• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 8036
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : ايـنـكه گفته مى شود على (ع ) در نماز انگشتر خود را بخشيده اشاره على (ع ) به سائل براى اينكه بـيـايد و خودش انگشتر را از انگشت على (ع ) بيرون كند از نظر فقه شيعه مصداق فعل كثير است كه منافات با نماز دارد ؟
پاسخ : در نـمـاز كـارهـايى جايز است انسان انجام بدهد كه به مراتب بيش از اين اشاره است كه على (ع ) نموده و در عين حال ضررى براى نماز ندارد . تـا آنـجـا كه كشتن حيواناتى مانند مار و عقرب و يا برداشتن و گذاشتن كودكى و حتى شيردادن بچه شيرجزء فعل كثير ندانسته اند , پس چگونه يك اشاره جزء فعل كثير شد
کد سوال : 8037
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اينكه قرآن مى گويد : الا بذكر اللّه تطمئن القلوب ياد خدا آرامبخش دلهاست چگونه دل با ياد خدا آرام مى گيرد ؟
پاسخ : ابتدا بايد عوامل نگرانى و پريشانى را بررسى كنيم تا كلام قرآن روشن شود . 1 - گـاهـى اضـطـراب و نـگـرانـى بـه خـاطر آينده تاريك و مبهمى است كه در برابر فكرانسان خودنمائى مى كند اما ايمان به خداوند قادر و متعال , خدايى كه همواره كفالت بندگان خويش را بـر عهده دارد مى تواند اين گونه نگرانيها را از ميان ببردو به او آرامش دهد كه تو در برابر حوادث آينده درمانده نيستى خدايى دارى توانا. 2 - گاه گذشته تاريك فكر انسان را به خود مشغول مى دارد , نگرانى از گناهانى كه انجام داده , امـا تـوجـه بـه ايـنكه خداوند غفار و توبه پذير و رحيم است به اوآرامش مى دهد 3 - گاه ضعف و نـاتـوانى انسان در برابر عوامل طبيعى و گاه در مقابل انبوه دشمنان داخلى و خارجى او را نگران مـى سـازد , امـا هـنـگامى كه به ياد خدامى افتد و متكى به قدرت و رحمت او مى شود قدرتى كه بـرتـريـن قدرتهاست و هيچ چيز دربرابر آن ياراى مقاومت ندارد قلبش آرام مى گيرد 4 - گاهى ريـشه نگرانيهاى آزاردهنده انسان احساس پوچى زندگى و بى هدف بودن آن است ولى كسى كه بـه خـدا ايـمـان دارد و مـسـير تكامل زندگى را به عنوان يك هدف بزرگ پذيرفته همچون افراد بـى هـدف سـرگردان نيست 5 - دنيا پرستى و دلباختگى در برابر زرق و برق زندگى مادى يكى ازبـزرگـترين عوامل اضطراب انسانها بوده و هست اما ايمان به خدا و توجه به آزادگى مومن كه هميشه با زهد و پارسايى سازنده و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادى همراه است به هـمه اين اضطرابها پايان مى دهد 6 - يك عامل مهم ديگر براى نگرانى ترس و وحشت از مرگ است از آنـجـا كـه امـكان مرگ تنها در سنين بالا نيست بلكه در سنين ديگر بخصوص هنگام بيماريها , جنگها , ناامنيها وجود دارد اين نگرانى مى تواند عمومى باشد ولى اگر ما از نظر جهان بينى مرگ را بـه مـعنى فنا و نيستى وپايان همه چيز بدانيم اين اضطراب و نگرانى كاملا بجاست اما هرگاه در سـايـه ايـمـان بـه خـدا مـرگ را دريـچـه اى به يك زندگى وسيعتر و والاتر بدانيم و گذشتن از گـذرگـاه مـرگ را هـمـچـون عـبـور از دالان زندان و رسيدن به فضاى آزاد بشمريم ديگر اين نگرانى بى معنى است . و هـنگامى كه ديديم اين عوامل - كه البته عوامل نگرانى منحصر به اينها نيست -در برابر ايمان به خدا ذوب و بى رنگ و نابود مى گردد تصديق خواهيم كرد كه ياد خدامايه آرامش دلهاست .
کد سوال : 8038
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اينكه مى گويند آيه 55 سوره مائده در مورد على (ع ) نازل شده و در آن ذكر شده كه على (ع ) در حـال ركـوع انـگشتر خود را به سائل بخشيده على (ع ) با آن توجه خاصى كه در حال نماز داشت و غـرق در مـناجات پروردگار بود ( تا آنجا كه معروف است پيكان تير از پايش بير
پاسخ : شنيدن صداى سائل و به كمك او شتافتن توجه به خويشتن نيست بلكه عين توجه به خداست . عـلـى (ع ) در حـال نـماز از خود بيگانه بود نه از خدا و مى دانيم بيگانگى از خلق خدا , بيگانگى از خـداست و به تعبير ديگر پرداختن زكات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است نه انجام يك عـمل مباح در ضمن عبادت و به تعبير روشنترآنچه با روح عبادت سازگار نيست توجه به مسائل مـربـوط به زندگى مادى و شخصى است و اما توجه به آنچه در مسير رضاى خداست كاملا با روح عـبـادت سازگار است و آن راتاكيد مى كند , ذكر اين نكته نيز لازم است كه معنى غرق شدن در توجه به خدا اين نيست كه انسان بى اختيار احساس خود را از دست بدهد بلكه با اراده خويش توجه خودرا از آنچه در راه خدا و براى خدا نيست برمى گيرد .
کد سوال : 8039
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : فلسفه صلح امام حسن عليه السلام و جنگ امام عليه السلام چيست ؟
پاسخ : در مـورد قـيـام امام حسين عليه السلام و صلح برادر بزرگوارش امام حسن عليه السلام بايد تمام جـهات تاريخى و اوضاع و احوال زمان آن دو بزرگوار را در نظر بگيريم تااسرار آن صلح و اين جنگ روشن شود . درسـت اسـت كـه معاويه از نظر روحيات چندان تفاوتى با فرزندش يزيد نداشت , ولى به گواهى هـمـه تـواريـخ , مـعـاويه مردى محافظه كار و مرموز بود و سعى مى كرد اعمال نارواى خود را در قالبهاى فريبنده وعوام پسند بريزد . داسـتان بر سر نيزه كردن قرآنها در جنگ صفين و با اين حيله جلو شكست قطعى خود را گرفتن نـمـونـه اى از اين موضوع است ; ولى جانشين خام وناپخته او - يعنى يزيد - نه تنها به اصول اسلام عـقـيـده اى نـداشـت بلكه از اصول كشوردارى و سياست بكلى بى بهره بود , لذا آن مختصر حفظ ظاهرى را هم كه معاويه مراعات مى كرد رعايت نمى نمود , آشكارا قوانين اسلام را زير پا گذاشته و بى پروا بامقدسات اسلام مخالفت مى نمود و پرده درى و وقاحت را به حداكثر رسانيده بود . در چـنـين شرايطى , افكار عمومى مسلمانها آماده شورش بر ضد دستگاه بنى اميه وبرچيدن اين بساط نگين بود . در ايـنـجا بود كه قيام امام حسين عليه السلام به عنوان آخرين ضربت كار خودش را كرد و ماهيت ايـن خاندان را كه بر اثر اعمال بى رويه يزيد تا اندازه اى روشن شده بود , كاملا بر ملا نمود و نتيجه آن , پيروزى اسلام و شكست واقعى بنى اميه و طرد آنها از صفحه عمومى افكار مسلمانها بود ;ولى اوضاع و شرايط زمان معاويه اينچنين نبود . و به قول يكى از دانشمندان , اگر امام حسن عليه السلام در زمان يزيد بود قيام مى كرد و اگر امام حسين عليه السلام در زمان معاويه بود صلح مى كرد . گـواه روشـن ايـن مـطـلب اين است كه : خود امام حسين عليه السلام بعد از برادرش امام حسن عليه السلام حدود ده سال در برابر معاويه صبر كرد و اقدام به مبارزه و جنگ ننمود , ولى به محض اين كه شنيد معاويه از دنيا رفته و فرزند وى يزيد به جاى پدر نشسته , مبارزه را شروع كرد و از آغاز بـا رد قـطعى بيعت او , به وى اعلان جنگ داد و از پاى ننشست تا در صحنه جانبازى كربلا آخرين قـطـرات خـون خـود را در راه سربلندى و عظمت اسلام و كوتاه كردن دستهاى آلوده و جنايتكار بنى اميه نثار كرد . ضـمنا از بيانات ياد شده روشن مى شود كه خاموش نشستن در برابر دستگاه معاويه كه ظواهر را تا حـدودى رعـايـت مـى كرد و پرده درى را از حد نگذرانده بود - آن هم براى حفظ خون مسلمانان بى گناه - براى حضرت امام حسن و براى حضرت امام حسين عليهماالسلام - در ده سال از امامت ايشان ذلتى نبود . مـوضـوع مـهـم ديـگرى كه بايد بر آنچه گفته شد افزود , اين است كه طبق گواهى تاريخ ‌وضع سـيـاسـت خارجى مسلمانان در زمان معاويه ايجاب چنان صلحى را مى نمود ; زيراامپراطور روم شـرقـى كه جنگهاى داخلى مسلمانان را به دقت تعقيب مى كرد , خود راآماده مى ساخت كه اگر جنگ ديگرى ميان امام حسن عليه السلام و معاويه درگيرد , برمرزهاى كشورهاى اسلامى حمله كند و شكستهاى گذشته خود را جبران سازد و اگر چنين حادثه اى رخ مى داد , ممكن بود ضربه سختى بر پيكر اسلام و مسلمين وارد شود . چنين شرايطى ايجاب مى كرد كه امام مجتبى عليه السلام صلح كند و دشمن را عملا سرجاى خود بنشاند .
کد سوال : 8040
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : قرآن مى گويد با دست خويش خود را به هلاكت نيفكنيد پس چرا در روز عاشورا باآنكه مى دانست كشته مى شود در مقابل بنى اميه قيام كرد ؟
پاسخ : بـايـد تـوجه داشت كه جان انسان , ارزشمندترين سرمايه وجود او نيست , ما حقايقى با ارزش تر از جان داريم , ايمان به خدا , آيين اسلام , حفظ قرآن و اهداف مقدس آن , بلكه حفظ حيثيت و آبروى جـامـعـه اسلامى , اينها اهدافى والاتر از جان است كه قربان شدن در راه آن هلاكت نيست , اصولا تـهـلكه و هلاكت با شهادت دو مفهوم متباين دارد تهلكه به معنى مرگ بى دليل است در حالى كه شهادت قربانى شدن در راه هدف و نايل گشتن به حيات جاويدان است .
کد سوال : 8041
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : وضعيت كودكان غير مميز و ديوانگان , و سفيهان در روز قيامت چيست ؟ آيا آنها به بهشت مى روند يا جهنم ؟
پاسخ : به لحاظ عقلى راهى براى كشف و درك وضعيت اين دسته از انسان ها وجود ندارد . قرآن كريم نيز تفصيلا درباره آنان سخن نگفته است . بلكه اجمالا فرموده است و آخرون مرجون لامراللّه اما يعذبهم و اما يتوب عليهم و اللّه عليم حكيم ( توبه / 106 )و نيز آيه 99 از سوره نساء بيانگر حكم اين افراد است . از مجموع اين آيات به به دست مى آيد كه خداوند بزرگ آنان را مورد عفو و توبه قرار مى دهد . الـبـتـه گـروهـى از آنـان كـه قـابـلـيـت آن را داشته اند كه به نحوى تكليف به آنها متوجه شود ومى توانسته اند حريم الهى را نگه دارند اما چنين نكرده اند , مورد عذاب واقع خواهند شد .
کد سوال : 8042
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اگر در روز قيامت , نيازى به تكلم نيست و تكلم واقعا مصداقى ندارد پس معناى استثناى لا تكلم نفس الا باذنه ( هود / 105 ) و نيز حكايت اقوال اهل قيامت ,چيست ؟
پاسخ : تـكـلـم در روز قـيـامـت مانند تكلم دنيايى , از روى اختيار و براى اظهار ما فى الضميرنيست , به گونه اى كه متكلم مى تواند راست بگويد يا دروغ . زيرا اين نوع تكلم ازلوازم دنياست كه دار عمل است . اما در قيامت انسان اختيارى ندارد تا تكلم كندبلكه تكلم او منوط به اذن خداوند و خواست اوست . بـنـابراين مى توان گفت آن دسته از آيات كه بدون استثناء تكلم در قيامت را براى گروهى نفى يا اثبات مى كند باتوجه به آياتى كه اذن را شرط مى كند تفسير مى شوند .
کد سوال : 8043
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در آيه 23 سوره قيامت آمده است كه در روز قيامت انسان هاى پاك و مومن فقط به پروردگار خود نگاه مى كنند الى ربها ناظره . در حاليكه نعمت هاى بهشتى نيزمورد توجه آنان است ؟
پاسخ : اولا مراد از نگاه به خداوند , نگاه مادى و جسمانى نيست . ثانيا مومنان و پاكان چون پرده و حجابى ميان خود و خداى خود نمى بينند به هر چه بنگرند مظهر و آيتى از او را مشاهده مى كنند و در حقيقت پروردگار خود را نظاره گراند .
کد سوال : 8044
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چرا زمان وقوع قيامت را فقط خدا مى داند و هيچكس حتى پيامبران از آن آگاه نيستند ؟
پاسخ : عدم آگاهى از وقوع رستاخيز به ضميمه ناگهانى بودن با توجه به عظمت ابعاد آن سبب مى شود كـه هـيـچگاه مردم , قيامت را دور ندانند و همواره در انتظار آن باشند به اين ترتيب خود را براى نـجـات در آن آمـاده سـازند و اين عدم آگاهى اثر مثبت وروشنى در تربيت نفوس و توجه آنها به مسئوليتها و پرهيز از گناه خواهد داشت .
کد سوال : 8045
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : ايـنكه قرآن مى گويد : يخافون سوء الحساب از بدى حساب در دادگاه قيامت مى ترسند آيا به راستى در قيامت به هنگام محاسبه اعمال افراد , بد حسابى وجوددارد ؟
پاسخ : مـنـظـور اين است كه اينگونه اشخاص هم محاسبه سخت و دقيقى را پس مى دهند و هم درحال مـحاسبه مورد توبيخ و سرزنش قرار مى گيرند و هم كيفر آنها بعد از حساب بدون كم و كاست به آنان داده مى شود .