کد سوال : 40274
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : روايتى كه حضرت پيامبر(ص) مىفرمايند: اگر خدا اجازه مىداد مىگفتم زنانبر مردان سجده كنند را چگونه توجيه مىكنيد؟
پاسخ : ايد به عرض برسانيم كه نبايد هر روايتى را كه نقل شد، قبول نمود، آن را به عنوان كلام معصوم تلقى نمود چه روايات جعلى نيز در لابلاى روايات فراوان است و از طرفى چه بسا روايتى گفته امام معصوم باشد ولى بر اساس موقعيت خاصى بيان شده باشد و يا خطاب به فرد معينى ايراد شده باشد، لذا بايد موقعيت و مخاطب آن روايت را همانند هر سخن ديگر مورد توجه قرار داد و بر اساس آن به روايت مورد نظر استدلال نمود و در كنار اين دو نكته اين سخن را هم نبايد از نظر دور داشت كه فهم ما گاهى از درك منظور امام عاجز است چه برخى قرائن وجود دارد كه به ما در فهم روايت كمك مىكند ولى الآن در دسترس نيست و تا ما كاملاً از درك مفهوم واقعى برخى روايات عاجز هستيم. خواهر عزيز، افزون بر مطالب فوق در خصوص اين حديث مورد نظر بايد بگويى كه اين روايت نشان از برترى مرد نمىدهد بلكه در مورد زمينه سازى انجام مسئوليت براى مردان است. در واقع با اين سخن حضرت(ع) درصدد هستند روحيه احترام در برابر كسى كه مسئوليت خانواده به او سپرده شده است را تقويت كند و منظور خضوع نيست، بلكه احترام نهادن است، زيرا اگر روحيه اطاعتپذيرى در جمعى نباشد آن جمعيت و گروه خود آفت خويشتن مىگردد و بدون بروز عوامل خارجى از درون سست مىگردد و رو به نابودى مىنهد. در برابر روايات ديگرى نيز وجود دارد و مردان را به خدمت نمودن به خانواده و تلاش در راه آسايش فرزندان برمىانگيزد. بنابراين حديث مورد نظر به برترى مردان بر زنان نظر ندارد، بلكه با ترغيب به احترام، زمينه اطاعتپذيرى كه لازمه تدبير و مسؤوليت است را فراهم مىكند.
کد سوال : 40275
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : خصلت عصبانيت را چگونه درمان كنيم؟
پاسخ : صبانيت سريع و پريشانى فكر مىتواند عوامل گوناگونى داشته باشد از جمله: 1- حسادت، 2- كمحوصلگى و كمظرفيتى، 3- ضعف و ناتوانى مزاج، 4- عدم اعتماد به نفس و خودكمبينى، 5- حساسيتهاى افراطى، 6- منفىبافى و سوءظن به ديگران، 7- همانندسازى و تقليد از والدين، همسالان و همكالسان و... اما دليل آن هر چه كه باشد، با راهكارهايى كه ارائه مىشود، تا حدود زيادى مىتوان از آن پيشگيرى نمود: 1- براى اوقات شبانهروزى خود برنامهريزى كنيد و هر كارى را درموقع خودش انجام دهيد. 2- ممكن است گاهى عوامل خارجى و محيطى كه در كنترل شما نيست، بعضى از برنامههاى شما را به هم بزند؛ شما بايد در برنامه خود چنين اتفاقاتى را نيز پيشبينى كنيد و از قبل خودتان را براى رفتارى مناسب آماده كنيد. 3- هنگامى كه عصبانى مىشويد، در خودتان يك تغيير حالت فيزيك ايجاد كنيد؛ مثلاً مقدارى قدم بزنيد و سعى كنيد در آن لحظات تصميم نگيريد و اگر آب در دسترس شماست، مقدارى آب خنك ميل كنيد و دست و صورت خود را با آن شستشو دهيد. 4- اگر امكان دارد، هنگام عصبانيت يا بىحوصلگى و كسالت، يك دوش آب ولرم بگيريد. 5- چند لحظه دراز بكشيد و چشمان خود را ببنديد و همه ماهيچههاى خود را شل كنيد تا آرامش عضلانى پيدا كنيد و فكر خود را از آنچه موجب عصبانيت شما شده است منصرف كنيد و به عضلات بدن خود تمركز يابيد. 6- به خودتان تلقين كنيد كه اتفاق خاصى نيفتاده است؛ مثلاً اگر كلاس تعطيل شده بشود، اشكالى ندارد. مگر آسمان به زمين آمده؟ بقيه در چنين مواردى چه مىكنند؟ آيا همه عزا مىگيرند؟ هر كسى به كارى مشغول مىشود و اعتنايى به اين گونه موارد نمىكند. 7- هميشه فضاى ذهنى و روانى خود را براى شنيدن و دريافت رفتارهاى نابجا و خلاف انتظار آماده سازيد وبه اين معنا كه هميشه اين انتظار را داشته باشيد تا ديگران با شما به بدترين شكل برخورد داشته باشند و خود را براى تحمل آن آماده كنيد. 8- اگر برخى موارد سريع سخن گفتيد و عجولانه تصميم گرفتيد و رفتار نابجا از شما سرزد سريع خود را سرزنش و حتى در لفظ اظهار پشيمانى نماييد و وعدهها و قولى كه با خود داشتيد را در ذهن خويش حاضر سازيد. 9- از خود ارزندگيهاى نابجا و شخصيت قائل شدن بيش از اندازه براى خود اجتناب ورزيد و تنها هنجارها را رعايت كنيد و لذا به سراغ رفتارهاى متواضعانه همانند تقدم در سلام، همنشينى مناسب با افراد پايينتر، ابراز اردت به كوچكترها، مصافحه و احوالپرسى با ديگران به خصوص طبقه پايينتر، تفريح و صحبت با ديگران اقدام كنيد. 10- ذكر «لا حول و لا قوة الا بالله» را زياد بر زبان جارى سازيد و سوره والعصر را زياد بخوانيد و تكرار اذكار:
استغفرالله ربى و اتوب اليه و
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. 11- به هنگام احساس عصبانيت، سريع تغيير وضعيت و موقعيت دهيد و از آن محيط دور شويد مثلاً اگر در منزل اين حادثه رخ داد لباس پوشيده و منزل را ترك كنيد. 12- در هنگام عصبانيت اگر ايستادهايد بنشينيد و اگر نشسته هستيد بخوابيد. 13- وقتى كه با امور عصبانيت آفرين مواجه هستيد براى مدتى (حدود 10تا 15 دقيقه) راه دريافتهاى حسى خود را سد سازيد مثلاً جلوى گوش خود را بگيريد و چشمان خود را ببنديد و سر خود را پايين اندازيد تا دريافتهاى عصبانيت را تحت كنترل شما در آيند و موجب تحريك بيشتر شما نشوند. 14- اگر رفتار و يا صفتى كه در شخصى هست موجب عصبانيت شما شده است آن رفتار را شوخى تلقى كرده و به شكلى خود را از تيررس آنها دور در نظر بگيريد يعنى به گونهاى از مخاطب در نظر گرفتن خويش در برابر رفتارهاى ديگران پرهيز كنيد مثلاً از مشاهده كسى كه فحش مىدهد با خود بگوييد مخاطب او من نيستم و در اين هنگام از صحنه دور شده و راه دريافتهاى حسى را سد سازيد تا بيشتر مورد هجوم قرار نگيريد. 15- براى توجيه رفتارهاى خلاف انتظارى كه از ديگران سر مىزند توجيه مناسب داشته باشيد و آنها را مقصر تلقى نكنيد تا موجب شود به خود اجازه عكس العمل بدهيد مثلاً بگوييد خودم از اين فرد بدتر رفتار مىكنم او اشتباه گرفته مقصر نيست اشتباه من باعث رفتار نامناسب او شده است. 16- به نظرات و عقايد ديگران احترام قائل شويد و به ديده احترام به آنها بنگريد و حتى محترمانه با آنها رفتار كنيد. 17- به منظور تقويت اراده و حفظ سعه صدر از تفريحاتى همانند صحرانوردى، كوهنوردى، شنا، اسب سوارى، پياده روى در صبح زود بهره گيريد. 18- در برخى كارهاى مهم با مشورت خواستن از ديگران تصميمات خود را استحكام بخشيد و از اقدامات عجولانه و خام بپرهيزيد. 19- بيشتر با افراد حليم صبور و غير عصبى معاشرت كنيد و از دوستى و حرفشنوى افراد تند مزاج پرهيز كنيد. 20- هميشه خودتان و رفتارتان را درست و صحيح تلقى نكنيد و احتمال خطا در كارهاى خود را بدهيد. 21- سعى كنيد به عنوان تمرين گاهگاهى با افرادى كه سليقه آنها را نمىپسنديد برخورد كوتاه مدت داشته باشيد و با صاحبان ديگر انتظار مراوده كوتاه مدت داشته باشيد. 22- موارد فوق را در برنامهاى منظم با درج موارد آن در يك جدول و نمره دادن به عملكرد خود و رعايت اين امور سعى در تقليل موارد تخلف داشته و همت خود به افزايش صبر و تحصيل سعه صدر معطوف بداريد.
کد سوال : 40276
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : فردى كهدر كشورخارجى به دنياآمده و در آنجا زندگىمىكند كارهايش متناسببا آن محيط است چرابه جهنمبرود در حالىكه ازاسلام و احكام آنآگاه نيست؟
پاسخ : در پاسخ به اين سؤال به چند مسأله اشاره مىشود: مسأله اول، استحقاق عقاب: 1- هر كس كه راه شناخت حق به روى او بسته باشد و وى هيچ تقصير و كوتاهىاى در شناخت حق نكرده باشد - در عين حال دينى غير از اسلام داشته باشد - براى مسلمان نبودنش به جهنم نمىرود. بلى، چنين كسى اگر به نداى عقل و فطرت خود - كه برخى از كارها را پليد و زشت و برخى ديگر را خوب و لازم مىداند - عمل نكرد، استحقاق عقاب الهى دارد. 2- هر كس از روى عناد و لجاجت حق را منكر شد، يقيناً كافر و جهنمى است: وَ جَحَدُوا بِها وَ اِسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا؛ آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند، (نمل، آيه 14). 3- هر كس كه در شناخت حق كوتاهى كند، در حالى كه مىتوانسته آن را بشناسد براى مخالفتهاى عملىاى كه به دليل جهل به حق پيدا كرده است، استحقاق عقاب دارد. به طور خلاصه مىتوان گفت هر كس به ميزان امكانات و استعدادى كه دارد مسؤول است و بايد پاسخگو باشد: لا يُكَلِّفُ اَللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها؛ خداوند هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمىكند، (بقره، آيه 286). مسأله دوم، استحقاق ثواب: استحقاق ثواب نيز براساس امكانات و استعداد و تلاشهاى اختيارى فرد به تناسب توانايىهاى او است. فرض كنيد پدرى به يك فرزندش پنج ميليون تومان و به فرزند ديگرش ده ميليون تومان مىدهد تا با آن كار كنند. آخر سال فرزند اول سه ميليون تومان و فرزند دوم پنج ميليون تومان سود كردهاند. از ديدگاه پدر كدام يك با آن پول بهتر كار كرده و سود بيشترى برده است؟ قطعاً از ديدگاه پدر، فرزند اول سود بيشترى كرده و لايق تشويق بيشترى است. براى پدر، اين ملاك ارزش نيست كه فرزند دوم از ابتدا پول بيشترى داشته است، بلكه ملاك ارزش، اين است كه با پول خود چگونه كار كرده است. حساب و كتاب اخروى نيز چنين است و پاداش افراد، بر اساس فعاليتهاى اختيارى آنان داده مىشود. از مجموع بحث استحقاق ثواب و عقاب، مىتوان نتيجه گرفت كه تكليف و در پى آن ثواب و عقاب، فقط در حيطه افعال اختيارى است؛ اما آنچه خارج از اختيار مكلف است، هرگز در حيطه تكليف يا ملاك ثواب و عقاب نيست. براى مطالعه بيشتر ر.ك: عدل الهى، شهيد مطهرى. مسأله سوم، تأثير جامعه و محيط بر فرد: اجتماع چه مقدار بر فرد تأثير مىگذارد؟ مكتب جبر اجتماعى، معتقد است فرد بر اثر زندگى اجتماعى، تماماً تحت تأثير و نفوذ عميق و همه جانبه جامعه واقع مىشود و در همه ابعاد و وجوه حيات خود، از آن متأثر و منفعل مىگردد. شيوههاى عمل، خلقيات، آرا و عقايد، ارزشها، آرمانها، علوم و معارف او همه از جامعه نشأت مىگيرد. طبق اين ديدگاه، شخصى كه در يك جامعه مسيحى به دنيا مىآيد، ناگزير مسيحى مىشود و ديگرى كه در كشور مسلمان متولد مىشود، به اجبار مسلمان مىگردد. در نقد اين ديدگاه، بايد گفت هر چند تأثير اجتماع بر فرد تا حدى غيرقابل انكار است؛ اما اين تأثير هرگز اختيار و اراده انسان را از بين نمىبرد. در بطلان ديدگاه ياد شده از سه زاويه مىتوان نگريست: يكم: تجربه شخصى؛ انسان به وجدان خود درك مىكند كه مىتواند برخلاف آداب، رسوم، عقايد و ارزشهاى حاكم بر جامعه خود حركت كند. اين درك وجدانى غيرقابل انكار است. دوم: تحليل تاريخى؛ نگاهى به جامعه كنونى خودمان و روند پرتلاطم آن، نشان مىدهد كه اين انسانها هستند كه مسير جامعه را تعيين مىكنند. انقلاب ارزشمند اسلامى، بهترين مثال اين تأثير است. تغيير مواضع و بينشهايى كه در طول عمر براى انسانها در يك جامعه رخ مىدهد، شاهد ديگرى بر استقلال و اراده افراد نسبت به اجتماع است. آرى، انسانها در تأثيرگذارى بر جامعه و تأثيرپذيرى از آن يكسان نيستند. سوم: فطرت مشترك؛ فطرت انسان در همه جوامع مشترك است. خداوند متعال، خوب و بد را به نفس انسان آموخت وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها؛ و قسم به جان آدمى و آن كسى كه آن را آفريد و منظم ساخت. سپس فجور و تقوا را به او الهام كرد، (شمس، آيه 7 و 8). و فطرت توحيدى انسان، در طول تاريخ و در هر جامعهاى كه زندگى كند يكسان است: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اَللَّهِ اَلَّتِي فَطَرَ اَلنَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اَللَّهِ؛ پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده، دگرگونى در آفرينش خدا نيست، (روم، آيه 30). آيا فطرت آن يهودى يا مسيحى كه در آمريكا زندگى مىكند، مىتواند كشتار و قتل عام مردم مسلمان در فلسطين را توجيه كند؟! آيا مىتواند ترورهاى دولتى و تجاوزهاى نظامى آمريكا را در كشورهاى جهان سوم، براى حفظ منافع! توجيه كند؟! اينها بعضى از مصاديق بارز ظلم است كه فطرت انسان، در هر جامعهاى كه زندگى مىكند هرگز نمىتواند آن را توجيه كند. چهارم: سخن وحى؛ قرآن به انحاى مختلف به اراده انسان و مسؤوليت شخصى او نسبت به عقايد و رفتارش اشاره كرده است. آن گاه كه مشركان عقيده خود را با پيروى از گذشتگان و بزرگانشان (محيط فكرى آبا و اجدادى) توجيه كردند؛ فرمودند: وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ؛ همينگونه ما در هر شهر و ديارى پيش از تو پيغمبرى انذار كننده نفرستاديم، مگر اين كه ثروتمندان مست و مغرور گفتند: ما پدران خود را بر مذهبى يافتيم و ما به آثار آنان اقتدا مىكنيم، (زخرف، آيه 23). آنگاه كه جهنميان اراده خود را در برابر فساد جامعه انكار مىكنند؛ فرمود: إِنَّ اَلَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ اَلْمَلائِكَةُ ظالِمِي أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي اَلْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اَللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها؛ كسانى كه فرشتگان قبض روح، روح آنها را گرفتند؛ در حالى كه به خود ستم كرده بودند و از آنها پرسيدند: [چرا در صفوف كافران قرار داشتيد و با مسلمانان جنگيديد؟] گفتند: ما در محيط خود تحت فشار بوديم و به همين جهت توانايى بر اجراى فرمان خدا نداشتيم. فرشتگان گفتند: مگر سرزمين پروردگار وسيع و پهناور نبود كه مهاجرت كنيد و خود را از آن محيط آلوده و خفقانبار برهانيد، (نساء، آيه 97). براى مطالعه بيشتر ر.ك: انسانشناسى هرگز، محمود رجبى، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى. مسأله چهارم، مسلمانى از دست دادن دنيا و غيرمسلمانى به دنيا رسيدن نيست: در سؤال شما آمده است:... يك مسلمان به دليل اطلاع از اسلام از دنيا بهره نمىبرد و جهنمى هم مىشود، ولى يك آمريكايى به دليل عدم آگاهى به اسلام از دنيا بهره مىبرد و بهشتى هم مىشود. شايد اين نكته در ذهن شما خطور كرده باشد كه لازمه مسلمانى، بىبهره ماندن از دنيا است و لازمه غيرمسلمانى، بهرهمندى از آن در حالى كه چنين نيست! اولاً، اسلام بهرهمندى از نعمتهاى دنيا را پسنديده مىداند. حضرت على(ع) مىفرمايد: «[متقين] در دنيا مانند دنياگرايان از نعمتهاى دنيا بهره جستند؛ ولى در آخرت فقط آنها متنعم ماندند و دنياگرايان سودى از آخرت نبردند». از اين سخن به دست مىآيد كه مسلمان و غير مسلمان در بهرهمندى از دنيا مشتركاند. ثانياً، بهرهاى كه مسلمان از دنيا مىبرد، يقيناً بهره كاملترى است، زيرا انسان داراى گرايشها و تمايلات متنوعى است كه اگر هر يك از اين تمايلات ارضا نشود، بهرهمندى او از دنيا ناقص خواهد بود. از آنجا كه قانونگذار اسلام، به همه اين جوانب و گرايشها و تمايلات آگاه است. قطعاً قوانينى ارائه خواهد داد كه تأمين كننده همه نيازهاى جسمى و روحى انسان است. در نتيجه بهره او از دنيا بهره تمام و كاملترى است، ولى از آنجا كه غيرمسلمانان يا اصلاً متدين به دين الهى نيستند و يا دين الهيشان تحريف شده است، يقيناً قوانين آن و طرز زندگيشان براساس ارضاى بخشى از تمايلات آنها است و بهرهمنديشان از دنيا ناقص است. قرآن مىفرمايد: وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً، (ارزش دنيا، حسنعلى علىاكبريان، كانون انديشه جوان).
کد سوال : 40277
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : عدم اعتماد به نفس چه حالاتى را پديد مىآورد؟
پاسخ : 1- سعى كنيد با مطالعه و تدبير، خودشناسى خود را تقويت كنيد؛ زيرا براى آرامش روح هيچ چيز مانند ياد خدا و معرفت او كارساز نيست: أَلا بِذِكْرِ اَللَّهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ. 2- به نمازهاى خود و اوقات آن اهميت داده و حتى الامكان سحرخيزى را در برنامه كار خود قرار دهيد. 3- با خداوند راز و نياز فراوان داشته باشيد، خصوصاً پس از نماز و نيز در دل شب. و سعى كنيد عقدههاى خود را در پيشگاه او عرضه نماييد. 4- براى مشكل خود از خداوند مدد بجوييد، او حتماً به شما كمك خواهد كرد. 5- نشاط روحى خود را حفظ كنيد و هرگز در زندگى مأيوس نباشيد و با اميدوارى به خداوند به پيش برويد. 6- اهداف بزرگ و متعالى براى زندگى خود در نظر بگيريد و با سعى تمام در طلب آن باشيد. نداشتن اعتماد به نفس ممكن است اين حالات را داشته باشد:
الف) خود كمبينى؛ انسان با آنكه داراى ارزشها و لياقتهاى خاص خود است ولى خود را ناچيزتر از آنچه هست، مىانگارد؛ به عبارت ديگر خود و ارزشهاى خويش را باور ندارد.
ب ) ديگر بزرگبينى؛ منظور اين است كه گاهى انسان براى ديگران هيبتى را تصوّر مىكند و آن چنان آنها را در خيال خود بزرگ جلوه مىدهد، كه گويى خودش را در برابر آنان مورى به درگاه سليمان مىبيند و يا ذرهاى در برابر خورشيد و همين امر باعث مىشود وقتى در برابر آنها قرار گرفت، دست و پاى خودش را گم كند.
ج ) گاهى عدم اعتماد به نفس به خاطر عدم تسلّط است؛ چون بر چيزى كه بايد بازگو كند، كاملاً مسلّط نيست و دچار تزلزل مىشود.
د ) گاهى اضطراب بدون دليل است؛ انسان خودش هم نمىداند به چه دليل دچار اضطراب شده است.
ه ) گاهى بخاطر عدم ارتباط با اجتماع است؛ يعنى، در اجتماع كمتر با كسى روبه رو شده و كمتر رفت و آمد داشته است.
و ) گاهى عدم اعتماد به نفس ترس از مورد استهزا قرار گرفتن است؛ حال براى رفع موارد مذكور به نكات ذيل توجه بفرماييد: الف) انسان بايد به نقاط ضعف و قوت خود پى ببرد و در آن حدى كه واقعاً هست، خود را بشناسد. و زمانى كه خود را شناخت، به خود هويّت بدهد و به نقاط قوّت خود اعتماد داشته باشد. همچنين خود را حقير و ضعيف فرض نكند؛ بلكه در حد لياقت و استعدادى كه در خود مىبيند خود را مقتدر و توانا ببيند و به عبارت ديگر ارزشهاى وجودى خويش را باور كند. در اين راستا پيشنهاد مىشود با افرادى كه سخن آنها به شما هويت مىبخشد، نزديك شويد و با آنان حشر و نشر داشته باشيد. ب ) ديگران نيز در هر پايه و مقامى كه باشند در همان حد خود محترمند؛ نه آنها را بيشتر از آنچه هستند بالا بريد و نه كمتر از آنچه هستند، فرض كنيد. و در حد شأن خودشان نمره بدهيد. در آن صورت معنا ندارد خودتان را پشهاى در برابر پيل فرض كنيد تا دچار اصطراب شويد. ج ) گاهى علت اضطراب و تزلزل عدم تسلّط است. بنابر اين سعى كنيد با رعايت روشهاى مطالعه با تسلط هر چه بيشتر در جمع حضور يابيد تا بتوانيد در برابر اساتيد و ديگر دانشجويان به خوبى از عهده مطالب برآييد. د ) نوعاً هيچ دليلى براى اضطراب انسان وجود ندارد. حتى اگر از خودش هم سؤال كندكه چرا من مضطرب هستم؟ جواب قانع كنندهاى نمىيابد. بنابر اين شايسته است اين سؤال را مطرح نمايد كه اضطراب من براى چيست؟ ديگران نيز نظير خود من انسانى درس خوانده بوده و در قضاوت نيز با انصاف هستند و به ارزش كار من واقف خواهند بود. بنابر اين چه در امتحان كتبى و چه در برخوردهاى شفاهى، به چه دليل نگران و مضطرب باشم؟ ه ) يكى از علل اضطراب در رويارويى با افراد، كمى ارتباط با اجتماع است. در اين راستا پيشنهاد مىشود كه در مجامع حضور فعال داشته باشيد و به شخصيتها نزديك شويد. با آنها صميمى شده و سؤال كنيد. داوطلب سمينار در كلاس شويد. وقت سؤال در صدد پرسيدن باشيد. بهتر است در اين صورت سؤال خويش را از قبل طرح كنيد و تمام جوانب آن را بسنجيد. و ) گاهى عدم اعتماد به خاطر ترس از استهزاى ديگران است. اولاً اين را بدانيد كه اگر شما اصول گذشته را رعايت كنيد كسى شما را استهزا نمىكند. ثانياً فرض كنيد در نهايت كسى هم بخندد يا جملهاى بگويد. چرا شما از اين گونه مسائل مضطرب مىشويد؟ در عين حال اگر ضعفى در كار بوده، سعى كنيد براى بار ديگر آن را جبران نماييد. نكتهاى كه در اينجا بسيار اميدوار كننده است، اينكه اصولاً اين حالات پايدار نيست؛ بلكه ممكن است تا مدتى سراغ انسان بيايد ولى بر اثر تمرين و مهارت و با گذشت زمان و تغيير شرايط، كمكم انسان حالت طبيعى خود را پيدا خواهد كرد. در خاتمه توجه داشته باشيد كه بسيارى از اين حالات كه ذكر كردهايد، زودگذر و مربوط به يك مقطع سنى خاص است و با مرور زمان برطرف خواهد شد و جاى نگرانى وجود ندارد. فقط همانگونه كه خود شما به اهميت مسائل جوانان واقف هستيد، بايد به توصيههايى كه خدمتتان عرض شد توجه و عمل نماييد. در زندگى نه خيلى سختگير باشيد و نه خيلى سهلانگار و بىتفاوت. مشكلات را بزرگ نكنيد و مطمئن باشيد كه خداوند سختتر از اينها را حل كرده و مىكند. باور داشته باشيد كه خير و شر و منفعت و ضرر ما به دست خداى كريم قادر مهربان است و بسيارى از نگرانىهاى ما بىمورد است. همانگونه كه بزرگترها بيشتر مسائل ما را داشته و با موفقيت از آن مراحل گذشتهاند، ما نيز خواهيم گذشت. سعى كنيد با افرادى متعادل معاشرت و رفاقت داشته باشيد و با مردم و دوستان خود مدارا كنيد. بدانيد كه هيچ وقت همه چيزها بر وفق مراد انسان جمع و محقق نخواهد شد و اين ما هستيم كه بايد با صبر و حوصله و سياست قدم به قدم، به طرف آيندهاى هر چه مطلوبتر پيش رويم. دل خود را با اين فكر مشغول داريد كه خداوند خيرخواه ما است و همواره با عنايات خود، ما را فراموش نمىكند و... .
کد سوال : 40278
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا كتابهايى كه وقف مسجد شده و مورد استفاده نيست مىشود به كتابخانهديگرى منتقل نمود؟
پاسخ : در صورتى كه وقف آن مسجد باشد، نمىتوان آنها را به جاى ديگرى انتقال داد.
کد سوال : 40279
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : جزء و حزب در مورد قرآن به چه معناى است؟
پاسخ : «جزء» و «حزب» نوعى تقسيم بندى منظم در آيات قرآن است. هر جزء يك سىام قرآن و هر حزب يك صد و بيستم قرآن است.
کد سوال : 40280
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : راه صحيح و عقلايى زندگى چيست؟
پاسخ : اين سؤال گرچه كلى است و پاسخى طولانى را مىطلبد ولى پاسخ كلى آن را خدمت شما عرض مىكنيم. اگر نياز به تفصيل بيشتر بود در مكاتبه بعدى توضيحات لازم را ارائه خواهيم كرد. در صورتى خواهيم توانست صحيح و عقلانى زندگى كنيم كه شناخت كافى از خود داشته باشيم. بنابراين قدم اول در اين جهت داشتن نگرشى كامل و صحيح به مجموعه جهان هستى از جمله خود و توانايىها و استعدادهاى خود است اگر عقل تبيين صحيحى از جهان و هستى و رابطه انسان با هستى به ما بدهد انسان خواهد توانست چگونگى ارتباط با اطراف خود را تشخيص دهد تا از آنچه كه دارد بهترين و بيشترين استفاده و بهره ببرد عقل مىتواند نگرش و شناخت صحيحى از كل هستى به انسان ارائه دهد ولى خود مىگويد كه به تنهايى نمىتواند روش عملى انسان را كه جنبههاى مختلف و غامضى دارد ارائه كند خرد انسانى خود اذعان دارد كه بايد در اين مورد از خالق هستى و انسان كمك گيرد چنين است كه وحى و احكام الهى به كمك عقل مىآيد و روش صحيح زندگى را به انسان مىآموزد پس با دو اهرم عقل و وحى خواهيم توانست اولاً هستى و انسان را بشناسيم و ثانياً چگونه زندگى را از عقل و وحى بياموزيم لذا بايد انسان با كمك و راهنمايى رهبران دينى در اين جهت گام بردارد. در اين زمينه بايد به نكات زير توجه كرد: 1- استعدادها و نيروهاى بالقوه در وجود افراد و انسانها مختلف است و هر فردى بايد ويژگى و توانمنديهاى خاص خود را بشناسد در راه رسيدن به هدف خود كمك بگيرد و آنها را شكوفا نمايد. 2- اهداف انسان مختلف است ولى بايد بر اساس يافتههاى عقل و آموزشهاى دينى هدف خود را تشخيص ومعين كند تا در اين دنيا بى هدف سرگردان نگردد. 3- يكى از رموز موفقيت در زندگى وجود برنامهاى است كه بر اساس توانايىهاى خاص خود را تدوين شود وامور زندگى بر اساس آن سامان يابد. 4- بايد در انجام هدف كارها با اراده و عزم جدى و پشتكار وارد شد تا هدف معقول انسانى تحقق يابد. 5- انسان بتدريج مىتواند به اهداف خود دستيابد و شتابزدگى آفت بزرگى است كه انسان را از زندگى به سامان محروم مىكند. در اين باره ضمن بيان حديثى از امام كاظم(ع) كه برنامه زندگى هر انسانى را ارائه فرموده است. اميدواريم روشنگرى بيشترى داشته باشيم. امام(ع) در تحف العقول چنين مىفرمايد: بكوشيد اوقات خود را به چهار بخش تقسيم كنيد: - ساعتى را براى مناجات با خداوند. - ساعتى را براى كار زندگى و معاش. - ساعتى را نيز براى ارتباط با برادران و افراد مورد اعتماد خود آنها كه عيوب شما را به شما مىفهمانند و خالصانه شما را دوست دارند. - بخشى از زمان خود را نيز براى درك لذتهاى حلال (تفريح، استراحت و...) خلوت كنيد كه به وسيله همين بخش است كه خواهيد توانست وظايف سه بخش ديگر را انجام دهيد. از آن جا كه شما در حال تحصيل هستيد بخش اعظم زمان خود را به تحصيل و درس خواندن و تحقيق و بررسى اختصاص دهيد، چون كار شما در اين دوره تحصيل علم است علاوه بر آن به نماز و عبادات و ارتباط با دوستان و همدرسىها و استراحت و تفريح توجه داشته باشيد. 1- حداقل هفت ساعت بخوابيد كه نود درصد آن بايد هنگام شب باشد. 2- بخش اعظم وقت شما بايد صرف تحصيل شود سعى كيند بهترين وقت را براى مطالعه و تحقيق اختصاص دهيد. 3- تغذيه مناسب صبحانه ضرورى است و صرف نكردن صبحانه مشكلات جدى به دنبال دارد. 4- ورزش از جهات مختلف روحى و جسمى و جلوگيرى از فشار غريره جنسى و... بسيار مفيد است. 5- معاشرت با دوستان صالح و تفريح با آنان موجب توفيق بيشتر خواهد بود. 6- بخشى از وقت خود را صرف كسب اطلاعات لازم سياسى و مسائل روز كنيد البته در حد نياز و بدون افراط و تفريط. 7- توجه كافى به مسائل عبادى (نماز سروقت، تلاوت قرآن و ادعيه). 8- تنظيم يك برنامه دقيق براى اجراى موارد فوق.
کد سوال : 40281
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا كودكانى كه اعمال نيك انجام مىدهند از لحاظ درجه بندى اخروى باكودكان ديگر تفاوت دارند؟
پاسخ : بنابر قبول عبادات صبى درجات و پاداش خواهند داشت.
کد سوال : 40282
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : راه تحصيل اخلاص در اعمال چيست؟
پاسخ : خلوص كامل در اعمال به آسانى به دست نمىآيد. اگر انسان در هر عملى سعى كند آن را فقط براى خدا انجام دهد، به مرور زمان خلوص او بيشتر مىشود و اعمالش رنگ خدايى پيدا مىكند. البته شيطان تلاش مىكند تا چنين خلوصى در انسان به وجود نيايد و تا آن جا كه ممكن است رفتار انسان را به ريا آلوده مىكند. اما نبايد نا اميد شويد؛ بلكه بايد بناى خود را بر اخلاص بگذاريد و اميدوار باشيد كه به تدريج به خلوص دست خواهيد يافت. اگر انسان در عبادتهايش توجه داشته باشد كه در محضر خداست و خداى متعال ناظر او مىباشد، با اخلاص بيشترى عبادت خواهد كرد و حضور قلب بيشترى در نماز حاصل خواهد شد. اما خجالت كشيدن از خدا بسيار خوب است و همين سبب مىشود كه انسان در پنهان و آشكار گناه نكند. حياى از خدا، يك فضيلت است كه بايد آن را تقويت كرد. براى پرهيز از گناه نيز بايد ترس از خدا را در خود تقويت كنيد. آيات و روايات مربوط به عذاب الهى و خشم خدا به گناهكاران را بخوانيد تا ترس از خدا شديد شود و سبب پرهيز از گناهان گردد. احساس نزديكى به خدا نيز بسيار حالت خوبى است كه بايد همراه با صداقت و تقوا باشد؛ زيرا قرب حقيقى در پرتو اطاعت كامل و ترك محرمات حاصل مىشود و اگر انسان با ادامه گناه باز احساس قرب به خدا كند، ممكن است از مكرهاى شيطان باشد و سبب سقوط و يا حداقل ركود انسان گردد. براى ارتقاى تدريجى خلوص، بايد پيوسته در حال مراقبه باشيد. در اين رابطه جزوه (محاسبة النفس) شيوه كاربردى بسيار خوبى را در اختيار شما قرار مىدهد. آنچه مهم است عزم و همت شما در عمل به راهكارهاى ذكر شده در آن مىباشد. جزوه ديگرى جهت حضور قلب در نماز نيز ارسال مىگردد.
کد سوال : 40283
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چگونه مىتوانيم حق دوستى را به بهترين نحو ادا كنيم؟
پاسخ : حقوقى را كه اسلام در حق دوستان بيان مىكند نه فقط از آنروست كه اين حق واجب است بلكه هم از آن روست كه اين پايبندى سودمندترين نتايج را براى رعايت كننده حق دوست در پى دارد. در روايات و احاديث اهميت زيادى در اين مورد به چشم مىخورد. براى نمونه، معصوم(ع) مىفرمايد: «دوست، دوست نيست مگر آن كه در سه چيز هواى برادرش را داشته باشد: غياب، گرفتارى، مرگ. به طور كلى حقوقى را كه روايات براى دوستى بيان داشتهاند مىتوان در دو دسته خلاصه نمود: 1- حق معنوى، 2- حق مادى. پيامبر اسلام(ص) مىفرمايد: مؤمن را بر گردن مؤمن هفت حق باشد كه خداوند آنها را واجب گردانيده است: 1- در نظر خود او را بزرگ بشمارد. 2- در دلش به او مهر ورزد. 3- با مال خود او را يارى رساند. 4- در نبودش حرمت او را نگه دارد. 5- هنگام بيمارى به عيادتش رود. 6- جنازهاش را تشييع كند. 7- پس از مرگ از او جز به نيكى ياد نكند. افزون بر آن همان قدر كه دوستى نياز به حقشناسى و عدالت در داد و دهش دارد به پيشدستى و احسان نيز محتاج است، زيرا دوستى درختى است كه در فضاى احسان بيش از زمينه عدل رشد مىكند. امام زينالعابدين(ع) در رساله حقوق مىفرمايد: اما حق دوست آن است كه تا آنجا كه مىتوان با او به فضل رفتار كنى و اگر نتوانى دستكم با او به انصاف و داد رفتار نمايى. همچنان كه او تو را گرامى مىدارد تو نيز گرامىاش دارى، او را نگهدارى همچنان كه او تو را نگهدار است، نگذارى كه در كار نيك و احسان نسبت به تو از تو پيشى گيرد و اگر پيشى جست آن را تلافى كنى، در مقام دوستى كوتاهى نورزى و همواره خيرخواه و ياور او باشى و در اطاعت پروردگارش وى را يارى رسانى و اگر خواست معصيت خدايش كند او را بر ترك آن كمك كنى، همواره بر او رحمت باشى نه عذاب، (بحارالانوار، ج 74، ص 163 - وسائلالشيعه، ج 8، ص 546 - دوستى و دوستان، سيد هادى مدرسى).