هر که سر انگشت به در می زند
جان و دلم بهر تو پر می زند
چون به نگر نقش تو تصویر شد
اشک من از شوق سرازیر شد
خدایا : مرا وسیله ای برای صلح و آرامش قرار ده بگذار هر جا تنفر است بذر عشق بکارم هر جا شک حاکم است ایمان هر جا یاس است امید هرجا تاریکی است روشنایی و هر جا غم است شادی نثار کنم
الهی توفیقم ده: که بیش از طلب همدلی همدلی کنم بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم. زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم و در مردن است که حیات ابدی می یابیم.
خوشبختی پروانه است اگر او را دنبال کنید از شما می گریزد ولی اگر آرام بنشینید روی سر شما خواهد نشست
ابرها رفتند.یک هوای صاف،یک گنجشک، یک پروازدشمنان من کجا هستند؟فکر می کردم:در حضور شمعدانی ها شقاوت آب خواهم شد