تبیان، دستیار زندگی

پاسخ : پـاسـخ ايـن سئوال را خود قرآن داده است و آن اينكه : اصرار و لجاجت آنها در برابرحق و ادامه به ظلم و بيدادگرى و كفر سبب مى شود كه پرده اى بر حس تشخيص آنهابيفتد .

پاسخ : هدايت و ضلالت در قرآن به معنى اجبار بر انتخاب راه درست يا غلط نيست , بلكه به شهادت آيات متعددى از خود قرآن ( هدايت ) به معنى فراهم آوردن وسائل سعادت و( اضلال ) به معنى از بين بردن زمينه هاى مساعد است , بدون اينكه جنبه اجبارى به خود بگيرد .

پاسخ : زيـرا يـك عـذاب بـه خاطر گمراهى دارند و عذاب ديگرى به خاطر تقويت و كمك ظالمان ,زيرا ظـالـمـان بـه تـنـهائى نمى توانند كارى از پيش ببرند , بلكه ياران آنها آتش بياران معركه و گرم كنندگان تنور داغ ظلم و كفرشانند , هر چند بدون شك باز درمقايسه با يكديگر عذاب پيشوايان سخت تر و دردناكتر است .

پاسخ : زيـرا يـك عـذاب بـه خاطر گمراهى دارند و عذاب ديگرى به خاطر تقويت و كمك ظالمان ,زيرا ظـالـمـان بـه تـنـهائى نمى توانند كارى از پيش ببرند , بلكه ياران آنها آتش بياران معركه و گرم كنندگان تنور داغ ظلم و كفرشانند , هر چند بدون شك باز درمقايسه با يكديگر عذاب پيشوايان سخت تر و دردناكتر است .

پاسخ : از مـوارد استعمال اين دو كلمه در قرآن استفاده مى شود كه ( ضالين ) گمراهان عادى هستند و مـغـضوب عليهم , گمراهان لجوج و يا منافق و به همين دليل در بسيارى ازموارد , غضب و لعن خداوند در مورد آنها ذكر شده است .

پاسخ : كـبـيـره هر گناهى است كه از نظر اسلام بزرگ و پر اهميت است و نشانه اهميت آن مى تواند اين بـاشـد كه در قرآن مجيد , تنها به نهى از آن قناعت نشده , بلكه به دنبال آن تهديد به عذاب دوزخ گرديده است , مانند قتل نفس و زنا و رباخوارى وامثال آنها .

پاسخ : آنـچه آدم مرتكب شد ترك اولى و يا به عبارت ديگر گناه نسبى بود نه گناه مطلق وگناه نسبى آن اسـت كـه گـاه بـعضى اعمال مباح و يا حتى مستحب در خور مقام افرادبزرگ نيست آدم نيز سزاوار بود از آن درخت نخورد هر چند براى او ممنوع نبود بلكه مكروه بود .

پاسخ : درسـت است كه كلمه سمع در همه جا بصورت مفرد آمده ولى قلب و بصر گاهى بصورت جمع و گاهى به صورت مفرد آمده است بعلاوه وجه ذوقى و علمى ديگر اين تفاوت اينكه :تنوع ادراكات قلبى و مشاهدات با چشم نسبت به مسموعات فوق العاده بيشتر است و به خاطر اين تفاوت قلوب و ابـصار بصورت جمع ذكر شده ولى سمع بصورت مفرد آمده است درفيزيك نيز مى خوانيم : امواج صوتى قابل استماع تعداد نسبتا محدودى است و ازچندين ده هزار تجاوز نمى كند در حاليكه امواج نورها و رنگهايى كه قابل رويت هستند از ميليونها مى گذرد .

پاسخ : لعن و عقاب از لوازم استكبار و پليدى است ; همانگونه كه شورى لازمه نمك و چربى لازمه روغن و هلاكت لازمه نوشيدن سم مهلك است . پس نبودن عقاب و عذاب با وجودگناه ابطال عليت و مستلزم نابودى خلقت است . الـبـته عقاب و عذاب ممكن است باتوجه و شفاعت برطرف شود اما توجه و شفاعت نيز خود علت براى برطرف شدن عقاب وعذاب است .

پاسخ : 1 - اگـر چـهارپايان , چيزى نمى فهمند دليلش عدم استعداد آنهاست , اما از آنهابيچاره تر انسانى اسـت كـه خـميره همه سعادتها در وجود او نهفته و خداوند اين استعداد را به او داده كه مى تواند نـماينده و خليفه اللّه در زمين گردد ولى كارش به جايى مى رسد كه تمام شايستگيهاى خود را به هـدر داده و تـا سـرحـد يـك چـهـارپا سقوطمى كند و اين به راستى گمراهى آشكارى است 2 - چـهـارپـايـان تقريبا حساب و كتابى ندارند و مشمول مجازاتهاى الهى نيستند در حالى كه آدميان گمراه بايد بار تمام اعمال خود را بر دوش كشند و كيفر اعمال خويش را بى كم و كاست ببينند 3 - چهارپايان براى انسانها خدمات زيادى دارند اما انسانهاى طاغى و ياغى خدمتى كه نمى كنند هيچ , هـزاران بلا و مصيبت نيز مى آفرينند 4 - چهار پايان اگر قانون وبرنامه ندارند ولى مسيرى را كه آفـريـنش در شكل غرائض براى آنان تعيين كرده است پيروى مى كنند اما انسان سركش نه قوانين تـكـويـن را بـه رسـميت مى شناسد نه قوانين تشريع را و هوا و هوسهاى خود را حاكم بر همه چيز مـى شـمـرد بـه ايـن ترتيب هيچ موجودى خطرناكتر و زيانبارتر از يك انسان هوا پرست بى ايمان و سركش نيست .