبید تا ساکت شوند، ومی
توانید مظلوم را ظالم و ظالم را مظلوم جلوه دهید، اما از ((باس)) خداوند
باید ترسید. اینجانب و امثال حقیر نظری جز خیر خواهی و سعادت شما حاکمیت و
غیر شما نداریم. (( ما عِندَکُم یَنفَد وَ ما عِندَ اللّه باق))
هنگامی که این سطور را می نوشتم با برخورد غیر منطقی حاکمیت با افرادی
که هر کدام هشت سال و بیشتر با رای مردم خدمت می کردند مواجه شدم، و فکر می
کردم آخر مردم دنیا چگونه قضاوت می کنند که کشور، مدت 32 سال از انقلاب و
در دست افرادی بود که به قول شعارهای شما دست نشانده آمریکا و اسرائیل
بودند، چقدر زشت وزننده است! اینها دستور اسلام نیست، سیره ائمه اطهار
نیست، تبلیغ اسلام و قرآن نیست...
هر فرد و یا گروه غیر مسئول حق حکم راندن و یا نسبت دادن کسی به ارتداد و
منافق و فاسق ندارد، متهم باید در دادگاه علنی زیر نظر مجتهد جامع الشرایط
با شنیدن دلایل جرم و اختیار دفاع از خود محاکمه شود، در غیر این صورت هر
نوع بازداشت و حصر وغیره صورت شرعی و قانونی ندارد و جایز نیست. شعارهایی
که علیه اشخاص داده می شود و بعضا از صداو سیما پخش می شود توسط هر فرد یا
گروهی باشد جایز نیست. شبنامه ها، تراکت ها و اعلامیه هایی که علیه اشخاص
منتشر می شود حتی اگر در محکمه عدل جرمش ثابت شود جایز نیست و صورت شرعی و
قانونی ندارد. میزان حکم شرعی، قرآن وسنت و فتاوای مجتهدین جامع الشرایط
مراجع تقلید می باشد.
اینک خلاصه تخلفاتی که از شرع و قانون صورت گرفته به نظر شریف
عده ای از مراجع بزرگوار رسیده، از این قرار است:
1- مطابق حدیث معتبر منقول از امام صادق ع، هر کس شهادتین می گوید جان و
مال و آبرویش محفوظ است. (عن الصادق ع: الاسلام شهادة ان لا اله الا الله و
التصدیق برسول الله به حقنت الدماء) کافی 25:2- کتاب ایمان و الکفر.
2- هر مسلمانی که متهم به جرمی گردید قبل از اثبات جرم در نزد مجتهد
جامع الشرایط آبروی او محفوظ و حق بازداشت وی نیست.
3- اثبات جرم باید با اقرار از روی اختیار و یا شاهد عادل و معتبر حاصل
گردد، و اعتراف گیری در زندانها با ارعاب و تهدید و تطمیع بالخصوص آن هم با
شکنجه ابدا جایز نیست و ظلم صریح است و فاقد وجه شرعی و حقوقی بوده و
اعتبار ندارد.
4- هر کسی نمی تواند برای متهمین حکم صادر کند مگر مجتهد جامع الشرایط
باشد. برای قضاوت یا در شان نبی است ویا درشان و صلاحیت وصیّ نبی است و در
غیر این صورت مصداق شقی است. (قال امیرالمومنین ع: لشریح: یا شریح، قد جلست
مجلسا ما جلسه الا نبی او وصیّ نبیّ او شقی. من لا یحضر5:3 حدیث 3222)
5- دروغها و تهمت ها که بعضا از صداوسیما پخش می شود هیچ قسم صورت شرعی
ندارد.
6- به بهانه حفظ نظام( که در حقیقت از نظر آنها حفظ هیئت حاکم است)
حرامهای خداوند و گناهان کبیره حلال نمی شود.
7- حاکم شرع و مجتهد جامع الشرایط از اصل تا فرع برای حکم دادن باید تحت
هر نوع امر ونهیی نباشد حتی بزرگترین مقام مسئول کشور.
8- ارتداد و محاربه در فقه چارچوب معین و تعریف خاص دارد و حکم ثبوت
ارتداد و محارب بودن اشخاصی که احقاق حق می کنند و فریادرسی می نمایند جز
از طرف مجتهد جامع الشرایط با ذکر دلیل جایز نیست.
9- ضرب و شتم افرادی که برای احقاق حق، راهپیمایی آرام دارند جایز نیست،
مرتکبان به آنها مجرمند و تحت پیگرد قانونی قرار می گیرند و هیئت حاکمه
مسئول حفظ جان و مال و آبروی آنهاست.
10- با توجه به اینکه امنیت حق طبیعی و اولیه همه افراد و شهروندان می
باشد و هیچ کس حق سلب و یا ایجاد محدودیت در این حق ندارد، ورود هر فردی
تحت هر عنوان و سمتی به حریم افراد، و استراق سمع و تفتیش وسایل خانوادگی
آنها جایز نیست.
11- حوزه های علمیه باید مستقل باشند، مراجع بدون واهمه بتوانند احکام
شرع و یا تخلف از آنها را بگویند.
12- دخالت نیروهای امنیتی و انتظامی و نظامی در امور مذهبی حوزه ها و
مساجد و دانشگاه ها و امر و نهی آنها برای ائمه جماعات صورت شرعی ندارد.
13- هیئت حاکمه عهد کرده که به قانون اساسی پایبند باشد و قسم یاد کرده.
نقض عهد جایز نیست و موجب سلب عدالت است.
14- خبرگان رهبر را برابر قانون اساسی که اختیار انتخاب و تعیین بر
عهده آنان قرار داده و حتی برای آنان حق عزل دیده است، وقتی که فردی را
برای رهبری تعیین می کنند مکلف هستند که ناظر بر اعمال وی باشند و هر نوع
خلاف شرعی از زیر مجموعه انجام گیرد لازم است تذکر دهند و با رعایت مراتب
امر بمعروف و نهی از منکر به وظایف قانونی خود عمل کنند، در غیر این صورت
در نزد خداوند مسئول خواهند بود.
15- حیف و میل بیت المال بدون حکم شرعی و مجوز قانونی جایز نیست و در
دخل و خرج آن لازم است مردم بدانند زیرا متعلق به همه مردم است.
16- وظیفه شورای نگهبان پاسداری از احکام اسلام و صیانت رای مردم و حفظ
آبروی مسلمانان است؛ تخلف از آن جایز نیست.
سید علی محمد دستغیب
5/ 12 /89