• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 40174
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : اهل سنت مى‏گويند ضارب فاطمه (س) عمر ابن هشام مى‏باشد نه عمر بن خطاب‏آيا صحيح است؟
پاسخ : بهتر بود منبع اين ادّعا را براى ما مى‏نوشتيد تا درباره آن تحقيق بيشترى انجام دهيم. در هر صورت آنچه در منابع تاريخى آمده است، دلالت صريح بر مباشرت خليفه دوم در ضرب و جرح ندارد؛ بلكه دال بر دستور است. براى بررسى بيشتر به منابع زير مراجعه كنيد: 1- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 126 2- شرح نهج‏البلاغه ابى الحديد، ج 6، ص 47 - ج 17، ص 168 - ج 20، ص 16 3- تاريخ ابى الفداء، ص 165 4- الغدير، ج 7، ص 77 نكته‏اى كه در اين جا بايد مد نظر داشت آن است كه مسلمانان به هيچ وجه نبايد به خاطر مذاهب خود و مسائل تاريخى، به اختلاف در ميان خود دامن بزنند؛ بلكه اين مسائل را بايد به اهلش واگذارند و همه بر محور توحيد و رسالت پيامبر(ص) با يكديگر متحد باشند.
کد سوال : 40175
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : براى داشتن چشم گريان هنگام دعا خواندن چه بايد كرد؟
پاسخ : اين مسئله ممكن است علل مختلفى داشته باشد كه برخى جسمى و برخى روحى و روانى هستند. برخى به طور كلى از نظر فيزيكى كم‏اشك مى‏باشند. از نظر روحى و روانى نيز امور مختلفى موجب قساوت و كم‏اشكى مى‏شوند، از جمله آنها سرگرمى به ملاهى است. براى رفع خشكى چشم: 1- از پرخورى پرهيز كنيد وحتى‏الامكان خود را به گرسنگى عادت دهيد، البته نه به گونه‏اى كه موجب بيمارى شود، 2- خواب خود را كم كنيد، به ويژه بين‏الطلوعين بيدار باشيد، 3- از معاصى پرهيز كنيد، 4- در صورت امكان، روزه گرفتن در بعضى از روزها را فراموش نكنيد. 5- از خداوند توفيق گريه طلب كنيد.
کد سوال : 40176
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : شرايط مرجع تقليد چيست؟
پاسخ : مرجع تقليد علاوه بر اين كه بايد مرد حلال‏زاده شيعه و عادل باشد بايد از ساير مجتهدين نيز به احكام الهى آگاه‏تر باشد بنابراين تحقيق نماييد هر يك از مراجع معرفى شده را اعلم از ديگران تشخيص داديد او را به عنوان مرجع تقليد خود انتخاب نماييد و در صورتى كه يقين به اعلميت شخص خاصى پيدا نكرديد با احتمال اعلميت هم مى‏توانيد تقليد نماييد. در غير اين صورت از هر كدام مى‏توانيد تقليد نماييد.
کد سوال : 40177
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : ولى‏فقيه را چگونه مى‏توان شناخت؟
پاسخ : مقصود از «ولى فقيه حقيقى» چيست؟ ولى فقيه كسى است كه داراى شرايطى چون فقاهت، عدالت، تقوا، شجاعت و توان مديريت اجتماع باشد و اين خصوصيت ممكن است در افراد متعددى باشد، كه در ميان آنها تنها يك نفر به وسيله خبرگان ملّت انتخاب مى‏شود. البته در انتخاب و گزينش كوشش مى‏شود كه در حد امكان بهترين فرد واجد شرايط، شناسايى و معرفى شود.
کد سوال : 40178
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا درصدراسلام طبقه‏اى به‏نام روحانيت وجودداشت ويا از قرن 7و8به تدريج‏علماى اسلامى به صورت طبقه‏اى خاص ظهور كردند علت آن چيست؟
پاسخ : در مورد «طبقه روحانيت» اول بايد مقصود از طبقه را روشن كرد. الف) اگر مقصود از آن طبقه ممتاز اجتماعى باشد هم چنان كه در مورد روحانيون زرتشتى پيش از اسلام وجود داشته و يا در مورد كشيشان و پاپ‏هاى مسيحى در دوران حاكميت كليسا بوده چنين چيزى هيچ گاه در جهان اسلام وجود نداشته و ندارد. بلكه روحانيون مانند ديگر طبقات اجتماعى و داراى شرايط و حقوق اجتماعى مساوى مى‏باشند. ب) اما اگر مقصود از طبقه اين باشد كه كسانى صرفا به امر آموزش و تحقيق در معارف دينى و تبليغ آنها بپردازند و به عنوان گروهى مشخص در جامعه شناخته شوند طبيعى است اين يك روند تدريجى در تاريخ داشته. هم چنان كه در بسيارى از علوم يا شوءون ديگر اجتماعى چنين است. مثلا در قرون اوليه اسلام نظاميان گروه خاصى از مردم با سازمان و ارگان مشخص و لباس معين نبوده‏اند ولى تدريجا با گسترش و پيچيدگى يافتن نهادها و سازمان‏هاى اجتماعى نيروهاى مسلح نيز سازمان و هيأت ويژه‏اى يافته‏اند. همين طور است مسأله روحانيت. زيرا در عصر ائمه(ع) تا زمان امام سجاد(ع) ژرف كاوى‏هاى دقيق در معارف دينى انجام نمى‏شد و با تأسيس حوزه علمى امام صادق(ع) و امام باقر(ع) كم‏كم معارف دينى رنگ تخصصى به خود گرفت و تدريجا شخصيت‏هاى برجسته‏اى براى اين امور آماده شدند. افزون بر آن پس از عصر غيبت رسالت معرفى و تبليغ دين و پاسخ به انبوه پرسش‏هاى دينى و دين شناختى يكسره بر دوش عالمان دينى نهاده شد. بنابراين ايجاب نمود كه اشخاصى هم خود را در تمام عمر مصروف اين گونه امور سازند و از طرفى به گونه‏اى در جامعه شناخته شوند تا براى مردم در شرايط و اماكن مختلف قابل شناسايى و مراجعه باشند. در اين راستا آنان شبيه‏ترين لباس به پيامبر اكرم(ص) را برگزيدند تا هم معرف آنان به تناسب مسوءوليت و رسالت اجتماعى‏شان باشد و هم از معنويت آن خود نيز بهره‏مند گردند.
کد سوال : 40179
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : فلسفه استحباب تجديد وضو براى نماز چيست؟
پاسخ : تجديد وضو به هنگام دخول وقت و يا براى نماز ديگر مستحب است؛ چرا كه وضو نور است و وضو روى وضو «نُورٌ عَلى‏ نُورٍ» است. اين كار استحباب شرعى دارد و موجب انبساط روح و آمادگى بيشتر براى عبادت مى‏شود.
کد سوال : 40180
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : اگر قدرت خدا مطلق است آيا مى‏تواند شريكى براى خودش قرار دهد
پاسخ : در جواب اين سؤال، بايد به چند نكته توجه داشت: الف) قدرت الهى بى‏نهايت است و حدى براى آن نمى‏توان فرض كرد. ب) هميشه قدرت به امر ممكن تعلق مى‏گيرد؛ يعنى، هركارى كه امكان انجام آن باشد متعلق قدرت است. ج) وجود شريك براى خداى سبحان محال ذاتى است. محال بر دو نوع است: عادى و ذاتى. 1) محال عادى، يعنى آن كه ممكن است انجام بگيرد؛ ولى به طور خارق‏العاده و از عهده افراد عادى و علت‏هاى معمولى خارج است؛ نظير معجزه‏هاى پيامبران؛ مثلاً اژدها شدن عصا محال عادى است؛ يعنى، از طريق علت‏هاى مأنوس امكان ندارد و نيز از عهده افراد عادى خارج است؛ ولى كارى است ممكن كه با علل غيرعادى (خارق‏العاده) و توسط حضرت موسى(ع) انجام گرفت. 2) محال ذاتى، آن است كه اصل فرض آن در ذهن دچار تناقض است؛ مثلاً در جاى خود ثابت شده است كه شريك براى خدا غيرممكن است و وقتى غيرممكن شد، فرض اين كه «آيا خداوند مى‏تواند براى خود شريك بيافريند» دچار تناقض است؛ چون «شريك خدا» امكان وجود ندارد، درحالى كه سؤال مى‏شود آيا مى‏تواند...؟ توجه داشته باشيد كه لفظ «مى‏تواند» در جايى به كار مى‏رود كه امكان انجام آن كار محرز باشد. بنابراين با وصف اين كه «شريك بارى تعالى» غيرممكن است، لازم مى‏آيد كه ممكن باشد؛ چون از يك طرف فرض، اين است كه شريك بارى غير ممكن است. از طرف ديگر چون لفظ «مى‏تواند» را به كار برده‏ايم، بايد ممكن باشد. سپس در عين امكان شريك عدم امكان آن و در عين عدم امكان شريك، امكان آن لازم مى‏آيد و اين تناقض است و با اين بيان جايى براى طرح سؤال مذكور باقى نمى‏ماند.
کد سوال : 40181
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : تبادل نظر و مباحثه در زمينه‏هاى مذهبى و سياسى چه شرايط و آثارى دارد؟
پاسخ : براى روشن شدن بهتر پاسخ توجه به سه نكته اساسى لازم و ضرورى است: اول: انسان موجودى است متفكر و خوش‏بختى و خسران او در گرو بهره‏مندى از افكار و انديشه اوست، به همين جهت وحى آسمانى كه براى هدايت انسان آمده مى‏كوشد كه از راه تفكر، او را به منافع مادى و معنوى خود متوجه كند، تا هر آنچه در سعادت او نقش دارد از راه انديشيدن به وى بفهماند، و از راه دل در او شوق و انگيزش ايجاد كند كه به فكر بفهمد و با دل بدان گرايش پيدا كند. بر همين اساس بيدار كردن افكار و عقول در سر لوحه برنامه‏هاى انبيا الهى قرار گرفته است (قال على(ع): ... فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبيائه ... و يثير والهم دفائن العقول ...؛ يعنى خداوند پيامبران خود را برانگيخت و پى در پى آنان را فرستاد ...[تا موانع سر راه انديشه را بزدايند] و گنجينه‏هاى خود را بر ايشان آشكار گردانند» (نهج‏البلاغه، خطبه اول). با توجه به اين نكته انسان كه با انديشيدن و فكر كردن، شخصيت والاى خود را رقم مى‏زند، اگر اين جايگاه بلند انسانى را از او بازدارند، پيامدهاى ناگوار و ناهنجارى متوجه آدمى و مجتمع بشرى خواهد شد. دوّم: مردم به طور طبيعى در افكار و انديشه‏ها مختلفند و اساساً تنوع در افكار از شرايط اصلى و ضرورى زندگى بشر است. آنچه اين عالم را از ملال و يك نواختى بدرمى‏آورد و زيستن در آن را لذت‏بخش و موجب خرسندى و خوش‏وقتى مى‏گرداند علاوه بر آن‏كه قواى عقلانى و اخلاقى و ذوقى را رشد مى‏دهد گونه‏گونى افكار و انديشه‏هاى انسان‏ها است كه از فطرت آنان سرچشمه مى‏گيرد. (نك: نصرى، عبدالله، تكاپوگر انديشه‏ها، (زندگى، آثار و انديشه‏هاى استاد محمد تقى جعفرى)، پژوهش‏گاه فرهنگ و انديشه اسلامى، تهران چاپ اوّل، تابستان 1376، ص‏408).  اين تفاوت عقل‏ها را نيك دان‏         در مراتب از زمين تا آسمان‏   هست عقلى همچو قرص آفتاب‏         هست عقلى كمتر از زهره و شهاب‏   هست عقلى چون چراغى سرخوشى‏         هست عقلى چون ستاره آتشى‏  (مثنوى/5/459-461) عدم توجه به اين نكته پيامدهاى ناگوارى دارد كه از شمارش آنها در اين مقال معذوريم. سوّم: اكنون كه انديشيدن امرى مهم تلقى گشته و گونه‏گونى فكرها نيز امرى فطرى دانسته شده است، چگونه مى‏توان در عين حفظ تفكر و تعقل به اختلاف انديشه‏ها احترام گذاشت. آنچه ما از آن به «تبادل نظر» و «مباحثه» و... نام مى‏بريم، همه براى ارج‏گذارى بر انديشه با حفظ تفاوت آراء است. در واقع، در پرتو تضارب آراء و انديشه‏ها است كه علاوه بر حفظ دو نكته پيش گفته، فكر و خلاقيت ذهن رشد مى‏يابد و معارف و علوم كامل‏تر مى‏گردند. به هر روى استفاده از آراء، افكار و نظريات ديگران و دورى جستن از خودمحورى و استبداد به رأى و درهم آميختن افكار و تضارب آراء آدمى را در عقول ديگران شريك مى‏گرداند و در نتيجه از تجارب ديگران بهره مى‏برد. اسلام كه همه ابعاد تكامل و ترقى بشر را مورد نظر دارد، به اين موضوع ارزش خاص و ويژه‏اى داده است. حضرت على(ع) - كه اين سال با نام و ياد او قرين است - تضارب آراء و تبادل نظر را وظيفه هر عاقل و صاحب فكر دانسته و فرموده‏اند: «سزاوار است انسان خردمند، رأى ديگران را بر رأى خويش بيفزايد و دانش و آگاهى خويش را با بدست آوردن دانش حكيمان افزون سازد»، (مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ بيروت، ج 72، ص 100). از منظر امير خرد، جمع‏آورى آراء و نقد و بررسى آن‏ها، انسان را به واقعيت و حقيقت رهنمون مى‏سازد. على(ع) فرمود: «آراء و نظريات ديگران را همانند مايه‏اى كه در مشك مى‏زنند تا زبده و شيره آن را بيرون آورند، در عالم ذهن در هم بزنيد و نقادى كنيد تا ذهن فعال گشته و بر اثر آن، هم به رشد و ابتكار برسد و هم بتواند نظريات منفى از مثبت را در ميان انبوه آراء اختيار كند». (محمدى رى شهرى، محمد، ميزان الحكمه، مكتب‏الاعلام الاسلامى، قم، 1362 ش، چاپ اول، ج 4، ص 36، حديث 6834).  زانكه با عقلى چو عقلى جفت شد         مانع بد فعلى و بد گفت شد   نفس با نفس دگر چون يار شد         عقل جزوى عاطل و بى‏كار شد   عقل قوت گيرد از عقل دگر         پيشه گر كامل شود از پيشه گر   آشنايى عقل با عقل از صفا         چون شود هر دم فزون باشد ولا   عقل را با عقل يارى ياركن‏         امر هم شورى بخوان و كار كن‏  (مثنوى/2/20-21 - 2277 و 3/2689 و 5/167) پيامدهاى جلوگيرى و محدود كردن تبادل نظر، ركود استعدادها، طغيان و انفجار جامعه، سطحى‏نگرى و آسيب‏پذيرى و رشد تسليم‏پذيرى و جمودگرايى است. هر يك از اين امور نتايج سوئى را براى جامعه بشرى به دنبال خواهد داشت كه تحليل و توضيح آن‏ها مجال ديگرى مى‏طلبد. حال كه اهميت و ماهيت تبادل نظر در پرتو خردورزى انسان و تكثر انديشه‏ها روشن گشت به مهم‏ترين ويژگى‏هاى آن مى‏پردازيم: 1- رعايت روش گفت و گو: هر فعلى روش و متد خود را دارد كه بايد با پذيرش آن از سوى شركت كنندگان در گفت و گو و فعالان تحليل و نقد آراء پيرامون يك موضوع، «تبادل نظر» سامان گيرد. روش بحث مستلزم تحليل سؤال، محور مبحث و در نتيجه مشخص ساختن مفاهيم، توضيح آنها و آشكار نمودن اصل يا مقدماتى است كه اين مفاهيم با توجه به آنها استنباط شده‏اند و در راستاى آن ديدگاهى گزينش شده است. 2- حق جويى: هدف هر تبادل نظرى بايد شناخت حقيقت باشد و شركت كنندگان در مباحث فكرى بايد حق‏جويى را سر لوحه كار خود قرار دهند. نبايد در گفت و گو اصالت به نفس تضارب آراء داده شود و سرنوشت آب و سراب يا حق و باطل مهم تلقى نگردد. متأسفانه برخى از معاصران اين گمان را رواج مى‏دهند كه آنچه در آن بسر مى‏بريم يك بازى است و اساساً ديگر حق و باطلى معلوم و مطرح نمى‏باشد و آنچه اصالت دارد تنها و تنها اصل گفت و شنود است. اين پندار خطا منجر به اين خواهد شد كه از هيچ تعامل فكرى نتيجه‏اى براى رشد و خلاقيت ذهن بدست نيايد و اين بسيار خطرناك است. مقصود از حق‏جويى آن است كه از مدعايى كه متكى به دليلى قوى است، با هيچ تهديد، تطميع و فشارى - چه از ناحيه افكار عمومى و چه از ناحيه ديگر - دست برنداشت؛ و البته اين دست برنداشتن بايد تا زمانى باشد كه اين مدعا همچنان متكى به آن دليل متقن باشد ولى بعد از نقض و يا ردّ دليل، در طرد آن نبايد تسامح ورزيد. 3- عقل‏مدارى: حق‏جويى در سايه «عقل‏مدارى» امكان تحقق دارد. مراد از عقل‏مدارى آن است كه از مشاركت‏جويان در مباحث نظرى انتظار مى‏رود كه براى تحقق حق‏جويى و ترويج آن تنها تابع استدلال باشند و روح «چرا؟ به چه دليل؟» را در فضاى گفتمان‏هاى خود حاكم سازند و براى اين سنجش‏گرى خود حدّى قائل نباشند. بايد توجه داشت كه براى حاكميّت عقل‏مدارى پرسش‏ها و نقد و بررسى‏ها بايد منطقى، صحيح و واقع‏بينانه باشد حال فرقى نمى‏كند كه موضوع مورد تبادل نظر در ساحت مباحث علمى باشد چه در ساحت مسائل فكرى و چه در ساحت مشكلات اجتماعى.  عقل باشد ايمنى و عدل‏جو         بر زن و بر مرد اما عقل كو؟  مثنوى/6/3861 در اينجا تذكر دو نكته ضرورى است: اوّل آنكه: مقصود از عقل‏مدارى، عقل‏گرايى معتدل است؛ يعنى، عقلى كه در كشف حق و اثبات حقانيت يك مطلب در چارچوب خاصى و محدوده مشخصى كه در منطق اسلامى بيان شده است، عمل مى‏كند. چنين عقلى از ديدگاه فرهنگ دينى، ابزارى است كه با آن مى‏توان مجهولات را از معلوماتى كه در فطرت سالم انسانى وجود دارد (يعنى بديهيات) كشف و استنباط نمود. از اين رو مراد ما از عقل‏گرايى، عقلانيت - كه قواعد استنتاج را مورد ترديد قرار داده و اثبات يك مطلب و حقانيت آن را چيزى جز حصول اجماع و توافق عقلاى يك جامعه در باب آن اعتقاد نمى‏داند - نيست. همچنين منظور ما از عقل‏گرايى، عقلانيت حداكثرى يا عقل‏گرايى حداكثرى (StrongRationalism) - كه هر چند به قواعد استنتاج صحه گذاشته و معتقد است به مدد قواعد منطق مى‏توان صدق پاره‏اى قضايا را قاطعانه اثبات كرد، ولى بيش از حد بر عقل تكيه كرده و آن را به عنوان عالى‏ترين ابزار كسب دانش تلقى مى‏كند - نيست. همين‏طور عقل‏گرايى انتقادى (Critical Rationalism) نير مورد نظر ما نيست. چرا كه در چارچوب عقل‏گرايى انتقادى، روش واحد لزوماً به نتايج واحد نمى‏انجامد، مجموعه پيش فرض‏ها و مبادى شخص يا اشخاص به كاربرنده روش، لزوماً يكسان نيست، از اين رو تنوع در مبادى [به فرض كه روش و قواعد استنتاج واحد باشد] در نتيجه حاصل از آن روش تأثير مستقيم دارد و در آن صورت چون مبادى و پيش فرض‏هاى مقبول اشخاص و جوامع متنوع است، نتيجه حاصل نيز متنوع و متكثر خواهد بود. (نقد اين سه رويكرد كه در قبال مفاد عقل‏مدارى در فرهنگ دينى است مجال ديگرى مى‏طلبد.) دوّم آن‏كه: ما معتقديم كه مطالب و مسائلى فوق خرد - نه خردستيز (antiraional) - داريم كه براى داورى در حق بودن يا نبودن اعتقادات ما توانمندند. در تفكر و انديشه اسلامى تنها ذهن عاقل نيست كه به گونه‏اى انحصارى، عينيات جهان خارج را درك و تعقل مى‏كند، بلكه وحى، به عنوان حقيقى ما فوق ذهن - نه مخالف و ضد آن - نقشى اساسى در درك و كشف حقايق و اثبات آن بر عهده دارد. 4- آزاد منشى: بدون شك يكى از نخستين و اساسى‏ترين شرايط پديد آمدن روح تحقيق و علمى كه در سايه تبادل نظر ظهور مى‏كند، پرورش فكر آزاد و رهيده از هر گونه تعصب و عقايد تقليدى است. افرادى كه در مباحث نظرى پا به عرصه گفت و گو مى‏گذارند بايد براى نهادينه كردن حق‏جويى و ترويج عقل‏مدارى، در پذيرش يا ردّ مدعا و دليلى، هيچ‏گاه پيش فرض‏هاى ذهنى و دلبستگى‏هاى شخصى يا گروهى را دخيل نگردانند، بلكه با كاوشى آزادانه هدف هر «گفت و شنودى» را تنها شناخت حقيقت بدانند. درست است كه هيچ فردى بدون ارتباط با انديش‏مندان ديگر و برخوردارى از دانش آنان در صحنه‏هاى گوناگون زندگى به پيروزى نمى‏رسد، ولى اگر اين عشق و علاقه به انسان‏هاى والا - كه در جاى خود بسيار ارزشمند و مقدس است - فكر را در يك چارچوب خشك و بى‏روح به نام پيروى از بزرگان به بند كشد تا آنجا كه در كوچك‏ترين مسائل، تصميم‏گيرى مشكل باشد، خود مانع بزرگى براى انديشه و رشد آن خواهد بود.  علم تقليدى بود بهر فروخت‏         چون بيايد مشترى خوش برفروخت‏   مشترى علم تحقيقى حق است‏         دايما بازار او با رونق است‏  (مثنوى/2/3265 - 3266) 5- توافق ارزشى: يك شرط اساسى تبادل نظر، توافق ارزشى است. در صورتى كه در يك «گفت و شنود» وحدت ارزشى از ميان برود، يعنى توافق بر سر ارزش‏هاى اصولى وجود نداشته باشد و هر كس علائق و منافع فردى يا گروهى خود را بر منافع جمع و مصالح عمومى و ارزش‏هاى اصولى پذيرفته شده از سوى يك اجتماع، ترجيح دهد و تعامل فكرى را تنها براى نفوذ بر ديگران بكارگيرد، ديگر مباحثات نظرى به معنى قانون جنگل خواهد بود و آنچه از يك بحث فكرى انتظار مى‏رود به وقوع نخواهد پيوست و تنها در حد يك شكل صورى و راهى براى طرح ديدگاه‏هاى شخصى و گروهى و تبليغ و نفوذ بر افكار ديگران خواهد بود، نه بيش از آن. يادمان نرود كه برخى كشورهاى استثمارگر مى‏كوشند تا در كشورهاى زير سلطه توافق ارزشى كمتر و آشفتگى مباحث نظرى بيشتر گردد تا در پرتو آن هيچگاه سخن حق و انديشه درست مكشوف نشود و مدام نخبگان جامعه - كه در واقع نقش‏آفرينان هدايت و تعالى جامعه‏اند - به دنبال جدل‏هاى بيهوده و منازعات فردى و گروهى باشند. 6- خوش خويى: براى آنكه تبادل نظر به ميدان ستيز تبديل نشود، بايد اصول اخلاقى و انسانى بر آن حاكم باشد. و يكى از بارزترين اين اصول حسن رفتار و گفتار در طول بحث است. كسانى كه در باب موضوع يا مسأله‏اى خاص به گفت و گو مى‏پردازند، بايد سعى كنند با جلوگيرى از بكار بردن كلمات پوچ و آزاردهنده، و با روئى خوش و رفتارى پسنديده و انسانى، منظور و مقصود را به درستى براى يكديگر تفهيم كنند. به صورتى كه گفته‏ها و كردارشان رنگ احساسات منفى به خود نگيرد. در يك تعامل فكرى بايد كوشش شود با انتخاب انگيزه‏اى مناسب - كه براى شخص مقابل ارزشمند است - ضعف دلايل و گفته‏هاى او خاطر نشان گردد. چه خوب است كه اين گفته امام محمد باقر(ع) در تفسير آيه: قولوا للناس حسنا (با مردم نيك سخن بگوييد) را كه فرمود: «نيكوتر از آنچه دوست داريد با شما سخن گفته شود، با ديگران سخن بگوييد» (وسائل الشيعه، ج 11، ص 563) مد نظر داشته باشيم.  من نديدم در جهان جست و جو         هيچ اهليت به از خوى نكو  (مثنوى/2/810) 7- تحمل انديشه‏ها: بايد توجه داشت كه در فضاى صبورى در برابر افكار و انديشه‏هاست كه مى‏توان تبادل نظر و آرا را بهبودى بخشيده و به راه اصلى و هويت اصيل خويش بازگردانيد. اگر به نتايج مثبت تحمل انديشه‏ها و به ثمرات منفى عدم حليم بودن در مقابل طرز تفكر ديگران دقت كنيم، اذعان خواهيم كرد كه تحمل افكار يكى از شرايط اساسى افرادى است كه در تعاملات فكرى مشاركت دارند. با صبورى در برابر افكار قدرت تعقل و نقادى در جامعه رشد مى‏كند، روابط كلامى و ارتباطى تغيير مى‏يابد، روح تعاون، كار جمعى، وحدت ملى، مسئوليت اجتماعى، مفاهمه سياسى، تبادل فرهنگ‏ها و انديشه‏ها ترويج و بالنده مى‏شود و... اما اگر ظرفيت شنيدن آراء و نظرات گوناگون را نداشته باشيم، نمى‏توانيم با ديگران مفاهمه برقرار كنيم، لاجرم علاوه بر آنكه روح تعاون، هميارى و همكارى از ميان مى‏رود، روح تعصب و بدتر از آن خشونت بر مباحث نظرى حاكم خواهد گشت و اين مساوى است با «مرگ انديشه». در پايان توجه به اين نكته ضرورى است كه براستى «مشكل كجاست؟!» اصحاب فكر و انديشه به امور پيش گفته و شرايط فوق وقوف كامل دارند و خود از همه بهتر مى‏دانند كه شرايط ورود به عرصه تبادل نظر چيست. پس چرا با اطلاع كافى و وافى به اين ويژگى‏ها باز هم از «بحث» و «گفت و شنود» ناخشنوديم؟ به نظر مى‏رسد تعامل فكرى در دوران معاصر دچار آفت‏هاى جدى است و اين خود مانع بزرگى بر سر راه تبادل انديشه‏هاست. خودمحورى به جاى حق‏محورى، نقد اشخاص به جاى نقد افكار، پرخاشگرى به جاى منطق‏ورزى، مطلق‏انديشى به جاى آزادمنشى از مهمترين آفات مباحثات فكرى است. عدم وجود آموزش رفتار مشاركت‏جويانه در خانه، مدرسه، دانشگاه و جامعه باعث شده است كه تحليل و بررسى و نقد آراء و انديشه‏ها جنبه بسيار مضر و تخريب كننده بخود بگيرند كه اين خود دليل مناسبى براى جلوگيرى از استفاده درست و صحيح از «تبادل نظر» مى‏شود. نحوه برخورد آراء و تقابل انديشه‏ها حتى در موضوعات مهمّى همچون «تبادل نظر و بحث» به صورتى است كه خود منجر به نفى آنها مى‏گردد. متأسفانه برخى از انديشمندان ما در فكر آزادانديش‏اند، ولى در عمل آزادمنش نيستند. نبايد غفلت كرد كه جمود در فكر چيزى است و جمود در برخورد چيزى ديگر. تمايز ميان اين دو، يكى از گره‏هاى كورتحليل جريان‏هاى فكرى در كشور است.  چو پرده دار به شمشير مى‏زند همه را         كسى مقيم حريم حرم نخواهد ماند  حافظ به هر حال در چنين فضايى تبادل آراء و نقد و بررسى آنها عموماً همراه با احساس مى‏باشند و طى آن از الفاظى استفاده مى‏شود كه بار ارزشى منفى دارند و توهين‏آميز و پرخاشگرانه‏اند، در نتيجه نياز به احترام در شخص مقابل تحريك مى‏شود و در پى آن آمادگى او براى پذيرش آراء و نظرات ديگران كاهش مى‏يابد و بدتر موجب تثبيت رفتار و مقابله با انديشه مقابل مى‏گردد. عموماً هدف مشاركت جويان در تعامل فكرى در چنين شرايطى، بزرگ نشان دادن خود و تحقير طرف ديگر است و لذا در طى فرايند «گفت و شنود» علاوه بر آنكه از روش‏هاى مضبوط و منطقى استفاده نمى‏شود، بلكه جبهه‏هاى مثبت ناديده انگاشته شده و آراء و انديشه‏هاى ديگران در كليه زمينه‏ها نفى مى‏گردد.  اى ز خود پوشيده، خود را بازياب‏         در مسلمانى حرام است اين حجاب‏  اقبال لاهورى‏
کد سوال : 40182
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چرا در جامعه عدالت اجرا نمى‏شود بين درآمدها تفاوت فاحش وجود دارد
پاسخ : عدالت اجتماعى از آرمانهاى مقدس اسلام و همه مصلحان مى‏باشد و در اين ميان آنچه مهم است، راه رسيدن به عدالت اجتماعى است. تقسيم بالسويه امكانات در جامعه اسلامى، از جمله پايه‏هاى اجراى عدالت است؛ ولى بايد توجه داشت كه تقسيم بالسويه امكانات، الزاماً مساوى با كار يكسان و دستمزد يكسان نيست. پزشكى كه حدود دو دهه از بهترين ايام عمر خود را وقف تحصيل مى‏كند و پس از آن با يك دهه كار و تلاش، تجربه كافى كسب مى‏كند و بالاخره يك طبيب حاذق مى‏شود، اگر بنا باشد باكسى كه زحمتى به خود نداده و به ساده‏ترين كارها اشتغال ورزيده يكسان باشد، آيا عدالت است؟ پس نتيجه سى سال كار علمى پزشكى كى و كجا بايد محاسبه شود؟ بنابراين امكانات بايد بالسويه تقسيم شود؛ يعنى همگان از حق تحصيل و امكانات عمومى آن بهره‏مند باشند و هركس نيز به مقدار زحمت و تلاشى كه درمجموع انجام مى‏دهد، بايستى از موهبت‏هاى الهى بهره‏مند گردد. در مورد مدرك‏گرايى نيز گفتنى است گرچه مدرك براى برخى، صرفاً ممر درآمد است و آن چيزى كه فراموش شده علم و هنراست، ولى بايد توجه داشت كه ارزش دادن به مدرك، درمجموع موجب رونق علم و دانش مى‏گردد و رونق علم و دانش، موجب بالا رفتن سطح آگاهى‏هاى جامعه و رشد و بالندگى آن خواهد شد. در حقيقت مدرك، عاملى است براى برانگيختگى مردم جهت تحصيل علم. و درنتيجه بايد گفت كه تفاوت‏ها يك ضرورت اجتماعى است؛ ولى تبعيض هرگز روا نيست. در اين جا ذكر يك تجربه تاريخى نيز مفيد است و آن اين كه درزمان تسلط كمونيستها بر بلوك شرق، آنان مدتى سعى كردند كه دستمزد مساوى براى همه مشاغل برقرار نمايند؛ ولى اين كار عملاً به متوقف شدن چرخه اقتصادى جامعه منجر گرديد تا آن جا كه مجبور به اصلاح آن شدند. و اين كار موجب آن گرديد كه بلوك شرق، از نظر صنعت و پيشرفت در رشته‏هاى مختلف باز بمانند و نهايتاً نيز موجب از هم‏گسيختگى نظام آنان شد.
کد سوال : 40183
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : منظور از روحى در آيه و نفخت فيه من روحى چيست؟
پاسخ : اضافه ضمير متكلم (اول شخص) به روح (روحى) از نوع «اضافه تشريفيه» است، بنابراين نه به معناى «ملكيت» است و نه به معناى «جزئيت در وجود». نظير آن را در «شهر اللَّه»، «بيت اللَّه» و امثال آن مى‏توان يافت. زيرا مى‏دانيم همه ماه‏ها و همه مكان‏ها از آن خداست، ليكن وقتى بالخصوص گفته مى‏شود «خانه خدا» يعنى خانه‏اى كه از نظر شرف و منزلت، چنان با عظمت است كه هيچ طرف نسبت و اضافه‏اى غير از خداوند ندارد. بر اين اساس مفهوم آيه اين مى‏شود كه: در او روحى كه از نظر شرافت، اهميت و توانمندى‏ها تنها به من قابل انتساب است دميدم. اين معنا هيچ ربطى به چگونگى حضور خدا در عالم ندارد، البته معانى‏اى كه در ذهن شما بوده نيز دلالتى بر اين معنا نداشته و هيچ ارتباطى با حديث داخل فى الاشياء لا بالممازجة و خارج عن الاشياء لا بالمفارقة ندارد، بلكه آن روايت خود بيان و دليل مستقلى بر حضور قيومى خداوند بر سراسر هستى است، چه نسبت در آيه را اضافه ملكى بدانيم و يا اختصاص و يا تشريف.