• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 125
تعداد نظرات : 102
زمان آخرین مطلب : 6174روز قبل
محبت و عاطفه
 

اگه بگم عاشقتم، اگه بگم ديوونتم، اگه بگم برات مي ميرم، اگه بگم نمي تونم فراموشت کنم، اگه بگم همه زندگيمي، روت زياد مي شه

دوشنبه 17/2/1386 - 17:11
محبت و عاطفه
 

اگه تو کوچه پس کوچ هاي دلم گم شدي.دنباله کسي نگرد که آدرس بهت بده چون غير از تو کسي اونجا نيست

دوشنبه 17/2/1386 - 17:8
طنز و سرگرمی

 

پسري بودم كه اسم نداشت بادختري اشنا شدم كه وجود نداشت به شهري رفتم كه ادم نداشت به رستوراني رفتم كه غذا نداشت باقاشق چنگالي غذا خوردم كه دسته نداشت غذاي خوردم كه مزه نداشت ولي خدا وكيلي سركار گزاشتن تو خيلي مزه داشت

 
يکشنبه 9/2/1386 - 14:27
محبت و عاطفه

 

دو تا ادم برفي در دو طرف رودخانه اي با ديدن هم عاشق هم مي شن . اونا از عشق هم اب شدن تا شايد تو اب رودخانه بهم برسن

 

 
يکشنبه 9/2/1386 - 14:24
محبت و عاطفه

 

********************************************

شاگردي از استادش پرسيد:" عشق چست؟

"
استاد در جواب گفت: " به گندم زار برو و پر خوشه ترين شاخه را بياور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به ياد داشته باش که نمي تواني به عقب برگردي تا خوشه اي بچيني "
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتي طولاني برگشت. استاد پرسيد: "چه آوردي؟ "
و شاگرد با حسرت جواب داد: " هيچ! هر چه جلو ميرفتم، خوشه هاي پر پشت تر ميديدم و به اميد پيدا کردن پرپشت ترين، تا انتهاي گندم زار رفتم ."
استاد گفت: " عشق يعني همين!! "
شاگرد پرسيد: " پس ازدواج چيست؟ "
استاد به سخن آمد که : " به جنگل برو و بلندترين درخت را بياور. اما به ياد داشته باش که باز هم نمي تواني به عقب برگردي! "
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهي با درختي برگشت . استاد پرسيد که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: " به جنگل رفتم و اولين درخت بلندي را که ديدم، انتخاب کردم. ترسيدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالي برگردم."
استاد باز گفت: " ازدواج هم يعني همين!!

***********************************************

يکشنبه 9/2/1386 - 14:20
محبت و عاطفه

 

 

ميدوني چرا وقتي کسي که عاشقشي ميميره تو فقط گريه ميکني؟

 


چون فقط بهش عادت کرديولي اگه واقعا عاشقش باشيتو هم ميمردي

 
جمعه 7/2/1386 - 7:6
محبت و عاطفه

**********

دريا باش که اگر کسي سنگ به سويت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوي

*****************

جمعه 7/2/1386 - 7:3
محبت و عاطفه

 

****************************************

 

ابر بارنده به دريا مي گفت من نبارم تو کجا دريايي , در دلش خنده کنان دريا گفت ابر بارنده تو خود از مائي

 

****************************************

پنج شنبه 6/2/1386 - 20:49
محبت و عاطفه

زرد است که لبريز حقايق شده است تلخ است که با درد موافق شده است شاعر نشدي وگرنه مي فهميدي پاييز بهاري است که عاشق شده است

پنج شنبه 6/2/1386 - 20:45
محبت و عاطفه

در سرزمين عشق رشته کوهي است به نام صفا که اين رشته کوه آبرفتي دارد به نام وفا و اين آبرفت به پيچي مي رسد به نام وداع به اميد اينکه هرگز به اين پيچ نرسيم.  

 

 

 

 
پنج شنبه 6/2/1386 - 20:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته