• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2711
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : آيت الله خامنه اي در اجوبه الاستفتائات مي فرمايند :مردان نمي توانند به اذان زن اكتفا كنند علت اين حكم ايشان چيست؟
پاسخ : پيش از پاسخ شايان ذكر است . در بسياري از عبادت ها مردان و زنان هم سنگ مي باشند و عبادت يكي مي تواند جايگزين عبادت ديگري در صورت قضا شدن باشد. نگاهي به احكام نيابت و قضا در عبادت ها و حج، اين نكته را معلوم مي كند كه در اين موارد در نظر فقه هيچ تفاوتي ميان نايب شدن زن از مرد و يا مرد از زن نيست. زنان در حج مي توانند نايب مردان شده و همچنين مي توانند قضاي روزه و نماز مردان را به عهده بگيرند. ازاين نكته معلوم مي شود كه در اين زمنيه ها تفاوتي ميان مردان و زنان نيست و هر دو مانند هم مي باشند اما اين كه چرا مردان نميتوانند به اذان زنان اكتفا كنند ؟ گفتني است: آدمي در حال عبادت خود را در محضر خدا مي بيند و با او سخن مي گويد و به راز و نياز با او برمي خيزد. با مروري به روايات و احكام آداب نماز دو نكته به خوبي جلوه گر است: 1. اجتناب ازهر آنچه كه باعث توجه به غير خدا است. 2. رعايت عفت و حيا به ويژه براي زنان. از آنجا كه زن همانند گل است و خواسته يا ناخواسته چشم هاي محرم يا غير محرم رامي ربايد ، شارع مقدس براي صيانت زن، دستوراتي واجب يا مستحبي را در نماز يا غير آن داده است؛ آب ريختن به دست ها از داخل آرنج هنگام وضو، كنار هم قرار دادن پاها هنگام قيام، ابتدا زانوها را روي زمين قرار دادن پيش از رفتن به سجده، گذاشتن آرنج ها و شكم بر زمين و چسباندن اعضاي بدن به يكديگر هنگام سجده و ... همگي نشان دهنده آن است كه اين كارها مانع از در معرض ديد قرار گرفتن زن به ويژه درنماز كه با نشستن و برخاستن و ركوع و سجود همراه است خواهد بود. ازجمله دستورات ديگر براي صيانت زن جلوتر قرار گرفتن مردان از زنان در هنگام نماز با تأكيد بيشتر و در جاهاي ديگر با تأكيد كمتري است. از جمله دستورات ديگر، اذان نگفتن زنان به هنگامي است كه در نماز جماعت مردان حضور دارند؛ چرا كه صداي زن از ظرفيت خاصي برخوردار است كه به طور معمول گوش ها را مي نوازد . از اين رو شايد حكمت اين حكم، پرهيز از توجه به غير خدا و حفظ عفت و حياي زن باشد. ديگر اين كه اين عدم جواز، مقدمه و زمينه اي است براي اين كه ساحت عبادت، آلوده به تك خواني هاي برخي زنان نشود.
کد سوال : 2712
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : با تو جه به شرايط سني و سني كه در آن قرار داريم خيلي زياد متوجه مسائل جانبي كه براي هر دختري پيش مي آيد شده ام به طوري كه زياد نمي توانم به درس‏هايم برسم تا چه حد اين امر طبيعي است. آيا طبيعي است يا نه؟ براي كم شدن اين امر و براي اينكه قدم در اهداف قبلي ام بگذارم چه بايد كنم و مرا با شرايط اين سن بيشتر آشنا كنيد؟
پاسخ : دانشجو گرامي: انسان در هر دوره اي يک سلسله ويژگيهاي شخصيتي دارد بطور كلي دوره هاي سني انسان را به پنج دوره تقسيم مي كنند كه هر دوره اي به مراحلي تقسيم ميشود. 1. دوره كودكي 2. دوره نوجواني 3. دوره جواني 4. دوره ميان سالي 5. دوره پيري . شما در حال حاضر در دوره جواني قرار داريد اين دوره دوره نشاط ، بالندگي و رشد و باروري است.اگر جوانان براي اين دوره برنامه ريزي صحيحي داشته باشند يكي از بهترين و بارورترين دوران زندگي است كه مي توانند در همه زمينه ها رشد كنند و تا پايان عمر از آن استفاده كنند از جمله ويژگيهاي اين دوره 1. رشد جسماني 2. رشد عقلي و شناختي 3.رشد عاطفي و هيجاني. در عين حال اين دوره، دوره نشاط ، شادابي و بسيار پر شور و هيجاني است جوانان متناسب باويژگيهايي كه براي آن برشمرديم نيازهايي دارد كه بايد به نحو صحيح ارضا شود يكي از مهمترين نيازهاي جوانان نيازهاي عاطفي - جنسي است جوان نياز به رابطه عاطفي و جنسي باجنس مخالف دارد و بهترين راهكار براي تأمين اين نياز ازدواج است لذا بهترين زمان براي ازدواج دوره جواني است و اگر شرايط آن فراهم باشد بنظر مي آيد بتأخير انداختن آن به صلاح جوان نيست.دومين نياز اساسي جوان بدليل رشد شناختي و عقلي و آمادگي او براي دريافت مطالب علمي از هر زمان ديگري آماده تر است يعني توانايي شناختي او به اوج مي رسد و مي تواند مسائل بسيار پيچيده علمي را ياد بگيرد و مسائل مهم را حل كند از اين رو دوره جواني دوره رشد و بالندگي علمي نيز هست و بايد با برنامه ريزي صحيح اين نياز شناختي و علمي نيز به نحو صحيح ارضا شود تا شخصيت او كاملتر گردد علاوه بر اين حقيقت جويي ، كمال طلبي و زيبايي دوستي از ويژگيهاي هر انسان بويژه جوانان است و همه اين امور طبيعي است اما در ارضا اين نيازها بايد دقت كرد كه دچار انحرافي پيش نيايد و از طريق صحيح ارضا شود. بنابراين در سن جواني تمايل به جنس مخالف امر طبيعي است و در واقع اين تمايل نشان دهنده نياز غريزي و عاطفي او را نشان مي دهد و بهترين بستر براي ارضا اين نياز ازدواج است. بسياري از جوانان فكر مي كنند كه ازدواج مانع از تحصيل آنهاست و مي خواهند مثلا به تحصيلات خود ادامه دهند حال آنكه اين نياز در دوره جواني به اوج خود مي رسد و حضور جنس مخالف در دانشگاه و در كنار او بيشتر او را تحريك مي كند و به خود مشغول مي كند و در واقع از رشد علمي نيز آنها را باز مي دارد در واقع آنها دانشجو هستند ولي كمتر وظيفه دانشجويي را انجام مي دهند . زيرا عوامل محرك زا در اجتماع و همچنين در دانشگاه فراوان است بنابراين ما به همه جواناني كه شرايط ازدواج را دارند توصيه مي كنيم ازدواج خود را به بهانه ادامه تحصيل به تأخير نيندازند زيرا واقعا مانع رشد علمي نيست بلكه ازدواج بيشتر باعث آرامش انسان مي شود و از عوامل حواسپرتي جلوگيري مي كند منتها كساني كه آمادگي و امكانات زندگي مشترك را ندارند مي توانند براي مدتي عقد باشند و از مزاياي دوران نامزدي و عقد استفاده كنند و به صورت موقت از هزينه هاي زندگي مشترك نيز معاف باشند تا اينكه تحصيلات آنها تمام شود و زمينه اشتغال فراهم گردد آنگاه ازدواج رسمي و مراسم عروسي را بصورت ساده برگزار كنيد. اما اگر به هر دليلي شرايط ازدواج براي شما فراهم نيست سعي كنيد با برنامه ريزي صحيح همه اوقات خود را صرف تحصيل و پيشرفت علمي كنيد از قرار گرفتن در تنهايي و بيكاري اجتناب كنيد بخشي از وقت خود را صرف ورزش و كارهاي هنري مورد علاقه كنيد از معاشرت با افرادي كه نامزد دارد اجتناب كنيد و بيشتر با افرد مجرد معاشرت داشته باشيد. از خوردن غذاهاي تحريك كننده اجتناب كنيد از نگاه كردن به مناظر شهوت آلود پرهيز كنيد و از طرح مباحث جنسي با دوستان اجتناب كنيد. به امور معنوي و مذهبي اهتمام بيشتري بورزيد. نگاه خود را كنترل كنيد و از ارتباط با نامحرم به هر شكلي (تلفني، ارتباط حضوري، نامه نگاري) اجتناب كنيد و باافراد مذهبي و متدين و عفيف معاشرت كنيد دوستان صالح و مومن انتخاب كنيد چه اينك نقش دوست در اين سنين بسيار زياد است و تأثير پذيري جوانان از دوستانشان بيشتر از هرزمان ديگري است . در ضمن اگر منظور شما از مسائل جانبي چيزي غير از مسائلي است كه ما به آنها پرداختيم در مكاتبه بعدي به صورت شفافتر اين مسائل جانبي را مطرح كنيد ما درخدمت شما هستيم . موفق باشيد
کد سوال : 2713
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : علامه سيد حيدر آملي است كه در كتاب مجموعه مقالات در مورد سير عرفاني و چگونگي وصول به اين مقام مطالبي از خود ايشان بيان شده است مثلا سيد حيدر در ترك ما سوي الله و هجرت ظاهري خود مي گويد «توجه به حضرت حق براي من در مصاحبت با ملوك و مصاحبت با برادران و دوستان ممكن نبود پس مصلحت را در ترك همه آنها ديدم » سؤالي كه براي من پيش آمده اين است كه مگر اسلام به صله رحم و رفت و آمد با دوستان و خويشاوندان توصيه زيادي نكرده چرا سيد حيدر براي رسيدن به خداوند خويشاوندانش (دوستان و برادران ) را ترك گفت؟
پاسخ : در اين باره بايد دانست گاهي برخي عرفا براي اين که مقامي را براي خود نگه دارند خود را ملزم به برخي رياضت ها و گوشه گيري ها مي کنند و در اصطلاح حالت قبض به خود مي گيرند. البته اين روش در مقطع زماني مشخص مورد نکوهش نيست . چنان که وقتي محصلي براي موفقيت در کنکور به طور فشرده درس مي خواند براي پيروزي در رقابت درسي، بسياري از برنامه هاي تفريحي و ديدار با اطرافيان را لغو مي کند. اما ادامه اين روش در طول زندگي مطلوب نيست و نشانه ضعف عارف است، لذا فرق ميان برخي عرفا و امامان معصوم(ع) در اين است که برخي عرفا در يک عرصه و يک مقام خودشان را نگه مي دارند و براي اين که آن مقام را از دست ندهند مجبورند برخي رياضت ها و يا ترک مجالست ها را ادامه بدهند اما امامان معصوم اين توانايي را دارند که در عرصه هاي مختلف حضور داشته باشند و در همه حال مقام وصل خود را حفظ کنند و آنچه براي ما بايد الگو باشد رفتار و سنت امامان معصوم(ع) مي باشد.
کد سوال : 2714
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : در حدود اوايل سال 79 بود كه به مرض كثيف خود ارضايي (استمناء)دچار شدم و تا همين آخر شهريور 82 ادامه داشت تا اينكه به ياري خدا و توسل به ائمه اطهار و تلاش خودم كنار گذاشتم حالا مي خواهم ببينم از آثار اين مرض كه احتمالا سراغم مي آيد مطلع شوم. لازم به ذكر است كه دفعات اين كار بسيار زياد بود (گاهي اوقات هر روز و گاهي هفته اي...)خواهش مي كنم كه همه عواقب كه ممكن است سراغم بيايد يا علامات آن را بنويسيد؟
پاسخ : دوست عزيز، آثار و عوارض اين عمل چه بسا تا مدتي باقي بماند همانطور كه هر عمل ديگري از اين قانون پيروي مي كند كه گاهي فردي كاري را در يك دقيقه و كمتر از آن انجام مي دهد ولي عوارض مثبت يا منفي آن تا مدتها باقي است. اما به گونه اي نيست كه نتوان آن آثار و پيامدهاي منفي را كنترل كرد. بنابراين همانطور كه توانسته ايد خود عمل را ترك كنيد مطمئنا مي توانيد عوارض سوء آن را تا آنجا كه ممكن است كاهش دهيد و يا از بين ببريد. توجه و آگاهي به عواقب خودارضايى باعث مي شود که انسان بهتر بتواند دامن همت به كمر زده و از اين گناه اجتناب ورزد. ما در اينجا به چند مورد از عواقب سوء و پيامدهاى منفى و عملى اين گناه جداى از آنكه معصيت و حرام است اكتفا مى‏كنيم: 1. پيامدهاى جسمانى: ضعف چشم و بينايى، تحليل رفتن قواى جسمانى، عقيم شدن و ناتوانى در توليد مثل، پيرى زودرس، ضعف مفاصل، لرزش دست، زشتى چهره و از بين رفتن طراوت صورت. 2. پيامدهاى روحى و روانى: ضعف حافظه و حواس‏پرتى، اضطراب، منزوى شدن و گوشه‏گيرى، افسردگى، بى‏نشاطى و لذت نبردن از زندگى، پرخاشگرى و بداخلاقى و تندخويى، كسالت دائمى، ضعف اراده. 3. عوارض اجتماعى: ناسازگارى خانوادگى، بى‏ميل شدن به همسر و ازدواج، ناتوانى در ارتباط با جنس مخالف و همسر، بى‏غيرت شدن، احساس طرد شدن، از بين رفتن عزت، پاكى، شرافت و جايگاه اجتماعى، دير ازدواج كردن و لذت نبردن از زندگى مشترك. در پايان تأکيد مي شود اکنون که به لطف خداوند متعال و تلاش جدي تان توانسته ايد از اين پرتگاه خطرناک نجات پيدا کنيد، اولا خداوند را شاکر باشيد و ثانيا گمان نشود که کاملا از دام شيطان خلاصي پيدا کرده ايد بلکه هر لحظه ممکن است شيطان به سراغ شما بيايد و مجددا آن عمل تکرار شود، بنابراين بايد هر روز و هر لحظه به خداوند پناهنده شويد و از ذات اقدس الهي بخواهيد که شما را از آن خطر عظيم حفظ نموده و با تقويت اراده خود، در دوري از اين گناه تلاش کنيد و از آنجا که نياز غريزه جنسي يک نياز قوي است و بهترين و معقول ترين راه ارضاء آن ازدواج است، در اسرع وقت با فراهم کردن مقدمات و شرايط لازم اقدام به ازدواج کنيد. اميد است براي جوانان پاک و دوستدار پاکي همچون شما هر چه سريع تر مقدمات و امکانات ازدواج فراهم شود.
کد سوال : 2715
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : با توجه به آيه شريفه «ان الصلوه تنهي عن الفحشا و المنكر »كه بيان كننده نقش بازدارندگي نماز از ارتكاب به معاصي مي باشد اينجانب هيچ معرفتي از نماز خواندن برايم حاصل نمي شود به طوري كه اگر نماز بخوانم يا نخوانم فرقي در اعمال و رفتارم ندارد لطفا دليل آن را برايم بنويسيد. و راهكار مناسب را پيشنهاد كنيد؟
پاسخ : هيچ کس ادعا نکرده است که انسان نماز خوان از عيب و خطا و آلودگي مبرا است و نماز همه نماز خوان ها را مستجاب الدعوه و از مقربين درگاه خداوند مي سازد. تأثير اعمال و عبادات و به ويژه نماز بستگي کامل و مستقيم به زمينه هاي روحي و معنوي و و جود بستر مناسب در خود نماز خوان و رفع موانعي که اثر نماز را خنثي مي سازد و يا آن اثر را کم رنگ مي کنند دارد. پيامبر (صلي الله عليه و آله) و امير مؤمنان (عليه السلام) و اولاد پاک و معصومش (عليهم السلام) نماز مي خواندند و ما هم نماز مي خوانيم و به هر دو نيز نماز گفته مي شود، ولي چقدر فاصله و تفاوت بين اين دو نماز وجود دارد و دليل اين تفاوت چيست؟ آيا نماز امامي که همه عالم را محضر خداوند مي بيند و در حال نماز يکسره خود را در محضر حق مي يابد و خود و اسم و رسم و افکار و تعلقات خود را در برابر هستي مطلق نيست و نابود مي بيند با نماز ما که همراه با افکار مختلف و خيالات پراکنده و باطل است يکسان است؟ پس نماز به تنهائي معجزه نمي کند و اين معجزه و دگرگوني و تأثير عميق و شگرف را بايد فرد نمازگزار خود رقم زند. اوست که بايد اعتقادات و باورهايش را درست و مستقيم و استوار سازد و اصول عقايدش را با مطالعه و تفکر از آبشخور صافي و زلال منابع دين يعني قرآن و سنت پيامبر (ص) و ائمه اهل بيت (ع) بگيرد و آنگاه در انجام اعمال صالح بکوشد و همزمان جويبار وجودش را از ناپاکي و آلودگي و رذايل نفساني پيراسته سازد و به اندازه ظرفيت وجودي اش مؤمن و معتقد گردد تا نمازش معراج مؤمن و نزديک کننده انسان با تقوا به خدا گردد. فردي که نماز مي خواند ولي نيت صاف ندارد و دچار گناه و خطا مي گردد، عيب و اشکالش ربطي به نمازش ندارد بلکه به آلودگي دروني و عدم زمينه مناسب در درون او بر مي گردد از شما مي پرسم همين فرد گناهکاري که به قول شما نيت صافي ندارد اگر نماز را ترک کند و نماز نخواند آيا وضع و حال بهتري پيدا مي کند؟ آيا دلش صاف و روشن مي گردد؟ بدون شک نماز در همين فرد آلوده و خطاکار به اندازه خودش داراي اثر است به گونه اي که اگر اين نماز ترک شود، آلودگي و گناه اين فرد بيشتر و فراوانتر مي شود. يعني اثر نماز که همان نهي از فحشا و زشتي منکرات است ولو در حد کم و ناچيز در اين فرد ظاهر مي گردد و به اندازه خود او را از آلودگي و زشتي بيشتر باز مي دارد. در روايت آمده است: جواني از انصار نمازش را با پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي خواند ولي گناه و محرمات را نيز انجام مي داد. جريان را به پيامبر (ص) گفتند. پيامبر (ص) فرمود: بالاخره نمازش روزي او را از بدي و زشتي باز مي دارد. طولي نکشيد که ديدند آن جوان توبه کرد و دست از کارهاي بد و زشتش برداشت. V}(ميزان الحکمه، ج5، ص371، ح10254، چاپ دفتر تبليغات اسلامي، 1362){V باز از شما مي پرسيم، همين فرد بي نمازي که نيت صاف و دل پاکي دارد، آيا اگر اهل نماز و عبادت و دعا و توسل و مناجات با خداوند بود آيا دلش پاکتر و صافتر نمي شد؟ آيا نوراني تر و با صفاتر نمي گشت؟ آيا درست است که به جاي حل مسئله و مشکل، صورت مسئله را پاک کنيم و خود را راحت سازيم؟ چرا ما از نمازگزاراني که دل پاک و نيت صاف دارند نباشيم؟ چرا نکوشيم نماز خود را به نماز پاکان و مردان خدا نزديک نکنيم؟ چرا بايد همت ما کوتاه باشد و افراد ضعيف و کم معرفت با معيار سنجش و مقايسه خود قرار دهيم؟ نماز هر کسي تابع ميزان معرفت و شناخت اوست و چون معرفت و ايمان افراد با هم متفاوت است، نمازهاي آنها و آثار آن نمازها نيز مختلف است. ولي به هر حال هيچ نمازي بدون اثر نمي باشد هر چند ميزان آن آثار کاملا متفاوت است. انسان با ايمان بايد بکوشد با تمرين و تصميم و اراده قوي به نمازش عمق و شور و حال ببخشد و با مطالعه کتاب هائي که در اين موردنوشته شده و اسرار و نکات ظريف نماز را بيان کرده اند و نيز مطالعه شرح حال بزرگاني که به نماز عشق مي ورزيده اند و نماز آنها نمونه اي از معراج مومن بوده به تدريج و کم کم بر حضور و توجه در نمازش بيفزايد و شور و نشاط خود را در حال نماز بيشتر نمايد. بايد دانست که همين نمازهاي بي روح و دست و پا شکسته ما نيز خالي از آثار مختلف تربيتي و رواني و اجتماعي نمي باشد و اگر انسان همين نماز بي روح را هم ترک مي کرد، ميزان جرم و خطا و معصيت او بيشتر مي شد. چون اثر عمده نماز که همان نهي از فحشا و زشتي و گناهان است، حتي در اين گونه نمازها نيز ظاهر و آشکار مي گردد. در روايت آمده است جواني از انصار نماز خود را به جماعت با پيامبر -صلي الله عليه و آله- مي خواند ولي گاهي مرتکب خطا و گناه نيز مي شد. اين جريان را به پيامبر گفتند. حضرت فرمود: بالاخره اين نماز روزي باعث بيداري و دوري او از گناه مي گردد. طولي نکشيد که آن جوان متنبه و بيدار شد و دست از اعمال بد و زشت خود برداشت و در صراط مستقيم بندگي قدم گذاشت. انسان مومن بايد به هر طريق با خداي خود مرتبط و پيوسته باشد و رابطه اش را با خداي خود هر چه قدر هم که ضعيف و کم رنگ باشد، قطع ننمايد و همين ارتباط ضعيف را روز به روز تقويت نمايد تا به تدريچ به درجات عالي قرب و معرفت خداي متعال برسد: P}گرت هواست که معشوق نگسلد پيوند{E}نگاه دار سر رشته تا نگه دارد{P خداي سبحان در قران كريم مي فرمايد: »ان الصلوه تنهي عن الفحشائ والمنكر«, (عنكبوت , آيه 45). از آيه فوق استفاده مي شود كه نماز انسان را از گناهان زشت باز مي دارد زيرا اگر نمازگزار به محتوا و حقيقت نماز توجه كند روح تقوا و پرهيزكاري در قلب او پديدار مي آيد و اين نيروي تقوا مانع بزرگي از ارتكاب گناهان مي شود. جواني از انصار پشت سر پيامبر(ص ) نماز جماعت به جا مي آورد و مرتكب گناه هم مي شد. درباره او با پيامبر سخن گفتند حضرت فرمود: »ان صلاته تنهاه يوما" ما فلم يلبث ان تاب ; روزي فرا مي رسد كه همين نمازش او را از كار زشت و گناه باز مي دارد آنگاه چيزي نگذشت كه چنين شد و توبه كرد«, (بحارالانوار, ج 82, ص 198). نكته ديگر اين كه كسي كه نماز نمي خواند در حقيقت ترك عملي كرده كه به آنچه اقرار كرده است . نماز در اسلام به عنوان ستون دين معرفي شده است و معيار قبولي ساير اعمال با نماز است و ترك نماز كفر عملي نسبت به دستور و امر خداست . هم چنين ارتكاب گناهان كبيره . زراره (صحابه امام صادق (ع « روايت مي كند از امام صادق (ع ) از گفتار خداي عزوجل در سوره مائده , آيه 5 كه مي فرمايد: »و من يكفر بالايمان فقد حبط عمله « پرسيدم امام فرمود: يعني ترك كند كرداري را كه بدان اعتراف كرده است و از آن جمله است ترك نماز...«, (اصول كافي , ج 4, كتاب الايمان والكفر باب الكفر, ح 5). پس كسي كه نماز مي خواند و گناه هم مي كند مرتكب حرام شده يك كيفر دارد, اما كسي كه نماز نمي خواند و گناه هم مي كند هم ترك واجب كرده و هم مرتكب حرام شده است , دو كيفر دارد و اين دو نفر با هم مساوي نيستند.
کد سوال : 2716
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : بنده زماني كه در دانشگاه و خوابگاه هستم روحيه مطالعه ندارم و اصلا احساس نمي كنم كه مطالعه مطالبي برايم ضروري است ولي در منزل شور و شوق بهتري براي مطالعه (غير درسي) دارم علت اين مسئله را تا حدودي فهميده ام كه انسان تا وقتي كه در ميان نعمت هاي زيادي باشد احساس قدرداني يا استفاده بهتر از آن را نمي فهمد ولي وقتي كه از آن محيط دور شد تازه عطش تشنگي اش بيشتر مي شود نمي دانم شايد علت اين نباشد در هر صورت خواهشمندم در اين مورد بنده را بيشتر راهنمايي كنيد چون كه شخصا از اينكه فرصت هاي زيادي در محيط غير منزل از دست مي رود ناراحتم ،با توجه به اينكه محيط منزل مان علمي نيست؟
پاسخ : هر رفتاري كه انسان انجام مي دهد ناشي از تعامل سه عنصر هدف، انگيزه و نياز است. چرا وقتي ما تشنه مي شويم سراسيمه به هر طرفي مي رويم تا آب بدست آوريم و رفع عطش كنيم. زيرا نياز به آب داريم و كم بود آب در بدن ما موجب انگيختگي فيزيولوژيكي ما مي شود و ايجاد انگيزه مي كند در نتيجه بر رسيدن به «هدف» يعني آب همه سعي و تلاش خود را بكار مي گيريم اگر شما مي خواهيد انگيزه مطالعه كردن بيشتري پيدا كنيد در مرحله اول بايد هدف خود رامشخص كنيد وقتي مشخص شد كه شما چه هدفي داريد طبعا براي رسيدن به آن هدف احساس مي كنيد نيازمند به چيزهايي هستيد كه از طريق مطالعه و درس خواندن بدست مي آيد. در نتيجه براي دستيابي به آن چيزها برنامه ريزي مي كنيد و سپس بر اساس آن برنامه عمل مي كنيد. بدون ترديد شما به خاطر هدفي تلاش كرديد تا در كنكور سراسري قبول شويد و به دانشگاه راه پيدا كنيد حال كه وارد دانشگاه شديد بايد توجه داشته باشيد كه هدف شما چه بود زيرا بعضي از دانشجويان يا هدف نهايي خود را گم مي كنند يا اهداف واسطه اي را به عنوان هدف نهايي تلقي مي كنند كه در هر دو صورت دچار نوعي سردرگمي مي شوند و انگيزه اي براي مطالعه ندارند حال آنكه وارد دانشگاه شدن در واقع آغاز راه است و براي طي كردن اين راه بايد شبانه روز تلاش كرد و از همه امكانات بهره جست تا به هدف رسيد. راهكارهاي زير انگيزه شما را براي مطالعه افزايش مي دهد سعي كنيد با جديت به آنها عمل كنيد. 1. تعيين اهداف (هدف كوتاه مدت _ دراز مدت ، اهداف واسطه اي ، رفتاري و هدف نهايي) 2. برنامه ريزي صحيح براي اوقات شبانه روزي 3. انتخاب دوستاني منظم و با انگيزه و اجتناب از ايجاد رابطه دوستي با افراد بي انگيزه و سردرگم 4. مطالعه كتاب «رمز پيروزي مردان بزرگ» از جعفر سبحاني بسيار مفيد است.
کد سوال : 2717
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : ايمان چيست ؟ هدايت به چه معناست ؟ آيا شرط داشتن ولايت علي شرط لازم و كافي براي ايمان است يا خير. يا آيا طبق گفته و استناد دكتر علي شريعتي در كتاب شرط اصالت عمل را هم بايد داشته باشد يا نه؟
پاسخ : مفاهيمي مانند ايمان، اميد و عشق از ناب ترين مقولات انساني اند که به زندگي آدمي حلاوت مي بخشند. جوهره ايمان بيشتر به حوزه دين ارتباط دارد و از ديرباز پژوهشگران کلامي و فلسفي در فرهنگ اسلام و مسيحيت به پروهش و کاوش در زمينه ايمان پرداخته اند . مفهوم ايمان: ايمان از باب «افعال» (آمن، يؤمن، ايمانا) و از ماده اَمن، به معناي ايمن گردانيدن است، ولي در معاني گرويدن، باورداشتن، روي کردن و اعتماد ورزيدن استعمال مي شود. با توجه به ماده و موارد استعمال اين واژه در تعريف آن مي توان گفت: ايمان باورداشتني است که باعث گرويدن شخص به يک امت مي شود و او را از خطرات کفر، نفاق و گمراهي ايمن مي بخشد. حقيقت و ارکان ايمان: در مورد حقيقت ايمان و ارکان آن ميان متکلمان، حکيمان و عالمان اسلامي اختلاف نظر وجود دارد. از مجموعه آرائي که در اين باب ارائه شده است، آشکار مي شود که برخي از ايشان ايمان را بسيط و داراي يک جزء مي شمارند و برخي ديگر آن را مرکب انگاشته واجزاي دوگانه و يا چند گانه اي براي آن قائل هستند. گروه اول معتقداند: ايمان صرف اعتقاد قلبي است و عمل به جوارح و اقرار به زبان از شرايط آن است و نه جزء آن. ايشان به دو دليل استناد نموده اند. اول اين که، جايگاه ايمان قلب و جان آدمي است؛ زيرا در قرآن کريم آمده است: «قالت الاعراب آمنا ... و لما يدخل الايمان في قلوبکم؛ در قلب هاي ايشان ايمان نگاشته شده است وهرگز ايمان به قلب هاي ايشان راه نيافته است» V} (حجرات، آيه 14).{V دليل دوم اين است که قرآن کريم در 52 مورد بعد از ايمان عمل صالح را ذکر نموده است «الدين آمنوا و عملوا الصالحات» اين بدين معنا است که عمل غير از ايمان است؛ زيرا اگر جزء آن بود به لحاظ ادبي آوردن و تکرار آن صحيح نبود. گروه دوم بر اين اعتقادند که ايمان اعم از اعتقاد، اقرار زباني و عمل صالح است و در حقيقت داراي سه جزء است. مرحوم علامه مجلسي معتقد است، عمل جزء ايمان است و لذا بابي را تحت عنوان «ان العمل جزء الايمان» در بحارالانوار گشوده است و در آن روايات فراواني را با همين مضمون جمع آوري نموده است. از جمله از حضرت رضا(ع) نقل نموده که: «الايمان عقد بالقلب، لفظ باللسان، عمل بالجوارح، لايکون الايمان الا هکذا؛ ايمان پيوندي است قلبي، گفتاري است با زبان وعمل با اعضاء بدن است. ايمان نيست مگر بدين صورت» V}(بحارالانوار، ج 69). {V در روايت ديگري از حضرت اميرالمؤمنين(ع) آمده است: ايمان تصديق قلبي، اقرار زباني و عمل بدني است. نظريه ديگري هم در زمينه ايمان وجود دارد و آن قول مشهور عالمان ديني است مبني بر اين که ايمان صرف اعتقاد قلبي است وامور ديگر همچون اقرار به زبان و همچنين التزام عملي نسبت به احکام دين، شرط لازم آن و رعايت اخلاق دين، شرط کمال آن است. در فرهنگ قرآن کريم هر جا سخن از «ايمان» آورده شده در کنارش «عمل صالح» نيز ذکر گرديده است به گونه اي که گويي ايمان و عمل دو امر جداناپذير در رشد و تعالي انسان هستند و به راستي هم چنين است، زيرا ايمان و عمل صالح مکمل يکديگراند و تأثير متقابل بر هم دارند. ايمان اگر در اعماق جان نفوذ کند، حتما شعاع آن در اعمال انسان ظاهر مي شود و عمل را صالح خواهد نمود. ايمان چراغ پرفروغي است که در قلب انسان روشن مي شود و آثاري در چشم، گوش، زبان و دست و پاي او آشکار مي گردد. اصولا ايمان همچون ريشه است و عمل صالح ثمره و ميوه آن، وجود ميوه شيرين دليل بر سلامت ريشه است و وجود ريشه سالم سبب پرورش ميوه هاي مفيد. اميرالمؤمنين علي(ع) در اين زمينه فرموده است: «فبالايمان يستدل علي الصالحات و بالصالحات يستدل علي الايمان؛ به وسيله ايمان به اعمال شايسته استدلال مي شود و به سبب اعمال صالح مي توان بر وجود ايمان استدلال نمود V}(بحارالانوار، ج 32، ص 240). {V متعلق ايمان: در زمينه آنچه که ايمان به آن تعلق مي گيرد نيز ميان عالمان و متکلمان اسلامي اختلاف نظر وجود دارد. اهل سنت اعتقاد به توحيد، نبوت و معاد را براي ايمان داشتن کافي مي دانند، ولي شيعه دو اصل عدل و امامت را نيز بر آن مي افزايد. از نظر شيعيان ايمان مرتبه بالاتري از اسلام است. انسان با اعتقاد به سه اصل توحيد، نبوت و معاد، مسلمان مي شود و از کفر و الحاد نجات مي يابد؛ ولي نجات کامل در گرو ايمان است و مؤمن واقعي به کسي اطلاق مي شود که به دو اصل عدالت و امامت چهارده معصوم(ع) باور عميق و قلبي داشته باشد. باور داشتني که به محبت عميق و پيروي عملي از آنها بيانجامد. امامت از ديدگاه شيعه ادامه همان وظايف نبوت است. پيامبر اکرم(ص) هم دين را تبيين مي نمود و هم با تشکيل حکومت، احکام و قوانين اجتماعي آن را در جامعه جاري مي ساخت. امام معصوم(ع) نيز همين دو وظيفه را پس از پيامبر بر عهده دارد. امام نيز موظف است دين را تفسير نموده و به عنوان حاکم اسلامي آن را در جامعه اجراء نمايد، بنابراين مقام امامت مقامي است که در کنار نبوت مطرح است و ادامه همان است، از آن رو اگر کسي معتقد باشد که اعتقاد به نبوت از اصول دين است، نمي تواند موضوع امامت را يک امر فرعي و از فروعات احکام فقهي قلمداد نمايد و اين اشتباهي بوده است که اهل سنت مرتکب شده اند V} (الهيات، ج 4، ص 9).{V اصالت عمل: بحث ارزش عمل و ضرورت عملي ساختن باورهاي ديني و اخلاقي با بحث اصالت عمل متفاوت است. اصالت عمل ديدگاه مادي افراطي اي است که پراکسيس ها و پراگماتيست ها در مورد عمل انسان مطرح نموده اند. اينها معتقداند که انسان يعني عمل و عمل است که ملاک حقيقت است و هويت حقيقي انسان را شکل مي دهد. آنها هيچگونه اصالتي براي انديشه، بنيت، ايمان و عشق و توجهات معنوي در ساخت هويت انسان قائل نيستند. پراگماتيست ها معتقدند هر عملي صرفا با اين دليل که براي ما نافع است و سود و ثمره دارد، داراي ارزش اخلاقي و حقيقي است چه از روي ايمان باشد يا نباشد و چه با نيت صحيح انجام شود و يا نشود؛ ولي از نظر اسلام به انگيزه، نيت و هدف عمل همانند خود عمل توجه شده است. درست است که عمل سازنده انسان است ولي عمل برخاسته از روي ايمان، نيت خالص الهي و انگيزه سالم؛ زيرا در اين مکتب آنچه حائز اهميت است در درجه اول آثاري است که عمل بر نفس انسان مي گذارد و نه صرفا سود مادي و فايده هاي خارجي و بيروني آن، بنابراين اسلام براي عمل ارزش فراوان قايل است؛ ولي عملي را سودمند و با ارزش مي داند که تأثير مثبت بر نفس انسان مي گذارد؛ يعني عملي که داراي حسن فاعلي و فعلي باشد، حسن فاعلي؛ يعني عملي که برخاسته از ايمان و نيت خالص است و حسن فعلي؛ يعني عملي که مطابق با شريعت مي باشد. براي آگاهي بيشتر ر.ک: به سوي خودسازي، مصباح يزدي، ص 304.
کد سوال : 2718
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : كتابي در باب اخلاق و جوانان برايم پست كنيد و از همكاري شما كمال تشكر را دارم؟
پاسخ : 1. اخلاق، شهيد دستغيب 2. آيين زندگي و درس هاي اخلاق اسلامي، آيت الله شيخ جواد تهراني 3. اسلام و تعليم و تربيت، ابراهيم اميني 4. اخلاق و آداب دانشجويي، علي اکبر کلانتري 5. جوان و بحران هويت، محمد رضا شرفي (به پيوست ارسال مي گردد). اخلاق , عرفــــان 1--مولي محسن فيض کاشاني :: المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء 2--علي اصغر حلبي :: مباني عرفان واحوال عارفان 3--داود الهامي :: عرفان اسلامي وعرفان التقاطي 4--جواد تهراني :: عارف وصوفي چه مي گويد 5--سيد يحيي يثربي :: فلسفه عرفان 6--حسن حسن زاده آملي :: نامه ها وبرنامه ها 7--حسن حسن زاده آملي :: ترجمه رساله لقاءالله 8--سد محمد تقي مدرسي :: مباني عرفان اسلامي 9--عبد الله جوادي آملي :: حماسه وعرفان 10--سيد يحيي يثربي :: عرفان نظري 11--بهروز رفيعي :: اخلاق,عرفان وتصوف اسلامي 12--محمد بن مسعود قطب الدين شيرازي :: درة التاج 13--محمد طوسي غزالي :: کيمياي سعادت 14--محمد رضا مهدوي کني :: نقطه آغاز در اخلاق عملي 15--فرج الله جزيي اصفهاني :: راهنماي رستگاري 16--عبد الله شبـر :: الاخــلاق 17--حسن حسن زاده آملي :: الهي نامه 18--بانوي ايراني :: کتاب سير وسلوک 19--مجتبي ت31--محمد مهدي تاج :: گفتاروعاظ 32--محسن فيض کاشاني :: حقايق 33--ملااحمد نراقي :: معراج السعاده 34--عبدالرحمن ناصر الاسلامي :: بهار نيکوکاران 35--ميرزا احمد آشتياني :: طرائف الحکم 36--محمد بن حسين بهايي :: اربعين 37-- ملاعلي خياباني تبريزي :: صيام وقايع الايام 38--احمد زمرديان شيرازي :: عشق ورستگاري 39--محمد تقي مصباح يزدي :: ره توشه 40--ابراهيم بن علي عاملي کفعمي :: المصباح کفعمي 41--محمد تقي بروجردي :: العشرات المنجيه من الهلکات 42--سيد محمد جواد غروي :: فلسفه حــج 43--سيد محمد جواد غروي :: خورشيد معرفت 44--سيد هاشم رسولي محلاتي :: مبارزه با گناه 45--حسين ايزدي :: مباني ارزشها ازديدگاه فرزانگان 46--سيد مهدي شجاعي :: متقيــن گلهاي سرسبد آفرينش 47--علي اکبر نهاوندي :: خزينة الجواهر وزينةالمنابر 48--محمد تقي مصباح يزدي :: راهيان کوي دوست 49--سيده فريده مصطفوي :: روش خودسازي 50-- سيد مجتبي موسوي لاري :: رسالت اخلاق در تکامل انسان 51--سيد هادي مدرسي :: دوستي ودوستان 52--محمد باقربهبودي :: ترجمه گزيده اصول کافي 53--جعفر سبحاني :: نظام اخلاقي اسلام 54--رحمت الله فاضلي :: نصيحت از ديدگاه اسلام 55--محمد حسن آموزگار :: اسلام وتزکيه نفس 56--غلامعلي رجايي :: خلوتي باخويش 57--محسن قرائتي :: گناه شناسي 58--کريم محمود حقيقي :: عبادت عاشقانه 59--سيد محمد تقي قادري :: راه هاي خود سازي جوانان 60--حسين عليزاده :: نکته هاي معنوي 61--جواد محدثي :: ازهمدلي تا همراهي 62--رضا کريمي :: جوان از منظر دين 63--محسن غرويان :: در محضر استاد حسن زاده آملي 64--سيد حسن اسلامي اردستاني :: امربه معروف ونهي ازمنکر 65--رضا اسلامي :: درآمدي براخلاق اسلامي 66--جواد تهراني :: آئين زندگي ودرسهايي از اخلاق اسلامي 67--محمد تقي مصباح يزدي :: بردرگاه دوست 68--حسن حسن زاده آملي :: تايانه سلوک 69--رحيم کارگر :: آرامش در پرتو نماز 70--علي اصغرعزيزي تهراني :: حضور قلب در نماز 71--محمد جواد ابوالقاسمي :: امام وماموم در جلوگاه نماز 72--غلامعلي افروز :: روشهاي پرورش احساس مذهبي درکودکان ونوجوانان 73--محسن قرائتي :: يکصدوچهارده نکته درباره نماز 74--افشان صالحي :: سجده دل يا قلب نمازگزار 75--محمد حصاري :: پرواز با نماز 76--ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي :: اسرار الصلوة 77-حسين ديلمي :: هزارويک نکته درباره نماز 78--سيد حسين موسوي راد لاهيجي :: نماز از ديدگاه قرآن وحديث 79--ع.حيدري :: چگونه در نماز حضور قلب پيدا کنيم ؟ 80--سيد محمد شفيعي مازندراني :: مباني تربيتي ,عرفاني حضرت امام خميني 81--علي شيرواني :: اخلاق هنــجاري 82--محمود اکبري :: براي ريحانه 83--کريشنا مورتي :: براي جوانان 84--کريشنا مورتي :: ضرورت تغيير 85--معاونت فرهنگي امور مجلس و وزارت بهداشت :: پزشک رابشناسيم و با وظائف او آشنا شويم 86--رضا فرهاديان :: مباني تعليم وتربيت در قرآن واحاديث 87--محمد سالاري :: تقويت باورهاي ديني در معارف واخلاق اسلامي 88--رضا فرهاديان :: پايه هاي اساسي ساختارشخصيتاسان در تعليم وتربيت 89--علي قائمي :: شناخت هدايت وتربيت نوجوانان وجوانان 90--محمد مهدي تاج لنگرودي :: واعظ خانواده 91--علي اکبر مظاهري :: هشدارهاي تربيتي 92--رضا فرهاديان :: آنچه درباره کودکان ونوجوانان بايد بدانيم 93--جعفرسبحاني :: رمز پيروزي مردان بزرگ 94--رحيم کارگر :: هزارويک سخن 95--مجيد رشيد پور :: چرازنج مي بريم ؟ 96--ناصر رفيعي محمدي :: آفت سرمايه ها,اسراف وتبذير 97--رابرت گيبسون :: مباني مشاوره وراهنمايي 98--جان.بي.گايزل :: شادکامي 99--سيد محمد شفيعي مازندراني :: تاثير محيط زيست 100-رضا مختاري :: سيــماي فرزانگان 101-محمود رودکاني حائري :: شناخت درمان وسواس و وسوسه در اسلام 102-محمد تقي فلسفي :: کودک تز نظر وراثت وتربيت 103-فاطمه صالح مدرسه اي :: يادخدا آرامبخش دلــها 104-محمد رستمي و... :: گل آغاز بهار, درنگي در کلام آفتاب 105-نصرت الله جمالي :: اخلاق تبليغي 106-حسين انصاريان :: توبه آغوش رحمت 107-حسن حسن زاده آملي :: نور علي نور 108-حسن حسن زاده آملي :: صد کلمه در معرفت نفس 109-علي شيرواني :: شرح منازل السائرين ,خواجه عبدالله انصاري 110-افشان صالحي :: سجده دل يا قلب نمازگزار 111-ستاد اقامه نماز :: آئين نامه ترويج وتوسعه فرهنگ نماز 112-محمد شجاعي :: مقالات 113-پل تيليشن :: شجاعت بودن 114-مجيد رشيد پور :: چگونه بايد بود 115-علي اصغر احمدي :: تحليلي تربيتي بر روابط دختر وپسر 116-غلامعلي افروز :: چکيد هاي از روان شناسي 117-.... :: پي ريزي سازگاري اجتماعي کودکان ونوجوانان 118-علي قائمي :: خانواده ومسائل جنسي کودکان 119-مجيد رشيد پور :: مباني اخلاق اسلامي 120- علي قائمي :: خانواده ودشواريهاي رفتاري کوکان 121-غلامعلي افروز :: مباحثي در روان شناسي وتربيت کودکان ونوجوانان 122-عبد الله مجوزي :: چــرا تنبيه ؟ 123-نورمن وينسنت و... :: معجزه اراده 124-شري فرگوسن :: قدرت والدين 125-مجيد رشيد پور :: چگونه مي توان تربيت کرد ؟ 126-مجيد رشيد پور :: رشد عقلي 127-عبد العظيم کريمي :: گفتارهاي پيرامون اثرات پنهان تربيت آسيب زاد 128-عبد العظيم کريمي ::تربيت طبيعي در مقابل تربيت عاريه اي 129-اسماعيل بيابانگرد :: روشهاي افزايش عزت نفس در کودکان ونوجوانان 130-علي اصغر احمدي :: کندو کاو 131-شکوه نوابي نژاد :: رفتارهاي بهنجار ونابهنجار 132-ويليام مينچر :: رشد شخصيت وبهداشت رواني 133-مجيد رشيدپور :: راه تربيت 134-مجيد رشيد پور :: آشنايي باتعليم وتربيت اسلامي 135-محمود محمديان :: بلوغ .....تولدي ديگر 136-ابراهيم اميني :: اسلام و تعليم وتربيت 137-علي قائمي :: کودک وخانواده نابسامان 138-سيد محمد حسين حسيني :: رساله لب اللباب, در سير وسلوک اولي الالباب 139-همت سهراب پور :: جوانان در طوفان غرائز 140-رحيم کارگر :: بازگشت از بيراهه 141-ملا احمد نراقـي ::معراج السعادة 142-غلامعلي افروز :: روان شناسي خانواده ,همسران برتر 143-عبدالله جوادي آملي :: صهباي صفا 144-محمد تقي رهبر :: همراه با زائران خدا 145-محمد تقي رهبر :: اخلاق وآداب در حج وزيارت 146-رحيم کارگر :: حـج عارفان 147-علي نقي فقيهي :: مجموعه مقالات اولين همايش مشاوره از ديدگاه اسلامي 148-اودري ريکر :: بگو مگو 149-سيد علي قاضي عسکر :: آداب سفر حج 150-نورمن وينسنت پيل :: مثبت درماني 151-حسينعلي نوريها :: پيروزي در يازده گام 152-علي اکبر سيف :: روشهاي ياد گيري ومطالعه 153-مکت هکتور تيلور :: دانشجوي موفق 154-محمد بهشتي :: آراء دانشمندان مسلمان درتعليم وتربيت ومباني آن 155-ايزرايل شفلر :: درباب استعدادهاي آدمي 156-عليرضا اعرافي :: درآمدي بر تعليم وتربيت اسلامي 157-ديل گارنکي :: آئين دوست يابي 158-ديل گارنکي :: آئين سخنراني 159-شهرين کمال الدين :: معجزه باور 160-ديپک چويرا :: هفت قانون معنوي موفقيت 161-پرامهانسا يوگاندانا :: قانون موفقيت 162-سميوئل ديپ :: بله شما هم مي توانيد 163-ايلين شيهان :: عزت نفس 164-رضا فرهاديان :: آنچه والدين ومربيان بايد بدانند 165-محمد علي کريمي نيا :: دختران دوستي ها وعبرتها 166-حسن حسن زاده :: مجمعه مقالات 167-محمد شجاعي :: کمالات وجودي انسان 168-عليرضا نعمتي :: در اوج تنهايي 169-آندره آرتوس :: آنچه بايد هر زن وشوهر بداند 170-سيد جواد مصطفوي :: بهشت خانواده 171-ابي الحسن طباطبايي :: رساة في بيان استجابة الدعا 172-سيد مهدي صانعي :: پژوهشي در تعليم وتربيت 173-مهدي مهريزي :: منزلت زن درديدگاه وحي 174-رضا پاک نژاد :: اولين دانشگاه وآخرين پيامبر 175-عزالدين رضانژاد :: غيبت, گناه چيست 176-پگي ورنمکي :: اخلاق در شش دين جهان 177-فتح الله محمدي :: جنگ بي پايان 178-رضا فرهاديان :: آنچه يک جوان بايد بداند 179-استادان طرح جامع آموزش خانواده :: جوان وتشکيل خانواده 180-محمد رضا سهرابي :: دوران شگفتي 181-انجمن اولياء ومربيان :: نماز در سيماي خانواده 182-حسن آموزگار :: اسلام وتربيت عقلاني واجتماعي 183-مانفرد وسپـل :: چگونه فرزندم را به مطالعه علاقمند کنم 184-شکوه نوابي نژاد :: مشاوره ازدواج وخانواده درماني 185-علي قائمي ::حدود آزادي در تربيت 186-عليرضا اعرافي :: مجموعه مقالات همايش تربيت وسيره وکلام امام علي عليه السلام 187-محمد تقي مصباح يزدي :: به سوي خود سازي 188-محمد علي شاه آبادي :: تجمل واسرف 189-محمد علي حجتي :: اسلام وتعليم تربيت 190-سيد محمد رضا طباطبايي :: المراد من منية المريد 191-حسين مظاهري :: جهاد بانفس 192-حسين نوري :: انسان وجهان 193-سيد جعفر ميرعظيمي :: دو فرضيه بزرگ ,امر به معروف ونهي از منکر 194-علي قائمي :: زمينه تربيت 195-دبير خانه اجلاس نماز :: نماز ودانشگاه 196-همايش تربيت وسيره وکلام امام علي عليه السلام :: همايش تربيت وسيره وکلام امام علي عليه السلام 197-شهيد ثـــــانــي :: مسکن الفؤاد ,آرامبخش دل داغ ديدگان 198-خواجه نصير الدين طوسي :: آغاز وانجام 199-پژوهشکده حوزه ودانشگاه :: مجموعه مقالات تعليم وتربيت ديني 200-حسيني زاده :: سيره تربيتي پيامبر واهل بيت ,تربيت فرزند 201-عبدالله جوادي آملي :: حکمت عبادات 202-اصغر طاهرزاده ::آشتي باخدا از طريق آشتي باخود راستين 203-محمد بيد آبادي :: شرح رساله سير وسلوک 204-مجتبي تهراني :: اخلاق الهي 205-علي شيرواني :: دين عرفاني وعرفان ديني 206-سعيد بهشتي :: آئين خردورزي 207-مهدي هادوي :: ميقات سبز 208-محمد تقي جعفري :: عرفان اسلامي 209-سيد محمد حسين طباطبايي :: رساله الولاية ,طريق عرفان 210-محمد رضا زيبايي نژاد :: درآمدي برشخصيت زن دراسلام 211-مريم معين الاسلام :: روان شناسي نظام زن در نهج البلاغه 212-رضا فرهاديان :: والدين ومربيان مسئول 213-احمد عابديني :: شيوه همسرداري پيامبر 214-محمد علي کريمي نيا :: دنياي دختران 215-سيده فاطمه طباطبايي :: سخن عشق 216-سيد حسن شفيعي :: آيت بصيرت 217-هم سهراب پور :: بعد چهارم,احساس عرفاني 218-محمدعلي پورعلي فرد :: روش تربيت ديني نسل جوان و نوجوان 219-عبدالله جوادي آملي :: ادب فناي مقربان ,شرح زيارت جامعه کبيره 220-محمدعلي حاجي ده آبادي :: تربيت اسلامي 221-زين العابدين احمدي :: مقام والدين در اسلام 222-سيد شرف الدين :: تحليلي اجتماعي از صله رحــم 223-محمد بيدآبادي :: حسن دل در سيروسلوک الي الله 224-سيد محمد شفيعي :: صفاي باطن درپرتو رمضان 225-حسين لطف آبادي :: رشد جسمي وجنسي در نوجوانان 226-آن.و.مانرو:: مشاوره,مهارتهاي حل مسآله 227-محمد محمدي اشتهاردي :: داستان دوستان 228-محمد تقي مصباح يزدي :: اخلاق درقرآن 229-جواد محدثي :: اخلاق معاشرت 230-محمد محمدي ري شهري :: دوستي در قرآن وحديث 231-محمدرضا داداش زاده :: چگونه از نعمت زبان استفاده کنيم 232-ابراهيم خانه زرين :: داروهاي معنوي 233-محمود خير الهي :: يکصد حکايت 234-اسدالله محمدي نيا :: بهشت خانواده 235-حسين نوري همداني :: امر به معروف ونهي ازمنکر
کد سوال : 2719
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : يكي از افراد فاميل مدتهاي زيادي است يعني حدودا 8 سال است كه او به من علاقه وافري دارد كه البته هيچ گونه ارتباطي بين ما وجود نداشت فقط ايشان هميشه مرا در هر جا كه مي ديد تعقيب مي كرد و حتي يك بار ابراز علاقه كرد كه با برخورد جدي مواجه شد . ايشان بدون اينكه از احساس من نسبت به خود با خبر باشد چون سايه مرا تعقيب مي كرد و از نگاههاي او علاقه سرشارش را مي ديدم ولي فارغ از اينكه من حتي سر انگشتي او را دوست ندارم بالاخره حدودا سه ماه پيش با من تماس گرفت و خواهان ازدواج شد كه من جواب رد به او دادم و حالا دلم خيلي برايش مي سوزد و مي ترسم نفرينم كرده باشد چرا كه بعد از جواب كردنش اتفاقات بدي برايم افتاد حال به نظر شما چطور و به چه لساني عشق يك طرفه در فردي ايجاد مي شود . به نظر شما آيا فردي كه دچار عشق يك طرفه مي شود از نظر رواني و روحي فرد سالمي است. بيشتر برايم توضيح دهيد بايد بگويم كه اين فرد بعد از جواب من ديگر سراغي از من نگرفت و ديگر نديدمش؟
پاسخ : علاقه و عشق محصول توجه به كمال است. آدمى زمانى كه در چيزي و يا كسي كمالي را مى‏بيند، به آن علاقه‏مند مي‏گردد و اگر كشش به هر دليل قوي باشد، اين علاقه (اصطلاحاً) به عشق منجر مي‏گردد. آنچه كه در اين وادي فراگير است، همان يكسونگري و مبهوت شدن به يك جهت و جنبه است. ممكن است صرفاً كسي به جهت صدا و يا رنگ و يا حتى حركتي به كسي يا چيزي علاقه‏مند شود و به جانب او گرايش پيدا نمايد. در حالي كه صدها عيب در آن وجود دارد. به گفته حكيمان: «حب الشي‏ء يعمي و يصم؛ دوست داشتن چيزي، آدمي را كر و لال مي‏كند». تقريباً در تمامي به اصطلاح عشق‏هاي مجازي اين ضعف وجود دارد كه مجذوب شدن به خصلتي، آدمي را از جنبه‏هاي ديگر باز مي‏دارد. از همين‏رو است كه گفته‏اند: عاشق خيال معشوق خويش را بيش از خود معشوق مي‏خواهد. ريشه اين مطلب آن است كه حقيقت عشق متعلق به عالم ماده نيست؛ بلكه مربوط به كمال مطلق است كه هيچ نقص و عيبي در او راه ندارد. انسان بالفطره عاشق خدا و طالب او است و اصولاً زمينه عشق در انسان براي عشق الهي و رسيدن به محبوب مطلق است. موجودي مي‏تواند معشوق حقيقي انسان قرار گيرد كه هر چه از او مشاهده مي‏كند، زيبايي و كمال باشد و هيچ نقص، عيب و بدي در او وجود نداشته باشد و چنين موجودي جز خداوند متعال نيست. با توجه به اين موضوع، عشق انسان به موجودات مادي، عشق حقيقي نيست، بلكه عشق مجازي است؛ زيرا جز خدا هيچ موجودي قابليت معشوق بودن را ندارد وانسان عاشق، خود به اين مطلب واقف است كه معشوق مجازي او، عيب‏هاى فراواني دارد كه مانع عشق ورزيدن به او مي شود و در مي‏يابد كه اين معشوق مجازي، لياقت و قابليت عشق‏ورزي را ندارد؛ اما از طرفي بعضي از كمالات و زيبايي‏ها را در او مي‏بيند كه در حقيقت برگرفته از جمال و كمال محبوب حقيقي است و به عشق ورزيدن هم نياز دارد. اين جا است كه به معشوق خيالي رو مي‏كند و به او عشق مي‏ورزد؛ زيرا مي‏بيند معشوق مجازي او قابليت اين عشق را ندارد و مانند مجنون وقتي به ليلي مي‏رسد، عشقش خاموش مي‏شود؛ زيرا آنچه او به آن عشق مي‏ورزيد ليلي نبود؛ بلكه خيال ليلي بود كه از هر نقص و عيبي مبرا بود و هر جمال و كمالي را داشت. از اين رو فقط در عشق به خداي متعال است كه انسان پس از وصول و مشاهده، نه تنها عشقش فروكش نمي‏كند، بلكه بيشتر مي‏شود؛ زيرا هر چقدر انسان به خدا نزديك‏تر مي‏شود، كمال و جمال بيشتري مشاهده مي‏كند. با توجه به اين حقيقت و انديشيدن كامل درباره آن، انسان بايد اين گونه عشق و علاقه مجازي را پلي براي رسيدن به محبوب حقيقي قرار دهد؛ چرا كه عشق ورزيدن جز به او، همه‏اش خسارت است و تباهي. بنابراين انسان بايد چشمان خويش را باز كرده و به دنبال اين گونه عشق‏ها نرود. P}عشق‏ها كز پي رنگي بوُد{E}عشق نَبود عاقبت ننگي بوُد{P بنابراين با توجه به شرايط خاص دوران جواني، بسياري از اين عشقها منشأ شهواني دارد و جزء عشق هاي پايدار و حقيقي محسوب نمي شود بلكه عشقهاي مجازي است. بنابراين بهتز است بجاي كلمه عشق كلمه علاقه بكار ببريم و بگوئيم مرز بين علاقه زودگذر و افراطي با علاقه هايي كه پايدار است و مي توان بر اساس آن زندگي مشترك را پايه ريزي كرد چيست؟ معيار براي تشخيص علاقه هاي افراطي و زودگذر از علايق واقعي اين است كه در علاقه افراطي انسان قدرت انتخاب خود را از دست مي دهد يعني فقط يك گزينه دارد و آن فرد يا شيء است كه به شدت به آن علاقه مند شده است و چشم و گوش او را پر كرده است و به هيچ كس و هيچ چيز ديگر نمي تواند فكر كند لذا ديگر انتخابي براي او وجود ندارد بلكه همه تلاش او اين است كه به اين فرد يا شيء مورد علاقه برسد. معيار ديگر براي تشخيص اين است كه علاقه افراطي موجب مي شود كه انسان قدرت واقع بيني و ارزيابي خود را از دست بدهد و ديگر نتواند مقايسه كند عيب ها و كاستي ها را نمي بيند اما افرادي كه علاقه آنها معقولانه است و پشتوانه فكري و منطقي دارد اولا اين علاقه باعث نمي شود كه نتوانند انتخاب كنند بلكه بر خلاف اينكه علاقه دارند دست به تحقيق مي زنند و در صورتي كه عيوب اساسي و نقص هاي غير قابل جبراني را مشاهده كنند از علاقه آنها كاسته مي شود و به اين نتيجه مي رسد كه چنين فرد يا شيء را انتخاب نكنند و يا اگر انتخاب مي كنند به اين عيوب توجه دارند و برخلاف داشتن باز هم ترجيح ميدهند اين فرد را انتخاب كنند زيرا ارزيابي و مقايسه مي كنند و در يك محاسبه دقيق به اين نتيجه مي رسند كه اگر اين فرد عيوبي دارد جنبه هاي مثبتي نيز دارد كه اين جنبه هاي مثبت اهميت بيشتري دارد در نتيجه مرجحي مي شود براي انتخاب او. اما پايدار بودن علاقه ها و استمرار آنها به عوامل گوناگوني بستگي دارد كه برخي از آنها مربوط به قبل از انتخاب است و برخي به شرايط بعد از انتخاب و ازدواج بستگي دارد. طبيعي است افرادي كه بر اساس تحقيق، آگاهي و شناخت و ارزيابي دست به انتخاب زده اند و علاقه آنها همراه با آگاهي بوده است امكان و احتمال پايداري علاقه آنها به يكديگر بيشتر خواهد بود ولي افرادي كه با يك نگاه عاشق شده اند و چشم بسته تحت تأثير علاقه شديد خود قرار گرفته اند از عنصر آگاهي كمترين بهره را برده اند و معلوم نيست اين علاقه پايدار بماند چه بسا بعد از اين كه به وصال خود رسيدند و آتش شهوت آنها با ارضاء موقت فرو نشست تازه چشم باز مي كنند و واقعيت ها را مي بينند و چه بسا آن علاقه پايدار نماند. بنابراين علاقه اي كه بر اساس شهوت و غرايز جنسي شكل بگيرد از زمره علاقه هائي است كه نمي توان روي آن حساب باز كرد و اميد به پايداري آن داشت. ممكن است پايدار باشد و ممكن است عمر آن به اندازه عمر ارضاء غرايز جنسي باشد يعني موقتي و ناپايدار اما علاقه هائي كه بر اساس آگاهي از ويژگي هاي آن باشد و واقع بينانه باشد احتمال پايداري آن بيشتر خواهد بود. اما در مورد فرد مذكور كه مدتي به شما ابراز علاقه مي كرده بنظر مي آيد اين علاقه بيشتر جنبه جنسي داشته و امري كاملا طبيعي است كه انسان با آغازدوره بلوغ بتدريج به جنس مخالف علاقه مند مي شود و روز بروز اين علاقه زيادتر مي شود و بيشتر جنبه جنسي و شهواني دارد و دليل جنسي بودن اين علاقه هم اينست كه آن فرد يا تقاضاي دوست شدن مي كند يا تقاضاي ازدواج اين بستگي به نوع شخصيت فرد دارد معمولاافرادي كه دنبال آلودگي، هوسراني و سواستفاده و خوش گذراني هستند پيشنهاد دوستي مي كنند ولي افرادي كه نمي خواهند گناه كنند بلكه مي خواهند از طريق صحيح و مشروع نيازهاي جنسي و عاطفي خودشان را ارضا كنند پيشنهاد ازدواج مي دهند در اينصورت دختر بايد نه جواب رد دهد و نه جواب مثبت بلكه روي اين پيشنهاد فكر كند، مشورت كند و همه جوانب آنرا بسنجد و اگر در خودش آمادگي ازدواج مي بيند در مورد آن فرد و خانواده او تحقيق نيز بكند و سپس تصميم بگيرد كه جواب رد بدهد يا مثبت نتيجه اينگونه تصميم گيري اينست كه مثل شما دچار عذاب وجدان نمي شود زيرا آگاهانه و از روي حساب جواب منفي داده است و هيچ هم از اين تصميم ناراحت نيست ولي اگر بدون هيچگونه فكر كردن و بدون مشورت با خانواده و افراد مجرب جواب رد دهد ناگهان دچار عذاب وجدان مي شود و با خود مي گويد اي كاش با طرف بهتر برخورد كرده بودم آخر او مرا دوست مي دارد و من بدون توجه به علاقه و عشق او به خود با نه گفتنم به او شوك وارد كردم و همه آمال و آرزوهاي او را از بين بردم همينطور جواب مثبت بدون فكر و مشورت و تحقيق نيز چنين پيامدهايي را دارد و انسان دچار پشيماني و نگراني مي شود. بنابراين در مورد اين فرد مذكور اگر واقعا به اين نتيجه رسيده ايد كه اصلا تمايل به ازدواج با او را نداريد و الان هم اگر به صورت رسمي از شما خواستگاري كند باز هم جواب شما و خانواده شما منفي است ديگر لزومي ندارد دچار عذاب وجدان شويد و بروز آن حوادث يا هرحادثه ديگري هم كه رخ دهد هيچ ربطي به نه گفتن شما ندارد بلكه آن حوادث علل خاص خودش را دارد بنابراين شما به هيچ وجه نگران نباشيد اما اگر فكر مي كنيد كه در جواب رد دادن عجله كرده ايد و در مشورت با خانواده نيز به اين نتيجه رسيده ايد كه آن فرد مناسبي است و مي توان بعنوان همسري مناسب او را برگزيد مي توانيد از طريق غير مستقيم به گونه اي كه اصلا متوجه نشود بار ديگر او را تشويق به خواستگاري كنيد. اگر به صورت رسمي از شما خواستگاري كرد شما جواب مثبت دهيد و دليل جواب منفي قبلي را هم بگوييد به اين خاطر بود كه من آمادگي نداشتم و شما نيز به صورت رسمي خواستگاري نكرديد و اگر ايشان قدم پيش نگذاشت يا خود شما تمايلي به اين ازدواج نداريد دفتر مسئله را براي هميشه ببنديد واصلا به آن فكر نكنيد و اين حوادثي هم كه رخ داده يا مي دهد هيچ ربطي به آن موضوع ندارد.
کد سوال : 2720
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : مگر انسان مختار نيست پس چگونه است كه مي گويند ولد الزنا محب آل محمد نيست. يا رواياتي كه قائلند آثاري به اين فرزند مترتب خواهد بود مگر آن بچه از خود اختياري داشته است؟
پاسخ : عدل به معنای قراردادن هر چيز در جاي مناسب آن است , چنان كه اميرمومنان فرموده است : »العدل يضع الامور مواضعها; عدالت امور را در جاي خود قرار مي دهد«, (نهج البلاغه , حكمت 437). براساس اين تعريف , عدل الهي يعني آن كه خداوند متعال به اقتضاي حكمت خود جهان را به گونه اي بيافريند كه بيشترين خبر و كمال , بر آن مترتب گردد و موجودات مختلف را كه اجزائ همبسته آن را تشكيل مي دهند به گونه اي بيافريند كه متناسب با آن هدف نهايي باشد. از سوي ديگر به دليل مفاد عدل الهي , عوالم هستي به گونه اي خلق شده اند كه هر يك با مرتبه وجودي خود متناسب بوده و به دليل وضعيت هر يك از عوالم , قوانين و سنن متناسب با آن وجود دارد. در اين ميان عالم مادي يا ناسوت يا عالمي كه ما در آن زندگي مي كنيم به گونه اي آفريده شده كه متناسب با مرتبه وجودي آن بوده و ازاين رو نظام خاصي بر آن حاكم است اختلافات , تغيير و تحول , حركت اثرگذاري و اثرپذيري و... از خواص لاينفك اين عالم به شمار مي رود. يكي از سنن اين عالم اثرگذاري و اثرپذيري موجودات در يكديگر است ; يعني , علل و عواملي در شكل گيري يك موجود اثر گذاشته و آن موجود از آن علل و عوامل تائثير مي پذيرد. مانند آن كه گياه شدن يك دانه بر اثر خاك , نور و آب بوده و بسته به كيفيت و چگونگي اين سه عامل گياه نيز متغير مي گردد. مثلا" ويژگي هاي فيزيولوژيك يا بيولوژيك در وضعيت جسماني يك نوزاد اثر مستقيم دارد, چنان كه ويژگي هاي روحي و رواني والدين در جنين تاثير قابل توجهي دارد مانند همين مثالي كه شما ذكر كرديد به دليل وضعيت خاص انعقاد نطفه يك جنين از راه غيرمشروع و همچنين روحيه حاكم بر مادر نسبت به پديد آمدن چنين فرزندي , نوزاد متولد شده از راه گناه , گرايش هاي قوي تري نسبت به گناه دارد و اين به دليل سنن و قوانين متناسب بر عالم مادي است كه يك سلسله علل و عوامل در موجودي اثر گذاشته و آن موجود نيز از اين سلسله علل و عوامل اثر مي پذيرد. اما در عين حال , در ميان موجودات خاكي , انسان از ساختار و ويژگي خاصي برخوردار است و آن نيز به دليل تركيب حقيقت انساني است كه معجوني از اين سو جسم و آن سو يعني روح مي باشد. مكانيزم وجود آدمي به صورتي تعبيه شده است كه مي تواند در مقابل يك سلسله علل و عوامل در اين دنيا مقاومت كرده و از آنها متاثر نگردد بلكه جلوي روند تائثيرگذاري آنها را بگيرد. به دليل وجود آگاهي , انتخاب , آزادي و اراده در آدمي , وي مي تواند علي رغم قرار گرفتن در يك فشار مستقيم از علل و عوامل مادي و فرامادي , مقاومت كرده و روند اثرگذاري آنها را خنثي نمايد. يك فرد زنازاده مي تواند با تعميق آگاهي و انتخاب راه درست و عمل بر طبق آن برخلاف جرياني حركت نمايد كه والدين او, براي او به وجود آورده اند, بلكه مقابله با اين جريان طبيعي مقاومت زيادي مي خواهد و سختي هاي فراواني را فراروي انسان قرار مي دهد ولي خداوند متعال به دليل همين فشارها, اجر كسي را كه برخلاف روند عمومي خويش به سوي صلاح و اصلاح تغيير داده دوچندان خواهد كرد. اما اگر فرد زنازاده به دليل اثرگذاري گناه آلود والدين خويش جبرا" به سوي گناه فرومي غلطيد آيا مجازات او معني داشت ؟ كيفر الهي در جايي مطرح است كه در مقابل انسان راه خوب و بد وجود داشته و او توانايي بر انتخاب و عمل به يكي از دو طرف را داشته باشد تا بتواند مورد مواخذه قرار گيرد. پس همين كه نسبت به فرزند زنازاده بحث جزا و كيفر مطرح مي شود, دليل است بر اين حقيقت كه وي داراي اراده و اختيار بوده و مي توانسته مسير خويش را تغيير دهد. بنابراين , تولد نوزاد از راه غيرمشروع خلاف نظام عالم مادي نبوده و ازاين رو برخلاف عدل الهي نيست , وجود آزادي و اراده و آگاهي در فرد زنازاده اي به اقتضاي سنن حاكم بر وجود آدمي است و اين خود از عدل الهي به شمار مي رود, كيفر فرد زناكاري كه علي رغم وجود اختيار و آگاهي مي توانسته راه خود را تغيير دهد و نداده است نيز در چارچوب عدل الهي است . درباره فرزند نامشروع (ولدالزنا) از دو ديدگاه سخن مى‏توان گفت: T}1- ديدگاه كلامى:{T در اين ديدگاه به اين گونه مسائل پرداخته مى‏شود: الف) آيا ولدالزنا مى‏تواند مانند ديگران مراتب كمال انسانى را طى كند؟ يا اصلاً نمى‏تواند؟ و با طى مراتب كمال براى او ممكن ولى مشكل‏تراست؟ مشهور متكلمين وجه سوم را پاسخ مثبت مى‏دهند. ب ) آيا اين نقصان براى فرزند نامشروع ظلم از ناحيه خداوند به او نيست؟ پاسخ متكلمين مركب از دو جزء است: اولاً: ظلمى اگر هست از ناحيه زناكار است نه خداوند. ثانيا: ترازوى عدالت الهى براى هر كس به حسب افعال اختيارى او و استعدادهاى ذاتى او است و عمل نيك از او (كه طى مراحل كمال براى اومشكل‏تر است) چه بسا بيش از همان عمل از ديگران پذيرفته شود و گناه او نيز به همان دليل كمتر از ديگران عذاب داشته يا زودتر بخشيده مى‏شود. تولد از زنا درست مانند تولد ناقص‏الخلقه است. چگونه اگر فرزند با دست فلج متولد شود امكانات جسمى او كمتر از ديگران است ولى به هرحال مى‏تواند راه تكامل را طى كند و در فعاليت‏هاى مادى و معنوى به درجات قابل توجهى برسد كه حتى برخى از افراد سالم به دليل تنبلى ياسستى به آن نمى‏رسند، فرزند نامشروع نيز مى‏تواند با تلاش و پشتكار و امداد از خداوند متعال به كمال مادى و معنوى برسد. T}2- ديدگاه حقوقى و احكام شرعى:{T در اين ديدگاه كه محل سؤال شماست، حقوق فرزند نامشروع بررسی مى‏شود. در اسلام مناصبى كه ولدالزنا از آن محروم است عبارتند از: 1- امامت جماعت، 2- شهادت در امور مهم، 3- قضاوت،4- افتاء (مرجع تقليد)، 5- ولايت‏فقيه. از مجموع مرجعيت، رهبرى و زعامت آنچه در اين باره وارد شده است مى‏توان دو نكته را برداشت كرد: 1- آن كه به طور معمول زمينه‏هاى لغزش و امكان خطا از چنين افرادى بيشتر است. 2- در چنين مناصبى (به جز مسأله شهادت در امور مهم كه فقط نكته اول را دارد) نوعى رهبرى و الگو قرار گرفتن نهفته است و رهبرى كسى كه نامشروع بودن ولادت او معلوم است هم مورد نفرت عرفى است و هم موجب اشاعه فحشا. ولدالزنا مى‏تواند عادل باشد و يا مجتهد شود و حتى اعلم از ديگران باشد اما شارع به همين نكته او را مرجع تقليدديگران يا ولى حكومت مسلمانان يا امام جماعت آنان نمى‏كند. قضاوت نيز در اسلام از شؤون حكومت است. قانون‏گذار اجتماعى كه بايد همواره مصالح عامه را لحاظ كند به دليل اين دو نكته اين مناصب را به فرزند نامشروع نسپرده است. در شهادت در امور مهم نكته اول دخيل است. در امور مهم كه بايد با شهادت شاهد يك تصميم‏گيرى مهم بشودشارع كه مصالح عامه را مد نظر دارد شرايط سخت‏ترى براى شاهد قرار مى‏دهد تا هر چه بيشتر قضاوت صحيح‏ترصورت گيرد. گرچه ممكن است در چند مورد حقى پايمال شود اما در مجموع قضاوت‏هاى امور مهم در طول تاريخ اين سخت ديگرى باعث صحت بيشتر قضاوت خواهد شد. در منصب قضاوت نيز شايد بتوان گفت هر دو نكته به صورت تقريبا يكسان دخيل‏اند. در امام جماعت و نيز افتاء وولايت گرچه نكته اول هم موجود است اما نكته دوم پررنگ‏تر است. براى مطالعه روايات پيرامون فرزند نامشروع مى‏توانيد رجوع كنيد: 1- وسائل‏الشيعه، ج 18، ص 275، باب 31 از ابواب الشهادات، حديث 1 و 3 2- وسائل‏الشيعه، ج 5، ص 397، باب 14 از ابواب صلاة الجماعة 3- وسائل‏الشيعه، ج 1، ص 165، باب 3 از ابواب الأسأر و ص 159، باب 11 از ابواب ماءالمضاف 4- وسائل‏الشيعه، ج 19، ص 164، باب 15 از ابواب ديات النفس 5- وسائل‏الشيعه، ج 15، ص 184، باب 75 از ابواب احكام الاولاد 6- بحارالانوار، ج 5، ص 281، باب 12 7- معارف اسلامى از ديدگاه دو مذهب، ترجمه دكتر جليل تجليل، نشر راى‏زن (ترجمه كتاب معالم‏المدرستين، علامه سيد مرتضى عسگرى).