• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 13516
تعداد نظرات : 591
زمان آخرین مطلب : 1282روز قبل
آموزش و تحقيقات

سه شنبه 7/8/1398 - 0:40
آموزش و تحقيقات

سه شنبه 7/8/1398 - 0:35
آموزش و تحقيقات

سه شنبه 7/8/1398 - 0:33
آموزش و تحقيقات

سه شنبه 7/8/1398 - 0:27
آموزش و تحقيقات

سه شنبه 7/8/1398 - 0:24
آموزش و تحقيقات

سه شنبه 7/8/1398 - 0:20
آموزش و تحقيقات

سه شنبه 7/8/1398 - 0:3
آموزش و تحقيقات

سه شنبه 7/8/1398 - 0:1
آموزش و تحقيقات

دوشنبه 6/8/1398 - 23:58
ایرانگردی

 


جمعه شب شهردار تهران به همراه معاون فرهنگی و اجتماعی خود از دو گرمخانه در غرب تهران بازدید کرد.
به گزارش روابط عمومی سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران، زمستان تهران در راه است و هوای به تدریج سرد می شود. در کلانشهر تهران، معضلات فراوانی وجود دارد و حضور افراد آسیب دیده در گوشه گوشه های شهر دیگر برای خیلی ها امری عادی شده است. این حقیقت تلخی است که شهروندان تهرانی اگر کودکی را ببینند که دستی دراز کرده تا از رهگذران پولی بگیرد تعجب نمی کنند، تاسف هم نخورند. آنها به معتادان و کارتن خواب ها و متکدیان در کوشه و کنار شهر عادت کرده اند.
از سال 83 که سرمای شدید آن سال های نه چندان دور، باعث مرگ تعدادی از همین آسیب دیدگان شد و افکار عمومی را نسبت به کارتن خواب ها حساس کرد، شهرداری تهران اقدام به راه اندازی گرم خانه هایی کرد که در ابتدا تنها یک چادر بودند اما به مرور قوام گرفتند و امروز تقریبا هر منطقه ای در تهران ساختمانی را برای اسکان و اطعام شبانه در نظر گرفته است.
این اقدام برای شهرداری تهران هزینه ها و زحماتی هم داشته است؛ از جمله این که در هیچ منطقه مسکونی مردم رضایت نمی دادند که یکی از خانه های محل، مرکز اسکان معتادان یا دختران فراری باشد و شهرداری مجبور است این ساختمان ها را در نقاطی قرار دهد که در واقع خالی از سکنه است مثل حاشیه های برخی پارک های جنگلی
تهران چند کارتن خواب دارد.
تهران چقدر کارتن خواب دارد؟ نمی توان آمار دقیقی در این باره داد؛ تهران شهری است که هر روز مسافران زیادی از شهرها و روستاهای کشورمان به دنبال کسب شغلی با درآمد حداقلی به تهران می آیند و طبعا افرادی که توانایی اجاره اتاقی را ندارند، دست‌کم در روزهای اول مجبورند در گوشه و کنار پارک ها و بوستان ها و یا در سکوهای برخی معابر شب را به روز برسانند. اما آمارهایی از مراجعه کنندگان به گرمخانه ها وجود دارد آن طور که مسئولان شهرداری می گویند گرمخانه ها هر شب بیش از 2500 کارتن خواب که بیشتر آنها معتاد و رانده شده از خانواده هستند، اسکان می دهد.
بالاخره داشتن یک سرپناه در سرمای هوا آن هم با یک وعده غذای گرم میتواند برای آنهایی که در شهر هیچ چراغی برایشان نمی سوزد و هیچ صاحب سرپناهی منتظر آمدن آنها نیست نعمتی بس بزرگ است. تهران هم اکنون 17گرمخانه دارد و همان طور که اشاره شد این گرمخانه ها در شرایط عادی می توانند حدود 2500 نفر را اسکان دهد؛ این رقم در شرایط اضطراری می تواند به 4500 نفر هم افزایش پیدا کند.
شهرداری تهران در هزینه تامین و نگهداری و نیز هزینه های جاری این مراکز با کمبود اعتبار مواجه است اما تاکنون به وظیفه خود به هر شکل ممکن عمل کرده است؛ هر چند که آن طور که مسئولان شهرداری می گوید نهادهای ذیربط خارج از شهرداری همراهی زیادی با شهرداری نداشته اند.
بازدید شهردار تهران از گرمخانه آفتاب نیلوفری
جمعه شب شهردار تهران به همراه معاون فرهنگی و اجتماعی خود از دو گرمخانه در غرب تهران بازدید کرد. حناچی در این بازدید شبانه که همسر خود را هم همراه داشت ضمن دریافت گزارش آخرین وضعیت گرمخانه ها در تهران با تعدادی از مددجویان این مراکز هم گفت و گو کرد.
شهردار ابتدا به گرمخانه آفتاب نیلوفری در حاشیه پارک چیتگر رفت. گرمخانه آفتاب نیلوفری دیوار به دیوار خط متروست و هر چند دقیقه یک قطار از کنار آن عبور می کند. یک حیاط بزرگ پر درخت با چند اتاق بزرگ برای اسکان بانوان قرار دارد؛ جالب است که محل اسکان زنان معتاد با تعداد کم افرادی که معتاد نیستند اما به هر حال شب را در این محل می گذرانند، جدا است.
بیشتر زنانی که شب را در این گرمخانه تا صبح سپری می کنند معتادان رانده شده از خانواده اند. اعتیاد تغییراتی در چهره و صدای فرد ایجاد می کند و این تغییرات در بیشتر آنها که به این گرمخانه آمده بودند کاملا هویدا بود. این گرمخانه ظرفیت هفتاد نفر را دارد اما یکی ازمددکاران می گوید شب هایی بوده است که یکصد بانو را در این خانه اسکان داده است.
چهره ها در گرمخانه خیلی غم زده اند. در گرمخانه بانوان با زنانی مواجه ایم که شرایط زندگی شان اصلا مطلوب نیست اما تلاش می کنند شاد باشند و فضا را تلطیف کنند؛ چهره خانم ها غمگین اما مهربان است. صداهای بسیاری از آنها گرفته و دندان هایشان در دهان شل و وارفته است، اما خوشرو هستند.
از یکی از اتاق ها صدای دف می آید که کنجکاومان می کند.
افراد خیّر و دلسوز به این مراکز کمک می کنند، اما برخی کمک ها جالب است؛ مثلا بانویی آمده بود و به ساکنان این خانه غمگین نواختن دف را بدون هیچ چشمداشت مالی آموزش می دهد. او حتی تلاش می کند جدا از موسیقی، با صحبت هایش هم این افراد را به زندگی و جامعه برگرداند.شهردار از یکی از مسئولان می پرسد که آیا مردم کمکی به اداره این مراکز می کنند. او در پاسخ می گوید مردم در برخی مناسبت‌ها مثل محرم غذا می آورند اما دقیقا به دلیل مناسبتی بودن این کمک ها نمی توانیم روی آن خیلی حساب کنیم و مجبوریم که به منابع خود متکی شویم.
گپ و گفت با زنان کارتن خواب
در اتاق های مختلف این مجموعه، بانوان بسیاری در حال استراحت هستند. شهردار تهران به همین دلیل به داخل اتاق ها نمی رود و فقط از جلوی در و ایستاده در چارچوب، از دور خوش و بشی با اهالی اتاق می کند و یکی یکی اتاق ها را به آخر رساند.
در کنار هر اتاق، درد دل ها با شهردار مطرح می شود و حناچی همه درخواست ها را می شنود. در انتها وقتی می خواهد به سمت گرمخانه دوم برود، دختر جوانی جلوی او را می گیرد و می گوید که قهرمان وشووست و بعد داستان غم انگیزی را از زندگی اش روایت می کند. شهردار تهران هم قول می دهد شرایط را برای حضور دوباره او در ووشو آماده کند.
زندگی کارتن خواب ها از رنگ تهی است
از آنجا به گرمخانه مردانه منطقه 21 در حاشیه بزرگراه آزادگان و شهرک استقلال می رویم این گرمخانه ظرفیت هشتاد نفر را دارد و به مناطق مسکونی نزدیک تر است به همین دلیل یکی از مسئولان محلی می گوید با توجه به شکایت اهالی این محل، احتمالا این محل این گرمخانه تغییر خواهد کرد. ما وقتی با شهردار به داخل گرمخانه رفتیم که همه در حال خوردن شام بودند. شامشان لوبیاپلو بود که در ظروف یک بار مصرف به مددجویان ارائه می شد.
در چهره مردانی که در گرمخانه هستند، علاوه بر غم، بی تفاوتی محسوسی است. برخی از چشم ها خشم دارند؛ آنها شاید از معامله جامعه یا خانواده با خودشان خشمگینند اما چون بیشترشان می دانند که مقصر اصلی خودشانند زبانشان کوتاه است.
می گویند جهان گرد است و از هر سو که بدوی به آخر نمی رسی، اما واقعا این طور نیست. در برخی نقاط مثل گرمخانه ها به خوبی می توان دید که دنیا به آخر رسیده است و انسان هایی در گرمخانه ها زندگی می کنند که در دیوار انتهایی دنیا، غمگین و خسته از پا افتاده و دیگر نشسته اند. آنها شاید از هر کس و هر چیزی بیشتر، از خود خسته اند و این که دیگر دنیایشان تغییر نخواهد کرد. آنها امیدی به تغییر ندارند و پذیرفته اند که دیگر تمام شده اند. نه برقی در چشمانشان هست و نه توانی در ماهیچه هایشان نه خنده ای بر لب و نه انرژی در صدایشان. در گرمخانه زنان، امید به زندگی بیشتر دیده می شد، هر چند که آنها هم خسته تر از چیزی بودند که نشان می دادند. اما این آن امید اندک در گرمخانه مردان هم دیده نمی شد.
در گرمخانه ها می توان مددجویان مهربانی را دید که در تصویر زندگی آنها رنگی تازه وارد کنند و کورسوی امیدی به زندگیشان بتاباند. افرادی مانند آن بانو که آمده بود به زنان ساکن در گرمخانه دف نوازی بیاموزد می تواند نقابی به آن سوی دیوار بلند ناامیدیی باشد که اهالی گرمخانه خیال می کنند آخر دنیاست.

دوشنبه 6/8/1398 - 15:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته